دستینه ها در ادبیات تصوف

از ویکی‌وحدت

دستینه ها در ادبیات تصوف متونی هستند که نویسندگان صوفی برای بیان مسائل اعتقادی و دستورات عملی خود به عربی تألیف کردند و در آنها مسائل گوناگونی را که مریدان با آنها روبه‌رو می‌شدند، مطرح می‌کردند. دستینه‌ها جامع‌ معارفی‌ بودند که‌ مشایخ‌ می‌خواستند شاگردان‌ و مریدانشان‌ آنها را بدانند. در این‌ کتاب‌ها هم‌ مسائل‌ اعتقادی‌ مطرح‌ می‌شد و هم‌ مسائل‌ علمی‌ تصوف‌. تعریف‌ تصوف‌ و معرِّفی‌ صوفیان‌ بزرگ‌، بحث‌ معرفت‌ و توحید، بحث‌ احوال‌ و مقامات‌، بیان‌ آداب‌ عبادتها و رفتار اجتماعی‌ و امور شخصی‌ از قبیل‌ لباس‌ پوشیدن‌ و طعام‌ خوردن‌، بحث‌ سماع‌ و شعر و آلات‌ موسیقی‌ و شرکت‌ در مجالس‌ سماع‌، و بالاخره‌ تعریف‌ اصطلاحاتی‌ که‌ در میان‌ صوفیه‌ رایج‌ بود، از جمله‌ مطالب‌ اصلی‌ دستینه‌ها بود. این دستینه ها در ابتدا اهمیت ویژه ای داشتند.

نگارش دستینه

در قرن‌ چهارم‌ صوفیان‌ بیش‌ از پیش‌ به‌ نوشتن‌ رساله‌ و کتاب‌ رغبت‌ نشان‌ دادند. در نیمه‌ دوم‌ قرن‌ سوم‌ مشایخ‌ بغداد، مانند جنید و خرّاز و نوری‌، آرا و اندیشه‌های‌ خود را به‌ صورت‌ رساله‌های‌ کوتاه‌ می‌نوشتند، اما از اواسط‌ قرن‌ چهارم‌ به‌ بعد نوع‌ ادبی‌ خاصی‌ در تصوف‌ پدید آمد و آن‌ کتاب‌های‌ جامع‌ یا دستینه‌ های‌ صوفیانه‌ بود.

دست‌کم‌ چهار دستینه‌ مهم‌ در این‌ دوره‌ نوشته‌ شد که‌ عبارت‌اند از:

قوت‌القلوب‌ نوشته‌ ابوطالب‌ مکی‌ (متوفی‌ 386)؛

کتاب‌ اللّمع‌ فی‌ التصوف‌ نوشته‌ ابونصر سرّاج‌ طوسی‌؛

کتاب‌ التعرف‌ لمذهب‌ اهل‌ التصوف‌ نوشته‌ ابوبکر کلاباذی‌؛

و تهذیب‌ الاسرار نوشته‌ ابوسعد خرگوشی‌ نیشابوری‌ (متوفی‌ 406).

زبان نگارش دستینه ها

دستینه‌های‌ قرن‌ چهارم‌ همه‌ به‌ عربی‌ بودند. در قرن‌ پنجم‌ بر تعداد دستینه‌ها افزوده‌ شد. ابوالقاسم‌ قشیری‌ (متوفی‌ 465) نیز رساله‌ خود را به‌ عربی‌ نوشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ انتشار وسیعی‌ در مناطق‌ دیگر پیدا کرد. اما ابوابراهیم‌ اسماعیل‌ مستملی‌ بخاری‌ کتاب‌ التعرف‌ کلاباذی‌ را به‌ فارسی‌ شرح‌ کرد و بدین‌ترتیب‌ نخستین‌ دایره‌المعارف‌ تصوف‌ را به‌ فارسی‌ نوشت‌. کشف‌المحجوب‌ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌ نیز دستینه‌ فارسی‌ دیگری‌ بود که‌ در میان‌ صوفیان‌ فارسی‌زبان‌ شهرت‌ یافت‌. ابوحامد غزالی‌ (متوفی‌ 505) نیز پس‌ از نوشتن‌ احیاءعلوم‌الدین‌ به‌ عربی‌، روایت‌ مختصر آن‌ را به‌ فارسی‌ با نام‌ کیمیای‌ سعادت‌ نوشت‌. سنّت‌ دستینه‌نویسی‌ در تصوف‌ در قرنهای‌ بعد نیز تداوم‌ یافت‌. معروفترین‌ دستینه‌ عربی‌ عوارف‌المعارف‌ شهاب‌الدین‌ عمرسهروردی‌ (متوفی‌ 632) است‌ که‌ ترجمه‌های‌ متعددی‌ از آن‌ به‌ عمل‌ آمد، که‌ از آن‌ جمله‌ است‌ مصباح‌الهدایه‌ و مفتاح‌الکفایه‌ عزالدین‌ محمود کاشانی‌ (متوفی‌ 735) که‌ خود از جهاتی‌ به‌ منزله‌ کتابی‌ تألیفی‌ است‌.

ماهیت دستینه ها

دستینه‌ها جامع‌ معارفی‌ بودند که‌ مشایخ‌ می‌خواستند شاگردان‌ و مریدانشان‌ آنها را بدانند. در این‌ کتاب‌ها هم‌ مسائل‌ اعتقادی‌ مطرح‌ می‌شد و هم‌ مسائل‌ علمی‌ تصوف‌. تعریف‌ تصوف‌ و معرِّفی‌ صوفیان‌ بزرگ‌، بحث‌ معرفت‌ و توحید، بحث‌ احوال‌ و مقامات‌، بیان‌ آداب‌ عبادتها و رفتار اجتماعی‌ و امور شخصی‌ از قبیل‌ لباس‌ پوشیدن‌ و طعام‌ خوردن‌، بحث‌ سماع‌ و شعر و آلات‌ موسیقی‌ و شرکت‌ در مجالس‌ سماع‌، و بالاخره‌ تعریف‌ اصطلاحاتی‌ که‌ در میان‌ صوفیه‌ رایج‌ بود، از جمله‌ مطالب‌ اصلی‌ دستینه‌ها بود.

تفاوت دستینه ها

با وجود شباهتهای‌ کلی‌ دستینه‌ها، هریک‌ از آنها خصوصیات‌ مکتب‌ صوفیانه‌ و منطقه‌ای‌ را داشتند که‌ نویسنده‌ بدان‌ تعلق‌ داشت‌؛ قوت‌القلوب‌ ابوطالب‌ مکی‌ بیان‌کننده‌ معارف‌ صوفیانه‌ بصره‌ بود، اللّمع‌ سرّاج‌ در بیان‌ تصوفی‌ بود که‌ نویسنده‌ طوسی‌ آن‌ در بغداد آموخته‌ بود، التعرف‌ کلاباذی‌ و شرح‌ آن‌ مبین‌ تصوف‌ رایج‌ در بخارا و اطراف‌ آن‌ بود، و تهذیب‌الاسرار خرگوشی‌ و رساله‌ قشیری‌ و احیاءعلوم‌الدین‌ غزالی‌ منعکس‌کننده‌ سنّت‌ صوفیانه‌ نیشابور بودند.

دستینه‌های‌ صوفیانه‌ که‌ از نیمه‌ دوم‌ قرن‌ چهارم‌ نوشته‌ شدند، حاکی‌ از آن‌اند که‌ اهل‌ تصوف‌ خود را پیروان‌ مذهبی‌ باطنی‌ و عرفانی‌، با اصول‌ عقاید و آداب‌ و عبادتها و جایگاه‌ اجتماعی‌ و عبادتگاه‌ خاص‌، می‌دانستند و در مورد مذهب‌ خود برداشتی‌ تاریخی‌ پیدا کرده‌ بودند و می‌توانستند این‌ تاریخ‌ را با معارف‌ پیشینیان‌ خود به‌ نوآموزان‌ انتقال‌ دهند. بعضی‌ از زاهدان‌ و نُسّاک‌ قرن‌ دوم‌ و صوفیان‌ قرن‌ سوم‌ و اوایل‌ قرن‌ چهارم‌، برای‌ مشایخ‌ و نویسندگان‌ دوره‌های‌ بعد همواره‌ به‌ منزله‌ بزرگ‌ترین‌ شخصیت‌های‌ تصوف‌ به‌ شمار می‌آمدند و سیره‌ و آداب‌ و رفتار و سخنان‌ ایشان‌ بهترین‌ یادگار و الگو برای‌ مریدان‌ و طالبان‌ طریقت‌ بود.

پاسخ به سوالات

از جمله‌ مطالبی‌ که‌ نویسندگان‌ دستینه‌ها از قول‌ صوفیان‌ پیشین‌ نقل‌ کرده‌اند، سخنان‌ کوتاه‌ و تعریف‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ برخی‌ از ایشان‌ در پاسخ‌ به‌ سوالاتی‌ درباره‌ تصوف‌ و صوفی‌ اظهار کرده‌اند. مثلاً ابوالحسین‌ نوری‌ در پاسخ‌ به‌ سوال‌ تصوف‌ چیست‌، گفت‌: «ترکُ کلِّ حظِّ نفْسٍ»، و در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ صوفیان‌ چه‌ کسانی‌اند، گفت‌: «کسانی‌ که‌ جان‌های‌ ایشان‌ از کدورات‌ بشریت‌ آزاد گشته‌ است‌ و از آفت‌ نفس‌ صافی‌ شده‌ و از هوا خلاص‌ یافته‌ تا اندر صف‌ اول‌ و درجه‌ اعلی‌' با حق‌ بیارمیده‌اند و از غیر وی‌ اندر رمیده‌»[۱]. ابوبکر شبلی‌ نیز در پاسخ‌ به‌ سرجوع کنید بهال‌ صوفی‌ کیست‌، گفت‌: «صوفی‌ آن‌ بُوَد که‌ اندر دو جهان‌ هیچ‌ چیز نبیند بجز خدای‌ عزوجل‌»[۲]. در بعضی‌ از این‌ سخنان‌ تأکید شده‌ است‌ که‌ صوفی‌ باید خُلقی‌ نیکو داشته‌ باشد؛ از مرتعش‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ «تصوف‌ خُلق‌ نیکوست‌». ابوحفص‌ حدّاد نیشابوری‌ نیز گفته‌ است‌: «تصوف‌ سراسر آداب‌ است‌»[۳].

آثار معروف عربی

دستینه‌های معروف عربی این‌هاست:

کتاب اللمع سرّاج طوسی، کتاب التعرف ابوبکر کلابادی، تهذیب الاسرار ابوسعد خرگوشی، و رسالۀ ابوالقاسم قشیری.

ترجمه التعرف

شاگرد و مرید ابوبکر کلابادی، ابوابراهیم اسماعیل بن محمد مستملی بخاری (د ۴۳۴ق/۱۰۴۳م) کتاب التعرف شیخ خود ابوبکر کلابادی (د ۳۸۵ق/۹۹۵م) را از عربی به فارسی برگردانده، و شرح کرده است.

این شرح به ۴ رُبع تقسیم شده است و هر ربع آن کتاب نسبتاً قطوری را تشکیل می‌دهد و در واقع خود نیمه دائرة المعارفی است دربارۀ تصوف، به‌خصوص تصوفی که در سده‌های ۴ و ۵ ق در بخارا و اطراف آن رایج بوده است. در این شرح نکات و مباحث عرفانی و کلامی بسیاری مطرح شده است. مؤلف خود یکی از اهل حدیث و سنت، و ظاهراً تابع ابوالحسن اشعری و مخالف سرسخت معتزله بوده، و سعی کرده است که تا حدودی عقاید تصوف را با عقاید کلامی اهل سنت و ابوالحسن اشعری وفق دهد. داستان‌ها و حکایات فراوان دربارۀ مشایخ قدیم صوفیه و نقل اقوال ایشان و ترجمۀ فارسی این اقوال و همچنین ترجمۀ بسیاری از اصطلاحات صوفیه و متکلمان از عربی به فارسی، این اثر را بدون شک به صورت یکی از غنی‌ترین و اصیل‌ترین منابع تصوف درآورده است.

شرح التعرف

شرح التعرف هر چند که ظاهراً شرحی است بر کتابی دیگر، ولی از جهاتی این کتاب در واقع یک تألیف اصیل به شمار می‌آید و کثرت مطالب متنوعی که در آن مطرح شده، آن را از جهاتی مهم‌تر از کتاب التعرف ساخته است.

کشف المحجوب

پس از شرح التعرف کتاب مهمی که در تصوف به فارسی نوشته شـده، کشف المحجوب علی بن عثمان هُجویری جلّابی (د ح۴۶۵ق یا اندکی پس از آن) است که خود اصلاً اهل غزنه بود و کتابش را در اواخر عمر در لاهور نوشت.

این کتاب در پاسخ به پرسش‌های شخصی به نام ابوسعید هجویری نوشته شده است.[۴] پرسش کننده از علی بن عثمان سؤالاتی دربارۀ تصوف، عقاید، مقامات، سخنان و رموز و اشارات صوفیان پرسیده است و هجویری این پرسش‌ها را بهانه قرار داده، و کتابی دربارۀ مسائل مختلف تصوف و تاریخ آن، شرح احوال صوفیه و گروه‌های مختلف و آداب و رسوم و عقاید ایشان تألیف کرده است.

هجویری در این کتاب از آثار نویسندگان خراسانی دیگر همچون اللمع ابونصر سراج طوسی (د ۳۷۸ق) و رسالۀ ابوالقاسم قُشیری (د ۴۶۵ق) پیروی کرده است.

درج تذکرۀ مشایخ بزرگ به خصوص به تقلید از رسالۀ قشیری است. البته، کتاب هجویری با کتاب پیشینیان خود، از جمله رسالۀ قشیری، از چند جهت تفاوت دارد.

قشیری مانند نویسندۀ نیشابوری، ابوسعد خرگوشی (د ۴۰۶ یا ۴۰۷ق)، صاحب کتاب تهذیب الاسرار، بیشتر به نقل اقوال صوفیان، و از همه بیش‌تر اقوال استاد و پدرزنش ابوعلی دقّاق (د ۴۱۲ق)، پرداخته است، در حالی که هجویری به نحو متعادل‌تری به نقل اقوال دیگران پرداخته، و در عوض تجربه‌ها و نظریات شخصی خود را در موارد مختلف بیان، و به جنبه‌های تاریخی و اجتماعی زمان خود توجه کرده است.

بخش قابل توجهی از کشف المحجوب به زندگانی و شرح احوال صحابۀ پیامبر (ص)، پارسایان، صوفیان و ملامتیان خراسان، و همچنین فرقه‌های مختلف اهل تصوف و عرفان می‌پردازد [۴] و این مطالب از نظر تاریخی بسیار درخور توجه است.

در این کتاب افزون بر ذکر اعمال و عبادات صوفیانه و توضیح دربارۀ مفاهیمی چون فقر، علم، نَفْس و روح، و شرح احوال و مقامات، دربارۀ عبادات شرعی مانند نماز، زکات، روزه و حج نیز بحث شده است.

آداب اجتماعی صوفیه، چه در سفر و چه در حضر، و آداب ازدواج ایشان و بحث سماع و خواندن اشعار در مجالس سماع و نیز توضیح اصطلاحات صوفیان به فارسی از مباحث زندۀ این کتاب است و اطلاعاتی که نویسنده در این کتاب، به ویژه دربارۀ مسائل اجتماعی در اختیار ما قرار می‌دهد، در حد خود کم‌نظیر و گاه بی‌نظیر است.

به همین جهت کشف المحجوب خود یکی از دستینه‌های مهم در تصوف به شمار می‌آید.

پانویس

  1. هجویری‌، ص‌42
  2. همان‌، ص‌ 44
  3. همان، ص‌ 47
  4. هجویری، علی، کشف المحجوب، ص۱۰، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۸۴ش.