برکات اخلاقی - فرهنگی بعثت نبوی

از ویکی‌وحدت

برکات اخلاقی - فرهنگی بعثت نبوی عنوان مقاله‌ای است به زبان فارسی [۱] که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی نگارش یافته است. در مقاله حاضر نخست سیمای جهان در عصر بعثت ترسیم گردیده و آنگاه به‏ سیمای جهان بعد از بعثت پرداخته شده است. در قسمت اول، فساد حاکم بر جهان، رواج خرافات و عصبیت‏های کور و جنگ‏های خونین براساس مستندات تاریخی بیان‏ گردیده و در قسمت دوم آثار و برکات بعثت که به عنوان رستاخیز عظیم در حیات‏ بشریت است تبیین گردیده است. در این قسمت برخی از این پیامدها نظیر: نهضت‏ تربیتی - اخلاقی - نهضت علمی - فرهنگی و عرفانی، ارائه جهان‏‌بینی توحیدی، جهش ‏تکاملی از دیدن به شنیدن، اصلاح بینش متحیرانه نسبت به زن، ترویج فرهنگ‏ مشاوره و احترام به افکار عمومی مورد بحث قرار گرفته است.

برکات اخلاقی و فرهنگی در بعثت نبوی

در مبعث رسول اکرم‏ صلی‌الله‌علیه‌‌آله نوری از افق مکه طلوع نمود که فضای تاریک جهان‏ را روشن و نقشه جامع زندگی را برای بشریت در طول زمان و برای همیشه به ‏ارمغان آورد. بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله را باید نخستین روز انقلاب فکری و اخلاقی‏ نابودی کامل قرار داده بود. چون به یُمن این واقعه بزرگ هستی، برترین اصول ‏انسانی: آزادی، برابری و برادری، دوازده قرن قبل از انقلاب کبیر فرانسه به جامعه ‏بشری اعلان گردید؛

از این‌‏رو مبعث را نباید فقط عید مسلمانان دانست بلکه بایدآن را عید بشریت خواند؛ هر چند واسطه ابلاغ پیام بعثت به جوامع انسانی، مسلمانان بودند. خدای بزرگ نیز از بعثت رسول اکرم ‏صلی الله علیه وآله به عنوان یکی از برترین و بزرگ‏ترین نعمت‏های خویش یاد نموده و بر مؤمنین به آن منّت می‌‏نهد تا ارزش این نعمت عظیم را دریابند:

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ‏وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمَهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» (آل عمران: 164) برای آن که آثار و برکات بعثت نبوی را در دو بعد اخلاقی و فرهنگی در سطح ‏جهان - محیط عربستان و مناطق دیگر دنیا - دریابیم لازم است در آغاز نگاهی ‏هر چند کوتاه به اوضاع جهان در عصر بعثت بنمائیم:

جهان در عصر بعث

از منظر قرآن کریم جهان عصر بعثت بر اثر کردار آدمیان غرق در فساد وتباهی بود: «ظهر الفَساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس»[1] علی ‏‌علیه‌السلام نیز در خطبه اول نهج‌البلاغه در این زمینه می‌‏فرماید: خداوند پیامبرصلی الله علیه وآله را زمانی فرستاد که از دیرباز پیامبری نیامده بود؛ ملت‏ها درخواب طولانی فرورفته و سررشته کارها از هم گسیخته بود. جنگ‏ها در همه جاشعله‌‏ور و دنیا در تاریکی، جهل و گناه به سر می‏‌برد. فریب‌کاری، آشکار و برگ‏‌های ‏درخت زندگی بشر هدایت خاموش شده بود. این فساد و تیره‌‏روزی چیزی جز فتنه وآشوب به بار نمی‏‌آورد. ترس دل‏های مردم را فراگرفته و پناه‌گاهی جز شمشیر خون‏‌آشام ‏نداشتند. [2]

و نیز در خطبه 26 نهج‌البلاغه خطاب به اعراب شبه جزیره عربستان اوضاع ‏منحط و روبه زوال ساکنان آن را این‌‏گونه توصیف می‌‏کند: خدا، محمدصلی الله علیه وآله را فرستاد تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته‌‏اند بیم‏دهد و او را امین دستورهای آسمانی خود قرار داد. در آن حال شما ای گروه عرب‏بدترین دین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی می‌‏کردید. در بین سنگ‏های‏خشن و مارهای گزنده می‏خوابیدید و از آب تیره می‏آشامیدید. غذای خوبی نداشته‏و خون یکدیگر را می‏ریختید. پیوند خویش را از نزدیکان بریده و با آنان ستیزه‏ می‌‏کردید. بت‏ها در بین شما برپا بود و گناهان دست و بال شما را بسته بود. [3]

مورخان نیز اوضاع جهان را در عصر بعثت، به شدت بحرانی توصیف نموده، جوّ حاکم بر دو قدرت مسلط بر دنیا - ایران و روم - را این‏گونه تبیین کرده‌‏اند:

اوضاع ایران

ابن ‏جریر طبری در تاریخ خود نسبت به نظام استبدادی حاکم بر ایران وفساد گسترده در دستگاه حکومت خسروپرویز - پادشاه ایران - نوشته است: بخت و اقبال خسروپرویز او را متکبر و مغرور نموده و خودخواهی، استبداد وآزمندی او به نهایت رسید به چشم طمع به مال و ثروت مردم دوخت. پول‏های‏گزافی را صرف ساختن کاخ‏های افسانه‏ای می‌‏کرد... او هیچ‏گاه از شهوترانی سیرنمی‏شد و علاوه بر هزاران خادم و مغنیّه، هزاران زن در حرمسرا داشت... در جرم وعصیان و فرخ - دستور داد تا همه زندانیان را که تعدادشان سی و شش هزار بودهلاک کند... تبعیض و اختلافات طبقاتی فاحشی در بین طبقات گوناگون مردم رایج‏بود. [4]

مؤلف کتاب ایران در زمان ساسانیان نیز در زمینه مذاهب منحط رائج در بین‏ایرانیان نوشته است: مذهب زرتشت به تقویت و شرک در خالقیت قائل است. مذاهب مانی مزدک نیزبراساس وجود دو مبدأ خیر و شر و نور و ظلمت بوده و عالم را محصول اختلاط نور وظلمت می‏دانست. مزدکیان می‏گویند: خدایی بر تخت نشسته و در حضور او چهارده‏قوه هستند که آن‏ها بوسیله هفت وزیر که در دایره دوازده تن روحانی دور می‏زنندجهان را اداره می‏نمایند. [5]

در همین کتاب نسبت به برخی از احکام ضدفطری و انسانی مذهب زرتشت‏و رواج آن در بین ایرانیان نوشته است: در زمان ساسانیان و قبل از آن ازدواج با أقارب و محارم از قبیل دختر و خواهر وخواهرزاده و مانند این‏ها در نظر زردتشتیان امری مستحسن و مورد تشویق بوده‏است. کمبوجیه دو خواهرش را به عقد خود درآورد و داریوش با پریساتیس - خواهرخود - ازدواج کرد. اردشیر دو دختر خود را به نام‏های أستا و آمسترس به زنی گرفت. [6]

در منابع امید زردشتیان ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب‏و اجر و آثار عالی تشویق شده است از قبیل این که ازدواج بین خواهر و برادر با فرّایزدی روشن می‏شود و دیوان را دور نموده و گناهان کبیره را محو می‏کند. [7]

ایران در عصر بعثت از جهت علوم و فنون نیز از ممالک جهان عقب بود. محققین علت این انحطاط را نفوذ شدید موبدها و استبداد دستگاه حاکم وانحصاری بودن تحصیلات معرفی کرده‌‏اند نه بی‏استعدادی مردم ایران؛ به دلیل‏بود نظیر فنون نظامی، اسلحه‏سازی، هنرهای موسیقی و رقص و آواز و معماری‏و... پیشرفت‏های خوبی داشته‌‏اند. [8]

اوضاع روم

اروپا در عصر بعثت، در قرون وسطی که اختناق فکری و قتل عام‏های‏مذهبی، تفتیش عقاید و حاکمیت مطلق کلیسا مشخصه‏های اصلی آن راتشکیل می‏داد بسر می‏برد. با این که مسیحیت مذهب رایج اروپائیان بود امابت‏پرستی در عقاید آنان به شدّت رسوخ کرده بود. مؤلف کتاب تاریخ کلیسای قدیم می‏نویسد: در قرن چهارم بسیاری از بت‏پرستان داخل کلیسا شدند. بعضی برای نفع‏شخصی یا شهرت به مسیحیت توجه پیدا کردند. این اشخاص بعضی از موهومات ورسومات و اعتقادات بت‏پرستی سابق خود را نیز همراه آوردند؛ بجای پرستش‏خدایان متعدد به عبادت مریم باکره پرداختند. بجای زیارت بتخانه، قبور شهدای‏مسیحی را زیارت کردند. درخت و کوه و چاه‏هایی را که در بت‏پرستی مقدس‏می‏شمردند در مسیحیّت نیز عبادت می‌‏کردند. بعضی معتقد شدند که با داشتن ‏صلیب می‏توانند خود را از شرارت ارواح پلید مصون دارند. جلوی در نمازخانه‏ها وزیارتگاه‏های مقدسه حیوانات را قربانی می‌‏کردند...[9]

از طرفی اوضاع سیاسی - اجتماعی روم نیز در اثر جنگ‏های داخلی وخارجی و اختلافات مذهبی به حدّی بود که امپراطوری روم را به دو بلوک شرقی‏و غربی تقسیم کرده بود. نتیجه آن که در عصر بعثت، تحجّر در حوزه سیاسی -مذهبی - اجتماعی عمومی بوده و جهان در هرج و مرج و آشفتگی بسر می‏برد.

جهان بعد از بعثت

اخلاقی - فرهنگی در جزیرة العرب و سپس در جهان تحقق یافت. افکارمتحجر و خرافی، ادیان ورشکسته که زائیده جهالت‏ها بود فروریخت و سیمای‏جهان تغییر یافت. در این قسمت برخی از برکات اخلاقی و فرهنگی بعثت راتبیین می‏کنیم:

نهضت تربیتی - اخلاقی

به شواهد متقن تاریخی، جهان عرب در ثلث اخیر زندگی رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله‏سراپا دگرگون گردید. تحولات عظیمی که در حوزه اخلاق، اعتقاد و فرهنگ‏اعراب اتفاق افتاد به تدریج آنان را به عنوان امّتی نمونه در دنیا معرفی نمود. مردمی که فاقد هر نوع مدنیت بوده و بهره‏ای از علم نداشت تبدیل به ملتی‏نیرومند و رشید در ابعاد گوناگون شد و توانست نظامی بر مبنای قانون اساسی‏جامع تأسیس نماید.

برترین دلیل بر وقوع چنین تحول عظیمی، سخنان‏جعفربن ابی‏طالب است که به نمایندگی از مسلمانان اولیه‏ای که به حبشه‏مهاجرت نمودند. او در پاسخ نجاشی که از ماهیت دینشان سؤال کرد اظهارداشت: «شهریارا! ما گروهی از مردم جاهلیت بودیم که بت می‏پرستیدیم. مرتکب فحشاءو کارهای زشت می‏شدیم؛ پیوند خویشاوندی را از هم گسسته و با همسایگان‏بدرفتاری می‌‏کردیم؛ نیرومندان ما ناتوانان را می‏بلعیدند. بدین حال بودیم تا خداوندمردی را از میان ما به پیامبری برانگیخت که نسب و دودمانش را می‏شناختیم و به‏درستی و امانتداری و پاکدامنی او ایمان داشتیم؛ ما را به سوی خداوند فراخواند تاخدا را یگانه بدانیم و او را بپرستیم و هر چه از سنگ و بت که تا آن زمان خود وپدرانمان به جای خدا می‏پرستیدیم فروگذاریم. به ما دستور داد راست بگوئیم؛ امانتدار باشیم؛ پیوند خویشاوندی را محترم داریم؛ با همسایه به نیکویی رفتارنمائیم و از آنچه حرام گشته و از خون‌ریزی دست برداریم. به ما نگوئیم؛ مال یتیم رانخوریم و به پاکدامنان تهمت نزنیم. دستور داد فقط خدا را بپرستیم؛ نماز بگذاریم؛ زکات بگذاریم و روزه بداریم؛ چون دیدیم راست می‏گوید پیامبری او را تصدیق کرده‏و به او ایمان آوردیم و پیرو تعالیم و مطیع فرامینی شدیم که خداوند بر او نازل کرده‏است. [10]

موج عظیمی که از هدایت فکری - اخلاقی و فرهنگی بعثت نبوی در مدتی‏کوتاه توانست این چنین جامعه بدوی و در حال زوال عرب را به جنبش درآورد باسرعتی چشمگیر تمام مناطق عرب را فراگرفته و آنگاه امواج این دریای نور، ایران، روم، اسپانیا و اروپای تاریک را که در قرون وسطی به سر می‏برد تحت ‏سیطره خود قرار داد.

رهبر و مقتدای این نهضت تربیتی - اخلاقی شخصیت ممتاز پیامبرصلی الله علیه وآله بودکه فلسفه بعثت خود را اتمام مکارم اخلاق در سطح جوامع بشری اعلان کرده‏بود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اخلاق او قرآن مجسم بود و رفتارش دردوست و دشمن تأثیر می‏گذاشت. نکته مهم آن که از منظر قرآن انقلاب اخلاقی وتعالی روح مقدّم بر هر نوع تحول علمی - سیاسی و اجتماعی است - یتلوا علیهم‏أیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه - یا - اتقوااللَّه و یعلمکم اللَّه» چون علم ودانش همانند بذری است که باید در سرزمین مساعد رویش کند. نفسی که‏پیراسته نباشد هیچ‏گاه نمی‏تواند جایگاه مناسبی برای آموزه‏های دیگر باشد.

توصیه ‏های فراوان دین به رعایت اصول اخلاقی حتی نسبت به دشمنان -لایجرمنکم شنآن قوم علی أن لاتعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی - آنچنان قلوب‏مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد که حتی در جنگ‏ها نیز بدان پایبند بودند. چنانکه ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش نوشته است: مسلمانان مردتر از مسیحیان بودند. پیمان‏ها را بهتر رعایت می‌‏کردند و بامغلوبان رحیم‏تر بوده‌‏اند. در تاریخ خود به ندرت مانند موقعی که شریعت اسلام‏مقداری مقررات قانونی مترقی داشت که به وسیله قاضیان روشنفکر اجرا می‏شدقانون مسیحی طریقه داوری الهی را بوسیله جنگ تن به تن یا آب و آتش به کارمی‏برد. [11]

در کشور پیامبرصلی الله علیه وآله - مدینه - به تدریج عصبیت‏ها و جمعیّت‏های جاهلانه که‏گاه موجب جنگ‏های چندین ساله می‏گردید فروریخت و آن چنان اخوت والفتی بین اعراب مسلمان پدیدار شد که در بسیاری از مواقع دیگران را بر خودمقدم می‏داشتند. چنانکه انصار حتی یک مهاجر را به اراده و خواست خویش‏نتوانستند میهمان کنند بلکه یگانه افتخار پذیرایی هر مهاجر از طریق قرعه‏نصیب می‏شد. خداوند نیز در مدح چنین روحیه‏ای انصار را این‏گونه معرفی ‏می‏کند: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلاَ یَجِدُونَ فِی‏صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَی‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن یُوقَ‏شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر: 9) و بدین‏سان جامعه ‏ای بر مبنای اخلاق و ارزش‏های انسانی به عنوان برترین‏الگوی جوامع انسانی در جهان شکل گرفت.

تحول علمی - فرهنگی - عرفانی

در طول نهضت و بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله قوانینی برای بشریت تنظیم گردید که‏مواد آن در هر عصری قابل اجرا می‏باشد. در اثر بعثت مبارزه‏ای عمیق بر ضدجمود فکری و تعصّبات قبیلگی و نژادی آغاز گردید که نتیجه آن پی‏ریزی‏تمدّنی باشکوه در زمینه‏های علمی - عرفانی در سطح جهان بود. امام‏خمینی‏رحمهم الله در این رابطه فرموده است: «مسأله بعثت یک تحول علمی - عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه‏های‏خشک یونانی را که به دست یونانی‏ها تحقق پیدا کرده یک شهود واقعی برای ارباب ‏شهود». [12]

در تبیین تحول علمی - عرفانی که در اثر بعثت بوقوع پیوست باید گفت:دستور صریح قرآن به خواندن - که در اولین پیام آسمانی به پیامبرصلی الله علیه وآله اعلان‏گردید - اقرا باسم ربک الذی خلق... - و تأکید بر به دست گرفتن قلم و نام‏گذاری‏یکی از سوره‏های قرآن به نام «قلم» و نیز سوگند به آن «ن، والقلم» علم و کتابت، ازارج و منزلت ویژه‏ای برخوردار گردید. چون در اثر قلم و کتابت است که روح‏تمدن‏ها و افکار بشر در گذشته و آینده حفظ می‏گردد.

از این‏رو می‏بینیم به ‏دنبال این توصیه ‏های قرآنی و هدایت‏های معنوی پیامبرصلی الله علیه وآله که «نوک قلم‏دانشمندان و نویسندگان حق را بر شمشیر مجاهدان و خون شهیدان برترمی‏دانست» اعراب درس ناخوانده به سوی خواندن و نوشتن قیام نموده و پس ازنیم قرن ایران و مناطق دیگر جهان - قسمت‏های مختلف اروپا - نهضت وسیعی را درعرصه علم و فرهنگ آغاز کردند. استاد محمدرضا حکیمی در زمینه ایجاد جوّپژوهشی و شناختی در پرتو بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته است:

هنگامی که انسان از راه تاریخ و کتاب‏ها سفر می‏کند و به آغاز سال‏های هجری‏می‏رود و در میان صفوف مسلمانان پا می‏نهد می‏نگرد که مسجدها، بازارها و حتی درمیدان‏های جنگ همواره بحث و گفتگو مطرح است: سؤال از صفات خداست و ازچگونگی فعل خدا در عالم؛ از جبر و تفویض و اختیار؛ از چگونگی روح و بقای آن، ازفلسفه سیاسی و اصل رهبری و امانت؛ از رویش مجدّد اجسام و زنده شدن مردمان - معاد- از تجسّم اعمال؛ از روز بزرگ، روز رسیدگی به کردارها و پاداش‏ها و کیفرها - قیامت-؛ ازابدیت و بقاء در سایه رحمت خدایی؛ از احکام شرع و تفصیل قانون‏های الهی از تربیت‏نفس و اخلاق دینی و ده‏ها و صدها مسأله از این‏گونه که همه در سطح اجتهاد و ردّ وقبول مطرح است و این فضای علمی صد سال بلکه پنجاه سال پیش از نقل و پدید آمده‏بود و این فضای علمی و جوّ پژوهشی و شناختی آفریده اسلام و مخلوق قرآن کریم‏بود. [13]

باید گفت: این تحوّل شگفت معلول آن بود که در نظام تربیتی اسلام تحصیل‏علم لازم و واجب بود چون دعوت مردم به ایمان، در واقع دعوت به تحصیل علم‏بود. به دلیل آن که علم مقدمه ایمان است و از آنجا که علم، امری است‏غیرمتناهی، از این‏رو لزوم تحصیل علم نیز امری مستمر بوده و هیچگاه متوقف‏نخواهد شد. فیض کاشانی‏رحمهم الله در تحصیل حدیث معروف طلب العلم فریضة علی ‏کل مسلم و مسلمه فرموده است: فکلّما حصل الانسان مرتبة من العلم وجب علیه تحصیل مرتبه أخری فوقها الی‏مالا نهایة له: انسان به هر مرتبه ‏ای از دانش برسد و آن را به دست آورد واجب است مرتبه بالاتر ازآن را تحصیل کند و این وجوب تحصیل - تا آدمی زنده است - پایان یافته و نهایتی‏ندارد. [14] در پرتو این معارف عالیه و نیز توصیه‏های پیامبرصلی الله علیه وآله و معصومین‏‌علیه‌السلام به‏تألیف کتاب نظیر: «قید والعلم بالکتابه» یا «احفظوا بکتبکم فانکم سوف‏تحتاجون الیها»، دانشمندان بزرگی در جهان اسلام درخشیدند و مدارس وکتابخانه‏های عظیمی بنا گردید؛ به گونه‏ای که باید مسلمانان را رهبران علمی دنیاخواند؛ ادعای مذکور آن چنان قطعی است که حتی مورخان بیگانه نیز به این‏حقیقت آشکار اذعان کرده‌‏اند.

جان برنال مؤلف کتاب علم در تاریخ نوشته است:

شمیم تازه‏ ای از علم وزیدن گرفتن و آنگاه در پرتو لوای اسلام ترکیبی شکوهمندیافت و از این طریق بود که علم و فن به اروپای قرون وسطی راه یافت. پیشرفت علم‏در قرون وسطی اگرچه در ابتدا کُند بود ولی فعالیت‏ها و خلاقیت‏های عظیمی راباعث شد و مآلاً به پیدایش علوم جدید منجر گردید...[15]

در کتاب اسلام از نظر ولتر آمده است: در دوران توحش و نادانی، پس از سقوط امپراطوری روم مسیحیان همه چیز رامانند هیئت، شیمی، طب، ریاضیات و غیره از مسلمانان آموختند و از همان قرون‏اولیه هجری ناگزیر شدند برای گرفتن علوم متداوله آن روزگار به سوی آنان روی‏آوردند. دین اسلام وجود خود را به کشورگشایی‏ها و جوانمردی‏های بنیان‌گذارانش‏مدیون است؛ در صورتی که مسیحیان به یاری شمشیر و تل آتش آیین خود را به‏دیگران تحمیل می‏کنند... پروردگارا! کاش همه ملت‏های اروپا ترکان مسلمان راسرمشق قرار می‏دادند. [16]

نکته جالب در گفتار ولتر آن است که ایشان گفتار ناروای برخی از کشیشان را نسبت به اسلام که ناشی از جهل و تعصّب آنان بود، به شدت مورد انتقاد قرار داده وآنان را افرادی احمق می‌‏داند: مبلغان مسیحی، فتوحات اسلام و پیشرفت‏های علمی و معنوی پیروانش را هماره مسکوت می‏‌گذاشتند. زیرا ستون فضایل رقیب موقعیت آنان را متزلزل می‏‌کرد و برای بدگویان سلاحی جدید پدید می‏‌آورد. از این‏رو بوسوئه اسقف بزرگ پاریس درتاریخ جهانی‏‌اش محمد و محمدیان را فراموش می‏‌کند... من و خانم شاتله از تعصب ‏احمقانه مسیحیان شکست خورده و مورخان بی‏‌مایه‌‏ای که حقایق را واژگون کرده و ناروایی‏های بسیاری به محمد نسبت داده‌‏اند سخت بیزار شدیم. [17] به این ترتیب نهضت علمی اسلام به برکت بعثت، پایه‏‌گذار تمدن عظیم اسلامی در جهان گردید.

ارائه جهان‏بینی توحیدی‏

ارائه جهان‏بینی توحیدی و سقوط خدایان زر و زور و تزویر از پیامدهای دیگرمی‏باشد. در آیین شرک، برخی انسان‏ها هستند که مدعی داشتن صفات الهی‏بوده و خود را فعال ما یشاء و مسؤولیت‏ناپذیر در برابر عملکرد خویش می‏دانند؛ چنانکه کاهنان در عصر بعثت خود را واسطه بین خالق و مخلوق دانسته وکشیشان نیز با همین تفکّر خود را نمایندگان خداوند در زمین معرفی می‌‏کردندبا بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله تمامی این عقاید شرک‏آلود فروریخت و توحیدی ناب وخالص به بشریت عرضه گردید.

ارائه این بینش عمیق و بسیط در سطح جهان‏برخی از دانشمندان غربی را وادار نموده است که به عظمت آن اعتراف کنند. چنانکه گوستاولبون در تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته است: راستی، این است که در میان تمام مذاهب دنیا فقط اسلام است که این تاج‏افتخار را بر سر نهاده و اول از همه وحدانیت صرفه و خالص را در عالم انتشار داده‏است. [18]

در قسمت دیگر علت اصلی قوام دین اسلام را در ارائه چنین بینشی دانسته ومی‏گوید: «تمام سادگی و شأن و مقام اسلام روی همین وحدانیت مطلقه قرار گرفته وهمین سادگی باعث قوت و استحکام این دین گردیده است. این توحید خالص‏محض را چون در آن هیچ‏گونه پیچیدگی و معمایی نیست به آسانی می‏توان فهمید وایمان به امور متضادی که در ادیان دیگر تعلیم داده شده و عقلِ سلیم أبداً نمی‏تواندآن را قبول کند هیچ یک در این دیانت وجود ندارد. خدای واحد مطلق معبود، تمام‏مخلوقات در نظر او مساوی و عدّه خیلی کمی از ارکان دین که فرض شده...[19]

ایشان در ادامه مقایسه‏ای بین اسلام و مسیحیت در زمینه نگرش این دو به‏خداوند و عقاید دیگر آن‏ها نوشته است: ملاحظه کنید کدام مذهبی از این مذهب ساده‏تر و روشن‏تر و فرقه و صنفی که‏بوده باشد از عقاید مذهبی خود به خوبی واقف است و می‏تواند آن عقاید را در یک ‏سلسله الفاظی خیلی ساده و روشن بیان کند. برعکس اگر راجع به مسأله تثلیث یاتبدیل جنس[20] و امثال آن از عقاید مرموز پیچ در پیچی که در مذهب مسیحی‏است سؤال شود تا وقتی که آن بیچاره در علم کلام ماهر نباشد... هیچ وقت نمی‏توانداز عهده جواب برآید.

بساطت و سادگی و وضوح عقاید اسلامی به علاوه رفتارباخلایق به عدل و احسان که آن روی سکه این مذهب است سبب عمده‏ای گردید که ‏تمام روی زمین را تسخیر نمایند و همین بساطت و وضوح و حسن رفتار بود که به‏ وسیله آن اقوامی مثل مصریان که از زمان امپراطوران قسطنطنیه پیرو مسیح بودندبه مجرد دعوت به دین محمدی، دیانت مسیح را ترک گفته قبول اسلام نمودند وحال آن که از هیچ قوم مسلمانی اعم از غالب یا مغلوب دیده نشده که به واسطه دین ‏مسیح، اسلام را ترک گفته باشند.

از طرفی دیگر قرآن کریم با آیات و دلایل ویران‌گر خود خدایان سنگی و چوبی‏را نیز که مشرکین آنان را مظهر ارواح پدران و رؤساء قبیله خود دانسته که درگردش روزگار صاحب اختیار نیک و بد هستند، یکی پس از دیگری فروریخت وعقاید اصیل توحیدی را به جای آن قرار داد.

قرآن کریم از شگفتی مشرکین دردعوت پیامبرصلی الله علیه وآله به خدای واحد و رهانمودن خدایان دیگر این چنین سخن به‏میان آمده است: «وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَةَإِلهاَ وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَیْ‏ءٌ عُجَابٌ»[21] کافران در شگفت شدند از این که بیم‏دهنده‏ای از (نژاد و نوع) ایشان آمد. اینان گفتند: این، جادوگری دروغ‏ساز است آیا خدایان واحد را به یک خدابرمی‏گرداند -حقیقتاً این چیز عجیبی است -

جهش تکاملی از دیدن به اندیشیدن

از مشخصه ‏های برجسته بعثت رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله نسبت به انبیاء گذشته آن‏است که در این مرحله اراده الهی بر این تعلق گرفت که بشریت برخلاف اعصارقبل که به دیدن معجزات حسّی انبیاء بسنده می‌‏کردند به اندیشیدن و تفکّرتکیه کنند.

دعوت فراوان قرآن را به تعقّل و تدبر در آموزه‏های دینی و هر آنچه‏خداوند آفریده است و معرفی انسان‏های غیراندیشمند به عنوان بدترین‏جنبندگان روی زمین - انّ شرالدواب عنداللَّه الصم البکم الذین لایعقلون - بایدمبدأ رستاخیز فکری بشر دانست. در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله به معجزه حسّی تنها اکتفانشد؛ بلکه در کنار آن بزرگ‏ترین معجزه معنوی - قرآن - ظاهر گردید که از انسان‏‌ها می‏خواست به محتوای این پیام آسمانی تأمل کنند و در صورتی که آن‏را با فطرت خویش منطبق دیدند بپذیرند: فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم اللَّه واولئک هم الوالالباب.

نکته مهم آن است که در قرآن کریم پیامبرصلی الله علیه وآله از این که چرا حسرت ایمان ‏آوردن مشرکین را از طریق معجزه‌‏های حسّی به قلبش راه داده این چنین موردعتاب الهی قرار می‏‌گیرد: «وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماًفِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی‏ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ إِنَّمَایَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَی‏ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» (انعام: 36- 35)

گرچه روبرتافتن آنان از دین چندان بر تو گران می‏آید که اگر بتوانی معجزه‏ای‏برای‏شان بیاوری - اما بدان که - اگر خداوند می‏خواست بی‏درنگ آنان را بر هدایت -دین راستین - قرار می‏داد. پس هرگز از نادانان مباش. خدا فقط کسانی را هدایت‏می‏کند که پند گیرند و مردگان را خدا برمی‏انگیزاند تا به سوی او بازیابند.

مفهوم آیه شریفه این است که مشرکان جهت ایمان آوردن نیاز به معجزات‏ حسی نداشته بلکه دیده‌‏ای بینا لازم دارند تا با تعمق و تفکّر به حقایق دین پی ‏ببرند.

در همین جهت می‏بینیم در آموزه‏های دینی تقلید در اصول دین حرام بوده ‏حتی رجوع تقلیدی به مرجع دینی در فروعات باید براساس اجتهاد و تحقیق ‏صورت گیرد. تفقّه در دین و فهم عمیق آن به حدّی در اسلام مورد تأکید قرارگرفته که دین بدون آن، فاقد هر نوع خیر و برکتی تعلقی گشت: لادین لمن لاتفقّه‏له و امام صادق ‏‌علیه‌السلام فرموده است: لوددت أن أصحابی ضربت روسهم بالسیاط حتی یتفقّهوا دلم می‏‌خواست کسی تازیانه بر شاگردانم فرود آورد تا در دین آگاه شوند و در فهم درست آن بکوشند.

شکّی نیست که تأکید فراوان قرآن و اهل‏بیت‏‌ علیه‌السلام در این زمینه به دلیل‏ خطرات فراوانی است که در اثر غفلت مسلمین از آن، متوجه آنان خواهد شد که‏ نمونه ‏های بارز آن تزلزل و بی‏ثباتی است که در برخی از مسلمانان درگذشته وحال دیده شده و می‏شود.

اصلاح بینش متحیرانه نسبت به زنان

در نگاه اعراب عصر بعثت، زن کالایی بود که جزء دارایی پدر یا شوهر یا پسربه شمار می‏‌رفت و او را با اموال و ثروتی که باقی می‏‌ماند به ارث می‏‌بردند. [22]برخی از قبایل عرب مخصوصاً بنی‌‏اسد و تمیم احیاناً دختران خود را زنده به گور می‏‌کردند. در سایر نقاط جهان نیز وضعیت زنان برتر از جامعه عرب نبود. این زمان حتی استقلال مالی نیز نداشتند.

چنانکه دکتر شایگان در شرح قانون‏مدنی ایران نوشته است: «استقلالی که زن در دارایی خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است درحقوق یونان و رم و ژاپن و تا چندی پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته ‏یعنی زن مثل صغیر و مجنون، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است. در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملاً در شخصیت شوهر محو بود و قانون: یکی‏ در سال 1870 و دیگری در سال 1882 میلادی به اسم قانون مالکیت زن شوهردار از زن رفع حجر نمود. در ایتالیا قانون 1919 میلادی زن را از شمار محجورین خارج‏ کرد. در قانون مدنی آلمان (1900 میلادی) و در قانون مدنی سوییس(1907) زن مثل شوهر خود اهلیت دارد ولی زن شوهردار در حقوق پرتغال‏ و فرانسه هنوز در عداد محجورین است...»

در برابر چنین تفکّر ضدانسانی - که هنوز نیز در برخی نقاط اروپا وجود دارد -بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله مبدأ تحولی دیگر در جهان گردید. اسلام زن را همسان مرد شمرد و شخصیت انسانی‏ اش را به او بازگرداند. رابطه ظالمانه مردان با زنان را که‏ به عنوان کالا با او برخورد می‏‌کردند تغییر داد و زن را مایه رحمت و برکت و مودت‏ در حیات انسانی برشمرد: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةًوَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»[23] با این نگرش و حمایت‌‏های پیامبرصلی الله علیه وآله و اولیای الهی از حقوق زنان، به تدریج نگاه عمومی جوامع به زنان تغییر یافت.

رواج فرهنگ مشاهده و احترام به افکار عمومی

در اجرای این اصل مهم قرآنی پیامبرصلی الله علیه وآله خود بارها در موضوعاتی که به‏ وسیله نصّ و وحی الهی حکمش بیان نشده بود به مشورت با مسلمانان پرداخت ‏تا آن را در بین پیروانش و نسل‏های بعدی نهادینه کند.

پیامبرصلی الله علیه وآله در مسائل‏ اجتماعی برای مسلمانان حق اظهارنظر محفوظ داشت و هیچ‏گاه با رأی فردی‏ خویش با آنان مستبدانه رفتار نمی‌‏نمود. در جنگ بدر در سه مرحله اصحابش رابه مشاوره دعوت نمود و از آنان خواست تا نظر خویش را پیرامون سه موضوع: اقدام به جنگ با قریش، محلّ اردوگاه بعد از آن که اصحاب جنگ را ترجیح ‏دادند، رفتار با اسرای جنگی در پایان جنگ، ابراز نمایند و آنگاه خود نیز همانند سایرین نظرش را بیان نمود و در پایان از نظر اکثریت تبعیت نمود. [24]

در جنگ احد نیز شیوه مبارزه با مشرکین را با اصحاب در میان گذاشت که ‏برخی با خارج شدن از شهر و هجوم بردن به دشمن موافقت نموده و برخی نیز باماندن داخل شهر و تقویت بنیه دفاعی اصرار داشتند که نظر نخست تصویب‏ گردید. در جنگ احزاب و تبوک نیز همین سیره اجراء شده و پیامبرصلی الله علیه وآله از افکاراصحاب در راهبرد اهداف مقدس خویش بهره برد.

نکته مهم آن است که پیامبرصلی الله علیه وآله با این که از نعمت عصمت و مصونیت از خطا و اشتباه برخوردار بود و مسلمانان نیز به آن حضرت با چنین نگرشی رفتار می‏‌کردند هیچ‏گاه از انتقاد اصحاب متأثر نشده بلکه در کمال سعه صدر با آنان ‏برخورد می‌‏نمود. منشأ این سیرت رسول اکرم آن بود که آن حضرت می‏‌دید خداوند به انسان‏ها حق سخن گفتن و اندیشه کردن داده است پس چگونه ‏می‏‌توان این حق را از آنان سلب نمود. به ویژه آن که دستور داده است در برابر تخلّف زمامداران از قانون عدل، اعتراض نموده و آن‏ها را نهی از منکر نماید.

درهمین رابطه می‏‌بینیم رسول اکرم ‏صلی الله علیه وآله به لشکری از مسلمانان مأموریت جنگی‏ داد و شخصی را از انصار به فرماندهی آنان نصب نمود. همین که آتش برافروخته شد گفت: آیا رسول اکرم به شما تأکید نکرده‏ است که از اوامر من اطاعت کنید؟ گفتند: بلی، گفت: فرمان می‌‏دهم خود را در این‏ آتش بیندازید. آن‏ها امتناع کردند. رسول اکرم از این ماجرا مستحضر شد فرمود: اگر اطاعت می‏‌کردند برای همیشه در آتش می‏‌سوختند (مخصوص آتش‏ بیدادگری است) اطاعت در موردی است که زمامداران مطابق قانون دستوری‏ بدهند. [25]

آری ترویج چنین سیرتی که تفسیر عملی قرآن کریم بود در بین مسلمانان ونیز دیگر ملکات عالی پیامبر صلی الله علیه وآله آن چنان تحولی در آنان ایجاد کرد که مبدأ رستاخیزی عظیم در دنیا گردیدند. گرچه برکات فرهنگی - اخلاقی بعثت نبوی‏ بیش از مواردی است که ذکر گردید اما به جهت پرهیز از تطویل به همین مقدار بسنده نموده و طالبان پیگیری این بحث را به منابعی که در این زمینه تألیف‏ یافته است ارجاع می‌‏دهیم.

  1. نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری