اصالت صلح در اسلام

از ویکی‌وحدت

اصالت صلح در اسلام نظریه‌ایست که طرفداران آن معتقدند اساس روابط مسلمانان با غیرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکو است. اسلام هیچ‌گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی‌دهد و وجود عقاید مخالف، مجوزی بر رفتار خصمانه نیست، بلکه برعکس، اسلام به پیروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتاری مبتنی بر عدالت و قسط داشته باشند. این نظریه مبتنی بر «کرامت انسانی» است، بدین معنی که غیر مسلمانان از آن‌جهت که در «انسانیت» با مسلمانان شریک هستند، احترام دارند، هرچند در عقیده و مذهب تفاوت دارند. از این رو، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در فرمانش به مالک اشتر در رعایت حال مردم مصر می‌فرماید: «و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان را، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! چون رعیت دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند». این نظریه، به طور کامل مستدل است و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگی دارد. از آن جا که در اسلام، «صلح» و «همزیستی مسالمت‌آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسی» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود. بنابراین، برای جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد و تا زمانی که دلیلی وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقی می‌شود. نخستین آیه‌ای که در باب جهاد نازل شده، گویای این مطلب است: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». به کسانی که جنگ به آنان تحمیل شده، رخصت] جهاد [داده شده است، چراکه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است. هنگامی که مسلمانان در مکه ـ سرزمین آباء و اجدادی خود ـ بودند، مشرکان پیوسته آنها را می‌آزردند. مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام(ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. تقاضای آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود، اما پیامبر اکرم (ص) به آنها می‌فرمود: «شکیبایی ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آنگاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند، خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمّن اذن جهاد است، نازل کرد». بنابراین، اصل اولی در رفتار مسلمانان با کافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزارها، به آنها اذن جهاد داده شد. این جهاد که «جهاد ستم دیده» در برابر «ستمگر» شمرده می‌شود، حقّ مسلم طبیعی، فطری و عقلی مسلمانان است که به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جای خود نشانده، دست متجاوز را کوتاه سازند. از دیدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذیرش آن کافی است که پیامد خطرناک و فریبی به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست. خود صلح، مصلحت است، زیرا با زندگی فطری انسان‌ها سازگارتر است، چرا که در شرایط صلح، رشد و تعالی انسان‌ها و تفاهم برای رسیدن به توافق‌ها بهتر فراهم شده و یگانگی آیین بشری و گرایش انسان‌ها به حق امکان‌پذیرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیک‌تر، آسان‌تر و معقول‌تر می‌داند، از این رو، بدان تأکید می‌ورزد.

ادله قرآنی نظریه اصالت صلح

1. «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَـنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ». ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همگی در صلح و آشتی درآیید، و از گام‌‌های شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است. وجود واژه «کافّة» (همگی) نشان می‌دهد که هیچ گونه استثنایی در قانون صلح نیست و جنگ برخلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکلی تحمیلی تصوّر نمی‌شود. از نظر قرآن کریم نیز هر کاری که باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملی شیطانی به شمار می‌رود. 2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». و اگر به صلح گراییدند، تو] نیز [بدان گرای، و بر خدا توکّل نما که او شنوای دانا است. نکته قابل توجه این که «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معنای خضوع و تمایل و حرکت به سوی چیزی است و مفهومش این است که حتّی از گفتوگوهای ابتدایی صلح نیز استقبال کن. این آیه از آیاتی است که صلح‌طلبی را به صورت یک اصل اساسی به حکومت‌های اسلامی توصیه می‌کند، و این که بعضی گفته‌اند این آیه به وسیله آیات جهاد، نسخ شده، پنداری بی اساس است که هیچ دلیلی بر آن نیست، چراکه هیچ منافاتی میان آیات جهاد و این آیه وجود ندارد و ضرورتی برای اعتقاد به نسخ نیست. 3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَـتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً». پس اگر از شما کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند،] دیگر [خدا برای شما راهی] برای تجاوز [بر آنان قرار نداده است. در شأن نزول آیه فوق آمده است: گروهی از طایفه «اشجع» به نزدیکی مدینه آمدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آنها گفتند: ما آمده ایم پیمان ترک مخاصمه با محمد ببندیم و در منازعات شما با دیگران بی طرف بمانیم. پیامبر دستور داد مقدار فراوانی خرما به صورت هدیه برای آنها ببرند، و پیمان ترک تعرض را با آنها امضا فرمود. 4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ...». ـ...به کسی که نزد شما] اظهار صلح و [اسلام می‌کند، نگویید: تو مؤمن نیستی،] تا بدین بهانه [متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست... بر اساس این آیه، باید به ندای صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه می‌بایست از غنایم مادیِ فراوان محروم شد، زیرا هدف از جهاد اسلامی، توسعه‌طلبی و جمع غنایم نیست. البته در پاره‌ای از موارد ممکن است پیشنهاد امضای قرارداد صلح، پوششی بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در این صورت مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولت‌ها و گروه‌هایی که انعقاد صلح را پیشنهاد می‌دهند حاصل نکرده‌اند، نمی‌توانند از قبول پیشنهاد آنان سرباز زنند.

قرآن کریم جنگ را امری حاشیه‌ای دانسته و تنها در موارد اضطراری که راه‌های دیگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجویز می‌کند. 5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَی الاْخْرَی فَقَـتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ». و اگر دو گروه از مؤمنان با هم کارزار کنند، میانشان آشتی دهید، و اگر یکی از آن دو] باز [بر دیگری ستم و تجاوز کند با آن که ستم و تجاوز می‌کند بجنگید تا به فرمان خدای بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدل و داد آشتی دهید و دادگری کنید که خدا دادگران را دوست می‌دارد.

ادله روایی نظریه اصالت صلح

از مطالعه روایات، چنین به دست می‌آید که ایجاد رابطه محبت‌آمیز و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان در روابط بین الملل خود می‌توانند از آن بهره گیرند، زیرا که اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی ضدّیت ندارد. اسلام به این نکته توجه کرده است که با ایجاد جوّی آرام و محبّت‌آمیز می‌توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می‌کردند. در این جا به چند نمونه از سفارش‌های پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امیر مؤمنان (‌علیه‌السلام) اشاره می‌شود: 1. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن آذی ذِمّیاً فَأنا خَصْمُهُ و مَن کُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ یَومَ القیامَةِ». هرکس اهل ذمه] = یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است [را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را بر او آشکار خواهم کرد. 2. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ یومَ القیامَة». هرکس به یکی از هم‌پیمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل کند، روز قیامت، خودم دشمن او خواهم بود. 3. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن آذی ذِمیّاً فَقَد آذانی». هرکس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است. 4. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): «مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شیئاً بِغَیرِ طیبِ نَفسهِ فَأنَا حَجیجُهُ یَومَ القیامَةِ». هرکس به هم‌پیمانی از غیرمسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا فراتر از طاقتش تکلیفی بر او تحمیل کند، یا چیزی بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت با او محاجّه خواهم کرد. 5. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): «مَن قَذَفَ ذِمّیّاً حُدَّ لَهُ یومَ القِیامَةِ بِسیاط مِن نار». هرکس به پیرو مذهب دیگر که در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قیامت با تازیانه‌های آتشین مجازات خواهد شد. 6. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «تَصَدَّقوا عَلی أهلِ الاَدیانِ کُلِّها». به فقیران از پیروان همه ادیان الاهی صدقه بدهید. 7. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «أَجْرُ الْمُصْلِحِ بینَ الناسِ کَالمجاهِدِ فی سبیلِ اللهِ». پاداش فرد صلح دهنده میان مردم همانند مجاهد در راه خداست. 8. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «مِنْ کمالِ السَّعادةِ السَّعْیُ فی صَلاح الْجُمْهور». نهایت خوشبختی این است که انسان برای اصلاح میان مردم تلاش کند. 9. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاک إلیه عَدُوُّکَ و لله فیه رضیً فان فی الصُّلْح دعةً لجنودک و راحةً مِنْ هُمومک و اَمْناً لِبِلادِکَ». هرگز درخواست صلحی را که از سوی دشمن تو پیشنهاد شود و رضای خدا در آن است رد مکن، زیرا همانا صلح سربازان تو را آسایش رساند، و از‌اندوه‌هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.

میثاق‌های صلح

سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) با وجود جهانی بودن آئین اسلام، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل، ملّت‌ها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حکومت اسلامی و چه خارج از آن استوار بوده است. یکی از ادله سیره پیش گفته، نامه‌هایی است که آن حضرت برای گروهی از سران و زمامداران نوشته و از این طریق، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است. دلیل دیگر، پیمان نامه‌هایی است که در دوران حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌های گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامی که ملّت‌های غیرمسلمان به پیمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامی نیز پیمان صلح را نقض نمی‌کرده است، زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهی بزرگ و غیرقابل گذشت است. یکی از نویسندگان معاصر نوشته است: «در‌اندیشه سیاسی اسلام، صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز به عنوان اساسی‌ترین اصل در مناسبات بین‌المللی منظور گردیده و به همین دلیل، در حقوق اسلامی، بهره‌برداری از فرصت‌های مناسب برای تحکیم و برقراری شرایط و پیمان‌های صلح در روابط خارجی جامعه اسلامی پیش‌بینی شده است. اسلام برای تحقق بخشی و گسترش حالت صلح در میان ملت‌ها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و درگیری‌های خونین، نه تنها برای قراردادها و معاهدات بین‌المللی ارزش حقوقی فوق‌العاده قائل شده، بلکه اصولا ملت‌ها و گروه‌های دیگر را نیز برای انعقاد پیمان‌های صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامی توصیه نموده است که در این زمینه، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع کوششی برای برقراری و تحکیم مبانی و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشری دریغ ننمایند... و در بسیاری از موارد این توصیه به حد تکلیف و وظیفه الزام ‌رسیده است. عقد قراردادهای صلح از وظایف دولت‌های مسئول و صلاحیت دار اسلامی است، و این وظیفه در مواردی که تمایلی از طرف دولت‌ها و گروه‌های غیرمسلمان نسبت به عقد قراردادهای صلح احساس شود، تأکید بیشتری می‌یابد».