ابن عساکر

از ویکی‌وحدت
ابن عساکر
عالمان اهل سنت.jpg
نام کاملابوالقاسم على بن حسن بن هبه الله ابن عساکر شافعى دمشقى
نام‌های دیگرابن عساکر
اطلاعات شخصی
سال تولد449 ق، ۴۳۶ ش‌، ۱۰۵۷ م
محل تولددمشق، سوریه
سال درگذشت571 ق، ۵۵۴ ش‌، ۱۱۷۶ م
محل درگذشتدمشق
دیناسلام، سنی (شافعی)

ابن عساکر (ابوالقاسم على بن حسن بن هبه الله ابن عساکر شافعى دمشقى)، چهره نامدار این خاندان می‌باشد؛ پس از درگذشت وی نام تنی چند از دودمان بنی عساکر به این عنوان خوانده شدند. شهرت و پایگاه علمی و اجتماعی بنی‌عساکر بیشتر به سبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعی اشعری است که از میان آنان برخاسته‌اند. اینان نزدیک به 200 سال (470-660ق) با وجود دشمنی و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطه شام شوکت و اعتبار فراوان داشتند [۱].

زندگی‌نامه

او برجسته‌ترین فرد از خاندان ابن‌عساکر که در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت [۲]. وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمی و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامی و نیز تألیف اثر چشمگیر تاریخ بزرگ دمشق در شمار یکی از بزرگ‌ترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خویش درآمد [۳].

از عنوان ابن‌عساکر که به صورت شهرت خانوادگی او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانی نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضی ابوالفضل یحیی بن علی قرشی گرفته شده باشد [۴].

دوران زندگی ابن‌عساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانی نورالدین زنگی (569ق /1174م) و صلاح‌الدین ایوبی ( 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبی نورالدین زنگی و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعی مذهب و حمایت از مذاهب اهل سنت و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابن‌عساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهره‌ایدرخشان بدل گشت.

تحصیلات ابتدایی ابن‌عساکر از 6 سالگی در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند [۵]. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائی، جمال الاسلام ابوالحسن علی سلمی، ابوالبرکات ابن عبدحارثی و دیگران قرآن حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت.

ابن‌عساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانش اندوزی پرداخت [۶]. وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینی آن روزگار روی آورد و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزه‌های علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت [۷]. در 521 ق، به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت [۸].

در بازگشت از مکه تا 525 ق، در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن علی بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطی حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمی و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت [۹]. در خلال 5 سالی که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد [۱۰].

دومین سفر ابن‌عساکر در 529 ق، به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانی صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت [۱۱]. ابن‌عساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس ابیورد، طوس بسطام بیهق دامغان زنجان تبریز، ری اصفهان حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید [۱۲] و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت 40 حدیث از 40 محدث در 40 شهر نوشت [۱۳].

سفرهای علمی ابن‌عساکر از 520 ق تا 533 ق، به درازا کشید و سرانجام با ره‌آوردی بی مانند از شنیده‌ها و نوشته‌هایی در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلی موصلی به دمشق بازگشت [۱۴].

شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته‌اند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالی به او اجازه روایت داده بودند [۱۵]. از این پس (533 ق) دوره 40 ساله تألیف و تصنیف و فعالیت‌های آموزشی ابن‌عساکر آغاز می‌شود و تا واپسین روزهای زندگی او ادامه می‌یابد.

تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به 408 مجلس در یک فن می‌رسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائی، ابوالمعالی عبدالله بن احمد حلوانی، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانی، ابوالحسن سلمی و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمی او در این دوره است [۱۶].

پایگاه والای ابن‌عساکر در مذهب شافعی و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفی، ابن ناصر سلامی، ابوموسی مدینی و ابوالعلاء عطار همدانی فراتر می‌رفت [۱۷] و طالبان علم را از همه شهرها به سوی او می‌کشید.

شاگردان و راویان ابن‌عساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بوده‌اند [۱۸].

با وجود بی‌اعتنایی ابن‌عساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگی حکمران شام همواره او را بزرگ می‌داشت و علاوه بر تشویق و حمایتی که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصی در آموزش حدیث بوده است [۱۹]، برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت [۲۰]. پس از درگذشت نورالدین (569 ق)، صلاح‌الدین ایوبی و بزرگان دستگاه او بر مقام علمی و مرتبه اجتماعی ابن‌عساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطب‌الدین نیشابوری قاضی دمشق با حضور صلاح‌الدین بر جنازه‌اش نماز خواند [۲۱].

آثار

بیشتر تألیفات ابن‌عساکر در زمینه حدیث و رجال و تاریخ، و بالغ بر 134 عنوان است [۲۲] که از آن میان دو کتاب تاریخ دمشق و تبیین کذب المفتری... از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار است:

آثار چاپی

تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامع‌ترین کتاب‌ها در جغرافیای تاریخی و زندگی‌نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی و تاریخ بغداد خطیب بغدادی در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است.

شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابن‌عساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بوده‌اند، خوانده و شنیده بود [۲۳]. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازه‌ها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگی‌نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کرده‌اند [۲۴]. مؤلف از نوشته‌های پیشینیان چون احمد بن معلی (د 286ق) و ابن حمید بن ابی العجائز بهره برده است. زندگی‌نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان [۲۵] با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کرده‌اند، به دنبال آورده است.

حجم مطالب کتاب که فاصله زمانی دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگی) رسیده است [۲۶]. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است [۲۷]. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549 ق، که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنی در 60 سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخش‌هایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است [۲۸]. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابن‌عساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد [۲۹].

پس از درگذشت ابن‌عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافی نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعی بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ‌ترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد [۳۰]. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدت‌ها در مدرسه ابن حنبلی دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت [۳۱]. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابن‌عساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالی هر کدام ذیلی بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن‌عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسی، احمد بن عبدالدائم مقدسی، ابن منظور، شمس‌الدین ذهبی، ابن قاضی شهبه، عبدالرحمان سیوطی، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند [۳۲].

نسخه‌های خطی بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه‌ها موجود است از جمله: نسخه‌ایدر کتابخانه الازهر قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن‌عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستی از کهن‌ترین نسخ موجود است [۳۳] و نسخه‌ایدر ظاهریه دمشق به شماره‌های 3367-3383 [۳۴] و نیز نسخه‌هایی در کتابخانه‌های عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست [۳۵]. بخش‌های چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح‌الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاح‌الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ علی بن ابی طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابی، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، 1982م؛ معجم بنی امیة، تحقیق صلاح‌الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن علی (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م [۳۶].

  • تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابن الحسن الاشعری [۳۷]، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابی بشر الاشعری تألیف ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعی بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کرده‌اند. یافعی کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت [۳۸]. خلاصه‌ایاز تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182).
  • الاربعون فی الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت.
  • کشف المغطّا فی فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م.
  • مجلسان من مجالس الحافظ فی مسجد دمشق: مجلس فی ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فی ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالی ابن‌عساکر، به اهتمام محمد مطیع در دمشق به سال 1979م چاپ شده است.
  • المعجم المشتمل علی ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل. ذهبی این کتاب را تلخیص کرد و مطالبی بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینة شهابی در دمشق (1980م) چاپ شده است.

آثار خطی

  • اخبار لحفظ القرآن
  • الاربعون الابدال العوالی [۳۹]
  • الاشراف علی معرفة الاطراف، 3 جزء در ذکر اسانید سنن ابی داوود، جامع ترمذی و نسائی [۴۰]
  • الاطراف [۴۱]
  • تبیین الامتنان بالامر بالاختتان [۴۲]
  • تجرید السباعیة [۴۳]
  • ترتیب اسماء الصحابة الذین اخرج حدیثهم الامام احمد بن حنبل فی المسند علی ترتیب حروف المعجم
  • الجزء الحادی و الخمسون من الامالی فی الصوم [۴۴]
  • حدیث اهل حُرْدان [۴۵]
  • فضل علی بن ابی طالب (ع)، جزء 221 و 222 از امالی [۴۶]
  • فضل یوم عرفة [۴۷]
  • فضیلة ذکر الله عزوجل [۴۸]
  • کتاب الاربعین البلدانیة [۴۹]
  • المجلس التاسع عشر من الامالی فی تحریم الابنة [۵۰]
  • المجلس الثانی و الثلاثون فی التوبة من الامالی [۵۱]
  • المجلس السابع و العشرون بعد المائة فی ذم ذی الوجهین واللسانین [۵۲]
  • المجلس السابع و الثلاثون بعد المائة فی سعة رحمة الله عزوجل
  • المجلس الثامن و الثلاثون بعد المائة فی نفی التشبیه
  • المجلس التاسع و الثلاثون بعد المائة فی صفات الله عزوجل
  • المجلس الثامن و الثلاثون بعدالمائتین، فی فضل سعد بن ابی وقاص
  • المجلس الثمانون بعد المائتین فی فضل عبدالله بن مسعود
  • المجلس الخامس بعد الاربعمائة فی فضل شهر رمضان
  • فضل رجب، احتمالاً دو مجلس از امالی [۵۳]
  • مدح التواضع و ذم الکبر [۵۴]
  • المعجم فی تراجم رجال الکتب الستة [۵۵]
  • معجم اسماء شیوخ المؤلف، TS) شم 2821؛ مرکزی، 2/140-141).

افزون بر آنچه ذکر شد در حدود 100 نوشته دیگر از آثار ابن‌عساکر در منابع گوناگون نام برده شده است [۵۶].

معروف‌ترین افراد این خاندان

ابومحمد حسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسین دمشقی شافعی

متولد470(1077) و متوفای519ق (1125م)، از نصر مقدسی حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در صرف و نحو به استادی رسید و در فقه از سران شافعیان دمشق شد.

ازدواج وی با دختر قاضی دمشق ابوالفضل یحیی قرشی از خاندان اموی تبار و سرشناس بنی قرشی و نیز ازدواج ابوبکر سلمی محمد بن علی (د 564ق) شافعی، خطیب پرآوازه جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد [۵۷]. دانشمندان و قاضیان این 3 خاندان (بنی عساکر، بنی قرشی، بنی سلمی) از سده 5 تا 7ق /11 تا 13م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعی دمشق نقشی فعال داشته‌اند.

صائن‌الدین هبة الله بن حسن بن هبة الله

متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم علی که کنیه‌اش را ابوالحسن [۵۸] و ابوالحسین [۵۹] نوشته‌اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت.

وجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسی، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائی و ابوالحسن موازینی و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصی فراگرفت [۶۰]. در 510ق [۶۱] به بغداد رفت و از گروهی محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله، ابوطالب زینبی و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنی، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن کدَیه اصول دین و کلام آموخت [۶۲]. صائن در 511ق به حج رفت و در مکه و کوفه حدیث شنید و در دانش به پایگاهی بلند دست یافت [۶۳].

در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربی جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت [۶۴]. وی از پذیرش مناصب رسمی همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت [۶۵].

از جمله کسانی که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم علی و پسر وی قاسم، قاضی شمس‌الدین ابونصر ابن شیرازی و عبدالرحیم سمعانی و ابوالقاسم ابن صصری و نیز تاج الامناء احمد و فخرالدین عبدالرحمان پسران برادرش محمد نام برد [۶۶]. صائن‌الدین در پایان عمر مفلوج شد و چون درگذشت، در آرامگاه پدر در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به جای نماند.

ابومحمد بهاءالدین قاسم بن علی ابن‌عساکر

متولد 527(1133) و متوفای 600ق(1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعی که پس از پدرش برجسته‌ترین چهره علمی این خاندان به شمار می‌آید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگ‌ترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمی بسزا داشت [۶۷] و به گفته پسرش عمادالدین علی بازنویسی و ویرایش این کتاب به سعی و همت او انجام پذیرفت [۶۸]. در خردسالی گذشته از برخی افراد خاندان خود [۶۹]. از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصی و ابوطالب علی بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانی که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله ابن حسن بن ابی الحدید و ابوالدر یاقوت الرومی و ابوسعید عبدالکریم سمعانی حدیث شنید [۷۰].

قاسم گذشته از پدر، از عالمان و حافظانی همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است [۷۱]. وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخی و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطب‌الدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد [۷۲] و در مدینه، بیت‌المقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفته‌اند [۷۳].

شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعی و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهاب‌الدین مقدسی، ابوالتقی صالح بن شجاع مُدْلِحی، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشته‌اند [۷۴]. قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایی و خوش خویی و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کرده‌اند [۷۵].

قاسم پس از درگذشت پدر به جانشینی وی عهده‌دار تدریس در جامع اموی و دارالحدیث نوریة دمشق شد. پرهیز و پارسایی، او را از دریافت حقوق تدریس باز می‌داشت و از باب احتیاط از آب آنجا ننوشید و وضو نساخت و هر چه او را می‌رسید، در اختیار دانشجویان و تازه‌واردان می‌نهاد [۷۶].

آثار

  • جزء فی اخبار والده الحافظ ابن‌عساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق صلاح‌الدین منجد، بیروت، 1980م
  • الجامع المستقصی فی فضائل المسجد الاقصی [۷۷] یا فضائل القدس [۷۸] یا فضائل بیت‌المقدس و یا فضل المسجد الاقصی [۷۹]، که ابن فرکاح برهان‌الدین ابراهیم فزاری (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الی زیارة القدس المحروس [۸۰] تلخیص کرده است
  • منتخب من تاریخ دمشق، گزیده‌ایاست از تاریخ بزرگ دمشق در 8 مجلد [۸۱]
  • الجهاد [۸۲] یا فضائل الجهاد [۸۳]. کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبی و دفاع از سرزمینهای اسلامی نوشته شده است. مؤلف تمامی کتاب را در 576ق برای صلاح‌الدین ایوبی خواند و آنگونه که ذهبی از قول وی آورده است [۸۴]، دعایی که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد بیت‌المقدس کرده بود، سرانجام در 26 رجب 583 در حضور او برآورده شد
  • ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند [۸۵]
  • فضائل الحرم [۸۶]
  • فضل زیارة الخلیل ‌علیه‌السلام و موضع قبره و قبور ابنائه الکرام [۸۷]، که گویا بخش‌هایی از کتاب فضل المسجد الاقصی است
  • فضل المدینة [۸۸] یا الانباء المبینة فی فضل المدینة یا فضائل المدینة. این اثر مفقود است، اما رودانی صاحب صلة الخلف آن را روایت کرده است [۸۹]
  • مجالس، که همان امالی قاسم است [۹۰]
  • کتاب فی من حدّث بمدائن الشام و قراها [۹۱]
  • کتاب المناسک و نیز موافقات و ابدال و سباعیات که از مستخرجات حدیثی او بوده است [۹۲].

ابومنصور فخرالدین عبدالرحمان بن محمد بن حسن

متولد550 (1155) و متوفای 620ق(1223م)، فقیه و محدث معروف شام که به دیانت و دانش و کثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود [۹۳] و حسان زیات و ابوالمعالی ابن صابر حدیث شنید و از شاگردان زبده درس فقه قطب‌الدین نیشابوری بود که دختر او را به همسری گرفت و پس از مرگ استاد (578 ق) به جای او در مدرسه جاروخیة دمشق به تدریس پرداخت [۹۴]. چندگاهی در مدارس تقویه، عذراویه، عزیزیة دمشق و صلاحیة ناصریه در قدس تدریس کرد و بزرگان علمی شام در حلقه درس او شرکت می‌کردند. پیشنهاد ملک عادل را مبنی بر قبول قضای دمشق نپذیرفت و به سبب انتقاد از میگساری ملک معظم پسر و جانشین او از تدریس در مدرسه تقویة دمشق بر کنار شد و تنها در جاروخیه و دارالحدیث نوریه تدریس می‌کرد و آثاری در فقه و حدیث تألیف کرد [۹۵]. شیخ عزالدین ابن عبدالسلام، زکی برزالی، ضیاء مقدسی و تاج عبدالوهاب بن زین الامناء از شاگردان فقه و حدیث و راویان او بوده‌اند [۹۶].

سایر افراد مشهور خاندان

از دیگر افراد مشهور خاندان ابن‌عساکر می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

  • ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبة الله برادر کوچک ابن‌عساکر معروف که چندی قاضی دمشق بود [۹۷]
  • ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبة الله (549 -591ق) مدرس مدرسه تقویة دمشق
  • ابوالفضل تاج الامناء احمد بن محمد بن حسن (542 -610ق) مؤلف الانس فی فضل القدس [۹۸]؛
  • ابوالقاسم عمادالدین علی بن قاسم بن علی (581 -616ق) که آخرین فرد از طبقه محدثان شام بود که پیش از حمله مغول به خراسان رفت و اظهار تشیع می‌کرد [۹۹]
  • ابوالبرکات زین الامناء حسن بن محمد (544 -627ق) ملقب به سجاد، خزانه دار و ناظر موقوفات دمشق [۱۰۰]
  • زین الامناء تاج‌الدین عبدالوهاب بن ابی البرکات (د 660ق) و پسرش امین‌الدین ابوالیمن عبدالصمد (د 680ق) از مدرسان مدرسه نوریه [۱۰۱]
  • ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د 643 ق)
  • ابوالفتح حسن بن علی بن حسن (د 601ق)
  • ابوالحسین هبة الله بن احمد بن محمد (د 619ق)
  • ابوبکر محمود بن احمد بن محمد (د 629ق)
  • ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د 631ق)
  • ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (631 ق)
  • محمد بن حسن بن علی از نوادگان ابن‌عساکر و پسر او عمر ابن محمد بن حسن بن علی
  • محمد بن اسماعیل بن عثمان بن مظفر بن هبة الله [۱۰۲]
  • بدرالدین محمد بن حسین بن علی بن قاسم ابن علی
  • شرف‌الدین ابوالفضل احمد بن هبة الله بن احمد بن محمد
  • شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمد بن محمد
  • مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر [۱۰۳]

منابع

  1. ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1358ق
  2. ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق /1951م
  3. ابن خلکان، وفیات
  4. ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی الدهان، دمشق، 1375ق /1956م
  5. ابن صابونی، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفی جواد، عراق، 1377ق /1957م
  6. ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به کوشش صلاح‌الدین، منجد، دمشق، 1956م
  7. ابن عماد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق
  8. ابن فوطی، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، 1967م
  9. ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش عبدالعلیم خان، حیدرآباد دکن، 1399ق /1979م
  10. ابن کثیر، البدایة
  11. ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، 1947م
  12. ابونعیم اصفهانی، احمد، ذکر اخبار اصبهان، به کوشش ددرینگ، لیدن، 1931م
  13. ازهریه، فهرست
  14. اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش جبوری، بغداد، 1391ق /1971م
  15. بستانی
  16. تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة، حیدرآباد دکن، 1350ق
  17. حاجی خلیفه، کشف
  18. خدیویه، فهرست
  19. ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1333-1334ق
  20. همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م
  21. همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م
  22. همو، العبر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، 1963م
  23. همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة
  24. زرکلی، اعلام
  25. زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، دارالهلال
  26. سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحی و دیگران، قاهره، 1383ق /1964م
  27. سخاوی، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق /1963م
  28. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346ق /1928م
  29. سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، 1403ق /1983م
  30. شهابی، سکینه، مقدمه و حاشیه بر تاریخ مدینة دمشق (تراجم النساء)، دمشق، 1402ق /1981م
  31. ظاهریه، خطی، (تاریخ)، ریان
  32. همان، عشق
  33. همان، (ادب)
  34. همان، (مجامیع)
  35. غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه‌های بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسائی، تهران، 1364ش
  36. فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1984م
  37. الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة... ، قاهره، 1948م
  38. فهرس مجامیع المدرسة العمریة فی دارالکتب الظاهریة بدمشق، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، 1408ق /1987م
  39. قنوجی، صدیق، ابجد العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیة
  40. کحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، 1393ق /1973م
  41. مارگلیوث، د. س. ، دراسات عن المورخین العرب، ترجمة حسین نصار، بیروت، دارالثقافة
  42. منجد، صلاح‌الدین، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، 1978، 1980، 1981، 1982م
  43. همو، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1398ق
  44. همو، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة»، مجلة معهد المخطوطات العربیة، 1375ق /1956م، ج 2(1)
  45. منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1984م
  46. نعیمی دمشقی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر الحسنی، دمشق، 1367ق /1948م
  47. یاقوت، ادبا
  48. همو، بلدان

پانویس

  1. ابن جوزی، یوسف، 8(1)/336؛ سبکی، 7/70؛ نعیمی، 1/85
  2. ابن جوزی، عبدالرحمان، 10/261؛ یاقوت، همان، 13/74- 75
  3. ابن خلکان 3/309-310
  4. ابن جوزی، یوسف، همانجا
  5. یاقوت، همان، 13/74
  6. ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ذهبی، المختصر، 302؛ ابن قاضی شهبه، 2/5 -6؛ نعیمی، 1/84 - 85، 180-183، 407- 408
  7. ذهبی، همان، 301-302، سیر، 20/554 - 555
  8. ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ ذهبی، همانجا
  9. ذهبی، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84
  10. همان، 13/75-76؛ بستانی، 3/374
  11. ذهبی، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان 3/309؛ دانشنامه
  12. ذهبی، سیر، 20/555 - 556؛ سیوطی، 476
  13. یاقوت، همان، 13/78؛ آلوارت، شم 1466
  14. ذهبی، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2/216
  15. یاقوت، همان، 13/76؛ ذهبی، سیر، 20/556 - 558
  16. یاقوت، همان، 13/80 -82؛ ذهبی، همان، 20/562
  17. سیوطی، همانجا
  18. در‌این‌باره، نک: ذهبی، المختصر، همانجا، تذکره، 4/1328، 1329؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ نعیمی، 1/101، 167، 182، 221، 283، 473، 2/154، 302، 441-442
  19. غنیمه، 147- 148
  20. نعیمی، 1/100
  21. ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، همانجا
  22. یاقوت، همان، 13/76-83؛ شهابی، 18
  23. مارگلیوث، 166؛ شهابی، 20
  24. منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357
  25. 1/77
  26. بستانی، 3/376
  27. مارگلیوث، همانجا
  28. شهابی، 23-24
  29. بستانی، همانجا
  30. بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم
  31. نعیمی، 2/87
  32. بستانی، همانجا
  33. منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79
  34. منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا
  35. منجد، همان، 44-49
  36. منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابی، 18-20
  37. بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1404ق /1984م
  38. 3/395-396
  39. شهابی، 25
  40. تذکر النوادر، 46-47، کحاله، 134- 135
  41. الفهرس التمهیدی، 57، 58؛ خدیویه، 1/268
  42. همان، 1/278
  43. شهابی، 26
  44. شهابی، همانجا
  45. فهرس، 182
  46. ظاهریه، عش، 88؛ همان، ریان، 2/672
  47. شهابی، همانجا
  48. فهرس، 119
  49. آلوارت، شم 1466
  50. شهابی، همانجا
  51. فهرس، 33
  52. همان، 103
  53. فهرس، 22، 364، 410، 419، 545
  54. ظاهریه، (ادب)، 2/202-203)
  55. آربری، شم 2412
  56. نک: یاقوت، ادبا، 13/76-83؛ ذهبی، سیر، 20/558 -562؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/336؛ سیوطی، 475؛ شهابی، 25-27
  57. ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ سبکی، همانجا؛ نعیمی، 1/101، 181-182؛ ابن عماد، 4/105؛ دانشنامه
  58. اسنوی، 2/215
  59. نعیمی، 1/416
  60. اسنوی، همانجا؛ نعیمی، 1/416-417
  61. ابن خلکان 3/311؛ 520ق
  62. ابن خلکان اسنوی، نعیمی، همانجاها
  63. یاقوت، ادبا، 13/84
  64. ابن خلکان همانجا؛ ابن کثیر، 12/294؛ اسنوی، همانجا
  65. اسنوی، 2/216؛ نعیمی، 1/417- 418
  66. نعیمی، همانجا؛ سبکی، 8/106
  67. منذری، 2/8 -9؛ یاقوت، همان، 13/73؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، 13/38؛ ذهبی، دول، 319
  68. همو، سیر، 21/410
  69. سبکی، 8/352؛ ذهبی، همانجا
  70. ذهبی، تذکرة، 4/1368، سیر، 21/406؛ منذری، 2/9
  71. منذری، همانجا؛ ذهبی، همان، 21/409
  72. منذری، همانجا؛ ابن فوطی، 4(4)/676؛ ذهبی، همان، 21/407، 410
  73. ابوشامه، 47؛ منذری، ذهبی، همانجاها
  74. ابن صابونی، 41؛ ذهبی، تذکرة، 4/1369؛ ابوشامه، همانجا
  75. ذهبی، سیر، 21/407- 408، تذکرة، 4/1368
  76. ابن قاضی شهبه، 2/42-43؛ ذهبی، العبر، 4/314- 315
  77. اسنوی، 2/218؛ حاجی خلیفه، 1/574
  78. ذهبی، سیر، 21/407
  79. سبکی، 8/352؛ سیوطی، 487
  80. ازهریه، 5/556؛ نولدکه، 311؛ ریو، شم 1250 I/567-568,II/161;؛ GAL,S, منجد، «المورخون»، 28، معجم المورخین، 71
  81. ظاهریه، عش، 129؛ همان، ریان، 2/694؛ منجد، معجم المورخین، همانجا
  82. اسنوی، 2/218
  83. زرکلی، 5/178
  84. سیر، 21/411
  85. حاجی خلیفه، 1/294
  86. همو، 2/1275
  87. زرکلی، همانجا
  88. سبکی، 8/352
  89. منجد، معجم المورخین، همانجا؛ سخاوی، 274؛ حاجی خلیفه، 2/1278
  90. ذهبی، تذکرة، 4/1368؛ سبکی، همانجا
  91. ذهبی، سیر، 21/407
  92. همانجا
  93. صائن الدین و ابوالقاسم علی
  94. نعیمی، 1/84؛ ابن کثیر، 13/101
  95. اسنوی، 2/219-220؛ قنوجی، 3/104؛ ابن کثیر، 13/101
  96. نعیمی، 1/84 - 85؛ ابن عماد، 5/92-93
  97. ابن طولون، 168
  98. سبکی، 7/70؛ ابن کثیر، 13/66؛ نعیمی، 2/302؛ ابن عماد، 5/40
  99. ابن عماد، 5/69، 70
  100. ابن کثیر، 13/127، 128؛ اسنوی، 2/220؛ نعیمی، 1/104، 105
  101. قنوجی، 3/104؛ نعیمی، 1/85
  102. ابن عماد، 5/331
  103. نک: سبکی، 7/70، 71؛ ابن عماد، 5/40، 226