ارث

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۰۴ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'می شوند' به 'می‌شوند')

إرث به باقی مانده اموال میت گفته می‌شود که در اسلام قانون خاصی برای تقسیم آن در بین ورثهٔ میت بیان شده است. این باب در فقه اسلام « باب فرائض» یا «کتاب الفرائض» نامیده می‌شود. نام‌گذاری آن به «کتاب الفرائض» از آن رو است که سهم بعضی از خویشاوندان میت در قرآن بیان شده است. عنوان ارث از باب‌های مهم فقهی است که مسائل و احکام ارث به تفصیل در آن آمده است.

اِرث استحقاق مال یا حقی است که با مرگ یا حکم به موت دیگری برای وارث حاصل می‌شود. وارثان پس از ادای حقوق و دیون متوفّی، طبق طبقات ارث سهم الارث‌ خود را مالک می‌شوند. در فقه دو عامل نسب (رابطه از طریق ولادت) و سبب (رابطه بر اساس ازدواج و ولاء) از موجبات ارث معرفی شده است. کفر، قتل، بردگی، لعان، حمل، غایب بودن و زنا طبق شرایطی از موانع ارث هستند. زوج و زوجه از یکدیگر ارث می‌برند، با دیگر وارثان شریکند و طبق موارد مختلف، سهم الارث متفاوتی دارند.

قرآن در آیات ارث با رویکردهای مختلف اعتقادی، اخلاقی و آیات الاحکام به موضوع ارث پرداخته و بخشی از قوانین مهم ارث در اسلام را (مانند طبقات وراث و سهم الارث آنها و کلاله) بیان کرده است. جزئیات بیشتر قانون ارث در روایات فقهی آمده است.

یکی از ویژگی‌های احکام ارث در اسلام، دوبرابری سهم ارث پسر نسبت به ارث دختر است.

تعریف ارث به مفهوم مصدری و اسمی

استحقاق مال یا حقّی با مرگ دیگری یا آنچه در حکم مرگ است با شرایط و ملاک‌های خاص را ارث گویند. تعریف یاد شده، تعریف «ارث» به‌ مفهوم مصدری است. مفهوم اسمی آن عبارت است از دارایی و حقوقی که فرد با مرگ دیگری یا آنچه در حکم مرگ است مانند ارتداد، مستحق می‌شود.

تعریف وارث و مورّث و میراث

به ارث برنده «وارث»، به کسی که از خود ارث برجای می‌گذارد «مورّث» و به آنچه که از میّت باقی می‌ماند- خواه مال یا حق قابل انتقال مانند حق خیار و حق شفعه- «ترکه» و «میراث» گفته می‌شود.

تعبیر فقها از ارث

فقیهان به پیروی از قرآن کریم، از ارث به «فریضه» و «فرض» نیز تعبیر کرده‌اند. عنوان ارث از باب‌های مهم فقهی است که مسائل و احکام ارث به تفصیل در آن آمده است. در این جا به محورهای مهم و کلّی آن می‌پردازیم.

ارکان ارث

ارکان ارث عبارت است از:

مورّث، وارث و ترکه. البته پیش از تقسیم ترکه میان ورثه، باید از آن، حقوق دیگری مانند هزینۀ تکفین و تجهیز میّت، بدهی‌ها و وصایای او در ثلث مالش و نیز آنچه مخصوص فرزند بزرگتر است خارج شود.

اسباب ارث

اسباب و موجبات ارث دو چیز است:

نسب

نسب عبارت است از ارتباط و اتّصال فردی به دیگری به ولادت شرعی.[۱] وارثان نسبی میّت به ترتیب اولویّت و تقدّم هر طبقه عبارتند از:

طبقۀ اول

پدر، مادر، فرزند و نوه در صورت نبودن فرزند. به قول مشهور، نوه با وجود پدر و مادر میّت ارث می‌برد. [۲]

طبقۀ دوم

پدربزرگ و مادر بزرگ پدری و مادری هرچه بالا روند، برادر و خواهر پدری یا مادری و یا پدری و مادری و فرزندان آنان. در این طبقه، وارث نزدیک، مانع ارث بردن وارث دور می‌شود. برای مثال، با وجود جدّ و جدّه، پدر ایشان و با وجود برادر و خواهر، فرزندان آنان ارث نمی‌برند؛ هر چند فرزندان آنان با وجود جدّ و جدّه ارث می‌برند.

طبقۀ سوم

عمو، عمّه، دایی و خاله و فرزندان آنان در صورت نبودن ایشان، جز یک صورت که پسر عموی پدری و مادری با عموی پدری با هم باشند. در این فرض، عموزاده بر عمو مقدّم است. از جمله وارثان این طبقه - در صورت نبودن عمو، عمّه، دایی و خالۀ میّت و فرزندانشان - عمو، عمّه، دایی و خالۀ پدر میّت است. [۳] از طبقۀ سوم به تبع قرآن کریم[۴][۵]به «اولوا الارحام» تعبیر شده است. در قرآن بر مقدار ارث این طبقه تصریح نشده است، بر خلاف طبقه‌های اول و دوم که «فرض بر» هستند؛ بدین معنا که در قرآن کریم بر مقدار ارث آنان تصریح شده است.

وجوب حفظ ترتیب طبقات

تا زمانی که از هر طبقه یک نفر باقی است، کسی از طبقه بعدی إرث نمی‌برد.

سبب

سبب بر دو گونه است:

زوجیت

زوجیّت دائم موجب ارث بردن هر یک از زن و شوهر از دیگری می‌شود. زن و شوهر با وجود همۀ وارثان نسبی و سببی ارث می‌برند. از این رو، جزء طبقات به شمار نمی‌روند. به قول مشهور، اگر در ضمن عقد موقّت، شرط ارث بری از یکدیگر نشود، زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی‌برند.[۶] ارث‌بری، در صورت شرط ضمن عقد موقّت، مورد اختلاف است. اشهر، ثبوت آن است.[۷]

ولاء

ولاء به معنای پیوند و علقه میان دو نفر یا بیشتر از غیر طریق زوجیّت و نسب، بر سه قسم است: ولاء عتق، ولاء ضمان جریره و ولاء امامت.

ولاء عتق

در قسم اول، مولا- که آزاد کنندۀ بردۀ خویش است- با شرایطی از جمله نبودن وارث نسبی برای برده، از او ارث می‌برد. [۸]

ولاء ضمان جریره

در قسم دوم، ضامن جریره در صورت نبودن وارث نسبی و نداشتن مولا (آزاد کنندۀ برده)، ارث می‌برد.[۹]

ولاء امامت

در قسم سوم، امام علیه‌السّلام در صورت نبودن هیچ یک از وارث نسبی، شوهر میّت، مولا و ضامن جریره، وارث میّت خواهد بود.[۱۰] در این که امام علیه‌السّلام با زن میّت در ارث بردن شریک است یا آن که وجود همسر میّت مانع از ارث او می‌شود، اختلاف است. نظر مشهور، شراکت است. [۱۱][۱۲] احکام موارد نام‌ برده در کتاب‌های فقهی به تفصیل بیان شده است.

موانع ارث

موانع ارث یا موجب محرومیّت از همۀ ارث می‌شود یا از بعض آن.

موجب محرومیت از تمام ارث

بخش اول عبارت است از:

کفر

کافر از مسلمان ارث نمی‌برد، امّا مسلمان از کافر ارث می‌برد. [۱۳]

قتل

کشتن عمدی کسی به ناحق- نه برای قصاص، دفاع یا حدّ و مانند آن- موجب محرومیّت قاتل از ارث است. به قول مشهور، در قتل خطایی، قاتل تنها از دیۀ پرداختی محروم است.[۱۴] در این که قتل شبه عمد مانند قتل خطایی است یا حکم قتل عمد را دارد، اختلاف است. قول نخست به ظاهر کلمات بیشتر فقها نسبت داده شده است.[۱۵]

برده بودن

برده بودن مورّث یا وارث مانع ارث است، مگر آن که وارث، منحصر به برده باشد. در این صورت، برده- هر چند به طور قهری- از ترکه خریداری و آزاد می‌گردد و باقی ماندۀ ترکه به او داده می‌شود.[۱۶]

در این که برده در هر طبقه‌ای از طبقات سه‌گانه که باشد در صورت انحصار وارث به او، باید آزاد شود یا آن که این حکم اختصاص به پدر و مادر یا آنان به اضافۀ فرزندان میّت دارد، اختلاف است.[۱۷]

لعان

اگر مردی با همسرش برای نفی فرزند از خود، ملاعنه کند، زن و شوهر از یکدیگر و نیز مرد از فرزند مورد لعان و بالعکس، ارث نمی‌برند.[۱۸]

زنا

نه زنازاده از پدر و مادر خود ارث می‌برد و نه پدر و مادر و نزدیکان آنان از وی.[۱۹]

طبقه سابق

وجود هر طبقۀ پیشین از طبقات یاد شده، مانع ارث بردن طبقۀ بعدی است. همچنین در یک طبقه، آن که به میّت نزدیک‌تر است، مانع ارث بردن خویشاوند دورتر می‌شود. در فقه، از این نوع مانع به «حجب حرمان» تعبیر شده است.[۲۰]

موجب محرومیت از بعض ارث

برخی اوقات مانعی موجب می‌گردد که سهم وارث از حد اعلی به حد ادنی تنزل کند که در ذیل به آن پرداخته می‌شود:

کاهش سهم وارث از مرتبۀ بالا به پایین‌تر

گاهی به خاطر بروز مانعی، سهم وارث از حدّ اعلی به حدّ ادنی تنزّل می‌کند. به عنوان مثال، وجود فرزند، موجب کاهش سهم شوهر از نصف به‌ یک چهارم و سهم زن از یک چهارم به یک هشتم می‌شود.

فقها از این نوع مانع به «حجب نقصان» تعبیر کرده‌اند.[۲۱]

جهات استحقاق ارث

جهات استحقاق سهم ارث به سه قسم تقسیم می‌شود:

سهم بالفرض

استحقاق ارث گاهی به «فرض» و «تسمیه» است؛ یعنی بر سهم وارث در قرآن کریم، تصریح شده است.[۲۲]

سهم بالقرابه

گاهی نیز استحقاق ارث به «قرابت» مانند استحقاق عمو و عمّه که در قرآن، سهمی برای ایشان تعیین نشده است و تحت عنوان «اولوا الارحام» مندرج هستند،[۲۳][۲۴]

سهم بالردّ

و گاهی به هر دو سبب که از آن به «ردّ» تعبیر می‌شود یعنی ارث بردن وارث، افزون بر فریضه به سبب قرابت با میّت نیز می‌باشد، برای مثال، اگر وارث، تنها یک دختر باشد، نصف ترکه را به «فرض» و نصف دیگر را به «قرابت» ارث می‌برد. [۲۵]

سهام فرائض

سهام نام‌برده شده در قرآن کریم[۲۶]

عبارت است از:

نصف

صاحبان آن سه گروهند:

۱. یک دختر در صورتی که میت فرزند دیگری که از او إرث ببرد نداشته باشد.

۲. یک خواهر پدر ومادری یا پدری، در صورتی که میت برادر پدر ومادری یا پدری نداشته باشد.

۳. شوهر در صورتی که همسر متوفای او فرزند یا فرزندزاده نداشته باشد.

دو سوم

صاحبان آن سه گروه می‌باشند:

۱. دو دختر یا بیشتر در صورتی که میت پسر نداشته باشد.

۲. دو خواهر پدری در صورتی که میت برادر پدری نداشته باشد.

۳. دو خواهر پدر ومادری یا بیشتر در صورتی که برادر پدر ومادری نداشته باشد.

یک سوم

صاحبان آن دو گروه می‌باشند:

۱. مادر در صورتی که میت فرزند یا برادرانی نداشته باشد ،داشتن یک برادر مانع نیست.

۲. برادران یا خواهران مادری میّت در صورتی که متعدد باشند.

یک چهارم

صاحبان آن دو گروه می‌باشند:

۱. شوهری که زن متوفّایش فرزند یا فرزندزاده داشته باشد.

۲. زنی که شوهر متوفّایش بی فرزند یا فرزندزاده نداشته باشد.

یک ششم

صاحبان آن سه گروهند:

۱. پدر در صورتی که میّت دارای فرزند باشد.

۲. مادر در صورتی که میت حدأقل دو برادر یا چهار خواهر پدر ومادری داشته باشد یا اینکه میت فرزند داشته باشد.

۳. برادر یا خواهر مادری در صورتی که تنها باشد یعنی برادر یا خواهر مادری دیگری نباشد.

یک هشتم

صاحب، آن زنی است که شوهر متوفّایش فرزند یا فرزندزاده داشته باشد.[۲۷]

سهم قرابت

غیر از موارد ذکر شده، بقیّه وارثان میت که سهم ارث آنان در قرآن کریم مشخص نشده است، «وارثان بالقرابه» نامیده می‌شوند.

توارث همسران

زن و شوهر در صورتی از یکدیگر إرث می برند که عقد آنها دائمی‌باشد.

کیفیت إرث آنها از هم به شرح ذیل است:

در صورت فوت شوهر

۱. میت فرزند ندارد: ۴/۱ (یک چهارم) به همسر، و۴/۳ (سه چهارم) به سایر ورثه می‌رسد.

۲. میت فرزند دارد: ۸/۱ (یک هشتم) به همسر، و۸/۷ (هفت هشتم) به سایر ورثه میرسد

در صورت فوت همسر

۱. میت فرزند ندارد: ۲/۱ (یک دوم) به شوهر، و۲/۱ (یک دوم) به سایر ورثه میرسد.

۲. میت فرزند دارد: ۴/۱ به شوهر، و۴/۳ به سایر ورثه میرسد.

عول و تعصیب

ترکه نسبت به سهام وارثان، سه حالت دارد: یا به اندازۀ سهام است یا کمتر از آن است و یا بیشتر از آن.

صورت دوم و سوم مورد اختلاف شیعه و اهل سنت است. در فقه عامه از صورت دوم به عول و از صورت سوم به تعصیب تعبیر شده است که هر دو نزد شیعه امامیه باطل است.

ارث در مرگ‌های جمعی

کسانی که از یکدیگر ارث می‌برند، چنانچه همگی غرق شدند یا زیر آوار مردند، اگر تقدّم مرگ یکی بر دیگری یا تقارن آن‌ها معلوم نباشد، همه از یکدیگر ارث می‌برند، و در صورتی که تقدّم یکی معلوم باشد دیگران از او ارث می‌برند و در صورت معلوم بودن تقارن، هیچ کدام از هم ارث نمی‌برند. در الحاق دیگر اسباب مرگ جمعی به دو سبب یاد شده، اختلاف است.[۲۸]

ارث جنین، خنثی، غایب و مجوسی

عنوان‌های دیگری مانند جنین، خنثی، غایب و مجوسی در بحث ارث مطرح هستند که احکام هر یک در جای خود خواهد آمد.

منبع

فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام.

پانویس

  1. جواهر الکلام ج۳۹، ص۷.    
  2. جواهر الکلام ج۳۹، ص۱۱۷.    
  3. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۸-۱۱.    
  4. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
  5. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
  6. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۱۹۰.    
  7. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۱۹۳.    
  8. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۲۳.    
  9. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۵۴.    
  10. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۶۰.    
  11. مستند الشیعة، ج۱۹، ص۳۹۳-۳۹۶.    
  12. مهذّب الاحکام، ج۳۰، ص۳۰۰.
  13. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۱۵.    
  14. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۷.    
  15. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۸-۴۰.    
  16. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۵۰.    
  17. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۵۸-۶۱.    
  18. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۶۲.    
  19. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۲۷۴.    
  20. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۷۵.    
  21. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۷۸.    
  22. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
  23. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
  24. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
  25. الانتصار، ص۵۵۹.    
  26. نساء/سوره۴، آیه۱-۱۲.    
  27. تحریر الوسیلة،ج۲، ص۳۷۴.    
  28. جواهر الکلام، ج۳۹، ص۳۰۶-۳۰۸.