توحید و شرک از منظر فریقین

از ویکی‌وحدت

اصلی ترین مبنای فکری جریانها و شخصیت های تکفیری به مساله محوری توحید و شرک بر می گردد . نوع نگرش اینان به مساله توحید و شرک منشا اصلی بروز منازعات و فتاوای تکفیری بوده و تا زمانی که ابعاد گوناگون این مساله مهم مورد بررسی قرار نگیرد هر نوع گامی در تبیین انحرافات فکری اینان بی ثمر خواهد بود . در این مقاله دیدگاه برخی از شخصیتهای تکفیری را در مساله توحید و شرک تبیین و آنگاه به تحلیل و بررسی آن می پردازیم.


توحيد و شرك از منظر شخصيتها و جريانهاي تكفيري

بررسي اجمالی گفتار و آثار شخصيتهاي تكفيري بیانگر آن است كه بين آنان و ساير مسلمانان در مباحث نظري و فكري توحيد و شرك تفاوت چنداني نيست .

همه مسلمانان معتقدند كه توحيد محوري ترين مساله ديني بوده و لازم است اين اصل اساسي در همه ابعاد مختلف زندگي مسلمانان حاكم باشد .

همه معتقدند كه خداوند متعال در ذات و صفات بي همتا بوده و مسبب الاسباب حقيقي در نظام هستي فقط اوست . همه معتقدند تنها ذات اقدس الهي است كه شايستگي عبوديت داشته و شايسته نيست بندگان جز او معبود و مقصودي را طلب كنند .

سوالي كه در اينجا مطرح مي گردد اين است که با وجود اتفاق و اتحاد مسلمانان در مساله توحيد و شرك چگونه جريانهاي تكفيري حكم به كفر و شرك بسياري از مسلمانان مي كنند .

در پاسخ بايد گفت اختلاف بين تكفيري ها و ساير مسلمین در مصاديق توحيد در عبادت است بعبارت ديگر نزاع بين جريانهاي تكفيري و مسلمانان ديگر صغروي است نه كبروي . از اينرو لازم است بعد از تبيين كليات مساله توحيد و شرك از منظر فريقين ، مصاديق ايندو در مقام اثبات مورد بررسی قرار گیرد .


توحيد و شرك از ديدگاه ابن تيميه

اساس گفتار ابن تيميه که از او به عنوان پایه گذار اندیشه تکفیر در قرون اخیر یاد می گردد در زمينه توحيد و شرك به شرح ذيل مي باشد :‌

الف - اسلام بر دو اصل استوار گردیده است : 1- عبادت خالصانه براي خداوند و نفي شرك در عبادت 2- اذعان به رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ب - معناي الاله – لا اله الا الله – :‌ اله عبارتست از خداوندي كه قلبها بهنگام عبادت و استعانت و همه امورات متوجه اوست و او مقصود واقعي است در همه امورات . ج – طلب حوائج فقط از خداوند از انجا كه معبود و مقصود فقط خداست بنابراين در خواسته ها و مسئلت ها- دعاها- نمی توان غير خداوند را مخاطب قرار گيرد. مضافا بر اینکه دعا از جمله عبادات بوده و عبادات نيز توقيقي است . د- قدرت اجابت دعاها فقط از آن خداست اجابت دعا فقط از ناحيه خداوند ممكن است چون غير او فاقد چنين قدرتي است و تنها اوست كه اگاه به ضمائر بوده و قادر بر انجام آنهاست . ذ – مسبب الاسباب فقط الله است فقط الله است كه خالق همه اسباب و موجودات بوده و همه مخلوقات در آسمانها و زمين اورا مي خوانند . [۱]

ر – انبيا فقط واسطه اخذ و ابلاغ احكام الهي به بندگان هستند [۲]

ز- دليل بر لزوم توحيد و اخلاص و نفي شرك در دعاها


‌ايشان در لزوم منع قرار دادن نام غير خدا – اعم ازانبيا و اولياي الهي و ديگران - در كنار خداوند مي گويد :

عبادت خالصانه الهي حق خداوند بر بندگان است و هيچكس در آن سهيم نيست و بزرگترين گناه ، شركت دادن ديگران در اين حق الهي است . ايشان در اثبات نکته مذکور به آيات و احاديث متعددي استناد مي كند . [۳]


گفتار ابوزهره در تبيين كلام ابن تيميه

محمد ابوزهره مي گويد :‌

از منظر ابن تيميه وحدانيت در عبادت بمعناي عبادت خالصانه براي خداوند بگونه اي كه شرع تعيين نموده است مي باشد.بنابر اين اگر انسان بين خالق و مخلوق حتي بمقدار جزئي در عبادت شريك قائل شود وارد در حريم شرك شده است هرچند قائل به وحدانيت خداوند در خلقت و ذات و صفات باشد و از انجا كه دعا از جمله عبادات است لذا بايد بر اساس دستور شرع انجام گيرد و شريعت اجازه نمي دهد بهمراه نام خداوند نام ديگري در دعا برده شود.در غیر این صورت شخص دعا کننده از حریم توحید خارج و در زمره اهل بدعت قرار می خواهد گرفت. [۴]

نتیجه آنکه از منظر ابن تیمیه عبادات از جمله دعاها از امور توقیفیه بوده و توحید در عبادت مقتضی آن است که هیچ نامی در هنگام عبادت و دعا به درگاه الهی به همراه نام مقدس الهی ذکر نگردد .


توحيد و شرك از ديدگاه محمدبن عبدالوهاب

اساس تفكرات محمد بن عبدالوهاب در زمينه توحيد و شرك عبارتست از :‌


1- معناي توحيد :‌

توحيد عبارتست از اعتقاد ، گفتار يا عملي كه شارع بدان امر نموده و آدمي آنرا جهت رضا و امتثال فرمان او انجام دهد و شرك آن است كه همان دستور براي غير خداوند انجام گيرد.[۵] در كتاب كشف الشبهات از كتب محمدبن عبدالوهاب در تبيين معناي توحيد امده است :‌

معناي حقيقي توحيد و كلمه لا اله الا الله اين است كه هيچكس را بهمراه خداوند نخواني و معناي اله يعني آنچيزي كه قصد مي شود و در زمان ما معادل الاله همان سيد است

مراد از اله ، خالق و رازق و مدبر امور نيست و اين را كفار عصر پيامبر مي دانستند اما كفار و مشركين زمان ما نمي دانند [۶]

2- اصل جامع در عبادات

اصل جامع درعبادت خالصانه الهي عبارتست از :‌ اطاعت از اوامر و نواهي الهي [۷]

3- مسلمانی كه منکر کفر مشرکین بوده يا در كفر انان تردید نمايد محکوم به کفر خواهد بود [۸] 4-اساس دعوت انبياء‌ بر عبادت الهي و اجتناب از طاغوت و شرك بوده است . [۹]

5- توحيد ربوبي و عبودي

ايشان معتقد است :‌توحيد دو نوع است توحيد ربوبي و توحيد الوهي(عبودي) و ملاك در موحد بودن توحيد عبودي است و توحيد در عبوديت ان است كه در خواسته هاي بندگان فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گيرد. [۱۰]

در كتاب كشف الشبهات في التوحيد امده است :‌ عظيم ترين آموزه هاي ديني توحيد در عبادت و اجتناب از شرك است بدليل آيه شريفه قران : ‌‌و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا [۱۱]


6- مرز بين شرك و توحيد :‌ از منظر محمدبن عبدالوهاب شرك دو نوع است شرك اكبر و شرك اصغر . مراد از شرك اكبر آن است كه انسان عمل عبادي را براي غير خداوند انجام دهد و شرك اصغر يعني هر عمل غير عبادي كه سبب رفتن به سوي شرك اكبر باشد. [۱۲]

ديدگاه شهيد مطهري در تبيين توحيد وشرك

بعد از تبیین دیدگاه ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب در زمینه معنای توحید و شرک اکنون دیدگاه یکی از شخصیت های برجسته شیعه در این زمینه بیان می کنیم :

اصول ديدگاه شهيد مطهري در زمينه توحيد و شرك عبارتست از :‌

1- مراتب و درجات توحيد

ايشان معتقد است از قرآن كريم بدست مي آيد كه توحيد و شرك هر يك داراي مراتبي است :‌

توحيد ، درجات و مراتب دارد، همچنان كه شرك نيز كه مقابل توحيد است مراتب و درجات دارد. تا انسان همه مراحل توحيد را طى نكند، موحّد واقعى نيست.

آنگاه به تبيين مراتب چهارگانه توحيد پرداخته و نزاع بین جریانهای تکفیری از جمله وهابیت با شیعه را در مرتبه چهارم – توحید عبادی- می داند :

1- توحيد ذاتى‏

ایشان در معنای توحید ذاتی می فرماید :

توحيد ذاتى يعنى شناختن ذات حق به وحدت و يگانگى. توحيد ذاتى يعنى اين حقيقت «دوئى» بردار و تعدّدپذير نيست، مثل و مانند ندارد لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ ، در مرتبه وجود او موجودى نيست‏ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.... جهان نه از اصلهاى متعدّد پديد آمده و نه به اصلهاى متعدّد بازمى‏گردد، از يك اصل و از يك حقيقت پديد آمده‏: قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ و به همان اصل و همان حقيقت بازمى‏گردد: أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ و به تعبير ديگر، جهان هستى، يك قطبى و يك كانونى و تك محورى است. [۱۳]

2- توحيد صفاتى‏

ايشان در معناي توحيد صفاتي مي فرمايد :‌

توحيد صفاتى يعنى درك و شناسايى ذات حق به يگانگى عينى با صفات و يگانگى صفات با يكديگر. توحيد ذاتى به معنى نفى ثانى داشتن و نفى مثل و مانند داشتن است و توحيد صفاتى به معنى نفى هر گونه كثرت و تركيب از خود ذات است... براى وجود لايتناهى همچنان كه دومى قابل تصوّر نيست، كثرت و تركيب و اختلاف ذات و صفات نيز متصوّر نيست.[۱۴]

3-توحيد افعالى‏

شهید مطهری در تبیین معنای توحید افعالی می فرماید :

توحيد افعالى يعنى درك و شناختن اينكه جهان، با همه نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و كار او و ناشى از اراده اوست. موجودات عالم همچنان كه در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبير قرآن «قيّوم» همه عالم است، در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند، و در نتيجه خداوند همچنان كه در ذات شريك ندارد در فاعليّت نيز شريك ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّه‏ها «به او» است(ما شاء اللّه و لا قوّة الّا به، لا حول و لا قوّة الّا باللّه). [۱۵]


4 -توحيد در عبادت

‏شهید مطهری در تبیین آیه «اياك نعبد» كه بيانگر توحيد عبادي است در معنای توحید در عبادت می فرماید :‌

و اما توحيد در عبد بودن و در عبادت به معنى اين است كه در مقابل هيچ موجود ديگر و هيچ فرمان ديگرى اين حالت را نداشته باشد، بلكه نسبت به غير خدا حالت عصيان و تمرد داشته باشد. پس همواره انسان بايد دو حالت متضاد داشته باشد: تسليم محض خدا، و عصيان محض غير خدا. اين است معنى‏ ايّاكَ نَعْبُدُ خدايا تنها تو را مى‏پرستيم و غير تو را نمى‏پرستيم. [۱۶]


شهید مطهری در بيان فرق بين مراتب سه گانه با مرتبه اخير – توحيد در عبادت – مي فرمايد :‌ مراتب سه‏گانه توحيد ذاتي صفاتي و افعالي ، توحيد نظرى از نوع شناختن است، امّا توحيد در عبادت، توحيد عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحيد، تفكّر و انديشه راستين است و اين مرحله از توحيد، «بودن» و «شدن» راستين. توحيد نظرى بينش كمال است و توحيد عملى جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظرى پى بردن به «يگانگى» خداست و توحيد عملى «يگانه شدن» انسان است. توحيد نظرى «ديدن» است و توحيد عملى «رفتن». [۱۷]


ایشان در بیانی دیگر از توحید عبادی و فرق آن با توحید نظری – در مراتب سه گانه اش – می نویسد:

توحيد در عبادت از نظرى با ساير اقسام توحيد فرق دارد، زيرا آن سه قسم ديگر مربوط است به خدا و اين قسم مربوط است به بندگان. به عبارت ديگر، يگانگى ذات و منزّه بودنش از مثل و مانند، و يگانگى او در صفات، و يگانگى او در فاعليّت از شئون و صفات او است؛ اما توحيد در عبادت يعنى لزوم يگانه‏پرستى، پس توحيد در عبادت از شئون بندگان است نه از شئون خداوند.

ایشان در ادامه حتی توحید در عبادت را از نیز شوونات خداوند می داند : ولى حقيقت اين است كه توحيد در عبادت نيز از شئون خداوند است زيرا توحيد در عبادت يعنى يگانگى خداوند در شايستگى براى معبوديّت، پس او يگانه معبود به حق است.

جامعیت شعار توحید : لا اله الا الله

ایشان در جامعیت شعار توحید می فرماید :

كلمه «لا اله الّا اللّه» همه مراتب توحيد را شامل است و البته مفهوم ابتدائى آن، توحيد در عبادت است. [۱۸]

ایشان در بیان جایگاه توحید ذاتی و توحید عبادی در اعتقادات اسلامی می نویسد :

توحيد ذاتى و توحيد در عبادت جزء اصول اوليّه اعتقادى اسلامى است، يعنى اگر كسى در اعتقادش به يكى از اين دو اصل خللى باشد جزء مسلمين محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست. [۱۹]

2- مراتب و درجات شرك‏

شهید مطهری بعد از بيان مراتب و درجات توحيد به مراتب شرك پرداخته و مي نويسد :‌ همچنان كه توحيد، مراتب و درجات دارد شرك نيز به نوبه خود مراتبى دارد كه از مقايسه مراتب توحيد با مراتب شرك به حكم «تعرف الأشياء بأضدادها»، هم توحيد را بهتر مى‏توان شناخت و هم شرك را. [۲۰]


آنگاه مباحثی را در زمینه مراتب شرك بیان می کنند:

الف. شرك ذاتى‏

شهید مطهری در تبيين شرك ذاتي- در برابر توحید ذاتی - مي فرمايد :‌

اعتقاد به چند مبدئى، شرك در ذات است و نقطه مقابل توحيد ذاتى‏ است. قرآن آنجا كه اقامه برهان مى‏كند (برهان تمانع) و مى‏گويد: «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (انبياء‌ 22) در برابر قائلين به چند مبدئي عالم اقامه برهان مى‏كند. اين گونه اعتقاد سبب خروج از جرگه اهل توحيد و از حوزه اسلام است. اسلام شرك ذاتى را در هر شكل و هر صورت بكلّى طرد مى‏كند. [۲۱]

ب. شرك در خالقيّت‏

اين نوع از شرك در برابر توحيد افعالي قرار دارد. شهيد مطهري در تبيين این نوع از شرک مي نويسد :‌

برخى از ملل، خدا را ذات بى‏مثل و مانند مى‏دانستند و او را به عنوان يگانه اصل جهان مى‏شناختند امّا برخى مخلوقات او را با او در خالقيّت شريك مى‏شمردند. مثلا مى‏گفتند خداوند مسئول خلقت «شرور» نيست، شرور آفريده بعضى از مخلوقات است . اين گونه شرك كه شرك در خالقيّت و فاعليّت است، نقطه مقابل توحيد افعالى است. [۲۲]

ج. شرك صفاتى‏

شرك صفاتي كه در برابر توحيد صفاتي قرار دارد مخصوص برخى انديشمندان است كه در اين گونه مسائل مى‏انديشند، امّا صلاحيّت و تعمّق كافى ندارند. اشاعره از متكلّمين اسلامى دچار اين نوع شرك شده‏اند. اين نوع شرك نيز شرك خفى است و موجب خروج از حوزه اسلام نيست. [۲۳]

د. شرك در پرستش‏

اين نوع شرك در برابر توحيد عبادي قرار دارد و به دو نوع شرك جلي و شرك خفي تقسيم مي شود . شرك جلي همان بت پرستي هاي رائج است كه در شكل پرستش خورشيد يا ماه يا ستاره و نظائر ان در گذشته وجود داشته و اكنون نيز در برخي مناطق جهان وجود دارد .

شرک خفی نیز دارای مراتبی است و گاه آن اندازه ريز و پنهان است كه با ذرّه‏بينهاى بسيار قوى نيز به زحمت قابل ديدن است. در حديث است از رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله): الشّرك اخفى من دبيب الذّرّ على الصّفا فى اللّيلة الظّلماء، و ادناه يحبّ على شى‏ء من الجور و يبغض على شى‏ء من العدل... شرك (راه يافتن شرك) مخفى‏تر است از رفتن مورچه بر سنگ صاف در شب تاريك. كمترين شرك اين است كه انسان كمى از ظلم را دوست بدارد و از آن راضى باشد و يا كمى از عدل را دشمن بدارد [۲۴]


ايشان در بیان فرق مرتبه شرك در پرستش با سه نوع ديگر مي فرمايد :‌

ساير مراتب شرك (شرك ذاتي شرك در خالقيت و شرك صفاتي ) شرك نظرى و از نوع شناخت دروغين است، امّا اين نوع شرك، شرك عملى و از نوع «بودن» و «شدن» دروغين است. [۲۵]

ذ- مراتب شرك عملي

شرك عملى نيز به نوبه خود مراتب دارد كه بالاترين مراتبش كه سبب خروج از حوزه اسلام است شرك جلى خوانده مى‏شود. امّا انواع شرك خفى وجود دارد كه اسلام در برنامه توحيد عملى با آنها سخت مبارزه مى‏كند.[۲۶]

نتیجه

تفسيرهاي گوناگوني كه از توحيد و شرك ارائه گرديد بيانگر ان بود كه فريقين حتي جريانها و شخصيت هاي تكفيري در اين مساله محوري دين اتفاق نظر دارند . همگي اذعان به حصر عبادت و بندگي به خداوند يكتا داشته و عبادت و خضوع در برابر هر موجودي غير الله شرك شمرده خواهد شد.


منابع

  1. مجموعه الفتاوي ج 1ص365 :‌ وَدِينُ الْإِسْلَامِ مَبْنِيٌّ عَلَى أَصْلَيْنِ : وَهَذَانِ هُمَا حَقِيقَةُ قَوْلِنَا : " أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ " .فَالْإِلَهُ هُوَ الَّذِي تَأْلَهُهُ الْقُلُوبُ عِبَادَةً وَاسْتِعَانَةً وَمَحَبَّةً وَتَعْظِيماً وَخَوْفاً وَرَجَاءً وَإِجْلَالاً وَإِكْرَاماً . وَاَللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ حَقٌّ لَا يَشْرَكُهُ فِيهِ غَيْرُهُ فَلَا يُعْبَدُ إلَّا اللَّهُ وَلَا يُدْعَى إلَّا اللَّهُ وَلَا يُخَافُ إلَّا اللَّهُ وَلَا يُطَاعُ إلَّا اللَّهُ وَالرَّسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ هُوَ الْمُبَلِّغُ عَنْ اللَّهِ تَعَالَى أَمْرَهُ وَنَهْيَهُ وَتَحْلِيلَهُ وَتَحْرِيمَهُ فَالْحَلَالُ مَا حَلَّلَهُ وَالْحَرَامُ مَا حَرَّمَهُ وَالدِّينُ مَا شَرَعَهُ ؛ وَالرَّسُولُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَاسِطَةٌ بَيْنَ اللَّهِ وَبَيْنَ خَلْقِهِ فِي تَبْلِيغِ أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعِيدِهِ وَتَحْلِيلِهِ وَتَحْرِيمِهِ ؛ وَسَائِرِ مَا بَلَّغَهُ مِنْ كَلَامِهِ . وَأَمَّا فِي إجَابَةِ الدُّعَاءِ وَكَشْفِ الْبَلَاءِ وَالْهِدَايَةِ وَالْإِغْنَاءِ فَاَللَّهُ تَعَالَى هُوَ الَّذِي يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ وَيَرَى مَكَانَهُمْ وَيَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ؛ وَهُوَ سُبْحَانَهُ قَادِرٌ عَلَى إنْزَالِ النِّعَمِ وَإِزَالَةِ الضُّرِّ وَالْقَسَمِ مِنْ غَيْرِ احْتِيَاجٍ مِنْهُ إلَى أَنْ يُعَرِّفَهُ أَحَدٌ أَحْوَالَ عِبَادِهِ أَوْ يُعِينَهُ عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِهِمْ . وَالْأَسْبَابُ الَّتِي بِهَا يَحْصُلُ ذَلِكَ هُوَ خَلَقَهَا وَيَسَّرَهَا . فَهُوَ مُسَبِّبُ الْأَسْبَابِ وَهُوَ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ . يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ } فَأَهْلُ السَّمَوَاتِ يَسْأَلُونَهُ وَأَهْلُ الْأَرْضِ يَسْأَلُونَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ لَا يَشْغَلُهُ سَمْعُ كَلَامِ هَذَا عَنْ سَمْعِ كَلَامِ هَذَا وَلَا يُغْلِطُهُ اخْتِلَافُ أَصْوَاتِهِمْ وَلُغَاتِهِمْ بَلْ يَسْمَعُ ضَجِيجَ الْأَصْوَاتِ بِاخْتِلَافِ اللُّغَاتِ عَلَى تَفَنُّنِ الْحَاجَاتِ وَلَا يُبْرِمُهُ إلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ بَلْ يُحِبُّ الْإِلْحَاحَ فِي الدُّعَاءِ
  2. مجموعه الفتاوي ج 1ص 306:‌... وَذَلِكَ أَنَّ الرُّسُلَ عَلَيْهِمْ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ هُمْ الْوَسَائِطُ بَيْنَنَا وَبَيْنَ اللَّهِ فِي أَمْرِهِ وَنَهْيِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعِيدِهِ فَالْحَلَالُ مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالْحَرَامُ مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالدِّينُ مَا شَرَعَهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ .فَعَلَيْنَا أَنْ نُحِبَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَنُطِيعَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَنُرْضِيَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ قَالَ تَعَالَى : { وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إنْ كَانُوا مُؤْمِنِينَ } وَقَالَ تَعَالَى : { أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ } وَقَالَ تَعَالَى : { مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ } وَقَالَ تَعَالَى : { قُلْ إنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ } .
  3. همان ص 304:‌ وَلِلَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى حَقٌّ لَا يَشْرَكُهُ فِيهِ أَحَدٌ لَا الْأَنْبِيَاءُ وَلَا غَيْرُهُمْ وَلِلْأَنْبِيَاءِ حَقٌّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ حَقٌّ وَلِبَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ حَقٌّ .فَحَقُّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنْ يَعْبُدُوهُ لَا يُشْرِكُوا بِهِ كَمَا تَقَدَّمَ فِي حَدِيثِ مُعَاذٍ وَمِنْ عِبَادَتِهِ تَعَالَى أَنْ يُخْلِصُوا لَهُ الدِّينَ وَيَتَوَكَّلُوا عَلَيْهِ وَيَرْغَبُوا إلَيْهِ وَلَا يَجْعَلُوا لِلَّهِ نِدّاً : لَا فِي مَحَبَّتِهِ وَلَا خَشْيَتِهِ وَلَا دُعَائِهِ وَلَا الِاسْتِعَانَةِ بِهِ كَمَا فِي الصَّحِيحَيْنِ أَنَّهُ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ { مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَدْعُو نِدّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ دَخَلَ النَّارَ } { وَسُئِلَ : أَيُّ الذَّنْبِ أَعْظَمُ ؟ قَالَ أَنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدّاً وَهُوَ خَلَقَك } .{ وَقِيلَ لَهُ : مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْت فَقَالَ : أَجَعَلْتَنِي لِلَّهِ نِدّاً بَلْ مَا شَاءَ اللَّهُ وَحْدَهُ } وَقَدْ قَالَ تَعَالَى : { إنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إلَهَيْنِ اثْنَيْنِ إنَّمَا هُوَ إلَهٌ وَاحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ } { فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ } { وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ } وَقَالَ تَعَالَى فِي فَاتِحَةِ الْكِتَابِ الَّتِي هِيَ أُمُّ الْقُرْآنِ { إيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ } وَقَالَ تَعَالَى : { وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ } وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ } وَقَالَ تَعَالَى : { الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إلَّا اللَّهَ } . ابن تیمیه در ادامه می نویسد : وَلِهَذَا لَمَّا كَانَ الْمُشْرِكُونَ يُخَوِّفُونَ إبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ صَلَوَاتُ اللَّهِ وَسَلَامُهُ عَلَيْهِ قَالَ تَعَالَى : { وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِي وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ } { وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ } { الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ } .وَفِي الصَّحِيحَيْنِ { عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ } شَقَّ ذَلِكَ عَلَى أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَالُوا : أَيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ؟ فَقَالَ لَهُمْ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إنَّمَا ذَاكَ الشِّرْكُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ : { يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ } } .وَقَالَ تَعَالَى : { وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ } .فَجَعَلَ الطَّاعَةَ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَإِنَّهُ مَنْ يُطِعْ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ .وَجَعَلَ الْخَشْيَةَ وَالتَّقْوَى لِلَّهِ وَحْدَهُ فَلَا يَخْشَى إلَّا اللَّهَ وَلَا يَتَّقِي إلَّا اللَّهَ .وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً } .وَقَالَ تَعَالَى : { فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ } . وَقَالَ تَعَالَى { وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إنَّا إلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ } . فَجَعَلَ سُبْحَانَهُ الْإِيتَاءَ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فِي أَوَّلِ الْكَلَامِ وَآخِرِهِ كَقَوْلِهِ تَعَالَى : { وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا } مَعَ جَعْلِهِ الْفَضْلَ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَالرَّغْبَةَ إلَى اللَّهِ وَحْدَهُ .وَهُوَ تَعَالَى وَحْدَهُ حَسْبُهُمْ لَا شَرِيكَ لَهُ فِي ذَلِكَ .وَرَوَى الْبُخَارِيُّ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ { حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ } قَالَ : قَالَهَا إبْرَاهِيمُ حِينَ أُلْقِيَ فِي النَّارِ وَقَالَ مُحَمَّدٌ حِينَ { قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ } وَقَالَ تَعَالَى : { يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ } وَمَعْنَى ذَلِكَ عِنْدَ جَمَاهِيرِ السَّلَفِ وَالْخَلَفِ أَنَّ اللَّهَ وَحْدَهُ حَسْبُك وَحَسْبُ مَنْ اتَّبَعَك مِن المُؤْمِنِينَ كَمَا بُسِطَ ذَلِكَ بِالْأَدِلَّةِ
  4. ابوزهره، ابن تيميه ص 268-269: و الوحدانيه في العباده تقتضي امرين :‌ احدهما ان لا يعبد الا الله وحده ....و من سوي بين المخلوق و الخالق في شيي من العباده فقد جعل مع الله الهه اخري و ان كان يعتقد بوحدانيه الخالق في الخلق و الذات و الصفات...الامرالثاني مما يقتضيه التوحيد في الالوهيه و العباده ان نعبد الله سبحانه بما شرعه علي السنه رسله و لانعبده الا بواجب او مستحب او مباح قصد به الطاعه و شكر الله تعالي و يقول ابن تيميه : ‌والدعاء من جمله العبادات فمن دعا المخلوقين من الموتي و الغائبين و استغاث بهم كان مبتدعا في الدين مشركا برب العالمين متبعا غير سبيل المومنين و من سال الله بالمخلوقين او اقسم عليه بالمخلوقين كان مبتدعا بدعه ما انزل الله بها من سلطان – انتهي ‌
  5. كتاب التوحيد ص 44 :‌ ... فكل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحيد و ايمان و اخلاص و صرفه لغيره شرك و كفر
  6. كشف الشبهات في التوحيد ص 4
  7. ديوان النهضه الشيخ محمدبن عبدالوهاب ص 65-70
  8. همان ص 68-70
  9. همان ص 105-106
  10. همان
  11. كشف الشبهات ص 42: ‌ان اعظم ما جاء‌به هذاالرسول ان لا يشرك مع الله في عبادته احد و الدليل قوله تعالي :‌و ان المساجد لله فلاتدعوامع الله احدا
  12. كتاب التوحيد ص 44-45 :‌ فان حد الشرك الاكبر و تفسيره الذي يجمع انواعه و افراده ان يصرف العبد نوعا او فردا من افراد العباده لغير الله فكل اعتقاد او قول او عمل ثبت انه ماموره به من الشارع فصرفه لله وحده توحيد و ايمان و اخلاص و صرفه لغيره شرك و كفر فعليك بهذاالضابط للشرك الاكبر الذي لا يشذ عنه شيئي كما ان حدالشرك الاصغر هو كل وسيله و ذريعه يتطرق منها الي الشرك الاكبر من الارادات و الاقوال و الافعال التي لم تبلغ رتبه العباده
  13. مجموعه آثار شهید مطهری (جهان بینی توحیدی ) ج 2 ص 99-100
  14. همان ص 101-102
  15. مجموعه آثار شهید مطهری (جهان بینی توحیدی ) ج 2 ص 102-103
  16. همان (آشنائی با قرآن ج1-5 )) ، ج 26 ص101- 102
  17. همان ج 2(جهان بینی توحیدی )ص 104-103
  18. مجموعه آثار شهید مطهری (کلام (کلیات علوم اسلامی)) ج 2ص 71؛ ؛ ص71
  19. همان (کلام (کلیات علوم اسلامی)) ج 2ص 71؛ ؛ ص71
  20. همان ج 2(جهان بینی توحیدی) ص 119
  21. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 123
  22. همان ص 123
  23. همان ص 123
  24. همان ص 123-124
  25. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 123-124
  26. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 124