تصوف در بالکان

از ویکی‌وحدت

تصوف در بالکان دارای سابقه تاریخی قابل توجهی است. در گذشته دور فرق دراویش و تکایا در کوسوو – مقدونیه و مناطق مجاور دیگر وجود داشت. آنها به طور عمده قبل از تسلط عثمانی‌ها ظاهر شدند و فعالیتهای خود را با تحکیم حکومت عثمانی در این بخش از بالکان گسترش دادند. این امر یک روند دراز مدت بود که از قرون 15 و 16 تا گذشته نزدیک به طول انجامید. تصوف در برخی از مناطق به ویژه کوسوو و قسمتهایی از کشور آلبانی حامیان پرو پاقرصی دارد. دراویش در مناطق کوسوو، مقدونیه، سنجاک و مناطق مجاور به عنوان نمایندگان فرهنگی مشهور هستند و آداب و رسوم آنها در طی قرون، نسل به نسل و سینه به سینه انتقال یافته است. [۱]

بالکان

شبه‌جزیره‌ای است در جنوب شرقی اروپا که از شرق به دریای سیاه و دریای اژه؛ از غرب به دریای یونان و دریای آدریاتیک؛ از جنوب به دریای مدیترانه و از سوی شمال به کوه‌های آلپ دینار و آلپ ترانسیلوانی مرزبندی می‌شود.

کشورهای که خاک بالکان را پر کرده‌اند عبارتند از:

یونان، آلبانی، بلغارستان، کوزوو، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، اسلوونی، جمهوری مقدونیه شمالی، صربستان، مونته‌نگرو، رومانی، ترکیه (بخش اروپایی).

ویژگی متصوفه بالکان

کنش‌گری صوفیان بیشتر بستگی به طریقت و محیطشان دارد و لذا در هرجایی حتی با طریقت‌های مشابه، ویژگی‌های خودش را دارد. یک علتش هم این است که در میان هر گروه از صوفیان شیخی هست که همه به رنگ آن شیخ در می‌آیند. و طریقت‌هایی که ما فکر می‌کنیم که اعضایشان همه مشابهند در عمل و در طول زمان خیلی شاخه‌شاخه شده‌اند.

یکی از اشکالات عمومی که به صوفیان می‌گیرند هم همین است. هر کدام از این طریقت‌ها یک یا دو پسوند دارند که به نام اصلی طریقت اضافه می‌شود مانند طریقت شاذلیهٔ درقاویه. این شاخه‌شاخه‌شدن هم بخاطر این است که یک شیخی از دنیا رفته و n تا شاگرد داشته که هرکدام از این شاگردان بنا به برداشت خودش مشرب شیخ را ادامه می‌دهد.

با در نظر گرفتن ویژگی‌های منطقه‌ای تصوف در خصوص ویژگی‌های صوفیان بالکان می‌توان گفت پرچمدار بردباری دینی هستند و این طرز تفکر به شدت در آنجا نفوذ دارد. اصلاً اینها سمبل هستند، یعنی حتی مسلمان‌های دیگر آن سامان هم اینطور نیستند. [۲]

مسیحیان‌شان هم که ارتدوکس هستند و بطور کلی تعصب دینی میان ارتدوکس‌ها از کاتولیک‌ها بیشتر است. مسلمان‌هایشان هم به دلایل مختلف کمتر صبر و بردباری به خرج می‌دهند. ولی صوفیان‌شان واقعاً سمبل رواداری و زیاده از حد صبور هستند.

جنوب بالکان هم منطقه‌ای صوفی‌خیز است. علتش هم این است که تقریباً شبیه همان اتفاقی که در صفویه افتاد، در عثمانی هم افتاد. صفویه هم اولین امپراطوری سراسری ایرانی بعد از ساسانیان بودند که تبارشان به صوفیه می‌رسید نامشان نیز از نام شیخ صفی‌الدین اردبیلی گرفته شده بود که از شیوخ بزرگ صوفیه بود.

نقطه اوج صوفیه در تاریخ ایران دوران صفویه است. نقطه حضیض هم همین دورهٔ صفویه است. یعنی در حالی که در ابتدای سلطهٔ صفوی، شبکه‌های فعال تصوف در سراسر ایران وجود داشت، در انتهای حکمرانی صفویان شواهد چندانی از تصوف فعال و نهادینه در ایران در دست نیست. حتی برخی سلسله‌های مطرح در این دوران یعنی نعمت اللهیه مرکز فعالیت خود را به هندوستان منتقل کردند.

عیناً همین اتفاق در عثمانی هم افتاد. بکتاشی‌ها در قرن ۱۸ میلادی در امپراطوری عثمانی از بیشترین نفوذ و گسترش برخوردار بودند ولی در اوایل قرن نوزدهم میلادی سلطان محمود دوم در یک پاکسازی خونین اینها را قلع و قمع کرد به نحوی که باقیماندهٔ بکتاشی‌ها به دورترین مناطق دولت عثمانی مثل آلبانی، کوزوو و مقدونیه رفتند.

لذا هرچه به سمت جنوب بالکان بروید، بکتاشی‌ها بیشتر می‌شوند و همانطور که عرض شد بکتاشی‌ها به نوعی افراط در بردباری دینی گرفتارند برای مثال برای دست دادن با خانم‌ها مشکلی ندارند، مشروب می‌خورند و برخی اعتقادات مسیحی دارند و…

از دیگر ویژگی‌های صوفیان بالکان می‌توان به ضعیف بودن مرزبندی میان طریقت‌ها اشاره کرد بطوری که یک شیخ مشترک برای دو طریقت را زیاد می‌بینیم. همچنین از متون عرفان ادبی فارسی زیاد استفاده می‌کنند و یک فقر محسوس علمی در جنبه‌های نظری تصوف از دیگر جنبه‌های تصوف این منطقه است.

دسته بندی مسلمانان در صربستان

در صربستان مسلمانان سه دسته‌اند:

1- دسته‌ای تحت امر مشیخت بلگراد (پایتخت) هستند.

2- دسته‌ای دیگر تحت امر مشیخت نوی پازار هستند که مرکز استان مسلمان سنجاک در جنوب غربی صربستان هستند و اکثریت ساکنین این استان را بوشنیاک‌ها تشکیل می‌دهند.

3- دستهٔ سوم مسلمانان آلبانیایی تبار هستند که باز هم تحت امر مشیخت نوی پازار می‌باشند و در جنوب شرقی صربستان یعنی منطقهٔ بویانوواتس زندگی می‌کنند.

اکثریت مسلمانان در آنجا تحت امر مشیخت آنجا هستند. مثلاً غالب مسلمانان بوسنی تحت امر مشیخت بوسنی قرار دارند که در سارایوو مستقر است.


مسلمانان صربستان اقلیتی در قبال اکثریت مسیحی ارتدوکس این کشورند و صوفیان هم اقلیتی پراکنده در میان مسلمانان این کشور محسوب می‌شوند.

این دو مشیخت با یکدیگر اختلافات دامنه‌داری دارند که منشاء آن بیشتر به سیاست و تقسیم قدرت بر می‌گردد و هر دو هم صوفیه را تحمل نمی‌کنند در مقابل این فشار اهل تصوف بیشتر به پنهان کاری و عدم مواجههٔ مستقیم روی آورده‌اند و معمولاً جلسات خود را مخفی برگزار می‌کنند.

موضع صوفیان بوسنی در مقابل جنایت صرب‌ها

در جنگ بوسنی صوفیان نیز در کنار سایر مسلمانان جنگیدند و به دفاع از جان و مال خویش پرداختند ولی پس از گذشت سالها از خاتمهٔ این جنگ نابرابر، بیشتر به دلایل حفاظتی و امنیتی، کمتر جزئیات ایفای نقش صوفیان در آن در دسترس قرار گرفته است.

با توجه به سوابق سلطهٔ عثمانیان و آثار منفی بعدی آن روی مسلمانان منطقه و پاکسازی‌های دینی-نژادی که مکرراً بعد از خروج ارتش عثمانی در بالکان رخ داد، فشاری که روی مسلمانان این کشورها هست، بخاطر اقلیت بودن صوفیان میان مسلمانان، بالطبع روی متصوفه مضاعف خواهد بود.

البته در بوسنی گروه‌های صوفی آزادانه فعالیت دارند و با اقبال بالنسبه خوبی هم از جانب مردم مواجهند، در کل منطقه بالکان هم بطور کلی می‌توان گفت که هرچه به سمت جنوب می‌رویم، وضعیت بهتر می‌شود، مثلاً در کوزوو و همین طور در آلبانی و مقدونیه فعالیت‌های متصوفه بسیار بارز است و در مونته‌نگرو هم صوفیان جمعیت رو به رشدی دارند.

فرقه‌های تصوف در بالکان

امروزه هشت فرقه درویشی در کوسوو فعالیت دارند. فرقه «نقشبندیه» در منطقه کوسوو طرفداران چندانی نداشته است ولی فرقه‌های رفاعیه و خلوتیه در این منطقه رشد چشمگیری یافتند.

فرقه رفاعیه در بالکان

پیروان فرقه رفاعیه از مشهورترین فرق اهل تصوف در بالکان هستند که مرکزیتشان در شهرهای پریزیرن و اوراخوواتس در ایالت کوزوو می‌باشد. هر ساله از اول تا دهم ماه محرم با نصب پارچه‌های سیاه رنگ در تکیه‌های ویژه خود مراسم سوگواری و عزاداری بر پا می‌کنند. پیروان فرقه مذکور در طول دهه اول ماه محرم علاوه بر روزه داری، شبها نماز را به جماعت اقامه می‌کنند و سپس تا پاسی از شب رفته به نوحه خوانی و ماتم سرایی و بیان روایت واقعه کربلا می پردازند.در روز عاشورا با قربانی کردن گوسفند، سوگواران با آداب خاصی اطعام می‌شوند و مراسم سوگواری برای سرور شهیدان حسین بن علی (ع) بدینسان پایان می یابد.اقامه مراسم سوگواری دهه اول ماه محرم که در نزد طریقت رفاعیه به مراسم ماتم مشهور است، بر پیروان این طریقت واجب می‌باشد، گرچه مراسم ماتم چیزی جز نوحه خوانی و مرثیه سُرایی و سوگواری برای امام حسین (ع) نیست، امّا گفته می‌شود اهمیّت خاصی که پیروان این فرقه به برپایی مراسم «ماتم» و عزاداری می‌دهند از آن جهت است که شجره‌نامه احمد رفاعی مؤسس این فرقه که از حکیمان و عالمان قرن دوازدهم هجری قمری بوده است.به حضرت امام حسین (ع) می‌رسد.

اعتقاد به مراسم «ماتم» و اقامه آن برای دراویش اهل طریقت رفاعیه که در سال 1281 هجری قمری به کوزوو آمده اند رکنی از ارکان دین به شمار می‌آید و از این رو هرساله این مراسم را با جدیتی خاص برگزار می‌کنند.در حال حاضر شیخ باقی شهو به عنوان چهارمین خلیفه فرقه رفاعیه در شهر اوراخوواتس که در سی کیلومتری شهر پریزرن واقع است رهبری و هدایت این فرقه را بر عهده دارد.

وی بر این نکته تأکید دارد که رفاعیه‌ای‌ها جزء مذهب جعفری به شمار می آیند و ضمن اعتقاد به الله، رسول الله(ص) و قرآن به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و چهار ده معصوم و امامت دوازده ستاره پرفروغ خاندان پیامبر (ص) اعتقاد راسخ دارند.

شیخ باقی شهو، چهارمین خلیفه فرقه رفاعیه

فرقه رفاعیه در یوگسلاوی سابق از قرن دوازدهم تا کنون به شعب و شاخه‌های متعددی تقسیم شده است که شاخه «سعیدیه» یکی از این شعب می‌باشد و‌ بیشترین پیروان این فرقه در شهر پریزیرن و اوراخوواتس متمرکز هستند، و به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخه‌های فرقه رفاعیه از طریقت‌های مختلف اهل تصوف به شمار می‌رود.

دراویش فرقه رفاعیه در پریزیرن

برگزاری مراسم سنتی میلاد امیر المؤمنان علی (ع) و اعتقاد به ورود عمیق تر به اعتقادات اسلامی و عرفان از مهم‌ترین رسوم و تفکرات پیروان این فرقه در پریزیرن می‌باشد. آنان که تکیه شان در خیابان «بیهاچکا» واقع است معتقدند که حضرت علی(ع) داماد و پسر عموی حضرت رسول(ص) و همچنین بزرگترین سردار عالم به قرآن می‌باشد. از مراسم اینان در سال روز ولادت حضرت امیر می‌توان به:‌ رقص شمشیر (رقص درویش به همراه خنجر) انجام اعمال غیر عادی مانند سوراخ نمودن صورت و حرکت برروی تیغه شمشیر را نام برد.

البته وقتی از آنها در این خصوص سئوال می‌شود در پاسخ می‌گویند هریک از پیامبران دارای معجزاتی بودند، معجزه حضرت موسی عصای او بود، عیسی مسیح (ع) مرده‌ای را زنده و کوری را بینا نمود و پیامبر ما محمد(ص) دارای ویژگی‌هایی بودند که ما آن را معجزه می خوانیم و آنها را حضرت علی (ع) به ارث برد و ما این امور را از طریق بنیانگذار این طریقت «احمد رفاعی» به ارث بردیم و به نمایش می گذاریم.

به اعتقاد دراویش این فرقه که خود را «مسلمان واقعی» می‌دانند: درویش فردی است که تسلیم محض اراده خداوند است. رهبریت این فرقه را «حاجی شیخ جملئیل شهو با 72 سال سن بر عهده دارد و به اعتقاد وی پیروان این فرقه در ایالت کوزوو وپنج هزار نفر می‌باشند.

فرقه خلوتیه در بالکان

شیخ محمد در قرن 16 با قرار دادن مرکز تبلیغات خود در شهر اوژیتسا شروع به تأسیس فرقه درویشی خلوتی نمود و با تلاش خود این تبلیغات را در تمام صربستان انتشار داد و شبکه‌ای از مریدان خود را بنیاد گذاشت.

آقای اولیا چلبیا در سال 1664 در اوژیتسا تکیه را دیده بود، در بین این خانقاه‌ها مهم تر از همه خانقاه حسن افندی در نزدیکی قلعه بالای شهر بود.

شیخ محمّد اوژچانین که در بین درویش‌های «خلوتی» به شیخ معروف بوده است در آن زمان حدود 40000 مرید داشته است.

فرقه درویشی خلوتی، اسم خود را از لغت عربی خلوت که در تصوف به معنای در خود فرو رفتن است و یا به گفته بهتر در جایی تنها یا سلول زاویه که معنای پرورش روح می‌دهد گرفته است. تنهایی و خلوت یکی از اصول اصلی زهد است.

خط و مشی و نوشته‌ها و کتابهای صوفی‌ها درباره انسانهای پاک بر اساس عشق و علاقه زاهدان اولیه اسلام به تنها زندگی کردن است.

ابوبکر شبلی که وفات او در سال 945 بود درباره خلوت می‌نویسد: دل به تنهایی ببند و اسم خود را فراموش کن و خط بزن و رو به قبله باش تا مرگ فرا رسد.

فرقه درویشی خلوتی‌ها نشانه ترکی دارد و از صوفی عمر خلوتیان اسم خود را گرفته است. او در سال (1397-1398) در تبریز در گذشت.

این فرقه اصل تصوف خود را به مانند فرقه زنوبی که پایه گزارش سعید یحیی شیروانی، وفات 1464 در باکو بوده، بر چهل روز ریاضت قرار داده است.در فرقه خلوتیان مهم است که هر سال چهل روز در تنهایی به سر برده شود و فقط نماز جماعت است که این خلوت را می شکند، چنین استنباط می‌شود که خلوت جهاد مهمی است و پایه زهد و تمرکز حواس عملاً بر اساس ذکر است.فرقه خلوتیها نه تنها در منطقه سنجاک، بلکه در ایالت بوسنی و دیگر جاهایی که بوشنیاکها زندگی می‌کردند و خصوصاً مابین آلبانی‌ها طرفداران فراوانی داشته است؛ با یک تحلیل ساده پی می بریم که اکنون اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و محیطی که در گذشته شیخ محمد و امثالهم در آن زندگی و کار می‌کرده‌اند.خیلی فرق کرده است و اجتماعی زندگی کردن انسانها (حدّ اقل برای گذراندن زندگی) اجتناب ناپذیر شده است.

آداب و رسوم فرقه‌های متصوفه بوسنی

رفاعیه در بالکان زیاد هستند. این‌ها هر سال دو سه روز خاص مراسم دارند، مثلاً در روز عاشورا مراسم دارند. در روز عاشورا مراسم می‌گیرند و در خانقاه‌ها انواع و اقسام کارهای عجیب انجام می‌دهند، مثلاً در جاهای مختلف بدن‌شان سیخ‌های فلزی فرو می‌کنند و چیزهای عجیب و غریب می‌خوردند.

البته اینها با مراسمی است مانند این که سیخ را اول شیخ تکیه با آب دهان، به اصطلاح خودشان تبرک می‌کند، بعد یک نفر این سیخ را در جاهای مختلف بدنش فرو می‌کند و خونی دیده نمی‌شود.

گاهی در جاهایی از بدن را با آلاتی نظیر خنجر و جاقو زخم‌های عمیق ایجاد می‌کنند که در حالت عادی موجب خونریزی شدید و مرگ است، ولی مشکلی پیش نمی‌آید. اینطور کرامت‌نمایی‌ها هم یکی از دلایل جذب مردم به این طریقت‌هاست.

تعالیم عرفان نظری مثل وحدت وجود در تصوف

این تصوف و متون درسی ما در حوزه، مثل فصوص، فقط مخصوص ایران است و هیچ جای جهان اینطور نیست. حتی در برخی کشورهای شمال آفریقا مانند مصر و تونس که تصوف را در مقاطع دانشگاهی خود هم دارند این مدل عمق علمی تصوف که ما داریم، دیده نمی‌شود. این موضوع را می‌توان از خروجی‌های مکتوب طریقت‌های فعال این مناطق و سایر مناطق جهان هم استنباط نمود. البته بعضی مناطق هستند که به مباحث نظری توجه دارند و بعضی‌ها هم توجه ندارند. بعضی مناطق هم هستند که اصلاً مباحث نظری در دسترس‌شان نبوده است.

در جنوب صربستان در منطقه‌ای به نام نسالتسه جمعی از صوفیان سعدیه را ملاقات کردیم که همه دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته‌های غیرمرتبط بودند. ما کتاب‌هایی نظیر ترجمه صربی نهج‌البلاغه و یا متون ادبی-عرفانی ترجمه شده نظیر منطق الطیر عطار را برای آنها برده بودیم و متقابلاً از یکی از بزرگان‌شان که می‌پرسیدم شما چرا روی بخش نظری عرفان اسلامی کار نمی‌کنید؟ می‌گفت: ما نمی‌توانیم، منابع در دسترس‌مان نیست و از طرف دیگر درگیر تأمین معیشت‌مان هستیم و وقتی برای مطالعات عمیق نداریم.

تصوف آسیای میانه هم همین حالت را دارد. در ترکیه هم علاقه‌ای به بحث‌های نظری ندارند و از یک حدی آن‌طرف‌تر نمی‌روند. با اینکه همه چیز برایشان فراهم است و حکومت همراه است و با صوفیه هم مشکلی ندارد ولی دنبال بحث‌های نظری نیستند.

در بالکان و در شرایطی که کمونیزم حاکم بوده و همه مساجد و تکایا و تربت‌ها را خراب کرده بودند، این‌ها نمی‌توانستند بحث عرفان نظری بکنند. در جنگ بوسنی هم که شد اولین جنایتی که صرب‌های آنجا مرتکب شدند هدف قرار دادن کتابخانه ملی سارایوو بود که به آتش‌سوزی عظیمی در آن منجر شد و عمدهٔ منابع تاریخ اسلامی بوسنی را نابود کرد.

منابع