https://fa.wikivahdat.com/w/api.php?action=feedcontributions&user=Salehi.m&feedformat=atomویکیوحدت - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-29T10:05:45Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.39.0https://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=200043صفریه2024-03-24T11:07:03Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div><br />
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صُفریه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صّفریه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری =1 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن اول هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = زیادبناصفر<br />
| عقیده =1. به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند. 2. به نظر برخی از صُفریه هر گناهی موجب شرک میشود.3. قتل مخالفین جایز است. 4. <br />
}}<br />
'''صُفریه''' به ضمّ صاد از این جهت صفریه نامیده میشوند که از فرقه « خوارج حروریه» و منسوب به [[عبداللّهبنصفار|عبداللّهبنصفّار]] هستند و یا چون رئیسشان [[زیادبناصفر]] است، صُفریه نامیده می شوند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
[[خوارج]] به عنوان نماد تفکر افراطی در میان مسلمین مطرح و دارای فرقه های متعدد هستند. فرقه صُفریه در کنار فرقههای [[نجدیه]] [[ازارقه]] و [[اباضیه]] یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. بهطوری که تمام فرقههای خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صُفریه منشعب میشود.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> در منابع مربوط به فرق اسلامی، بسیاری از نویسندگان این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیادبناصفر میدانند.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹</ref> اما برخی رئیس این فرقه را عبداللهبنصفار یا عبیدبناصفر میدانند. <ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>الملطی محمدبناحمد، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178</ref> بههر حال، بهدلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صُفریه گفته شده است. <ref>الصفدی خلیلبنایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5</ref><br />
<br />
== تفاوت عقاید در صفریه ==<br />
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند که دراینباره به سه گروه تقسیم میشوند.<ref>الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> <ref>البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.</ref> <ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات</ref><br />
۱.عدهای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. <br />
۲.عدهای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. <br />
۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. <br />
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمیدانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبدالقاهر بغدادی|عبدالقاهر بغدادی]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک میدانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref><br />
زیادبن اصفر، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج بهطورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنابراین، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. <br />
<br />
== حکمرانی صفریه == <br />
صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. <br />
همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=200042صفریه2024-03-24T10:34:52Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div><br />
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صُفریه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صّفریه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری =1 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن اول هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = [زیادبناصفر<br />
| عقیده =<br />
}}<br />
'''صُفریه''' به ضمّ صاد از این جهت صفریه نامیده میشوند که از فرقه « خوارج حروریه» و منسوب به [[عبداللّهبنصفار|عبداللّهبنصفّار]] هستند و یا چون رئیسشان [[زیادبناصفر]] است، صُفریه نامیده می شوند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
[[خوارج]] به عنوان نماد تفکر افراطی در میان مسلمین مطرح و دارای فرقه های متعدد هستند. فرقه صُفریه در کنار فرقههای [[نجدیه]] [[ازارقه]] و [[اباضیه]] یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. بهطوری که تمام فرقههای خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صُفریه منشعب میشود.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> در منابع مربوط به فرق اسلامی، بسیاری از نویسندگان این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیادبناصفر میدانند.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹</ref> اما برخی رئیس این فرقه را عبداللهبنصفار یا عبیدبناصفر میدانند. <ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>الملطی محمدبناحمد، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178</ref> بههر حال، بهدلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صُفریه گفته شده است. <ref>الصفدی خلیلبنایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5</ref><br />
<br />
== تفاوت عقاید در صفریه ==<br />
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند که دراینباره به سه گروه تقسیم میشوند.<ref>الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> <ref>البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.</ref> <ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات</ref><br />
۱.عدهای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. <br />
۲.عدهای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. <br />
۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. <br />
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمیدانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبدالقاهر بغدادی|عبدالقاهر بغدادی]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک میدانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref><br />
زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنابراین، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. <br />
<br />
== حکمرانی صفریه == <br />
صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. <br />
همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=200041صفریه2024-03-24T10:32:33Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div><br />
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صُفریه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صّفریه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری =1 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن اول هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = [زیادبناصفر<br />
| عقیده =<br />
}}<br />
'''صُفریه''' به ضمّ صاد از این جهت صفریه نامیده میشوند که از «حروریه» و [[خوارج]] منسوب به [[عبداللّهبنصفار|عبداللّهبنصفّار]] هستند و یا چون رئیسشان [[زیادبناصفر]] است، صُفریه نامیده می شوند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
[[خوارج]] به عنوان نماد تفکر افراطی در میان مسلمین مطرح و دارای فرقه های متعدد هستند. فرقه صُفریه در کنار فرقههای [[نجدیه]] [[ازارقه]] و [[اباضیه]] یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. بهطوری که تمام فرقههای خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صُفریه منشعب میشود.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> در منابع مربوط به فرق اسلامی، بسیاری از نویسندگان این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیادبناصفر میدانند.<ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹</ref> اما برخی رئیس این فرقه را عبداللهبنصفار یا عبیدبناصفر میدانند. <ref>اشعری، ابوالحسن، مقالاتالاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>الملطی محمدبناحمد، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178</ref> بههر حال، بهدلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صُفریه گفته شده است. <ref>الصفدی خلیلبنایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5</ref><br />
<br />
== تفاوت عقاید در صفریه ==<br />
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند که دراینباره به سه گروه تقسیم میشوند.<ref>الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> <ref>البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.</ref> <ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات</ref><br />
۱.عدهای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. <br />
۲.عدهای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. <br />
۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. <br />
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمیدانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبدالقاهر بغدادی|عبدالقاهر بغدادی]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک میدانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref><br />
زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنابراین، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. <br />
<br />
== حکمرانی صفریه == <br />
صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. <br />
همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%87&diff=200040صفریه2024-03-24T10:00:48Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div><br />
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
<br />
'''صفریه''' به ضمّ صاد گروهی از «حروریه» و [[خوارج]] منسوب به [[عبداللّه بن صفار|عبداللّه بن صفّار]] هستند و یا منسوب به رئیس خود زیادبناصفر میباشند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
[[خوارج]] به عنوان نماد تفکر افراطی در میان مسلمین مطرح بوده و دارای فرق متعدد است. فرقه صفریه در کنار فرقههای [[نجدیه]] [[ازارقه]] و [[اباضیه]] یکی از چهار فرقه اصلی خوارج است. به طوری که تمام فرقههای خوارج که جدا از سه فرقه دیگر است، از فرقه صفریه منشعب میشود.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> در منابع مربوط به فرق اسلامی بسیاری از نویسندگان، این فرقه از خوارج را پیروان فردی به نام زیاد بن اصفر میدانند.<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۵۹</ref> اما برخی رئیس این فرقه را عبدالله بن صفار یا عبید بن اصفر میخوانند. <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج1. ص 101</ref> <ref>الملطی محمد بن احمد، التنبه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ص 178</ref> به هر حال به دلیل انتساب این فرقه به یکی از این دو فرد، به این فرقه صفریه گفته شده است. <ref>الصفدی خلیل بن ایبک، الوافی با الوفیات، ج 15 ص 5</ref><br />
<br />
== تفاوت عقاید در صفریه ==<br />
این فرقه مانند دیگر خوارج با اختلافاتی که با هم دارند، به راحتی حکم کفر و شرک مخالفین خود و گناهکاران را صادر میکردند که دراینباره به سه گروه تقسیم میشوند.<ref>الشهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۰.</ref> <ref>البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ص۷۰.</ref> <ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش و اصلاحات</ref><br />
۱.عدهای از صفریه معتقدند که گناهکاران (به هر گناهی) مشرک میشوند. <br />
۲.عدهای معتقدند که گناهانی که اسم خاص دارد و برای آن حد خاصی تعیین شده، ارتکابش موجب [[کفر]] و [[شرک]] نمیشود. مانند زنا، دزدی، قتل و... ولی موجب خروج از [[ایمان]] میشود، اما اگر گناهی حد مخصوص نداشته باشد، ارتکابش موجب کفر میشود، مانند ترک نماز و روزه. <br />
۳. عدهای معتقدند در صورتی که گناه کار را نزد قاضی ببرند و حد بخورد، میتوان او را محکوم به کفر کرد. <br />
از دیگر اعتقادات این فرقه این است که معتقد به کفر خوارجی که قیام نمیکردند، نبودند و تقیه را در عمل جایز نمیدانستند، هر چند که تقیه را در زبان جایز میدانستند. آنها کشتن مخالفین خود را جایز میشمردند؛ زیرا خوارج مخالفین خود را محکوم به کفر میکردند، اما کشتن اطفال و زنان مخالف را جایز نمیدانستند. با این حال نقل شده است که صفریه کشتار و اسارت زنان را جایز میدانستند. <ref>نویری شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۶۴.</ref> البته به به قول [[عبدالقاهر بغدادی|عبدالقاهر بغدادی]] صفریه گفتارشان چون ازارقه است و گناه کاران را مشرک میدانند، ولی در کشتن کودکان و زنان مخالف خود هم عقیده نیستند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 302 با ویرایش و اصلاح در عبارات</ref><br />
زیاد، اطاعت از [[شیطان]] را کفر واقعی میپنداشت؛ اما کفر به نعمت را کفر واقعی نمیدانست. باید توجه داشت که خوارج به طورکلی ملاک ایمان را در پذیرش عقائد خویش میدانستند. بنابراین، افرادی را که از خوارج نباشند، کافر میپنداشتند. <br />
<br />
== حکمرانی صفریه == <br />
صفریه در حقیقت حاکمیتی فراگیر نداشتند، بلکه حکومت آنها یک حکومت محلی بود که گاهی علیه حکومت مرکزی شورش میکردند همان طور که درباره [[ابو بلال مرداس]] نقل شده، [[مهلب بن ابی صفره]] نیز از سران صفریه بود که در زمان [[حجاج بن یوسف]] خروج کرد.<ref>الاسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۵۳.</ref> در سال ۷۶هجری قمری شخصی به نام صالح بن مسرح از این فرقه قیام کرد اما حجاج وی را شکست داد و کشت. این فرقه از خوارج با تبلیغ و مهاجرت به شمال [[آفریقا]] توانستند برای خود در حوالی قیروان حکومتی را تشکیل دهند. رئیس این گروه شخصی به نام [[عکاشه صفری]] بود و پیروان وی مردمانی از آن سرزمین از نژاد بربر بودند. [[هشام بن عبدالملک]]، حنظله بن صفوان که در آن زمان حاکم [[مصر]] بود را به جنگ عکاشه فرستاد و او نیز بعد از جنگ با سپاه عکاشه و قتل بسیاری از یارانش او را شکست داد و بعد از اسارت عکاشه، او را کشت. [[ابوقره صفری]] و [[عبدالملک بن سکردید]] نیز از دیگر روسای صفریه بودند که در زمان حکومت [[منصور دوانیقی]] در سال ۱۵۳هجری قمری در آفریقا شورش کردند. <ref>نویری، شهابالدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۴، ص۸۰.</ref> <ref>ذهبی شمس الدین محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۲۱</ref>. <br />
همچنین [[ضحاک بن قیس شیبانی]] از دیگر کسانی بود که به سردمداری در این فرقه شناخته میشد و قیام سرکوب شدهای نیز انجام داد و بعد از وی صفریه با خیبری و نیز [[شیبان بن عبدالعزیر یشکری]] به مسیر پر التهاب خود استمرار بخشید. در شهر سجلماسه نیز افرادی از قبیله [[بنی مدرار]] بر عقیده صفریه بودند.<ref>الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۸.</ref> و در همان جا حکومت می کردند تا اینکه [[ابوعبدالله شیعی]] با شکست دادن ایشان، زمینه را برای ایجاد حکومت سلسله [[فاطمیین]] فراهم کرد.<ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۲، ص۱۹۲.</ref> <ref>ابن خلکان، ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابیبکر، وفیات الاعیان وانباء ابناء الزمان، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹.</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=199913صفاتیه2024-03-20T16:00:55Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صفاتیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صفاتیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =1. صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام برای خداوند «ازلی» است. 2. فرقی بین صفات ذات و صفات فعل وجود ندارد.<br />
}}<br />
<br />
'''صفاتیه''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمیشوند، بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را برای خداوند «ازلی» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قائل به عینیت ذات و صفات و معروف به [[معطله]]اند، به مخالفت برخاستند.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علمای فرق آنان را از «صفاتیه» برشمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابنحزم]] میگوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بودهاند اختراع کردند و عدهای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref><br />
<br />
== انشعابات صفاتیه ==<br />
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref><br />
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref> <br />
<br />
== آراء صفاتیه ==<br />
صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» می دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل می دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.<br />
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.<br />
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثوری|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=199912صفاتیه2024-03-20T15:52:52Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صفاتیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صفاتیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صفاتیه''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمیشوند، بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را برای خداوند «ازلی» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قایل به نفی صفات و معروف به [[معطله]]اند به مخالفت برخاستند.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علمای فرق آنان را از «صفاتیه» برشمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابنحزم]] میگوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بودهاند اختراع کردند و عدهای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref><br />
<br />
== انشعابات صفاتیه ==<br />
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref><br />
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref> <br />
<br />
== آراء صفاتیه ==<br />
صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» می دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل می دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.<br />
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.<br />
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثوری|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=199879صفاتیه2024-03-20T11:56:09Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صفاتیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صفاتیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صفاتیه''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمیشوند، بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را برای خداوند «ازلی» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قایل به نفی صفات و معروف به [[معطله]] اند به مخالفت برخاستند.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علمای فرق آنان را از «صفاتیه» برشمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابنحزم]] میگوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بودهاند اختراع کردند و عدهای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref><br />
<br />
== انشعابات صفاتیه ==<br />
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref><br />
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref> <br />
<br />
== آراء صفاتیه ==<br />
صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» می دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل می دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.<br />
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.<br />
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثوری|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%87&diff=199875صفاتیه2024-03-20T11:34:38Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صفاتیه''' به عنوان یک فرقه خاص شناخته نمیشوند، بلکه گروهی از [[کلام|متکلمان]] [[مسلمان]] هستند که صفات علم، قدرت، اراده، سمع، بصر و کلام را برای خداوند «ازلی» دانسته و در برابر [[معتزله]] که قایل به نفی صفات و معروف به [[معطله]] اند به مخالفت برخاستند.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
چون [[کرامیه|کرامیه]] و [[مشبّهه]] از اثبات کنندگان صفات خدا بودند، از این جهت، علمای فرق آنان را از «صفاتیه» برشمردند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 با ویرایش </ref> با این حال [[ابن حزم|ابنحزم]] میگوید که «لفظ صفات را معتزله و هشام و امثال هشام که از رؤسای رافضه بودهاند اختراع کردند و عدهای از اصحاب کلام ندانسته آن را به کار بردند. ا<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج1، ص 377</ref><br />
<br />
== انشعابات صفاتیه ==<br />
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، ج 1 ص 84</ref> <ref>آملی شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج 2 ص 272</ref><br />
علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[شافعی]]، [[اوزاعی]]، ثوری، [[ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب ا[[حمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 338</ref> <br />
<br />
== آراء صفاتیه ==<br />
صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» می دانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل می دانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آن چه که در «[[کتاب اللّه]]» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند.<br />
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است.<br />
[[احمد بن حنبل]] و [[سفیان ثوری|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> <br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%87&diff=199874صرامته2024-03-20T11:15:37Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div><br />
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صرامته <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صرامته <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =پیرو عقاید نصیریه<br />
}}<br />
<br />
'''صرامته''' شاخهای از فرقه «[[نصیریه]]»اند<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد؛ نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 301.</ref>،<ref>بدوی عبدالرحمن؛ مذاهب الاسلامیین؛ بیروت، سال 73-1971 میلادی؛ ج 2، ص 497.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%87&diff=199873صدقیه2024-03-20T11:06:46Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صدقیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صدقیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = هرات( افغانستان)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =پیرو عقاید شافعیه<br />
}}<br />
<br />
'''صدقیه''' فرقهای از «[[شافعیه]]» بودند.<br />
<br />
== خاستگاه ==<br />
خاستگاه این فرقه [[هرات]] است.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
پیروان این فرقه با دیگر همکیشان خود مخالفت و نزاع میکردند و گاهی این نزاع منجر به خونریزی میشد،تا آنکه دولت وقت با دخالت خود، نزاع آنها را پایان میداد.<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 300 با ویرایش و اصلاح جملات.</ref>،<ref>مقدسی شمس الدین ابو عبیدالله؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ لیدن سال 1876- 1906 میلادی، ص 336.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%87&diff=199872صدقیه2024-03-20T11:06:16Z<p>Salehi.m: /* شرح حال */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صدقیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صدقیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = هرات( افغانستان)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صدقیه''' فرقهای از «[[شافعیه]]» بودند.<br />
<br />
== خاستگاه ==<br />
خاستگاه این فرقه [[هرات]] است.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
پیروان این فرقه با دیگر همکیشان خود مخالفت و نزاع میکردند و گاهی این نزاع منجر به خونریزی میشد،تا آنکه دولت وقت با دخالت خود، نزاع آنها را پایان میداد.<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 300 با ویرایش و اصلاح جملات.</ref>،<ref>مقدسی شمس الدین ابو عبیدالله؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ لیدن سال 1876- 1906 میلادی، ص 336.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%87&diff=199871صدقیه2024-03-20T10:45:54Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صدقیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صدقیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = هرات( افغانستان)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صدقیه''' فرقهای از «[[شافعیه]]» بودند.<br />
<br />
== خاستگاه ==<br />
خاستگاه این فرقه [[هرات]] است.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
پیروان این فرقه با دیگر همکیشان خود مخالفت و نزاع میکردند تا جایی که منجر به خونریزی میشد،تا آنکه دولت وقت با دخالت خود، نزاع آنها را پایان میداد.<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 300 با ویرایش و اصلاح جملات.</ref>،<ref>مقدسی شمس الدین ابو عبیدالله؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ لیدن سال 1876- 1906 میلادی، ص 336.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%87&diff=199870صدقیه2024-03-20T10:45:30Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صدقیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صدقیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = هرات( افغانستان)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صدقیه''' فرقهای از «[[شافعیه]]» بودند.<br />
<br />
== خاستگاه ==<br />
خاستگاه این فرقه [[هرات]] است.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
پیروان این فرقه با دیگر همکیشان خود مخالفت و نزاع میکردند تا جایی که منجر به خونریزی میشد،تا آنکه دولت وقت با دخالت خود نزاع آنها را پایان میداد.<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 300 با ویرایش و اصلاح جملات.</ref>،<ref>مقدسی شمس الدین ابو عبیدالله؛ احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم؛ لیدن سال 1876- 1906 میلادی، ص 336.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199869صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-20T10:20:47Z<p>Salehi.m: /* شرح حال */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمد ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان اثنیعشری]] بود، بهدنیا آمد. پدرش بر مذهب اثنیعشری بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم ربیعالثانی سال 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199868صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-20T10:20:16Z<p>Salehi.m: /* شرح حال */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمد ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان اثنیعشری]] بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم ربیعالثانی سال 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199867صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-20T10:18:32Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمد ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم ربیعالثانی سال 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199799صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-19T00:19:31Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمدبن جعفر بن حسین بن محمد بن محمد بن صباح الحمیری ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم ربیعالثانی سال 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199798صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-19T00:18:51Z<p>Salehi.m: /* شرح حال */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.<br />
<br />
نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمدبن جعفر بن حسین بن محمد بن محمد بن صباح الحمیری ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم ربیعالثانی سال 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199797صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-19T00:18:25Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.<br />
<br />
نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمدبن جعفر بن حسین بن محمد بن محمد بن صباح الحمیری ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم [[ربیعالثانی]] 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199791صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-18T23:01:00Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه( پیروان حسن صباح) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسن صباح<br />
| عقیده =1. هر تنزیلی(آیه قرآن) محتاج تاویل است و هر ظاهری( آیه قرآن) محتاج باطن، خصوصا در باره آیات متشابه.2. با عقل و نظر نمیتوان خداوند را شناخت، بلکه شناخت خداوند منوط به تعلیم امام است و فهم عقلی در اینباره نمیتواند راهنما باشد.<br />
<br />
نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمدبن جعفر بن حسین بن محمد بن محمد بن صباح الحمیری ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم [[ربیعالثانی]] 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهانگشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD)&diff=199788صباحیه (پیروان حسن صباح)2024-03-18T22:51:48Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' پیروان حسنبن علی بنمحمدبن جعفر بن حسین بن محمد بن محمد بن صباح الحمیری ([[حسن صباح|حسنصباح]]) هستند که او را مؤسس دعوت جدید خوانند.<br />
<br />
== شرح حال ==<br />
حسن صباح در شهر [[قم]] که پایگاه [[شیعیان]] اثنیعشری بود، بهدنیا آمد. پدرش بر [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] بود و از شهر [[کوفه]] به قم آمد. گفته میشود که اصالت آنها به [[یمن]] باز میگردد. وی به دعوت ''امیرضرّاب'' به [[اسماعیلیه|مذهب اسماعیلی]] متمایل گشت. معلم دیگرش شخصی به نام ''عبدالملک عطّاش'' از داعیان آن فرقه بود که او نیز بر مذهب اسماعیلی گام بر میداشت. عبدالملک شخصا به ری آمد و با حسن ملاقات کرد و به او دستور داد که نزد [[فاطمیون|خلیفه فاطمی]] در [[مصر]] برود. حسن در [[مصر]] به دستور بدرالجمالی وزیر خلیفه و مخالف نزار به زندان افتاد و در آن زمان هنوز اختلاف در جانشینی نزار و مستعلی صورت نگرفته بود. وی پس از بازگشت به [[ایران]] و تسلط بر اَلَموت، مردم را به امامت نزار دعوت میکرد. مدت اقامت وی در قلعه اَلَموت حدود سی و پنج سال یعنی بین سالهای 483 قمری تا ششم [[ربیعالثانی]] 518 هجری قمری که به مرگ وی انجامید، طول کشید. به قول جوینی، حسن صباح در آن مدت هیچگاه از قلعه خارج نشد؛ بلکه از سرایی که مقامگاه او به حساب میآمد فقط دو بار خارج شد و بر بام قلعه پا نهاد؛ بنابراین، حسن صباح تمام اوقات خود را در آن قلعه و در حال اعتکاف بهسر برد و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود و با ارسال نامههای کوتاه با مریدان خود ارتباط داشت.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
مؤسس این فرقه در زمان خلافت مستنصر فاطمی، از [[ری]] به [[اصفهان]] و از آنجا به آذربایجان و [[شام]] سفر کرد و در سال 471 هجری قمری، به مصر رسید و یک سال و نیم در آنجا ماند و در زمره کسانی درآمد که طرفدار خلافت نزار و مخالف خلافت برادرش مستعلی بودند. عطاملک جوینی در «تاریخ جهان گشا» مینویسد: حسن برای ترویج مذهب نزاری به ایران آمد و به قزوین رفت و داعی به قلعهالموت فرستاد. مردی علوی به نام مهدی از طرف ملکشاه سلجوقی در آنجا حکومت میکرد. عدهای در الموت دعوت حسن را پذیرفتند. حسن در الموت خود را «شیخ الجبل» و پیر کوهستان میخواند و مأموران فدایی را از قلعه به اطراف میفرستاد و البته قبلا آنان را با خوراندن حشیش مست میکرد و چون در همان وضعیت از ماموریت بازمیگشتند، خیالات خود را واقعیات میپنداشتند و در راه اجرای اوامر او از مرگ نمیترسیدند. از اینجهت آنان را «فدایی» میخواندند. ابنجوزی بغدادی در کتاب «'''تلبیس ابلیس'''» مینویسد: حاکم قلعه الموت شخصی به نام قماج از سرهنگهای ملکشاه سلجوقی بود که بهطور مخفیانه پیرو مذهب اسماعیلیه شد. وی در برابر دریافت هزار و دویست دینار، قلعه را تسلیم حسن کرد.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
حسن صباح چون بر اَلَموت مستقر شد، داعیانی را به اطراف فرستاد و اساس مذهب خود را بر «تأویل تنزیل» خصوصا آیات «متشابه» نهاد و میگفت: هر تنزیلی را تأویلی باشد و هر ظاهری را باطنی. همچنین معتقد بود که با عقل و نظر نمیتوان خدا را شناخت؛ بلکه شناخت خدا منوط به تعلیم امام است؛ زیرا اگر قرار بود با عقل خدا را شناخت، فهم عقلی کفایت میکرد؛ بنابراین، هیچ مذهبی تشکیل نمیشد و اگر هم تشکیل میشد، اهل هیچ مذهبی بر مذهب دیگر اعتراضی نداشتند، چون فهمعقلی برای همگان فهمی مساوی ایجاد میکرد، اما چون راه اعتراض و انکار باز و تقلید برای بعضی از افراد لازم است، این نشان میدهد که پس فهمعقلی به تنهایی کفایت کننده نیست و اساس مذهب بر تعلیم آن استوار است. در نتیجه مردم محتاج حضور امامی هستند که احکام دین را به آنها یاد دهد. شهرستانی مینویسد: حسن مردم را به تعیین امام دعوت میکرد و میگفت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] - امام راستگو در هر زمان- همان [[حجت بن حسن (مهدی)|امام قائم]] است و [[فرقه ناجیه]] مذهب اوست و راه نجات، پیروی از ایشان است.<br />
<br />
== سر انجام ==<br />
حسن صباح در سال 518 هجری قمری از دنیا میرود و پس از مرگ وی، یکی از شاگردانش به نام ''کیابزرگ امید رودباری'' به جای وی مینشیند و بعد از او پسرش محمدبنبزرگ امید رودباری در سال 532 هجری قمری به جای وی امام میشود و سپس فرزندش حسن مشهور به ''علی ذکره السلام'' دعوی امامت میکند و در سال 561 هجری قمری کشته میشود. از نوادگان او ''جلالالدین حسن'' معروف به نومسلمان بود که با خلیفه عباسی الناصر لدین اللّه رابطه دوستی برقرار میکند. پسر وی علاءالدین محمدبنحسن بود که در سال 618 هجری قمری خود را امام میخواند، ولی بیشتر اوقات خویش را به کار خلاف و مستی میگذراند تا اینکه در سال 653 هجری قمری به مرگ ناگهانی از دنیا میرود. پس از او رکنالدین خورشاه در سال 653 هجری قمری جانشین وی میشود و در زمان امامت او هلاکوی مغول اَلَموت را ویران میکند و خاندان اسماعیلیه نزاریه را در سال 654 هجری قمری از بین میبرد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 298 با ویرایش عبارات.<br />
</ref>،<ref>جوینی عطاء الدین عطا؛ تاریخ جهانگشا؛ تصحیح و تحقیق محمد قزوینی؛ لیدن؛ سال 1355 هجری قمری؛ ص 186-278.</ref>،<ref>ابن جوزی بغدادی ابو الفرج؛ تلبیس الابلیس؛ مصر، سال 1928 میلادی؛ ص 110 - 111.</ref>،<ref>برنارد لوئیس؛ فدائیان اسماعیلی؛ ترجمه فریدون بدرهای؛ نشر بنیاد فرهنگ ایران؛ سال 1348 شمسی؛ ص 49 - 55.</ref>،<ref>همدانی خواجه رشیدالدین فضل الله؛ جامع التواریخ، قسمت اسماعیلیان؛ به اهتمام محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی؛ تهران؛ سال 1338 شمسی؛ ص 97 - 137.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
<br />
<references /></div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C)&diff=199777صباحیه (منسوب به ابوالصباح سمرقندی)2024-03-18T22:16:54Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =1.هر کسی ادعای امامت کند و در کار خود پیروز شود، پیروی از او واجب است. 2. ابوبکر در کشتار و به اسارت کشاندن اهل ردّه خطا کرد.<br />
3. ذبایح اهل کتاب و نکاح با زنان آنان حرام است.<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' فرقهای منسوب به شخصی به نام ''ابوالصباح سمرقندی'' هستند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
این فرقه قائلاند که جهان قدیم و خالق فقط [[خدا|خدای تعالی]] است. از منظر ایشان خداوند پیوسته آفریدههای خود را میبیند. [[ابلیس]] دشمن خداوند است، زیرا که پیوسته به شیطنت مشغول است. پیروان این فرقه، ذبایح [[اهلکتاب]] و [[نکاح]] با زنان آنان را حرام میدانند. میگویند که [[ابوبکر بنابی قحافه|ابوبکر]] در کشتار و به اسارت کشاندن اهل ردّه، خطا کرد. آنان باور دارند که چگونه میتوان قاتل [[عمار یاسر|عمار]] را یاغی و سرکش خواند در حالیکه او بر اصحاب [[معاویه]] خروج کرد. از منظر این فرقه [[عثمان]] مظلومانه کشته شد؛ زیرا تنها افراد مرتد، زناکار و قاتل را میتوان کشت در حالیکه عثمان مرتکب چنین گناهانی نشده بود. به عقیده آنها هر کسی که ادعای امامت کند و در کار خود پیروز شود، پیروی از او واجب است. بنابر اعتقاد آنان، [[علیبنابیطالب|علی (علیهالسلام)]] در جنگ با معاویه خطا کرد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 297 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>،<ref>الیمانی یحییبنمرتضی؛ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، تحقیق، مشکور، محمد جواد، بیروت، ص 120.</ref>.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C)&diff=199775صباحیه (منسوب به ابوالصباح سمرقندی)2024-03-18T22:13:25Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' فرقهای منسوب به شخصی به نام ''ابوالصباح سمرقندی'' هستند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
این فرقه قائلاند که جهان قدیم و خالق فقط [[خدا|خدای تعالی]] است. از منظر ایشان خداوند پیوسته آفریدههای خود را میبیند. [[ابلیس]] دشمن خداوند است، زیرا که پیوسته به شیطنت مشغول است. پیروان این فرقه، ذبایح [[اهلکتاب]] و [[نکاح]] با زنان آنان را [[حرام]] میدانند. میگویند که [[ابوبکر بنابی قحافه|ابوبکر]] در کشتار و به اسارت کشاندن اهل ردّه خطا کرد. آنان باور دارند که چگونه میتوان قاتل [[عمار یاسر|عمار]] را یاغی و سرکش خواند در حالیکه او بر اصحاب [[معاویه]] خروج کرد. از منظر این فرقه [[عثمان]] مظلومانه کشته شد؛ زیرا تنها افراد مرتد، زناکار و قاتل را میتوان کشت در حالیکه عثمان مرتکب چنین گناهانی نشده بود. به عقیده آنها هر کسی که ادعای امامت کند و در کار خود پیروز شود، پیروی از او واجب است. بنابر اعتقاد آنان، [[علیبنابیطالب|علی (علیهالسلام)]] در جنگ با معاویه خطا کرد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 297 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>،<ref>الیمانی یحییبنمرتضی؛ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، تحقیق، مشکور، محمد جواد، بیروت، ص 120.</ref>.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD_%D8%B3%D9%85%D8%B1%D9%82%D9%86%D8%AF%DB%8C)&diff=199774صباحیه (منسوب به ابوالصباح سمرقندی)2024-03-18T22:09:34Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صباحیه( منسوب به ابوالصباح سمرقندی) <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صباحیه''' فرقهای منسوب به شخصی به نام ''ابوالصباح سمرقندی'' هستند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
این فرقه قائلاند که جهان قدیم و خالق فقط [[خدا|خدای تعالی]] است. از منظر ایشان خداوند پیوسته آفریدههای خود را میبیند. [[ابلیس]] دشمن خداوند است، زیرا که پیوسته به شیطنت مشغول است. پیروان این فرقه، ذبایح [[اهلکتاب]] و [[نکاح]] با زنان آنان را [[حرام]] میدانند. میگویند که [[ابوبکر بنابی قحافه|ابوبکر]] در کشتار و به اسارت کشاندن اهل رده خطا کرد. آنان باور دارند که چگونه میتوان قاتل [[عمار یاسر|عمار]] را یاغی و سرکش خواند در حالیکه او بر اصحاب [[معاویه]] خروج کرد. از منظر صباحیه منسوب به ابوالصباح سمرقندی؛ [[عثمان]] مظلومانه کشته شد؛ زیرا تنها افراد مرتد، زناکار و قاتل را میتوان کشت در حالیکه عثمان مرتکب چنین گناهانی نشده بود. به عقیده آنها هر کسی که ادعای امامت کند و در کار خود پیروز شود، پیروی از او [[واجب]] است. بنابر اعتقاد آنان، [[علی بن ابی طالب|علی (علیهالسلام)]] در جنگ با معاویه خطا کرد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ ص 297 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>،<ref>الیمانی یحیی بن مرتضی؛ المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل؛ تحقیق دکتر محمد جواد مشکور؛ بیروت، ص 120.</ref>.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87)&diff=199772صباحیه (زیدیه)2024-03-18T22:03:44Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =معتقد بودند برای خلافت امام علی نصیّ وجود ندارد، بنابراین با وجود افضلیت امام علی بر ابوبکر اما ابوبکر خلیفه است.<br />
}}<br />
<br />
'''«صباحیه»''' از فرقههای مربوط به «[[زیدیه]]» بودند.<br />
<br />
=عقیده=<br />
این فرقه با اینکه قائل به افضلیت [[علیبنابیطالب(ع)|حضرت علی (علیهالسلام)]] نسبت به [[ابوبکر]] بودند، با اینحال ابوبکر را خلیفه میدانستند، زیرا معتقد بودند که دربارۀ خلافت حضرت علی (علیهالسلام نصّ یا بیان صریحی وجود ندارد.<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد؛ نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی، چاپ دوم؛ ص 296 با ویرایش اندک.</ref>،<ref>مقریزی تقی الدین ابوالعباس، الخطط، قاهره، سال 1930- 1911 میلادی، ج 4، ص 177.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87)&diff=199770صباحیه (زیدیه)2024-03-18T21:44:17Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صباحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صباحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''«صباحیه»''' از فرقههای مربوط به «[[زیدیه]]» بودند.<br />
<br />
=عقیده=<br />
این فرقه با اینکه قائل به افضلیت [[علیبنابیطالب(ع)|حضرت علی (علیهالسلام)]] نسبت به ابوبکر بودند، با اینحال [[ابوبکر]] را امام میدانستند، زیرا معتقد بودند که دربارۀ [[امامت]] حضرت علی (علیهالسلام نصّ یا بیان صریحی وجود ندارد.<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد؛ نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی، چاپ دوم؛ ص 296 با ویرایش اندک.</ref>،<ref>مقریزی تقی الدین ابوالعباس، الخطط؛ قاهره، سال 1930- 1911 میلادی، ج 4، ص 177.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%87_(%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87)&diff=199769صباحیه (زیدیه)2024-03-18T21:20:51Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
<br />
'''«صباحیه»''' از فرقههای مربوط به «[[زیدیه]]» بودند.<br />
<br />
=عقیده=<br />
این فرقه با اینکه قائل به افضلیت [[علی بن ابی طالب<br />
(ع)|حضرت علی (علیهالسلام)]] نسبت به ابوبکر بودند، با اینحال [[ابوبکر]] را امام میدانستند، زیرا اعتقاد داشتند که دربارۀ [[امامت]] حضرت علی (علیهالسلام نصّ یا بیان صریحی وجود ندارد.<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد؛ نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی، چاپ دوم؛ ص 296 با ویرایش اندک.</ref>،<ref>مقریزی تقی الدین ابوالعباس، الخطط؛ قاهره، سال 1930- 1911 میلادی، ج 4، ص 177.</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=199493صالحیه2024-03-17T23:04:52Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صالحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صالحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسنبنصالحبنحیّ <br />
| عقیده =1.حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است.2. معرفت خداوند مستلزم اثبات پیامبر و معرفت به او نیست. 3. کفر خصلتی است که زیاد و کم را نمیپذیرد. 4. هر کسی از فرزندان حسن بن علی و حسین بن علی شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است.5. مخالفت با تقیه.<br />
}}<br />
<br />
'''صالحیه''' از فرقههای مربوط به [[زیدیه]] و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.<br />
مخ<br />
== تاریخچه ==<br />
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام [[بتریه|بَتریه]] در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحیّ دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء|کثیرالنواء]] که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است.<br />
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> <br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی بهشمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. [[محمد بخاری|محمد بخاری]]، [[مسلمبنحجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی بهعنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی بهشمار میرود. [[محمدبنشبیب]]، [[ابوشمر]] و [[غیلان دمشقی|غیلان دمشقی]] از همفکران صالح بودند. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref><br />
<br />
== اعتقادات == <br />
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]]، [[ایمان]] به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]] نیست، اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[علی بن ابی طالب|امام علی]] (علیهالسلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن (علیه السلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیهالسلام )]] شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref><br />
صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و علاوه میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد.<ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref><br />
آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و دراینباره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=199492صالحیه2024-03-17T23:04:04Z<p>Salehi.m: /* شرح حال موسس */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صالحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صالحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسنبنصالحبنحیّ <br />
| عقیده =1.حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است.2. معرفت خداوند مستلزم اثبات پیامبر و معرفت به او نیست. 3. کفر خصلتی است که زیاد و کم را نمیپذیرد. 4. هر کسی از فرزندان حسن بن علی و حسین بن علی شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است.5. این فرقه با تقیه مخالف بودند.<br />
}}<br />
<br />
'''صالحیه''' از فرقههای مربوط به [[زیدیه]] و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.<br />
مخ<br />
== تاریخچه ==<br />
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام [[بتریه|بَتریه]] در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحیّ دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء|کثیرالنواء]] که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است.<br />
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> <br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی بهشمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. [[محمد بخاری|محمد بخاری]]، [[مسلمبنحجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی بهعنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی بهشمار میرود. [[محمدبنشبیب]]، [[ابوشمر]] و [[غیلان دمشقی|غیلان دمشقی]] از همفکران صالح بودند. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref><br />
<br />
== اعتقادات == <br />
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]]، [[ایمان]] به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]] نیست، اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[علی بن ابی طالب|امام علی]] (علیهالسلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن (علیه السلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیهالسلام )]] شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref><br />
صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و علاوه میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد.<ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref><br />
آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و دراینباره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=199491صالحیه2024-03-17T23:03:42Z<p>Salehi.m: /* شرح حال موسس */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صالحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صالحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسنبنصالحبنحیّ <br />
| عقیده =1.حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است.2. معرفت خداوند مستلزم اثبات پیامبر و معرفت به او نیست. 3. کفر خصلتی است که زیاد و کم را نمیپذیرد. 4. هر کسی از فرزندان حسن بن علی و حسین بن علی شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است.5. این فرقه با تقیه مخالف بودند.<br />
}}<br />
<br />
'''صالحیه''' از فرقههای مربوط به [[زیدیه]] و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.<br />
مخ<br />
== تاریخچه ==<br />
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام [[بتریه|بَتریه]] در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحیّ دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء|کثیرالنواء]] که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است.<br />
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> <br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی بهشمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. [[محمد بخاری|محمد بخاری]]، [[مسلمبنحجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی بهعنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی بهشمار میرود. [[محمدبنشبیب]]، [[ابو شمر]] و [[غیلان دمشقی|غیلان دمشقی]] از همفکران صالح بودند. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref><br />
<br />
== اعتقادات == <br />
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]]، [[ایمان]] به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]] نیست، اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[علی بن ابی طالب|امام علی]] (علیهالسلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن (علیه السلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیهالسلام )]] شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref><br />
صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و علاوه میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد.<ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref><br />
آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و دراینباره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=199490صالحیه2024-03-17T23:00:34Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صالحیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صالحیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = حسنبنصالحبنحیّ <br />
| عقیده =1.حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است.2. معرفت خداوند مستلزم اثبات پیامبر و معرفت به او نیست. 3. کفر خصلتی است که زیاد و کم را نمیپذیرد. 4. هر کسی از فرزندان حسن بن علی و حسین بن علی شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است.5. این فرقه با تقیه مخالف بودند.<br />
}}<br />
<br />
'''صالحیه''' از فرقههای مربوط به [[زیدیه]] و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.<br />
مخ<br />
== تاریخچه ==<br />
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام [[بتریه|بَتریه]] در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحیّ دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء|کثیرالنواء]] که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است.<br />
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> <br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی به شمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. [[محمد بخاری|محمد بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی به عنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی بهشمار میرود. [[محمد بن شبیب]]، [[ابو شمر]] و [[غیلان دمشقی|غیلان دمشقی]] از همفکران صالح بودند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref><br />
<br />
== اعتقادات == <br />
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]]، [[ایمان]] به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]] نیست، اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[علی بن ابی طالب|امام علی]] (علیهالسلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن (علیه السلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیهالسلام )]] شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref><br />
صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و علاوه میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد.<ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref><br />
آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و دراینباره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C%D9%87&diff=199489صالحیه2024-03-17T22:51:02Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صالحیه''' از فرقههای مربوط به [[زیدیه]] و از پیروان حسنبنصالحبنحیّ بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
تا قرن پنجم هجری قمری، تنها نام [[بتریه|بَتریه]] در کتابهای مربوط به این دوره دیده میشود و نامی از صالحیه به چشم نمیخورد و حتی در کتاب فرقالشیعة نوبختی <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> اساساً فرقه بَتریه منسوب به حسنبنصالحبنحی دانسته شده و نامی از [[کثیر النواء|کثیرالنواء]] که نام بَتریه برگرفته از لقب اوست، برده نشده است.<br />
شایان ذکر است که عبدالکریم شهرستانی، صالحیه را فرقهای غیر از بَتریه دانسته و آنان را دو فرقه جدا از هم ذکر کرده است.<ref>شهرستانی عبدالکریم، الملل و النحل، ج1، ص142</ref> <br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
حسنبنصالح از علمای بزرگ زیدی به شمار میرفت. وی مردی عابد، فقیه و متکلم بود. [[محمد بخاری|محمد بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]] و دیگر اصحاب سنن از وی به عنوان ثقه نام بردهاند. کتاب الجامع فی الفقه از آثار وی به شمار میرود. [[محمد بن شبیب]]، [[ابو شمر]] و [[غیلان دمشقی|غیلان دمشقی]] از همفکران صالح بودند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296</ref><br />
<br />
== اعتقادات == <br />
حسنبنصالح معتقد است که ایمان معرفت الهی است و راه معرفت الهی آن است که بنده یقین کند که جهان دارای پدید آورنده است. پیروان این فرقه نیز به طور مطلق میگویند که معرفت خدا مستلزم اثبات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم]] نیست، زیرا از نظر [[عقل]]، [[ایمان]] به خداوند جایز است، در حالیکه نیازی به ایمان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]] نیست، اما [[کفر]] خصلتی است که زیاد و کم ندارد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref>فرقه صالحیه به جناب [[ابوبکر]] و جناب [[عمر]] احترام میگذاشتند، اما درباره [[عثمان]] سخنی نمیگفتند و امر او را به خدا واگذار میکردند. آنان درباره [[علی بن ابی طالب|امام علی]] (علیهالسلام) میگفتند که وی افضل مردمان بوده و بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او شایسته امامت است و اگر با رضایت خود از جانشینی کناره نمیگرفت، ابوبکر در معرض از بین رفتن بود. معتقد بودند که هر کسی از فرزندان [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن (علیه السلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیهالسلام )]] شمشیر برکشد و دانا و عاقل و پرهیزگار باشد، او امام است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص62</ref> <ref>مرتضی رازی، تبصرة العوام، ص187</ref> <ref>نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص13</ref> <ref>سعد اشعری، المقالات و الفرق، ص73</ref> <ref>آملی، شمس الدین محمد، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج2، ص276</ref><br />
صالحیه شرط دیگری را برای امامت افزودند و آن حُسن منظر (زیبارویی) است و علاوه میگفتند که اشکالی ندارد که در یک زمان دو امام وجود داشته باشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 296 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref> [[ابوالحسن اشعری]] بتریه را اصحاب حسنبنصالحبنحی و اصحاب کثیرالنواء معرفی میکند و معتقد است که بُتریه درباره عثمان و قاتلان او توقف کردهاند و عثمان را تکفیر نمیکردند. ایشان منکر متعه <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref> و رجعت اموات به دنیا بودند. بَتریه امامت علی (علیهالسلام) را از لحظهای که مورد بیعت مردم قرار گرفت، ثابت میدانستند. حکایت شده است که حسنبنصالح از عثمان تبری میکرد.<ref>اسفرایینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص28</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص43</ref> <ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص144</ref> <ref>برسی حافظ رجب، مشارق انوار الیقین فی اسرار المؤمنین، ص210</ref><br />
آنها معتقد بودند که امامت از راه شورا به مردم معرفی میشود و گاهی جایز است در شرایطی که افضل وجود دارد، مفضول امام شود، البته مشروط بر آنکه افضل به چنین امامتی رضایت داده باشد. صالحیه با همین نظریه در برخورد با مسأله خلافت ابوبکر و عمر آن را صحیح دانستند و گفتند هرچند علی (علیهالسلام) برترین فرد پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده، اما وی از حق امامت خویش گذشته و بنابر مصالحی این امر را به ابوبکر و عمر واگذارده و با آنها بیعت نیز کرده است و از همینروی هر چه را که وی به آن راضی بوده و آن را پذیرفته است، ما نیز راضی هستیم. صالحیه درباره عثمان نیز لااقل خلافت وی را در دوره نخست خلافتش صحیح میدانستند و از آن پس چونان که از ابنصالح نقل شده است، از او تبرّی جستند و بنابر گزارش دیگری نیز دراینباره توقف کردند. بَتریه یا صالحیه به اصل [[امر به معروف و نهی از منکر]] اعتقاد داشتند و بر همین پایه معتقد بودند هرگاه کسی از فرزندان [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه علیهاالسلام]] قیام کند و عالم و شجاع باشد، او امام است و همراهی با او واجب است. آنان مخالف [[تقیه]] بودند و دراینباره راه خود را از [[امامیه]] جدا کردند و بر همین اساس، امامت کسی را که به دلیل تقیه قیام نکرده صحیح نمیدانند. صالحیه در فقه نیز عمدتاًً حنفی مسلکاند. در منابع، گزارش چندانی از انشعابهای درونی صالحیه در دست نیست، هرچند که حسنبن موسی نوبختی این فرقه را اصولاً شعبه یا فرقهای از عجلیه دانسته است. <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، ج2، ص98</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%87&diff=199066صافیه2024-03-15T11:54:56Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صافیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صافیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = آناتولی (ترکیه)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند<br />
}}<br />
<br />
'''صافیه''' فرقهای از [[غلاة شیعه]] بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
این فرقه خود را صافی یا صافیه مینامیدند و در [[آناتولی]] ساکن بودند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
صافیه از نظر منش و عقاید، به [[شیعه امامیه]] نزدیک بودند.<br />
<br />
== جمعیت ==<br />
جمعیت صافیه حدود چهلهزار خانوار برآورد میشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش</ref> <ref>شیروانی حاج زینالعابدین، بستان السیاحة، چاپ سنگی، تهران، سال 1315 هجری قمری، ص 47 و 48.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%87&diff=199065صافیه2024-03-15T11:53:17Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صافیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صافیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری = آناتولی (ترکیه)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند<br />
}}<br />
<br />
'''صافیه''' فرقهای از [[غلاة شیعه]] بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
این فرقه خود را صافی یا صافیه مینامیدند و در آناتولی ساکن بودند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
صافیه از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند.<br />
<br />
== جمعیت ==<br />
جمعیت صافیه حدود چهلهزار خانوار بر آورد میشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش</ref> <ref>شیروانی حاج زینالعابدین، بستان السیاحة، چاپ سنگی، تهران، سال 1315 هجری قمری، ص 47 و 48.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%87&diff=199064صافیه2024-03-15T11:45:29Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صافیه''' فرقهای از [[غلاة شیعه]] بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
این فرقه خود را صافی یا صافیه مینامیدند و در آناتولی ساکن بودند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
صافیه از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند.<br />
<br />
== جمعیت ==<br />
جمعیت صافیه حدود چهلهزار خانوار بر آورد میشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش</ref> <ref>شیروانی حاج زینالعابدین، بستان السیاحة، چاپ سنگی، تهران، سال 1315 هجری قمری، ص 47 و 48.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%87&diff=199063صافیه2024-03-15T11:37:02Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>'''صافیه''' فرقهای از [[غلاة شیعه]] بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
این فرقه خود را صافی یا صافیه مینامیدند و در آناتولی ساکن بودند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
صافیه از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند.<br />
<br />
== جمعیت ==<br />
جمعیت صافیه حدود چهلهزار خانوار بر آورد میشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش</ref> <ref>شیروانی حاج زینالعابدین، بستان السیاحة، چاپ سنگی، تهران، سال 1315 هجری قمری، ص 47 و 48.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%87&diff=199062صافیه2024-03-15T11:36:46Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>'''صافیه''' فرقهای از «[[غلاةشیعه]] بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
این فرقه خود را صافی یا صافیه مینامیدند و در آناتولی ساکن بودند.<br />
<br />
== عقاید ==<br />
صافیه از نظر منش و عقاید، به شیعه امامیه نزدیک بودند.<br />
<br />
== جمعیت ==<br />
جمعیت صافیه حدود چهلهزار خانوار بر آورد میشد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش</ref> <ref>شیروانی حاج زینالعابدین، بستان السیاحة، چاپ سنگی، تهران، سال 1315 هجری قمری، ص 47 و 48.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=199061صاعدیه2024-03-15T11:33:47Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صاعدیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صاعدیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس =ابنصاعد <br />
| عقیده = امکان بعثت پیامبران بعد از پیامبری حضرت محمد(ص) وجود دارد.<br />
}}<br />
<br />
'''صاعدیه''' پیروان مردی به نام ابنصاعد بودند.<br />
<br />
== عقاید == <br />
ابنصاعد معتقد بود که [[بعثت]] [[انبیاء]] بعد از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] [[حضرت محمد(ص)|حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)]] ممکن است. وی در تایید این ادعا به روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد میکرد که فرمود: «لا نبیّ بعدی الا ما شاءالله» یعنی پیامبری پس از من نیست( مبعوث نخواهد شد) مگر خدا بخواهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که پیامبری بعد از او مبعوث شود.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش.</ref> <ref>مقدسی مطهربنطاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و ترجمه فرانسوی کلمان هوار، پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 5، ص 149.<br />
</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=199060صاعدیه2024-03-15T11:10:44Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صاعدیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صاعدیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس =ابنصاعد <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صاعدیه''' پیروان مردی به نام ابنصاعد بودند.<br />
<br />
== عقاید == <br />
ابنصاعد معتقد بود که [[بعثت]] [[انبیاء]] بعد از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] [[حضرت محمد(ص)|حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)]] ممکن است. وی در تایید این ادعا به روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد میکرد که فرمود: «لا نبیّ بعدی الا ما شاءالله» یعنی پیامبری پس از من نیست مگر خدا بخواهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که پیامبری بعد از او مبعوث شود.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش.</ref> <ref>مقدسی مطهربنطاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و ترجمه فرانسوی کلمان هوار، پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 5، ص 149.<br />
</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B9%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=199059صاعدیه2024-03-15T10:54:09Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صاعدیه''' پیروان مردی به نام ابنصاعد بودند.<br />
<br />
== عقاید == <br />
ابنصاعد معتقد بود که [[بعثت]] [[انبیاء]] بعد از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] [[حضرت محمد(ص)|حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)]] ممکن است. وی در تایید این ادعا به روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد میکرد که فرمود: «لا نبیّ بعدی الا ما شاء الله» یعنی پیامبری پس از من نیست جز آن چه خدا بخواهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که پیامبری بعد از او مبعوث شود.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 295 با ویرایش.</ref> <ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و ترجمه فرانسوی کلمان هوار، پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 5، ص 149.<br />
</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=199058صارلیه2024-03-15T10:47:41Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صارلیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صارلیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 8 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن هشتم هجری قمری<br />
| مبدأ شکل گیری =عراق (موصل)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =1. طلاق را جایز نمیدانند. 2. شیخ آنها باید ریشی بلندتر از ریش دیگران داشته باشد. 3. نماز نمیخوانند و روزه هم نمیگیرند. 4. اهل اباحهگری در برابر تعالیم دین هستند.<br />
}}<br />
<br />
'''صارلیه''' از فرق «[[شبک]]» و «[[غلاة]]» هستند که در [[عراق]] در اطراف موصل ساکناند و به زبانی آمیخته از کُردی، پارسی، ترکی و نیز عربی سخن میگویند.<br />
<br />
== پیشینه ==<br />
یکی از دانشمند معروف [[عراق]] نوشته است که صارلیه قبیلهای از ترکمانان هستند که از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری در این نواحی زندگی میکردند و سارلو خوانده میشدند. تیمور در لشکرکشی خود عدهای از ایشان را به قتل رساند و سلطان احمد جلایر در سال 795 هجری قمری به این قوم حمله کرد و از آنان باج گرفت. بنابراین اگر این فرقه نام خود را مشتق از صارت الجنة لی گرفتهاند درست نیست و سخنی خرافی و ساختگی است و باید آنان را با حرف سین و سارلو خواند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== آیین ==<br />
ایشان از [[غلاة (فرقه)|غلاة شیعه]]<nowiki/>اند. [[نماز]] نمیخوانند. [[روزه]] نمیگیرند. هنگام درو محصول شیخ آنها میآید و [[بهشت]] را بر آنان عرضه میکند و آنها مطابق با مقدار ثروت خود چند زرعی از بهشت را از وی میخرند و در نتیجه شیخ سندی در اختیارشان قرار میدهد که در آن نوشته شده است: «این مقدار از زمین بهشت را نقدا به فلان، پسر فلان فروختم»، سپس آن سند را با انگشتری خود مهر کرده به مشتری تحویل میدهد تا بعد از مرگ آن را همراه با متوفی ذفن کنند و او سند را به دربان بهشت نشان دهد و زمینی را که خریده است تحویل بگیرد.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
آنچه بین عوام رایج است سبب نامگذاری این فرقه به صارلیه بهشتفروشی است و میگویند: «صارت الجنة لی بالابتیاع» یعنی بهشت در نتیجه این نوع معامله در اختیار من قرار گرفت. <br />
<br />
== اعتقادات ==<br />
از شعائر صارلیه آن است که در آغاز هر سال قمری هر مردی که دارای همسر است، باید خروسی را بکشد و با برنج یا گندم یا طعام دیگری طبخ کند و سفره بزرگی بگستراند و مردان در دو طرف سفره بنشینند و شیخ ایشان بیاید و طعام حاضر در سفره را تبرک کند. آن سفره را خوان محبت نامیدهاند و چون سفره برچیده شود، چراغها را خاموش کرده مردان و زنان به هم آویزند و آن شب را [[لیلةالکفشه]] خوانند زیرا کفش در لغت ایشان به معنای گرفتن است. البته پیروان این فرقه چنین امری را انکار میکنند. <ref>صراف احمد حامد. کتاب الشبک، ص140و219</ref> صارلیه معتقدند که شیخ نباید سبیل و ریش خود را بتراشد از این جهت باید ریش او از دیگر ریشها بلندتر باشد و اگر بخواهد به سفر برود، ریش خود را در کیسهای قرار دهد تا باد آن را پراکنده نکند. در نزد صارلیه طلاق جایز نیست و همچنین کتاب دینی ایشان به زبان پارسی است و شغل و کارشان کشاورزی است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== تفاوت با فرقه شبک ==<br />
با توجه به آنچه درباره این فرقه گزارش شده است، میتوان گفت ایشان نسبت به [[فرقه شبک]]، از [[اسلام]] فاصله بیشتری دارند چرا که پیروان شبک به پیامبری [[حضرت خاتم]] (صلی الله علیه و آله) و [[ائمه اثنی عشر]] (علیهمالسلام) معتقدند در حالیکه درباره این فرقه علیرغم آنکه اعتقاد به پیامبری برخی از پیامبران دارند اما اینکه آن پیامبران کداماند، تصریح نشده است.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=199039صارلیه2024-03-13T23:07:31Z<p>Salehi.m: /* اعتقادات */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صارلیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صارلیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 8 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن هشتم هجری قمری<br />
| مبدأ شکل گیری =عراق (موصل)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =1. طلاق را جایز نمیدانند. 2. ریش شیخ آنها باید از ریش دیگران بلندتر باشد. 3. نماز نمیخوانند و روزه هم نمیگیرند.<br />
}}<br />
<br />
'''صارلیه''' از فرق «[[شبک]]» و «[[غلاة]]» هستند که در [[عراق]] در اطراف موصل ساکناند و به زبانی آمیخته از کُردی، پارسی، ترکی و نیز عربی سخن میگویند.<br />
<br />
== پیشینه ==<br />
یکی از دانشمند معروف [[عراق]] نوشته است که صارلیه قبیلهای از ترکمانان هستند که از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری در این نواحی زندگی میکردند و سارلو خوانده میشدند. تیمور در لشکرکشی خود عدهای از ایشان را به قتل رساند و سلطان احمد جلایر در سال 795 هجری قمری به این قوم حمله کرد و از آنان باج گرفت. بنابراین اگر این فرقه نام خود را مشتق از صارت الجنة لی گرفتهاند درست نیست و سخنی خرافی و ساختگی است و باید آنان را با حرف سین و سارلو خواند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== آیین ==<br />
ایشان از [[غلاة (فرقه)|غلاة شیعه]]<nowiki/>اند. [[نماز]] نمیخوانند. [[روزه]] نمیگیرند. هنگام درو محصول شیخ آنها میآید و [[بهشت]] را بر آنان عرضه میکند و آنها مطابق با مقدار ثروت خود چند زرعی از بهشت را از وی میخرند و در نتیجه شیخ سندی در اختیارشان قرار میدهد که در آن نوشته شده است: «این مقدار از زمین بهشت را نقدا به فلان، پسر فلان فروختم»، سپس آن سند را با انگشتری خود مهر کرده به مشتری تحویل میدهد تا بعد از مرگ آن را همراه با متوفی ذفن کنند و او سند را به دربان بهشت نشان دهد و زمینی را که خریده است تحویل بگیرد.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
آنچه بین عوام رایج است سبب نامگذاری این فرقه به صارلیه بهشتفروشی است و میگویند: «صارت الجنة لی بالابتیاع» یعنی بهشت در نتیجه این نوع معامله در اختیار من قرار گرفت. <br />
<br />
== اعتقادات ==<br />
از شعائر صارلیه آن است که در آغاز هر سال قمری هر مردی که دارای همسر است، باید خروسی را بکشد و با برنج یا گندم یا طعام دیگری طبخ کند و سفره بزرگی بگستراند و مردان در دو طرف سفره بنشینند و شیخ ایشان بیاید و طعام حاضر در سفره را تبرک کند. آن سفره را خوان محبت نامیدهاند و چون سفره برچیده شود، چراغها را خاموش کرده مردان و زنان به هم آویزند و آن شب را [[لیلةالکفشه]] خوانند زیرا کفش در لغت ایشان به معنای گرفتن است. البته پیروان این فرقه چنین امری را انکار میکنند. <ref>صراف احمد حامد. کتاب الشبک، ص140و219</ref> صارلیه معتقدند که شیخ نباید سبیل و ریش خود را بتراشد از این جهت باید ریش او از دیگر ریشها بلندتر باشد و اگر بخواهد به سفر برود، ریش خود را در کیسهای قرار دهد تا باد آن را پراکنده نکند. در نزد صارلیه طلاق جایز نیست و همچنین کتاب دینی ایشان به زبان پارسی است و شغل و کارشان کشاورزی است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== تفاوت با فرقه شبک ==<br />
با توجه به آنچه درباره این فرقه گزارش شده است، میتوان گفت ایشان نسبت به [[فرقه شبک]]، از [[اسلام]] فاصله بیشتری دارند چرا که پیروان شبک به پیامبری [[حضرت خاتم]] (صلی الله علیه و آله) و [[ائمه اثنی عشر]] (علیهمالسلام) معتقدند در حالیکه درباره این فرقه علیرغم آنکه اعتقاد به پیامبری برخی از پیامبران دارند اما اینکه آن پیامبران کداماند، تصریح نشده است.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C%D9%87&diff=199038صارلیه2024-03-13T23:06:57Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صارلیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صارلیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 8 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن هشتم هجری قمری<br />
| مبدأ شکل گیری =عراق (موصل)<br />
| موسس = <br />
| عقیده =1. طلاق را جایز نمیدانند. 2. ریش شیخ آنها باید از ریش دیگران بلندتر باشد. 3. نماز نمیخوانند و روزه هم نمیگیرند.<br />
}}<br />
<br />
'''صارلیه''' از فرق «[[شبک]]» و «[[غلاة]]» هستند که در [[عراق]] در اطراف موصل ساکناند و به زبانی آمیخته از کُردی، پارسی، ترکی و نیز عربی سخن میگویند.<br />
<br />
== پیشینه ==<br />
یکی از دانشمند معروف [[عراق]] نوشته است که صارلیه قبیلهای از ترکمانان هستند که از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری در این نواحی زندگی میکردند و سارلو خوانده میشدند. تیمور در لشکرکشی خود عدهای از ایشان را به قتل رساند و سلطان احمد جلایر در سال 795 هجری قمری به این قوم حمله کرد و از آنان باج گرفت. بنابراین اگر این فرقه نام خود را مشتق از صارت الجنة لی گرفتهاند درست نیست و سخنی خرافی و ساختگی است و باید آنان را با حرف سین و سارلو خواند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== آیین ==<br />
ایشان از [[غلاة (فرقه)|غلاة شیعه]]<nowiki/>اند. [[نماز]] نمیخوانند. [[روزه]] نمیگیرند. هنگام درو محصول شیخ آنها میآید و [[بهشت]] را بر آنان عرضه میکند و آنها مطابق با مقدار ثروت خود چند زرعی از بهشت را از وی میخرند و در نتیجه شیخ سندی در اختیارشان قرار میدهد که در آن نوشته شده است: «این مقدار از زمین بهشت را نقدا به فلان، پسر فلان فروختم»، سپس آن سند را با انگشتری خود مهر کرده به مشتری تحویل میدهد تا بعد از مرگ آن را همراه با متوفی ذفن کنند و او سند را به دربان بهشت نشان دهد و زمینی را که خریده است تحویل بگیرد.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
آنچه بین عوام رایج است سبب نامگذاری این فرقه به صارلیه بهشتفروشی است و میگویند: «صارت الجنة لی بالابتیاع» یعنی بهشت در نتیجه این نوع معامله در اختیار من قرار گرفت. <br />
<br />
== اعتقادات ==<br />
از شعائر صارلیه آن است که در آغاز هر سال قمری هر مردی که دارای همسر است، باید خروسی را بکشد و با برنج یا گندم یا طعام دیگری طبخ کند و سفره بزرگی بگستراند و مردان در دو طرف سفره بنشینند و شیخ ایشان بیاید و طعام حاضر در سفره را تبرک کند. آن سفره را خوان محبت نامیدهاند و چون سفره برچیده شود، چراغها را خاموش کرده مردان و زنان به هم آویزند و آن شب را [[لیلة الکفشه]] خوانند زیرا کفش در لغت ایشان به معنای گرفتن است. البته پیروان این فرقه چنین امری را انکار میکنند. <ref>صراف احمد حامد. کتاب الشبک، ص140و219</ref> صارلیه معتقدند که شیخ نباید سبیل و ریش خود را بتراشد از این جهت باید ریش او از دیگر ریشها بلندتر باشد و اگر بخواهد به سفر برود، ریش خود را در کیسهای قرار دهد تا باد آن را پراکنده نکند. در نزد صارلیه طلاق جایز نیست و همچنین کتاب دینی ایشان به زبان پارسی است و شغل و کارشان کشاورزی است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 <br />
</ref><br />
<br />
== تفاوت با فرقه شبک ==<br />
با توجه به آنچه درباره این فرقه گزارش شده است، میتوان گفت ایشان نسبت به [[فرقه شبک]]، از [[اسلام]] فاصله بیشتری دارند چرا که پیروان شبک به پیامبری [[حضرت خاتم]] (صلی الله علیه و آله) و [[ائمه اثنی عشر]] (علیهمالسلام) معتقدند در حالیکه درباره این فرقه علیرغم آنکه اعتقاد به پیامبری برخی از پیامبران دارند اما اینکه آن پیامبران کداماند، تصریح نشده است.<br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=198910صاحب الزمانیه2024-03-12T21:47:48Z<p>Salehi.m: /* وجه تسمیه */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صاحب الزمانیه<br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صاحب الزمانیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 14 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن چهاردهم هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری = تهران<br />
| موسس = سیدحسن صاحبالزمانی <br />
| عقیده =موسس مدعی بود که امام زمان است.<br />
}}<br />
<br />
'''صاحبالزمانیه''' از پیروان سید حسن صاحبالزمانی (1288- 1355 هجری قمری) بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
سید حسن صاحبالزمانی در اصل اهل یزد بود، ولی در [[تهران]] تحت تربیت و تعلیم حاج شیخ [[هادی نجم آبادی|هادی نجم آبادی]]، [[ابوالحسن جلوه]]، [[شیخ فضل اللّه نوری|فضلاللّه نوری]] و حاج میرزا [[حسن آشتیانی|حسن آشتیانی]] قرار گرفت. او در علوم متداول زمان خود همچون [[حکمت|حکمت]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]] و [[تفسیر|تفسیر]] استاد بود.<br />
<br />
== وجه تسمیه ==<br />
دلیل شهرت سیدحسن به صاحبالزمانی این بود که وی در آغاز جوانی به تحریک [[شیخ احمد کرمانی]] ادعا کرد که صاحبالزمان و [[موعود شیعه]] است، چون علاوه بر سیادت، منظری خوش و هیئتی مطبوع و شبیه به تصاویر خیالی که نقاشان از بعضی از امامان میکشیدند، داشت و بعد از این ادعا جمع بسیاری با او همراه شدند. این مسئله موجب شد که دولت وقت حساس شده او را همراه با شیخ احمد کرمانی توقیف و روانه تهران کند. آن دو پس از ورود به تهران اسیر زندان شدند. شیخ احمد در زندان درگذشت، ولی سیدحسن به وساطت یکی از اعیان دولت آزاد شد و از دعاوی پیشین خود توبه کرد و در اواخر عمرش در [[مشهد]] ساکن شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 291 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>دایرة المعارف دانش بشر، ص 365.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=198909صاحب الزمانیه2024-03-12T21:39:27Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صاحب الزمانیه<br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صاحب الزمانیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 14 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن چهاردهم هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری = تهران<br />
| موسس = سیدحسن صاحبالزمانی <br />
| عقیده =موسس مدعی بود که امام زمان است.<br />
}}<br />
<br />
'''صاحبالزمانیه''' از پیروان سید حسن صاحبالزمانی (1288- 1355 هجری قمری) بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
سید حسن صاحبالزمانی در اصل اهل یزد بود، ولی در [[تهران]] تحت تربیت و تعلیم حاج شیخ [[هادی نجم آبادی|هادی نجم آبادی]]، [[ابوالحسن جلوه]]، [[شیخ فضل اللّه نوری|فضلاللّه نوری]] و حاج میرزا [[حسن آشتیانی|حسن آشتیانی]] قرار گرفت. او در علوم متداول زمان خود همچون [[حکمت|حکمت]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]] و [[تفسیر|تفسیر]] استاد بود.<br />
<br />
== وجه تسمیه ==<br />
دلیل شهرت سیدحسن به صاحبالزمانی این بود که وی در آغاز جوانی به تحریک [[شیخ احمد کرمانی]] ادعا کرد که صاحبالزمان و [[موعود شیعه]] است، چون علاوه بر سیادت، منظری خوش و هیئتی مطبوع و شبیه به تصاویر خیالی که نقاشان از بعضی از امامان میکشیدند، داشت و بعد از این ادعا جمع بسیاری با او همراه شدند. بنابراین، دولت وقت او را همراه با شیخ احمد کرمانی توقیف و روانه تهران کرده و با ورود به تهران به زندان افکندند. شیخ احمد در زندان درگذشت، ولی سیدحسن به وساطت یکی از اعیان دولت آزاد شد و از دعاوی پیشین خود توبه کرد و در اواخر عمرش در [[مشهد]] ساکن شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 291 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>دایرة المعارف دانش بشر، ص 365.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=198908صاحب الزمانیه2024-03-12T21:34:07Z<p>Salehi.m: /* تاریخچه */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صاحب الزمانیه<br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صاحب الزمانیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 14 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن چهاردهم هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری = تهران<br />
| موسس = سیدحسن صاحبالزمانی <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صاحبالزمانیه''' از پیروان سید حسن صاحبالزمانی (1288- 1355 هجری قمری) بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
سید حسن صاحبالزمانی در اصل اهل یزد بود، ولی در تهران تحت تربیت و تعلیم حاج شیخ [[هادی نجم آبادی|هادی نجم آبادی]]، [[ابوالحسن جلوه]]، [[شیخ فضل اللّه نوری|فضلاللّه نوری]] و حاج میرزا [[حسن آشتیانی|حسن آشتیانی]] قرار گرفت. او در علوم متداول زمان خود همچون [[حکمت|حکمت]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]] و [[تفسیر|تفسیر]] استاد بود.<br />
<br />
== وجه تسمیه ==<br />
دلیل شهرت سیدحسن به صاحبالزمانی این بود که وی در آغاز جوانی به تحریک شیخ احمد کرمانی ادعا کرد که صاحبالزمان و موعود شیعه است، چون علاوه بر سیادت منظری خوش و هیئتی مطبوع و شبیه به تصاویر خیالی که نقاشان از بعضی از امامان میکشیدند داشت. جمع بسیاری با او همراه شدند. بنابراین، از طرف دولت وقت او را همراه با شیخ احمد کرمانی توقیف و روانه تهران کرده با ورود به تهران به زندان افکندند. شیخ احمد در زندان درگذشت، ولی سیدحسن به وساطت یکی از اعیان دولت آزاد شد و از دعاوی پیشین خود توبه کرد و در اواخر عمرش در مشهد ساکن شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 291 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>دایرة المعارف دانش بشر، ص 365.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87&diff=198907صاحب الزمانیه2024-03-12T21:33:26Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = صاحب الزمانیه<br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = صاحب الزمانیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = 14 ق <br />
| قرن شکل گیری = قرن چهاردهم هجری قمری <br />
| مبدأ شکل گیری = تهران<br />
| موسس = سیدحسن صاحبالزمانی <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صاحبالزمانیه''' از پیروان سید حسن صاحبالزمانی (1288- 1355 هجری قمری) بودند.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
سید حسن صاحبالزمانی در اصل اهل یزد بود، ولی در تهران تحت تربیت و تعلیم حاج شیخ [[هادی نجم آبادی|هادی نجم آبادی]]، [[ابوالحسن جلوه]]، شیخ [[فضل اللّه نوری|فضلاللّه نوری]] و حاج میرزا [[حسن آشتیانی|حسن آشتیانی]] قرار گرفت. او در علوم متداول زمان خود همچون [[حکمت|حکمت]]، [[کلام]]، [[فقه]]، [[حدیث]] و [[تفسیر|تفسیر]] استاد بود.<br />
<br />
== وجه تسمیه ==<br />
دلیل شهرت سیدحسن به صاحبالزمانی این بود که وی در آغاز جوانی به تحریک شیخ احمد کرمانی ادعا کرد که صاحبالزمان و موعود شیعه است، چون علاوه بر سیادت منظری خوش و هیئتی مطبوع و شبیه به تصاویر خیالی که نقاشان از بعضی از امامان میکشیدند داشت. جمع بسیاری با او همراه شدند. بنابراین، از طرف دولت وقت او را همراه با شیخ احمد کرمانی توقیف و روانه تهران کرده با ورود به تهران به زندان افکندند. شیخ احمد در زندان درگذشت، ولی سیدحسن به وساطت یکی از اعیان دولت آزاد شد و از دعاوی پیشین خود توبه کرد و در اواخر عمرش در مشهد ساکن شد. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 291 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>دایرة المعارف دانش بشر، ص 365.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=198906صائدیه2024-03-12T21:11:55Z<p>Salehi.m: /* تاریخچه */</p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صائدیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صائدیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس =صائد نهدی <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صائدیه''' از [[غلاة]] [[شیعه]] بوده و به پیروان صائد نهدی میگویند که معاصر [[جعفر بن محمد (صادق)]] بود.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
او و [[بیانبنسمعان تمیمی نهدی]] از فرقه «[[کربیه]]» بودند و اعتقاد داشتند که [[محمدبنحنفیه]] [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی منتظر]] است.<br />
کشّی از امام صادق (ع) روایت میکند که آیه «کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ.» سوره شعرا، آیه 222، درباره هفت تن از کذّابین نازل شده و نام آنها بدین قرار است: 1. [[مغیرةبنسعید]] 2. [[بزیع سرّی]] 3. ابوالخطاب 4. [[بشّار شعیری]] 5. [[حمزةبنعمّار بربری]] 7. [[صائد نهدی]]. [[جعفربنمحمد (صادق)|امام جعفر صادق (ع)]] درباره آنان فرمود: خدا آهن داغ را نصیبشان کند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 264 با ویرایش اندک.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B5%D8%A7%D8%A6%D8%AF%DB%8C%D9%87&diff=198905صائدیه2024-03-12T21:10:47Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =صائدیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =صائدیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری = <br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس =صائد نهدی <br />
| عقیده =<br />
}}<br />
<br />
'''صائدیه''' از [[غلاة]] [[شیعه]] بوده و به پیروان صائد نهدی میگویند که معاصر [[جعفر بن محمد (صادق)]] بود.<br />
<br />
== تاریخچه ==<br />
او و [[بیانبنسمعان تمیمی نهدی]] از فرقه «[[کربیه]]» بودند و اعتقاد داشتند که [[محمدبنحنفیه]] [[حجت بن حسن (مهدی)|مهدی منتظر]] است.<br />
کشّی از امام صادق (ع) روایت میکند که آیه «کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ.» سوره شعرا، آیه 222، درباره هفت تن از کذابین نازل شده و نام آنها بدین قرار است: 1. [[مغیرة بن سعید]] 2. [[بزیع سرّی]] 3. ابوالخطاب 4. [[بشّار شعیری]] 5. [[حمزة بن عمّار بربری]] 7. [[صائد نهدی]]. [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (ع)]] درباره آنان فرمود: خدا آهن داغ را نصیبشان کند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 264 با ویرایش اندک.</ref><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.mhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B4%DB%8C%D8%AE%DB%8C%D9%87&diff=198904شیخیه2024-03-12T21:04:12Z<p>Salehi.m: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان =شیخیه <br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =شیخیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری =13 ق<br />
| قرن شکل گیری = قرن سیزدهم هجری قمری<br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس =شیخ احمد احسایی <br />
| عقیده =1. امامان (علیهمالسّلام) علل اربعه عالم هستند. 2. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه میباشد. 3. خدا و پیامبران علیهمالسلام یکی هستند. 4. اصول دین منحصر در چهار اصل:[[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] میباشد.<br />
}}<br />
<br />
'''شیخیه''' گروهی از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ [[احمد احسایی|احمد احسایی]] از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهماند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم بصره، حلّه، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرهای ایران بودند.<br />
<br />
== بنیان فکری ==<br />
اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم» متاثر از آثار [[شهابالدین سهروردی|سهروردی]] با اخبار آل محمد صلی الله علیه و آله است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269 با ویرایش و اصلاحات</ref> آموزههای ویژه بنیانگذار این فرقه، غیر از آنکه مایه انشعاب داخلی فرقه شد زمینهساز پیدایش دو فرقه منحرف «[[بابیه|بابیت]]» و «[[بهائیت]]» نیز گردید.<br />
<br />
== شرح حال موسس ==<br />
بنیانگذار فرقه شیخیه شیخ احمد احسایی پسر زینالدین احسائی از مردم [[احساء]] منطقه قطیف حوالی [[بحرین]] در ساحل [[عربستان]] بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانوادهای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب [[شیعه|شیعه دوازده امامی]] را برگزید. وی در شیعیگری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به [[امامت]] داده است که نمونه آن را میتوان در شرح [[زیارت جامعه کبیره]] مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه توجه خاصی است که وی به جنبههای تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبراسلام]] (ص) و امامان(ع) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیضاند، آنان را علتهای چهارگانه کائنات؛ یعنی علتهای فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی میکند. احسایی به استناد مضامین روایی کمال هریک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو میکند و نتیجه میگیرد که آنان علل اربعه کائنات هستند. <ref>احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۶۵.</ref><br />
<br />
== اعتقادات موسس ==<br />
شیخ احمد احسایی معتقد بود که: <br />
۱. ائمه (علیهمالسّلام) علل اربعه عالم هستند.<br />
<ref>مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰</ref>. <ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.</ref><br />
۲.[[اصول دین]] عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه میباشند. <ref>تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.</ref>بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع میباشد.<br />
۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه میباشد.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref><br />
۴. خدا و پیامبران علیهمالسلام یکی هستند. <ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref><br />
۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دلیل ترس به عالم هورقلیایی رفته است. عالمی که غیر از عالم مادی است.<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref><br />
6. تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر [[شیعیان]] در این است که شیعیان میگویند امام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخیها میگویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است.<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.</ref><br />
۶. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام میدانست. <ref> مدرسی چهاردهی مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.</ref><br />
<br />
== اعتقادات فرقه شیخیه ==<br />
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] میدانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام میگیرد و به دیگران میرساند. ولی مشایخ شیخیه با غیر اینها میگویند: مقصود از رکن رابع تولّی و تبرّی است یعنی دوست داشتن [[ائمه معصومین|ائمه معصومین]] (ع) و دوری جستن از دشمنان ایشان است. درباره [[معاد]] و [[عدل]] میگویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به [[قرآن]] و ما فی الکتاب و از جمله [[عدل]] و [[معاد]] است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر ما آنرا بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم. اصل رکن رابع را [[حاج محمد کریم خان کرمانی|حاج محمد کریم خان کرمانی]] بنا نهاده است و [[شیخیه آذربایجان|شیخیه آذربایجان]] به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] را که پیرو حاج محمد کریمخان هستند «رکنیه» نیز خوانند. شیخیه معتقدند که [[معاد جسمانی|معاد جسمانی]] وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی میماند، جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانی است، همان قالب مثالی میباشد که اصطلاحات فلسفی شیخ احمد احسایی است.<br />
همچنین معتقدند که آدم دارای دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آنچه پس از مرگ میپوسد و از میان میرود همین جسم است. دیگر، سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref><br />
<br />
== مروجان مکتب شیخیه ==<br />
'''سیدکاظم رشتی'''<br />
پس از شیخ احمد احسائی، شاگرد او [[سید کاظم رشتی|سیدکاظم رشتی]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وی حاج محمد کریم خان قاجار کرمانی جانشین او شد. اجداد سیدکاظم از اشراف سادات حسینی [[مدینه|مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. جدّش سیداحمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل|سید نبیل]]» است. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید. [[محمود آلوسی|محمود آلوسی]] مفتی بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سیدکاظم میگوید که اگر سید در زمانی میزیست که ممکن بود نبی مرسل و پیغمبری باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان میآوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایای معنوی در شخص او موجود بود. بعضی نوشتهاند نجیب پاشا حاکم عثمانی که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وی دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جای آورد، ولی به او قهوهای مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] (ع) مدفون شد. مهمترین کتاب سیدکاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در دوره عثمانی نوشته است.<br />
سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش برای مرقد [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی بن جعفر]] (ع) از طرف سلطان محمود خان ثانی پادشاه عثمانی می باشد. این روپوش، قطعهای از پوششهای ضریح مطهر [[حضرت رسول (ص)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه برای ضریح حضرت موسی بن جعفر (ع) فرستاد.<br />
<br />
'''حاج محمد کریم خان قاجار'''<br />
بعد از سیدکاظم رشتی شاگرد او [[حاج محمد کریم خان قاجار|حاج محمد کریم خان قاجار]] (1225- 1288 ه) جانشین سید شد.<br />
حاج محمد کریمخان از علمای بزرگ زمان خود و نیز مؤسس فرقه شیخیه کرمان بود که بالغ بر دویست و شصت کتاب و رساله تألیف کرد.<br />
پدرش ظهیر الدوله چند سالی والی [[خراسان]] و کرمان بود و به شیخ احمد احسایی دست ارادت داد و فتحعلی شاه را به ملاقات با شیخ تشویق نمود.<br />
<br />
'''محمد خان قاجار''' <br />
پس از حاج محمد کریم خان قاجار، فرزندش حاج محمد خان قاجار (1263- 1324 ه) رئیس فرقه شیخیه کرمان شد. او را از علمای بزرگ آن طایفه شمردهاند و تعداد کتاب و رسالههایی که او نگاشته است، به دویست و پنجاه جلد میرسد. شیخیه گروهی از شیعه «امامیه» و از پیروان شیخ احمد احسایی از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هستند. پیروان این فرقه مجموعا از مردم [[بصره]]، حلّه، [[کربلا]]، قطیف، [[بحرین]] و بعضی از شهرهای [[ایران]] بودند.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref><br />
<br />
== تقسیمبندی شیخیه ==<br />
پس از حاج محمد کریم خان شیخیه بر چند فرقه شدند:<br />
<br />
'''شیخبه باقریه'''<br />
«باقریه» پیروان [[محمد باقر خندق آبادی]] که نخست نماینده حاج محمد کریمخان در همدان بود سپس ادعای استقلال کرد. این شخص بعدها معروف به میرزا محمد همدانی شد و او همان است که جنگ بین شیخی و بالاسری را در همدان به راه انداخت.<br />
میرزا محمد باقر دارای تألیفات بسیاری است. وی از کرمان با میرزا ابوتراب از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیه کرمان و عدهای دیگر مهاجرت کردند و در نائین، [[اصفهان]]، جندق، بیابانک و همدان طرفدارانی داشتند و سرانجام فرقه [[شیخیه «باقریه|شیخیه «باقریه]]» را در همدان تشکیل دادند.<br />
<br />
'''شیخیه آذربایجان''<br />
شیخیه آذربایجان پیروان حاج میرزا شفیع [[ثقة الاسلام تبریزی|ثقة الاسلام تبریزی]] (در گذشته در 1301 ه) هستند. این شیخیه را «ثقة الاسلامیه» نیز گویند.<br />
پس از حاج میرزا شفیع، پسرش میرزا موسی و بعد از وی میرزا علی معروف به ثقة الاسلام دوم یا شهید که در سال 1330 قمری به جرم مشروطهخواهی به دست روسهای تزاری به دار آویخته شد و پس از وی برادرش میرزا محمد به ریاست این طایفه رسید.<br />
<br />
'''شیخیه حجتالاسلامی'''<br />
طایفه دیگر [[شیخیه «حجتالاسلامی|شیخیه «حجتالاسلامی]]» هستند که از [[میرزا محمد مامقانی|میرزا محمد مامقانی]] تکفیرکننده [[سید علی محمد باب|سید علی محمد باب]] و محکومکننده او به مرگ در شهر [[تبریز|تبریز]] پیروی میکنند. وی حجةالاسلام لقب داشت و از شاگردان سیدکاظم رشتی به شمار میرفت.<br />
<br />
'''شیخیه عمیدالاسلامی'''<br />
دیگر [[شیخیه «عمید الاسلامی|شیخیه «عمیدالاسلامی]]» هستند که جمله ایشان با اختلاف مشرب از شیخیه تبریز به شمار میروند.<br />
<br />
'''شیخیه احقاقیه'''<br />
طایفه دیگر از شیخیه، «احقاقیه» هستند که پیرو آخوند [[ملا باقر اسکوئی|ملا باقر اسکوئی]] میباشند. وی از فضلای شیخیه در کربلا بود و پسران سیدکاظم رشتی نزد او درس میخواندند و پس از درگذشت سید، دعوی جانشینی او را کرد و چون کتابی به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» در ردّ حاج محمد کریم خان کرمانی نوشت، از این جهت فرزندان او نام خانوادگی خود را احقاقی کردند. این طایفه غالبا در [[آذربایجان|آذربایجان]] و کربلا و [[کویت|کویت]] زندگی میکنند و پیشوای ایشان اکنون آقا [[شیخ رسول احقاقی|شیخ رسول احقاقی]] است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 269 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref><br />
<br />
== پانویس == <br />
{{پانویس}}<br />
<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Salehi.m