https://fa.wikivahdat.com/w/api.php?action=feedcontributions&user=Hadifazl&feedformat=atomویکیوحدت - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-28T18:29:50Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.39.0https://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%82%D8%B2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%B7%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200165عباس قزوینی طالقانی2024-03-28T16:25:00Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = عباس قزوینی طالقانی<br />
| تصویر = عالمان شیعه.jpg<br />
| نام = اسماعیل بن عباد بن عباس قزوینی طالقانی<br />
| نامهای دیگر = {{فهرست جعبه افقی |صاحب بن عباد |کافی الکفاه }}<br />
| سال تولد = 326 ق<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = {{فهرست جعبه افقی |قزوین |روستای طالقان }}<br />
| سال درگذشت = 385 ق<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = [[ری]]<br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |احمد بن فارس رازی لغوی |ابوالفضل عباس بن محمد |نحوی ابوالفضل بن عمی |ابوسعید سیرافی |قاضی ابیبکر بن کامل |عبدالله بن جعفر بن فارس |احمد بن کامل بن شجره}}<br />
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |شیخ عبدالقاهر جرجانی |حسن بن قاسم بغدادی معروف به رازی نحوی |ابوبکر بن مقرئ |قاضی ابوطیب طبری |ابوبکر بن علی ذکوانی }}<br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |المحیط فی اللغه |الصاحبی فی فقه اللغه }}<br />
| فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |[[محدّث|محدث]] |متکلم |نویسنده |شاعر |ادیب }}<br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''اسماعیل بن عَبّاد بن عباس قزوینی طالقانی'''، معروف به «صاحب بن عَبّاد» و ملقب به «کافیالکفاة» عالمی است [[مذهب شیعه|شیعه]]. وی با اینکه در علوم [[فقه]]، [[حدیث]]، [[نجوم]] و [[کلام]] تخصص داشت، اما بیش از همه جنبههای ادبی و شعری او زبانزد همگان بود. در اشعار او تمام آرایهها و صنایع بدیع شعری به چشم میخورد. حمایت بیمانند او نسبت به دانشمندان و فقهاء، باعث شد تا آنان کتابهایی به نام او بنویسند و نوشتههای خویش را به وی تقدیم نمایند. [[شیخ صدوق]] که از معاصران اوست، [[عیون اخبار الرضا (علیه السلام) (کتاب)|کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام)]] را به نام او تألیف کرده است. [[ثعالبی]] نیز یتیمه الدهر را در شرح حال او و شاعران معاصرش که در مدح وی شعر سرودهاند، به رشته تحریر در آورده است. <br />
درباره [[مذهب]] او اگرچه برخی از صاحب نظران مانند [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] وی را [[متکلم]] [[معتزله|معتزلی]] خواندهاند، اما هیچگاه در [[مذهب شیعه|تشیع]] او تردید نکردهاند. وزارت او در دستگاه [[آل بویه|آلبویه]] که مشهور به شیعهگری بودند، تشیع او را بیشتر آشکار میسازد و حتی به اعتقاد برخی از صاحبنظران شیعه شدن مردم [[اصفهان]] در اثر فعالیتها و ترویجهای او بوده است. در اشعار او نیز سرودههای زیادی در مدح [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین (علیهالسلام)]] و [[اهل بیت|اهلبیت (علیهمالسلام)]] به چشم میخورد که در آنها به جانشینی [[علی بن ابی طالب|امام علی]] بعد از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر]] تصریح شده است.<br />
<br />
== زندگینامه ==<br />
اسماعیل بن عباد بن عباس قزوینی طالقانی، معروف به «صاحب بن عباد» و ملقب به «کافیالکفاة». محدث، متکلم، نویسنده، شاعر و ادیب توانای شیعی و وزیر بلندآوازه آلبویه که مدت هیجده سال و اندی مقام وزارت داشت. در 16 [[ذی القعده|ذیقعده]] سال 326 هجری در روستای «طالقان» از توابع [[قزوین]] دیده به جهان گشود و در 24صفر 385هجری در سن 59 سالگی در [[ری]] درگذشت و سپس جنازه او را به [[اصفهان]] انتقال دادند و در محلهای معروف به «طوقچی» به خاک سپردند. در تشییع جنازه او بازار ری بسته شد و [[فخرالدوله]] نیز بدون هیچ تشریفاتی در این مراسم شرکت داشت. مزار او هم اکنون پابرجاست و زیارتگاه عاشقان است. <br />
<br />
وی در یک خانواده علمی، ادبی و سیاسی نشو و نما پیدا کرد. پدرش «عباد»(به ضم عین و تشدید باء) معروف به «شیخ الامین» از عالمان مشهور و نویسنده کتاب «احکام القرآن» است که در اواخر عمر به وزارت «رکن الدوله دیلمی»(حکومت: 335 تا 366ق) رسید. به گفته ابوبکر خوارزمی جد او نیز از وزرای دربار [[عباسیان|عباسی]] بود. <br />
<br />
وی بخشی از تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود نزد پدر فرا گرفت و 9 ساله بود که پدرش را از دست داد. پس از آن تحت سرپرستی مادرش به مکتب خانه آمد و علم قرائت قرآن را فراگرفت. مادرش علاوه بر مراقبت علمی، در اخلاق و پرورش سجایای انسانی او نیز کوشا بود. به گفته [[سیوطی]] در بغیه الوعاء مادرش هر روز برای روانه کردن او به [[مسجد]] یک دینار و یک درهم به او میداد و میگفت اینها را به نخستین فقیری که ملاقات کردی اهداء کن و بر همین روش بود تا اینکه دوران کودکی خود را پشت سر گذاشت. <br />
<br />
سپس در ایام جوانی به اصفهان عزیمت کرد و نزد [[احمد بن فارس رازی لغوی]] که در آن زمان در اصفهان به سر میبرد، دانش لغت را فراگرفت و همین امر زمینه تألیف کتاب «المحیط فی اللغه» را برای او فراهم آورد. وی که هنوز جوان بود، به دلیل شایستگیهای علمی و ادبی و همچنین به سبب شناخت و شهرتی که از پدرش در دستگاه رکن الدوله سراغ میرفت، به [[شیراز]] فراخوانده شد و در آنجا به خدمت [[ابوالفضل بن عمید]] وزیر رکن الدوله رسید و به شغل دبیری اشتغال یافت. در آنجا با راهنمایی و آموزشهای ابن عمید، علم بلاغت و فصاحت را که شرط اساسی در امر نویسندگی بود فرا گرفت و در این رشته به مقام بلندی نائل آمد. ملازمت و مصاحبت او با ابن عمید چندان بود که وی را لقب «صاحب» دادهاند. پس از مرگ ابن عمید در 360 هجری، وی شایستگیهای زیادی در امر نویسندگی پیدا کرد و همین امر باعث شد تا [[ابومنصور مؤید الدوله دیلمی]] (حکومت: 366 تا 373ق) که حکومت اصفهان و ری را در اختیار داشت، وی را به دربار خود فرا بخواند و شغل دبیری را به او واگذار نماید. به گفته برخی از مورخان، وی در اصفهان و ری از چنان جایگاه والایی برخوردار گشت که مؤید الدوله او را «صاحب» نامید، هرچند به اعتقاد بعضی دیگر، لقب «صاحب» به دلیل مصاحبت و همنشینی او با ابن عمید، به او داده شده است اما ظاهراً مؤید الدوله با توجه به انس و علاقهای که به او داشت، لقب مذکور را بار دیگر برای او تنفیذ نموده است. <br />
<br />
هم زمان با دبیری او، فرزند ابن عمید یعنی «ابوالفتح بن عمید» به مقام وزارت رسید و وی با نامههای متعددی مقام وزارت را به او تبریک گفت، اما ابوالفتح شیوه خصمانهای با او در پیش گرفت تا جایی که سپاه خود را بر ضد وی شوریده و در صدد هلاک او برآمد. این جریان که باعث رنجش مؤیدالدوله و همچنین مکدرشدن خاطر [[فخرالدوله دیلمی ابوالحسن علی]] (فرمانروای [[همدان]]: 366 تا 387ق) گردید، زمینه برکناری ابوالفتح را از مقام وزارت فراهم کرد و پس از چندی، حکم عزل ابوالفتح توسط این دو صادر گشت و ابن عباد به مقام وزارت منصوب شد. <br />
<br />
پس از خلافت مؤیدالدوله در 373 هجری، با توجه به روابط صمیمانهای که وی با فخرالدوله داشت، همچنان در مقام وزارت باقی ماند و در این مدت توانست پنجاه قلعه را برای فخرالدوله فتح نماید. گفته میشود که فخرالدوله چنان به وی اعتماد داشت که نظر او را بر نظر خویش مقدم میدانست. گذشته از جنبههای سیاسی و مشاغل اداری ابن عباد، وی در علم و دانش نیز به مقام بلندی دست یافت. شاید از بین کسانی که علیرغم اشتغالات سیاسی، آوازه بلندی در علوم مختلف پیدا کردند، وی در میان آنان نظیر نداشته و یا کم نظیر بوده است. وی با اینکه در علوم فقه، حدیث، نجوم و کلام تخصص داشت، اما بیش از همه جنبههای ادبی و شعری او زبانزد همگان بود. در اشعار او تمام آرایهها و صنایع بدیع شعری به چشم میخورد. توانایی او در شعر چنان بود که حتی نثر او نیز از سجع و قافیه برخوردار بود و شباهت زیادی به شعر داشت. ادبشناسان وی را از جمله ادیبانی به شمار میآورند که همچون «ابوالفضل ابن عمید»، «ابوبکر محمد بن عباس خوارزمی» و [[بدیع الزمان همدانی]]، نثر مسجع را در مکاتبات دیوانی وارد کردهاند. بسیاری از شاعران بزرگ که بنا به قول یاقوت در معجم الادباء، تعداد آنان به پانصد تن میرسد، در اشعار خود وی را ستودهاند و در میان آنها [[سید رضی]] بیش از صدو بیست بیت در ستایش او سروده است. حتی «ابوحیان توحیدی» که با وی رابطه ناخوشایندی داشت و در مذمت او و ابن عمید کتاب مستقلی با عنوان «مثالب الوزیرین» نوشته، در کتاب «الامتاع و المؤانسه» وی را ستایش کرده است. <br />
<br />
مقام ارجمند و قابل ستایش او در علم و دانش و همچنین حمایت بیمانند او نسبت به دانشمندان و فقهاء، باعث شد تا آنان کتابهایی به نام او بنویسند و نوشتههای خویش را به وی تقدیم نمایند. در این راستا «شیخ صدوق» که از معاصران اوست، کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) را به نام او تألیف کرده است. «ثعالبی» نیز یتیمه الدهر را در شرح حال او و شاعران معاصرش که در مدح وی شعر سرودهاند، به رشته تحریر در آورده است. «حسن بن محمد قمی» نیز کتاب «تاریخ قم» را در 378 هجری به منظور او نوشته است. همچنین [[ابن فارس لغوی]] که از استادان وی بود با اینکه به سبب وابستگی و تعصب فراوان این استاد به خاندان ابن عمید، مهر و محبت ابن عباد را در اثر رقابتهای سیاسیاش با «ابوالفتح بن عمید»، از دست داد، اما کتابی با عنوان «الصاحبی فی فقه اللغه»(در علم زبانشناسی که در آن برتری زبان عرب بر دیگر زبانها تأکید شده است) نوشته و به او تقدیم نموده است. <br />
<br />
وی در مدت حیات علمی خود اساتید زیادی دیده است. مهمترین استادان او در شعر و ادب [[ابوالفضل عباس بن محمد نحوی]] ملقب به «عرام»، «ابوالفضل بن عمید»، «ابن فارس لغوی رازی»، [[ابوسعید سیرافی]] و [[قاضی ابی بکر بن کامل]] بودهاند. همچنین وی در نقل روایت از استادانی چون «عبدالله بن جعفر بن فارس» و [[احمد بن کامل بن شجره]] بهره برد. از شاگردان مشهور او میتوان [[شیخ عبدالقاهر جرجانی]]، [[حسن بن قاسم بغدادی]] معروف به «رازی نحوی» و «ابوبکر بن مقرئ»، قاضی ابوطیب طبری» و «ابوبکر بن علی ذکوانی» را نام برد. شاگردانی که در حلقه درس او شرکت داشتند بیش از حد شمارش هستند. به گفته [[شهید ثانی]] در درایه الحدیث، یک بار در مجلس درس او صد و بیست هزار نفر شرکت داشتند و برای رساندن صدای او به جمعیت، شش نفر با صدایی رسا مأمور این کار بودند. درباره علاقه ابن عباد به کتاب و کتاب خوانی نیز مطالب فراوانی گفتهاند. وی با کوشش فراوان و هزینهای هنگفت، کتابخانهای ترتیب داد که تعداد کتابهایش را چهارصد بار شتر شمارش کردهاند و «ابومحمد عبدالله کاتب اصفهانی» کتابدار آن بود. در مسافرتها نیز همیشه چندین بار شتر با خود کتاب حمل میکرد و لحظهای از کتاب جدا نبود و حتی دعوت پنهانی [[خلیفه]] [[نوح بن منصور سامانی]] از او برای تصدی مقام وزارت در [[خراسان]] را به سبب داشتن چنین کتابخانهای رد نمود.<br />
<br />
== دین و مذهب ==<br />
درباره مذهب او اگرچه برخی از صاحبنظران مانند [[شیخ مفید]] و [[سید مرتضی]] وی را متکلم معتزلی خواندهاند، اما هیچگاه در [[مذهب شیعه|تشیع]] او تردید نکردهاند. حتی بسیاری از علماء پس از اینکه او را [[مذهب شیعه|شیعه امامی]] به شمار آورده، وی را از نسبتی که شیخ مفید و سید مرتضی به او دادهاند، مبرا دانسته و آن را ساخته [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] معرفی کردهاند. «ابن حجر» در لسان المیزان به نقل از ابنابیطی وی را شیعه امامی معرفی نمود و گفته است: «شیخ مفید گواهی داد کسانی که کتابی به ابن عباد در زمینه اعتزال نسبت دادهاند، دروغ است و نوشته او نیست». بر پایه این گزارش، نمیتوان باور داشت که شیخ مفید در کتاب نهج الحق وی را معتزلی خوانده است. «قاضی عبدالجبار معتزلی شافعی اسدآبادی» نیز با اینکه از مواهب او در زمان قضاوتش در ری و قزوین بسیار بهرهمند بود، اما تشیع او را نتوانست کتمان کند و وقتی بر جنازه او حاضر شد بر او ترحم نکرد و گفت: «نمیدانم چگونه بر این [[رافضی]] [[نماز]] بگذارم». همچنین رسالهای که وی در شرح حال [[عبدالعظیم حسنی|عبدالعظیم بن عبدالله حسنی]] تألیف کرده، شاهد دیگری بر تشیع او میتواند بوده باشد. <br />
<br />
چنانکه وزارت او در دستگاه آلبویه که مشهور به شیعهگری بودند، تشیع او را بیشتر آشکار میسازد و حتی به اعتقاد برخی از صاحبنظران شیعه شدن مردم [[اصفهان]] در اثر فعالیتها و ترویجهای او بوده است. در اشعار او نیز سرودههای زیادی در مدح امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهلبیت(علیه السلام) به چشم میخورد که در آنها به جانشینی امام علی بعد از پیامبر تصریح شده است. وی حدود ده هزار بیت در فضیلت اهلبیت(علیه السلام) شعر سروده و به همین دلیل «ابن شهر آشوب» او را در ردیف شاعران شجاع و مجاهر اهلبیت(علیه السلام) قرار داده و در سراسر کتاب مناقب، اشعار او را آورده است. در میان اشعار او به خوبی میتوان از مذهبش اطمینان حاصل کرد. در یکی از اشعارش که دلیل کافی بر تشیع اوست این چنین سروده است:<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |نبی و الوصی و سیدان |و زینالعابدین و باقران }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |و موسی و الرضا و الفاضلان |بهم أرجو خلودی فی الجنان}}{{پایان شعر}}<br />
(امید من در [[بهشت]] جاویدان به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر]] و جانشین او و دو آقا و [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زین العابدین]] و [[محمد بن علی (باقر العلوم)|باقر]] و [[جعفر بن محمد (صادق)|صادق]] و موسی و رضا و دو دانشمند [[محمد بن علی (جواد)|محمد تقی]] و [[علی بن محمد (علی النقی الهادی)|علی النقی]] هستند). در جای دیگر گفته است:<br />
{{شعر}}{{ب|حب علی بن ابیطالب |هو الذی یهدی الی الجنه }}{{پایان شعر}}(محبت علی انسان را به سوی بهشت هدایت میکند). <br />
<br />
و در یک رباعی نیز گفته است:<br />
{{شعر}}{{ب |إن المحبه للوصی فریضه |أعنی أمیرالمؤمنین علیاً }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |قد کلف الله البریه لها |و اختاره للمؤمنین ولیاً}}{{پایان شعر}}(دوستی با جانشین پیامبر واجب است یعنی محبت [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علی]] که [[خداوند]] موجودات را به خاطر او تکلیف کرد و در میان مؤمنین او را به عنوان ولی برگزید). <br />
<br />
شیخ صدوق نیز وقتی دو قصیده از قصائد او را در مدح [[علی بن موسی (رضا)|علی بن موسی الرضا(علیه السلام)]] مشاهده کرد، کتاب عیون اخبار الرضا را به نام او تألیف نمود و در مقدمه این کتاب ضمن اینکه مدح بلیغی از او به عمل آورده است، با اشاره به قطعه شعری که بر یکی از انگشترانش بدین مضمون نقش بسته بود: «شفیع اسماعیل فی الآخره؛ محمد و العتره الطاهره»، وی را معتقد به امامت اهلبیت(علیه السلام) معرفی کرده است. نقش انگشتر دیگرش این قطعه شعر است: «علی الله توکلت و بالخمس توسلت». با توجه به شواهد فراوانی که گواه بر شیعه بودن اوست، هر گونه شک و تردید در این باره زدوده میشود و نیازی به تفصیل بیشتر نیست. در میان عالمان شیعه به ویژه متأخرین، کسی نیست که تصریح بر تشیع او نکرده باشد مگر آنچه که از شیخ مفید و سید مرتضی نقل شد که آنان وی را در اصول احکام، معتزلی و در فروع احکام، [[اثناعشری]] میدانند. از وی تألیفات ارزشمندی برجای مانده که کمتر وزیری با توجه به اشتغالات امور داخلی، خارجی و نظامی کشور، توانسته این همه تألیفات از خود به یادگار بگذارد.<br />
<br />
== اساتید == <br />
مهمترین استادان او در شعر و ادب ودر نقل روایت احمد بن فارس رازی لغوی، ابوالفضل عباس بن محمد، نحوی ابوالفضل بن عمی، [[ابوسعید سیرافی]]، قاضی ابی بکر بن کامل، عبدالله بن جعفر بن فارس و احمد بن کامل بن شجره بودهاند.<br />
<br />
== شاگردان ==<br />
شاگردانی که در حلقه درس او شرکت داشتند بیش از حد شمارش هستند. از شاگردان مشهور او میتوان:<br />
شیخ عبدالقاهر جرجانی، حسن بن قاسم بغدادی معروف به [[رازی نحوی]]، ابوبکر بن مقرئ، قاضی ابوطیب طبری و ابوبکر بن علی ذکوانی را نامبرد.<br />
<br />
== آثار ==<br />
موضوع نوشتههای او بیشتر علوم زمانش را در بردارد. از جمله آثار وی که اکنون در دست است و بارها به چاپ رسیده: «المحیط فی اللغه»، «دیوان شعرالصاحب» و «الکشف عن مساوی شعر المتنبی» هستند. کتابهای دیگری که به او نسبت دادهاند: «الجوهره مختصر الجمهره»، «فضائل النیروز»، «الانوار»، «کافی الرسائل»(شامل فرامین و نامههای شخصی و اداری کشور)، «اسماء الله سبحانه و صفاته»، «کتاب الامامه»، «الابانه»(در بیان اصول عقاید معتزلیان»، «الوزراء»، «الوقف و الابتداء»، «الامثال السائره من شعر المتنبی»، «رساله فی احوال عبدالعظیم الحسنی»، «رساله فی الهدایه و الضلاله»(درباره قضاء و قدر)، «عنوان المعارف و ذکر الخلایف»(در تاریخ پیامبر و خلفاء تا مطیع عباسی) و «اخبار ابیالعیناء» هستند. <br />
همچنین کتاب دیگر او با عنوان «الاقناع فی العروض» است که نسخههایی از آن در کتابخانه [[پاریس]] و [[جمهوری عربی مصر|مصر]] دیده شده است.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[فقه]]<br />
* [[شیخ صدوق]]<br />
* [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]]<br />
* [[ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی|سید رضی]]<br />
<br />
== منابع ==<br />
{{منابع}}<br />
* ثعالبی، یتیمه الدهر، ج3صص169 تا 260؛ <br />
* فهرست ابن ندیم، ص194؛ <br />
* الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج9ص37؛ <br />
* معجم الادباء، ج6صص168 تا 317؛ <br />
* وفیات الاعیان، ج1ص228 به بعد؛ <br />
* مناقب ابن شهر آشوب، ج2صص251، 262، 291 و صفحات متعدد دیگر؛ <br />
* الیقین، ابن طاوس، ص457؛ <br />
* فرج المهموم، ابن طاوس، ص177؛ <br />
* لسان المیزان، ابن حجر، ج1ص413 شماره 1300؛ <br />
* معجم البلدان، ج4ص6 ذیل ماده طالقان؛ <br />
* تاریخ ابن خلدون، ج4ص466؛ <br />
* روضات الجنات، ج2صص19 تا 43؛ <br />
* اعیان الشیعه(قطع بزرگ)، ج3ص328 شماره1092؛ <br />
* الغدیر، ج4صص42 تا 81؛ <br />
* هدیه العارفین، ج1ص209؛ <br />
* الاعلام، زرکلی، ج1ص316؛ <br />
* الکنی و الالقاب، ج2صص403 تا 409.<br />
<br />
<br />
{{علمای اسلام}}<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:محدثان شیعه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C&diff=200152امام هادی2024-03-28T05:29:09Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از علی بن محمد (علی النقی الهادی) به علی بن محمد (هادی)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[علی بن محمد (هادی)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B2%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C&diff=200151شیخ زینالدین علی عاملی2024-03-28T05:28:03Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = شهید ثانی<br />
| تصویر = شهید ثانی.jpg<br />
| نام = زین الدین بن نورالدین علی بن احمد عاملی جُبَعی<br />
| نامهای دیگر = شهید ثانی<br />
| سال تولد = ۹۱۱ق.<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = [[جبل عامل]]، [[لبنان]]<br />
| سال درگذشت = <br />
| تاریخ درگذشت = ۹۶۵ق.<br />
| محل درگذشت = <br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |سید حسن بن جعفر کرکی |ملا محمد استرآبادی }}<br />
| شاگردان = <br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |الروضه البهیه |مسالک الافهام |روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان }}<br />
| فعالیتها = <br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''شیخ زینالدین علی عاملی'''، معروف به شهید ثانی از جمله نوابغ نامی و مجتهدین شیعی که در قرن دهم هجری میزیسته است. وی یکی از اعیان و مفاخر فقهای نامدار [[مذهب شیعه|شیعه]] و یکی از اکابر متبحرین در [[علوم اسلامی]] و یکی از استوانههای فقهی و اجتهادی در طول ادوار [[فقه]] اسلامی است که از نظر آثار و برکات وجودی کمنظیر میباشد. از آثار ماندگار شهید ثانی میتوان به [[الروضة البهیه (کتاب)|الروضه البهیه]] در شرح [[لمعة دمشقیه (کتاب)|لمعه دمشقیه]] اشاره کرد. <br />
<br />
او از نوادگان [[علامه حلی]] است. وی نزد علمای [[شیعه]] و [[سنی]] به تحصیل پرداخت و از هر دو دسته تأییدیههایی دریافت کرد. شهید ثانی مذاهب پنجگانه اسلامی را تدریس میکرد و طبق مبانی هر یک [[فتوا]] میداد. تلاش و کوشش خستگی ناپذیر [[فقه]] [[اهل بیت|آل محمد (صل الله عليه وسلم)]] را به نقاط مختلف جهان بسط و انتشار داده است. <br />
<br />
== خاندان شهید ثانی ==<br />
شیخ زینالدین علی بن احمد معروف به شهید ثانی، از اعاظم [[فقیه|فقهای]] شیعه است مردی جامع بوده و در علوم مختلف دست داشته است اهل [[جبل عامل]] است. جد ششم او صالح نامی است که شاگرد [[علامه حلی]] بوده است ظاهراً اصلاً اهل طوس بوده است، از این رو شهید ثانی، گاهی الطوسی الشامی امضاء میکرده است<ref> برخی در مورد کلام استاد شهید مطهری، جایی که میفرماید: ظاهراً اهل طوس بوده است، از این رو گاهی الطوسی الشامی امضاء میکرده است. گفتهاند که اصل آن الطلوسی الشامی بوده است، طلوسه روستایی از جبل عامل میباشد، گویا در اعیان الشیعه، ج 7، ص 143 و ریحانه الادب، ج 3، ص 28 آمده است با مراجعه ای که به آدرس اخیر داشتیم، چنین مطلبی نبود جهت حفظ امانت مطلب استاد به همان صورت اصلی نقل گردید مشاهیر دانشمندان اسلام، قمی، ج 3، صفحات 370 تا 380</ref>.<br />
<br />
شهید ثانی در سال 911 متولد شده و در 966 شهید شده است مسافرت متعددی کرده و اساتید فراوانی دیده است به [[مصر]] و [[دمشق]] و [[حجاز]] و [[بیتالمقدس]] و [[عراق]] و استانبول مسافرت کرده و از هر خرمنی خوشههایی چیده است. تنها اساتید [[اهل سنت و جماعت|سنی]] او را دوازده تن نوشتهاند به همین جهت مردی جامع بوده است.<br />
<br />
== نام و محل تولد شهید ثانی ==<br />
زینالدین فرزند نورالدین علی شامی عاملی، معروف به شهید ثانی<ref> حسینی جلالی، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج۱، ص۷۹۹، انتشارات دلیل ما، ۱۴۲۲ق. </ref>، در سیزدهم [[شوال]] سال ۹۱۱هـ. ق. در روستای جبع از روستاهای جبل عامل [[لبنان]] در خانهای که سرشار از علم و تقوا بود متولد شد.<br />
<br />
== تحصیلات شهید ثانی ==<br />
وی همزمان با حیات پدر بزرگوارش، نورالدین علی بن احمد، تحصیلات مقدماتی را نزد او گذراند سپس به قریه میس رفت و نزد شیخ علی بن عبدالعالی میسی (م 938 ه. ق) تحصیلات خود را ادامه داد و کتابهای شرائع الاسلام [[محقق حلی]] و ارشاد الاذهان [[علامه حلی]] و کتاب قواعد علامه را نزد او خواند. علاوه بر فقه و اصول، از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهی داشته است فوقالعاده زاهد و متقی بوده است. شاگردانش در احوالش نوشتهاند که در ایام تدریس شبها به هیزمکشی برای اعاشه خاندانش میرفت و صبح به تدریس مینشست مدتی در بعلبک به پنج مذهب (جعفری، حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی) تدریس میکرده است.<br />
<br />
شهید تالیفات متعددی دارد معروفترین تالیف او در فقه، شرح لمعه شهید اول و دیگر مسالک الافهام است که شرح شرایع محقق حلی است. شهید ثانی نزد [[محقق کرکی]] (قبل از آن که به ایران بیاید) تحصیل کرده است، شهید ثانی به [[ایران]] نیامد صاحب معالم که از معاریف علما پایان کتاب النفلیه با آنها شهید ثانی که مورد تایید محدث قمی نیز قرار گرفته است. شیعه است، فرزند شهید ثانی است<ref> آشنایی با علوم اسلامی، ص 303</ref>.<br />
<br />
او یکی از اعیان و مفاخر فقهای نامدار شیعه، و یکی از اکابر متبحرین در [[علوم اسلامی]] و یکی از استوانههای فقهی و اجتهادی در طول ادوار فقه اسلامی میباشد که از نظر آثار و برکات وجودی کمنظیر میباشد. او در قرن دهم هجری میزیسته و باتلاش و کوشش خستگی ناپذیر فقه آل محمد (صل الله عليه وسلم) را به نقاط مختلف جهان بسط و انتشار داده است.<br />
<br />
== سفرهای علمی و زیارتی شهید ثانی ==<br />
شهید در سال 933 میس را به قصد روستای کرک نوح ترک کرد. وی در آنجا به محضر دانشمند و محقق عالیقدرش بدرالدین حسن اعرجی شتافت و حدود یک سال نزد وی به شاگردی وبهره وری علمی پرداخت اما دیری نگذشت که استاد وی دیده از جهان فرو بست و شهید ثانی را در غم هجران و فراق خویش نشاند و از ادامه تحصیل در خدمت او محروم ساخت.<br />
<br />
شهید پس از درگذشت استادش (سال 934 ق .) ناگزیر به زادگاه خود جبع بازگشت ولی در آنجا هم از کوشش باز ننشست و پیوسته به مطالعه و مذاکره و تحقیق و بررسی کارهای علمی اشتغال داشت. همچنین به مسئولیتهای اجتماعی و دنی و موعظه و ارشاد مردم زادگاهش میپرداخت و آنچه را از قرآن و معارف اسلامی آموخته بود، با کمال تواضع نثار هموطنان خویش مینمود و آنان نیز متقابلا سخنان وی را با گوش جان خریده، از محضر پر فیضش بهره میبردند.<br />
<br />
عطش سیراب ناپذیری شهید ثانی نسبت به دانش [[فلسفه]] و [[حکمت]] و کسب معارف والای اسلامی وی را در سال 937 ق به شهر بزرگ و تاریخی [[دمشق]] کشانید. دمشق در روزگارشهید ثانی از نظر مرکزیت علمی موقعیت بسیار خوب و ممتازی داشت. شهید در آن شهر از محضر محقق و فیلسوف <big>شمسالدین محمد بن مکی</big> علوم طب و هیئت و فلسفه و... را آموخت و برخی دانشهای دیگررا از استادان دیگر دمشق فراگرفت. او پس از تحصیل در دمشق به زادگاه خود بازگشت وچند سالی را در آنجا به سر برد و بار دیگر در سال 942 ق برای ادامه تحصیلات به دمشق رفت و مدت یک سال دیگر در این شهر به فراگیری دانش و تحقیق و کنکاش علمی پرداخت.<br />
<br />
آنگاه از دمشق رهسپار کشور مصر گشت و به [[قاهره]] رفت تا با شخصیتهای علمی قاهره نیز دیدار کند و با مجامع علمی و روش تدریس و رشتههای دانش سرزمین اهرام آشنا شده، بهرههایی نیز در خدمت دانشمندان برجسته مصر ببرد. گفتنی است که در این سفر دو تن از شاگردان شهید ثانی به نام شیخ حسین عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) و پسر عموی او علیبن زهره جبعی نیز همراه او بودند.<br />
<br />
نام تنی چند از اساتید مصری که شهید ثانی ازآنها بهره برده است به قرار ذیل است:<br />
# شهابالدین احمد رملی: شهید کتابهای منهاج نووی در [[فقه]]، مختصر الاصول ابن حاجب، شرح عقائد عضدی، شرح تلخیص در معانی وبیان ،شرح تصریف عربی، شرح جمع الجوامع در [[اصول فقه]] و توضیح ابن هشام در نحو را نزد این استاد مصری آموخته است.<br />
# ملاحسین جرجانی: شرح تجرید قوشچی، شرح اشکال در هندسه و شرح چغمینی قاضی زاده رومی را شهید نزد این استاد فراگرفته است.<br />
# شهابالدین ابن نجار حنبلی.<br />
# ناصرالدین طبلاوی.<br />
# ناصرالدین مقانی.<br />
# محمد بن ابی نحاس.<br />
# عبدالحمید سنهوری.<br />
# محمد بنعبدالقادر شافعی.<br />
<br />
شهید در تاریخ 17 [[شوال]] 943 ق. مصر راهمراه با دو شاگردش به قصد [[مکه]] و زیارت خانه خدا ترک گفت. او روزها به عشق [[کعبه]] دلها، خانه خدا، در بیابانهای داغ و سوزان [[مصر]] و [[حجاز]] راه پیمود و از میان سنگها وخارها گذشت تا به سرزمین وحی رسید و در آن سال توفیق یافت در مراسم حج و عمره شرکت کند و خانه خدا را که سخت در اشتیاق آن بود برای نخستین بار زیارت نماید.<br />
<br />
شهید پس از انجام مراسم حج و زیارت خانه خدا سر از پای نشناخته، رهسپار کوی دوست و حرم محبوبش پیامبر اکرم (صل الله عليه وسلم) در [[مدینه]] منوره گردید و پس از زیارت قبر پیامبر (صل الله عليه وسلم) به زیارت ائمه بقیع(علیه السلام) رفت و آنگاه خرسند و شاکر از آن همه توفیق علمی و معنوی که نصیب وی گشته بود به وطن بازگشت.<br />
<br />
=== بازگشت === <br />
شهید ثانی پس از سفرهای علمی وزیارتی خود به شهرهای دمشق، قاهره و مکه و مدینه که دو سال به طول انجامید، سرانجام در سال 944 ق به زادگاه خود جبع بازگشت.<br />
<br />
بازگشتی که کوله باری از دانش و تجربه ومعلومات و خرمنی از نور را به همراه داشت و شهید این همه را به مدد توفیقات الهی وتلاشهای خستگی ناپذیر خویش کسب کرده و برای هموطنان خود به ارمغان آورده بود. دراین تاریخ آوازه دانش و مقام بلند شهید ثانی در بیشتر سرزمینهای اسلامی پیچیده بود و مردم جبل عامل مشتاق دیدار با او بودند، بویژه مردم جبع که برای ورود او لحظهشماری کرده، بیصبرانه در انتظار مقدم فقیه و پیشوای بزرگ و هموطن خود بودند و درآن روز استقبال باشکوهی از وی به عمل آوردند.<br />
<br />
[[بن عودی]] شاگرد دانشمند شهید مینویسد: بازگشت شهید ثانی به وطن مانند باران رحمتی بود که از آسمان نازل شده باشد. او با آمدن خود دلهای مرده از جهل را با دانش وسیعی که اندوخته بود، زنده کرد. صاحبان علم و فضل دور او را گرفته، دانشمندان آن دیار همچون تشنگانی که بر سرچشمه پاک و زلالی رسیده باشند به سوی او هجوم آوردند تا جان و روح خویش را ازسرچشمه پاک و زلال دانش گوارای وی سیراب سازند. گویی درهای دانش پیش از آمدن شهید بسته بود و با آمدن او این درها گشوده گشت و بازار کساد دانش از نو رونق گرفت وفعالیت و جنب و جوش خویش را باز یافت.<br />
فروغ دانش و معنویت او همه جا را روشن ساخت و زنگار جهل و نادانی و بی خبری را از دلها زدود<ref>اعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج 7، ص 149</ref>.<br />
<br />
== شخصیت علمی و مقام معنوی شهید ثانی ==<br />
در نظر علما و بزرگان شهید ثانی مانند شهید اول که هر دو از مردم جبل عامل واقع در جنوب لبنان بودهاند، از نوابغ نامی و مفاخر فقهاء و مجتهدین شیعه، و هر دو به جامعیت در علوم و فنون اسلامی مشهور هستند، و هر دو نیز به جرم تشیع در راه دین به شهادت رسیدند، با این فرق که دانشمندان ما، شهید ثانی را با در نظر گرفتن جهات مختلف زندگانی و آثار وجودیش بیش از شهید اول ستوده و دربارهاش سخن گفتهاند. سخن کوتاه و جامع دانشمند معروف [[سید محمد باقر خوانساری]] مؤلف بزرگوار "روضات الجنات" که در آغاز شرح حال شهید آورده و دانشمندان بعد از او عیناً از وی نقل کردهاند، زبان گویای این موضوع است.<br />
<br />
مؤلف روضات مینویسد: تا این زمان که سال 1263 قمری است هیچکس از علمای بزرگ را به یاد ندارم که در بزرگواری، وسعت فکر، مقام بلند، خوش فهمی، تصمیم و اراده، حسن سلیقه، شیوه معتدل، برنامه منظم تحصیلی، استادان بسیار، ظرافت طبع، کارهای بدیع، معنویت کلام و تصنیفات جامع و کامل به پایه شهید ثانی رسیده باشد، بلکه میتوان گفت: شهید از لحاظ اخلاق و ملکات فاضله در حدود مقام معصوم بوده است!<br />
<br />
وی از لحاظ مقام علمی همچون نقطهای بود که دائره معارف وعلوم را در برگرفته، و مرکزی بود که کره فضایل ارباب فضیلت آن را احاطه کرده بود. ...<ref>روضات الجنات، ص286</ref>.<br />
<br />
[[شیخ حر عاملی|شیخ حُر عاملی]] دانشمند نامی و هموطن او در کتاب امل الآمل که قسمت اول آن راجع به زندگانی علمای جبل عامل است، مینویسد: شیخ اجل زینالدین بن علی بن احمد عاملی جبعی، شهید ثانی، شخصیت وی از لحاظ وثوق و علم و فضل و زهد و عبادت و ورع و تحقیق و تبحر و جلالت قدر و عظمت شأن و جمیع فضایل و کمالات مشهورتر از آنست که ذکر شود و خوبیها و اوصاف حمیدهاش بیشتر از آنست که به شمارش آید، مصنفاتش نیز مشهور میباشد. از جماعت بسیاری از علماء خاصه و عامه در شام و مصر و [[بغداد]] و قسطنطنیه و غیره روایت کرده است<ref> امل الآمل، جلد 1، ص85</ref>.<br />
<br />
سید مصطفی تفرشی از او بدین گونه یاد میکند: چهرهای درخشان از چهرههای درخشنده طائفه شیعه و علمای موثق آنهاست، محفوظاتش زیاد و نوشتههایش پاکیزه است. او راست شاگردانی بزرگ، و کتابهای نفیس و نیکو، به جرم [[مذهب شیعه|تشیع]] در سال 966 در قسطنطنیه به شهادت رسید<ref>نقد الرجال، ص145</ref>.<br />
<br />
آنگاه مؤلف امل الآمل مینویسد: او فقیهی [[محدث]]، [[نحوی]]، [[مُقْری]]، [[متکلم]]، حکیم، جامع فنون علم بود، و نخستین دانشمند شیعه است که در علم [[درایة الحدیث]] کتاب نوشته است.<br />
<br />
== خصوصیات اخلاقی شهید ثانی ==<br />
وی با داشتن چنین مقام و شخصیت برجسته علمی و فقهی، در تامین پارهای از ضروریات مـعـاش شـخـصا تلاش میکرد، نوشتهاند: وقتی هوا تاریک میشد و شب فرا میرسید الاغی را که مـرکب سواری او بود از خانه بیرون میآورد و به خارج شهر رفته هیزم جمع کرده و بر آن بار مینمود و بدین وسیله سوخت منزل را برای خانوادهاش فراهم میساخت.<br />
<br />
در سایه این فضائل روحی و معنوی فرزند برومندی همچون عـلامه بزرگوار و دانشمند پارسا و ژرف نگر، [[ابو منصور جمالالدین حسن]] (صاحب کتاب معالم) و دیگری صاحب کتاب مدارک به ثمر رسید که آثار گرانبهایی در [[اصول فقه]] و سایر علوم اسلامی به دنیای شیعه ارمغان آورد.<br />
شـهـیـد ثـانـی در پذیرایی از میهمانان و تامین حوائج متقاضیان در حد ایثار و فداکاری میکوشید<ref>:شهید ثانی - دانشنامه رشد<br />
http://daneshnameh.roshd.ir › mavara<br />
</ref>.<br />
<br />
== اساتید شهید ثانی ==<br />
<br />
=== اساتید شیعه ===<br />
# پدر او علی بن احمد عاملی جبعی، درگذشته ۹۲۵ ق<br />
# محقق کرکی درگذشته ۹۳۸ ق<br />
# شیخ محمد بن مکی حکیم و فیلسوف در دمشق<br />
# سید حسن بن جعفر کرکی در کرک نوح<br />
# شمسالدین محمد بن مکی دمشقی<br />
# شیخ احمد بن جابر<br />
# شیخ جمالالدین احمد بن شیخ شمسالدین محمد بن خاتون عاملی<br />
<br />
=== اساتید سنی ===<br />
# شمسالدین بن طولون دمشقی حنفی در دمشق<br />
# شیخ محییالدین عبدالقادر بن ابی الخیر غزی<br />
# شیخ شمسالدین بن ابی اللطف مقدسی در [[بیتالمقدس]]<br />
# شیخ شهابالدین احمد رملی<br />
# ملا حسین جرجانی<br />
# ملا محمد استرآبادی<br />
# ملا محمدعلی جیلانی (سید محسن امین مینویسد: ممکن است این سه ([[جرجانی]]، [[استرآبادی]]، [[جیلانی]])، شیعه بوده باشند.)<br />
# شهابالدین بن نجار حنبلی<br />
# شیخ ابوالحسن بکری<br />
# زینالدین جرمی مالکی<br />
# شیخ ناصرالدین ملقانی مالکی<br />
# شیخ ناصرالدین طبلاوی شافعی<br />
# شیخ شمسالدین محمد نحاس<br />
# شیخ عبدالحمید سمنهودی<br />
# شیخ شمسالدین محمد بن عبدالقادر فرضی شافعی<br />
# شیخ عمیره<br />
# شیخ شهابالدین بن عبدالحق<br />
# شیخ شهابالدین بلقینی<br />
# شیخ شمسالدین دیروطی<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۵۳، ۱۵۴</ref>.<br />
<br />
== شاگردان شهید ثانی ==<br />
<br />
# نورالدین علی بن حسین موسوی عاملی، داماد شهید ثانی<br />
# سید علی حسینی جزینی عاملی، مشهور به صائغ<br />
# حسین بن عبدالصمد عاملی پدر شیخ بهایی<br />
# علی بن زهره جبعی<br />
# سید نورالدین کرکی عاملی<br />
# بهاءالدین محمد بن علی عودی جزینی، معروف به ابن العودی<br />
# شیخ محیالدین بن احمد میسی عاملی<br />
# سید عزالدین حسین بن ابی الحسن عاملی<br />
# شیخ تاجالدین بن هلال جزائری<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۵۴</ref>.<br />
<br />
== تالیفات و آثار شهید ثانی ==<br />
آثار علمی این دانشمند پاک نهاد به دهها کتاب و رساله علمی میرسد و علیرغم اشتغالات دیگر تدریسی، حدود هفتاد اثر علمی از خود به جای گذاشت که ما به برخی از آنها دست یافته و یا با نام پارهای از آنها ضمن ترجمه احوال او در مراجع مختلف آگاهی یافته ایم.<br />
<br />
تالیفات شهید ثانی که از [[روض الجنان (کتاب)|روض الجنان]] آغاز میشود و به الروضه البهیه از لحاظ تاریخ تالیف پایان نمیگیرد، واقعا همچون روضه و بوستانی است که هر پژوهشگر دانشهای دینی را با مناظر دلانگیز خود بر سر نشاط آورده تا گم شده خود را در میان آنها بیابد و قلب او با مشاهده هر زاویهای از این بوستان و آبشخورهای آن سیراب گردد و نسیم ایمان و عقیده را در سطور این تالیفات استنشاق نماید.<br />
<br />
آثار شناخته شده این عالم بزرگوار و فقیه عالیقدر را بر حسب ترتیب موضوعی در زیر یاد میکنیم:<br />
<br />
=== کتب و رسالات فقهی ===<br />
<br />
# روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان<br />
# که ظاهراً نخستین اثر علمی این بزرگوار است که به تاریخ جمعه 25 [[ذی القعده]] 949 تالیف کرده است.<br />
# مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام<br />
# که تاریخ پایان کتاب دیات آن 2 [[ربیع الاول]] 964 است<ref>در حق این کتاب گفتهاند: لولا کتاب مسالک الافهام × مااتضحت طریق شرائع الاسلام. × کلا ولا کشف الحجاب مؤلف × عن مشکلات غوامض الاحکام</ref>.<br />
# الفوائد العملیه فی شرح النفلیه.<br />
# المقاصد العلیه فی شرح الالفیه، در 19 ربیع الاول 950.<br />
# نتایج الافکار فی حکم المقیمین فی الاسفار، در دوشنبه 27 [[رمضان]] 950.<br />
# رساله فی ارث الزوجه من العقار، در 956.<br />
# رساله فی احکام الحیوه، در سه شنبه 25 [[ذی الحجه]] 956.<br />
# رساله فی وجوب صلوه الجمعه.<br />
# رساله فی الحث علی صلوه الجمعه، این رساله، به جز رساله قبلی میباشد.<br />
# رساله فی تحریم طلاق الحائض الحامل المدخول بها، الحاضر زوجها.<br />
# رساله فی حکم طلاق الحائض الغائب عنها زوجها.<br />
# رساله فی تحقیق النیه.<br />
# مناسک الحج الکبیر.<br />
# مناسک الحج الصغیر.<br />
# رساله فی عدم جواز تقلید المیت.<br />
# الفتاوی المختصره، غالبا در مسائل مربوط به عبادات است.<br />
# رساله فی انفعال ما البئر.<br />
# رساله فیما اذا احدث المجنب حدثا صغیرا فی اثنا الغسل.<br />
# رساله فیما اذا تیقن الحدث والطهاره و شک فی السابق منهما.<br />
# المسائل النجفیه (که هنگام بازگشت از استانبول (قسطنطنیه) به نجف، به آنها پاسخ نوشته است).<br />
# مسائل جبل عامل، که پس از مراجعت از مکه در جبل عامل پاسخ آنها را نگاشته است.<br />
# رساله فی عدم قبول الصلوه الا بالولایه.<br />
# الرساله الاسطنبولیه فی الواجبات العینیه که هم در فقه و واجبات علمی و هم در مسائل اعتقادی است، در 12 [[صفر المظفر|صفر]] 952 ه. ق.<br />
# الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، که آن را در مدت 6 ماه و 6 روز، یا 15 ماه تالیف کرده است.<br />
# حاشیه المختصر النافع.<br />
# حاشیه ارشاد الاذهان.<br />
# حاشیه قواعد الاحکام.<br />
# حاشیه شرایع الاسلام.<br />
<br />
=== کتب درایه ===<br />
<br />
* البدایه فی علم الدرایه <br />
* شهید ثانی در این علم شاید نخستین دانشمند شیعی باشد که دست اندر کار تالیف مهم در این رشته باشد.<br />
* شرح البدایه فی علم الدرایه.<br />
=== کتب اصول فقه ===<br />
<br />
تمهید القواعد الاصولیه لتفریع الاحکام الشرعیه: این کتاب دارای 100 قاعده اصولی و 100 قاعده ادبی است که در اول محرم 958 ه. ق تالیف کرده است.<br />
<br />
=== کتب مربوط به حدیث ===<br />
<br />
* غنیه القاصدین فی اصطلاحات المحدثین.<br />
* شرح حدیث الدنیا مزرعه الاخره.<br />
* کتاب فی الاحادیث مرحوم شیخ حر عاملی گوید: حدود هزار حدیث به خط شهید ثانی دیدم که از مشیخه حسن بن محبوب انتخاب کرده بود.<br />
<br />
=== کتب ادعیه ===<br />
رساله فی الادعیه.<br />
<br />
رساله فی آداب الجمعه.<br />
<br />
=== کلام ===<br />
حقائق الایمان یا تحقیق الاسلام والایمان در شب دوشنبه، هشتم ذی القعده 954 ه. ق.<br />
<br />
=== تفسیر ===<br />
رساله فی شرح بسمله.<br />
<br />
=== نحو ===<br />
منظومه فی النحو.<br />
<br />
شرح المنظومه فی النحو.<br />
<br />
=== اخلاق و عرفان دینی ===<br />
منار القاصدین فی اسرار معالم الدین، در تعلیم و تربیت و اخلاق و عرفان.<br />
<br />
منیه المرید فی آداب المفید والمستفید، در آداب تعلیم و تعلم که کتابی فوقالعاده مفید در امر آموزش و تربیت میباشد که صحیحترین و کاملترین ترجمه آن توسط دانشمند محترم، جناب آقای دکتر سید محمدباقر حجتی انجام پذیرفته است.<br />
<br />
مسکن الفؤاد عند فقد الاحبه والاولاد (آرام بخش دل به هنگام از دست دادن دوستان و فرزندان) که این کتاب را پس از حادثه از دست دادن چند فرزند، پیش از شیخ حسن صاحب کتاب معالم الاصول در تسلی خاطر خویش و دیگران، در روز [[جمعه]] اول [[رجب]] 954 ه. ق نگاشته است.<br />
<br />
تلخیص مسکن الفؤاد.<br />
<br />
کشف الریبه عن احکام الغیبه.<br />
<br />
التنبیهات العلیه علی وظائف الصلوه الغیبیه، یا اسرار الصلوه که در اسرار عرفانی و نکات و آداب درونی و باطنی نماز میباشد و با استمداد از احادیث در 9 [[ذی الحجه]] 951 تحریر شده است.<br />
<br />
اینها برخی از آثار و تالیفات مرحوم شهید ثانی بوده که بر آن اطلاع یافته شد<ref>این مقاله ارزنده از پیشگفتار ترجمه شرح منیه المرید شهید ثانی که به قلم استاد متتبع و توانا، برادر گرامی جناب آقای دکتر سید محمدباقر حجتی تنظیم یافته بود با کسب اجازه از معظمله ، نقل گردید. خداوند متعال به او جزای خیر عنایت فرماید قابل ذکر است که ترجمه استاد، کاملترین و صحیحترین ترجمه منیه المرید میباشد که به نام آداب تعلیم و تعلم در اسلام از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ و انتشار یافته است</ref>.<br />
<br />
== شهادت شهید ثانی ==<br />
در میان دانشمندان شیعه که در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاک تشیع بودهاند، بسیاری به درجه عالیه شهادت رسیدهاند. [[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] در کتاب <sub>شهداء الفضیله</sub> یکصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است که همه به جرم [[تشیع]] یا به عنوان ریاست جامعه شیعه و دفاع از حق و عدالت شربت شهادت نوشیدند.<br />
<br />
معروفترین و بزرگترین آنها، [[شهید اول]] و شهید ثانی هستند که هر دو از علمای طراز اول شیعه و هر دو نیز از مردم جبل عامل بودهاند و تقریباً به فاصله یکصد و پنجاه سال میزیستهاند و اینک علت و کیفیت شهادت شهید ثانی:<br />
<br />
طبق نوشته [[علامه نوری]] در <sup>خاتمه مستدرک</sup> سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: شهید هنگام [[طواف]] [[خانه خدا]] در [[مسجدالحرام]] ([[مکه معظمه]]) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز [[جمعه]] در [[ماه رجب]] سال 966 در حالی که [[قرآن]] تلاوت مینمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود<ref>مستدرک وسائل، جلد 3، ص428</ref>.<br />
<br />
محدث عالیقدر شیخ [[شیخ حر عاملی|حر عاملی]] در <sup>امل الآمل</sup> به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است که اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشک دانشمندان متعصب اهلتسنن قرار گرفته بود.<br />
<br />
پیوسته آزارش میدادند و او هم غالباً در بیم و هراس به سر میبرد، در عین حال سرگرم کار خود بود. تا این که روزی دو نفر را برای قضاوت نزد او آوردند و شهید یکی از آنها را محکوم کرد. محکوم از شهید نزد قاضی صیدا به نام معروف که مردی متعصب بود شاکی شد، قاضی هم از فرصت استفاده نموده و به سلطان سلیمان [[عثمانی]] پادشاه [[روم]] (عثمانی) که در آن موقع [[لبنان]] و [[سوریه]] هم جزو قلمرو او بود، نوشت که مردی شیعی در دیار ما مردم را به تشیع و گمراهی! میکشاند و از مذاهب چهارگانه [[اهل سنت و جماعت]] خارج است و در دین خدا بدعت میگذارد! سلطان سلیمان هم مأموری برای دستگیری شهید به جبل عامل فرستاد. شهید برای فرار از اسارت به دست دشمن آهنگ [[حج]] کرد و برای چندمین بار به زیارت خانه خدا رفت. مأمور پس از ورود به جبل عامل و اطلاع از مسافرت شهید به [[مکه]] او را دنبال کرد تا این که در میان راه بر وی دست یافت.<br />
<br />
شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج کنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم ([[ترکیه]]) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این کیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است که سلطان او را احضار کرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی که سلطان به واسطه قصوری که در فرمان او نمودهای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریدهاش را برای سلطان ببری.<br />
<br />
مأمور هم آن فقیه پاک سرشت را همانجا در کنار دریا به قتل رسانید و سرش را برای سلطان برد. جمعی از ترکمانان که در آن نواحی بودند در آن شب دیدند انواری از آسمان پایین میآید و بالا میرود و چون جستجو کردند و بدن بی سر شهید را یافتند بدون این که او را بشناسند در همانجا دفن کردند و قبلهای بر مرقدش بنا نمودند.<br />
<br />
وقتی مأمور سربریده شهید را به سلطان نشان داد سلطان خشمگین شد و گفت: من گفتم او را زنده بیاور، تو او را کشتی؟ سپس سید عبدالرحیم عباسی که در سفر شهید به قسطنطنیه در سال 951 با وی ملاقات نموده بود اصرار ورزید و سلطان مأمور مزبور را به قتل رسانید.<br />
<br />
در کتاب <sup>لؤلؤه البحرین</sup> مینویسد: در یکی از کتب معتبر دیدم نوشته بود: شهید را در [[ربیع الاول]] سال 965 در مکه مشرفه به امر سلطان سلیم (سلیمان) پادشاه [[روم]] ([[عثمانی]]) گرفتند و به یکی از خانههای مکه بردند و یک ماه و ده روز زندانی کردند سپس او را از راه دریا به قسطنطنیه (اسلامبول) پایتخت روم بردند. آنگاه در کنار دریا سرش را از تن جدا ساختند و بدنش را سه روز روی زمین انداختند و بعد به دریا افکندند<ref> لؤلؤة البحرین، ص34</ref>!<br />
<br />
به نقل [[علامه نوری]] [[شیخ بهایی]] میگوید: پدرم نقل کرد که: بامداد روزی به خدمت شهید رسیدم دیدم آن عالم جلیلالقدر به فکر فرو رفته است. وقتی سبب پرسیدم، گفت: ای برادر! گمان میکنم من شهید دوم باشم! زیرا دیشب در خواب دیدم که [[سید مرتضی]] (دانشمند بزرگ شیعه) مهمانی مفصلی داده و تمامی علمای شیعه را دعوت کرده است. وقتی من وارد شدم، سید برخاست و به من خوش آمد گفت و فرمود: فلانی بنشین پهلوی شیخ شهید! من هم پهلوی شهید اول نشستم از این رو تصور میکنم من شهید دوم باشم!<br />
<br />
و نیز علامه نوری در <sub>مستدرک</sub> از کتاب الدر المنثور شیخ علی عاملی نوه شهید ثانی نقل میکند که نوشته است: جواب زیر را به خط شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) دیده ام که سید بدرالدین حسین بن شدقم حسینی مدنی در مکه معظمه راجع به شهادت شهید و اینکه شهید چند سال قبل از مرگش محل شهادت خود را به وی نشان داده بود. سؤال کرده و آن دانشمند بزرگوار هم جواب داده است.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}} <br />
<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B2%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C&diff=200150زین الدین عاملی2024-03-28T04:52:00Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از شهید ثانی به شیخ زینالدین علی عاملی</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[شیخ زینالدین علی عاملی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%81%D8%B5%D9%84%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%87_%D8%AA%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87_5&diff=200149فصلنامه اندیشه تقریب شماره 52024-03-28T04:50:19Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div><div class="wikiInfo"><br />
[[پرونده:Jeld5.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5]]<br />
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ |<br />
!نام مجله<br />
!اندیشه تقریب<br />
|-<br />
|صاحب امتیاز<br />
|مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی<br />
|-<br />
|زیر نظر<br />
|[[محمد علی تسخیری<br />
|آیتالله محمد علی تسخیری]]<br />
|-<br />
|مدیر مسئول<br />
|علیاصغر اوحدی<br />
|-<br />
|شورای سردبیری<br />
|سیدحسین هاشمی، عزّالدین رضا نژاد، مرتضی محمدی<br />
|-<br />
|مشاوران علمی<br />
|<br />
# [[عليرضا اعرافى|عليرضا اعرافی]]؛<br />
# عباس برومند اعلم؛<br />
# سيّداحمدرضا حسينی؛<br />
# [[سيّدمنذر حكيم]]؛<br />
# [[سید هادی خسروشاهی|سيّدهادی خسروشاهی]]؛<br />
# [[محمّدحسن زمانى|محمّدحسن زمانی]]؛<br />
# محمّدرضا غفوريان؛<br />
# ناصر قرباننيا؛<br />
# [[نجف لکزايى|نجف لکزايی]]؛<br />
# [[محمدهادى يوسفى غروى|محمدهادی يوسفی غروی]].<br />
|-<br />
|مدیر اجرایی<br />
|محمدعلی ملاهاشم<br />
|-<br />
|شمارگان<br />
|5<br />
|-<br />
|سال نشر<br />
|سال دوم، زمستان، 1384<br />
|-<br />
|زبان<br />
|فارسی<br />
|-<br />
|ISSN<br />
|1735-7101<br />
|-<br />
|}<br />
</div><br />
'''فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5''' پنجمین شمارگان در دومین سال نشر است که با هدف استحكام بخشيدن به [[وحدت اسلامی|وحدت ميان مسلمانان]] و نيز طرح مباحث انديشهاى در زمينه مشكلات و چالشهاى فراروى [[جهان اسلام]]، در حوزههاى مختلف فقهى، حقوقى، كلامى، فلسفى، تاريخى و ... انتشار مىيابد. این شماره در فصل پاییز سال 1384 و با اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است.</div><br />
<br />
==سرمقاله==<br />
'''سرمقاله'''<br><br />
'''فرهنگ عاشورا، الگوی تقریب جهان اسلام'''<br />
<br />
پس از وفات پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) یکی از تلخترین حوادث تاریخ اسلام، شهادت سبط گرامی او حسین بن علی(علیهماالسلام) و هفتاد و دو تن از یاران پاکش بود که از زوایای گوناگون قابل بررسی است.<br />
<br />
دشمنان اسلام مانند برخی دیگر از رخدادهای تاریخ اسلام، کوشیدهاند تا از رویداد عاشورای حسینی نیز برای ایجاد اختلاف میان شیعه و سایر فرقههای اسلامی بهره گیرند؛ از جمله در روز عاشورا، با احادیث مجعول که نقش بنیامیه در جعل این احادیث قابل توجه است، کوشیدند تا روز دهم محرم را روزی مبارک و میمون جلوه دهند و از این طریق احساسات پاک پیروان راه آن امام حقطلب را جریحه دار، و چنین وانمود کنند که برخلاف شیعه، فرقههای اهل سنت، در حزن و اندوه شهادت سبط پیامبر گرامی اسلام، نه تنها شریک نیستند، بلکه در این روز به شادی و سرور میپردازند؛ در حالی که مراجعه به منابع معتبر اهل سنت دقیقاً چنین دلالت دارد که آنان نیز در غم شهادت امام سوم شیعیان سوگوارند و در مقابل احادیثی که مسلمانان را تشویق میکند تا روز عاشورا، زینت و زیور کرده، به صورت روز شادی و سرور، آن را متبرک بدانند، به شدت و با صراحت موضع گرفته و بر این عقیدهاند که احادیث دال بر تیمن و تبرک روز عاشورا ساختگی و جعلی <ref>«وأما أحاديث الاكتحال والغسل، والتطيب فى يوم عاشوراء، فمن وضع الكذابين.» «قال الحاكم أيضا: الاكتحال يوم عاشوراء لم يرد عن النبى (صلى الله عليه وآله) فيه أثر، وهو بدعة، نعم حديث التوسعة ثابت صحيح كما قال الحافظ السيوطى فى الدرر.»<br><br />
</ref><ref>الملیبارى الهندى، زین الدین بن عبد العزیز، 1418ق، ج 2، ص 300 و ابن عابدین، 1415ق، ج 2، ص 460 و الزرندى الحنفى، جمالالدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد، 1377ق، ص 230.</ref> یا دست کم در شمار احادیث ضعیف <ref>«وحديث التوسعة على العيال يوم عاشوراء صحيح، وحديث الاكتحال فيه ضعيفة لا موضوعة كما زعمه ابن عبد العزير.» (...حدثنا جويبر عن الضحاك عن ابن عباس قال قال رسول الله ـ صلى الله عليه وسلم ـ من اكتحل بالإثمد يوم عاشوراء لم يرمد أبدا قال الشيخ(رضي الله عنه) وكذلك رواه بشر بن حمدان بن بشر بن القاسم النيسابورى عن عمه الحسين بن بشر ولم أر ذلك فى رواية غيره وجويبر ضعيف والضحاك لم يلق ابن عباس والله أعلم.»</ref><ref>علاءالدین الحصفکى، 1415ق، ج 2، ص 460 و البیهقى، احمد بن الحسین، 1410ق، ص 455.</ref> است و از این جهت، بدعت در دین به شمار میرود.<ref>«وما روى فى فضل الاكتحال، والاختضاب، والاغتسال، والمصافحة، والصلاة فيه) أى يوم عاشوراء (فكذب). ç è وكذا ما يروى فى مسح رأس اليتيم، وأكل الحبوب. أو الذبح ونحو ذلك. فكل ذلك كذب على النبى (صلى الله عليه وآله) ومثل ذلك: بدعة لا يستحب شئ منه عند أئمة الدين. قاله فى الاختيارات.»</ref><ref>منصوربن یونس البهوتى، 1418ق، ج 2، ص393.</ref> <br><br />
نقطه اختلاف میان شیعه و اهل سنت در مباحث عاشورا به استحباب روزه این روز مربوط است که در واقع هیچ دلالتی بر متبرک بودن آن ندارد. توضیح مطلب اینکه از دیدگاه برخی از فقیهان شیعه، روزه گرفتن در این روز مکروه است.<ref>نجفى، محمد حسن، 1365ش. ، ج17، ص 108.</ref> و از دیدگاه بعضی دیگر از آنان، روزه گرفتن در این روز اگر با قصد حزن و اندوه باشد و نه به منظور تبرک، مستحب است. <ref>«وصوم يوم عاشورا مستحب حزنا لاتبركا لانه يوم جرت فيه اعظم المصاب وهو قتل الحسين عليه السلام وهتك حريمه.»</ref> <ref>[[علامه حلّی|حلّى]] (علامه)، حسن بن یوسف، 1333، ج 2، ص 611.</ref>)؛ زیرا مقتضای جمع روایات چنین است؛ چرا که برخی از روایات روزه این روز را مستحب <ref>طوسى، ابو جعفر، 1390ق، ج 4، ص 299.</ref> و بعضی دیگر، آن را مورد نهی <ref>کلینى، یعقوب، 1365ش. ، ج 4، ص 146.</ref> قرار دادهاند.<ref>«وصوم يوم عاشورا حزنا بمصاب آل محمد(صلى الله عليه وآله) بغير خلاف اجده بل عليه الاجماع فى ظاهر الغنية قالوا جمعا بين ما ورد فى الامر بصومه وانه كفارة سنة وما ورد من ان من صامه كان حظه من ذلك حظ آل زياد وابن مرجانة عليهم اللعنة.»</ref><ref>طباطبائى، سید على، 1404ق، ج 1، ص 326.</ref> <br><br />
اهل سنت، روزه این روز را مستحب دانستهاند.<ref>«اتفق اصحابنا وغيرهم على استحباب صوم عاشورا وتاسوعا.»</ref><ref>النووى، محیى الدین بن شرف، ج 6، ص 383.</ref>؛ البته بر اساس روایت منقول از برخی کتابهای معتبر اهل سنت، از همسر پیامبر گرامی اسلام چنین نقل شده است که حضرت را هیچ گاه در روز عاشورا روزهدار ندیده است.<ref>«حدثنا هناد أخبرنا أبو معاوية عن الاعمش عن إبراهيم عن الاسود عن عائشة قالت: «ما رأيت النبى صلى الله عليه وسلم صائما فى العشر قط). قال أبو عيسى: هكذا روى غير واحد عن الاعمش عن إبراهيم عن الاسود عن عائشة.»</ref><ref>الترمذى، ابوعیسى، 1403 ق، ج 2، ص 127</ref>. ؛ بنابراین، از جهت استحباب روزه این روز نیز هیچ گونه نقطه اختلاف برانگیزی وجود ندارد؛ البته خود اهل سنت، در اینکه [[عاشورا]]، روز دهم است یا نهم، اختلاف نظر دارند. مشهور آنان بر این باورند روز عاشورایی که در روایات آمده، همان روز دهم است؛ ولی برخی هم بر این عقیدهاند که روز نهم مقصود است.<ref>«قال أصحابنا عاشورا هو اليوم العاشر من المحرم وتاسوعاء هو التاسع منه هذا مذهبنا وبه قال جمهور العلماء وقال ابن عباس عاشوراء هو اليوم التاسع من المحرم ثبت ذلك عنه فى صحيح مسلم وتأوله على انه مأخوذ من إظماء الابل فان العرب تسمى اليوم الخامس من أيام الورد ربعا بكسر الراء وكذا تسمى باقى الايام على هذه النسبة فيكون التاسع على هذا عشرا بكسر العين والصحيح ومما قاله الجمهور.»</ref><ref>النووى، محیى الدین بن شرف، ج 6، ص 383.</ref> در برخی از روایات منقول از شیعه نیز به روز نهم، عاشورا اطلاق شده است.<ref>«وأما ما يدل منها على الاستحباب فما رواه الشيخ فى التهذيب عن أبى همام فى الموثق عن أبى الحسن(عليه السلام) قال صام رسول الله(صلى الله عليه وآله) يوم عاشورا وعن عبد الله بن ميمون القداح عن جعفر عن أبيه(عليهما السلام) قال صيام يوم عاشورا كفارة سنة çè وعن مسعدة بن صدقه عن أبى عبد الله(عليه السلام) عن أبيه(عليه السلام) أن عليا(عليه السلام) قال صوموا العاشورا التاسع والعاشر فإنه يكفر ذنوب سنة. وهذا الخبر يشعر بإطلاق عاشورا على التاسع أيضا.»</ref><ref>المحقق الخوانسارى، جمالالدین محمد، ج 2، ص457.</ref>؛ بنابراین، فلسفه استحباب روزه در این روز نزد اهل سنت به هیچ وجه به دلیل تیمن چنین روزی نیست؛ بلکه حتی برخی از آنان چنین تصریح کردهاند که فضیلت این روز از جهت استحباب برخی اعمال و تبرک و توسعه رزق در روز عاشورا بدعتی است که از سوی قاتلان امام حسین(علیهالسلام) رواج یافته و حرام است؛ چون نشانه مخالفت و اظهار کینه به اهلبیت است.<ref>«وتعقب ابن حجر حكم ابن الجوزى بوضعه وقال المجد اللغوى: ما يروى فى فضل صوم يوم عاشوراء والصلاة فيه والانفاق والخضاب والادهان والاكتحال بدعة ابتدعها قتلة الحسين رضى الله عنه وفى القنية للحنفية الاكتحال يوم عاشوراء لما صار علامة لبغض أهل البيت وجب تركه.»</ref><ref>المناوى، محمد عبدالرؤوف، 1415قج 6، ص306.</ref> <br><br />
نکته قابل توجه اینکه بر اساس برخی از روایات منقول از شیعه <ref>الشیخ الکلینى، ج 1، ص 290.</ref> و اهل سنت <ref>الترمذى، ج 2، ص 126</ref>، پیش از وجوب روزه در ماه مبارک رمضان، مردم در ماه محرم ملزم به روزه بودند و پس از آن، با وجوب روزه در ماه مبارک رمضان، روزه ماه محرم نسخ شد؛ بنابراین، موضوع اعتقاد به استحباب روزه عاشورا، هیچ ارتباطی به شهادت امام حسین(علیهالسلام) و تبرک این روز ندارد؛ بلکه مسألهای تاریخی، و مرتبط با رخدادهای صدر اسلام است و فقط از سوی بنیامیه، مبارک بودن روز عاشورا مورد ترویج قرار میگرفت. بر این اساس، برادران اهل سنت در نقاط مختلف ایران، در ایام عاشورای حسینی، همگام و همراه با برادران شیعه به سوگواری و شرکت در دستههای عزاداری، اهتمام خاصی دارند و اگر کسی درباره عزاداری این روز تردید یا تعریضی هم مطرح کرده باشد.<ref>الزرندى الحنفى، جمالالدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد، پیشین، ص 228-230.</ref>، به طور قطع مورد تأیید اکثریت دانشمندان فرقههای گوناگون نیست و برخی از عالمان اهل سنت به دلیل احترام ویژهای که برای اهلبیت(علیهمالسلام) قائلند، به صراحت چنین اظهار کردهاند که شهادت امام حسین(علیهالسلام) به وسیله ابن زیاد، با حدیث ثقلین مخالف است.<ref>«وأخبرنا أبو القاسم بن السمرقندى أنبأنا أبو محمد عبيد الله بن إبراهيم المعروف بابن كبيبة النجار قالا أنبأنا أبو بكر محمد بن عبد الرحمن القطان أنبأنا خيثمة بن سليمان حدثنا محمد بن سعد حدثنا أبى حدثنا عمرو والحسن عن الحسن بن عطية عن عطية قال قال أبو سعيد الخدرى سمعت رسول الله(صلى الله عليه وآله) يقول إنى تارك فيكم الثقلين ألا وأحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتى أهل بيتى ألا وانهما لن يتفرقا حتى يردا على الحوض. قال أبو سعيد فما حفظ ذلك ابن مرجانة.»</ref><ref>ابن عساکر، ابو القاسم على بن الحسن، 1415ق ج 54، ص92.</ref>؛ بنابراین میتوان روز عاشورا را به عنصر وحدت بخش تبدیل کرد؛ یعنی وحدت شیعه و سنی ضد استکبار جهانی که اسلام و مسلمانان را فارغ از هرگونه مذهب و گرایشی، نشانه رفته است. در چنین وضعی، نکوداشت عبرتهای عاشورا و ترویج مکتب تربیتی عاشورا مانع جدی برای تهدیدهای ناشی از استکبار جهانی خواهد بود؛ بلکه حتی اهداف و فلسفه قیام امام حسین(علیهالسلام) و پیام ظلمستیزی او میتواند سرمشق تمام آزادگان جهان باشد؛ چرا که روی سخن حضرت نه تنها مسلمانان، بلکه هر آزاده ای است که سر ستیز و مبارزه با ظلم را دارد. بر این اساس، حتی گاندی، رهبر مبارزات ضد استعماری مردم هند نیز پیام حضرت را در مبارزات مردم این کشور، به خوبی دریافته، از تفکرات حقطلبانه او الهام گرفت.<br />
<br />
* '''منابع و مآخذ'''<br />
<br />
# الملیباری الهندی، زین الدین بن عبد العزیز، فتح المعین لشرح قرة العین، دارالفکر، بیروت، اول، 1418ق، ج 2.<br />
# ابن عابدین، حاشیة رد المختار علی الدر المختار، دارالفکر، بیروت، 1415ق، ج 2.<br />
# الزرندی الحنفی، جمالالدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد، نظم دررالسمطین، من مخطوطات مکتبة الامام امیرالمؤمنین، اول، 1377 ق<br />
# علاءالدین الحصفکی، الدر المختار، دارالفکر، بیروت، 1415ق، ج 2.<br />
# البیهقی، احمد بن الحسین، فضائل الأوقات، مکتبة المنارة، مکة المکرمة، اول، 1410ق<br />
# البهوتی، منصوربن یونس، کشاف القناع، دارالکتب العلمیة، بیروت، اول، 1418ق، ج 2.<br />
# نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام في شرح شرایع الاسلام، دار الکتب الاسلامیه، تهران، دوم، 1365ش، ج17.<br />
# حلّی (علامه)، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، نشر احمد، تبریز، 1333، ج 2.<br />
# طوسی، ابو جعفر، تهذیب الاحکام، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1390ق، ج 4.<br />
# کلینی، یعقوب، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، ج 4.<br />
# طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل في بیان الاحکام بالدلائل، مؤسسة آل البیت، قم،1404ق، ج1.<br />
# النووی، محیی الدین بن شرف، المجموع فی شرح المهذب، دار الفکر، بیروت، (بی تا)، ج6.<br />
# الترمذی، ابوعیسی، سنن الترمذي، دار الفکر، بیروت، دوم، 1403 ق، ج 2.<br />
# المحقق الخوانساری، جمالالدین محمد، مشارق الشموس في شرح الدروس، موسسه آل البیت(ع)، (بی تا)، ج 2.<br />
# المناوی، محمد عبدالرؤوف، تحقیق احمد عبدالسلام، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، اول، 1415ق، ج 6.<br />
# ابن عساکر، ابو القاسم علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، دارالفکر، بیروت، 1415ق، ج 54.<br />
<br />
==مقالات اندیشهای==<br />
# [[تجدید در اندیشه اسلامی و انعطاف پذیری در شرع (مقاله)]]/ آیتالله محمد علی تسخیری <ref>دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی</ref><br />
# [[نقش انقلاب اسلامی در بیداری و وحدت مسلمانان (مقاله)]]/ سید مهدی بزرگی<br />
# [[آثار حقوقی واگذاری عضو انسان مرده یا مبتلا به مرگ مغزی (مقاله)]]/ میر سجّاد هاشمی<br />
# [[مسائل عرفانی حج (مقاله)]]/ عبدالعلی باقری<br />
# [[همزیستی مذهبی (مقاله)]]/ دکتر محمدعلی خالدیان<br />
<br />
==پیشگامان تقریب==<br />
* أ. [[آیتالله بروجردی (آیت اخلاص) (مقاله)]] / رحیم ابوالحسینی<br />
* ب. [[شیخ محمود شلتوت (آیت شجاعت) (مقاله)]]<br />
<br />
==سرزمینهای جهان اسلام==<br />
* [[آلبانی یگانه کشور مسلمان اروپایی (مقاله)]] / ع. ر ـ امیردهی<br />
<br />
==گزارشی از یک کتاب==<br />
* [[نتایج انقلاب اسلامی (معرفى و نقد کتاب)|نتایج انقلاب اسلامی (معرفی و نقد کتاب)]] / مرتضی شیرودی<br />
<br />
==اخبار فرهنگی==<br />
<br />
* '''عرصههای مشترک میان ادیان، راه گفتوگوی تمدنها را هموار میسازد.'''<br />
<br />
اجلاس بینالمللی گفتوگوی تمدنها و فرهنگها با شعار «از گفتوگو تا همسویی و همپیمان شدن» و با هدف بررسی راهکارهای تفاهم ادیان و مذاهب و تأثیر آن در همسویی تمدنها، با سخنرانی زینالعابدین بن علی رئیسجمهور تونس آغاز به کار کرد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، رئیسجمهوری تونس در جمع فراوانی از شخصیتهای برجسته علمی، فرهنگی و سیاسی جهان اسلام و نمایندگان سازمانهای فرهنگی بینالمللی با اشاره به فروپاشی شوروی و تحولات جدید جهانی بر ضرورت احترام متقابل، ارتباط، همکاری و ادامه گفتوگوی متوازن و متعادل میان تمدنهای غرب و شرق، ادیان و مذاهب، گزینش راه اعتدال و تسامح، پرهیز از تعصب و افراط و تفریط و برتری نژادی، ایجاد بسترهای وفاق و همزیستی مسالمتآمیز و محکوم کردن تروریسم تأکید کرد.<br><br />
آیتالله تسخیری دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی که در رأس هیأتی در این اجلاس شرکت کردهاست، در سخنرانی خود به موضوع «ارزشهای انسانی مشترک و نقش آنها در تحکیم همبستگی ملتها» پرداخت و گفت: ادیان، جوهر و روح تمدنها را تشکیل میدهند و از آنجا، تأثیرهای دینی جنبه کاملا آشکاری خواهند داشت و عرصههای مشترک میان ادیان، راه گفتوگوهای مشترک میان تمدنها را بیش از پیش هموار میسازد.<br><br />
دبیرکل مجمع با اشاره به صلح جهانی و ابعاد گسترده گفتوگوی ادیان و تمدنها و نقش ارزشها در آن افزود: پذیرش گفتوگوی تمدنها در صحنه سازمان ملل متحد و استقبال و پذیرش گسترده آن از سوی نهادهای بینالمللی و صاحبنظران و گرایش وسیع به ارزشهای معنوی، نویدبخش آینده روشن و ایدهآل است.<br><br />
ماهاتیر محمد نخستوزیر سابق مالزی، عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب، احسان اوغلی دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی، وزاری فرهنگ تونس و الجزایر و دیگر شخصیتها و نمایندگان سازمان ملل متحد و مجامع فرهنگی بینالمللی در دو نشست اجلاس «گفتوگوی تمدنها و فرهنگها» طی سخنانی بر ضرورت ادامه گفتوگوی تمدنها در راستای ایجاد تعامل اصولی بین جوامع انسانی و تبیین ارزشهای انسانی مشترک تأکید کردند.<br><br />
خاطر نشان میشود، اجلاس «گفتوگوی تمدنها و فرهنگها» در اجرای مصوبات دهمین کنفرانس سران اسلامی در مالزی و سیویکمین کنفرانس وزرای خارجه اسلامی در استانبول به منظور تحقق اهداف سازمان تربیت و علوم و فرهنگ اسلامی (آیسیسکو) مبنی بر گفتوگوی تمدنها و تقریب میان فرهنگها، ادیان و مذاهب اسلامی و همزیستی مسالمتآمیز ملل، از سوی سازمان آیسیسکو از 10 الی 12 بهمن در تونس برگزار شد.<br />
<br />
* '''برپایی اجلاس هیأت رئیسه مجمع عمومی تقریب مذاهب اسلامی در اصفهان'''<br />
<br />
اجلاس بینالمللی شورای عالی و هیأت رئیسه مجمع عمومی تقریب مذاهب اسلامی با حضور بیش از 30 نفر از عالمان، متفکران و پیشوایان مذاهب اسلامی سراسر جهان اسلام 24 الی 26 آبان ماه در اصفهان «پایتخت جهان اسلام» برگزار شد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اجلاس بینالمللی شورای عالی و هیأت رئیسه مجمع عمومی با هدف بررسی مسائل خطیر جهان اسلام از قبیل فلسطین و عراق، بررسی راهبرد ده سال آینده مجمع، گسترش نحوه مناسبات موجود بین مذاهب اسلامی، گسترش زمینههای تقریب در ابعاد اعتقادی، فقه و قواعد، اخلاق فردی و اجتماعی و موضعگیریهای سیاسی امت اسلامی و بررسی پذیرش اعضای جدید مجمع عمومی برگزار شد.<br><br />
آیتالله تسخیری، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی رسالت این مجمع را ارتقای سطح آشنایی، آگاهی و تعمیق تفاهم بین پیروان مذاهب اسلامی بین مسلمانان بدون هیچ گونه تمایزی از لحاظ تعلقات فرقهای، قومی یا ملی آنان به منظور رسیدن به امت واحد اسلامی بیان کرد و گفت: «در جلسات مجمع، ما نظریات و استثنائات خودمان را در یک فضای آزاد، سالم با حضور کارشناسان مسائل مختلف بیان میکنیم و دیگران نیز همین طور و در مجموع به نقاط مشترک و گسترش آنها توجه ویژه میشود».<br><br />
گفتنی است که در نخستین نشست مجمع عمومی مورخ 15 ربیع الاول 1426 قمری برابر با چهارم اردیبهشت سال جاری، کمیتههای اقلیتهای مسلمان، تبلیغات، رویارویی با چالشهای فراروی امت اسلامی و زنان و نقش آنان در تقریب نیز مشخص شد.<br><br />
خاطر نشان میشود که مجمع عمومی، از میان عالمان، متفکران و پیشوایان مذاهب اسلامی سراسر جهان به وسیله شورای عالی مجمع برای مدت 6 سال برگزیده میشوند که ترسیم کننده خطوط اصلی حرکت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در زمینههای گوناگون از جمله فرهنگی، دینی و سیاسی است.<br><br />
شایان ذکر است که دکتر محمد الحبیب بن الخوجه، دبیرکل مجمع بینالمللی فقه اسلامی (وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی که مقر آن جده است) رئیس مجمع عمومی و آیتالله شیخ عبدالامیر قبلان، رئیس مجلس شیعیان لبنان، شیخ احمد بن حمد خلیلی مفتی اعظم عمان و دکتر عبدالعزیز بن عثمان التویجری مدیر کل آیسیسکو، نایب رئیس این مجمع هستند.<br />
<br />
* '''برگزاری سمینار سالانه تقریب مذاهب اسلامی با عنوان «اهل بیت(علیهمالسلام)، قرآن و سنت» در مکه مکرمه'''<br />
<br />
سمینار سالانه تقریب مذاهب اسلامی با عنوان «اهل بیت(علیهمالسلام)، قرآن و سنت» در مقر بعثه مقام معظم رهبری با همکاری مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تاریخ 14 دی ماه مصادف با سوم ذیحجه 1426 قمری در مکه مکرمه برگزار شد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تعامل و همکاری هر چه بیشتر پیروان مذاهب اسلامی و ارتقای شناخت بهرهمندی از دو منبع بزرگ الاهی کتاب و سنت و نزدیکی آنها به یکدیگر از مهمترین عناوین مطرح شده در این سمینار بود.<br><br />
حجتالاسلام و المسلمین محمدی ریشهری، نماینده ولی فقیه در حج و سرپرست زائران ایرانی خانه خدا، آیتالله تسخیری دبیرکل مجمع، مولوی اسحاق مدنی مشاور رئیسجمهوری در امور اهل سنت، دکتر حسن حاج حسن نماینده حزب در پارلمان لبنان و شیخ محمد العبادی از مغرب در این سمینار یک روزه بر وحدت اسلامی، لزوم تقریب مذاهب اسلامی، عدم اهتمام به اختلافات فرعی و ضرورت نیازهای جهان اسلام تأکید کردند.<br><br />
آیتالله تسخیری، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، با سخنرانی درباره «مرجعیت علمی اهل بیت(علیهمالسلام)محور وحدت اسلامی» در بهره گیری از دو منبع بزرگ الاهی قرآن و سنت تأکید کرد.<br><br />
خاطر نشان میشود که در حاشیه برگزاری اجلاس حج و تقریب در مکه مکرمه، شخصیتهایی از کشورهای کویت، سوئد، فلسطین، بحرین، قطر، عراق، لبنان و مغرب با دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی درباره راههای تقریب مذاهب اسلامی و مسائل فراروی جهان اسلام دیدار و گفتوگو داشتند.<br><br />
تأکید شرکتکنندگان در اجلاس «راهکارهای راهبردی تقریب مذاهب اسلامی» در سوریه<br />
<br />
* '''جمهوری اسلامی ایران، پیشگام تقریب مذاهب در اندیشه و عمل است.'''<br />
<br />
اجلاس کارشناسی «بررسی راه کارهای راهبردی تقریب مذاهب اسلامی» با حضور هیأتی از مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و دیگر اندیشهوران و رئیسان کشورهای اسلامی و عربی و همچنین مؤسسات اسلامی روز سه شنبه، 27 دی ماه 1384، به مدت دو روز در دمشق پایتخت سوریه با همکاری سازمان تربیت و علوم و فرهنگی اسلامی (آیسسیکو)، وزارت اوقاف و امور اسلامی کویت و وزارت امور اسلامی و تربیت سوریه برگزار شد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در مراسم افتتاحیه این اجلاس، دکتر سعد وزیر تربیت کویت گفت: گفتوگو و اجرای راهکارهای ارائه شده به دور از تعصبات منطقهای و ریشهای، به ارائه طرحهایی به منظور نزدیک شدن مذاهب اسلامی میانجامد تا مسلمانان حد خود را دانسته، از آن تجاوز نکنند و به انتشار روح مودت و دوستی، محبت و برادری و همکاری بپردازند.<br><br />
شیخ احمد بدرالدین حسون، مفتی اعظم سوریه نیز تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران سالها پیش با تشکیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در این زمینه پیشتاز بود و این نشست مکمّل همان روند است. وی در ادامه افزود: بسیاری از اختلافهای موجود میان مذاهب اسلامی، ریشه فکری، تاریخی یا فقهی ندارد. امیدواریم با برپایی چنین نشستهایی، همکاری فکری و فقهی برای زدودن اختلافها ایجاد شود. در ادامه اجلاس، از جمهوری اسلامی ایران در جایگاه پیشگام تقریب مذاهب در اندیشه و عمل تجلیل بعمل آمد و ضمن تقدیر از فعالیتهای علمی و تحقیقاتی این مجمع بر نقش دانشگاه مذاهب اسلامی در گسترش اندیشه تقریب تأکید شد.<br><br />
همچنین عضویت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به سبب فعالیتهای چشمگیر علمی، تحقیقاتی و بینالمللی در زمینه همگرایی مذاهب اسلامی در جایگاه یکی از اعضای اصلی شورای عالی جهانی تقریب مذاهب اسلامی در سازمان آیسیسکو به تصویب کل شرکتکنندگان رسید.<br><br />
گفتنی است که این شورا بر اجرای کامل راهبرد تقریب مذاهب اسلامی در کشورهای عضو OICنظارت کامل داشته، راهکارهای علمی تقریب مذاهب و همگرایی امت اسلامی را در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی، آموزشی و تبلیغاتی در سراسر جهان پی میگیرد.<br><br />
در این نشست دو روزه، طرح ایجاد شورای عالی مشورتی برای تقریب مذاهب اسلامی، نقش مجامع تقریب مذاهب اسلامی و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی در ایجاد همبستگی و اتحاد میان مذاهب مختلف بررسی میشود.<br />
<br />
* '''برگزاری همایش تکریم از علامه شیخ میثم بحرانی شارح بزرگ نهجالبلاغه در منامه'''<br />
<br />
همایش بزرگداشت علامه شیخ میثم بحرانی، دانشمند بزرگ شیعه و از عارفان برجسته، روز دوشنبه مورخ 7 آذر 1384 همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیهالسلام) در بحرین برگزار شد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در همایش بزرگداشت علامه فقید شیخ میثم بحرانی که از سوی وزارت امور اسلامی بحرین در منامه برگزار شد و در تاریخ سهشنبه 8 آذر به کار خود پایان داد، صاحبنظران و استادانی از ایران، بحرین، مصر، لبنان، عراق و مغرب از جمله آیتالله تسخیری دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، حجتالاسلام و المسلمین محمدی عراقی، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، حجتالاسلام و المسلمین دین پرور، رئیس بنیاد نهجالبلاغه، صباح زنگنه، مشاور وزیر امور خارجه، شیخ عبدبن خالد آل خلیفه، وزیر امور اسلامی بحرین حضور داشتند.<br><br />
در این همایش درباره «زندگی ابن میثم و عصر او»، «جایگاه علمی ابن میثم بحرانی بین دانشمندان معاصر وی»، «فعالیتهای علمی و تألیفات ابن میثم بحرانی»، «اوضاع سیاسی و علمی و اجتماعی عصر ابن میثم بحرانی» و «منابع علمی و شیوه تحقیقاتی ابن میثم بحرانی» سخنرانی و ارائه مقاله شد.<br><br />
ابن میثم بحرانی از متفکران و عالمان شیعه در سال 636 قمری در بحرین تولد یافت و در حال حاضر مزارش مورد توجه اهل دل و عرفان است. ابن میثم تحقیقات گستردهای در فقه، فلسفه و علم کلام داشت و افزون بر آن در علوم حکمی و فنون عقلی و نیز عرفان دارای ذوقی نیکو بود و تألیفاتی در این زمینهها خلق کرد.<br><br />
در پژوهشهای ابن میثم، شرح نهجالبلاغه او شهرت ویژهای دارد که در واقع سه شرح یعنی شرح کبیر، شرح وسیط و شرح صغیر از این عالم بزرگ به یادگار مانده که امروزه مورد استفاده همه عالمان قرار گرفتهاست و از منابع مهم به شمار میآید.<br />
<br />
* '''مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک، قرآن رایگان در اختیار زندانیان میگذارد'''<br />
<br />
خانم نیکی کوربت (Nicky E.Corbett) در مقالهای در روزنامه اینترنتی Connection مورخ 3 اوت 2005 تحت عنوان «مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک، قرآن رایگان در اختیار زندانیان میگذارد» مینویسد: مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک، روزانه به طور متوسط چیزی حدود 20 درخواست قرآن و سایر کتب دینی و مذهبی از مؤسسات مختلف سراسر آمریکا از جمله زندانها، کتابخانهها، دانشگاهها و در بعضی موارد افراد و محققان علوم دینی دریافت میکند.<br><br />
مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک، مرکزی شیعی، و خانم آرلین (رحیما پاتراف (Arlene "Raheema" Pater-Rov) مسؤول پخش و توزیع کتاب این مرکز است. خانم پاتراف درباره اهمیت کاری که انجام میدهد، اظهار داشت: «برای ما آموزش دانش اسلامی به زندانیان حائز اهمیت بسیار است؛ چرا که بسیاری از زندانیان بعد از آشنایی با تعالیم اسلام به این دین میگروند. بنا به تخمین آقای ابراهیم عبدالرحمن فرجاج، استاد مطالعات اسلامی در مدرسه طلبگی استارکینگ Star King School for the Ministryسالانه بیش از 30 هزار زندانی در زندانهای آمریکا به دین اسلام میگروند. او در ادامه میافزاید: درست است که مرکز تعلیمات اسلامی، مرکزی شیعی است و اکثر کسانی که مسلمان میشوند ابتدا خود را «سنی» میدانند، اما «سعی ما رساندن پیام و تعالیم اسلامی به مشتاقان است و به هیچ وجه در صدد دامن زدن به اختلافات نیستیم».<br><br />
خانم پاتراف سالها است که به رغم کمبود و در بعضی موارد عدم وجود بودجه معین و مناسب جهت برنامههای مربوط به توزیع کتاب، به طور داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشت مادی و گرفتن دستمزد، کار ارسال قرآن و کتب دینی و مذهبی به مؤسسات آمریکایی را از یک دفتر بسیار کوچک و محقر که پر از کتابهای ترجمه شده به زبان انگلیسی است، انجام میدهد. کمکهایی که به وی آن هم در بعضی موارد و به صورت موقت و نیمه وقت میشود فقط به وسیله دانشآموزان مدرسه انگلیسی زبان مرکز تعلیمات اسلامی است.<br />
بنا به اظهار خانم پاتراف، متأسفانه به دلیل داوطلبانه بودن این بخش و کمبود نیروی انسانی فعال در این زمینه، بسیاری از درخواستهای واصله بدون پاسخ میماند.<br><br />
بنیانگذار اولیه برنامه توزیع قرآن و کتابهای «بنیاد علوی» در نیویورک است. بنیاد علوی مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک را در سال 1981 خرید و تأسیس کرد و از همان ابتدای تأسیس به همّت دکتر عبدالسلامهاشم برنامه توزیع کتاب تحت عنوان «شمارش قرآن» Quranic Accountآغاز شد. بعدها در سال 1987 این برنامه به مکان دیگری انتقال یافت؛ اما درخواستها چون گذشته به مرکز میآمد. با توجه به عدم توقف درخواستهای واصله و در بعضی موارد حجم بالای درخواستها، مسؤولان مرکز بر آن شدند تا فعالیت توزیع کتاب و قرآن را ادامه دهند. در سالهای اولیه آغاز این فعالیت، چیزی حدود هزار جلد قرآن در سال از طریق مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک توزیع میشد. این رقم به بیش از 6 هزار جلد قرآن و سایر کتب دینی رسیده، پتانسیل توزیع بیشتری را نیز در بر دارد.<br><br />
مرکز تعلیمات اسلامی پوتومک، افزون بر برنامه توزیع کتاب، دارای مدرسه فارسی زبان در روزهای شنبه، کلاسهای انگلیسی تعالیم اسلامی در جمعه شبها و همچنین مدرسه اسلامی در روزهای یکشنبه است. مرکز تعلیمات اسلامی ضمناً میهماندار «مدرسه تمام وقت اسلامی» نیز هست. این مدرسه که مورد تأیید اداره آموزش و پرورش ایالت مریلند است، پنج روز در هفته به تدریس دورههای ابتدایی و متوسطه اشتغال دارد. این مرکز به تناسب ایام ولادت و شهادت و اعیاد اسلامی نیز جلسات ویژه برگزار میکند که به طور معمول به زبان فارسی است و همزمان به انگلیسی نیز ترجمه میشود. مرکز تعلیمات اسلامی ضمناً برای تقریب ادیان الاهی نیز فعالیت میکند.<br />
<br />
* '''اجلاس «شبیهسازی ژنتیک انسانی و تأثیرات آن» در قاهره برگزار میشود'''<br />
<br />
اجلاس «شبیهسازی ژنتیک انسانی و زاد و ولد بشری و تأثیرات آن» با هدف برقراری گفتوگویی علمی، دینی، فلسفی و اجتماعی میان ادیان سه گانه اسلام، مسیحیت و یهودیت از سوی سازمان اسلامی علوم پزشکی با همکاری سازمان تربیت و علوم و فرهنگ اسلامی (آیسیسکو) و سازمان بهداشت جهانی 17 الی 20 بهمن ماه در قاهره پایتخت [[مصر]] برگزار شد.<br><br />
به گزارش روابط عمومی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اجلاس چهار روزه «شبیهسازی ژنتیک انسانی» در مصر با حضور [[محمد علی تسخیری|آیتالله تسخیری]] دبیرکل مجمع و جمع کثیری از اندیشمندان و متفکران صاحب نام جهان و بررسی محورهای آفرینش انسان به صورت طبیعی، ژنتیک انسانی و فناوری زاد و ولد و بازتاب آن بر خانواده و بازتابهای اجتماعی ژنتیک و فناوری آن از سوی شرکتکنندگان، برگزار شد.<br />
<br />
شرکتکنندگان اجلاس، با بررسی موضوعات اجلاس سعی در معرفی دیدگاههای اسلامی در خصوص مسایل مطرح در همایش به منظور غبارویی از چهره اسلام و خنثیسازی تهمتهای ناروای تروریسم و خشونتگرایی به این آیین و ارائه چهره واقعی آن به مثابه دین صلح و دوستی برای جهانیان و برقراری همکاری میان اندیشمندان ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت و آشنایی با نظرات گوناگون آنها دارند.<br />
<br />
* '''مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اقدامات موهن به ساحت مقدس پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را محکوم کرد.'''<br />
<br />
بار دیگر دولتهای اروپایی با اقدام موهن و ننگین به انتشار کاریکاتورهای توهینآمیز به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در روزنامه دانمارکی و برخی مطبوعات نروژی و سوئدی و انتشار مجدد این کاریکاتورها در روزنامههای سراسری اروپا چهره ضدبشری و ضد اسلامی خود را نشان دادند که اعتراض گسترده مسلمانان سراسر جهان، علمای دینی، شخصیتهای سیاسی و رسانههای گروهی کشورهای مختلف را تشدید کرد.<br><br />
در پشت پرده این گستاخی وقیح، مقاصد شوم عوامل صهیونیسم بینالملل و اسلامستیز برای بازداشتن موج بیداری اسلامی و استکبارستیزی مسلمانان و جهانی شدن شعار تکبیر و عدالت و نفی تبعیضات است و به نام آزادی بیان و عقیده، ساحت مقدس رسول خدا را مورد هجوم قرار دادند تا خود ترویج کننده ترور و اعمال تروریستی و مخالف حقوق بشر باشند.<br><br />
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ضمن محکوم کردن حرکتهای اسلامستیز غربیها و رفتارهای وقیحانه برخی رسانههای اروپایی، این اهانت را که موجب خشم و خروش جهان بشریت به ویژه میلیونها مسلمان در سراسر جهان گردیده، اعلام میدارد، موفقیتهای بزرگ مسلمانان نظیر پیروزی حماس، ناتوانی اشغالگران در عراق و افغانستان و پیروزی بزرگ ملت ایران در دستیابی به فناوری نوین هستهای برای مصارف صلحآمیز زنگ خطری برای استکبار به صدا درآورده که آینده آن نابودی رژیمهای سلطه و اسرائیل جنایتکار خواهد بود.<br />
<br />
* '''بیانیه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی برای حضور گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن''' <br />
<br />
[[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] فرارسیدن تقارن سالگرد ایام خجسته پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با سالگرد ایام عبرتانگیز واقعه عاشورای حسینی که بهترین فرصت برای احیای ارزشها است و با امدادهای الهی و مجاهدات چندین ساله امام راحل و ایثار و شهادتطلبی مردان و زنان و نصرت اعجازآمیز اسلام بر کفر تحقق یافت را به رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامهای مدظله العالی و ملت شریف ایران تبریک و تهنیت عرض مینماید.<br><br />
امروز نظام اسلامی و حاکمیت دینی با توجه به ماهیت ظلمستیزی و استعمارزدایی آن با طیف گستردهای از دشمنان داخلی وخارجی مواجه است، از یک طرف با اهانت به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و سپس تکرار آن از ناحیه برخی نشریات اروپایی را نمیتوان امری عادی و فارغ از دیدگاههای خصمانه غرب علیه مسلمانان دانست. اینک باید با منطق وعزت حسینی در برابر خودخواهی و انحصار طلبی شورای حکام که ناشی از عدم درک وشناخت حقیقی از واقعیات جهانی است، ایستاد و قاطعانه از آن دفاع کرد در حالی که تحقیقات علمی و بهره گیری از فناوری پیشرفته صلحآمیز هستهای حق قانونی و مسلم جمهوری اسلامی ایران است و نباید از آن چشمپوشید. <br><br />
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی همگام با آحاد مردم و با گرامی داشت یاد و خاطره حضرت امام(رحمةالله) و تجدید میثاق با آرمانهای بلند و جاودان آن حضرت و تجلیل از مقام شامخ شهیدان فجرآفرین انقلاب و بیعت با مقام معظم رهبری و به منظور ثبت افتخاری دیگر در تاریخ زرین انقلاب در راهپیمایی 22 بهمن شرکت خواهند کرد و با وحدت و انسجام، قدرت بیبدیل امت اسلام را در دفاع از هیاهوی تبلیغاتی چند کشورغربی علیه فعالیتهای هستهای ایران واعتراض به چاپ کاریکاتور توهینآمیز نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را به نمایش خواهند گذاشت.<br />
<br />
==مأخذ شناسی اندیشه تقریب==<br />
=== أ. آثار منشر شده به وسیله مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی؛ ===<br />
<br />
* '''جهانشمولی اسلام و جهانیسازی «مجموعه مقالات» (جلد 1ـ3)'''<br />
<br />
به اهتمام: سید طه مرقاتی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1382، 400+432+576 صفحه، وزیری.<br><br />
برگزاری شانزدهمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی در اردیبهشت 1382 با موضوع «جهانشمولی اسلام و جهانیسازی» این فرصت را فراهم ساخت که پژوهشگران و اندیشهوران جهان اسلام، آرا و دیدگاههای خود را در قالب مقالات محققانه عرضه کنند و افزون بر شناساندن موضوع جهانی شدن در عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از یک سو و نمایان ساختن فرصتها و تهدیدهایی که این پدیده نو ظهور به همراه آوردهاست از سوی دیگر بر این واقعیت تکیه کنند که دین اسلام این قابلیت را دارا است که با این پدیده برخورد فعال داشته باشد و سخن نو به میان آورده، از فرصت جهانی شدن ارتباطات بهره جوید و به رسالت جهانشمولی رسول مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله)جامه عمل بپوشاند که فرمود: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ».<br><br />
مجموعه حاضر که در بردارنده تعداد 39 مقاله علمی از اندیشهوران و پژوهشگران گوناگون در موضوعاتی چون مبانی جهانشمولی اسلام، راه کارها برای جهان اسلام، جهانیسازی (سیاسی، حقوقی و روابط بینالملل، اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات) است، نویسندگان این مقالات کوشیدهاند تا به تناسب نیاز زمان به تبیین مبانی دین بپردازند و با شیوههای پرجاذبه آن را عرضه کنند تا از این طریق چشمهای جستوجوگر جوانان و نوجوانان در سرتاسر جهان که در پی ایجاد ارتباط با سایتی هستند که به پرسشهای فطری آنان پاسخ گوید و آنها را از بین امواج پرتلاطم به ساحل رستگاری هدایت کند.<br><br />
عناوین مقالات و اسامی نویسندگان آن عبارتند از:<br><br />
جلد اول: اسلام و جهانی شدن / عماد افروغ، جهانشمولی و جهانی شدن اسلام... / محمدرضا جواهری، جهانیسازی (تعریف، تاریخ و مبانی فکری و فلسفی آن / عثمان دادپی، تمدن عصر ظهور و ویژگیهای آن / محمدرضا بندرچی، اسلام، دین جهانی / محمدآصف محسنی، دین و جهانی شدن: فرصتها و چالشها / محسن الویری، جهانی شدن و ایران: بایدها و نبایدها / امیرمحمد حاجی یوسفی، اتحادیه امت اسلام / حمید مولانا، الگوی جهانگردی مسلمانان در عصر جهانی شدن / محمدهادی همایون، وضعیت انسان مسلمان در جهان معاصر / محمد محسنیان راد.<br><br />
جلد دوم: جهانی شدن، چه باید کرد / الیاس نادران؛ مروری بر وجوه اقتصادی حکومت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) / حسن سبحانی؛ درآمدی بر شکلگیری بازار مشترک اسلامی / شیخ حسن آقا نظری؛ فرامرزی شدن قلمروهای اقتصادی ـ اجتماعی / احمد شعبانی؛ ابعاد سیاسی جهانی شدن و جهان اسلام / ابراهیم برزگر؛ جهانی شدن؛ ملیت و هویتهای فرو ملی و فراملی در خاورمیانه / حمید احمدی؛ ناامنی محدود؛ بررسی تهدیدهای جهانی شدن برای... / اصغر افتخاری؛ جهانی شدن و تضعیف حاکمیت ملی در جهان سوم / حسین دهشیار، جهانی شدنها: غربی شدن و اسلامی شدن جهان / سعید رضا عاملی؛ الگوی هنجاری مطلوب برای رسانههای جدید اسلامی / حسام الدین آشنا؛ جهانشمولی و مسأله هویت / محمد ستوده؛ جهانیسازی: تهدیدها و فرصتها در عرصه... / سید سعید لواسانی.<br><br />
جلد سوم: اسلام معاصر و جهانیسازی / مجید مرادی؛ فقه و جهانی شدن / احمد مبلّغی؛ جهانی شدن، بحرانهای بشر و عرفان... / سعید رحیمیان، مبانی فلسفی و قرآنی جهانشمولی اسلام / محمدرضا کاشفی؛ جهانی شدن، قرآن و هویت مجازی / سید حسن عصمتی؛ جهانی شدن و جهان اسلام / احمد بارگاهی؛ مبانی فکری و فلسفی جهانیسازی / مرتضی شیرودی؛ گفتوگوی تمدنها راهکار مقابله... / محمدرضا جواهری؛ نگرشی نو به سیمای جامعه مطلوب / رضا رستمی زاده؛ تبیین راهبرد استفاده از فرصتها و... / محمد ملازاده؛ جهانی شدن و تحول فرهنگهای... / نورالله قیصری؛ جهانی شدن و جهان اسلام: فرصتها و... / سید عبدالقیوم سجادی؛ جهانیسازی و مسؤولیتهای فراملی / سید صادق حقیقت؛ جهانی شدن، فرهنگ جهانی و تجدید فرهنگ و... / حسین پوراحمدی، ارتباطات دینی و جهانی شدن: رسانههای... / ناصر باهنر؛ تنگناهای فرهنگ حاکم بر جهانی شدن / سید کاظم سید باقری.<br />
<br />
* '''ولایة الأمر، دراسة فقهیة مقارنه''' <br />
<br />
محمدمهدی آصفی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1384، 384 صفحه، وزیری.<br><br />
اعتقاد به ولایت فقیه نه تنها مسألهای مستحدثه نیست، بلکه از آغاز غیبت کبرا تا کنون همواره مورد ادعا و اثبات قریب به اتفاق همه بزرگان فقه و فقاهت بودهاست. اصولا رسیدن به شناخت راستین از اندیشه ولایت فقیه یکی از رسالتهای بزرگ جامعه انقلابی ما در راه پاسداری از ارزشهای ناب این اندیشه به شمار میرود. ارزشهای نابی که در پرتو انقلاب شکوهمند [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی (رحمةالله)]] در عرصه نظر و عمل به بار نشست. ظرافت و نوپایی موضوع ولایت فقیه و تراوش ذهنی اندیشهوران از یک سو و هجوم فکری ـ فرهنگی بیگانگان برای شبههافکنی از سوی دیگر، پرسشها و شبهههای فراوانی را در این زمینه پدید آورده و ضرورت روشنگری و نوپردازی در این عرصه را آشکارتر ساختهاست. در این میان، کتابهایی که در موضوع رهبری امت اسلامی و ولایت فقیه نوشته شدهاند، پاسخی در خور و بهنگام به این تقابل فکری ورساندن اندیشه صحیح به ساحل صلاح است.<br><br />
از جمله کتابهایی که در موضوع ولایت فقیه به صورت محققانه بدان پرداخته شده، کتاب ولایة الامر حضرت آیتالله محمد مهدی آصفی است. این کتاب حاصل چندین سال درس خارج استاد در حوزه علمیه قم است که برای طلاب بیان داشته؛ سپس با افزودن بعضی از مباحث و مسائل فقهی جدید، از سوی مجمع تقریب مذاهب اسلامی، چاپ شدهاست.<br><br />
کتاب از هفت بخش تشکیل میشود: در بخش اول: به موضوع اصل حاکمیت و رهبری در اسلام با توجه به آیات شریفه قرآن و تصورات جاهلی و اسلامی درباره اِله و سپس به اصل حاکمیت در فقه اسلامی و نیز ویژگیهای فقه اسلامی میپردازد. بخش دوم: ادلّه وجوب تشکیل دولت اسلامی و نصب حاکم را با توجه به منابع چهارگانه فقهی: قرآن، سنت، عقل و اجماع به صورت مبسوط شرح میدهد. در بخش سوم: یکی از شروط حاکم را که فقاهت است بیان کرده؛ و سپس در بخش چهارم به نحوه نصب حاکم در عصر غیبت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجهالشریف ـ میپردازد. بخش پنجم که یکی از مباحث عمده کتاب را شکل میدهد، بیعت سیاسی و سیر تاریخی بیعت، ریشه لغوی کلمه بیعت، بیعت در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و انواع و شرایط بیعت و نظر جمهور عالمان درباره آن از موضوعاتی است که مؤلف در این بخش به آنها نظر داشتهاست. در بخش ششم: وحدت را محور ولایت الامر دانسته و با توجه به آرای دانشمندان دو فرقه (شیعه و سنی) و کتاب و سنت آن را به بحث گذاشتهاست. در بخش هفتم که عنوان آن «الخطوط العامة للدولة الاسلامیه» است و بیش از نصف کتاب را شامل میشود، چهار موضوع ولایت، طاعت، شورای و نصیحت ابتدا در قرآن سپس در احادیث و روایات بررسی شده و آرای فرقههای گوناگون عالمان و دانشمندان شیعه و سنی به صورت مقایسهای کنار هم بیان شدهاست.<br />
<br />
* '''زندگی [[سید حسین بروجردی|آیتاللهالعظمی بروجردی(رحمةالله)]] و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی'''<br />
<br />
[[محمد واعظ زاده خراسانی]]، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1379، 416 صفحه، وزیری.<br><br />
در این کتاب، با اشاره به زندگی حضرت آیتالله بروجردی، مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی به تفصیل بیان میشود. نگارنده نخست شرح کوتاهی در باب شجره نامه، اعقاب، تاریخ ولادت و وفات، پدران و فرزندان او، ارتباط بین خاندان طباطبایی و خاندان مجلسی، زندگی در اصفهان، مراجعت به بروجرد، هجرت به نجف، مسافرت به مشهد... ، مرجعیت تقلید، اصلاحات در حوزه، اعزام مبلغ به خارج کشور و نیز دیدگاههای اجتماعی و سیاسی و روش فقهی و اصولی مرحوم بروجردی فراهم میآورد؛ سپس گزارش اجمالی از روش وی در علم حدیث به دست میدهد.<br><br />
معرفی کتاب جامع الاحادیث از تألیفات آیتالله بروجردی و اجازه اجتهاد و روایت حدیث و نیز نامههای نویسنده محترم به آیتالله بروجردی و تبیین مکتب و آثار رجالی وی مطالبی است که در پی میآید.<br><br />
کتاب با شرح برخی خصوصیات اخلاقی و عرفانی، معرفی آثار، سبک کار و دیدگاههای آیتالله بروجردی در تقریب مذاهب اسلامی و همچنین گزیده مصاحبه مجله حوزه با استاد واعظ زاده خراسانی درباره شخصیت آیتالله بروجردی به پایان میرسد.<br />
<br />
* '''شیخ محمود شلتوت طلایهدار تقریب: در عقاید، تفسیر، حدیث، فقه مقارن و همبستگی مذاهب اسلامی'''<br />
<br />
عبدالکریم بیآزار شیرازی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1379، 283 صفحه، وزیری.<br><br />
در این کتاب، ضمن شرحی کوتاه بر زندگی شیخ محمود شلتوت، از مراجع کشور مصر و رئیس دانشگاه الازهر، برخی خصوصیات و شخصیت ادبی، فقهی و آزاداندیشی وی و نیز دیدگاههای اعتقادی شیخ همراه با روشهای تفسیر قرآن وی بازگو شدهاست.<br><br />
بخش مهمی از کتاب نیز به تحلیل و بررسی فتوای شیخ شلتوت درباره جواز پیروی از مذاهب اصیل اسلامی به ویژه شیعه دوازده امامی اختصاص یافته است. در این بخش، علل صدور فتوا، ارتباط شیخ شلتوت و دارالتقریب، ارتباط شیخ شلتوت با عالمان شیعه و وحدت اسلامی بررسی شدهاست. مهمترین عناوین مطرح شده در کتاب عبارتند از:<br />
بیوگرافی حضرت شیخ محمود شلتوت، شخصیت والای شیخ بزرگوار محمود شلتوت (مقدمه نویسنده)، شخصیت ادبی پیشوای مصلح محمود شلتوت (مقدمه عباس محمود عقاد شاگرد وی) شیخ محمود شلتوت و مسائل اعتقادی، شیخ محمود شلتوت و تفسیر تقریبی، طرح شلتوت ـ قمی برای جمعآوری احادیث مشترک، شیخ محمود شلتوت و فقه مقارن، شیخ محمود شلتوت و فتوای تاریخی، شیخ محمود شلتوت و دارالتقریب، شیخ محمود شلتوت و علمای بزرگ شیعه و... .<br />
<br />
* '''جامع البیان فی الأحادیث المشترکة حول القرآن: سلسلة الاحادیث المشترکة(5)'''<br />
<br />
محمدعلی اسدی نسب، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1384، 679 صفحه، وزیری.<br><br />
شکی نیست که قرآن کریم نزد مسلمانان در هر فرقه و مذهبی جایگاه بلند و اهمیت فوقالعاده دارد. نزول قرآن بزرگترین حادثه در تاریخ انسانیت به شمار رفته و بیشترین نقش را در تمدن اسلامی و نیز پایهگذاری علوم و فنون بین مسلمانان و سپس جهان داشتهاست. قرآن مجید دارای ویژگیهایی است که سایر کتابهای آسمانی آن را نداشتهاند و آن خصوصیات عبارتند از:<br />
# جهانشمولی است و به سرزمین یا قوم خاصی اختصاص ندارد؛<br />
# دارای پیام و دعوتی است که انسانها را به تفکر، وحدت، تقریب و دوستی و سربلندی فرا میخواند؛<br />
# علمی است و به بسیاری از موضوعات زندگی بشر با دقت کافی توجه دارد و مرجع عام و خاص است؛<br />
# کتاب هدایت و راه نجات است؛<br />
# معجزه است و همه از آوردن همانند آن ناتوانند.<br />
از آنجا که یکی از اهداف مهم مجمع تقریب مذاهب اسلامی آشنا ساختن تمام مذاهب اسلامی به مشترکات اسلامی و دینی است، کتاب جامع البیان فی الأحادیث المشترکة حول القرآن که شامل احادیث مشترک بین شیعه و اهل سنت در موضوع قرآن مجید است، به منظور شناسایی زمینههای فراوان اشتراک بین مذاهب اسلامی و توجه به مودت به صورت عنصر اصیل در رفتار متقابل مسلمانان با یکدیگر و بازگشت به قرآن و سنت به صورت دو منبع اصلی و اساسی که از طرف خداوند و رسولش تشریع شده، در سه بخش کلی و ابواب و فصول متعدد انتشار یافتهاست.<br><br />
'''بخش اول:''' احادیث مشترک در ارتباط با تمام قرآن است که شامل پانزده باب کلی میشود و عناوین آن عبارتند از تاریخ نزول قرآن، عظمت قرآن و اوصاف آن، قرآن خالق و مخلوق نیست، قرآن از اختلاف وتناقض مصون است، حرمت و آداب قرآن، جایگاه قرآن در روز قیامت و اهمیت قرائت آن، تعلیم و تعلّم (فراگیری و آموزش) قرآن، آداب ظاهری قرائت قرآن، آداب باطنی قرائت قرآن، ثواب قرائت و فضایل آن، ختم قرآن، فضایل حاملان قرآن و اهل قرآن، آنچه به تفسیر و علوم قرآن مربوط است، دعاهای مربوط به قرائت و حفظ قرآن.<br><br />
'''بخش دوم:''' احادیث مشترک پیرامون فضایل سورهها و آیات قرآن است که شامل یک مقدمه و بیست و هشت فصل میشود.<br><br />
'''بخش سوم:''' احادیث مشترک پیرامون اسباب نزول قرآن است که دارای مقدمه و تعریف اسباب نزول آن را بیان و سپس اسباب نزول حدود هشتاد سوره آورده شدهاست.<br />
در '''صفحات پایانی''' کتاب فهرست آیات، احادیث، اعلام و نیز مصادر و موضوعات کتاب فراهم آمدهاست.<br />
<br />
* '''پیشینه تقریب: تاریخچه و مستندات دارالتقریب مذاهب اسلامی در قاهره و بررسی مجله آن (رسالة الاسلام)'''<br />
<br />
محمدعلی آذرشب، ترجمه: رضا حمیدی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، اول، 1384، 312 صفحه، وزیری.<br><br />
دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، مؤسسه نیکو و مبارکی است که بیش از نیم قرن پیش (1368 ق / 1947 م) فعالیت خود را در قاهره پایتخت مصر آغاز کرد و ثمره آن در طول دهها سال به بار نشست. این مؤسسه از نشانههای همکاری و تفاهم بین شرق و غرب جهان اسلام یا به عبارت دیگر، به طور اخص بین دو کشور ایران و مصر است که با مرور زمان به ویژه از نیمه قرن نوزدهم میلادی، این همکاری از نتیجه ثمربخشی بهرهمند شد و فاصله بین امت اسلامی را در صحنه تاریخ برطرف و سهم بسزایی را ایفا کرد.<br />
کتاب حاضر از دو بخش تشکیل شدهاست: بخش اول به بررسی پیشینه دار التقریب اسلامی با معرفی مجله «رسالة الاسلام» و محورهای اساسی این مجله چون اولین بیانیه و انعکاس آن، محور عقیده، محور قرآن، محور فقه، محور ادبیات، سیری در دیدگاههای سردبیر و نیز فهرست مطالب مجله از شماره 1ـ60 پرداخته شدهاست. در بخش دوم به تأسیس دارالتقریب اسلامی، فعالیتها و ارتباطات این مؤسسه با استفاده از مدارک و اسناد و نیز موضوعات بسیاری مانند خاطرات شیخ محمدتقی قمی از خط مشی دار التقریب، عهدنامهها و بیانیهها، فتوای شیخ محمود شلتوت، اهداف جمعیت دار التقریب، نامهها (نامه رئیس الازهر عبدالمجید سلیم به دارالتقریب در خصوص تفسیر مجمع البیان و آیتالله بروجردی، نامه آیتالله بروجردی به شیخ عبدالمجید سلیم، نامه رئیس الازهر شیخ محمود شلتوت به آیتالله بروجردی و...)، طرحهای علمی (طرح علمی مهم بین شلتوت و قمی، مسابقهای در قاهره درباره امام جعفر صادق(علیهالسلام)، طرح و بررسی سیره رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)، آمار مسلمانان و شناسایی وضعیت طوایف و گروههای اسلامی و...)، فعالیتهای جهانی (همبستگی در کشور ترکیه و پاکستان، تقریب در سوریه و لبنان، ولیّ عهد یمن عضو افتخاری تقریب)، انعکاس دار التقریب در مطبوعات (گفتوگوی جناب شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر با خبرنگار روزنامه اطلاعات ایران، تقریب در مجله مصری،) اشاره شدهاست.<br><br />
صفحات پایانی کتاب به سه پرسش و پاسخ در مورد برخی موضوعات تقریب مذاهب اسلامی اختصاص یافتهاست.<br />
<br />
=== ب. سایر آثای منشر شده در زمینه اندیشه تقریب <ref>تهیه شده توسط سلمان حبیبی پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة</ref>؛ === <br />
<br />
* '''دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین'''<br />
<br />
محمد غزالی، [[قاهره]]، دار الشروق، اول، 1997 م، 191 صفحه، وزیری.<br><br />
این کتاب توضیح و تحلیل دستورهای بیست گانه [[حسن البنا]] رهبر اخوانالمسلمین مصر برای ایجاد تفاهم فرهنگی بین پیروان مذاهب گوناگون اسلامی است. هدف نویسنده، مستندسازی اصول مزبور بر اساس تجربیات تبلیغی وی در طی چهل سال و ارائه مشترکات پیروان این مذاهب بودهاست. وی با استناد به آیات و روایات آثار حسن البنا، سرفصلهای ذیل را شرح دادهاست:<br><br />
کامل بودن اسلام و پاسخگویی آن به تمام نیازهای انسان، توأم بودن کتاب و سنت با یکدیگر، پایهگذاری اسلام بر واقعیات و نه اوهام، رابطه بین نص و مصلحت، اختلافات فقهی و تعدد مذاهب، ارزش علمی اخبار آحاد، اجتهاد فقهی، تعصبات مذهبی، تقلید و اجتهاد، معنای سلفی گری و مذاهب فقهی و سلطه دولتها، اختلافات موروثی و ارزش و آثار آن، مفهوم حب و بغض برای خدا و معنای سنت و ولایت، زیارت قبور و ساخت مسجد، توسل، یکی نبودن عادات مسلمانان با تعالیم اسلام، انحرافات روحی و جسمی، سطح فرهنگی مسلمانان و محدوده اسلام و تکفیر.<br />
<br />
* '''الأمة الوسط مع نظرة في تاریخ الخروج السیاسی في صدر الاسلام و تسلیط الضوء علی مدارس التقریب و الوحدة الاسلامیة'''<br />
<br />
سید علاء الدین مدرس، بغداد، دار الکتب العلمیة، اول، 1998 م، 139 صفحه، وزیری.<br><br />
در اثر پیشگفته با نگاهی تاریخی ـ تحلیلی به تقریب و اتحاد امت اسلامی تحت لوای اسلام دعوت میکند. نویسنده صفات امت اسلام را چنین بر میشمارد:<br><br />
وسطیت، خدایی بودن، اتباع (پیروی)، اعتدال، مثبتنگری و برخوردار از عزت ایمانی، وسطیت (اعتدال)؛ مقتضی حمل رسالت و امانت، جانشینی بر روی زمین، شهادت بر مردم، دعوت به اسلام، محبت، نیکی و دوری از غلو و تندروی و دشمنی و تعصب است. اندیشه اتحاد میان مسلمانان و کنار زدن مذاهب و طوایف، امری خیالی نیست؛ اما دستیابی به آن دشوار؛ و نخستین گام آن، نیت صادق و ملتزم بودن به اصل عدالت و شورا است؛ آنگاه اقدام به حمله برای تصحیحی همهجانبه که جریان اعتدال را بین سنی و شیعه تقویت کند. نویسنده بر اندیشههای مرحوم دکتر شریعتی، در مورد ضرورت جدا دانستن تشیع علوی و تشییع صفوی فرقهگرا تأکید، و به منابع تفسیری، حدیثی، تاریخی و کلامی شیعه و سنی استناد میکند. برخی از ابواب کتاب عبارتند از:<br><br />
دوران اسلامی مشترک، دوره بیداری و تقریب، خروج سیاسی، شعوبیه، تصوف، مکتبهای معاصر تقریب و مسائل نوپیدای دوران فرقهگرایی.<br />
<br />
* '''فقه الائتلاف: قواعد التعامل مع المخالفین بالإنصاف'''<br />
<br />
محمود محمد خزندار، با تحقیق: علی خشان، ریاض، دار طیبه، اول، 1421 ق، 425 صفحه، وزیری.<br><br />
هدف نویسنده، ارائه راهکارهای عملی ـ فقهی برای اتحاد فرقههای گوناگون اسلامی است. او از دو روش توصیفی و تحلیلی کمک گرفته و به آیات و روایات و سخنان عالمان اسلام چون ابن تیمیه، غزالی، ابن قیم، محمد بن الوهاب، مالک، و شافعی استناد دارد. اختلاف و انواع و حکمت آن و راههای محدود کردن آن را بیان داشته و توجه به اصول اسلامی را رمز حل این مشکل دانستهاست. وی پرهیز از عصبیت، رعایت انصاف در برخورد با همه مخالفان و توجه به مصالح عموم مسلمانان و تحقق مصالح شرعی آنها و انصاف در عذرخواهی و خودداری از غلو را از جمله راهکارهای رسیدن به صلح و اتحاد بین همه مسلمانان برشمرده و در فصلها و ابواب مختلف کتاب، به شرح آنها پرداخته است.<br />
<br />
* '''موجز النظریة العامة للدعوة الاسلامیة و النهج العام و أساس لقاء المؤمنین'''<br />
<br />
عدنان علی رضا نحوی، ریاض، دار النحوی، دوم، 1999 م، 275 صفحه، وزیری.<br><br />
در این پژوهش، روش کلی اسلام در تبلیغ و ایجاد اتحاد میان مسلمانان بیان شدهاست. نویسنده، مطالب خود را خطاب به تمام مسلمانان و مذاهب اسلامی و امتهای مسلمان و با هدف تربیت انقلابی و ارشاد آنان نوشتهاست. هدف او، آگاه کردن مسلمانان از وضعیت موجود خود و دشمنانشان، و آنچه باید انجام دهند و تبیین روشهای تبلیغ و عمل اسلامی است. وی روشی ساده را در تحلیل مطالب به کار میگیرد و ضمن آوردن مثالهای عملی و واقع گرایانه، میان تعالیم اسلام و آموزههای دیگر نظامها و قوانین بشری، مقایسه انجام میدهد. او مسلمانان را به همکاری و هماهنگی و پایان دادن به اختلافات توصیه میکند و معتقد است که خداوند، افراد درگیر و پراکنده را یاری نمیکند و ارتباط میان مؤمنان باید بر این قاعده باشد: همکاری در آنچه خداوند دستور به همکاری در آن را داده و معذور بودن در آنچه که خداوند اجازه اختلاف در آن را به ما دادهاست. وی بر آن است که در اسلام، اهداف ربانی و الاهی مطرح است و انجام آن جز با سپاهیان خدا و مسائل و روشهای ربانی میسر نیست. به این موارد آمادگی روحی و معنوی افاضه شده از سوی خدا را نیز باید افزود. عناوین مهمترین محورهای کتاب چنین است: موانع و مقتضیات در راه دعوت، مسؤولیت فردی، اصول اجرا.<br />
<br />
* '''ابحاث في الوحدة الاسلامیة'''<br />
<br />
جودت سعید؛ سید محمدحسین فضلالله، محمد نفیسه، دمشق، مرکز العلم و الإسلام، اول، 1997 م، 123 صفحه، رقعی.<br><br />
این کتاب در بردارنده مقالات و مباحثی درباره وحدت اسلامی است. عوامل و زمینههای سنّتی اختلاف میان مسلمانان و مسأله دعوت به وحدت اسلامی در این اثر بحث شدهاست. نویسندگان این اثر در سه مقاله جداگانه، دعوت به وحدت واقعی کرده و بین وحدت آرمانی و خیالی با وحدت حقیقی تفاوت گذاشتهاند. تحلیل مختصری از اوضاع جهان بعد از جنگ جهانی اول و روابط رایج امروزی در جهان را نیز ارائه میدهند. آنها بر این نکته تأکید میکنند که امروزه انتظار وحدت از مسلمانان بیشتر از گذشتهاست. نویسندگان بر آن هستند که وحدت موقتی و بر اساس برانگیختن عاطفهها نوعی همپیمانی است نه وحدت. آنان میگویند: اگر دعوت به وحدت بر اساس واقعنگری و شناخت موقعیت جهان اسلام باشد و طبیعت اختلافها و کشمکشها به خوبی تشخیص داده شود و افکار جدید مورد تحمل قرار گیرد، آرمان وحدت بهتر تحقق مییابد.<br />
<br />
* '''المسلمون فی العالم، تاریخاً و جغرافیاً'''<br />
<br />
رأفت شیخ، مصر، مؤسسه تحقیقات و بررسیهای انسانی اجتماعی، دوم، 1998 م، 232 صفحه، وزیری.<br><br />
پژوهشی در وضعیت جغرافیای انسانی مسلمانان جهان است. مؤلف ضمن تشریح عوامل وحدت مسلمانان در صدر اسلام و علل تفرقه و تخریب آنان در قرون بعدی، موانع وحدت در عصر حاضر را بررسی و آمار مسلمانان جهان و عقاید مذهبی آنان را عرضه میکند، کتاب به روش توصیفی و با استناد به متون تاریخی و اجتماعی عربی و لاتین نگاشته شدهاست. وحدت اسلامی، جنبشهای اسلامی و اوضاع مسلمانان در آمریکا، اروپا، چچن و بوسنی از مطالب کتاب است.<br />
<br />
* '''نقاط الالتقاء بین المذاهب الاسلامیة'''<br />
<br />
[[وهبة زحیلى|وهبة زحیلی]]، دمشق، دار المکتبی، اول، 1997 ق، 40 صفحه، جیبی.<br><br />
این کتاب به معرفی مشترکات مذاهب اسلامی میپردازد. نویسنده اختلافات موجود میان مذاهب اسلامی را امری سطحی و مربوط به فروعات و مسائل جزئی میداند و از پیروان آنها میخواهد تا با تکیه بر مشترکات در پی تحقق امت اسلامی واحد برآیند. وی با استناد به آیات قرآن و احادیث پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و دیدگاههای برخی از فقیهان اهل سنت درباره مقوله اجتهاد، اختلاف نظری و اجتهادی میان فقیهان و مجتهدان شیعه و سنی را مورد ستایش قرار داده و در مقابل، تکفیر و تفسیق آنان به وسیله یکدیگر را نکوهیده است.<br />
<br />
==چکیده مقالهها==<br />
در این بخش از فصلنامه مقالات اندیشهای به زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده است.<br />
<br />
=== چکیده مقالات به زبان عربی ===<br />
* '''التجديد في الفكر الاسلامي والمرونة في التشريع'''<br />
<br />
محمدعلي التسخيري <ref>الامين العام لمجمع التقريب بين المذاهب الاسلامية.</ref> <br />
<br />
ان التجديد المستمر في محتوی الفكر الاسلامي وشكله امر ضروري وبديهي لان المتغيرات والمستجدات التي تخطو الان خطوات واسعة في عالمنا المعاصر ترشدنا الی ضرورة تجديد الفكر الاسلامي، و راح كاتب هذا المقال يؤكد علی هذه الضرورة وينوه في الوقت نفسه باهمية الاجتهاد كآلية لاخضاع تلك المستجدات التي تواجه الشر ع، ولبلورة معادلات فكرية حديثة ملهمة من مصادر التشريع الاسلامي لها القابلية علی الاجابة عن الاشكاليات النابعة من التحولات الزمانية والمكانية، ايمانا منه ان عملية التجديد هذه، ناشئة من عنصر المرونة في الاسلام واستعرض في هذا المجال عناصر المرونة في الشريعة.<br><br />
وقد بيّن في الختام القواعد الكفيلة بتنظيم عملية التجديد، كما حذر من مغبة تصدي غير المتخصصين لهذه العملية، واعرب عن امله في الاسراع من عملية تجديد الفكر الاسلامي من خلال طرح آليتين، هما: الاجتهاد الجمعي والتعاون والتنسيق بين المجتهدين والمتخصصين في الفروع العلمية والمهنية المختلفة.<br />
<br />
'''المصطلحات الرئيسة:''' التجديد، المرونة، الفكر الاسلامي، الاجتهاد، الشريعة.<br />
<br />
* '''دور الثورة الاسلامية في وحدة المسلمين ويقظتهم''' <br />
السيد مهدي بزركي <ref>ماجستير في العلاقات الدولية.</ref> <br />
<br />
يواجه العالم الاسلامي اليوم بماضيه المشرق مشكلات حادة في كيانه، فالدول الاستعمارية ذات النفوذ تجد بقاء حياتها في محو الاسلام واضعاف المسلمين، فتتشبث باساليب من المكر والخداع للحيلولة دون وحدة المسلمين وايجاد التفرقة في صفوفهم، وفي ظروف كهذه يجب علی كافة المسلمين والدول الاسلامية التمسك بالاسلام والنهوض لمواجهة تلك الاهداف الاستعمارية المشؤومة، وبالفعل فقد تحقق ذلك بانتصار الثورة الاسلامية في ايران وطرح مشروع الوحدة الاسلامية من قبل الامام الخميني.<br />
<br />
وقد تطرق هذا المقال الی دور الثورة الاسلامية في ايران في وحدة المسلمين مع الاشارة الی استراتيجية هذه الثورة فيما يمت الی تعزيز الانسجام بين السياسة الداخلية والخارجية، والعناية بالاصول المشتركة للمذاهب الاسلامية ونبذ سياسات التفرقة لما لذلك من تأثير في اقامة العلاقات الدبلوماسية، ومن ثم بحث المقال عوامل تشتت المسلمين وعوامل تحقيق الوحدة الاسلامية من خلال رؤية الامام الخميني، واستعرض جهود الجمهورية الاسلامية في هذا المضمار عبر اقامة المؤتمرات الدولية وتأسيس المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية.<br />
<br />
'''المصطلحات الرئيسة:''' الثورة الاسلامية، الوحدة الاسلامية، التشتت، الاصول المشتركة، الاخوة الاسلامية، الامام الخميني، الامة الاسلامية، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب، منظمة المؤتمر الاسلامي. <br />
<br />
* '''الاثار القانونية للتبرع باعضاء الميت او الميت دماغيا'''<br />
مير سجاد هاشمي <ref>ماجستير في القانون.</ref> <br />
<br />
ان التبرع باعضاء جسم الميت او الميت سريريا يرتبط بحق احترام جسد الانسان بعد وفاته الا انه لا يمكن الانتفاع من اعضاء المتوفی بوفاة طبيعية سوی بضع دقائق بعد وفاته مما يجعل الاستفادة منها امرا متعذرا لعلم الطب من الناحية العملية، وللسبب ذاته فقد حاز الموت السريري علی اهتمام متزايد وهي الحالة التي يقف فيها الدماغ عن نشاطه دون سائر اعضاء الجسم، مما دعی الی اطلاق اسم «بنك التبرع بالاعضاء» علی هذه الحالة.<br><br />
ان التبرع باعضاء الشخص المتوفی انما يصح اذا اوصی بذلك قبل موته، الا اذا توقفت حياة انسان مسلم علی ذلك عندئذ تنتفي الحاجة للوصية، لان حفظ حياة انسان اخر هو الاهم وحتی مع وجود وصية، فان حق احترام جسد الميت يسقط لداع عقلائي اخر وهو التبرع بالاعضاء لشخص اخر، وفي غير هاتين الحالتين فالتعدي علی جسد الميت سيكون خاضعا لقوانين العقوبة.<br />
<br />
'''المصطلحات الرئيسة:''' الجسد، الموت السريري، التبرع بالاعضاء، الوصية، ولي الميت.<br />
<br />
* '''مسائل الحج العرفانية''' <br />
عبد العلي باقري <ref>كاتب ومحقق ومسؤول مكتبة المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية.</ref><br />
<br />
يشتمل باطن الحج علی عدة اسفار: <br><br />
السفر الاول: السير من الخلق الی الحق او الانقطاع الی ماسوی الله عز وجل، وله مراتب: <br />
الاولی: التوبة: الرجوع من الشيطان الباطني والطاغوت الی الله؛<br><br />
الثانية: اليقظة: والوقوف الكامل علی اهمية ومكانة بيتالله الحرام؛<br><br />
الثالثة: التخلية: التخلي عن الصفات الشيطانية والتحلي بالصفات الرحمانية؛<br><br />
الرابعة: التحلية: تنزيه القلب وتشخيص القيم من غيرها.<br><br />
السفر الثاني: السير من الحق في الحق: واستمرار العلاقة مع الله والسعي وراء تعزيزها، ولهذا السفر اداب واعمال: <br />
# الاحرام: هو الدخول في نطاق يحرم علی الحاج تعاطي بعض الاشياء؛<br />
# الطواف: وهو يحاكي فعل الملائكة الذين يطوفون حول العرش الالهي؛<br />
# صلوة الطواف: لما يصل الحاج لمقام العبودية فيجب عليه الاتيان بصلوة الشكر؛ <br />
# السعي بين الصفا والمروة: تخليدا لذكری ابراهيم وزوجه التي تجسم فيها الامل بالرحمة الالهية وبالتالي بلغت هدفها المنشود؛<br />
# التقصير: وهو الانتقال من اللذات الروحية الی اللذات الجسمية حيث يحل للحاج من خلال التقصير كل شیء سوی استشمام العطور والاستمتاع بالنساء؛<br />
# الذهاب الی عرفات: وهو محل الاعتراف بالذنوب وكسب المعرفة بالتوحيد؛<br />
# السعي الی المشعر: وهو مكان يكتسب الفطنة والبصيرة عبر ذكر الله؛<br />
# السعي الی منی: ارض الامل والرحمة والمعرفة واستجابة الدعاء وطلب سعادة الدنيا والاخرة؛<br />
# رمي الجمرات الثلاث: وهو رمي الشيطان الباطني (النفس الامارة) والشيطان (ابليس واعوانه) والطاغوت اي اعداء الدين والاسلام؛ <br />
# ذبح الهدي: وهذا العمل يرمز الی التضحية في سبيل الله سبحانه؛<br />
# الحلق أو التقصير: وهي ازالة مابقي من الرذائل وتزكية القلب من التكبر والغرور والرياء؛<br />
# طواف النساء: وهو يرمز الی ان الانسان مهما وصل الی مقام العبودية فانه يظل بحاجة الی عناية الله للسيطرة علی غرائزه الجنسية. <br />
السفر الثالث: السير من الحق الی الخلق: وبالطبع فان هذا السفر اكثر صعوبة من السفرين الاخرين ذلك ان في السفرين الاوليين يتم تهذيب النفس ولكن في هذا السفر تلقی علی عهدته مهمة تهذيب الاخرين، اي لابد للحاج من تعليم الاخرين كل ما تعلمه في الحج. <br />
<br />
'''المصطلحات الرئيسة:''' الحج، السعي، الصفا، المروة، ذبح الهدي، الطواف، التقصير، عرفات، المشعر، منی.<br />
<br />
* '''التعايش المذهبي''' <br />
الدكتور محمد علي خالديان <ref>عضو الهيئة التعليمية في الجامعة الحرة الإسلامية، فرع جرجان.</ref><br />
<br />
لقد أكدت آيات الذكر الحكيم و السنة النبوية علی أصل التعايش المذهبي، فثمة ثلاث طوائف من الآيات في هذا الصدد: أـ الآيات النافية للجبر في العقيدة ب. الآيات التي تحث علی الاحسان و المحبة لغير المسلمين ج. الايات التي تؤكد علی التعايش مع سائر الاديان.<br><br />
كما ان السيرة العملية للنبي(صلی الله عليه وآله) و الخلفاء في تعاملهم مع اليهود و النصاری تستند الی المحبّة و السلام و يتضح ذلك من خلال الكتب التي كانوا يرسلونها الی عمّالهم و التي تحثّهم علی احترام حرية العقيدة و الحق في حيازة المعابد و الكنائس و تعميرها.<br><br />
من جهة اخری فطرح منطق الحوار و التأكيد علی الإبتعاد عن التعصّب المذهبي و القومي و الطائفي و انتشار مفاهيم نظير: «الانسان» و «المعرفة»، و «السلام»، و «الحب» و «الحرية» في افكار و آثار العرفاء و الحكماء يوفر ارضية خصبة للتعايش المذهبي.<br><br />
و قد سعی هذا المقال الی ابراز دور العرفاء في بيان التعايش المذهبي عبر التأكيد علی خلو العالم من الثنوية، و انّ الاختلافات و النعرات ماهي الاّ نتيجة الإبتعاد من الله و الاخلاق النبوية و العدل و روح الدين.<br />
<br />
'''المصطلحات الرئيسة:''' التعايش المذهبي، الاديان، المذاهب، السلام، العقلانية، الحرية، العدالة، الإبتعاد من التعصّب، الحوار، المعرفة.<br />
<br />
=== چکیده مقالات به زبان انگلیسی ===<br />
* '''Reconsidering Islamic thought and flexibility in Islamic Laws'''<br />
By Mohammad Ali Taskhiri <ref>Secretary General of The International Society for Proximity of Islamic Schools of Thought</ref> <br />
<br />
Constant reconsideration of form and meaning of Islamic thoughts is necessary and evident.Reconsidering Islamic thoughts seems inevitable since in today's world changes occur so fast and these changes bring about new issues. Underlining the importance of reconsideration, the author introduces Ijtihad as a tool for balancing new facts against Islamic Laws and devising new ideological formulas, inspired by holy Islamic sources, which can answer new questions raised through today's developments. The author believes that this opportunity in Islam goes back to its flexibility. He introduces some instances of flexibility in Islamic Law, and at the end declares rules founding the order of reconsideration. Advising caution to non-experts not to get involved in this process, the author introduces two approaches for achieving reconsideration of Islamic thoughts. These approaches are namely consensus Ijtihad and close cooperation of Mojtahids and specialists of different scientific fields.<br><br />
'''Keywords:''' reconsideration, flexibility, Islamic thought, Ijtihad, Islamic Law<br />
<br />
* '''Role of Islamic revolution in awakening and uniting Muslims'''<br />
By Seyed Mehdi Bozorgi <ref>MA in International Relations</ref> <br />
<br />
Today the world of Islam with its glowing record of accomplishments has encountered different inner problems. Colonial powers and superpowers, who find their continued existence in destroying and undermining Islam, try to do everything they can to prevent Muslims from getting united and make every effort to fan the flames of discord between Muslims. Under present circumstances, it is necessary for all the Muslims and Muslim countries to unite against colonizers’ satanic goals.<br><br />
By the victory of Islamic revolution of Iran and Imam Khomeini's unity policy, Iran's ambition of confronting the colonizer powers was realized.<br><br />
Assessing role of Islamic revolution in awakening and uniting Muslims, the present writing indicates Iran's plan towards a homogeneous domestic and foreign policy underlining attention to the principles, which are common between Islamic sects and away from discord and the effects of unity on the development of diplomatic ties. The author reviews grounds of discord between Muslims and the solutions to realization of Islamic unity from Imam Khomeini's standpoint. Moreover, he analyzes measures adopted by Iran to realize this through holding international conferences and founding the World Forum for Proximity of Schools of Thought.<br><br />
<br />
'''Keywords:''' Islamic Revolution, Islamic Unity, Discord, Common principles, Islamic brotherhood, Imam Khomeini, United Ommah, International Assembly for Proximity of Islamic sects, Islamic Conference Organization<br />
<br />
* '''Law and organ donation of a brain-dead person'''<br />
<br />
By Mir Sajjad Hashemi <ref>Master’s degree in private law.</ref> <br />
<br />
The problem of organ donation of brain dead people is that it is involved with the law of respecting corpse. <br><br />
Since organ transplants is clinically possible only a few minutes after death, doctors draw considerable attention to brain-dead people. In a death from brain damage, the organs are operational, but mind, i.e. the commanding center does not operate. This means there is no soul in the corpse. Brain-dead bodies are introduced to the organ transplants bank, since all the organs of their bodies are healthy.<br />
<br />
Organ transplants of the deceased is possible only if the individual has permited it in his/her will or it would be possible to ask permission before death. The permission would be obligatory, unless a Muslim is in a critical condition and only organ transplants can save him/her. This condition goes back to the fact that keeping someone alive is more important than the permission of the deceased. Other than the two above-mentioned conditions, the corpse cannot, by law, be used for organ transplants.<br />
<br />
'''Keywords:''' dead body, brain dead, organ transplants, will, heir <br />
<br />
* '''Fundamental Nature of Hajj'''<br />
By Abdul Ali Bagheri <ref>Researcher and author, supervisor of International Society for the Proximity of Islamic Religions, fourth grade of Jurisprudence and Principles.</ref> <br />
<br />
Fundamental Nature of Hajj has different stages <br><br />
The first stage is making a journey from man to God, forgetting everything other than God to reach Him. This stage contains other stages within:<br><br />
Firstly, Repentance: saying no to inner Satan and outer devil and moving toward God<br><br />
Secondly, Awareness: full awareness and attention to the importance of God's house. <br><br />
Thirdly, Removing: removing satanic characteristics from ego and filling ego with divine characteristics. <br><br />
Fourthly, Refining: refining heart and distinguishing between right and wrong.<br><br />
The second stage is making a journey from God to God, continuing relation with Him, and trying to stabilize this relation. This stage requires performing some rituals:<br />
# Ehram: Entering to an area in which some acts are religiously unlawful for the pilgrim.<br />
# Tawaf of the Kaaba: this act resembles the angles’ turning around God's throne. <br />
# Tawaf prayer: when one reaches God's bondage level, he/she is obliged to recite gratitude prayer<br />
# Struggling between Safa and Marve: bringing back the sweet memory of Abraham and picturing a woman's hope to the blessing of God, who finally achieves her goal.<br />
# Taqhsir: At this stage, the pilgrim distracts his attention from spiritual enjoyments and directs it to physical ones. In this level, everything is Halal, lawful,”for the pilgrim except for smelling aroma and having sexual intercourse.<br />
# Moving towards Arrafat: Position of confessing sins and acquiring knowledge.<br />
# Moving towards Mashaar: a place in which the pilgrims acquire wisdom and vigilance<br />
# Moving towards Mena: the land of hope and mercy, where the pilgrim's prayer is answered and he/she requests God to bestow material and spiritual prosperity upon him/her.<br />
# Ramye Jamarat for three purposes: stoning inner Satan (spirit of lasciviousness), outer Satan (devil and its companions), and human devils, i.e. the enemies of religion and Islam.<br />
# Sacrifice: the act of showing devotion for reaching the beloved. <br />
# Halgh or Taghsir: Removing the rest of impurities, wickedness, and clean hart from vanity, egotism, and hypocrisy.<br />
# Tawaf Nessa: to show that even if one reaches God's bondage, he still requires God's favor to control his sexual instinct. <br />
Third stage: making a journey from man to man: passing this stage is even harder than the first and second ones since in the first and second stages one was involved with self-constructing acts, but at this stage the individual is involved with constructing others, i.e. the pilgrim is obliged to convey whatever he/she has learned in Hajj to others.<br />
<br />
'''Keywords:''' Hajj, Omreh, struggle, Saffa, Marve, sacrifice, Tawaf, Taghsir, Arrafat, Mashar, Mena<br />
<br />
* '''Religious coexistence'''<br />
By Dr. Mohammad Ali Khaledian <ref>Faculty member of Azad University Gorgan Branch</ref><br />
<br />
The Qoran's verses as well as the Prophet's tradition,the Sunnah, indicate and insist on one principle, i.e. religious coexistence. There are three types of Qoranic verses concerning religious and peaceful coexistence of Muslims with the followers of other religions.<br />
# Verses negating practice of force on people to change their beliefs. <br />
# Verses encouraging Muslims to be friendly and caring with non-Muslims. <br />
# Verses insisting on peaceful coexistence with the followers of other religions. <br />
The Prophet and the Caliphs always behaved gracefully and kindly with Christians and Jews as it is clarified in treaties with them in which the followers had freedom of thought as well as owning and renovating their temples.<br><br />
On the other hand, theologians and sages, with insisting on exchange of thoughts, ignoring ethnical and religious differences, promoting concepts such as humanity, wisdom, peace and love laid the groundwork for religious coexistence.<br><br />
The present article attempts to highlight the mystics'’ contributions to the development of religious coexistence. Relying on the custom and words of some pious mystics, the author aims at presenting a world without double standards and conflicts.<br><br />
Emphasizing on religious prejudice and conflicts will result in widening the gap between man and God and the Prophet's recommendations. <br />
<br />
'''Keywords:''' religious coexistence of religions and sects, peace, intellect, freedom, justice, overcoming prejudice, dialogue, recognition. <br><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
مطالب مندرج در مقاله برگرفته از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره 5، زمستان 1384 میباشد.<br />
<br />
[[رده:مجلهها]]<br />
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]]<br />
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87)&diff=200148توحید در مذاهب کلامی (مقاله)2024-03-28T04:47:06Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = اندیشه تقریب<br />
| تصویر = Jeld4.jpg<br />
| نام = <br />
| پدیدآوران = دکتر [[عزّالدین رضانژاد]]<br />
| زبان = فارسی<br />
| زبان اصلی = <br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = 1384 ش<br />
| ناشر = <br />
| تعداد صفحه = 18 ص<br />
| موضوع = <br />
| شابک = <br />
}}<br />
'''توحید در مذاهب کلامی''' عنوان مقالهای از بخش اندیشهای [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|فصلنامه اندیشه تقریب]] شماره چهارم میباشد که به قلم دکتر [[عزّالدین رضانژاد]]<ref>دانشیار جامعة المصطفی العالمیة.</ref> و به اهتمام [[مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز، 1384 منتشر شده است.<br />
<br />
== چکیده ==<br />
مسلمانان در بسیاری از موضوعات اعتقادی، فقهی و اخلاقی آرای مشترک دارند. برخی میکوشند موارد اختلافی را بزرگ نشان دهند و در نتیجه راه وحدت و همدلی را دشوار یا ناممکن تلقّی کنند. این مقاله کوشیدهاست به یکی از اصول مشترک مذاهب کلامی بپردازد و با ارائه تفسیر و تبیین مذاهب از مهمترین مسأله اعتقادی یعنی توحید، این حقیقت را گوشزد کند که همه شرایع آسمانی بر توحید و یکتاپرستی استوار بوده، و مسلمانان نیز با ندای توحید از هرگونه شرک و دوگانه پرستی تبرّی میجویند. <br><br />
در این مقاله، دیدگاه [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]]، [[سلفیه]]، فیلسوفان، عارفان و [[امامیه]] درباره توحید و اقسام آن آمده، و اهتمام هر یک از مذاهب کلامی به برخی از انواع توحید بیان شدهاست. <br><br />
در بخش پایانی مقاله برای نشان دادن اهتمام مذاهب اسلامی به توحید و شناخت ذات و صفات باری تعالی، به کتابشناسی وصفی «توحید» پرداخته شد. معرّفی بیش از بیست اثر علمی ماندگار از نویسندگان و عالمان شیعه و اهل سنت، نشان دیگری از وحدت اندیشهوران مسلمانان در «توحید» است. <br />
<br />
'''کلیدواژهها:''' توحید، توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، توحید تشریعی، توحید ربوبی، شرک، مذاهب کلامی، امامیه، معتزله، اشاعره، ماتریدیه، معتزله، فلسفه، عرفان. <br />
<br />
== مقدّمه ==<br />
بارزترین ویژگی اعتقادی که در شرایع آسمانی یکسان مطرح است، اعتقاد به وجود خدا است. در حقیقت اصل مشترک میان همه آیینهایی که پیامبران الاهی آوردهاند و میتوان آن را فصل ممیز انسان الاهی از فرد مادی به شمار آورد، مسأله اعتقاد به وجود خدا است. برای اثبات وجود خداوند، راههایی از سوی خداپرستان ارائه شدهاست که در جای خود باید دنبال شود. <br><br />
پیامبران پس از فراخوانی مردم به اعتقاد به خدا، نکته مهمّ دیگری را سرلوحه دعوت خود بیان داشتند که اصل توحید بودهاست. توجّه به مسأله توحید، افزون بر آن که حقیقت غیر قابل تغییر است، لازمه بازداشت مردم از ورود به عرصههای شرک و دوگانه پرستی به شمار میرود؛ به همین جهت، همه شرایع آسمانی بر اساس توحید و یکتاپرستی استوار، و تبرّی از هر گونه شرک و انحراف از شعارهای اصلی پیام آوران الاهی بودهاست. <br><br />
یکی از راههای وحدت میان مسلمانان، توجّه به اصول مشترک مذاهب اسلامی است. در این مقاله کوشیده شده اهمّیت توحید به صورت محور اصلی و تکیهگاه اعتقادی همه مسلمانان مورد توجه قرار گیرد و اختلافات جزئی و تفسیرهای مهمترین فرقههای اسلامی گزارش شود. <br />
<br />
== 1. تعریف توحید ==<br />
واژه «توحید»، مصدرِ باب «تفعیل» به معنای یگانه دانستن به کار رفته؛ به گونهای که در مفهوم آن انفراد و یگانگی لحاظ شدهاست. <br><br />
ریشه توحید که «وحّد» است و «وحدت» از آن مشتق میشود به معنای انفراد است؛ از این رو، «واحد» به چیزی اطلاق میشود که جزء ندارد. <ref>مفردات راغب، ص 551.</ref> و با توجه به همین معنا، توحید یعنی تنها قرار دادن یک چیز. <ref>تاجالعروس، ج 5، ص 298.</ref> در مباحث خداشناسی، توحید به معنای یکتاپرستی، یگانگی خدا، تنها و بدون شریک بودن خدا است. <br />
<br />
== 2. توحید در مذهب معتزله ==<br />
معتزله در مباحث کلامی برای مسأله توحید اهتمام بسیاری قائلند. آنان، توحید را نخستین اصل از اصول پنجگانه قرار داده، و در تفسیر توحید، به بسط و تفصیل بیشتر در مورد توحید صفاتی پرداختهاند. با همین نگاه است که یکی از اندیشهوران معتزله، قاضی عبدالجبار در تبیین توحید فقط به دو مرتبه توحید ذاتی و صفاتی پرداختهاست. وی میگوید: توحید در اصطلاح متکلّمان آن است که ما به یگانگی خداوند اعتقاد داشته باشیم و غیر او را در صفاتی که فقط وی مستحق آن است، شریک قرار ندهیم. <ref>شرح الاصول الخمسه، ص 80.</ref> <br><br />
معتزله میگفتند: خداوند نه جسم است و نه عرض؛ بلکه خالق اعراض و جواهر است و به هیچ یک از حواس پنجگانه در نیاید و در دنیا و آخرت دیده نشود. خداوند در حیز و مکان در نمیآید و لم یزل و لایزال است و هر چیز غیر از ایزد تعالی «ممکن الوجود» است و خداوند «واجب الوجود» میباشد و وجود او به خود او است و وجود غیر او از او. وی خالق موجودات است و دیگر موجودات «ممکن الوجود» و حادثند. آنان برداشت برخی از مسلمانان در توحید افعالی را که در افعال انسان به جبر ختم میشد، مورد انتقاد قرار دادهاند و مسأله تفویض را طرح کردهاند که در حقیقت، یک نوع موضعگیری در برابر آنانی بود که اصرار داشتند: «خداوند خالق تمام کارهای]خوب و بد[انسان است».<ref>اشعری، ص 46.</ref> معتزله این تفسیر از توحید افعالی را با عدل الاهی در تنافی دانسته، به تبیین اصل آزادی و اختیار انسان در انجام افعال پرداختهاند و عدل الاهی را هم جزء اصول اعتقادی قرار دادهاند تا کیفر و پاداش انسان از سوی خداوند به خاطر افعال آدمی، قابل توجیه باشد و در صورت مؤاخذه و مجازات با فرض نسبت فعل انسان به وی، از سوی حق تعالی ظلمی روا دانسته نشده تا با عدل ناسازگاری داشته باشد. عدل در دیدگاه معتزله، یعنی خداوند، شر و فساد را دوست ندارد و افعال بندگان را خلق نمیکند؛ بلکه بندگان، افعال خود را به وجود میآورند؛ از این جهت مسؤول رفتار و کردار خویشند. اوامر الاهی برای مصلحت خلق و نواهی او برای جلوگیری از فساد و کارهای ناپسند میباشد. <br><br />
خداوند تکلیف ما لا یطاق به بندگان نمیکند؛ زیرا فرموده: لا یکلّف نفساً إلاّ وسعها ... <ref>بقره (2)، 286</ref> و هیچ گاه از میزان عدل و داد خارج نمیشود و امر او به محال تعلّق نمیگیرد؛ زیرا او عادل است و اگر چنین کاری کند، بر خلاف عدل رفتار کردهاست. <ref>محمدجواد مشکور، ص 417و418.</ref> <br />
<br />
== 3. توحید در مذهب اشاعره ==<br />
اشاعره مانند سایر مذاهب کلامی، در تعریف توحید به توحید ذاتی تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام میورزند و توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند؛ به ویژه مباحث صفات ذاتی و عینی، و تأویل صفات خبریه که عدلیه به آن میپردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نیست، بلکه تفسیر آنان مخالف تفسیر دیگران است. <br><br />
ابوالحسن اشعری که در حقیقت ناشر علم کلام جدیدی میان اهل سنت (در پایان قرن سوم و ابتدای قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شیوه برهان و کلام بود، طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بین «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت معتقد شد.<br />
وی کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غیر از رکن چهارم که درباره قیامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» باری تعالی را به شرح ذیل بیان میکند. <br><br />
رکن اوّل: در ذات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قدیم است؛ جوهر نیست؛ جسم نیست؛ عرض نیست؛ مخصوص به جهتی که در مکانی باشد نیست؛ ممکن است دیده شود و همیشه باقی است. <br><br />
رکن دوم: در صفات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا، حی، عالم، قادر، صاحب اراده، سمیع، بصیر، متکلّم است؛ محل حوادث نیست؛ کلامش قدیم است؛ علم و ارادهاش ازلی و قدیم است. <br><br />
رکن سوم: در افعال الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آنها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعی که خدا کرده، از روی احسان است؛ برای خدا تکلیف ما لا یطاق معنا ندارد و جایز است؛ خداوند میتواند مردم بیگناه را عذاب کند؛ خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست؛ واجب آن را گویند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد(صلی الله علیه وآله) رسول الله از معجزات ثابت خداوند است. <ref>همان، ص 55 و 56.</ref> <br><br />
عبدالکریم شهرستانی، دیدگاه هم مسلکان اشعریاش را در تبیین توحید چنین بیان میکند: <br><br />
اصحاب ما میگویند که «واحد» به آن شیء گفته میشود که در ذات خود قسمت پذیر نبوده، شرکت را نمیپذیرد؛ از این رو، خداوند در ذاتش واحد است. هیچ کس مثل او نیست و در صفاتش واحد است. هیچ کس شبیه او نیست و در افعالش واحد است. هیچ کس شریک او نیست. <ref>نهایة الاقدام، ص 90.</ref> <br><br />
یکی از متأخران اشاعره هم، با همین نگاه در تعریف توحید آوردهاست: توحید یعنی این که ما به یگانگی خداوند در ذات و افعالش اعتقاد یابیم و برای او شریک قائل نشویم. <ref>محمد عبده، ص 62.</ref> <br><br />
بر اساس آیه «الله خالق کلّ شیء؛ <ref>زمر (39)، 62</ref> خدا آفریدگار هر چیزی است»، همه مسلمانان به توحید در خالقیت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آیه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحید در خالقیت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفی کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقیم فعل خداوند است. <br><br />
پیشوای اشاعره، شیخ ابوالحسن اشعری میگوید: <br><br />
هیچ آفرینندهای جز خدا نیست و کارهای بندگان مخلوق او است. ... بندگان قادر نیستند تا چیزی را بیافرینند؛ در حالی که خود آنان مخلوق خداوند هستند. <ref>الإبانة عن اصول الدیانه، ص 46.</ref> <br><br />
این نظریه، مورد نقد برخی دیگر از مذاهب همانند معتزله و امامیه قرار گرفت با این تحلیل که اگر آدمی فاعل فعل خویش نبوده، از خود اراده و اختیاری نداشته باشد، پاداش و کیفر وی، لغو خواهد بود و با عدل الاهی سازگاری نخواهد داشت. <br />
<br />
== 4. توحید در مذهب ماتریدیه ==<br />
<br />
مسأله توحید و مسائل مربوط به آن نزد ماتریدیه<ref>مؤسّس مذهب ماتريديه، ابومنصور محمد بن محمد بن محمدبن محمود ما تريدی سمرقندی متوفای سال 333 قمری است. ماتريدی، منسوب به ماتريد يكی از روستاهای سمرقند است. وی صاحب مكتب كلامی بود و تأليفات و شاگردان خوبی را پس از خود به جای گذاشت. اهميت مكتب كلامی ماتريديه به اندازه ای است كه افزون بر وجود طرفداران عقايد وی در بخشی از سرزمينهای اسلامی، شيخ محمد عبده (متوفّای 1323) يكی از پيشوايان نهضت جديد اصلاحطلبی در اسلام در كوششهای خود برای تأسيس مجدد كلام اسلامی از ماتريدی پيروی كرده است. (ر. ک: تاريخ فلسفه در اسلام، ج 1، ص 382و383).</ref> اهمّیت ویژهای دارد. ابومنصور ماتریدی که آثار مهمی درباره تفسیر، کلام، اصول فقه و سایر علوم اسلامی از خود به یادگار گذاشته، کتاب مستقل و تا حدودی مفصل به نام التوحید نگاشته که پس از وی مورد توجّه شاگردان و پیروان مذهب ماتریدیه قرار گرفته است. <br><br />
ماتریدی در آغاز کتاب توحید، نخست، نادرستی تقلید در عقیده و ایمان را یادآور شده و سپس به بیان ادوات و منابع معرفت پرداخته است. <ref>ر. ک: کتاب التوحید، ص 3ـ9.</ref> <br><br />
ماتریدی یکی از فصلهای کتاب توحید را به نقد نظریه متکلّم معتزلی معاصرش ابوالقاسم کعبی (متوفّای 317 ق) درباره تقسیم صفات خدا به صفات ذات و صفات فعل اختصاص دادهاست. بر این اساس، وی صفات فعل را نیز مانند صفات ذات، ازلی و قدیم میداند. <br><br />
وی در سه فصل جداگانه از کتاب التوحید درباره اسما و صفات الاهی بحث کردهاست؛ ولی در هیچ یک از این فصول درباره عینیت و زیادت صفات بحث نکردهاست؛ گرچه نظریه مشهور میان پیروان ماتریدی همان قول به صفات زاید بر ذات است؛ چنان که در کتاب عقاید نسفی (متوفّای 537) به این مطلب تصریح شدهاست.<ref>عمر النسفی، ص 2؛ سعدالدین التفتازانی، ص 36 و نیز علی ربانی گلپایگانی، ص 232و233.</ref> <br><br />
ماتریدی میگوید: اعتقاد به رؤیت خدای متعالی لازم و حق است، بدون درک حقیقت یا تفسیر آن.<ref>کتاب التوحید، ص 77.</ref> <br><br />
وی ضمن این که فقط به استناد دلیل نقلی عقیده به رؤیت خدا را مطرح کرده، در پاسخ این سؤال که خدا چگونه دیده میشود، گفتهاست: رؤیت خدا بدون کیفیت است؛ زیرا کیفیت مربوط به شیء دارای صورت است. خدا دیده میشود بدون وصف قیام و قعود و اتصال و انفصال و مقابله و مدابره و نور و ظلمت و بدون هیچ معنای دیگری که توهم شود یا عقل فرض کند. <ref>همان، ص 85 و نیز ر. ک: فرق و مذاهب کلامی، ص 234و235.</ref> <br />
<br />
== 5. توحید در مذهب سلفیه (وهابیت) ==<br />
مدّعیان سلفیگری بر خلاف دو گروه پیشین، برای توحید عبادی اهمّیت ویژهای قائلند؛ به گونهای که توحید را به «عبادت» تفسیر میکنند. <br><br />
محمّد بن عبدالوهاب، در تعریف توحید میگوید: توحید، پرستش خداوند یکتا است. <ref>کشف الشبهات، ص 3.</ref> <br><br />
گاهی از توحید در الوهیت به توحید عبادی تعبیر میکنند و توحید الوهیت را به این معنا میگیرند که «فقط خداوند را عبادت کنیم و غیر او را نپرستیم» (همان). نیز تصریح میکنند «توحید الوهیت آن است که فقط خداوند را عبادت کنیم همین معنای «لا الهالاّ الله» است؛ یعنی هیچ معبودی جز الله نیست». <ref>ابن باز، ج 1، ص 38.</ref> <br><br />
تفسیر خاص وهابیت از توحید عبادی و توحید الوهی، باعث شد تا اعمال مسلمانان که قرنها میان آنان رواج داشته و جزء فضایل به شمار میرفت، مورد سؤال قرار گیرد و محکوم به شرک شود. <br><br />
یکی از مفتیان آنان مینویسد: اعمالی را که مردم در کنار... رأس الحسین در مصر و یا کارهایی که بعضی حجاج نزد قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام میدهند، همگی پرستش غیر خدا بهشمار میرود. <ref>همان، ج 2، ص 21.</ref><br />
قسم دیگری از توحید که وهابیت در انواع توحید نام بردهاند، توحید در اسما و صفات است. توحید در اسما و صفات یعنی که خداوند را با همان اسما وصفاتی که در قرآن و سنت ذکر شده بخوانیم وهمان اسما و صفاتی را که در قرآن برای خدا به اثبات رسیده، اثبات، و آن اسما و صفاتی را که در قرآن و سنّت نفی شده، نفی کنیم.<ref>العثیمین، ص 21.</ref><br />
ظاهر این کلام مورد پذیرش سایر مذاهب کلامی است؛ اما نمیتوان سخن زیر را از آنان پذیرفت: <br><br />
روش سلف در باب صفات این بوده که آنها را بدون تحریف و تأویل و با همان معنای حقیقی آنها به خداوند حمل میکردند. <ref>ابن تیمیه، ج 3، ص 6.</ref> <br><br />
غیر قابل پذیرشتر، سخنی است که درباره صفات خبری ابراز داشتهاست. وی معتقد است: کلماتی مانند «ید» در «یدالله» و مانند آن که در قرآن آمده، باید بدون تحریف، تأویل و با همان معنای واقعی آنها به خداوند حمل شود.<ref>همان، ص 8و9 و 17.</ref> <br><br />
در این دیدگاه، تأکید میشود که باید در همه موارد، الفاظ را به همان معانی حقیقی و لغوی آنها حمل کرد؛ زیرا معنای مجازی بر خلاف اصل است.<ref>محمد بن صالح العثیمین، ص 11.</ref> <br><br />
بدیهی است چنین دیدگاهی، تجسیم و تشبیه خداوند را به دنبال دارد که متأسفانه برخی از اهل حدیث و فرقههایی چون کرّامیه و مشبّهه و... به این انحراف عقیدتی دچار شدند و اکثر متفکران مسلمان و مذاهب کلامی از آنان تبرّی جستهاند. <br />
<br />
== 6. توحید در مذهب امامیه ==<br />
چنان که پیش از این یادآور شدیم، «توحید» از اصول مشترک همه مذاهب اسلامی است. برداشتها و تفسیرهایی که دراینباره ارائه میشود، نشاندهنده دیدگاه مذاهب و اهتمام آنان به مسأله و همچنین مبانی کلامی آنان است. به نظر میرسد بتوان حقانیت و درستی دیدگاهها را همراه با استدلالهای نقلی و عقلی آنها ملاحظه کرد. <br><br />
امامیه اثنا عشریه، توحید را از اصول دین و عدل الاهی را از اصول مذهب میداند و در کتب کلامی (به ویژه کتاب توحید شیخ صدوق) از توحید و مراتب گوناگون آن سخن گفتهاست که گزارش اجمالی آن را ملاحظه میکنیم: <br><br />
1. توحید ذاتی: توحید ذاتی دو تفسیر دارد: <br><br />
أ. ذات خداوند یکتا و بی همتا است و برای او مثل و مانندی متصوّر نیست. <br><br />
ب. ذات خداوند بسیط است و هیچ گونه کثرت و ترکیبی در آن راه ندارد. <br><br />
سوره توحید (در قرآن کریم) که بیانگر عقیده مسلمانان درباره توحید است، به هر دو مرحله اشاره دارد: به قسم نخست با آیه وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْواً أحَد، و به قسم دوم با آیه قُلْ هُوَ اللهُ أحَد پرداختهاست. <br><br />
2. توحید در صفات ذاتی خداوند: خداوند واجد همه صفات کمالی است و وحی و عقل بر وجود این کمالات در ذات باری دلالت میکنند. خداوند؛ عالم، قادر، حیّ، سمیع، بصیر و ... است. این صفات از نظر مفهوم با یک دیگر تفاوت دارند؛ اما در واقعیت خارجی، یعنی در وجود خدا مغایرت ندارند و در مقام عینیت، وحدت دارند. به دیگر تعبیر، ذات خداوند در عین بساطت، همه این کمالات را دارا است؛ بنابراین صفات ذاتی خداوند، در عین قدیم و ازلی بودن، عین ذات او است. <br><br />
3. توحید در خالقیت و آفریدگاری: جز خداوند، آفریدگار دیگری وجود ندارد و آنچه لباس هستی میپوشد، مخلوق و آفریده او است. افزون بر تأکیدی که دراینباره در آیه 16 سوره رعد و آیه 62 غافر (و آیات دیگر) آمده، خِرَد نیز بر توحید در «خالقیت» گواهی میدهد؛ زیرا «ما سوی الله» ممکن و نیازمند است و رفع نیاز و تحقّق خواستههای وجودی او به طور طبیعی از جانب خدا خواهد بود. <br><br />
توحید در خالقیت، البته به معنای نفی اصل سببیت در نظام هستی نیست؛ زیرا تأثیر پدیدههای امکانی در یکدیگر، منوط به اذن الاهی است، و وجود سبب و نیز سببیت اشیا (هر دو) از مظاهر اراده او به شمار میروند. <br><br />
4. توحید در ربوبیت و تدبیر جهان و انسان: توحید ربوبی دو قلمرو دارد: 1. تدبیرتکوینی؛ 2. تدبیرتشریعی. <br><br />
مقصود از تدبیر تکوینی، کارگردانی جهان آفرینش است بدین معنا که اداره جهان هستی (به سان ایجاد و احداث آن) فعل خداوند یکتا است. <br><br />
تاریخ انبیا نشان میدهد که مسأله توحید در خالقیت، مورد مناقشه امتهای آنان نبوده و اگر شرکی در کار بودهاست، نوعاً به تدبیر و کارگردانی عالم و به تبع آن عبودیت و پرستش مربوط میشدهاست. مشرکان عصر ابراهیم خلیل(علیهالسلام) فقط به یک خالق اعتقاد داشتند؛ ولی به غلط میپنداشتند که ستاره، ماه یا خورشید ارباب و مدبّر جهانند، و مناظره ابراهیم نیز با آنان در همین مسأله بوده است (انعام (6)، 76 ـ 78)؛ البته باید توجه داشت که توحید در تدبیر، با اعتقاد به مدبّرهای دیگر که با «اذن خدا» انجام وظیفه میکنند، و در حقیقت جلوهای از مظاهر ربوبیت خدا هستند، منافات ندارد؛ بدین جهت قرآن در عین تأکید بر توحید در ربوبیت، به وجود مدبّران دیگر تصریح کرده، میفرماید: فالمدبّرات أمْراً <ref>نازعات:(79)، 79.</ref> <br><br />
«تدبیر در تشریع» هم اهمّیت بسیاری دارد به این معنا که هر نوع امور مربوط به شریعت نیز (اعم از حکومت و فرمانروایی، تقنین و قانونگذاری، اطاعت و فرمانبرداری، شفاعت و مغفرت گناه) همگی در اختیار او است، و هیچ کس بدون اذن او حق تصرف در این امور را ندارد؛ از این رو، توحید در حاکمیت، توحید در تشریع، توحید در اطاعت و ... از شاخههای توحید در تدبیر شمرده میشوند که در آیه 66 و 80 نساء و آیه 44 مائده و آیه 255 بقره و آیه 28 انبیاء به اقسام مذکور دلالت صریح دارد. <br><br />
5. توحید در عبادت: این قسم از توحید هم اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی است، و به یک معنا، هدف از بعثت پیامبران الاهی یادآوری این اصل بودهاست؛ چنان که میفرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کلِّ أُمّة رَسُولا أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ <ref>نحل (16)، 36.</ref>؛ میان هر امّتی پیامبری را برانگیختیم تا به مردم بگوید خدا را بپرستید و از پرستش طاغوت دوری گزینید. <br><br />
همه مسلمانان در نماز به توحید در عبادت گواهی داده، میگویند: ایاک نَعْبُد <ref>الفاتحه (1)، 5.</ref>. فقط تو را میپرستیم؛ البته باید توجّه داشت که «عبادت» غیر از «تکریم» است؛ پس تکریم پدر و مادر، بزرگان و اولیای الاهی، عبادت به شمار نمیرود. پرستشی که از غیر خدا نفی و نهی شده، آن است که انسان در مقابل موجودی خضوع کند با این اعتقاد که او به طور مستقل سرنوشت جهان یا انسان یا بخشی از سرنوشت آن دو را در دست دارد و به تعبیر دیگر، «ربّ» و «مالک جهان و انسان» است؛ ولی اگر خضوع در مقابل موجودی از این نظر صورت گیرد که وی بنده صالح خدا و صاحب فضیلت و کرامت یا منشأ نیکی در مورد انسان است، چنین عملی تکریم و تعظیم خواهد بود، نه عبادت؛ پس بوسیدن ضرایح مقدّسه یا اظهار شادمانی در روز ولادت و بعثت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جنبه تکریم و اظهار محبّت به حضرت را دارد، و هرگز از اموری چون اعتقاد به ربوبیت او سرچشمه نمیگیرد.<ref>جعفر سبحانی، بخش دوم؛ الإلهیات، ج 1و2؛ منشور عقاید امامیه، ص38ـ52.</ref> <br />
<br />
== توحید در فلسفه و عرفان ==<br />
در فلسفه و عرفان اسلامی، مباحث مبسوطی در موضوع «توحید» طرح شدهاست. گرچه میتوان از توحید در هر یک از این دو علم به طور جداگانه سخن گفت، برای دوری از اطاله و با توجه به قرابت فلسفه و عرفان نظری، به گزارشی مختصر از دیدگاه فیلسوفان و عارفان بسنده میکنیم. <br><br />
توحید در اصطلاح فلسفی و عرفانی، تفرید وجود محض است. <ref>رشید الدین، ص 61، به نقل از دکتر سید جعفر سجادی، ج 1، ص 602.</ref> بر همین اساس، به قول منصور، نخستین گام در توحید، فنای تفرید است. <br><br />
هجویر میگوید: حقیقت توحید، حکم کردن بر یگانگی خدا است و چون خدا یکی است، بیقسیم اندر ذات و صفات خود و بیشریک و بدیل اندر افعال خود؛ موحدان وی را بدین صفت دانند و دانش و علم آنها را به یگانگی خدا توحید خوانند. <br><br />
توحید بر سه گونهاست: یکی علم حق مرحق را و آن علم او بود به یگانگی خود، و دیگر توحید حق مرخلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی، و سوم توحید خلق باشد مرحق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای عزّوجل؛ پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد. <ref>کشف المحجوب، ص 357، به نقل سجادی، ص 602ـ603.</ref> <br><br />
برخی از اهل حکمت و ذوق، مراتب توحید را چهار مرتبه دانستهاند: اول توحید ایمانی، دوم توحید علمی، سوم توحید حالی و چهارم توحید الاهی. در شرح و تعریف هر یک از مراتب چهارگانه چنین آوردهاند: <br><br />
'''أ. توحید ایمانی''' آن است که بنده به تفرّد و صفت الاهی است و توحید استحقاقی معبودیت حق را بر مقتضای اشارت آیات و اخبار تصدیق کند و این نتیجه تصدیق مجرد و اعتقاد صدق خبر است.<br />
'''ب. توحید علمی،''' مستفاد از باطن علم است که آن را علم یقین خوانند و آن چنان است که بنده در بدایت طریق تصوف از سر یقین بداند که موجود حقیقی و مؤثر مطلق، ذات خداوند است و از روی علم در ذات و صفات او محو گردد و هر ذاتی را فرع نور او داند که این مرتبت، مرتبت توحید متصوفه است. <br><br />
'''ج. توحید حالی''' آن است که حال توحید وصف لازم ذات موجّه گردد و جمله ظلمات رسوم وجود او در غلبه اشراق نور توحید متلاشی گردد و نور علم توحید در نور حال او مستنیر و مندرج گردد و موحد در مشاهده جمال حق چنان مستغرق عین جمع گردد که جز ذات و صفات واحد در نظر شهود او نیاید و غرق جمع شود که چون بگرید، آسمان گریان شود. <br><br />
عطار گوید: <br><br />
گر تو خلوت خانه توحید را محرم شوی *** تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی <br><br />
سایه شو تا اگر خورشید گردد آشکار *** تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی <br><br />
و منشأ این توحید نور مشاهده است و منشأ توحید علمی نور مراقبت است و بدین توحید بسیاری از رسوم منتفی گردد. <br><br />
'''د. توحید الاهی''' آن است که حق سبحانه از ازل آزال به نعت خود نه به توحید دیگری همیشه به وحدت وحدانیت و نعت فردانیت موصوف بود و اکنون همچون بر نعت ازلی واحد و فرد است و تا ابدآباد هم بدین صفت بود و این توحید است که از وصمت نقصان بری است، و این آخرین مرتبت توحید است که مرتبت کاملان و متوسطان در بحر وحدت است و در این مقام، سالک مقام، محو در ذات و صفات کبریایی حق گشته و از رسوم و عادات رخت بر بسته، زبان حال جانشین گفتار گردیده و جان ندارد تا جامه خواهد، جامه بدرد و تن رها کند؛ اسباب از میان برخاسته و از باده وحدت سرمست گشته]است [<ref>مصباح الهدایه، ص 4و14؛ مقدمه نفحات الانس، ص 129؛ به نقل: سجادی، ص 603و604.</ref> <br><br />
توحید شهودی یکی دیگر از اصطلاحات عرفانی است. برای توحید شهودی عیانی و وجدانی ذوقی، سه مرتبه ذکر شدهاست: <br><br />
مرتبه اول آن که حضرت حق به تجلّی افعالی بر سالک متجلی شود و سالک صاحب تجلّی جمیع افعال و اشیا را در افعال حق یابد و در هیچ مرتبت، هیچ شیء را غیر حق فاعل نبیند و غیر از او مؤثر نشناسد و این مقام را «محو» مینامند. <br><br />
مرتبه دوم آن که حضرت حق به تجلّی صفاتی بر سالک متجلّی گردد و سالک صفات تمام اشیاء را در صفات حق فانی یابد و صفات اشیا را صفات حق ببیند و غیر حق را مطلقاً هیچ صفت نبیند و اشیا را مظهر و مجلای صفات الاهی بشناسد که این مقام را «طمس» گویند. <br><br />
مرتبه سوم آن که حضرت حق به تجلّی ذاتی بر او متجلّی شود و سالک تمام ذوات اشیا را در پرتو نور تجلّی ذات خدا فانی یابد و تعینات عدمی و وجودی، به فنا در توحید ذاتی مرتفع شود و هیچ شیء را به غیر حق موجود نبیند و نداند و وجود را حق داند و به جز وجود واجب، موجود دیگری نبیند که این را «محق» گویند که صاحب این مقام تمام اشیا و صفات و افعال را متلاشی درذات حق داند. <ref>شرح گلشن راز، ص 268؛ به نقل همان، ص 605.</ref> <br><br />
چنان که ملاحظه شد، حکیمان متألّه و عارفان واصل، مراتبی را برای توحید قائلند که افراد عادی و عامی بدان نرسند و جز صاحبان حکمت و معرفت، کسی را به آن راهی نباشد. <br />
<br />
== نتیجهگیری ==<br />
با نگاه گذرایی که به مسأله توحید در دیدگاه مذاهب کلامی و عرفانی شده است، امور ذیل به دست آمد: <br><br />
أ. مسلمانان از هر گروه و طایفهای که باشند، مسأله توحید برایشان مهم بودهاست و آن را در رأس مباحث اعتقادی قرار دادهاند. <br><br />
ب. تفسیر و تبیینی که از توحید ارائه شده، همگی یک هدف اساسی را دنبال میکند و آن وحدت کلمه مسلمانان در نفی هرگونه نقص و نیازمندی و شریک داشتن از ذات اقدس الاهی است و این که غیر او، وجود مستقلی ندارد تا انباز وی شود. <br><br />
ج. همه فرقهها و مذاهب کلامی بر توحید اعتقادی تأکید دارند و به طور گسترده کوشیده تا از انحراف فکری و افراط و تفریط نجات یابند. <br><br />
هـ. تجربه پیشین برخی از پیروان ادیان آسمانی نشان دادهاست که تحریف و برداشت نادرست از «توحید» به سادگی میسّر است؛ از این رو، پذیرش توحید به صورت اصلی از اصول اعتقادی، مورد اتفاق همه مسلمانان است و عالمان دین باید به زبان قابل فهم برای قشرهای مختلف بهگونهای توحید را تفسیر و توجیه کنند تا از کجروی و انحراف فکری جلوگیری شود. <br />
<br />
== 7. کتابشناسی «توحید» در مذاهب اسلامی ==<br />
هدف از طرح کتابشناسی «توحید» تأکید بر وجود هدف مشترک میان مسلمانان است. به عبارتی دیگر، عملکرد مشترک دانشمندان مذاهب اسلامی، اهتمام به تفسیر و تدوین این اصل مهم اعتقادی است. جمعآوری و دستهبندی روایات و ابراز دیدگاهها در ارائه درست «توحید» نقطه مشترک مذاهب کلامی است. در این بخش، مهمترین کتابهایی که در موضوع توحید از سوی فریقین تألیف شده، معرفی میشود.<br />
<br />
=== أ. مذهب امامیه ===<br />
'''* أـ 1. التوحید:''' کتاب التوحید، تألیف شیخ صدوق (محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی) متوفای سال 381 قمری است. این کتاب به توحید صدوق یا توحید ابن بابویه مشهور است. موضوع کتاب، روایات حضرت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) و امامان معصوم(علیهمالسلام) درباره توحید، شناخت ذات، صفات، اسما و افعال خداوند متعالی و دیگر مباحث مهم کلامی متعلّق به آن، و مشتمل بر 583 حدیث است که مؤلّف آن را در 67 باب تنظیم کرده. کتاب توحید، پیوسته مورد توجّه عالمان و فقیهان شیعه قرار داشته و از معتبرترین اصول روایی شیعه به شمار میآید. <br><br />
شیخ صدوق درباره انگیزه نگارش این کتاب میگوید: نکتهای که باعث شد تا این کتاب را بنویسم، این بود که دیدم برخی از مخالفان، به عالمان شیعه نسبت تشبیه و جبر میدهند. دلیل آنها، معانی غلط برای آنها بیان میکردند و با این کار، چهره مذهب ما را در برابر مردم، زشت و ناپسند نشان میدادند. من هم به قصد قربت به درگاه الاهی به نگارش این کتاب، توحید و نفی تشبیه و جبر اقدام کردم. <br><br />
این کتاب دارای چند شرح و تعلیقه است از جمله: <br><br />
ـ شرح قاضی محمد بن سعید قمی، شاگرد فیض کاشانی که در سال 1099 قمری نوشته شدهاست؛ <br><br />
ـ شرح امیر بن محمد علی نائب الصداره؛ <br><br />
ـ شرح فارسی مولا محمد باقر سبزواری متوفای 1090 قمری؛ <br><br />
'''* أـ2. تمهید الاصول فی علم الکلام:''' این کتاب تألیف شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی متوفّای 460 قمری است. کتاب چهار بخش دارد که بخش اوّل آن در توحید و اثبات صفات خداوند (از جمله عدل الاهی) است. ترجمه فارسی این کتاب، به همت انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران در سال 1358 شمسی چاپ شدهاست. <br><br />
'''* أـ3. تجرید الاعتقاد:''' تألیف محمد بن محمد حسن طوسی، معروف به خواجه نصیرالدین طوسی متوفای 671 قمری. این کتاب با حجم کمی که دارد، از با ارزشترین کتابهای کلامی به شمار میرود که تا کنون تصنیف شدهاست. تجرید الاعتقاد، حاوی شش مقصد و مقصد سوم آن در اثبات صانع است و سه فصل دارد: <br><br />
1. در وجود خداوند تعالی؛ <br><br />
2. در صفات باری تعالی؛ <br><br />
3. در افعال خداوند.<br><br />
هر یک از فصول سهگانه به چندین مسأله تقسیم میشوند و هر کدام به موضوعی جزئی میپردازد. <br><br />
برخی از دانشمندان نامدار شیعی مانند [[علامه حلی|علامه حلّی]] و از دانشمندان بزرگ اهل سنت همانند ملا علی قوشجی بر این کتاب شرح نوشتهاند. این دو شرح با حواشی معروف آنها که جلالالدین دوانی و سیدصدرالدین دشتکی نگاشتهاند، سالها است در حوزههای علمیه شیعه و سنی به صورت کتاب درسی، مورد استفاده دانشپژوهان است. <br><br />
تاکنون بیش از شصت شرح بر این کتاب نوشته شدهاست.<ref>مقدّمه شرح تجرید، ص 7.</ref> <br><br />
'''* أـ4. شرح باب حادی عشر:''' تألیف مقداد بن عبدالله سُیوری، متوفای 828 قمری. این کتاب در اصول عقاید شیعه است و به شرح کتاب باب حادی عشر، نوشته علامه حلّی که ضمیمه منهاج الصلاح فی المختصر المصباح است پرداخته و سالیان متمادی جزء متون درسی حوزههای علمیه بودهاست. <br><br />
فصل اول کتاب به مسأله توحید و فصل دوم به صفات ثبوتیه و فصل سوم به صفات سلبیه و فصل چهارم به مسأله عدل الاهی میپردازد. <br><br />
'''* أـ5. توحید مفضّل:''' جمعآوری و گزارش از ابو محمد مفضل بن عمر جعفی کوفی. وی از چهرههای سرشناس و از شاگردان امام جعفر صادق و امام موسی کاظم و امام رضا(علیهماالسلام) است. این کتاب، املای امام جعفر صادق(علیهالسلام) بر مفضل بن عمر جعفی کوفی است که امام آن را در چهار جلسه و در چهار روز، از صبح تا ظهر بر وی املا کرد. <br><br />
مفضّل تدوین آن را چنین گزارش میکند: یک روز عصر من در مسجد مدینه در کنار قبر مطهر حضرت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه وآله)]] نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر میکردم که ناگهان ابن ابوالعوجا و یارانش وارد شدند و در کناری نشستند و شروع به صحبت کردند. آنان از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله)به عنوان یک فیلسوف که با زیرکی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند: این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا! آیا کافر شدهاید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران جعفر بن محمد(علیهالسلام)هستی، او این گونه با ما سخن نمیگوید. من از نزد آنها خارج شدم و به نزد [[جعفر بن محمد (صادق)<br />
|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]] رفتم و ماجرا را برای آن حضرت تعریف کردم. آن حضرت فرمود: فردا صبح به نزد من بیا و قلم و کاغذی بیاور تا برای تو از حکمت خداوند متعال در آفرینش جهان سخن بگویم .... من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ایشان نیز این کتاب را به من املا فرمود.<ref>محمدرضا ضمیری، ص 267و268.</ref> <br><br />
'''* أـ 6. الابحاث المفیدة فی تحصیل العقیدة:''' تألیف علامه حلّی، متوفای 726 قمری. فصول هشتگانه این رساله، شامل مباحث عمده کلامی است. فصل چهارم آن، شانزده مبحث دارد که به اثبات واجب الوجود و بررسی صفات ثبوتی و سلبی حق تعالی میپردازد. نسخه خطی این رساله در کتابخانه ملی به شماره 1946 وجود دارد و اخیراً در مجله تخصصی کلام اسلامی <ref>شماره مسلسل 6.</ref> چاپ شدهاست. <br><br />
'''* أـ7. مبدأ و معاد:''' تألیف ملا صدرای شیرازی (979ـ1050 ق). ترجمه فارسی مبدأ و معاد در سال 1242 قمری به وسیله سید احمد بن محمد حسینی اردکانی صورت گرفتهاست. کتاب مبدأ و معاد که پس از کتاب اسفار از بزرگترین کتابهای ملا صدرا است، دو فن دارد: یکی در ربوبیات، مشتمل بر بحث در اقسام وجود و ماهیت و مبحث معرفت باری تعالی و صفات و افعال او، و دومی در مباحث نفس شناسی و معاد و نبوات. بخش ربوبیات در سه مقاله آمدهاست که مقاله اول، دوازده فصل، و مقاله دوم (با موضوع صفات واجب تعالی)، هم دوازده فصل و مقاله سوم (با موضوع افعال باری تعالی) هیجده فصل دارد. موضوع مقاله اول چنین است: <br><br />
اشاره به مبدأ وجود و به آن که کدام وجود است که به مبدأ اول اختصاص دارد و آن که حق سبحانه واحد است که هیچ کثرت در آن نیست و بسیط است که ترکیب درباره او تحقق ندارد؛ یعنی وحدتش غایت وحدت است و بساطتش نهایت بساطت. <br><br />
این کتاب را مرکز نشر دانشگاهی در سال 1362 به کوشش عبدالله نورانی در 590 صفحه منتشر کرد. <br><br />
'''* أـ 8. گوهر مراد:''' تألیف حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی (000ـ1072 ق). این کتاب به زبان فارسی و با مشرب فلسفی ـ عرفانی نگاشته شدهاست. گوهر مراد در سه مقاله و یک خاتمه تدوین شد. مقاله اول در علم خودشناسی و مقاله دوم در علم خداشناسی و مقاله سوم در فرمان خداشناسی است. در بخش علم خداشناسی، سه باب آورده شده: باب اول در اثبات واجب الوجود و بیان توحید و یگانگی او (شامل هفت فصل)، باب دوم در بیان صفات واجب الوجود (شامل شش فصل)، و باب سوم در افعال واجب الوجود که حاوی پانزده فصل است. <br><br />
این کتاب با تصحیح و تعلیق و با مقدمهای از استاد زینالعابدین قربانی لاهیجی به مناسبت بزرگداشت کنگره حکیم لاهیجی در بهار سال 1372 منتشر شد. <br><br />
'''* أـ 9. شرح الأسماء:''' تألیف حکیم متألّه ملا هادی سبزواری (1212 ـ 1289ق). نام دیگر این کتاب، شرح دعاء الجوشن الکبیر است. یک دوره معارف توحیدی با ذوق تفسیری، روایی، فلسفی و عرفانی در شرح الأسماء آمدهاست. عناوین توحیدی که در شرح اسماء و صفات باری تعالی آمده، چنین است: التوحید إسقاط الإضافات، توحید الآثار، توحید الأفعال، توحید الإیجادی، توحید الخاصی، توحید الخاصّ الخاصّی، توحید الذات، توحید الصفات، توحید العامّی، توحید الفعل، توحید الوجودی. <br><br />
این کتاب با تحقیق دکتر نجفقلی حبیبی از سوی مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران در فرودین ماه 1372 در 903 صفحه منتشرشد. <br><br />
'''* أـ 10. رسائل التوحیدیة:''' تألیف مفسّر گرانقدر، استاد علاّمه سید محمدحسین طباطبایی است. سه رساله از هفت رساله کتاب در موضوع توحید و اسماء الله است: <br><br />
1. رسالة فی التوحید (حاوی پنج فصل و نیز مقالهای که به رسالة التوحید ملحق شده که خود سه فصل دارد)؛<br><br />
2. رسالة فی اسماء الله تعالی (شامل چهار فصل) و سرانجام رساله سوم از کتاب توحید که دارای ده فصل است. این کتاب، از مهمترین کتابهای فلسفی ـ عرفانی در موضوع توحید شمرده میشود که در عصر ما تدوین، و از سوی بنیاد علمی و فکری استاد [[سید محمدحسین طباطبایی]] با همکاری نمایشگاه و نشر کتاب قم، در خرداد 1365 در 314 صفحه منتشر شدهاست. <br />
<br />
* أـ 7. عقائد الامامیة: تألیف شیخ محمدرضا مظفّر، متوفّای 1392 قمری. فصل اول این کتاب که در برخی از مجامع علمی به صورت کتاب درسی مورد بهرهبرداری قرار گرفته، درباره الاهیات است. <br />
* أـ 8. عدل الاهي: تألیف شهید مرتضی مطهری (1358 ش). این کتاب مجموعهای از مسائل و شبهات مرتبط با عدل الاهی را در برداد. <br />
* أـ 9. محاضرات في الالهیات: تألیف استاد جعفر سبحانی (معاصر). چاپ اول این کتاب در دو جلد قطور نشر یافت که جلد اول آن در اثبات ذات حق تعالی و مسائل مربوط به صفات و توحید است. این کتاب از مفصلترین کتاب تدوین یافته در این بخش است که با استفاده از آیات [[قرآن کریم]] و روایات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و ادلّه عقلی به طرح مباحث و پاسخ به شبهات توحیدی است. <br />
<br />
=== ب. مذاهب اهل سنّت ===<br />
'''* ب ـ 1. الفقه الأکبر:''' تألیف امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی، متوفای 150 قمری. این کتاب رسالهای کوچک در علم کلام و عقاید است که شامل بعضی مسائل علم کلام مانند بحث از ایمان، معجزه، کرامات، قَدَرْ و غیره میشود. بسیاری از عالمان و بزرگان اهل سنّت توجّه خاصی به این کتاب داشتهاند و چندین شرح و تعلیقه بر آن نگاشته شدهاست که برخی از آنها عبارتند از شرح علی قاری، شرح ابو لیث سمرقندی، شرح عطاء بن علی جوزجانی. <br><br />
'''* ب ـ 2. الإبانة عن اصول الدیانه:''' تألیف امام علی بن اسماعیل ابوالحسن اشعری، متوفای 324 قمری. وی که خود مؤسس مذهب اشاعره است، در این کتاب، دیدگاه مذهب اهل سنت و جماعت را در مورد علم توحید بیان، و اعتقادات فرقههایی همچون جهمیه، حشویه، معتزله، قدریه و ... را نقد میکند. وی عقیده اهل سنت را در ذات و صفات الاهی و ادلهای از قرآن و سنت در اثبات مدّعایش ذکر، و آنها را با ادلّه عقلی تأیید میکند و سپس با بیان دیدگاه مخالفان به پاسخ آن میپردازد. <br><br />
'''* ب ـ 3. کتاب التوحید و اثبات صفات الرّب:''' تألیف محمد بن اسحاق بن خزیمه (از علمای قرن چهارم هجری). این کتاب یکی از کتابهای معتبر حنابله به شمار میرود که به روش اهل حدیث و با استناد به ظواهر روایات به بیان توحید و صفات حق تعالی پرداختهاست. اخذ به ظواهر و تأکید بر آن، کار را به جایی کشید که فخرالدین رازی (متوفّای 606 ق) که اشعری مذهب است، کتاب «توحید ابن خزیمه» را به «کتاب الشرک» وصف کرده و مؤلّف آن را مضطرب الکلام، قلیل الفهم و ناقص العقل دانستهاست. <ref>ر. ک: التفسیر الکبیر، ج 27، ص 150.</ref> <br><br />
'''* ب ـ 4. التوحید:''' تألیف ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی، متوفّای 333 قمری. این کتاب، نخستین مرجع کلام ماتریدیه به شمار میرود و پیوسته مورد توجّه استادان و شاگردان مکتب ماتریدی بودهاست. این کتاب را با مقدّمه و تحقیق دکتر فتح الله خلیف، در 412 صفحه انتشارات دارالمشرق بیروت در سال 1390 قمری چاپ کردهاست. <br><br />
'''* ب ـ 5. شرح الاصول الخمسه:''' قاضی القضات ابوحسین عبدالجبار بن احمد معتزلی، متوفای 415 قمری این کتاب در علم کلام و اصول دین از نگاه مکتب معتزله است. نویسنده در ابتدا اصول پنجگانه (توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر) را به اجمال بیان کرده؛ سپس به شرح و بسط هر کدام پرداخته و در خاتمه فصلی را به مسأله توحید اختصاص دادهاست. <br><br />
'''* ب ـ6. اصول الدین:''' تألیف ابومنصور عبدالقادر بن طاهر تمیمی بغدادی، متوفای 429 قمری این کتاب در موضوع علم کلام و مسائل اعتقادی همچون توحید، عدل، وعد و وعید طبق مذهب اهل سنت و جماعت است. افزون بر آن، اقوال و دیدگاههای مذاهب دیگر هم به اختصار در آن آمدهاست. <br><br />
'''* ب ـ 7. الشامل فی أصول الدین:''' تألیف امام الحرمین عبدالملک بن عبدالله بن یوسف جوینی، متوفای 478 قمری. این کتاب که گویا پنج مجلد بوده و فقط جلد اوّل آن در دسترس است، عناوین ذیل را دارد: کتاب النظر، کتاب التوحید و کتاب العلل. ابن امیر الحاج در قرن هشتم این کتاب را تلخیص کرده و الکامل فی اختصار الشامل نامیدهاست. الشامل به تحقیق مستشرق آلمانی هلموت کلو، در سال 1381 قمری چاپ شدهاست. <br><br />
'''* ب ـ 8. عقائد النسفیه:''' تألیف شیخ نجم الدین ابو حفص عمر بن محمد نسفی، متوفّای 537 قمری این کتاب در علم توحید و عقاید اسلامی است که مورد توجّه و عنایت بسیاری از عالمان قرار دارد. عقائد النسفیه در بسیاری از حوزههای علمیه اهل سنّت و به ویژه در دانشگاه الازهر جزو کتب درسی است. از شروح و حواشی بسیاری که بر این کتاب نوشته شد، مهمترین و مشهورترین آنها شرح علامه سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی متوفای 791 قمری است. <br><br />
'''* ب ـ 9. تبیین کذب المفتری:''' تألیف حافظ ابوالقاسم علی بن حسن بن هبةالله بن عساکر، متوفای 571 قمری این کتاب در موضوع توحید و صفات خدای متعالی از دیدگاه مذهب اشاعره است. اثر مذکور، مورد توجه فراوان اهل سنت است که افزون بر مطالب کلامی، بهترین مرجع درباره زندگینامه مشاهیر عالمان اشعری است تا جایی که گفته شدهاست: کلّ سنّی لا یکون عنده کتاب التبیین لابن عساکر فلیس من أمر نفسه علی بصیرة <ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج 3، ص 351.</ref> <br><br />
شیخ محمد زاهد کوثری به تحقیق و تعلیقه بر کتاب مذکور پرداخته و کتاب به همت شیخ استاد حسام الدین القدسی در قاهره چاپ شدهاست. <br><br />
'''* ب ـ 10. طوالع الأنوار:''' تألیف قاضی ناصر الدین عبدالله بن عمر بیضاوی، متوفای 685 قمری. این کتاب، در موضوع علم کلام و درباره توحید و اصول دین به بحث و بررسی پرداختهاست. متن مختصر و دقیق آن، از بهترین کتابها در علم کلام به شمار میرود. <br><br />
شرح علامه محمود بن عبدالرحمن الاصفهانی (م 749 ق)، حاشیه شریف جرجانی (م 816 ق) و شرح قاضی عبیدالله بن محمد معروف به عبری (م 743 ق) از جمله شروح و حواشی معروف این کتابند. کتاب مذکور با شرح اصفهانی، در قاهره به سال 1223 قمری چاپ شدهاست. <br><br />
'''* ب ـ 11. المواقف:''' تألیف عبدالرحمن بن احمد بن عضدالدین ایجی، متوفای 759 قمری این کتاب در موضوع علم کلام، و از زمان تألیف تا به حال، مورد توجه و عنایت دانشمندان بوده و جزو کتابهای درسی حوزههای علمیهاست. <br><br />
سید شریف علی بن محمد جرجانی (م 816 ق) و شمس الدین محمد بن یوسف کرمانی (م 786 ق) هر یک جداگانه بر این کتاب شرح نوشتهاست. <br><br />
'''* ب ـ 12. شرح الطحاویة فی العقیدة السفلیه:''' تألیف قاضی علی بن علی بن محمد بن ابوالعزّ متوفای 792 قمری. موضوع کتاب، عقاید، علم اصول دین و توحید، و در واقع شرح کتاب العقیدة السلفیه نوشته حافظ ابوجعفر احمد بن محمد (م 321 ق) است. دیدگاه سلفی در آن بیان شده و مورد تأیید قرار گرفته و آرا و افکار مذاهب دیگر مانند معتزله و قدریه نیز بیان شدهاست. این کتاب به تحقیق شیخ احمد شاکر، در سال 1373 قمری در مصر چاپ شدهاست.<ref>بخش معرّفی كتابها، از كتابشناسی تفصيلی مذاهب اسلامی، نوشته محمدرضا ضميری، چاپ مؤسّسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی، پاييز 82 بهره گرفته شده است.</ref> <br><br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
# قرآن کریم.<br />
# مفردات راغب.<br />
# تاج العروس.<br />
# شرح الاصول الخمسه.<br />
# اشعری، الإبانه.<br />
# فرهنگ فرق اسلامی، محمدجواد مشکور، با مقدّمه و توضیحات استاد کاظم مدیرشانه چی.<br />
# نهایة الاقدام.<br />
# محمد عبده، رسالة التوحید.<br />
# الإبانة عن اصول الدیانه.<br />
# کتاب التوحید.<br />
# عمر النسفی، العقائد النسفیه.<br />
# سعدالدین التفتازانی، شرح العقائد النسفیه.<br />
# علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی.<br />
# کشف الشبهات.<br />
# ابنباز، مجموعه فتاوی.<br />
# العثیمین، شرح کشف الشبهات.<br />
# اینتیمیه، مجموعه فتاوی.<br />
# محمد بن صالح العثیمین، فتاوی العقیده.<br />
# سبحانی، جعفر، العقیدة الإسلامیه، بخش دوم.<br />
# سبحانی، جعفر، الإلهیات، ج 1و2.<br />
# سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه.<br />
# سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1.<br />
# شرح گلشن راز.<br />
# مقدّمه شرح تجرید.<br />
# محمد رضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی.<br />
# التفسیر الکبیر.<br />
# طبقات الشافعیة الکبری، ج 3.<br />
<br />
<br />
[[رده:مقالهها]]<br />
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87_%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B7%D9%88%D8%B3%DB%8C&diff=200147خواجه نصیرالدین طوسی2024-03-28T04:45:23Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = خواجه نصیرالدین طوسی<br />
| تصویر = خواجه نصیرالدین طوسی.jpg<br />
| نام = خواجه نصیرالدین طوسی<br />
| نامهای دیگر = استادالبشر، عقل حادی عشر <br />
| سال تولد = <br />
| تاریخ تولد = ۱۱ [[جمادی الاول|جمادیالاول]]، سال ۵۹۷ق.<br />
| محل تولد = طوس<br />
| سال درگذشت = <br />
| تاریخ درگذشت = ۱۸ [[ذی الحجه|ذیالحجه]]، ۶۷۲ق.<br />
| محل درگذشت = <br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |نصیرالدین عبدالله بن حمزه |سراجالدین قمری |کمال الدین موصلی |سالم بن بدران مصری مازنی |... }}<br />
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |[[علامه حلی]] |ابن میثم بحرانی |قطب الدین شیرازی |سید رکنالدین استرآبادی |... }}<br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |اساس الاقتباس |تجرید الاعتقاد |شرح اشارات |قواعدالعقائد |تحریر اصول اقلیدس |اخلاق ناصری |زیج ایلخانی |و...}}<br />
| فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |فیلسوف |دانشمند |منطقدان |متکلم }}<br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''خواجه نصیرالدین طوسی''' فیلسوف، متکلّم، و ریاضیدان بزرگ ایرانی در قرن هفتم هجری است که کتب و رسالههای علمی متعددی در موضوعات گوناگون به رشته تحریر درآورد. خواجه نصیر طوسی را در علم همتای [[بوعلی سینا]] دانستهاند، چنانچه ابن سینا در طب سرآمد بود، خواجه نصیر نیز در ریاضیات سرآمد بوده است. <br />
<br />
او به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت و از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید.<br />
طوسی یکی از سرشناسترین و با نفوذترین چهرههای [[تاریخ اسلام]] است. علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد خالویش، بابا افضل ایوبی کاشانی آموخت. تحصیلاتش را در [[نیشابور]] به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.<br />
<br />
[[علامه حلی|علامه حلّی]] که یکی از شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی است درباره وی میگوید: خواجه نصیرالدین طوسی افضل عصر ما بود و از علوم عقلیه و نقلیه مصنفات بسیار داشت. او اشرف کسانی است که ما آنها را درک کردهایم.<br />
در تقویم رسمی کشور روز پنجم اسفندماه را به عنوان روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس نامگذاری نمودهاند.<br />
<br />
== زادگاه و ولادت ==<br />
سرزمین طوس ناحیه ای از [[خراسان]] بزرگ است که خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخساز بوده است. در جغرافیای قدیم [[ایران]]، طوس از شهرهای مختلفی چون نوقان، طابران و اردکان تشکیل شده بود و قبر مطهر حضرت [[علی بن موسی (رضا)|علی بن موسی الرضا(علیهالسلام)]] در حوالی شهر نوقان و در روستایی به نام سناباد قرار داشت که پس از توسعه آن، امروزه یکی از محلههای شهر [[مشهد]] به شمار میآید.<br />
<br />
گویند زمانی شیخ وجیه الدین محمد بن حسن که از بزرگان و دانشوران [[قم]] بوده و در روستای جهرود از توابع قم زندگی میکرد<ref>فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص 603</ref>. به همراه خانواده و به شوق [[زیارت]] [[علی بن موسی (رضا)|امام هشتم]] [[مذهب شیعه|شیعیان]] به [[مشهد]] عازم شد و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر طوس مسکن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامه [[نماز]] جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال 597 ق به هنگام طلوع آفتاب، سپیده از خنده شکفته شد و درخشندهترین چهره حکمت و ریاضی در قرن هفتم پا به عرصه وجود نهاد<ref>وی شخصیتی غیر از شیخ الطائفه طوسی و خواجه نظام الملک است</ref>.<br />
<br />
پدر با تفال به [[قرآن|قرآن کریم]] نوزاد را که سومین فرزندش بود محمد نامید. او بعدها کنیهاش، ابوجعفر گشته، به القابی چون ((نصیرالدین))، محقق طوسی، استاد البشر و خواجه شهرت یافت.<br />
<br />
== تحصیلات ==<br />
خواجه نصیر به تحصیل دانش علاقه زیادی داشت. وی در شهر طوس و در ایام کودکی، علوم دینی و علوم عملی ([[اخلاق]]، [[قرآن]]، [[صرف]] و [[نحو]] و [[فقه]]) را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت را نزد دایی خود آموخت<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ تفکر اندیشه اجتماعی در اسلام، ص۱۳۹-۱۴۰، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ هفتم</ref>.<br />
و با راهنمایی پدر در محضر «کمالالدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت. او در شهر طوس و به دست استادش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دین را بر تن کرد و از طرف استادش به «نصیرالدین» لقب گرفت.<br />
<br />
او سپس با راهنمایی دایی پدرش نصیرالدین عبدالله بن حمزه به نیشابور مهاجرت کرد و از محضر اساتید بزرگی مثل "فریدالدین داماد نیشابوری"، "اشارات بوعلی" و از "قطبالدین مصری" شاگرد [[فخر رازی]]، قانون ابن سینا را فراگرفت. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷ق) نیز بهرهمند شد<ref>خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ج۶، ص۵۸۲</ref>.<br />
<br />
تحصیلاتش را در نیشابور بهمدت هشت سال به اتمام رساند و در آنجا بهعنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت. بعد از آن، قصد عزیمیت به [[عراق]] نمود و در سال ۶۱۹ هجری یعنی در سن ۲۲ سالگی، موفق به دریافت اجازهنامه روایت گردید<ref>مدرسی زنجانی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، ص۲۸، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳</ref>.<br />
<br />
آنگونه که نوشتهاند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموخته است. «کمالالدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدینترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، به طوس بازگشت<ref>سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات فقها، ج۷، ص۲۴۳</ref>.<br />
<br />
== شاگردان مشهور ==<br />
# [[علامه حلی]] فقیه و متکلم بزرگ شیعی (متوفی ۷۲۶ق)، حکمت را نزد خواجه طوسی فراگرفت<ref> مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۲۳۸</ref>. و شرح کتاب تجرید الاعتقاد خواجه نصیر را با عنوان کشف المراد نوشت. این کتاب از مشهورترین شرحهای تجرید است<ref>صدرایی خویی، کتابشناسی تجرید الاعتقاد، ۱۳۸۲ش، ص۳۵</ref>.<br />
# [[ابن میثم بحرانی]]، نویسنده کتاب شرحی بر نهجالبلاغه، حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه که در حکمت، شاگرد خواجه نصیر و در فقه استاد وی بود<ref>خوانساری، روضات الجنات، ۱۳۹۰ق، ج۶، ص۳۰۲</ref>.<br />
# [[قطب الدین شیرازی]] (متوفی ۷۱۰ق)، زمانی که خواجه بههمراه هلاکو به [[قزوین]] رفت، با خواجه همراه شد، با او به [[مراغه]] رفت و شاگرد خواجه نصیر در علم هیئت، ریاضی، فلسفه و طب شد. خواجه او را قطب فلک الوجود میخواند<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۲۴۱و۲۴۲</ref>.<br />
# سید رکن الدین (حسن بن محمد بن شرفشاه علوی)، از شاگردان خواجه بوده و برخی از آثار او را شرح داده است<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۲۴۹</ref>.<br />
# کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (۶۴۲ـ۷۲۳ ق) معروف به ابن الفُوَطی، از تاریخنویسان قرن هفتم است و کتابهای «معجم الآداب» و «الحوادث الجامعه» از آثار اوست. او کتابداری کتابخانه رصدخانه مراغه و در اواخر عمر، کتابخانه مستنصریه را بر عهده داشت<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۲۵۲تا۲۵۷</ref>.<br />
# عمادالدین حربوی معروف به ابن الخوّام (۶۴۳ـ۷۲۸ ق)، در حساب و طب سرآمد زمان خود بوده و کتابهای «فوائد بهائیه فی قواعد حسابیه» و «مقدمهای در طب» از او بر جای مانده است<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۲۵۷تا۲۶۱</ref>.<br />
<br />
== آثار ==<br />
کتابها و رسالههای علمی خواجه نصیرالدین طوسی در موضوعات گوناگون را بیش از ۱۸۴ عنوان دانستهاند<ref> فرحات، اندیشههای فلسفی و کلامی خواجه نصیرالدین طوسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۱</ref>. برخی محققان معتقدند که با توجه به زندگی اجباری وی در قلعههای [[اسماعیلیان]]، بسیاری از کتابهای او در وضعیت بد معیشتی نوشته شده است. خواجه نصیر، در مقدمه شرح اشارات، از رنج فراوان و غم روزافزونش هنگام تألیف کتاب نوشته است<ref>نصیرالدین طوسی، شرح اشارات، ج۲، ص۱۴۶</ref>.<br />
<br />
=== برخی از آثار او ===<br />
# تجرید الاعتقاد: این کتاب از زمان تألیف تاکنون از کتابهایی است که در [[حوزههای علمیه]] شیعه در حوزه کلام تدریس میشود<ref>علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، مقدمه مصحح، ص۵</ref>. خواجه نصیر در این کتاب کلام را با [[فلسفه]] آمیخته و مسائل کلامی را بهروش فلسفی حل کرده است<ref>نصیرالدین طوسی، تجرید الاعتقاد، ۱۴۰۷ق، مقدمه محقق، ص۷۱</ref>.<br />
# اساس الاقتباس:این کتاب در موضوع منطق و بهزبان فارسی است<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۴۲۰</ref>. برخی این کتاب را پس از بخش منطق کتاب شفای بوعلی سینا، مهمترین کتابی دانستهاند که در این موضوع نگاشته شده است<ref>مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۴۲۰</ref>.<br />
# شرح الاشارات و التنبیهاتِ ابوعلی سینا: این کتاب از متون درسی حکمت مَشّاء است<ref>علامه حلی، کشف المراد، ۱۴۱۳ق، مقدمه مصحح، ص۵</ref>.<br />
# اخلاق ناصری: ترجمه کتاب طهاره الاعراقِ ابن مسکویه بههمراه اضافات<ref> مدرسی رضوی، احوال و آثار خواجه نصیرالدین، ۱۳۵۴ش، ص۹</ref>.<br />
# آغاز و انجام: این کتاب درباره مبدأ و [[معاد]] است که در آن مباحث مربوط به احوال قیامت، [[بهشت]] و [[جهنم]] به روش عرفانی مطرح شده است<ref>بخش فلسفه و کلام دایره المعارف بزرگ اسلامی، «آغاز وانجام»، ص۴۴۰</ref>.<br />
# تحریر اصول اقلیدس: کتاب «اصول الهندسه و الحساب» کتابی است که قریب سیصد سال قبل از میلاد توسط اقلیدس، ریاضیدان و منجم شهیر یونانی تصنیف شده است و یکی از متون درسی ریاضیدانان بوده است<ref>رمضانی، مروری بر آثار و تألیفات علامه حسن زاده آملی، ۱۳۷۴ش، ص۱۱۷</ref>. خواجه طوسی بر پایه ترجمههای پیش از خود از این کتاب و مقایسه بین آنها، این اثر را تحریر و شرح نموده و اَشکال و گزارههای دیگری نیز بدان افزوده است<ref>متقی، حسین، «کتابشناسی اصول هندسه اقلیدس، با تأکید بر تحریر خواجه نصیرالدین طوسی» </ref>.<br />
# زیج ایلخانی: کتابی که احوال و حرکات ستارگان و مانند آن را که بوسیله رصد کردن آنها معلوم میشود، در آن ثبت میکنند.<br />
# التذکرة فی علم الهیئة: این کتاب بهگفته حاجی خلیفه خلاصهای از مسائل این فن و براهین مربوط به آن است<ref>ویدهمان، آیلهارد، «خواجه نصیرالدین طوسی» ، ۱۳۹۱ش، ص۳۲</ref>.<br />
<br />
== درگذشت ==<br />
خواجه نصیر در حالی در ۱۸ [[ذی الحجه]] سال ۶۷۲ ق درگذشت که برای سامان دادن به امور اوقاف و دانشمندان، در [[بغداد]] به سر میبرد. او بنا به [[وصیت]] خود در حرم [[کاظمین]] دفن شد<ref> نعمة، فلاسفة الشیعة: حیاتهم و آراؤهم، ۱۹۸۷م، ص۵۳۱؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۹۸۶م، ج۹، ص۴۱۸؛ البته ابن کثیر در البدایة و النهایة روز وفات او را دوازدهم ذی الحجه نوشته است (البدایة و النهایة، ۱۹۹۷م، ج۱۷، ص۵۱۴)</ref>. <br />
او همچنین وصیت کرده بود که روی قبرش اشارهای به ویژگیهای علمیاش نشود و فقط عبارت «و کَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَیهِ بِالوَصید» و سگشان بر آستانه [غار] دو دست خود را دراز کرده [بود]<ref>سوره کهف، آیه ۱۸</ref>. بر روی سنگ قبرش نوشته شود<ref>عزیزی، فضائل و سیره چهارده معصوم(ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی، ۱۳۸۱ش، ص۴۰۲</ref>.<br />
<br />
=پانویس=<br />
{{پانویس|3}}<br />
<br />
[[رده:شخصیتها]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:ایران]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86&diff=200146عبدالله بن حسین2024-03-28T04:43:19Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = عبدالله بن حسین بن طلال<br />
| تصویر = Abdolah dovom.jpg<br />
| نام = عبدالله بن حسین بن طلال<br />
| نامهای دیگر = <br />
| سال تولد = ۱۹۶۲ م<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = اردن<br />
| سال درگذشت = <br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = <br />
| استادان = <br />
| شاگردان = <br />
| دین = <br />
| مذهب = <br />
| آثار = <br />
| فعالیتها = پادشاه اردن از سال 1999 تا کنون<br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''عبدالله بن حسین''' متولد ۱۹۶۲ در امان پادشاه پادشاهی [[اردن]] هاشمی است. او از زمان مرگ پدرش [[ملک حسین|شاه حسین بن طلال]] در ۷ فوریه ۱۹۹۹ به پادشاهی رسیدهاست.<br />
<br />
== تولد و تحصیلات ==<br />
عبدالله بن حسین متولد ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ در امان است. عبدالله دوم فرزند ملک حسین پادشاه اردن و آنتونیت آوریل گاردنر میباشد<ref>[https://www.javanonline.ir/fa/news/443174/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87%D9%85%D9%84%D9%83-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D9%83%DB%8C%D8%B3%D8%AA سایت جوان آنلاین]</ref>.آموزش ابتدایی خود را در مدرسه اسلامی پایتخت اردن گذراند و پس از آن تحصیلات خود را در مدرسه سنت ادموند (هایندهد) در سوری [[انگلستان]] ادامه داد. پس از آن عبدالله آموزش متوسطه خود را در دبیرستان ایگلبروک و آکادمی دیرفیلد ایالات متحده [[آمریکا]] گذراند. وی پس از ترک دیرفیلد به دانشکده پمبروک آکسفورد، که گفته میشود وی مبالغی را به آن اهدا کرده رفت.<br />
<br />
==نظامیگری==<br />
ملک عبدالله در سال ۱۹۸۰، به عنوان دانشجوی دانشکده افسری سلطنتی سندهرست وارد این دانشکده شد. عبدالله در سال بعد در نتیجه یک مأموریت با درجه ستوان دوم وارد سوارهنظام سلطنتی سیزدهم/هجدهم (ملکه مری) شد. ملک عبدالله از روابط نزدیکی با ارتش انگلیس برخوردار است و در سواره نظام سبک، که یک هنگ زرهی است دارای درجه سرهنگی و جانشین فرمانده سوارهنظام سلطنتی است.<br />
<br />
او همچنین مدتی نیز در دانشکده روابط بینالملل ادموند ای. والش دانشگاه جرجتون تحصیل کرد، و توانست از آنجا با کسب درجه کارشناسی ارشد روابط بینالملل در سال ۱۹۸۷ دانشآموخته شود. او همچنین در همان سال از سمینار رهبری جرجتاون نیز دانشآموخته شد. مواد درسی وی همانند درجه کارشناسی ارشد روابط بینالملل بود گرچه وی هیچگاه چنین درجهای در اختیار نگرفت.<br />
<br />
==پادشاهی==<br />
عبدالله پس از مرگ پدرش ملک حسین در تاریخ ۷ فوریه ۱۹۹۹ به پادشاهی رسید. حسین در تاریخ ۲۴ ژانویه وی را ولیعهد خواند و وی را جایگزین برادرش شاهزاده حسن کرد که سالهای زیادی این منصب را در اختیار داشت. این تصمیم وی چندان مطلوب عموم واقع نشد چرا که مادر عبدالله، شاهزاده مونا الحسین آنتونیت آوریل گاردینر (که عموماً از وی تحت عنوان تونی آوریل گاردینر نام برده میشد) در اصل زادهٔ انگلیس بود. امری که بحث بسیاری را به راه انداخت، این مسئلهاست که وی تنها پادشاه اردن است که از دودمان انگلیسی و عربی است.<br />
<br />
==تحول در اقتصاد اردن==<br />
اقتصاد اردن پس از به قدرت رسیدن ملک عبدالله پیشرفت کردهاست. گفته میشود وی میزان سرمایهگذاری خارجی در اردن را افزایش داده و در جلسات بخشهای دولتی و خصوصی شرکت کرده و بنیان منطقه آزاد تجاری عقبه را بنا نهادهاست.<br />
<br />
عنوان سخنرانی وی در دانشکده حقوق کلمب در دانشگاه کاتولیک آمریکا در تاریخ سپتامبر ۲۰۰۵ «اسلام سنتی: مسیر صلح» نام داشت. ملک عبدالله در مسیر ایالات متحده آمریکا به دیدار پاپ بندیکت شانزدهم رفت تا روابطی را که با پاپ ژان پل دوم بنا نهاده بود بهبود بخشد و در مورد راههای همکاری مسلمانان و مسیحیان در زمینه صلح، شکیبایی و همزیستی گفتگو کند.<br />
<br />
==انتقادات به حکومت عبدالله==<br />
از عبدالله انتقاد میشود که وی دارای حکومتی مستبد است و آزادیهای اولیه همچون آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حق اعتراض را محدود کردهاست.<br />
<br />
===نقض حقوق بشر===<br />
دیدبان حقوق بشر در نشریات گوناگون خود سیاست داخلی ملک عبدالله بهویژه در مورد دیدگاه وی در ارتباط با شکنجه و آزار واذیت انسان را محکوم کردهاست.<br />
<br />
===جانشین===<br />
در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۰۴، عبدالله عنوان ولیعهد را از برادر ناتنی خود شاهزاده حمزه پس گرفت (وی در ۷ فوریه ۱۹۹۹ برادرش را طبق خواسته پدرش به این مقام منصوب کرده بود). عبدالله در نامهای که خطاب به برادرش نوشته بود و در تلویزیون دولتی اردن متن آن قرائت شد به وی گفت: «در اختیار داشتن این مقام نمادین آزادی تو را سلب کرده و مانع از آن میشود که بتوانیم مسئولیتهای خاصی را که تو دارای شایستگی آن هستی به تو واگذار کنیم.» از آن زمان هنوز جانشین ولیعهدی اردن مشخص نشدهاست، اما برخی تحلیلگران معتقدند عبدالله احتمالاً قصد دارد پسرش، شاهزاده حسین بن العبدالله را در آینده به این مقام منصوب کند.<br />
<br />
===اعتراض به فرایند صلح فلسطین و اسرائیل===<br />
ملک عبدالله یکی از منتقدان جدی فرایند صلح [[فلسطین]] و [[اسرائیل]] است و دربارها مقامات آمریکایی و اسرائیلی را به بی توجهی نسبت به دغدغههای او و کشور اردن دراینباره متهم کرده است. گفته او میشود او دورنمای روشنی برای صلح فلسطین و اسرائیل متصور نیست <ref>[https://www.tabnak.ir/fa/tags/5329/1/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85 سایت تابناک]</ref>.<br />
<br />
===عبدالله دوم و تز شیعههراسی===<br />
بعد از بیان عبارت " هلال شیعی " توسط ملک عبدالله اردن، بسیاری از رهبران منطقه نیز از سخنان وی استقبال کرده و بیش از پیش به ایراد اتهام علیه شیعیان مبادرت ورزیدند. دامنه این سخنان حتی از منطقه فراتر رفته و عبارت مذکور مورد پسند آمریکاییها و اروپاییها نیز قرار گرفت و آنها از این مسئله به عنوان ابزاری در جهت آزار شیعیان استفاده کردند.<br />
متأسفانه رسانههای کشور ما گوینده اصلی این سخن را فراموش کردند و امروزه نیز اردن در سکوت خبری به سر میبرد؛ حال آنکه این کشور مرکز بسیاری از فتنههای منطقه میباشد. ترور " [[عماد مغنیه|شهید مغنیه]] " نیز که با همکاری عوامل اطلاعاتی اردن، [[عربستان]]، [[موساد]] و سیا شکل گرفت، خبر از اعمال شیطانی دولتمردان اردن علیه شیعیان میدهد. همچینین اردن هر از چند گاهی به عنوان کشور حد واسط برای فرستادن گروههای مخالف [[حزب الله لبنان]] به اسرائیل عمل کرده و احتمالاً نقش واسطه را بین اسراییل و گروههای مخالف حزب الله بازی میکند<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/35043/%D9%85%D9%84%DA%A9-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86-%DA%A9%D9%8A%D8%B3%D8%AA سایت مشرق نیوز]</ref>.<br />
<br />
==ازدواج==<br />
آشنایی ملکه رانیا با ملک عبدالله دوم در ژانویه ۱۹۹۳ طی یک مراسم شام صورت گرفت. پس از دو ماه، وی به نامزدی شاهزاده عبدالله دوم درآمد و بالاخره در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۹۳ با یکدیگر ازدواج کردند. ملکه رانیا هماکنون مادر چهار فرزند به نامهای حسین، ایمان، سلما، هاشم است <ref>[https://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-29/352306-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%85%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 سایت اقتصادآنلاین]</ref>.<br />
<br />
==نسب خاندان شاه عبدالله دوم==<br />
مدعی شدهاند که خاندان سلطنتی اردن، از سادات بنیهاشم هستند و نسب آنها به [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن مجتبی]] علیهالسلام میرسد.<br />
این در حالی است که که برخلاف ادعای اعضای این خاندان سلطنتی که خود را هاشمی و از نسل پیامبر(ص) میدانند، این خاندان به هیچ عنوان به پیامبر(ص) منتسب نبوده و سیادت آنها جعلی است.<br />
برای این امر نیز شواهدی وجود دارد که عبارتند از:<br />
1 – در شجرهنامهای که در سایت خاندان سلطنتی اردن درج شده است، نسب این خاندان به حضرت امام حسن(ع) رسیده است که این انتساب نیز از جانب یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) موسوم به [[عبدالله بن حسن مثنی]] انجام گرفته است. عبدالله بن حسن مثنی، از ساداتی است که به ناحق برای یکی از فرزندان خود به نام محمد، ادعای مهدویت نمود و او را به عنوان «محمد بن عبدالله» و «مهدی موعود» معرفی کرد و باعث گمراهی جمع بسیاری شد؛ بنابراین انتساب شجرهنامه به او که اعمالش مورد تأیید اهل بیت(ع) نبوده است نیز چندان قابل اعتماد نیست.<br />
یکی از محققان آمریکایی که مورخ و استاد دانشگاه ماساچوست آمریکاست، در کتاب خود با عنوان «ملک عبدالله، بریتانیا و ساخت اردن» نکات مهمی را درباره ملک عبدالله و کشور اردن بیان کرده است.<br />
<br />
خانم "مری کریستینا ویلسون" مؤلف کتاب «ملک عبدالله، بریتانیا و ساخت اردن» با استفاده از اطلاعات فاش شده از بایگانی وزارت کشور و امور کشورهای مشترک المنافع بریتانیا، انتساب ملک عبدالله و خاندان او را به اهل بیت(ع) و رسول اکرم(ص) رد میکند. در ابتدای این کتاب خانم ویلسون بیان میکند که در شهر مکه، تبارشناسی و نسبشناسی از اهمیت والایی برخوردار است و به دلیل اینکه خاندانهای بزرگ مکه عمدتاً خالص و دست نخورده باقی ماندهاند، ردیابی تبارها و نسبها در این شهر مقدس آسان است و نادرستی شجرهنامههای جعلی به سهولت برملا میشود. طبق گفتههای ویلسون، خاندان "شریف" که از خاندانهای قدیمی مکه محسوب میشوند، بوضوح دارای شجرهنامه جعلی هستند و بدروغ خود را به خاندان پیامبر(ص) منتسب میدانند. علاوه بر خانم ویلسون، تعداد زیادی از محققان غربی نیز همین نظر را دارند <ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/40777/%D9%86%D8%B3%D8%A8-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D9%8A-%D9%85%D9%8A-%D8%B1%D8%B3%D8%AF-%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%D9%8A%D8%B1 سایت مشرق نیوز]</ref>.<br />
<br />
==پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:سران کشورهای اسلامی]]<br />
[[رده:اردن]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B4%D8%A7%D9%87_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AF%D9%88%D9%85&diff=200145شاه عبدالله دوم2024-03-28T04:41:50Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از عبدالله دوم به عبدالله بن حسین</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[عبدالله بن حسین]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A9_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B5%D9%88%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A9_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200144عقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة (کتاب)2024-03-27T04:09:15Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div><br />
<div class="wikiInfo">[[پرونده:العقیدة البرهانیه.jpg|جایگزین=کتاب العقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة|بندانگشتی|کتاب العقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة]]<br />
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام<br />
!نام نویسنده<br />
|ابوعمرو عثمان السلاجی<br />
|-<br />
<br />
|موضوع<br />
|[[اسلام]]، [[کلام]]<br />
|-<br />
|زبان کتاب<br />
|[[زبان عربی|عربى]]<br />
|-<br />
|ناشر<br />
|مؤسسة المعارف للطباعة والنشر<br />
|-<br />
|سال نشر<br />
|2008 م<br />
<br />
|-<br />
|تعداد جلد<br />
|تک جلدی<br />
|-<br />
|مکان چاپ<br />
|[[بیروت]]، [[لبنان]]<br />
|- <br />
<br />
|}<br />
</div><br />
کتاب '''«عقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة»''' نوشتهٔ ''ابوعمرو عثمان السلاجی'' که به بیان عقیده و سیرهٔ [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] [[اشعری]] که متصف به برهان ایمان است پرداخته و مورد قبول و تأیید علمای [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] [[مراکش]] و سایر کشورهای اسلامی قرار گرفته است<ref>مکتب فکری اشعری در مراکش، تاریخ و منشأ.</ref>. <br />
<br />
== دلیل نوشتن کتاب == <br />
شاگردش خیرونه(متوفی 594 هجری قمری) که بانوی صالح و زاهد اندلسی بود از او خواست که مطالبی را در [[کلام|علم کلام]] بیاموزد که ایمان او را از انحراف در امان دارد و این مطالب را در لوحی برای او مینوشت تا آن را حفظ کند و این رویه ادامه داشت تا کامل شد، پس آن را برهانیه نامیدند. <br>این زن زاهد توانست آنچه را که مردان نزدیک به ابوعمرو میتوانستند به دست آورند تحصیل کند. ابن مؤمن شاگرد السلاجی میگوید: در [[فاس]] زنی به نام خیرونه بود و از زنان صالح و مطیع و زاهد و مؤمن بود که ابوعمر را احترام میگذاشت و به مجلس او میرفت وبیاناتش را از روی لوح حفظ میکرد<ref>ابن مؤمن فی الراغب علی المدیونی، شرح 60-61، به نقل از عثمان السلاجی و مکتب اشعری او، دکتر جمال آل البختی، ص 186.</ref>.<br />
<br />
== موضوع کتاب == <br />
آن را به هجده باب تقسیم کرده و با توجه به این ابواب، آن را به پنج باب تقسیم کرده است:<br />
<br />
# طبیعیات: نویسنده در آن دیدگاه خود را در تعریف جهان و اینکه همه چیز جز [[خداوند]] تبارک و تعالی ذکر کرده است.<br />
# الهیات: و شروع به اثبات وجود خالق، اثبات صفات خداوند متعال و مقاطعی از آن میکند، سپس به بحث رؤیت خدای متعال میپردازد و از [[عدل الهی]] صحبت میکند.<br />
# نبوات: بیان معجزات رسولان و حمایت آنها از معجزات، در مورد [[معجزه]] و شروط و صحبت در مورد عصمت انبیا و رسولان و بیان معجزهٔ [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد (ص)]] است. و سپس به بحث از نشر و حشر و عذاب قبر و سؤال از دو فرشته و [[میزان]] و [[حوض]] و [[شفاعت]] و نیز نیاز به ایمان به اخبار [[آخرت]] را به تفصیل ذکر کرد.<br />
# احکام تکلیف: سپس به صحبت در مورد احکام تکلیف و مبنای احکام را سه چیز برمیشمارد: [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]] و [[اجماع]].<br />
# امامت: در آن از شرایط [[امامت]] و نحوۀ اقامۀ آن و احکام آن صحبت کرده است و شرط [[امامت]] آن نیست که با نص ثابت شود، بلکه با نص یا [[اجتهاد]] ثابت شود، سپس در مورد شایستگی [[صحابه]] و اینکه آنها [[خلفای راشدین]] و [[امامان]] هدایتگر هستندصحبت کرده است<ref>عثمان السلاجی و عقاید اشعری او: جمال البختی - ص: ۵۶۵.</ref>.<br />
<br />
== شرحهایی برکتاب ==<br />
از جمله شروح ذکر شده است: <br />
<br />
* شرح ابی عبدالله الکتانی (متوفی 596 هجری قمری).<br />
* شرح الرائینی (متوفی 598 هجری قمری).<br />
* شرح ابن الزق (در سال 612 هجری در قید حیات است).<br />
* شرح پروفسور الخفاف (متوفی 7 هجری قمری).<br />
* شرح ابن بازی (متوفی 673 ق).<br />
* شرح الیافرنی (متوفی 734 ق).<br />
* شرح العقبانی (متوفی 811 هجری قمری).<br />
<br />
=منابع=<br />
• مرکز مطالعات و تحقیقات گروه ابی الحسن اشعری.<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای اهل سنت]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A9_%D9%81%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A9_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200143العقیدة النظامیة فی الأرکان الإسلامیة (کتاب)2024-03-27T04:08:21Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = العقیدة النظامیة فی الأرکان الإسلامیة<br />
| تصویر = العقیدة.jpg<br />
| نام = العقیدة النظامیة فی الأرکان الإسلامیة<br />
| پدیدآوران = ابوالمعالی الجوینی<br />
| زبان = [[زبان عربی|عربی]]<br />
| زبان اصلی = <br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = 1433 ق<br />
| ناشر = دارالکتب الصوفی<br />
| تعداد صفحه = 176<br />
| موضوع = [[اسلام]]، [[کلام]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
کتاب '''العقیدة النظامیة فی الأرکان الإسلامیة''' در زمینۀ عقاید و [[کلام|کلام اسلامی]] از آثار امام الحرمین ''ابوالمعالی جوینی'' است و آخرین نوشتۀ ایشان بهشمار میرود. این کتاب مورد استقبال و علاقۀ فراوان [[اشاعره]] قرار گرفته است. این کتاب را امام کوثری تحقیق نموده و دلیلش وجود مباحث مهم دینی که در باب عقاید، کلام، سخنان خدا و احکام او و نیز اثبات [[نبوت]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)]] است. این کتاب بخشی از کتاب امام جوینی است که شامل عقاید و احکام [[نماز]]، [[روزه]]، [[زکات]] و [[حج]] میباشد.<br />
<br />
== فصول کتاب ==<br />
این کتاب فصولی دارد که به شرح ذیل میباشد:<br />
<br />
=== فصل اول === <br />
و در آن گفتاری در مورد حودث عالم است و گرچه در ذیل جزء قرار نمیگیرد، جوینی در این مقدمه به اثبات وجود خدا قبل از جهان پرداخته و اشاره به قدیم بودن خدا و حادث بودن عالم دارد و استنباط اینکه که [[خداوند]] متعال وجود دارد و تنها اوست که آفریدگار جهان است. <br />
<br />
=== فصل دوم === <br />
این فصل از کتاب گفتاری در الوهیت است که خود چند بخش دارد: بخش اول: صحبت از محالاتی است که در حق خداوند متعال وجود دارد؛ بخش دوم: آنچه واجب است خدای متعال داشته باشد مثل اراده و علم و قدرت؛ بخش سوم: آنچه نسبت به ذات خداوند متعال جایز است؛ بخش چهارم: بحث در خصوص وحدانیت خداوند متعال است.<br />
<br />
=== فصل سوم === <br />
در باب بندگی و تکالیف است و این شامل چند رکن است.<br />
<br />
=== فصل چهارم === <br />
گفتاری با موضوع [[نبوت]] و اثبات نبوت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)]].<br />
<br />
=== فصل پنجم === <br />
در مورد آنچه از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیده شده و نقل شده است: <br />
بخش اول: بازگشت و اعاده خلق. <br />
<br />
بخش دوم: در خصوص [[قبر]] و عذاب قبر و پرسش نکیر و منکر. <br />
<br />
بخش سوم: در خصوص [[بهشت]] و [[جهنم]] و میزان. <br />
<br />
بخش چهارم: در باب [[شفاعت]] است.<br />
<br />
بخش پنجم: در خصوص مرگ و روزی افراد است.<br />
<br />
=== فصل ششم === <br />
گفتاری در [[ایمان]] و معنای آن و ذکر سرنوشت [[مؤمنان]] و سرنوشت آنها در [[بهشت]] و [[جهنم]] است.<br />
<br />
=== فصل هفتم === <br />
در مورد [[توبه]] است.<br />
<br />
=== فصل هشتم === <br />
خاتمه کتاب است که دربارهٔ صحت [[توبه]] از گناه و اصرار بر گناهان دیگر صحبت شده است.<br />
<br />
== منابع ==<br />
* مرکز أبی الحسن الأشعری للدراسات والبحوث العقدیة.<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای کلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%82%DB%8C%D8%AA_%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1_%D9%81%DB%8C_%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D9%82%D8%A7%D8%A6%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%A3%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200142الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الأکابر (کتاب)2024-03-27T04:06:47Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = الیواقیت والجواهر<br />
| تصویر = الیواقیت والجواهر.jpg<br />
| نام = الیواقیت والجواهر<br />
| پدیدآوران = [[عبدالوهاب شعرانی]]<br />
| زبان = [[زبان عربی|عربی]]<br />
| زبان اصلی = <br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = 2003 م<br />
| ناشر = دارالکتب العلمیه<br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = [[کلام]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
کتاب '''«الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الأکابر»''' نوشتۀ ''[[عبدالوهاب شعرانی]]'' با موضوع [[کلام|علم کلام]] میباشد.<br />
<br />
== معرفی اجمالی ==<br />
این کتاب شامل مباحث اعتقادی است؛ که مشتمل بر یک مقدمه و چهار فصل که در آن به آنچه [[ابن عربی]] گفته است اشاره شده است.<br />
<br />
== منابع == <br />
<br />
* نیل و فرات: یاقوت و جواهرات در توضیح عقاید بزرگان. ذخیره شده نسخه 7 نوامبر 2005 م.<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای اهل سنت]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D9%82%DB%8C%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D9%81%D8%B5%D9%88%D9%84_%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200141عقیده برهانی و فصول ایمانی (کتاب)2024-03-27T03:33:44Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الأکابر (کتاب) به عقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[عقیدة البرهانیة والفصول الایمانیة (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A8%D8%AD%D8%AB:%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)&diff=200140بحث:امام علی(علیهالسلام)2024-03-27T03:31:45Z<p>Hadifazl: صفحه را خالی کرد</p>
<hr />
<div></div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86_%D8%A8%DA%A9%D8%B4%D9%81_%D9%85%D8%A7_%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%A8%D8%B3_%D9%85%D9%86_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200139فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن (کتاب)2024-03-27T03:30:41Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن<br />
| تصویر = کتاب فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن.jpg<br />
| نام = فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن<br />
| پدیدآوران = [[زکریا انصاری]]<br />
| زبان = <br />
| زبان اصلی = [[عربی]]<br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = <br />
| ناشر = دارالقرآن الکریم<br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = [[اسلام]]، [[تفسیر قرآن]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
کتاب '''«فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن»''' با موضوع [[تفسیر|تفسیر قرآن]] که شیخ الإسلام [[زکریا انصاری|زکریا انصاری]] به زبان عربی نگاشته و در آن به بیان [[آیات]] مبهم [[قرآن|قرآن کریم]] پرداخته تا فواید آن را برجسته کند و ظرایف اسرار [[قرآن]] را در بیان بلند و بیان اعجاز آن آشکار سازد.<br />
<br />
== بخشی از کتاب ==<br />
ایشان در مقدمۀ کتاب میگوید:<br />
<br />
«فهذا مختصرٌ فی ذکرِ آیاتِ القرآنِ المتشابهاتِ، المختلفةِ بزیادةٍ أو تقدیمٍ أو إبدال حرفٍ بآخر أو غیرِ ذلک، مع بیان سبب تکراره، وفی ذکر أنْموذجٍ من أسئلة القرآن العزیز وأجوبتها، صریحاً أو إشارةً، جمعتُه من کلام العلماء المحققین، ما فَتح اللَّهُ به من فیضِ فضلِهِ المتین، وسمیته بـ"فتحُ الرحمن بکشف ما یَلْتبسُ فی القرآن". واللهَ أسالُ أن ینفع به، ویجعله خالصاً لوجهه الکریم، وهو حسبی ونعم الوکیل»؛<br />
<br />
این ذکر مختصری از [[آیه|آیات]] متشابه [[قرآن]] است که با اضافه یا مقدمه یا جابجایی حرفی با حرف دیگر یا غیر آن، با توضیح دلیل تکرار آن و با بیان نمونه سؤالات [[قرآن]] عزیز از مراجع و پاسخهای عالمان محقق آنچه را که خداوند برای آنها از فضل خود گشوده است. من آن را «فتحُ الرحمن بکشف ما یَلْتبسُ فی القرآن» نام بردم. و از خدا میخواهم که این کتاب نافع و این تلاش را خالص گرداند و او کفایت کننده و بهترین مدافع من است. <br />
<br />
== چاپهای مختلف ==<br />
نشر و تحقیق شده توسط شیخ [[محمد علی صابونی]]، دارالقرآن الکریم، [[بیروت]]. نشر و تحقیق شده توسط ''عبدالحمید هنداوی''، دار ابن الجوزی.<br />
<br />
== منابع ==<br />
* فهرست و مقدمهٔ کتاب فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن.<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:تفسیر قرآن]]<br />
[[رده:تفسیرهای اهل سنت]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86_%D8%A8%D9%83%D8%B4%D9%81_%D9%85%D8%A7_%D9%8A%D9%84%D8%AA%D8%A8%D8%B3_%D9%85%D9%86_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200138فتح الرحمن بكشف ما يلتبس من القرآن (کتاب)2024-03-27T03:29:49Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از فتح الرحمن بکشف ما يلتبس من القرآن (کتاب) به فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[فتح الرحمن بکشف ما یلتبس من القرآن (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%B4_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D8%B1%D8%AD_%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AB_%D9%81%D9%82%D9%87%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200137گشایش در شرح احادیث فقهی (کتاب)2024-03-27T03:29:16Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از فتح العلام بشرح الإعلام بأحادیث الأحكام (کتاب) به فتح العلام بشرح الإعلام بأحادیث الأحکام (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[فتح العلام بشرح الإعلام بأحادیث الأحکام (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%A9_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200136فتنة الوهابیة (کتاب)2024-03-27T03:28:58Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = فتنة الوهابیة<br />
| تصویر = فتنة الوهابیة.jpg<br />
| نام = فتنة الوهابیة<br />
| پدیدآوران = أحمد زینی دحلان<br />
| زبان = [[زبان عربی|عربی]]<br />
| زبان اصلی = <br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = 1375 ش<br />
| ناشر = وقف الاخلاص<br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = [[وهابیت]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
کتاب '''فتنة الوهابیة''' توسط شیخ ''احمد زینی دهلان'' نوشته شده است. او از مفتیان [[شافعیه|شافعی]] بود و در [[مکه]] در اواخر [[عثمانی|امپراتوری عثمانی]] درگذشت. وی دربارۀ این نوشتار چنین میگوید: موضوع کتاب در خصوص فجایع [[وهابیت]] میباشد.<br />
<br />
== معرفی نویسنده == <br />
''احمد بن زین بن احمد دهلان''، [[شافعیه|شافعی]] مذهب، فقیهی مورخ و مفتی در [[مکه]] بود. وی در سال 1231 هجری قمری در [[مکه]] به دنیا آمد و در [[محرم الحرام|محرم]] سال 1304 هجری قمری در [[مدینه]] درگذشت. وی دارای کتابهای فراوانی است، از جمله: الدرار السنّی در پاسخ به [[وهابیت]] و خلاصه کلام در بیان امیران سرزمین مقدس، فتوحات اسلامی پس از غزوات نبوی و غیره<ref>فتنه وهابیت، تالیف: احمد بن زینی دحلان، چاپ جدید در افست؛ حسین حلمی بن سعید استانبولی، ترجمه مؤلف، ص ۲.</ref>.<br />
<br />
== معرفی اجمالی کتاب ==<br />
'''فتنة الوهابیة''' این کتاب، نوشتۀ شیخ احمد زین دهلان، از مفتیان شافعی، که در مکه در اواخر [[عثمانی|امپراتوری عثمانی]] درگذشت. درباره موضوع کتاب چنین میگوید: موضوع کتاب در خصوص فجایع [[وهابیت]] سخن میگوید. و آنها را متهم به چند اتهام از جمله "ارتکاب قتل عام کودکان و زنان، غارت و چپاول، سوزاندن کتابخانه [[مکه]]، که در آن کتاب از دوران [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] وجود دارد، متون نوشته شده بر روی چرم بود. کتاب از یک تئوری توطئه استفاده میکند، جایی که میگوید [[وهابیت|وهابیها]] با انگلیسیها همکاری میکردند و ''دهلان'' وهابیها را در این کتاب قضاوت میکند. خوارج عصر رسول خدا که آنها را سگهای آتش نامیدند و مدعی اجماع علمای مذاهب چهارگانه بر آن است<ref>ر. ک: وبسایت اسلام تایمز: «فتنه وهابیت». کتابی که جنایات و کشتار وهابیون را از بدو پیدایش روایت میکند.</ref>.<br />
<br />
== بخشهایی اقتباس شده از کتاب ==<br />
شیخ أحمد زینی دحلان در ابتدای كتاب چنین میگوید:<br />
اعلم أن السلطان سلیم الثالث (1204- 1222ه) حدث فی مدة سلطنته فتن كثیرة...؛<br />
<br />
بدانید که ''سلطان سلیم'' سوم (1204-1222 هجری قمری) در دوران حکومت خود فتنههای زیادی داشت، از جمله نزاع وهابیان که در [[حجاز]] روی داد تا اینکه [[حرمین شریفین]] را تصرف کردند و از ورود شامیها جلوگیری کردند و فتنه دیگر: وسوسه فرانسویان هنگام تصرف [[مصر]] در سال سیزدهم 1213 تا سال شانزدهم (1216) و آنچه را که مربوط به این دو فتنه است به اختصار ذکر کنیم؛ زیرا هر یک در تاریخها به تفصیل ذکر شده است و هر کدام با نوشتن حروف خاصی مشخص شده است.<br />
<br />
== بخش مربوط به فتنه وهابیت ==<br />
أما فتنة الوهابیة فكان ابتداء القتال فیها بینهم وبین أمیر مكة... ؛ در مورد نزاع وهابیان، درگیری بین آنها و امیر [[مکه]]، که نایب السلطنه بر مناطق حجازی است، آغاز شد و شروع درگیری بین آنها و او در سال 1390 بود. سال پانصد و هزار و آن هم در زمان سلطنت استاد ما ''سلطان سلیم سوم'' پسر ''سلطان مصطفی سوم'' (در مورد آغاز اولین ظهور [[وهابیت]]) سالها قبل از آن بود. قدرت و قدرتشان در سرزمینشان اول شد، بعد شرشان زیاد شد و ضررشان زیاد شد و سلطنتشان گسترش یافت و افراد بیشماری را کشتند و پولشان را گرفتند... .<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای اهل سنت]]<br />
[[رده:کتابهای کلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%87_%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA_(%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200135فتنه وهابیت (كتاب)2024-03-27T03:27:56Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از فتنه وهابیت (کتاب) به فتنة الوهابیة (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[فتنة الوهابیة (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200134سید محمد هادی میلانی2024-03-27T02:45:36Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = آیتالله میلانی<br />
| تصویر = آیت_الله_میلانی.jpg<br />
| نام = سید محمد هادی میلانی<br />
| نامهای دیگر = <br />
| سال تولد = ۱۳۱۳ ق<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = نجف<br />
| سال درگذشت = ۱۳۵۴ ش<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = ایران، مشهد<br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی | شیخ الشریعه اصفهانی| محمد حسین نائینی| آقا ضیاء عراقی}}<br />
| شاگردان = <br />
| دین = <br />
| مذهب = شیعه<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی | محاضرات فی الفقه الامامیه| حاشیه بر مکاسب| قواعد فقهیه و اصولیه}}<br />
| فعالیتها = <br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''سید محمدهادی حسینی میلانی''' (۱۳۱۳-۱۳۹۵ق)، از مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم قمری است.<br />
<br />
آیتالله میلانی بیشتر عمر خود را در [[عراق]] گذارند و در آنجا از درس علمایی چون [[شریعت اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانی]]، [[ضیاءالدین علی بن ملا محمد عراقی|آقا ضیا عراقی]] و [[محمد حسین نائینی]] بهره برد. وی از سال ۱۳۳۲ش در مشهد ساکن شد. سید علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران مدتی نزد وی شاگردی کرد.<br />
<br />
از میلانی آثاری از جمله محاضرات فی الفقه الامامیه و قادتنا کیف نعرفهم بر جای مانده است.<br />
<br />
آیتالله میلانی در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز فعال بود. او از [[انقلاب اسلامی ایران]]، رهبری آن و نهضت مردم عراق حمایت میکرد. وی در تأسیس مدارس علمیه از جمله [[مدرسه حقانی]] نقش داشت. با حضوری وی در [[مشهد]]، حوزه علمیه این شهر رونق گرفت.<br />
<br />
== زندگینامه ==<br />
سید محمد هادی میلانی، در ۷ محرم ۱۳۱۳ق در [[نجف]] زاده شد. نسبش به علی بن حسین(ع) میرسد. پدرش سید جعفر حسینی از شاگردان محمدحسن مامقانی به شمار میرفت. سید محمدهادی در کودکی پدرش را از دست داد<ref>گنجینه دانشمندان، ج۷، ص۹۹</ref>. مادرش، دختر محمدحسن مامقانی و همسرش، دختر [[عبدالله مامقانی]] (دایی سید محمد هادی) صاحب [[تنقیح المقال (کتاب)|تنقیح المقال]] بود<ref>همان، ص۹۹</ref>.<br />
<br />
میلانی تحصیلاتش را در نجف آغاز کرد، و در همانجا به تدرس مشغول شد. او بارها به [[ایران]] سفر کرد و در ۱۳۳۲ش که جهت زیارت قبر امام رضا(ع) به مشهد رفت، به درخواست مردم و برخی از علمای آن روز خراسان، در آنجا ماندگار شد و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. وی در ۲۹ رجب ۱۳۹۵ق برابر با ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ش در ۸۲ سالگی در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد<ref>همان، ص۱۰۳</ref>.<br />
<br />
== استادان ==<br />
شیخ ابوالقاسم مامقانی<br />
شیخ الشریعه اصفهانی<br />
آقا ضیاء عراقی<br />
میرزا حسین نائینی<br />
محمد حسین غروی اصفهانی<br />
محمد جواد بلاغی<br />
غلامعلی قمی سامرائی<br />
سید ابوالقاسم خوانساری<br />
شیخ ابراهیم سالیانی<br />
سید جعفری اردبیلی<br />
میرزا علی ایروانی<br />
میرزا ابراهیم همدانی<br />
ملا محسن تبریزی<ref>همان، ص۱۰۱</ref><br />
<br />
== مشایخ اجازه ==<br />
سید حسن صدر<br />
[[سید عبدالحسین شرف الدین|عبدالحسین شرف الدین]]<br />
[[شیخ عباس قمی]]<br />
آقا بزرگ طهرانی<ref>همان، ص۱۰۱</ref><br />
<br />
== شاگردان ==<br />
[[سید علی حسینی خامنهای|سید علی خامنهای]]<br />
عزیزالله عطاردی<br />
[[سید محمد حسینی زنجانی]]<br />
محمدرضا شفیعی کدکنی<br />
[[محمدتقی جعفری]]<br />
کاظم مدیر شانهچی<br />
<br />
== تحول در حوزه علمیه مشهد ==<br />
حوزه علمیه مشهد پس از گذراندن مرحله تجدید حیات و سپس تثبیت در دهه ۱۳۲۰ش، در دهه ۱۳۳۰ش تحول و جهش درخور توجهی را آغاز کرد. سبب اصلی و عمده این تحول و جهش که جایگاه علمی و دینی این حوزه را بیش از پیش استوار کرد و ارتقا بخشید، مهاجرت محمد هادی میلانی به مشهد و استقرار وی در این شهر به مدت بیش از دو دهه بود.<br />
<br />
در ۱۳۳۲ش علمای برجسته مشهد در جهت تقویت این حوزه و جلوگیری از مهاجرت طلابِ با استعداد و مدرّسان مشهد به شهرهایی چون [[قم]] و نجف، با امضای طوماری از سیدمحمدهادی میلانی، (که در آن زمان در [[کربلا]] به سر میبرد) درخواست کردند به مشهد مهاجرت کند و به تدریس در حوزه این شهر بپردازد<ref>ر. ک: صالحی، مشهد، ص۱۰۰</ref>.<br />
<br />
میلانی در ۱۳۳۳ش به مشهد وارد شد و به دعوت و اصرار علمای این شهر در مشهد ماند و در مدت ۲۲ سال، در عمل ریاست حوزه علمیه مشهد را برعهده گرفت و علاوه بر قرار گرفتن در جایگاه مرجعیت، به ویژه پس از درگذشت [[سید حسین بروجردی|آیتالله بروجردی]]، با تأسیس مدارسی به سبک جدید و ساماندهی برنامههای آموزشی و پژوهشی حوزه گامهای مؤثری در ارتقای کیفی حوزه برداشت<ref>ر ک: شریف رازی، ج۷، ص۱۰۳ـ۱۰۴</ref>. محور درس خارج اصول میلانی، مبانی استادان اصلیاش همچون شیخ [[محمد حسین غروی اصفهانی]] و [[محمد حسین نائینی]] بود<ref>شمس، ص۷۱ـ۷۲</ref>. در درس او نزدیک به چهارصد طالب علم قریب الاجتهاد شرکت میکردند<ref>شریف رازی، ج۷، ص۱۰۳</ref>.<br />
<br />
== اقدامات آیتالله میلانی ==<br />
میلانی در سالهای پایانی عمر خود به تأسیس مدارس دینی و حمایت از آنها پرداخت، از جمله:<br />
<br />
مدرسه حقانی؛ میلانی از همان ابتدا از این مدرسه حمایت مالی و معنوی کرد که تا ۱۳۵۷ش ادامه داشت<ref>حسین حقانی، «پایگاههای جهاد و اجتهاد: مدرسه حقانی» (مصاحبه)، حوزه، سال ۹،ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱)</ref>.<br />
<br />
مدرسه امام صادق(ع)؛ این مدرسه در کنار مسجد شاه مشهد و نزدیک مدرسه سلیمان خان تأسیس شد<ref>شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج۷، ص۱۰۴</ref>.<br />
<br />
مدرسه دیگری نیز در مشهد تأسیس کرد که دارای ۵۰۰ محصل بود. بعدها این مدرسه خراب شد و جزء فلکه آستانه گردید<ref>همان، ص۱۰۴</ref>.<br />
<br />
مدرسهای نیز برای دروس مقدماتی و متوسطه تاسیس کرد که مختص آموزش خط، انشا، املا و اندکی ریاضیات و صرف و نحو و [[منطق]] بود و آموزش در آن شش سال طول میکشید. در ادامه آن شاگردان به مدرسه متون عالی میرفتند. در این مدرسه طلاب تحت تعلیم و نظارت استادان به آموختن متون عالی فقه و اصول و کلام میپرداختند و در کنار این دروس، دروس جنبی تفسیر، [[حدیث]]، [[نهجالبلاغه (کتاب)|نهجالبلاغه]]، [[صحیفه سجادیه (کتاب)|صحیفه سجادیه]] و تاریخ ادیان گنجانده شده بود. این دوره هم پنج سال طول میکشید<ref>حسینی میلانی، ج۱، ص۱۵۵؛ پسندیده، ج۱، ص۲۹۸ـ۲۹۹</ref>. طلاب، این مرحله را در چهارده دوره آموزشی میگذراندند و پارهای از دروس اصلی خود یعنی زبان عربی و فقه و اصول را نیز براساس کتابهای تازه تألیفی که خواندن آنها قبلا در حوزه مشهد مرسوم نبود، مثل کتابهای عربی آسان و اصول الفقه مظفر، فرا میگرفتند. اولین مدرسه که خاص این مرحله بود تحت عنوان مدرسه آیتالله میلانی در ۱۳۴۵ش تأسیس شد<ref>پسندیده، ج۱، ص۲۹۶</ref>.<br />
<br />
طلاب پس از گذراندن دورههای آموزشی برای مراحل بالاتر تحصیل مخیّر بودند که به طور تخصصی به فقه و اصول بپردازند یا به تحصیل در دیگر علوم اسلامی و نیز زبان خارجی، که تخصص در آنها برای یک مبلّغ اسلامی ضرورت دارد، مشغول شوند<ref>حسینی میلانی، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶</ref>. برای این مرحله دو مدرسه در نظر گرفته شده بود.<br />
<br />
در برنامه درسی این مدارس موادی گنجانده شده بود که پیش از آن دستکم در حوزه مشهد سابقه نداشت. به نظر میرسد مدارس تأسیس شده زیر نظر آیت اللّه میلانی اولین مدارس حوزوی مشهد بودند که در آنها به طور رسمی امتحان برگزار گردید، هرچند این کار در سنّت حوزوی چندان شناخته شده نبود.<br />
<br />
میلانی همچنین به امر تبلیغ دینی اهمیت زیادی میداد، ازاین رو شمار فراوانی از روحانیان به همین منظور تحت اشراف وی ساماندهی و در اوقات مشخصی به نقاط مختلف [[ایران]] اعزام میشدند و بدون تبلیغات ظاهری در جهت تقویت بنیه دینی مردم شهرها و روستاها و آگاه کردن آنان از تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامی فعالیت میکردند<ref>ر. ک: صالحی، مشهد، ص۱۰۴، ۱۰۸ـ۱۰۹</ref>.<br />
<br />
از دیگر اقدامات آیت اللّه میلانی پشتیبانی از مؤسسات و تشکلهای دینی غیر حوزوی مروّج معارف اسلامی، همچون کانون نشر حقایق اسلامی، بود. این کانون را محمدتقی شریعتی با همکاری تنی چند از روحانیان مشهد تأسیس کرد. کانون نشر حقایق اسلامی در ترویج تفکر نواندیشانه اسلامی و به ویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضددینی در بین جوانان و تحصیل کردههای دانشگاهی مشهد، در دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۰ش، سهم عمده داشت<ref>ر. ک: وحدتی، ص۸۰۹</ref>.<br />
<br />
== فعالیت سیاسی ==<br />
میلانی فعالیت سیاسی خود را از دوران جوانی در [[عراق]] آغاز کرد. وی در جریان جنگ مردم [[مسلمان]] عراق علیه حضور [[انگلیس]] در این کشور که به رهبری مراجع دینی صورت گرفت، همراه میرزا مهدی فرزند [[محمد کاظم خراسانی|آخوند خراسانی]]، شیخ جواد جواهری پسر صاحب جواهر، سید علی داماد و... شرکت جست.<br />
<br />
ورود میلانی به مشهد پس از [[نهضت ملی نفت]] بود. میلانی با گردانندگان پیشین این نهضت در مشهد رابطه نزدیک داشت و در جریان [[قیام ۱۵ خرداد]] ۱۳۴۲ از پیشگامان نهضت روحانیت بود.<br />
<br />
در جریان کاپیتولاسیون نیز که در دولت حسنعلی منصور و به منظور تضمین امنیتی برای مستشاران آمریکایی پیشبینیهایی شده بود، میلانی با [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] همراهی کرد.<br />
<br />
میلانی در خرداد ۱۳۴۶ با انتشار اعلامیهای در رابطه با جنگ شش روزه اعراب و [[اسرائیل]]، با اعراب مسلمان اظهار همدردی کرد و به همین دلیل از سوی تیمسار نصیری تهدید شد. در همین سال در جریان جشن تاجگذاری به خاطر تبریک نگفتن به شاه، گذرنامه وی توقیف و دستور خروجش از ایران صادر شد، ولی به خاطر ملاحظه نفوذ معنوی میلانی در بین تودههای مردم و جایگاهی که میان روحانیت و مراجع تقلید داشت، این تصمیم عملی نشد.<br />
<br />
میلانی دو روز پس از شهادت [[سید محمدرضا سعیدی]]، در ۲۴ خرداد ۱۳۴۹، به منظور تجلیل از شخصیت روحانی او، درس خود را تعطیل کرد و در ۲۴ تیر همین سال محمد الفحّام (رئیس دانشگاه الازهر) که از سوی دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه، از [[قاهره]] به ایران آمده بود، با وی دیدار کرد<ref>[http://varesoon.ir/shiite-scholars-biographies/references-ayatollahs110/1161-1390-06-02-17-36-23.html سایت وارثون]</ref>.<br />
<br />
== آثار ==<br />
# محاضرات فی الفقه الامامیه، میلانی در این مجموعه ده جلدی، فروعات فقهی اعم از عبادات و معاملات را مورد بررسی قرار داده و نظرات خود را بیان کرده است.<br />
# قادتنا کیف نعرفهم؟ در نُه جلد به زندگانی چهارده معصوم(ع) و فضایل آنها با استفاده از مدارک [[شیعه]] و [[سنی]] پرداخته است.<br />
# تفسیر سوره تغابن و جمعه: میلانی در کربلا، تفسیر سورههای تغابن و جمعه را تدریس میکرده است، این مجموعه درسی در کتابی به همین نام به چاپ رسیده است.<br />
# توضیح المسائل: او در ۱۳۸۸ق، رساله عملیه خود را با بیش دو هزار و هشتصد مساله فقهی به چاپ رسانده است.<br />
# دیدگاههای علمی: این کتاب شامل صدها استفتاء و پاسخ آنها در مسائل فقهی، عرفانی، اخلاقی، فلسفی، کلامی، تاریخی، رجالی، قرآنی، حدیثی و… است.<br />
# حاشیه بر مکاسب<br />
# قواعد فقهیه و اصولیه<br />
# مختصر الاحکام<br />
# یکصد و ده پرسش (در زمینه ائمه اطهار)<br />
# مناسک حج<br />
# رسالة فی منجزات المریض<br />
# تفسیر جز آخر قرآن<br />
# رسالة فی صلاة الجمعة<br />
# رسالة فی احکام الجلود<br />
# حاشیه بر وسیلة النجاة<br />
# حاشیه بر عروة الوثقی<br />
# کتاب در مضاربه استدلالی<br />
# حاشیه بر کتاب الهدی الی دین المصطفی<br />
# رسالهای در بحث مشتق<br />
# رسالة فی الاجارة<br />
# رسالة فی المزارعة و المساقاة<br />
# رسالة فی التامین و الیانصیب (در باب بیمه و بلیطهای بختآزمایی)<ref>گنجینه دانشمندان، ج۷، ص۱۰۵</ref><br />
<br />
== فرزندان ==<br />
آیتالله میلانی، سه پسر و یک دختر داشت. پسران وی سید نورالدین، سید عباس و سید محمد علی هستند<ref>همان، ص104</ref>.<br />
<br />
== سفرهای خارجی ==<br />
میلانی در ۱۳۷۰ق به [[حج]] مشرف شد، در ۱۳۵۹ق به [[سوریه]] و [[لبنان]] سفر کرد و در این سفر با [[سید عبدالحسین شرف الدین|سید عبدالحسین شرف الدین]]، [[سید محسن امین]]، [[شیخ حبیب آل ابراهیم]]، [[میرزا حسن لواسانی]] و [[شیخ محمدتقی صادق]] در شهرهای صور، دمشق، بعلبک، غازیه و نبطیه ملاقات کرد. او شش سفر به ایران داشت. در سفر ششم در [[روز عرفه]] به زیارت حرم امام رضا آمد. وی دراین سفر به خانه علی اکبر نوغانی وارد شد و به درخواست علما و مردم خراسان، در مشهد ساکن شد<ref>همان، ص103</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:مفسران شیعه]]<br />
[[رده:مراجع تقلید]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200133عبدالله مامقانی2024-03-27T02:44:00Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = مامقانی.jpg <br />
| نام = <br />
| نامهای دیگر = <br />
| سال تولد = ۱۲۹۰ ق<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = [[نجف]]<br />
| سال درگذشت = ۱۳۵۱ ق<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = <br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |محمدحسن مامقانی |غلامحسین دربندی ترکی|حسن خراسانی }}<br />
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |سید سعید حکیم |[[سید شهابالدین مرعشی نجفی]] }} <br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |مخزن اللئالی فی فروع العلم الإجمالی|سراج الشیعة در آداب الشریعت }}<br />
| فعالیتها = <br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''عبدالله بن محمدحسن مامقانی''' معروف به '''مامقانی'''، فرزند محمدحسن مامقانی [[فقیه]] اصولی قرن چهاردهم و از دانشمندان بزرگ دانش [[رجال]] در میان [[مذهب شیعه|شیعه]] است. مامقانی از علمای [[نجف]] بود که شاگردان بسیاری از جمله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهابالدین مرعشی نجفی]] را تربیت کرد. از او تألیفاتی بر جای مانده که تنقیح المقال از مهمترین آنها است. برپایی [[عزاداری|مجالس عزاداری]] و تأسیس کتابخانهای در [[نجف]] از فعالیتهای اجتماعی او به شمار میرود. <br />
<br />
== تولد ==<br />
شیخ عبدالله مامقانی در تاریخ پانزدهم [[ربیع الاول]] 1290 ق، در شهر علم و فقاهت، [[نجف|نجف اشرف]] و در خانوادهای از سلسله جلیل روحانیت پا به عرصه وجود نهاد.<br />
<br />
== نیاکان ==<br />
پدرش آیتالله شیخ محمدحسن فرزند عبدالله (متوفای 1320 ق) از شاگردان ملاّ علی خلیلی نجفی، [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]، [[سید حسن کوه کمری]]، شیخ راضی فقیه عراقی و شیخ [[مهدی کاشفالغطاء]] است. وی نویسنده '''اصالة البرائة، بشری الوصول الی اسرار علم الاصول''' ، در هشت جلد، و '''ذرایع الاعلام فی شرح شرایع الاسلام''' در شش جلد، است. او از سید علی طباطبایی نویسنده ریاض المسائل دارای اجازه روایت و [[اجتهاد]] بود.<br />
<br />
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، از مراجع بزرگ تقلید در عصر خویش بود و مقلّدان بسیاری ـ خصوصاً بعد از وفات آیتالله سید محمدحسن شیرازی در سال 1312 ق، در [[ترکیه]]، قفقاز و ایران بویژه در نواحی آذربایجان و تهران داشت<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 244 زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 239، و دانشمندان آذربایجان، ص11.</ref>.<br />
<br />
مادرش، دختر سید محمود تبریزی، دارای کمالات و فضایل اخلاقی بسیار بود و فراگیری علم را، کمال انسانی میدانست از این رو، در تربیت فرزندش عبدالله نهایت همّت و کوشش خود را به کار گرفت. او و همسر یکی از شاگردان شیخ محمدحسن مامقانی، تعلیم خواندن و نوشتن و قرائت قرآن به عبدالله را به عهده گرفتند و در مدت کوتاهی به این هدف عالی نایل آمدند<ref> آیینه رستگارى، ص 213.</ref>.<br />
<br />
جدّش آیتالله شیخ عبدالله فرزند محمدباقر فرزند علی اکبر فرزند رضا مامقانی (متوفای 1247 ق)، از شاگردان [[سید محمد مجاهد]] (متوفای 1242 ق)، [[شریف العلماء مازندرانی حائری]] (متوفای 1246 ق)، و از عالمان و فقیهان بزرگ بود. او از نویسنده ریاض المسائل دارای اجازه روایت و اجتهاد بود. در احوال وی نوشتهاند:<br />
<br />
با این که خانوادهاش دارای ثروت زیاد و موقعیت اجتماعی بسیار مناسبی در شهر مامقان و [[تبریز]] بود ولی او از همه آنها دل کنده و در پی تحصیل علوم دینی، راهی [[عراق]] شد و در شهر مقدس [[کربلا]] وطن گزید تا به درجه اجتهاد نایل آمد. او در بین مردم کربلا بسیار مورد احترام و دارای موقعیت خاص بود. شبها در ایوان بزرگ حرم حسینی [[نماز جماعت]] برگزار میکرد که بسیاری از مردم و طلاب علوم دینی به او اقتدا میکردند. او در [[تبریز]] و توابع آن، مقلدانی داشته است<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 13.</ref>.<br />
<br />
== لقب و نسب ==<br />
شیخ عبدالله به خاطر نوشتن کتاب ارزنده «تنقیح المقال» ملقب به صاحب تنقیح المقال و به خاطر انتسابش به خانواده مامقانی به «مامقانی» منتسب شده است.<br />
خاندان مامقانی از خاندانهای معروف علمی شهرهای تبریز، مامقان، کربلا، نجف و در حال حاضر [[قم]] است. این خانواده در قرن سیزدهم هجری در محله العماره نجف اشرف شهرت یافت و بر اثر وصلت با اعراب گسترش پیدا کرد. بیشتر افراد این خاندان، اهل علم، فضل و پژوهش و از [[مرجع تقلید|مراجع تقلید]] بودهاند و منشأ خدمات علمی و دینی بسیاری در آن شهرها شدهاند.<br />
<br />
مامقان، بخش کوچکی از توابع شهر تبریز و در هشت فرسخی آن قرار دارد. بیشتر مردمان آن، با هوش و ذکاوت بوده و بزرگان بسیاری از آن برخاستهاند<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 156.</ref>.<br />
<br />
== تحصیلات ==<br />
تحصیلات عبدالله مامقانی در پنج سالگی همراه با یادگیری خواندن و نوشتن و یادگیری [[قرآن|قرآن کریم]] آغاز شد. اُنس با قرآن کریم و سرپرستی پدر و مادری عالم و مهربان، شوق یادگیری علوم اسلامی را در او بیش از پیش زنده کرد.<br />
<br />
پدر عالمش چون به استعداد ذاتی و شوق فراوان او درفهم و دانستن واقعیتها پی برد، سرپرستی علمی او را خود به عهده گرفت و قسمت زیادی از علوم مقدماتی حوزه را مثل: ادبیات، [[منطق]] و حساب را به او تعلیم داد. او علاوه بر پدرش، نزد عالمان و فقیهان نجف اشرف مراحل سطح را ـ که شامل کتابهای قوانین، ریاض المسائل، [[رسائل و مکاسب]] [[مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] بود ـ در مدت کوتاهی با موفقیت کامل به پایان برد<ref>مقباس الهدایه، ج 1، ص 19 ریحانة الادب، ج 5، ص 159 طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 2، ص 21.</ref>.<br />
<br />
پشتکار فراوان، دقت در فهم مطالب و استمرار و تکرار معلومات، از ویژگیهای تحصیلی شیخ عبدالله مامقانی است. چه این که در یادگیری علم و معرفت، هیچ تعطیلی جز [[روز عاشورا]] نمیشناخت به طوری که گاه بعضی از استادانش نگران سلامتی جسمی و روحی او میشدند.<br />
<br />
شیخ عبدالله مامقانی، 18 ساله بود که درس خارج اصول و فقه را نزد پدرش ـ که از استادان درس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] در نجف بود ـ آغاز کرد تا این که بعد از سالها تحصیل و پژوهش در علوم مختلف اسلامی، به درجه عالی اجتهاد رسید و از ناحیه پدرش ـ که در اعطای اجازه نامه روایت و اجتهاد به شاگردان خود سختگیر بود ـ به دریافت اجازه نامه [[اجتهاد]] مفتخر شد<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و مقباس الهدایه، ج 1، ص 19.</ref>. صورت اجازه مذکور در کتاب مخزن المعانی موجود است که در آن، شیخ عبدالله مورد تمجید قرار گرفته است<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 159.</ref>.<br />
<br />
== استادان ==<br />
آیتالله شیخ عبدالله مامقانی در دروس اساتید متبحّر حوزه مقدّس نجف شرکت میکرد و از محضر آنان بهرههای وافی و کافی میبرد. شرح حال نویسان از میان استادان وی ـ علاوه بر پدر بزرگوارش ـ به عالمان و فقیهان زیر اشاره کردهاند:<br />
<br />
# شیخهاشم فرزند زینالعابدین تبریزی ارونقی (متوفای 1323 ق)، وی از شاگردان آیتالله کوه کمری (متوفای 1299 ق)، و نویسنده اصول فقه در دو جلد و تقریرات فقهی استادش (کوه کمری) است. شیخ عبدالله مامقانی، مقدمات [[علوم اسلامی]]، خصوصاً ادبیات فارسی و عربی را از وی نیز فراگرفت<ref>آیینه رستگارى، ص 214 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 3، ص 270.</ref>.<br />
# شیخ غلام حسین دربندی ترکی (متوفای 1321 ق)، وی از استادان بزرگ شهر نجف بود که علاوه بر [[فقه]] و [[اصول]]، به تدریس علوم نجوم و ریاضیات میپرداخت<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 21 و 397.</ref>.<br />
# شیخ حسن خراسانی معروف به میرزا (متوفای 1313 ق)،<ref>همان، ص 21 و طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196. </ref> وی فرزند شیخ عزیز، فرزند شیخ ابوطالب است که علاوه بر تدریس علوم دینی، به طبابت هم مشغول بود. او از شاگردان مولی محمد ایروانی (متوفای 1306 ق)، و اولین کسی است که علامه مامقانی را به تصنیف و تألیف تشویق کرد<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 54 و طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 1، ص 366.</ref>.<br />
<br />
== تأسیس کتابخانه ==<br />
آیتالله مامقانی علاوه بر تربیت بسیاری از شاگردان و مبلغان دینی، رسیدگی به امور مرجعیت و برپایی مجالس عزاداری برای زنده نگه داشتن و تقویت مکتب [[اهل بیت|اهلبیت (علیهالسلام)]] و نشر آن<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 256.</ref>، کتابخانه مهمی را تأسیس نمود که در بین کتابهای فراوان آن، بیش از چهارصد کتاب خطّی منحصر به فرد ـ که هر کدام از منابع و مراجع تحقیقی مهم به شمار میرفتند ـ وجود داشت.<br />
<br />
این کتابخانه یکی از غنیترین کتابخانههای نجف اشرف و در محله العماره آن شهر قرار داشت. بعد از وفات آیتالله مامقانی، این کتابخانه همراه خانه وقفی که کتابها در آن جای داشتند، توسط رژیم بعثی عراق، به بهانه توسعه شهری، تخریب شدند.<br />
آیتالله مامقانی علاقه فراوانی به کتاب و کتابخوانی داشت و دوست داشت تا کتاب در دسترس همگان قرار گیرد. از این رو، اگر اطلاع پیدا میکرد که کتاب تک نسخهای نزد کسی است، از او درخواست میکرد تا آن نسخه را به او بسپارد و او تمام مخارج استنساخ آن کتاب را به عهده میگرفت و به تکثیر آن پرداخته و در اختیار دیگران قرار میداد<ref> مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (13/3/1381)، قم.</ref>.<br />
<br />
== ویژگیهای اخلاقی ==<br />
مهمترین ویژگی اخلاقی این عالم ربانی، نظم در ابعاد مختلف زندگی است. وی با تنظیم و برنامهریزی در اوقات عبادت، تدریس، تحقیق، تألیف، ملاقات با مردم، ارتباط با خانواده و رسیدگی به امور مرجعیت، نظم قابل توجّهی را بر زندگی خود حاکم ساخت که ثمرات آن در آثار گرانبهای فقه، اصول، رجال، رسیدن به کمالات معنوی و امثال آنها به خوبی قابل احساس است<ref>آیینه رستگارى، ص 217.</ref>.<br />
<br />
ویژگی دیگر وی، پشتکار و سختکوشی در راه فراگیری، پژوهش، یاد دادن و تألیف است. همانطور که قبلاً گفته شد، او در راه تحصیل علوم دینی، از همه روزهای سال استفاده بهینه کرد و از تلف کردن اوقات زندگی خود به سختی پرهیز داشت<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ریحانة الادب، ج 45، ص 157.</ref>. همسرش در این مورد میگوید:<br />
او آن چنان به تحصیل علم علاقهمند بود و از اوقات خود کمال استفاده را میبرد که حتی در هنگام صرف غذا هم، نیم نگاهی به کتاب مورد مطالعهاش داشت<ref>مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (30/2/81)، قم.</ref>.<br />
<br />
وی در سفر به [[کعبه|خانه خدا]]، تعداد بسیاری ازکتابهای مرجع و منبع را با خود همراه برد و در آن سفر عبادی نیز به تحقیق، نکته برداری از آنها و تألیف کتاب پرداخت<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 20.</ref>.<br />
تواضع در عین بزرگی مقام و موقعیت خاصّ اجتماعی، خوش اخلاقی، صراحت در گفتار، علاقه فراوان به [[اهل بیت|اهلبیت]] عصمت و طهارت(علیهمالسلام)و اخلاص در کارها، از جمله خصوصیات بارز وی شمرده شده است<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ماضى النجف، ج 3، ص 256.</ref>.<br />
<br />
== درگذشت ==<br />
آیتالله مامقانی بعد از سالها تحصیل، تحقیق، تدریس و تألیف د رروز یک شنبه شانزدهم [[شوال]] 1351 هـ .ق. در 61 سالگی، روح پر فتوحش به عالم بقا پر کشید.<br />
<br />
== مدفن ==<br />
خبر وفات آن دانشمند بزرگ، در شهرنجف پیچید. مردم دسته دسته برای وداع با پیکر وی به سوی منزلش به حرکت درآمدند و ضمن تسلیت به بازماندگان او، پیکرش را طبق وصیتی که کرده بود بر روی دوش خود گرفته و به سوی نهر چری در خارج شهر نجف، حمل کردند. بعد از [[غسل میت]] و [[کفن]]، عده ای از فقیهان و عالمان بر او [[نماز میت]] خواندند و سپس با تشییعی کم سابقه، در مقبره پدرش آیتالله شیخ محمدحسن(ره) واقع در محله العماره نجف، به خاک سپردند.<br />
<br />
خبر تأسّف بار وفاتش، [[جهان اسلام]] را در هاله ای از غم و اندوه فرو برد. مردم دست از کار و کسب کشیده و همراه با عالمان و فقیهان به برپایی مجلس عزا و فاتحه پرداخته، یاد و خاطره او را گرامی و از مقام بلند آن [[فقیه]] نامور، تجلیل کردند<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 22 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 مصفى المقال، ص 25 ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 257 و آیینه رستگارى، ص 223.</ref>.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[رجال]]<br />
* [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهابالدین مرعشی نجفی]]<br />
* [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
[http://pajoohe.ir/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C__a-47953.aspx برگرفته از سایت عبدالله مامقانی (شیخ عبدالله مامقانی) - دانشنامه پژوههhttp://pajoohe.ir]<br />
{{علمای اسلام}}<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:ایران]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200132عبدالله مامقانی2024-03-27T02:43:01Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = <br />
| تصویر = مامقانی.jpg <br />
| نام = <br />
| نامهای دیگر = <br />
| سال تولد = ۱۲۹۰ ق<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = [[نجف]]<br />
| سال درگذشت = ۱۳۵۱ ق<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = <br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |محمدحسن مامقانی |غلامحسین دربندی ترکی|حسن خراسانی }}<br />
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |سید سعید حکیم |[[سید شهابالدین مرعشی نجفی]] }} <br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |مخزن اللئالی فی فروع العلم الإجمالی|سراج الشیعة در آداب الشریعت }}<br />
| فعالیتها = <br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''عبدالله بن محمدحسن مامقانی''' معروف به '''مامقانی'''، فرزند محمدحسن مامقانی [[فقیه]] اصولی قرن چهاردهم و از دانشمندان بزرگ دانش [[رجال]] در میان [[مذهب شیعه|شیعه]] است. مامقانی از علمای [[نجف]] بود که شاگردان بسیاری از جمله [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهابالدین مرعشی نجفی]] را تربیت کرد. از او تألیفاتی بر جای مانده که تنقیح المقال از مهمترین آنها است. برپایی [[عزاداری|مجالس عزاداری]] و تأسیس کتابخانهای در [[نجف]] از فعالیتهای اجتماعی او به شمار میرود. <br />
<br />
== تولد ==<br />
شیخ عبدالله مامقانی در تاریخ پانزدهم [[ربیع الاول]] 1290 ق، در شهر علم و فقاهت، [[نجف|نجف اشرف]] و در خانوادهای از سلسله جلیل روحانیت پا به عرصه وجود نهاد.<br />
<br />
== نیاکان ==<br />
پدرش آیتالله شیخ محمدحسن فرزند عبدالله (متوفای 1320 ق) از شاگردان ملاّ علی خلیلی نجفی، [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]، [[سید حسن کوه کمری]]، شیخ راضی فقیه عراقی و شیخ [[مهدی کاشفالغطاء]] است. وی نویسنده '''اصالة البرائة، بشری الوصول الی اسرار علم الاصول''' ، در هشت جلد، و '''ذرایع الاعلام فی شرح شرایع الاسلام''' در شش جلد، است. او از سید علی طباطبایی نویسنده ریاض المسائل دارای اجازه روایت و [[اجتهاد]] بود.<br />
<br />
آیتالله شیخ محمدحسن مامقانی، از مراجع بزرگ تقلید در عصر خویش بود و مقلّدان بسیاری ـ خصوصاً بعد از وفات آیتالله سید محمدحسن شیرازی در سال 1312 ق، در [[ترکیه]]، قفقاز و ایران بویژه در نواحی آذربایجان و تهران داشت<ref> معارف الرجال، ج 2، ص 244 زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 239، و دانشمندان آذربایجان، ص11.</ref>.<br />
<br />
مادرش، دختر سید محمود تبریزی، دارای کمالات و فضایل اخلاقی بسیار بود و فراگیری علم را، کمال انسانی میدانست از این رو، در تربیت فرزندش عبدالله نهایت همّت و کوشش خود را به کار گرفت. او و همسر یکی از شاگردان شیخ [[محمدحسن مامقانی]]، تعلیم خواندن و نوشتن و قرائت قرآن به عبدالله را به عهده گرفتند و در مدت کوتاهی به این هدف عالی نایل آمدند<ref> آیینه رستگارى، ص 213.</ref>.<br />
<br />
جدّش آیتالله شیخ عبدالله فرزند محمدباقر فرزند علی اکبر فرزند رضا مامقانی (متوفای 1247 ق)، از شاگردان [[سید محمد مجاهد]] (متوفای 1242 ق)، [[شریف العلماء مازندرانی حائری]] (متوفای 1246 ق)، و از عالمان و فقیهان بزرگ بود. او از نویسنده ریاض المسائل دارای اجازه روایت و اجتهاد بود. در احوال وی نوشتهاند:<br />
<br />
با این که خانوادهاش دارای ثروت زیاد و موقعیت اجتماعی بسیار مناسبی در شهر مامقان و [[تبریز]] بود ولی او از همه آنها دل کنده و در پی تحصیل علوم دینی، راهی [[عراق]] شد و در شهر مقدس [[کربلا]] وطن گزید تا به درجه اجتهاد نایل آمد. او در بین مردم کربلا بسیار مورد احترام و دارای موقعیت خاص بود. شبها در ایوان بزرگ حرم حسینی [[نماز جماعت]] برگزار میکرد که بسیاری از مردم و طلاب علوم دینی به او اقتدا میکردند. او در [[تبریز]] و توابع آن، مقلدانی داشته است<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 13.</ref>.<br />
<br />
== لقب و نسب ==<br />
شیخ عبدالله به خاطر نوشتن کتاب ارزنده «تنقیح المقال» ملقب به صاحب تنقیح المقال و به خاطر انتسابش به خانواده مامقانی به «مامقانی» منتسب شده است.<br />
خاندان مامقانی از خاندانهای معروف علمی شهرهای تبریز، مامقان، کربلا، نجف و در حال حاضر [[قم]] است. این خانواده در قرن سیزدهم هجری در محله العماره نجف اشرف شهرت یافت و بر اثر وصلت با اعراب گسترش پیدا کرد. بیشتر افراد این خاندان، اهل علم، فضل و پژوهش و از [[مرجع تقلید|مراجع تقلید]] بودهاند و منشأ خدمات علمی و دینی بسیاری در آن شهرها شدهاند.<br />
<br />
مامقان، بخش کوچکی از توابع شهر تبریز و در هشت فرسخی آن قرار دارد. بیشتر مردمان آن، با هوش و ذکاوت بوده و بزرگان بسیاری از آن برخاستهاند<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 156.</ref>.<br />
<br />
== تحصیلات ==<br />
تحصیلات عبدالله مامقانی در پنج سالگی همراه با یادگیری خواندن و نوشتن و یادگیری [[قرآن|قرآن کریم]] آغاز شد. اُنس با قرآن کریم و سرپرستی پدر و مادری عالم و مهربان، شوق یادگیری علوم اسلامی را در او بیش از پیش زنده کرد.<br />
<br />
پدر عالمش چون به استعداد ذاتی و شوق فراوان او درفهم و دانستن واقعیتها پی برد، سرپرستی علمی او را خود به عهده گرفت و قسمت زیادی از علوم مقدماتی حوزه را مثل: ادبیات، [[منطق]] و حساب را به او تعلیم داد. او علاوه بر پدرش، نزد عالمان و فقیهان نجف اشرف مراحل سطح را ـ که شامل کتابهای قوانین، ریاض المسائل، [[رسائل و مکاسب]] [[مرتضی انصاری|شیخ انصاری]] بود ـ در مدت کوتاهی با موفقیت کامل به پایان برد<ref>مقباس الهدایه، ج 1، ص 19 ریحانة الادب، ج 5، ص 159 طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 2، ص 21.</ref>.<br />
<br />
پشتکار فراوان، دقت در فهم مطالب و استمرار و تکرار معلومات، از ویژگیهای تحصیلی شیخ عبدالله مامقانی است. چه این که در یادگیری علم و معرفت، هیچ تعطیلی جز [[روز عاشورا]] نمیشناخت به طوری که گاه بعضی از استادانش نگران سلامتی جسمی و روحی او میشدند.<br />
<br />
شیخ عبدالله مامقانی، 18 ساله بود که درس خارج اصول و فقه را نزد پدرش ـ که از استادان درس خارج [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] در نجف بود ـ آغاز کرد تا این که بعد از سالها تحصیل و پژوهش در علوم مختلف اسلامی، به درجه عالی اجتهاد رسید و از ناحیه پدرش ـ که در اعطای اجازه نامه روایت و اجتهاد به شاگردان خود سختگیر بود ـ به دریافت اجازه نامه [[اجتهاد]] مفتخر شد<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و مقباس الهدایه، ج 1، ص 19.</ref>. صورت اجازه مذکور در کتاب مخزن المعانی موجود است که در آن، شیخ عبدالله مورد تمجید قرار گرفته است<ref>ریحانة الادب، ج 5، ص 159.</ref>.<br />
<br />
== استادان ==<br />
آیتالله شیخ عبدالله مامقانی در دروس اساتید متبحّر حوزه مقدّس نجف شرکت میکرد و از محضر آنان بهرههای وافی و کافی میبرد. شرح حال نویسان از میان استادان وی ـ علاوه بر پدر بزرگوارش ـ به عالمان و فقیهان زیر اشاره کردهاند:<br />
<br />
# شیخهاشم فرزند زینالعابدین تبریزی ارونقی (متوفای 1323 ق)، وی از شاگردان آیتالله کوه کمری (متوفای 1299 ق)، و نویسنده اصول فقه در دو جلد و تقریرات فقهی استادش (کوه کمری) است. شیخ عبدالله مامقانی، مقدمات [[علوم اسلامی]]، خصوصاً ادبیات فارسی و عربی را از وی نیز فراگرفت<ref>آیینه رستگارى، ص 214 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 3، ص 270.</ref>.<br />
# شیخ غلام حسین دربندی ترکی (متوفای 1321 ق)، وی از استادان بزرگ شهر نجف بود که علاوه بر [[فقه]] و [[اصول]]، به تدریس علوم نجوم و ریاضیات میپرداخت<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 21 و 397.</ref>.<br />
# شیخ حسن خراسانی معروف به میرزا (متوفای 1313 ق)،<ref>همان، ص 21 و طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196. </ref> وی فرزند شیخ عزیز، فرزند شیخ ابوطالب است که علاوه بر تدریس علوم دینی، به طبابت هم مشغول بود. او از شاگردان مولی محمد ایروانی (متوفای 1306 ق)، و اولین کسی است که علامه مامقانی را به تصنیف و تألیف تشویق کرد<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 54 و طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 1، ص 366.</ref>.<br />
<br />
== تأسیس کتابخانه ==<br />
آیتالله مامقانی علاوه بر تربیت بسیاری از شاگردان و مبلغان دینی، رسیدگی به امور مرجعیت و برپایی مجالس عزاداری برای زنده نگه داشتن و تقویت مکتب [[اهل بیت|اهلبیت (علیهالسلام)]] و نشر آن<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 256.</ref>، کتابخانه مهمی را تأسیس نمود که در بین کتابهای فراوان آن، بیش از چهارصد کتاب خطّی منحصر به فرد ـ که هر کدام از منابع و مراجع تحقیقی مهم به شمار میرفتند ـ وجود داشت.<br />
<br />
این کتابخانه یکی از غنیترین کتابخانههای نجف اشرف و در محله العماره آن شهر قرار داشت. بعد از وفات آیتالله مامقانی، این کتابخانه همراه خانه وقفی که کتابها در آن جای داشتند، توسط رژیم بعثی عراق، به بهانه توسعه شهری، تخریب شدند.<br />
آیتالله مامقانی علاقه فراوانی به کتاب و کتابخوانی داشت و دوست داشت تا کتاب در دسترس همگان قرار گیرد. از این رو، اگر اطلاع پیدا میکرد که کتاب تک نسخهای نزد کسی است، از او درخواست میکرد تا آن نسخه را به او بسپارد و او تمام مخارج استنساخ آن کتاب را به عهده میگرفت و به تکثیر آن پرداخته و در اختیار دیگران قرار میداد<ref> مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (13/3/1381)، قم.</ref>.<br />
<br />
== ویژگیهای اخلاقی ==<br />
مهمترین ویژگی اخلاقی این عالم ربانی، نظم در ابعاد مختلف زندگی است. وی با تنظیم و برنامهریزی در اوقات عبادت، تدریس، تحقیق، تألیف، ملاقات با مردم، ارتباط با خانواده و رسیدگی به امور مرجعیت، نظم قابل توجّهی را بر زندگی خود حاکم ساخت که ثمرات آن در آثار گرانبهای فقه، اصول، رجال، رسیدن به کمالات معنوی و امثال آنها به خوبی قابل احساس است<ref>آیینه رستگارى، ص 217.</ref>.<br />
<br />
ویژگی دیگر وی، پشتکار و سختکوشی در راه فراگیری، پژوهش، یاد دادن و تألیف است. همانطور که قبلاً گفته شد، او در راه تحصیل علوم دینی، از همه روزهای سال استفاده بهینه کرد و از تلف کردن اوقات زندگی خود به سختی پرهیز داشت<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ریحانة الادب، ج 45، ص 157.</ref>. همسرش در این مورد میگوید:<br />
او آن چنان به تحصیل علم علاقهمند بود و از اوقات خود کمال استفاده را میبرد که حتی در هنگام صرف غذا هم، نیم نگاهی به کتاب مورد مطالعهاش داشت<ref>مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (30/2/81)، قم.</ref>.<br />
<br />
وی در سفر به [[کعبه|خانه خدا]]، تعداد بسیاری ازکتابهای مرجع و منبع را با خود همراه برد و در آن سفر عبادی نیز به تحقیق، نکته برداری از آنها و تألیف کتاب پرداخت<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 20.</ref>.<br />
تواضع در عین بزرگی مقام و موقعیت خاصّ اجتماعی، خوش اخلاقی، صراحت در گفتار، علاقه فراوان به [[اهل بیت|اهلبیت]] عصمت و طهارت(علیهمالسلام)و اخلاص در کارها، از جمله خصوصیات بارز وی شمرده شده است<ref>طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ماضى النجف، ج 3، ص 256.</ref>.<br />
<br />
== درگذشت ==<br />
آیتالله مامقانی بعد از سالها تحصیل، تحقیق، تدریس و تألیف د رروز یک شنبه شانزدهم [[شوال]] 1351 هـ .ق. در 61 سالگی، روح پر فتوحش به عالم بقا پر کشید.<br />
<br />
== مدفن ==<br />
خبر وفات آن دانشمند بزرگ، در شهرنجف پیچید. مردم دسته دسته برای وداع با پیکر وی به سوی منزلش به حرکت درآمدند و ضمن تسلیت به بازماندگان او، پیکرش را طبق وصیتی که کرده بود بر روی دوش خود گرفته و به سوی نهر چری در خارج شهر نجف، حمل کردند. بعد از [[غسل میت]] و [[کفن]]، عده ای از فقیهان و عالمان بر او [[نماز میت]] خواندند و سپس با تشییعی کم سابقه، در مقبره پدرش آیتالله شیخ محمدحسن(ره) واقع در محله العماره نجف، به خاک سپردند.<br />
<br />
خبر تأسّف بار وفاتش، [[جهان اسلام]] را در هاله ای از غم و اندوه فرو برد. مردم دست از کار و کسب کشیده و همراه با عالمان و فقیهان به برپایی مجلس عزا و فاتحه پرداخته، یاد و خاطره او را گرامی و از مقام بلند آن [[فقیه]] نامور، تجلیل کردند<ref>معارف الرجال، ج 2، ص 22 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 مصفى المقال، ص 25 ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 257 و آیینه رستگارى، ص 223.</ref>.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[رجال]]<br />
* [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهابالدین مرعشی نجفی]]<br />
* [[مرتضی انصاری|شیخ مرتضی انصاری]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
[http://pajoohe.ir/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C__a-47953.aspx برگرفته از سایت عبدالله مامقانی (شیخ عبدالله مامقانی) - دانشنامه پژوههhttp://pajoohe.ir]<br />
{{علمای اسلام}}<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:ایران]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%A7%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200131عبدالله بن محمدحسن مامقانی2024-03-27T02:38:53Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از مامقانی به عبدالله مامقانی</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[عبدالله مامقانی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%AF%D8%B3_%D9%82%D8%B6%DB%8C%D8%A9_%DA%A9%D9%84_%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200130القدس قضیة کل مسلم (کتاب)2024-03-27T02:38:15Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = کتاب قدس برای همه مسلمانان<br />
| تصویر = القدس قضية كل مسلم.jpg<br />
| نام = القدس قضية كل مسلم (بیت المقدس مسئله هر مسلمانی است)<br />
| پدیدآوران = یوسف قرضاوی<br />
| زبان = عربی<br />
| زبان اصلی = عربی<br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر = <br />
| ناشر = <br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = <br />
| شابک = <br />
}}<br />
'''کتاب قدس برای همه مسلمانان''' (القدس قضية كل مسلم)، پس از اینکه ترامپ رئیس جمهور [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] از انتقال سفارت آمریکا به [[مسجد الاقصی|قدس]] شریف خبر داد که به رسمیت شناختن قدس بعنوان پایتخت [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] است. قدس را در معرض خطر قرار میدهد، چاره ای جز یادآوری به مردم نیافتیم. که مسئله قدس فقط مختص [[مسلمان|مسلمانان]] [[فلسطین]] نیست، بلکه مسئله هر مسلمان و هر مسلمانی آزاده است، و این چیزی است که دکتر [[یوسف قرضاوی]] در این باره بیان کرده و گفته: ([[بیت المقدس]] مسئله هر مسلمانی است).<br />
[[یوسف قرضاوی|قرضاوی]] این کتاب را بیست سال پیش نوشته و در مقدمه آن گفته : [[بیت المقدس|اورشلیم]] را باید در برابر خطر دید.<br />
<br />
== اورشلیم در باور مسلمانان ==<br />
[[بیت المقدس]] از نظر [[مسلمان|مسلمانان]] دارای ملاحظات و منزلت ویژهای است و اولین [[قبله]]ای است که مسلمانان سالها قبل از [[هجرت]] و سپس بعد از هجرت نزدیک به دو سال به آن روی آوردند و همچنین محل استراحت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)]] است. سومین شهر مقدس مسلمانان و سرزمین پیامبران الهی است؛ از جمله [[حضرت عیسی|مسیح (علیه السلام)]] بیرون آمد و در آن حکم بود. [[حضرت سلیمان]] و [[حضرت داود|داوود]] (علیهم السلام) و سایر [[پیامبران|انبیا]] (صلوات الله علیه و آله و سلم) در آن فرمود: (منزه است آن کس که بنده خود را شبانه از [[مسجدالحرام]] به سوی الاقصی برد. مسجدی که اطراف آن را برکت داده ایم).[[سوره اسراء]]:آیه 1. آن نیز سرزمین رباط است، چنانکه بیان شد، بر اساس آن [[سنت پیامبر|سنت]] مطهر [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] می فرماید: «گروهی از. امت من بر دین خود پابرجا میمانند و بر دشمنان خود غلبه میکنند، و مخالفان، جز مصیبتهایی که به آنها رسیده، ضرری به آنان نمیرسانند، تا اینکه فرمان [[خدا]] به آنان برسد و آنان چنین باشند.» گفتند: یا رسول الله و کجا هستند؟ فرمود: در [[بیت المقدس|اورشلیم]] و حومه اورشلیم.<br />
<br />
== اورشلیم آشکارا یهودی ==<br />
قرضاوی درباره تلاشهای بیپایان [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] برای [[آیین یهودیت|یهودی]]سازی [[بیت المقدس|اورشلیم]] علنا و در معرض دید همه جهان صحبت کرد و این تنها با آنچه او میخواند مواجه میشود: تسلیم [[فلسطین]]، ناتوانی اعراب، ضعف اسلامی، انحصار [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] و غیبت جهانی. واقعیت فلسطین، که توسط اقتدار خود و کسانی که با آنها نمایش داده میشود، پاسخی واقعی به آن نمییابد، بلکه تسلیم ناشی از سالها مشارکت آنها در آنچه گفته میشود کنفرانسهای صلح و معاهدات صلح نامیده میشوند، که فلسطین از آن چیزی به دست نیاورده است. ناتوانی عربی که اتحادیه کشورهای عربی و کشورهای آن نمایندگی می کنند و انگشت بر نمی دارند، بلکه خیانت تعدادی از حاکمان آن به همکاری با اسرائیل در کاری که انجام می دهد و ضعف اسلامی در سطح رسیده است. از کشورهای [[جهان اسلام]] با آنچه نشان دهنده ضعف و بی تدبیری و خیانت و حاکمان آن است، مگر به رحمت پروردگارت و انحصار آمریکا که افسار امور سیاسی را در دست دارد. و جز خطر و منفعت اسراییل را در نظر نمی گیرد و صرفا دوستی آن را با توجه به انحصار آن در تصمیم سیاسی بین المللی و با توجه به عدم حمایت جهانی از آرمان های مسلمانان و [[بیت المقدس]] بیان می کند.<br />
[[پرونده:یوسف القرضاوی.jpg|بیقاب|چپ]]<br />
<br />
== حقیقت در مورد نبرد بین ما و اسرائیل ==<br />
سپس دکتر قرضاوی موضوع مهمی را مطرح کرد که بسیاری از مردم را در مورد ماهیت درگیری بین ما و اسرائیل سردرگم میکند، آیا ما با آنها به دلیل [[آیین یهودیت|یهودی]] بودن یا [[استعمار|استعمارگر]] [[صهیونیسم|صهیونیست]] بودن دشمنی داریم؟ یعنی دشمنی به دلیل اختلاف [[مذهب]] است که ما مسلمان هستیم و آنها یهودی هستند یا اینکه آنها متجاوزانی هستند که کشورهای مسلمان را غصب کردند و یکی از اماکن مقدس و یکی از سرزمین هایشان را اشغال کردند؟ <br />
<br />
قرضاوی بر اساس متون اسلام نتیجه میگیرد که بین ما و هیچکس به دلیل [[کفر]] او جنگی در کار نیست، بلکه دلیل آن تجاوز است، یهودیان قرنها با مسلمانان و تحت تمدن و مدارای آنها زندگی کرده اند. از زمان حضور آنان در مدینه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و [[صحابه]] و حتی در [[بنی امیه|خلفای اموی]] و [[عباسیان|عباسی]] و [[اندلس (اسپانیا)|اندلس]] و [[عثمانی]] شرایط یهودیان تحت [[حکومت اسلامی]] بهتر از آنان بود.<br />
تحت هر قاعده دیگری، و چون [[قرآن]] دستور به قتال داده است، می فرماید: {{متن قرآن |وَ یَجْتَلُوا فِی اللَّهِ الَّذِینَ یَجْتَعُونَ وَ لا تَشْدَعُوا لَهُمْ تَشْدُواً |سوره = بقره |آیه = 190 }}؛ (خداوند تجاوزگران را دوست ندارد). و درباره كسانى كه در ميان ما زندگى مى كردند و با ما نجنگيدند و با ما صلح مىكردند فرمود: (خداوند شما را [[حرام]] نمىكند نسبت به كسانى كه براى [[دین|دين]] با شما نجنگيدند و شما را از ديارتان بيرون نكردند. با آنان نیکی کرد و با آنان به [[عدل|عدالت]] رفتار کرد، همانا خداوند عادلان را دوست دارد([[سوره ممتحنه]]:آیه 8) و یهودیان در میان مسلمانان زندگی می کردند و بسیاری از آنان تا به مقامی رسیدند، نعمت یافتند، هیچ مسلمانی به آن نرسید. <br />
چه چیزی باعث شد که شاعر طنزپرداز مصری اشعاری بنویسد که در آن از وضعیت اسفبار مسلمان و مقام والای یهود بگوید.الحسن بن خاقان میگوید:<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |يهود هذا الزمان قد بلغوا |غاية آمالهم وقد ملكوا }}{{پایان شعر}}<br />
(یهودیان این زمان به نهایت امید خود رسیده اند و تصرف کرده اند)<br />
{{شعر}}{{ب |المال فيهم والمجد عندهمو |ومنهم المستشار والملكُ }}{{پایان شعر}}<br />
(پول و جلال دارند از جمله مشاور و شاه)<br />
{{شعر}}{{ب |يا شعب مصر إني نصحت لكم |تهودوا قد تهود الفَلَكُ }}{{پایان شعر}}<br />
(ای مردم [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، من به شما توصیه کردم که به همان اندازه که به یهودیت گرویدید، به یهودیت گروید)<br />
<br />
اما آنها به مسلمانان پشت کردند، به آنها حمله کردند، توطئه کردند و با گروهکها و جنایات وارد [[فلسطین]] شدند و مقدسات مسلمانان را زیر پا گذاشتند، در کشتارهای بی شماری که توسط گروهکهای دیگران انجام شد، و لذا دشمنی شد. به دلیل تجاوز، و نه به دلیل اختلاف مذهبی.<br />
<br />
== ابطال ادعای یهودیان ==<br />
دکتر قرضاوی اکثر متون مذهبی یا تاریخی را که [[صهیونیسم|صهیونیست]]ها به آنها تکیه میکنند باطل اعلام کرد و ادعای مالکیت آنها بر سرزمین فلسطین شد. زمین را به آنان وعده میدهد، اما آنچه را که خدای متعال خواسته بود به جا نیاوردند، از جمله مجازات او محرومیت از این وعده بود، اما ادعای تاریخی این است که آنها هرگز در فلسطین ساکن نبودند. آن را در اختیار داشت، اما اعراب ابتدا در آن ساکن شدند.<br />
<br />
== شناخت دشمن صهیونیستی ==<br />
ما باید دشمن صهیونیستی را با شناخت واقعی بشناسیم تا بتوانیم نبرد با آن را بهتر مدیریت کنیم و منابعی وجود دارد که ما را از آن آگاه میکنند. که اولین آنها [[قرآن|قرآن کریم]] است که در مورد آنها بسیار برای ما توضیح داده است. طبیعت، و ماهیت خیانت و تجاوز آنها. <br />
سپس [[کتاب مقدس]] آنها، که جزئیات زیادی در مورد ماهیت، اخلاق و سیاست آنها، و از طریق خواندن ما از نوشته های معاصران درباره صهیونیستها، و حقایق و تحلیل هایی که قلم آنها از سیاست و رفتار آنها در طول تاریخ نوشته است، ارائه میدهد. و همچنین نوشتههای خود صهیونیستها درباره آنها، که حاوی جزئیاتی است، چه از طریق صورتجلسه کنست، چه از طریق کتابهای رهبران [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]]، از تئودور هرتزل به بعد. به همین ترتیب، واقعیت زنده ماهیت و سیاست آنها را به ما میگوید، ما شبانه روز آن را با چشمان خود می بینیم، از جمله تجاوز، وحشیگری، نقض مقدسات، سرقت از خانههای فلسطینیها و مصادره غیرقانونی آنها، و مالکیت شهرک نشینان از روی ظلم و بی عدالتی و تجاوز همه اینها منابع موجود است که برای مقابله با آنها باید مفصل بخوانیم با این دشمن در نبردهایمان با او به خوبی پیروز شویم.<br />
<br />
== توصیه های کاربردی ==<br />
قرضاوی کتاب خود را با توصیه های مهمی به پایان رسانده است: <br />
<br />
* اولا: تمرکز بر انقلاب [[مسجد]] که از سرزمین [[فلسطین]] آغاز شد و ما باید همیشه شعلههای آن را افروخته و حفظ کنیم و همه منابع قدرت را برای آن فراهم کنیم. و امروز پس از اینکه ترامپ از انتقال سفارت [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]] به بیت المقدس خبر داد، نیاز ما به آن قویتر و شدیدتر شده است.<br />
* دوما: ما نباید موضوع را از آن اسلام زدایی کنیم، فلسطین نه تنها متعلق به فلسطینیها است و نه تنها متعلق به اعراب، بلکه مسئلهای است که به هر مسلمانی مربوط میشود، اگر [[رژیم صهیونیستی|اسرائیل]] خود یک نام مذهبی است (که همان نام پروردگارمان [[حضرت یعقوب|یعقوب]]) و با [[تورات]] و تلمود وارد نبرد میشوند و [[آیین یهودیت|یهودی]] بودن دولت را شرط میکنند، پس چگونه؟ آیا ما از [[اسلامگرایی]] مبارزه خود شرم داریم؟!<br />
* سوم: فعال کردن تحریم اقتصادی رژیم صهیونیستی، انسان ذاتاً هر حزبی را که به او آسیب برساند تحریم می کند، چه رسد به حزبی که هر چند وقت یک بار به [[بیت المقدس|اورشلیم]] هجوم میآورد و زیر آن حفاری و تونل میکند تا آن را خراب کند. در کشتن مردم فلسطین تردیدی ندارد، کمترین وظیفه یک مسلمان لزوم تحریم اقتصادی [[رژیم صهیونیستی]] است.<br />
* چهارم: [[وحدت اسلامی|اتحاد مسلمانان]] و اینکه مسلمانان منافع عمومی اورشلیم را بر اختلافات شخصی خود ترجیح دهند، ما پیروز نخواهیم شد در حالی که با هم نزاع میکنیم، تکه تکه میشویم و به تفرقه، رهبران و درگیریهای بی پایان تبدیل میشویم، دشمن ما متحد است و کشورهای بزرگ را در اطراف خود متحد میکند تا از او حمایت کنند، در حالی که ما ضعیف هستیم و با اتحاد او طرف خود را تقویت نمیکنیم.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[یوسف قرضاوی]] <br />
* [[فلسطین]] <br />
* [[بیت المقدس]] <br />
* [[رژیم صهیونیستی]]<br />
<br />
== منابع ==<br />
* [https://www.al-qaradawi.net/node/5132 برگرفته از سایت www.al-qaradawi.net]<br />
* [https://www.aljazeeramubasher.net/opinions/2017/12/8/%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%82%D8%B6%D9%8A%D8%A9-%D9%83%D9%84-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85 برگرفته از سایت www.aljazeeramubasher.net]<br />
<br />
{{فلسطین}}<br />
[[رده:آثار]]<br />
[[رده:شخصیتها]]<br />
[[رده:مصر]]<br />
[[رده:فلسطین]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9_%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200129ربیع الثانی2024-03-27T02:37:44Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:ماه ربیعالثانی.jpg |بیقاب|چپ|بندانگشتی|]]<br />
'''ربیع الثانی''' چهارمین ماه از [[سال قمری|ماههای قمری]] است. مهمترین حادثه این ماه میلاد [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن عسکری (علیهالسلام)]] است که در 8 ربیع الثانی 232 قمری رخ داده است و [[روزه]] گرفتن در این روز [[مستحب]] است. در روایات اسلامی و کتب [[دعا]] اعمال زیادی برای این ماه ذکر نشده است. همچنین وفات امامزاده [[موسی مبرقع]] پسر [[محمد بن علی (جواد)|امام جواد (علیهالسلام)]] در ماه ربیع الثانی سال 292 قمری روی داده است. همچنین در این ماه [[معاویه]] بن یزید بن معاویه بن [[ابوسفیان]] در سال 64 قمری و [[هشام بن عبدالملک بن مروان]] و چند تن از خلفای [[عباسیان|عباسی]] همچون [[معتصم عباسی]] و [[منتصر عباسی]] در این ماه از دنیا رفتهاند.<br />
<br />
== روز اول ==<br />
از مهمترین اعمال ماه ربیع الثانی؛ چنانچه در تمام ماههای قمری در کتابهای دعا ذکر شده است؛ [[دعا]] و [[نماز]] در اول ماه است. هم چنین؛ در ایـن روز بـخـوانـد دعـایـی را کـه [[سید بن طاووس|سـیـد بـن طـاووس]] نقل فرموده: «اللهم انت اله کل شی...» مهمترین واقعه این روز [[قیام توابین]] است. قیام توابین قیام شیعی پس از واقعه [[کربلا]] با هدف انتقام از قاتلان امام حسین(علیهالسلام). توابین از سال ۶۱ قمری پس از [[واقعه عاشورا]]، مخفیانه در پی جمعآوری نیرو و اسلحه بودند. گفته شده است به دلیل عدمهمراهی [[مختار ثقفی]]، بسیاری از [[مذهب شیعه|شیعیان]] همراه توابین نشدند.<br />
== روز چهارم ==<br />
تولد [[عبدالعظیم حسنی|حضرت عبدالعظیم حسنی]]، در سال 173 هجری قمری.<br />
<br />
یکی از چهرههای شاخص اصحاب [[ائمه|ائمه (علیهالسلام)]]، حضرت عبدالعظیم حسنی است که در شمار اصحاب [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]]، [[محمد بن علی (جواد)|امام جواد علیهالسلام)]] و [[امام هادی|امام هادی (علیهالسلام)]] بوده و مورد تمجید فراوان قرار گرفته است. حضرت عبدالعظیم از نوادگان [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن مجتبی (علیهالسلام)]] بود که در شهر [[مدینه]] به دنیا آمد. ایشان فردی پرهیزگار و اندیشمند که بعد از ائمه بزرگوار هم عصر خویش به طور مستقیم، نقل [[حدیث]] کرده است. ایشان در زمان [[امامت]] [[امام هادی|امام هادی (علیهالسلام)]] به پیشنهاد آن حضرت برای هدایت مردم به [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] مهاجرت کرد و در [[ری|شهرری]] در نزدیکی [[تهران]] کنونی مسکن گزید. آمدن حضرت عبدالعظیم به ری هم نشانه وجود [[تشیع]] در این شهر بوده و هم خود زمینهای برای رشد دعوت [[شیعی]] شده است حضرت عبدالعظیم حسنی احتمالا در حدود سال 250 هجری به درجه رفیع [[شهادت]] نایل شد.<br />
<br />
== روز هفتم ==<br />
منع شیاطین از رفتن به آسمان بالاتر با پرتاب شهاب سنگهای آتشین توسط [[ملائکه]]، 20 روز پس از ولادت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]].<br />
<br />
== روز هشتم ==<br />
در این روز در سال 232 هجری قمری ولادت [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن عسکری (علیهالسلام)]] در شهر [[سامرا]] بوده واقـع شـده است. نـام والده آن جـنـاب را «حـدیـث» و بـعـضـی «سـلیـل» گـفـتـهاند و آن معظمه در نهایت عفت و صلاح و ورع و تقوی و از عارفات صـالحات و مفزع شیعه بوده است. [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]] رحمه الله در کتاب «زاد المعاد» آورده و [[شیخ مفید]] نـیـز نقل کرده اسـت کـه در روز دهـم مـاه ربـیـع الثـانـی سـال 232 هجری قمری حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) متولد شـده اسـت.<br />
<br />
== روز دهم ==<br />
وفات کریمه اهلبیت [[فاطمه بنت موسی بن جعفر|حضرت فاطمه معصومه (سلامالله علیها)]] در سال201 هجری قمری.<br />
<br />
حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها)، خواهر گرامی [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] در سال 173 ق. در [[مدینه]] به دنیا آمد. ایشان بانویی سخنور، معلمی توانا و در زهد و [[تقوا]] برجسته بود، [[فاطمه بنت موسی بن جعفر|حضرت معصومه (سلام الله علیها)]] یک سال پس از ورود برادرش به [[خراسان]] به قصد دیدار وی از مدینه به سمت خراسان حرکت کرد، اما پس از حوادثی که در شهر ساوه برای آن حضرت پیش آمد، بیمار شد. این بانوی مکرمه و مجلله چون، در شرافت و فضیلت شهر قم احادیثی را از پدران خود شنیده بود، عزم این شهر کرد و پس از هفده روز توقف در قم، به ملکوت اعلی پیوست آن حضرت در قم مدفون است و آرامگاه با شکوه دختر [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیهالسلام)]] در [[قم]]، محفل و [[زیارتگاه]] مردم و دانشمندان با فضیلت است همچنین [[حوزه علمیه]] مهم علمی و دینی قم در کنار [[حرم]] ایشان شکل گرفته است.<br />
<br />
== روز سیزدهم ==<br />
شهادت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)]] بنا به روایتی؛<br />
به روایت مرحوم [[ابن شهرآشوب|ابن شهر آشوب]] در کتاب «مناقب»، شهادت فاطمه زهرا (سلامالله علیها) در این روز بوده است<ref> مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص406</ref>. <br />
<br />
بسیاری از علما و مورخان اسلام آن را پذیرفتهاند همانند [[شیخ کلینی]] و [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]] و ''سید هاشم بحرینی'' و... چه بسا مستند آنان روایتی است که [[ابوعبیده]] از [[جعفر بن محمد (صادق) |امام صادق(علیهالسلام)]] نقل کرده که فرمود: همانا بعد از رحلت رسول خدا-فاطمه (سلام الله علیها)- هفتاد و پنج روز بیشتر زندگی نکرد، در این مدت اندوه بسیار او را فراگرفته بود [[جبرئیل]] بر او [[نزول قرآن|نازل]] میگشت و به او تسلیت میگفت و روان او را آرامش میداد و از چگونگی حال پیامبر در عالم آخرت آگاهش مینمود و اخبار و حوادث آینده را نسبت به فرزندانش مطرح میکرد، که [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] آنها را مینوشت. بعضی شهادت آن حضرت را نود و پنج روز بعد از رحلت پیامبر دانستهاند.<br />
<br />
== روز چهاردهم ==<br />
قیام [[مختار ثقفی|مختار بن ابی عبیده ثقفی]] به خونخواهی شهدای [[کربلا]] در [[کوفه]] سال66 هجری قمری. برخی از مورخان آغاز قیام او را چهاردهم [[ربیع الاول]] ذکر کردهاند.<br />
<br />
پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) و قیام توابین، نفرتی عمیق از [[بنی امیه|بنیامیه]] در میان [[مسلمین]] ایجاد شد. به دنبال شکست قیام توابین، باقی مانده آنها به گرد مختار بن ابو عبیده ثقفی جمع شدند. مختار به داعیه خون خواهی امام حسین (علیهالسلام) و دعوت به [[محمد حنفیه]] برادر آن حضرت، در کوفه قیام کرد و آن شهر را تصرف نمود مختار قاتلان و کسانی را که در شهادت امام حسین (علیهالسلام) نقش داشتند به قتل رساند و انتقام [[اهل بیت|اهلبیت]] را از اشقیای زمان گرفت. [[مختار ثقفی]] حدود یک سال بر کوفه حکومت کرد. اما از سپاهیان [[مصعب بن زبیر]] شکست خورد و کشته شد.<br />
== روزبیست و دوم ==<br />
وفات [[موسی مبرقع]] پسر امام جواد(علیهالسلام) در ماه ربیع الثانی سال 292 قمری روی داده است.<br />
<br />
* نام: موسی، <br />
* کنیه: ابوجعفر، <br />
* لقب: مبرقع، که از شدت زیبایی بر جمال مبارک نقاب میزد. نام پدر: جواد الائمه(علیهالسلام) و مادر آن حضرت کنیز بود.<br />
جناب موسی مبرقع (علیهالسلام) پسر حضرت جواد(علیهالسلام) در سال 296 هجری در شهر قم وفات یافت. به نقلی وفات آن جناب در هشتم ربیع الثانی بوده است<ref>مستدرک سفینة البحار، ج5، ص230</ref>.<br />
<br />
بنابر قول دیگری در 14 ربیع الثانی وفات موسی مبرقع واقع شده است. قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خیابان آذر مشهور است.<ref>مرآة العقول، ج6، ص128</ref>. ایشان از اولین سادات رضوی بود که در سال 256 هجری قمری وارد قم گردید. او به طور دائم بر صورت خود برقعی داشت، ولی مردم عرب ساکن قم او را از قم بیرون کردند، و او به [[کاشان]] رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت.<br />
<br />
بعد از آمدن ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم و مرد دیگری از رؤسای قم، عربهای قم متوجه شدند موسی چه کسی بوده است، و آن بزرگوار را به قم بازگرداندند و خانهای برای او آماده کردند. همچنین در روستاهای متعدد زمین و باغ برای او خریدند و خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه، دختران حضرت جواد (علیهالسلام) به قم آمدند، و بر او وارد شدند. هنگامی که جناب موسی مبرقع در قم از دنیا رفت، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر او [[نماز]] خواند، و در محل کنونی که در قم معروف است و قبلاً خانه محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری ملقب به شنبوله بود، دفن شد. کلینی رحمه الله در کافی به سند معتبر نقل کرده که جناب موسی مبرقع تولیت اوقاف را از جانب امام (علیهالسلام) داشتهاند<ref>کلینی، الکافی، ج1، ص261</ref>.<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[ربیع الاول]]<br />
* [[جبرئیل]]<br />
* [[مختار ثقفی]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* [http://www.shabestan.ir/detail/News/746259 برگرفته از سایت خبرگزاری شبستان].<br />
<br />
{{تقویم قمری}}<br />
<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]<br />
[[رده:ماههای قمری]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%B9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%86%DB%8C&diff=200128ربیعالثانی2024-03-27T02:35:24Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از ماه ربیع الثانی به ربیع الثانی</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[ربیع الثانی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%84_%D8%A3%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AA%D9%82%D8%AF%D9%85%DB%8C%D9%86_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AA%D8%A3%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D9%85%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%A1_%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%A7%D8%A1_%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AA%DA%A9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200127محصل أفکار المتقدمین والمتأخرین من العلماء والحکماء والمتکلمین (کتاب)2024-03-27T02:35:07Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = محصل افکار المتقدمین و المتاخرین من العلماء والحکماء والمتکلمین<br />
| تصویر = کتاب محصل افکار المتقدمین و المتاخرین من العلماء والحکماء والمتکلمین.jpg<br />
| نام = محصل افکار المتقدمین و المتاخرین من العلماء والحکماء والمتکلمین<br />
| پدیدآوران = [[فخرالدین رازی|فخرالدین الرازی]]<br />
| زبان = <br />
| زبان اصلی = [[زبان عربی|عربى]]<br />
| ترجمه = <br />
| سال نشر =بیتا <br />
| ناشر = بینا<br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = [[کلام]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
کتاب '''«محصل أفکار المتقدمین و المتأخرین من العلماء والحکماء والمتکلمین»''' با موضوع [[کلام|علم کلام]] که قلم [[فخر رازی|فخرالدین الرازی]] (544 - 606هـ) نگارش شده است.<br />
<br />
==موضوع کتاب==<br />
نویسنده در آن خلاصهای جامع از کلام را جمعآوری کرده است که در آن خلاصهای از اندیشههای فیلسوفان و متکلمان قدیم و متأخر را ارائه میکند و اینکه این علم دارای چهار رکن است که از تقسیمبندیهای آن برشمرده میشود، که در کتاب خود تنظیم شده است که عبارتند از<ref>طبقات التفسیر، تألیف حافظ جلالالدین سیوطی، تحقیق علی محمد عمر، ناشر کتابخانه وهبه، ص 115.</ref>:<br />
<br />
*'''رکن اول در مقدمهها''' دارای سه مقدمه است:<br />
<br />
#مقدمه اول: در آن علوم اولیه ادراک و تصدیق را ذکر کرده است.<br />
#مقدمه دوم: آن را در احکام ملاحظه، در ملاحظه و اندیشه قرار داده و آن فکر مفید معرفت وجود دارد و وجوب ملاحظه.<br />
#مقدمه سوم: بر ادله و تقسیمات آن: بینه و دلیل و دلیل لفظی و یقین جز در ده امر سودی ندارد.<br />
<br />
*'''رکن دوم تقسیم اطلاعات'''دارای سه مسأله است:<br />
<br />
#مسأله اول: احکام وجود.<br />
#مسأله دوم: در معدوم یا محال است یا ثبوت.<br />
#مسأله سوم: بلافاصله بین تصدیق کنندگان و منکران.<br />
<br />
*'''رکن سوم در الهیات'''<br />
<br />
*بالذات: استنباط در اینجا یا حدوث اجسام است؛ زیرا هر حادثی حادثی دارد، زیرا ممکن است و از آن جهت که بعد از عدم وجود دارد.<br />
*در صفات: یا سلبی، که ذات خداوند در مقابل همه ذات است و مرکب نیست. یا هویتی که خداوند متعال قادر است، الهام میکند و عالم، اراده مرید و سمع و بینا و متکلم نیست و باقی میماند.<br />
*در افعال: در آن که افعال بندگان به حول و قوهٔ تعالی و حسن و قبح واقع شود و بر خلاف [[معتزله]] و معتزله، کاری را برای غرضی جایز نیست.<br />
*در اسماء: اسم هر چیزی یا بر ذات آن دلالت میکند یا جزئی از ذات آن و یا چیزی خارج از ذات آن.<br />
*'''رکن چهارم صد'''ا<br />
*در نبوت: معجزه به عنوان خارقالعاده و توأم با چالش شناخته شد و اینکه [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)]] است و به سوی عصمت [[انبیا]] حرکت کرد و کرامت جایز است و پیامبران برتر از [[ملائکه]] هستند.<br />
*در قیامت: و مسأله اختلاف اهل دنیا در آن و حقیقت روح از فلاسفه و متکلمان و پزشکان در نفوس انسان، و روشن ساخت که تناسخ بر اساس باطل است. کسانی که میگویند روح حادث میشود و ارواح از بین نمیروند و روح سخنگو و آگاه به ذرات است و در شادی ارواح بعد از مرگ و بدبختی جانهای جاهل و تکرار مرده.<br />
*در اسما و احکام: ذکر شد که صاحب کبری مؤمنی است که مطیع ایمان باشد و از فسق او سرپیچی کند و اگر یکی از آنها ادعا کند مؤمن است میگوید ان شاءالله و آن کفر. انکار چیزی است که او از ضرورت ظهور رسول مىدانست.<br />
*در امامت: رهبری دینی عام است که شامل تشویق عموم مردم به حفظ مصالح دینی و دنیوی و نهی از آنچه به موجب آن به آنها ضرر میرساند، میباشد<ref>تلخیص مصور معروف به نقد المصالح، [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، دارالاضواء، لبنان، ص ۴۵۷.</ref> برخی از آنان گفتند واجب است و [[امامیه]] با صورت هستند و برخی آن را واجب کردند مانند اکثریت و اکثر معتزلهها و کسانی که میگویند واجب است، خوارج هستند.<br />
<br />
==نظرات دانشمندان در مورد کتاب== <br />
کتاب [[فخر رازی|امام فخرالدین رازی]] یکی از مهمترین کتابهایی است که علما به آن اهتمام داشتهاند و [[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]] (متوفی 808 هجری قمری) معتقد است که کتاب مشتمل بر آرا و عقاید متعددی است. چنان که بیان میکند که آن را کتابی یافت که دربرگیرنده عقاید هر گروهی بود و در هر راه و مسیری تحقیق کرد<ref>باب المحصل فی اصول الدین، عبدالرحمن بن خلدون، تحقیق عباس محمد حسن سلیمان، دارالمعرفه الجامعیه، ص ۹.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]] (متوفی 673 ه. ق) از اهمیت آن میگوید که اوضاع در زمان او به حدی بدتر شده بود که کتابهایی که در مبدأ علم کلام نوشته شده بود که در آن احکام واقعی وجود داشت باقی نماند. از آنها در دوران او به جز کتاب «محصل ...» که نامی بی نام است، شبیه شاگردان تشنهاش است که جرعههایی از آب میریزند، سپس با سرابی مواجه میشوند. همچنین ایشان در مقدمه میفرمایند: گروهی از نیکوکاران این کتاب را شرح داده و ابهامات آن را روشن کردند و گروهی دیگر به احکام آن پاسخ دادند و آنها را مجروح کردند، ولی اکثر آنها از راه انصاف منحرف شدند و احکامشان خالی از هوی و هوس و تعصب انصاف نبود<ref>تلخیص المجمع، الخواجه نصرالدین طوسی، ص ۲۳.</ref>.<br />
<br />
==توضیحات== <br />
حاجی خلیفه ذکر در کشف الظنون برخی از اختصارات و توضیحات از این کتاب، که به شرح زیر است: علا الدین علی بن عثمان الماردینی که در سال 750 و هفتصد و پنجاه درگذشت. و آن را محقق علی بن عمرالکاتبی قزوینی متوفای 675 هجری بیان کرده است. محقق نصیرالدین طوسی آن را تلخیص کرده و حمید احمد بن علی بن الشبلی و همچنین عصام الدین ابراهیم بن عربشاه اسفراینی متوفی 945 هجری قمری آن را شرح داده است<ref>کشف الثنون فی اسماء الکتب و الفنون، حاجی خلیفه، اول/جدید، دارالفکر للطباعه و النشر، ج ۲، ص ۵۰۷.</ref>.<br />
<br />
==پانویس== <br />
{{پانویس }}<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای کلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%86%D9%87%D8%AC%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=200126نهجالبلاغه (کتاب)2024-03-27T02:29:30Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات کتاب<br />
| عنوان = نهج البلاغه<br />
| تصویر = نهج البلاغه.jpg<br />
| نام = نهج البلاغه، نَهجُ البَلاغه<br />
| پدیدآوران = [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیهالسلام)]]<br />
| زبان = عربی<br />
| زبان اصلی = عربی<br />
| ترجمه = اکثر زبانهای مطرح<br />
| سال نشر = ۴۰۰ قمری<br />
| ناشر = <br />
| تعداد صفحه = <br />
| موضوع = برگزیدهای از گفتهها و نوشتههای [[علی بن ابی طالب|امیرالمومنین (علیهالسلام)]]<br />
| شابک = <br />
}}<br />
'''نهجالبلاغه''' مشتمل بر خطبهها، نامهها، جملات قصار، و گفتارهای حکیمانه [[علی بن ابیطالب|امام علی (علیهالسلام)]] است که یکی از منابع مهم و غنی برای شناخت دین [[اسلام]] و مذهب [[مذهب شیعه|تشیع]] بهشمار میرود. [[ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی|سید رضی]] که یکی از عالمان بزرگ شیعه در طول تاریخ بوده است، این کتاب را در اواخر قرن چهارم هجری گردآوری نموده است. نهجالبلاغه جامع تمام گفتارها و احادیث روایت شده از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نیست، بلکه همانطور که از نامش پیداست، مجموعهای از سخنان دارای ویژگیهای فصاحت و بلاغت است که از امام علی علیهالسلام بر جای مانده است.<br />
<br />
== تدوین نهجالبلاغه ==<br />
'''نهجالبلاغه''' نام یکی از کتب معتبر شیعی است که در آن گزیدهای از بیانات و گفتههای امام علی (علیهالسلام) گردآوری شده است.<br />
<br />
== زبان کتاب ==<br />
زبان کتاب نهجالبلاغه به همان زبان گفتار و نوشتار امام علی علیهالسلام، یعنی زبان عربی است. البته این کتاب به اکثر زبانهای زنده دنیا از جمله فارسی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی استانبولی، اردو، مالایی، ژاپنی، چینی، اسپانیایی، و ... ترجمه شده و توسط ناشران مختلف به چاپ رسیده است. <br />
همچنین شرحهای بسیاری در مورد این کتاب نگاشته شده که برخی تعداد این شرحها را بالغ بر ۳۰۰ عنوان بیان کردهاند.<br />
<br />
== بخشهای نهجالبلاغه ==<br />
سید رضی محتوای کتاب نهجالبلاغه را در سه بخش دستهبندی کرده است:<br />
=== خطبهها ===<br />
بخش اول نهجالبلاغه شامل ۲۴۱ خطبه از امیرالمؤمنین است که در مقاطع مختلف زندگانی ایشان بیان گردیده است و موضوعات مختلفی نظیر خداشناسی، جهانبینی، ویژگیهای انسان، حکومت، و ... را در بر دارد. از بارزترین و شناختهشده ترین خطبههای حضرت میتوان به خطبه شقشقیه، و خطبه متقین اشاره کرد.<br />
=== نامهها ===<br />
بخش دوم نهجالبلاغه مشتمل بر ۷۲ نوشته از امیرالمؤمنین علیهالسلام است. وصیتنامههای امام علیهالسلام، فرمانها، سفارشات به افراد، پیماننامهها و نامههای مکتوب حضرت در این بخش گردآوری شده است. از مهمترین و معروفترین نامهها میتوان به وصیت امام علی علیهالسلام به امام حسن علیهالسلام و فرمان به مالک اشتر یاد کرد.<br />
=== حکمتها ===<br />
بخش سوم نهجالبلاغه ۴۸۰ گفتار کوتاه و پندآمیز امام علی علیهالسلام را پوشش داده است. در ترجمههای مختلف برای این بخش عنوانهای کلمات قصار، حکمتها، پندها و ... درج شده است.<br />
<br />
این مجموعه گرانقدر که گذشت زمان و ظهور اندیشههای نوتر و روشن تر پیوسته بر ارزش آن افزوده است. گزیدهای از خطابهها، دعاها، وصیتها، نامهها و جملههای کوتاه مولای متقیان، [[علی بن ابیطالب|علی (علیهالسلام)]] است.<br />
<br />
این اثر ماندگار را علامه سید شریف رضی رضوان الله علیه از میان صدها کتاب و منبع، گردآوری و تنظیم کرده است<ref>حسن منتظری، آشنایی با نهجالبلاغه، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه</ref>.<br />
<br />
== مؤلف نهجالبلاغه ==<br />
مؤلف نهجالبلاغه ابوالحسن محمد بن حسین موسوی معروف به سید رضی و شریف رضی است. وی در سال 359 هجری، دیده به جهان گشود و در سال 406 هجری، دیده از جهان فرو بست. سید رضی هم از جانب پدر و هم از جانب مادر نسبی بس شریف داشت. از سوی پدر با پنج واسطه به امام هفتم [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسی بن جعفر (علیهالسلام)]] و از سوی مادر با شش واسطه به امام چهارم [[علی بن الحسین (زین العابدین)|حضرت علی بن الحسین (علیهالسلام)]] میرسید<ref>ابو منصور عبدالملك بن محمد بن اسماعیل الثعالبى، یتیمة الدهر فى محاسن اهل العصر، شرح و تحقیق مفید محمد قمیحه، الطبعه الثانیه، دارالكتب العلمیه، بیروت، 1403 ق. ص 3، ص 155؛ جمالالدین احمد بن على الحسینى المعروف بابن عنبه، عمده الطالب فى انساب آل ابى طالب، اشرف على مراجعته و مقابله الاصول لجنه احیاء التراث، دار مكتبه الحیاه، بیروت، ص 236</ref>. از این رو بهاءالدوله دیلمی او را به ذی الحسبین و شریف رضی ملقب نمود<ref>ابوبكر احمد بن على الخطیب البغدادى، تاریخ بغداد أو مدینه السلام، دارالكتب العلمیه، بیروت، ج 2، ص 246؛ ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن الجوزى، المنتظم فى تاریخ الامم و الملوك، دراسة و تحقیق محمد عبدالقادر عطا، مصطفى عبدالقادر عطا، راجعه و صححه نعیم زرزور، الطبعه الاولى، دارالكتب العلمیه، بیروت، 1412 ق. ج 15، ص 115؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن كثیر الدمشقى، البدایه و النهایه، تحقیق على شیرى، الطبعه الاولى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ج 12، ص 4؛ محمد باقر الخوانسارى، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، الطبعه الاولى، الدار الاسلامیه، بیروت، 1411 ق. ج 6، ص 178؛ كارل بروكلمان، تاریخ الادب العربى، نقله الى العربیه عبدالحلیم النجار، الطبعه الثانیه، افست دارالكتاب الاسلامى، قم، ج 2، ص 62</ref>.<br />
<br />
سید رضی از اوان کودکی همراه برادرش [[سید مرتضی علمالهدی|سید مرتضی]] به تحصیل علوم مقدماتی پرداخت و هوش سرشار و استعداد کمنظیر خود را در عرصههای مختلف ظاهر ساخت. بیش از ده سال از سن شریف رضی نگذشته بود که به سرودن شعر پرداخت و چنان قریحهای از خود نشان داد که سابقه نداشت. هنوز بیستمین بهار زندگی را پشت سر نگذاشته بود که در تمام معارف و [[علوم اسلامی]] سرآمد همگان گشت، و در سرودن شعر به مقامی دست یافت که هیچ کس بدان مرتبه راه نیافت.<br />
<br />
سید رضی در عزت نفس و بلندنظری، سخاوت و بخشندگی، پایبندی به امور شرعی، پرهیز از تملق و چاپلوسی، پارسایی و پرواپیشگی در روزگار خود مانند نداشت. روح آزادگی در شریف رضی چنان جلوه داشت که با ابواسحاق صابی<ref>ابواسحاق ابراهیم بن هلال حرانى از ادیبان و كاتبان برجسته قرن پنجم هجرى بوده است. وى در نویسندگى و انشا مقامى بلند داشت و او را در شمار ابن عمید آوردهاند. ابواسحاق بر آیین صابئین (پیروان حضرت یحیى) بود و بر آیین خود تعصب مىورزید. ر. ك: محمد بن اسحاق الندیم، الفهرست، طبع تجدد، تهران، 1393 ق. ص 149؛ یتیمه الدهر، ج 2، صص 287 - 368؛ شهابالدین ابو عبدالله یاقوت الحموى، معجم الادباء، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ج 2، صص 20 - 94؛ شمس الدین ابوالعباس احمد بن محمد بن خلكان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، دار الثقافه، بیروت، ج 1، صص 52 - 54؛ عباس بن محمد رضا القمى، الكنى و الالقاب، المطیعه الحیدریه، النجف، 1376 ق. ج 2، صص 366 - 368؛ زكى مبارك، النثر الفنى فى القرن الرابع، الطبعه الثانیه، مكتبه السعاده، القاهره، ج 2، صص 290 - 295</ref>. غیر مسلمان رابطهای صمیمیداشت و میان آن دو مراودات و مراسلات علمی و ادبی برقرار بود؛ و چون او درگذشت، سید رضی در قصیدهای عالی و بسیار حزن انگیز او را مرثیه گفت<ref>ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوى (الشریف الرضى)، دیوان الشریف الرضى، الطبعه الاولى، وزاره الارشاد الاسلامى 1406 ق. ج 1، صص 381 - 385</ref>. برخی از این مرثیهسرایی برآشفتند و سید رضی را سرزنش کردند که شخصی چون او، از دودمان پیامبر، کسی چون ابواسحاق صابی [[کافر]] را مرثیه میگوید و از فقدان او چنین مینالد! و سید رضی پاسخ داد که من فضل و کمال او را ستودهام، نه جسم و بدن او را <ref>الكنى و الالقاب، ج 2، ص 368</ref>.<br />
<br />
ثعالبی ادیب معاصر با سید رضی، در گذشته به سال 429 هجری درباره او چنین مینویسد:<br />
<br />
او اینک نابغه دوران و نجیبترین بزرگان [[عراق]] و در عین شرافت نسب و افتخار حسب، مزین به ادبی نمایان و فضلی تابان و بهرهای وافر از تمام خوبیها و نیکوییهاست. از این گذشته او سرآمد شاعرانی است که از دودمان ابوطالب برخاستهاند، چه گذشتگان و چه معاصران و اگر بگویم او سرآمد شاعران [[قریش]] است، گزافه نگفته ام که گواه صادق آن اشعار اوست که این ادعا را میتوان با مراجعه بدانها دریافت؛ اشعاری عالی و استوار، خالی از سستی و عوار، که در عین روانی و سلاست، محکم است و با متانت، دارای معانی نغز و بلند، و چونان میوه رسیده و باطراوت<ref>یتیمه الدهر، ج 3، ص 155</ref>.<br />
<br />
سید رضی با وجود گرفتاریهای بسیار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علیرغم مشاغل مهم و حساس و وقتگیری همچون نقابت طالبیان و امارت حج و نظارت دیوان مظالم<ref>یتیمه الدهر، ج 3، ص 155؛ عمده الطالب، ص 237</ref>، در عمر چهل و هفت ساله خویش آثاری بس مهم بر جای گذاشته است که هر یک در نوع خود ممتاز و حائز اهمیتی بسیار است که البته برخی از آنها به جای مانده و بسیاری از آنها از میان رفته است و جز نام و نشانی از آنها باقی نمانده است. در بین آثار شریف رضی نهجالبلاغه مهمترین و برجستهترین آنهاست که هیچ کتابی پس از [[قرآن|قرآن کریم]] به والایی و شیوایی، و گرانمایگی و جاودانگی آن نمیرسد و سید رضی آن را در سال 400 هجری، شش سال پیش از وفاتش تألیف کرده است.<br />
<br />
نهجالبلاغه عنوانی است که سید رضی برای منتخبی از خطبهها و مواعظ، نامهها و عهدنامهها، کلمات کوتاه و <br />
کلمات قصار امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) برگزیده است<ref>السید عبدالزهراء الحسینى الخطیب، مصادر نهجالبلاغه و أسانیده، الطبعه الثانیه، موسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1395 ق. ج 1، ص 87</ref>، و این کتاب در فرهنگ اسلامیمانند آفتاب نیمروز میدرخشد و صدفی مشحون به گوهرهایی از حکمتهای عالی است<ref>سید هبه الدین شهرستانى، در پیرامون نهجالبلاغه، ترجمه سید عباس میرزاده اهرى چاپ سوم، بنیاد نهجالبلاغه، 1359 ش. ص</ref>.<br />
<br />
== نام نهجالبلاغه ==<br />
<br />
سید رضی(ره) این کتاب را نهجالبلاغه، یعنی راه و روش [[بلاغت]] نامید؛ زیرا این کتاب، درهای بلاغت را به روی خواننده میگشاید و جویندگان بلاغت را به آن نزدیک میسازد. نیاز دانشمند و دانشجو را برمیآورد و گم شده و خواسته [[بلیغ]] و [[زاهد]] است. از آن روز که این کتاب به دنیای فرهنگ و ادب گام نهاد، در میان دانشمندان و خطیبان و اهل ادب بلندآوازه شد و ستاره آن در [[شام]] و [[عراق]] و نجد و تهامه درخشید...<ref> شرح نهجالبلاغه، ص 7</ref>.<br />
<br />
== اسناد، شرحها، ترجمهها ==<br />
<br />
این اثر عظیم از گوینده بزرگش حکایت دارد و به قول [[عباس محمود عقاد]] نویسنده و تاریخنگار معروف مصری: «چون خوب دقت کنی صدای امام را از آن سوی کلمات میشنوی، نه صدای دیگری را<ref>عبقریه الإمام، صص 132 178</ref>».<br />
<br />
نهجالبلاغه در طول حدود هزار سال عمر خود، در اختیار دانشمندان، طلاب و اهل علم بوده است. آنها به مطالعه و حفظ آن میپرداختند و در خطبهها و خطابهها بدان استناد و تبرک میجستند. اندیشمندان و محققان بر آن شرح و [[تفسیر]] مینوشتند و به ترجمه آن اقدام میکردند.<br />
<br />
همه شارحان و مترجمان نهجالبلاغه که بیش از سیصد نفر هستند، معتقدند که این کتاب از تألیفهای علامه<ref>فهرستهای ابی العباس نجاشی و فهرست شیخ منتجب الدین</ref>. شریف رضی است و او این توفیق را یافته است که سخنان امیر مؤمنان، علی(علیهالسلام) را با سبک و شیوهای جالب گردآوری و تنظیم کند<ref>فهرستهای ابی العباس نجاشی و فهرست شیخ منتجب الدین</ref>.<br />
<br />
== نهجالبلاغه در کلام بزرگان و اندیشوران ==<br />
نهجالبلاغه برخلاف دیگر کتابهای روایی و حدیثی، پای را از دایره اعتقادات تشیع و دین اسلام، فراتر نهاده و بسیاری از دانشمندان [[ادیان]] و مکتبهای دیگر را به خود جذب کرده است. [[طه حسین|دکتر طه حسین مصری]]، فقط وحی و کلام خدا را بالاتر از سخن حضرت قرار میدهد و به قول [[ابن ابی الحدید]] معتزلی، سزاوار است تمام سخنشناسان عرب در برابر کلمات امام علی(علیهالسلام) سجده کنند<ref>محمد دشتی، شناخت نهجالبلاغه و فهرست کلی نهجالبلاغه، نشر مؤلف، صص 151 163</ref>.<br />
<br />
در اینجا چند سخن از بزرگان را درباره این اثر گران سنگ میآوریم:<br />
<br />
حضرت [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی(ره)]] فرموده است: کتاب نهجالبلاغه بعد از [[قرآن]]، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن، بالاترین راه نجات است<ref> وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی(ره)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 8</ref>.<br />
<br />
[[شیخ محمود شکری آلوسی]] میگوید: نهجالبلاغه مشتمل بر خطبههای امیرالمؤمنین است که فوق سخن مخلوق و دون سخن خالق است، نزدیک به مرتبه [[اعجاز]] دارد و مبتکر طرق حقیقت و مجاز است<ref> وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی(ره)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 91 </ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:کتابها]]<br />
[[رده:کتابهای شیعه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%BA%D9%84%D8%A7%D8%AA&diff=200125غلات2024-03-27T02:28:16Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div> <div class="wikiInfo">[[پرونده:غلاة.jpg|بندانگشتی|غلاة]]</div><br />
'''غُلات'''، کسانی هستند که دچار غُلُوّ و افراطگرایی درباره بیانگذاران و پیشوایان خود شدند. پدیده غلو موجب ترسیم چهرهای آلوده و [[تحریف]] شده از [[دین]] و [[مذهب]] شده و اصل آن را زیر سؤال میبرد و در نهایت راه تکامل و پیشرفت مورد نظر دین را مسدود میکند. از این رو [[ائمه|امامان]] [[مذهب شیعه|شیعه]] به طور جدی با جریان غلو مبارزه کرده و عقاید صحیح را بیان نمودهاند. آنها با افشاگری درباره ی رؤسای غالیان و سرانجام صادر کردن فرمان قتل بعضی از آنان تلاش عظیم و پرثمری را در راه نابودی و اضمحلال این پدیده انجام دادهاند؛ به گونهای که نظیر این تلاش را از سوی آنان در برخورد با هیچ یک از [[مذاهب]] دیگر اسلامی و حتی [[دین|ادیان]] غیر اسلامی سراغ نداریم.<br />
<br />
== غلاة (غالیان) ==<br />
در اصطلاح به افراد و گروههایی میگویند که اعتقاد به [[اولوهیت]] [[علی بن ابیطالب|امام علی (علیهالسلام)]]<ref> المقالات و الفرق، ص۲۰؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۳</ref> و سایر [[ائمه|ائمه (علیهالسلام)]]<ref>اختیار معرفه الرجال، صص۴۸۰و۵۱۸و۵۵۵؛ الفرق بین الفرق، ص۲۲۳</ref> از جمله [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]]<ref>المقالات و الفرق، ص۵۱و۵۳؛ فرق الشیعه، ص۴۳و۴۴</ref> پیدا کردند و یا قائل به [[نبوت]] آنها شدند<ref>الفرق بین الفرق، ص۲۲۵٫ البته باید توجه داشت که اندیشههای غالیانه فقط در مورد ائمه (علیهالسلام) شیعه ابراز نشده است بلکه در میان سایر ادیان و نیز اهل سنت این گونه اندیشهها در مورد رهبران شان وجود دارد. برای اطلاع بیشتر ر. ک. غالیان کاوشی در جریانها و برایندها، نعمت الله صفری، فصل اول.</ref>. یا ادعا میکردند که فرستاده و رسول خدای مورد ادعای خود هستند<ref>مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۶۹</ref>.<br />
<br />
این افراد قائل به [[تناسخ]]<ref> المقالات و الفرق، ص۵۸؛ الفرق بین الفرق، ص۲۲۱</ref> و [[حلول]]<ref>فرق الشیعه، ص۴۴؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۸۳</ref> بودند یعنی معتقد به انتقال [[روح|ارواح]] از بدنی به بدن دیگر در این دنیا و حلول و تجلی روح خدا در بدن ائمه (علیهالسلام) گشتند. همچنین اینان مسلک اباحهگری را در پیش گرفتند و به ارتکاب [[محرمات]] مثل ترک [[نماز]] و [[شراب|شرب خمر]] پرداخته و تنها شناخت [[امام]] را برای رستگاری کافی مىدانستند<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۵۲۱؛ فرق الشیعه، ص۴۳؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۷۵و۷۸</ref>. <br />
<br />
این گروه از غالیان افراطی در دوران خود گاهی به عنوان [[طیاره]] (پرواز کننده) خوانده میشدند<ref>اختیار معرفه الرجال، صص۳۲۴و۳۲۶و۴۰۷؛ رجال طوسی، ص۴۹۹</ref>. به این معنی که اینان خیلی از راه حق منحرف شده و به مسیر گمراهی و ضلالت پریدهاند. در کتب رجالی نیز این افراد با عباراتی نظیر غالی المذهب<ref>رجال ابن غضائری، ص۵۶و۸۹</ref> و فاسدالروایه یا فاسدالروایه و الدین معرفی شدهاند.<br />
<br />
== فعالیتهاو اقدامات غلاة (غالیان) ==<br />
<br />
=== جعل روایات با سند صحیح و نسبت دادن آنهابه ائمه ===<br />
یکی از خطرناکترین و مصیبتبارترین اقدامات آنان جعل [[روایات]] با مضامین کفرآمیز و الحادی بود که این روایات را با سند درست و معتبر به یکی از [[معصوم|معصومین (علیهالسلام)]] نسبت میدادند تا با مقاصد شوم خود دست یابند. در گستردگی این اقدام آنهاهمین بس که [[زرارة بن اعین|زراره بن اعین]] یکی از بزرگترین دانشمندان شیعه و از اصحاب [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیهالسلام)]] و امام صادق (علیهالسلام) آرزو میکرد که بتواند آتشی فراهم آورد و تمام [[احادیث]] شیعه را بسوزاند<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۵۲٫ امام صادق(علیهالسلام) در مورد ایشان فرمودند: اگر زراره نبود احادیث پدرم از بین میرفت. تاریخ حدیث، ص۱۰۲</ref> که نشان از نفوذ فراوان این روایات جعلی در کتب [[حدیث]] داشت.<br />
<br />
[[هشام بن حکم]] از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که فرمودند: [[مغیره بن سعید]]<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۲۲۸ ـ ۲۲۳</ref> (یکی از غالیان [[ملحد]]) تعمداً به پدرم مطالب دروغ نسبت میداد. یاران او در بین اصحاب پدرم نفوذ میکردند و کتابهای حدیث آنها را به عنوان امانت قرض میگرفتند و به مغیره بن سعید میدادند. او هم مطالب کفرآمیزی به پدرم نسبت میداد و در آن کتابها ثبت میکرد. سپس آنها را به یاران خود میداد و به آنان امر میکرد که آن مطالب را در میان [[مذهب شیعه|شیعیان]] تبلیغ کنند. پس هرچه از مطالب غلوآمیز در کتب اصحاب پدرم دیده میشود همه از جعلیات مغیره بن سعید است<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۲۲۵</ref>. <br />
<br />
'''نمونه دیگر''': <br />
<br />
[[یونس بن عبدالرحمن قمی]] از اصحاب نزدیک [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام کاظم (علیهالسلام)]] و از مدافعان سرسخت [[امامت]] [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]]<ref>الغیبه طوسی، ص۶۴؛ رجال نجاشی، ص۴۴۶و۴۴۷</ref> در امر حدیث بسیار سختگیری میکرد و صحت بسیاری از احادیث را منکر میشد. ایشان میگوید: هنگامی که در [[عراق]] بودم با جمعی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) برخورد نمودم از آنان حدیث شنیدم و برخی از کتب آنها را گرفتم. <br />
<br />
کتابها را به نزد [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] بردم امام پس از مشاهده کتابها بسیاری از احادیث را که منسوب به امام صادق (علیهالسلام) بود را انکار کرده و فرمودند: خدا [[ابوالخطاب]] (از غالیان ملحد زمان امام صادق (علیهالسلام) که بارها از سوی ایشان مورد [[لعن]] قرار گرفت)<ref>المقالات و الفرق، ص۵۵</ref> را لعنت کند و همچنین یاران او را، که تا امروز هم در کتب یاران امام صادق(علیهالسلام) دست میبرند و حدیث جعل میکنند<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۲۲۴</ref>.<br />
<br />
آن طور که ملاحظه شد از زمان امام باقر(علیهالسلام) که مغیره بن سعید جعل احادیث و وارد کردن آنها در کتب حدیث را به کثرت آغاز کرد تا زمان امام رضا(علیهالسلام) غالیان به ساختن و نشر احادیث غیرصحیح اقدام میکردند و میتوان تصور کرد که اینان تا آن زمان چه مقدار از کتب حدیثی شیعه را به جعلیات خود آلوده کرده بودند.<br />
<br />
=== جعل روایات در قدح یاران صدیق ائمه ===<br />
از دیگر اقدامات آنان ساختن روایاتی در مذمت اصحاب وفادار ائمه (علیهالسلام) و نفی افکار آنان بود مثلاً روایاتی در قدح زراره بن اعین ساختند <ref>اختیار معرفه الرجال، ص۱۴۸٫ و ص۴۹۵و۵۳۸ </ref> کسی که از اصحاب [[اجماع]] <ref> اختیار معرفه الرجال، ص۲۳۸</ref> و به قول امام صادق (علیهالسلام) از مصادیق {{متن قرآن |السابقون السابقون اولئک المقربون |سوره = واقعه |آیه = 10 }} میباشد. اختیار معرفه الرجال، ص۲۲۴ زراره از جمله کسانی بود که یاران امام صادق (علیهالسلام) اصحاب ابوالخطاب را به وسیله دشمنی با او میشناختند.<ref> اختیار معرفه الرجال، ص۱۳۶</ref><br />
<br />
در موردی دیگر غالیان جمعیت فراوانی از شیعیان را که در تشییع جنازه [[عبدالله بن ابی یعفور]] شرکت داشتند از زبان امام صادق (علیهالسلام) مرجئه شیعه قلمداد کردند. <ref> اختیار معرفه الرجال، ص۱۳۸</ref> عبدالله بن ابی یعفور شخصی نزدیک به امام صادق (علیهالسلام) بود که تاییدات بینظیری را از سوی ایشان دارد <ref> اختیار معرفه الرجال، ص۲۴۹</ref> و به شدت با افکار و اندیشههای غالیانه مخالفت میکرد<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۲۴۷</ref>. <br />
<br />
[[مرجئه]] فرقهای بودند و یا بهتر بگوییم اندیشهای بود که توسط [[بنی امیه|بنیامیه]] ایجاد شد و باعث تقویت نظامشان میشد. این اندیشه در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] رواج یافت. اینان معتقد بودند که معصیت به ایمان ضربه نمیزند و [[عصمت]] از لوازم ضروری [[امامت]] نیست<ref>تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ص۴۲و۴۳</ref>. غالیان با نسبت دادن اندیشههای مرجئه به تشییع کنندگان جنازه ابن ابی یعفور در حقیقت در صدد ضربه زدن به شخص او و اندیشههای معتدلش بودند که در آن زمان طرفداران فراوانی داشت.<br />
<br />
به طور کلی غالیان مخالفین خود، شیعیان و کسانی که صفات فوق بشری برای ائمه (علیهالسلام) قائل نمیشدند را مقصره <ref>المقالات و الفرق، ص۵۸و۶۱</ref> میخواندند یعنی این که اینان در شناخت حقیقت امام (علیهالسلام) و فضایل او دچار تقصیر شدهاند و از درک کنه آن عاجز ماندهاند که توهینی به خیل عظیم شیعیان محسوب میشد. و این گونه خود و پیروان نظرات شان را در راه صحیح و واقعی معرفی میکردند.<br />
<br />
== نتایج فعالیت غلاة (غالیان) و عکسالعمل جامعه اسلامی ==<br />
فعالیت این جریانات انحرافی اثرات بسیار مخربی در اجتماع بر جای گذاشت و باعث شد که ذهنیت بدی در جامعه نسبت به شیعیان ایجاد شود.<br />
<br />
فعالیت مخرب آنها به حدی بود که امام صادق( ع) در مورد آن فرمود: این وقایع ضررش برای [[اسلام]] و [[مسلمین]] از ضرر قتل [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] به وسیله [[یزید]] بیشتر است. زیرا این مصائب از جانب گروهی است که دوستی ما را به خود بستهاند و پندارند [[موالات]] ما را در دین خود گرفتهاند و به امامت ما عقیده دارند. سپس میفرمایند: اصولاً این گونه افراد شیعه ما نیستند<ref>اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج۷، ص۴۵۶</ref>.<br />
<br />
البته احتمال بسیار زیادی وجود دارد که این جریانات به وسیله بعضی محافل سیاسی وابسته به حکومت، مخفیانه حمایت و تأیید میشدند تا از سویی هم ذهنیت مردم را نسبت به ائمه (علیهالسلام) و عموم شیعیان بدبین سازند و هم ائمه (علیهالسلام) و جامعه شیعه را دچار یک معضل درون گروهی کرده، تا ائمه (علیهالسلام) و یارانشان به جای نشر و ترویج معارف اصیل دینی در اجتماع، وقت و همت شان را مصروف دفع اعتقادات باطل آنها کنند که نشانههایی نیز از این نوع روابط موجود است<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۵۲۱و۵۵۴</ref>.<br />
<br />
اقدامات غالیان باعث میشد که حتی حضرت امام صادق (علیهالسلام) احیاناً در نظر برخی افراد فردی ضعیف الحدیث باشد چرا که غلات به خاطر رسیدن به مطامع خود احادیث منکر زیادی از جانب حضرت نقل میکردند. مثلاً از جانب حضرت نقل میکردند که معرفت امام از [[نماز]] و [[روزه]] کفایت میکند و یا این که [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] در میان ابرهاست و همراه با وزش باد حرکت میکند و این که خدای آسمان و خدای زمین امام است و وقتی مردم این احادیث را میشنیدند ایشان را تضعیف میکردند<ref>اختیار معرفه الرجال، ص۳۲۵</ref>.<br />
<br />
برخی از متأخرین اهل سنت هم عقیده دارند که آن قدر مطالب کذب و جعلی از جانب امام صادق (علیهالسلام) نقل کردند که دانش ایشان در میان آن مجعولات گم شد تا بدان حد که [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] از نقل احادیث ایشان خودداری کرد<ref>تشیع و تصوف، ص۳۲٫ شاید این فرد میخواسته با این دلیل ظلم فاحش بخاری در نقل حدیث از امام صادق(علیهالسلام) را توجیه کند، اما مگر علمای بزرگ دیگری از اهل سنت نبودند که امام صادق(علیهالسلام) را با بهترین الفاظ ستودهاند و از وی حدیث نقل کردهاند مانند بزرگانی چون ابن جریح، مالک بن انس، سفیان ثوری، ابوحنیفه که او را میستودند و از علم وی بهره میگرفتند و آن را مایه مباهات خود قرار میدادند و نیز موارد دیگر؛ ر. ک. زندگانی امام صادق(علیهالسلام)، جعفر شهیدی، ص۱۰ ـ ۶.</ref>.<br />
<br />
در حدیثی هم امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند که مخالفین ما احادیثی در فضل ما جعل کردهاند که برخی شامل غلو در حق ما و در برخی دیگر تصریح به بدی دشمنان ما شده است …. و اگر مردم احادیث غلوآمیز را بشنوند شیعیان ما را [[تکفیر]] میکنند و اگر بدیهای دشمنان ما را بشنوند ما را صراحتاً دشنام میدهند<ref>عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۴</ref>.<br />
<br />
و در حدیث دیگری امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: ما [[اهل بیت|اهلبیت]] راستگو هستیم اما همیشه هستند کسانی که بر ما دروغ میبندند و به واسطه دروغ آنها وثاقت ما نزد مردم از بین میرود. <ref>اختیار معرفه الرجال، ص۳۵۰</ref><br />
<br />
== غالیان عصر ما ==<br />
از غلات معاصر، میتوان از [[اهل حق]] نام برد که در [[ایران]]، [[ترکیه]]، [[هندوستان]]، [[پاکستان]] و [[افغانستان]] به سر میبرند و تعدادشان تا بیش از سه میلیون نفر تخمین زده شده است.<br />
<br />
اهل حق خود به دو فرقه [[چهل تنان]] و [[هفت تنان]] تقسیم میشوند. به عقیده آنان چهل تنان و هفت تنان از جمله موجودان پاک و نورانی و از یاران [[خدا]] میباشند که قبل از خلقت حضرت آدم (علیهالسلام) و سایر موجودات آفریده شدهاند و پس از آن که با خدا عهد و پیمان بستهاند که بشر در دنیا از راه حق منحرف نشود بنا به خواهش آنان خداوند [[حضرت آدم|آدم (علیهالسلام)]] را آفرید<ref>سرسپردگان، تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم اهل حق (یارسان)، سید محمد علی خواجه الدین، ص3-7، نشر کتابخانه ی منوچهری، چنانچه در مقدمه ی کتاب مزبور آمده مؤلف آن را از منابع معتبر اهل حق جمعآوری کرده است.</ref>.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[هشام بن حکم]]<br />
* [[ابوالخطاب]]<br />
* [[بنی امیه]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_(%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C%D8%A7)&diff=200124محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)2024-03-27T02:26:58Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات انبیا<br />
| عنوان = محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)<br />
| تصویر = مسجد النبی.jpg<br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = محمد بن عبدالله<br />
| ولادت = ۱۷ [[ربیع الاول|ربیعالاول]]، عام الفیل<br />
| محل ولادت = [[مکه]]<br />
| وفات = [[28 صفر|۲۸ صفر]]، سال ۱۳ هجری<br />
| لقب = {{فهرست جعبه افقی | رحمة للعالمین | امین | سیدالمرسلین}}<br />
| کنیه = {{فهرست جعبه افقی | ابوالقاسم | ابوابراهیم}}<br />
| پدر = عبدالله بن [[عبدالمطلب]] <br />
| مادر = آمنه بنت وهب<br />
| همسر = <br />
| فرزندان = <br />
| خویشاوندان = <br />
| قوم = <br />
| کتاب مقدس = [[قرآن]]<br />
| دین = <br />
| طول عمر = <br />
| مدفن = [[مدینه]]<br />
}}<br />
'''محمدبن عبدالله'''، خاتمالانبیا و خاتم پیامبران است. ایشان پیامبر [[اسلام]] و آخرین رسول و برترین فرستادۀ [[خدا|خداوند]] است؛ چنانکه در [[قرآن|قرآن کریم]] به این موضوع اشاره شده است: {{متن قرآن|مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ...|سوره = احزاب|آیه = ٤٠}}؛ «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، و لیکن فرستادهٔ خدا و پایانبخش پیامبران است ...». و در جای دیگر بهعنوان شاهد و گواه بر امت از پیامبر تعبیر شده: {{متن قرآن|فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَی هَؤُلاءِ شَهِیدًا|سوره = نساء|آیه = 41}}؛ «پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امّتی گواهی آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟». حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) از [[پیامبران اولوالعزم]] است. او در [[جزیرة العرب]] [[بعثت|مبعوث]] شد، اما [[دین|دینش]] ([[اسلام]]) جهانی است و همۀ انسانها در هر زمان را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای [[مردم]] گردید. پیامبر اکرم مدت سیزده سال [[دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار [[مشرکان]]، به [[یثرب]] [[هجرت|مهاجرت]] نمود و در آن شهر که بعداً به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، [[حکومت اسلامی]] را پایهگذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی [[روم]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و ... فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود و در سال هشتم هجری [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم [[عربستان سعودی|شبهجزیره عربستان]] گروهگروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را به جانشینی خود معرفی کرد و سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ [[صفر]] سال یازدهم هجری وفات نمود. <br />
<br />
== نسب ==<br />
نسب پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[بنی هاشم|بنیهاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] میرسد. قبیله قریش فرزندان ''نضر بن کنانه'' هستند که نسب<ref>با شجرهای معلوم به عدنان و از عدنان با شجرهای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام میرسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجرهنامه پیامبر تا ''عدنان'' بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ش، ج۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم بهخاطر نوری که در چهره او مشاهده مینمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز [[آمنه|آمنه دختر وهب]] بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهرهمندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامیکه او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در [[مکه]] دختری مثل او نیست؛ زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دینباور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. علمای شیعه و برخی از علمای اهلسنت بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه میدهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا [[حضرت آدم|آدم (علیهالسلام)]] همه یکتاپرست بودهاند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلیالله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسشها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسشوپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>.<br />
<br />
== زندگینامه ==<br />
<br />
=== ولادت ===<br />
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «[[ربیع الاول|ربیعالاول]]» سال [[عام الفیل|عامالفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیعالاول به دنیا آمد و مشهور میان [[اهل سنت و جماعت|اهل تسنن]] این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است<ref>عیان الشیعة، محسن الأمین، ج۱، ص۲۱۸</ref>. ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: <br />
* ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمانهای هفتگانه و گرفتن خبر؛<br />
* افتادن همۀ بتها از رو بر خاک؛<br />
* ترک برداشتن کنگرههای [[طاق کسری]] و فروریختن چهارده کنگرۀ آن؛<br />
* خشک شدن دریاچۀ ساوه که برای ایرانیان مقدس بود؛<br />
* سرنگون شدن تخت تمام سلاطین عالم و لال شدن آنها در آن روز؛<br />
* باطل شدن سحر ساحران و جادوی جادوگران و قطع شدن ارتباط کاهنان با همزادان شیطانی آنها<ref>امالی صدوق، مجلس چهل و هشتم، حدیث اول</ref><ref>رجوع شود به: معجزات مقارن ولادت پیامبر</ref>.<br />
<br />
=== کودکی تا جوانی ===<br />
هنوز پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقلهای دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش ''عبداللّه'' در بازگشت از سفر تجاری [[شام (شامات)|شام]] در [[مدینه]] وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۷</ref> و پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیلۀ صحرانشین بنی سعد به نام ''حلیمه'' سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد ''حلیمه'' در میان قبیلۀ بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا ششساله بود، مادرش وی را برای دیدن داییهایش به [[مدینه]] برد، و هنگام بازگشت به [[مکه]] در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیهالسلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام میتوان به موارد زیر اشاره نمود: <br />
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیهالسلام) و دیدار با ''بُحیرای نصرانی'' که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعدۀ [[نبوت]] آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر [[آیین یهودیت|یهود]] در مورد نبی مکرم اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم) مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷</ref>.<br />
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر [[پیامبران|انبیا]] بوده است.<br />
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)]] و نشاندادن لیاقتهای خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.<br />
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانتداری ایشان.<br />
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلفالفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانۀ ''عبدالله بن جدعان'' بسته شد.<br />
* حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب [[حجر الاسود|حجرالاسود]] که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود<ref>رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلفالفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش به رسالت فرستاد گفت: حضرت فی دار عبدالله بن جدعان حلفا ما یسرنی به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبدالله پسر جدعان در پیمانی شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجای آن شتران سرخمو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گرانبها شتر سرخموی بود) و اگر دیگربار به چنان پیمانی دعوت میشدم میپذیرفتم." تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۱<br />
</ref>.<br />
<br />
=== ازدواج و فرزندان ===<br />
حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریفترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت، نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ الطبری/ترجمه، ج۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلیالله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز [[عایشه]] بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواجهای پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه (سلامالله علیها)]] یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه (سلامالله علیها) را فرزندان خواهر خدیجه دانستهاند که دخترخواندههای آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ''ماریه قبطیه'' صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵</ref>.<br />
<br />
=== مبعوث شدن به پیامبری ===<br />
حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) قبل از رسالت نیز یکتاپرست بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵</ref>. او معمولاً [[کوه حراء|غار حرا]] در [[مکه]] را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب مینمود. ایشان در [[بیست و هفتم رجب]] که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین [[سوره علق|سورۀ علق]] به رسالت [[بعثت|مبعوث]] شد<ref>رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلیالله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید</ref><ref>رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت میگذشت.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>.<br />
<br />
== ابلاغ رسالت ==<br />
پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت: <br />
# دعوت سرّی؛ که اولین مرحله دعوت ایشان بود.<br />
# دعوت خویشان و نزدیکان؛ که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یومالدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را به جانشینی خود انتخاب کرد.<br />
# دعوت علنی؛ نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم) ایمان آورد، همسر ایشان امالمؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)]] بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب (علیهالسلام)]] بوده است<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲.</ref>.<br />
<br />
== دشمنی و مخالفت مشرکین ==<br />
بعد از دعوت علنی پیامبر، [[مشرک|مشرکین]] [[مکه]]، بهخصوص اشراف قریش بهخاطر مخالفت این دین توحیدی با آیین شرکآمیز آنان و نکوهش خدایانشان، بهشدت به مقابله با پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) پرداختند<ref>محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۰۵-۱۱۸</ref>. ترس از دستدادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با بنیهاشم نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سرسختتر مینمود<ref>سیره رسول خدا (ص)، ۳۲۸-۳۳۱</ref>. مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را میتوان در چهاربخش تقسیمبندی کرد: <br />
# سازش و تطمیع؛<br />
# برخوردهای روانی؛<br />
# آزارهای جسمانی؛<br />
# برخوردهای علمی.<br />
<br />
== حامیان پیامبر در مکه ==<br />
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیهالسلام)]] و همسر مهربان ایشان، امالمؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه (سلاماللهعلیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیتهای جسمانی و کشیدن نقشۀ قتل آن حضرت را نداشت. <br />
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ==<br />
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمیتوانند بههیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیرهای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیتها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجهها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند بهصورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و بهصورت محدود شکنجههای بدنی؛ و برای ثروتمندان بهصورت تهدید به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آنقدر میزدند و تشنگی و گرسنگی میدادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>.<br />
== هجرت مسلمانان به حبشه ==<br />
آزار و اذیتهای مشرکان بهمرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجهها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) دستور هجرت به [[حبشه]] را صادر کردند. رسول خدا به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عدهای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند<ref>ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷</ref>. مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشتهاند. سرپرستی این کاروان را [[جعفر طیار|جعفر بن ابیطالب]] به عهده داشت<ref>سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵</ref>. قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری میکردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپسگرفتن مسلمانان، به نزد [[نجاشی]] در حبشه فرستادند<ref>عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲</ref>. [[عمرو بن عاص]] و ''عبدالله بن ربیعه'' به همراه هدایای فراوان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را بهطرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابیطالب، اقدامات آنان بیاثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد [[حضرت عیسی|حضرت عیسی (علیهالسلام)]]، آیاتی از [[سوره مریم]] را برای او خواند که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که بههیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند میتوانند در حبشه زندگی کنند<ref>زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵ -۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴</ref>.<br />
<br />
== محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب ==<br />
پس از آنکه قریش موفق به برگرداندن مهاجران به حبشه نشد، شروع به مبارزه بهصورت، محاصره اقتصادی و اجتماعی بنیهاشم در شعب ابیطالب کرد. دلیل این قطع رابطه بین مورخان متفاوت است، از جمله: <br />
* تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا<ref>دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲</ref>؛<br />
* شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج ۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲</ref>؛<br />
* اسلام آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: ''حمزة بن عبدالمطلب'' و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان.<br />
سران قریش پیماننامهای علیه بنیهاشم امضا کردند که به دنبال آن بنیهاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند؛ مفاد پیماننامه قریش عبارت است از: <br />
* ممنوعیت هرگونه خرید و فروشی با بنیهاشم؛<br />
* ممنوعیت ازدواج با بنیهاشم؛<br />
* حمایت از مخالفان رسول خدا در تمامی پیشامدها.<br />
وضعیت اسفبار بنیهاشم در شعب به مدت سه سال ادامه داشت بهگونهای که نالههای فرزندان آنان، آرامآرام، موجب نرمی دلهای بعضی از متنفذان قریش شد. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا این پیماننامه را پاره کنند. از طرف دیگر جبرئیل خبر خورده شدن پیماننامه توسط موریانهها را به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) داد. این دو رویداد موجب شد تا بنیهاشم از شعب بیرون آیند و به زندگی عادی خود بازگردند.<br />
<br />
== عام الحزن ==<br />
پس از آنکه بنیهاشم از [[شعب ابیطالب]] بیرون آمدند و وضعیت آنها رو به بهبودی رفت، دو اتفاق تلخ برای رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) افتاد تا ایشان سال دهم بعثت را عام الحزن (سال غم و اندوه) بنامد. این دو اتفاق، یکی وفات عموی ایشان حضرت ابوطالب (علیهالسلام) بود و دیگری به فاصله چند روز<ref>بنا به نقلی سی و پنجروز و یا بیست و پنج روز و یا پنج و یا سه روز بعد از وفات ابوطالب، [[حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)|حضرت خدیجه کبری]]، از دنیا رفتند. وفات همسر با وفای ایشان [[أمهات المؤمنین|أمالمؤمنین]] حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) بود. حضرت هر دوی این بزرگواران را در قبرستان مُعَلیّ در کنار جدشان [[عبدالمطلب]] دفن کردند.</ref>، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در مورد عمویشان میفرمایند: «تا روزی که [[ابوطالب]] وفات یافت، دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود»<ref>امتاع الاسماع، ص۲۷؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۳۹؛ الکامل، ج۲، ص۶۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۱۱</ref>.<br />
<br />
=== سفر پیامبر اکرم به طائف ===<br />
پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنیهاشم]] به [[ابولهب]] رسید و او حمایت بنیهاشم را از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) برداشت. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) براثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر [[طائف]] را انتخاب نمود. <br />
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه [[زید بن حارثه]]<ref>به نقل ابن اسحاق بهتنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) رفته و او را سنگباران کنند.</ref> رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵</ref>.<br />
<br />
== هجرت مسلمانان به مدینه ==<br />
== مسجدالنبی ==<br />
در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم [[مدینه|یثرب]] به [[مکه]] آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از [[قرآن]] تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از [[آیین یهودیت|یهودیان]] شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا با یکدیگر متحد شوند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹</ref>. با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه صغری مینامند. این بیعت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز [[مصعب بن عمیر]] را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد. مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، [[سعد بن معاذ]]، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، قبیلۀ ''بنی عبدالاشهل''، همگی مسلمان شدند. در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) بیعت کردند. در اینجا بود که انصار از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت میکنم که همانگونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت میکنید، از من نیز حفاظت کنید.» که ''براء بن معرور'' گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همانگونه که از ناموسمان دفاع میکنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد»<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳</ref>. پس از آن رسول خدا به مسلمانانی که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و دراینباره به آنان فرمود: «خدای عزوجل برای شما برادرانی کمککار و خانههای امنی (در مدینه) قرار داده است». به دنبال این دستور مسلمانان مکه دستهدسته بهسوی مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشمبهراه فرمان خدای تعالی در مکه ماند<ref>زندگانی محمد (ص) /ترجمه سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۰۴</ref>.<br />
<br />
== هجرت رسول خدا به مدینه ==<br />
مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسهای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدهای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را زندانی کنند و عدهای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا اینکه کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تأیید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" مینامند. <br />
پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰</ref>. در شب موعود چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند بهگونهای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به حضرت علی (علیهالسلام) گفت تا بهجای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) روی خود میکشید، استفاده کند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۲۸</ref>. <br />
<br />
پس از آن رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامیکه صبح شد و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیهالسلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوت بر در غار به داخل غار نرفتند<ref>السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۸۶</ref>.<br />
<br />
قریش برای کسی که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را بیابد و به دست آنان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۳]</ref>. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند.<br />
<br />
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیرمعمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص ۱۷۵</ref>. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (علیهالسلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و بنیهاشم میشد، از جمله - حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیهالسلام) در مکه وظیفه پس دادن امانتهایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۶۵</ref>. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیهالسلام)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند. <br />
<br />
=== سال اول هجرت ===<br />
پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) پس از ورود به مدینه، مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفتند. طوایف مختلف انصار، هرکدام میخواستند تا افتخار میزبانی حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) را از آن خود کنند. ولی حضرت فرمودند، هرکجا که شترشان توقف کند، همان جا اقامت خواهند گزید. <ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۹۵</ref> در نهایت شتر آن حضرت در محله بنو مالک بن النجار فرود آمد و ابو ایوب انصاری پیشدستی کرده و اسباب و اساس حضرت را با خود به خانهاش برد و حضرت همان جا مستقر شدند. <ref>انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۷-۲۶۸؛ طبقات، ج ۱، ص ۲۳۶</ref>.<br />
پیامبر پس از استقرار در مدینه اقدامات انجام دادند از جمله: <br />
<br />
==== بنای مسجد مدینه ====<br />
نخستین اقدام رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) تأسیس مسجدی است که امروزه به مسجدالنبی معروف است. در کنار خانه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) قطعه زمینی بود، متعلق به دو یتیم که سرپرستی آنها با معاذ بن عفراء<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۳۸</ref> بعضی گویند با اسعد بن زراره؛ بوده است. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) این زمین را باوجودآنکه صاحبان آن راضی به واگذاری آن بودند، از معاذ خرید و به کمک سایر مسلمانان، آن را تبدیل به مسجد کرد. این مسجد در زمان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) یک مرکز عبادی، نظامی، سیاسی و آموزشی بود و نقشی اساسی در دوران حیات رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در شکلگیری جامعه اسلامیداشت.<br />
<br />
==== پیمان برادری ====<br />
دیگر اقدام رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در هنگام ورود به مدینه، برقرار ساختن پیمان برادری میان مسلمانان که مؤاخاة نامیده میشد، بوده است. به نظر چنین میآید که یکبار پیمانی میان مهاجران بسته شده و دیگربار پیمانی میان مهاجران و انصار بهصورت دو به دو. از مشهورترین پیمانها میتوان به عقد برادری میان: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) و حضرت علی (علیهالسلام)، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و... اشاره کرد<ref>المستدک، ج۳، ص۱۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص ۱۳۷</ref>.<br />
<br />
==== منشور حکومت مدینه ====<br />
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) عهدنامهای میان مهاجران و انصار ازیکطرف و یهودیان مدینه از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خویش آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد. موادّ این پیماننامه عبارت است از: <br />
# مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد.<br />
# مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود.<br />
# در موقع پیش آمد جنگ، هر کدام از این دو دیگری را در صورتی که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد داد.<br />
# هرگاه مدینه مورد حمله و تاختوتاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریکمساعی خواهند کرد.<br />
# قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو انجام خواهد شد.<br />
# چون مدینه شهر مقدسی است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خونریزی در آن حرام خواهد بود.<br />
# در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) خواهد بود.<br />
# امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهی و نیکوکاری رفتار خواهند کرد<ref>سیرة النبی، ج۲، ص ۱۱۹-۱۲۳</ref>.<br />
<br />
=== سال دوم هجرت (سنة الامر) ===<br />
تغییر قبله: <br />
با وجود بستن پیمان با اهل کتاب، ولی دانشمندان یهود ازروی حسد و کینهورزی به دشمنی با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) برخاستند و مدام با واردکردن طعنه به ایشان سعی در سستی اعتقادات مسلمانان داشتند. از جمله این طعنهها، قبله اول مسلمانان بیتالمقدس بود. آنان به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) میگفتند: “با ما مخالفت میکند اما بهسوی قبله ما نماز میگزارد<ref>سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص ۵۳۸</ref>. این طعنهها موجب آزار مسلمانان و رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) میشد، تا اینکه در نیمه ماه رجب، آیه تغییر قبله<ref>سوره بقره، آیه ۱۴۴</ref>، در مسجد بنی سالم بن عوف که امروزه به مسجد ذوقبلتین معروف است، نازل شد و قبله مسلمانان به سمت مکه تغییر یافت.<br />
<br />
صدور فرمان جهاد: <br />
در زمان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، نبردهای مسلمانان به دو قسمت تقسیم میشد: <br />
# جهادهایی که خود رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در آنها شرکت میکردند که به آنها غزوه میگفتند و تعداد آنها را ۲۶ یا ۲۷ عدد نوشتهاند.<br />
# جهادهایی که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، یکی از اصحاب خود را فرمانده سپاه میکردند و خود شخصاً در آنها شرکت نمیکردند که به آنها سریه میگویند و تعداد آنها به روایت ابن اسحاق ۳۵ سریه است.<br />
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان قریش اسباب و وسایل باقیمانده آنان را بهعنوان سرمایه در کاروانهای تجارتی خود استفاده کردند. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) برای جلوگیری از تجارت اینها، دستور به غارت این کاروانها دادند تا با ناامن کردن راهها، اقتصاد قریش را مختل کنند. به همین دلیل به اصحاب خود دستور جهاد دادند. <br />
اولین سریه در شوال سال اول هجری، سریه عبیدة بن حارث بن مطلب انجام شد و پس از آن سریه حمزه سیدالشهدا، در رمضان همان سال بود که هر دو بدون درگیری با مشرکان بوده است. اولین غزوه، غزوه بواط است که ربیعالاول سال دوم هجری صورت گرفت که بدون نتیجه باقی ماند. پس از این غزوه، غزوههای عُشَیره و سَفَوان یا بدر اولی است. اولین درگیری بین مسلمین و مشرکین در سریه عبدالله بن جحش صورت گرفت که در آن یک نفر از مشرکان کشته شد و غنایمی به دست آمد. <br />
جنگ بدر: <br />
در هفدهم رمضان این سال نبردی در نزدیکی چاههای بدر بین مسلمانان و مشرکین در گرفت. در این نبرد که به غزوه بدر مشهور است، مسلمانان توانستند قریشیان را شکست سختی بدهند و هفتاد نفر از قریش کشته و هفتاد نفر اسیر شدند. <br />
دیگر وقایع سال دوم عبارتاند از: <br />
# وجوب روزه ماه رمضان<br />
# مقرّر شدن اذان اسلامی و تعیین فصول<br />
# ازدواج امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام) با حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)<br />
# برخورد با شاعران یهودی و کافر<br />
<br />
=== سال سوم هجرت ===<br />
از وقایع سال سوم هجری میتوان به واکنش پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) به توهینها و تحریکات شاعران یهودی و مشرک اشاره کرد. همچنین غزوههای ذی امر و بحران و سریههای محمد بن مسلمه و قرده در این سال اتفاق افتادند. <br />
اما مهمترین اتفاق سال سوم هجری غزوه احد است که در هفتم شوال آن سال اتفاق افتاد و هفتاد مسلمان از جمله: حمزه بن عبدالمطلب، مصعب بن عمیر و... به شهادت رسیدند و هفتاد مسلمان دیگر زخمی شدند. <br />
همچنین در این سال غزوه حمراء الأسد بلافاصله بعد از احد اتفاق افتاد و امام حسن مجتبی (علیهالسلام) نیز در نیمه ماه رمضان این سال متولد شدند.<br />
<br />
=== سال چهارم هجرت ===<br />
در این سال دو حادثه تلخ برای اسلام و مسلمین رخ داد. اولین حادثه، حادثه رجیع و دومین حادثه، واقعه بئر معونه بود که در اولی، گروهی از اعراب خارج مدینه، از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) درخواست کردند تا عدهای مبلغ را به قبیله آنها بفرستد تا آنها را به اسلام دعوت کنند. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نیز شش نفر از اصحاب خود را به همراه آنها فرستادند. ولی آنها این شش نفر را به شهادت رساندند. در حادثه دوم نیز، یک نفر از مردم نجد از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، درخواست فرستادن مبلغانی کرد که حضرت چهل نفر را همراه او فرستادند که همه آنها به جز یک نفرشان مانند افراد رجیع به شهادت رسیدند. گویند خبر شهادت هر دو گروه را در یک شب به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) رساندند. <br />
دیگر وقایع سال چهارم هجری عبارتاند از: <br />
# غزوه بنی نضیر، غزوه ذات الرقاع و غزوه بدرالموعد<br />
# سریه ابوسلمه و سریه عبدالله بن انیس<br />
# میلاد امام حسین (علیهالسلام) در سوم شعبان<br />
# وفات فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (علیهالسلام)<br />
# نزول آیه تحریم شراب<br />
<br />
=== سال پنجم هجرت (سنة الاحزاب) ===<br />
<br />
بی شک مهمترین رویداد سال پنجم هجری، غزوه خندق یا احزاب است. همچنین در این سال غزوه دومة الجندل، غزوه بنیقریظه و سریه ابوعبیده بن جراح نیز اتفاق افتاد.<br />
<br />
=== سال ششم هجرت (سنة الاستئناس) ===<br />
تعداد سریههای سال ششم بسیار زیاد است. از غزوههایی که در این سال اتفاق افتاد میتوان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذی قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهمترین رویداد این سال، صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن بهعنوان فتحالمبین یاد میشود. <br />
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در [[ذی القعده|ذیالقعده]] این سال بهقصد عمره بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ مکه کرد. قریش که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در منطقه حدیبیه امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود: <br />
# به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد.<br />
# مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند.<br />
# اگر کسی از مسلمانان به نزد قریش رفت، قریش او را پس نخواهد فرستاد.<br />
# هر دو طرف با هر قبیلهای که میخواهند، مختار به همپیمانیاند.<br />
# سپاه اسلام امسال را به مدینه بازمیگردد و سال بعد برای سه روز میتواند به مکه بیاید.<br />
همچنین قبل از امضای صلحنامه، پیامبر از مسلمانان در کنار درختی بیعت گرفت که در صورت بروز جنگ میان آنها و قریش، از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) دفاع کنند. این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره معروف است. <br />
همچنین در این سال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نامههایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش بهعنوان جدیتری خطر برای اسلام، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله جهانی کردن رسالتشان انجام دهند، به همین دلیل نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند.<br />
<br />
=== سال هفتم هجرت ===<br />
در این سال نیز سریههای زیادی اتفاق افتاد. همچنین در ذیالقعده این سال، حج عمرهای که در سال گذشته محقق نشده بود، انجام شد که عمرة القضاء معروف است. مهمترین اتفاق این سال غزوه خیبر است. در این غزوه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) خطر یهودیان را برای همیشه از بین برد. از دیگر اتفاقات این سال بازگشت مهاجران حبشه به سرپرستی جعفر بن ابیطالب به مدینه است.<br />
<br />
=== سال هشتم هجرت ===<br />
در این سال یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ اسلام افتاد و آن فتح مکه به دست مسلمانان بود. پس از آنکه قریش پیمانی را که در حدیبیه با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) بسته بود را شکست، پیامبر به همراهی دههزار نفر از مسلمانان از مدینه عازم مکه شدند. حرکت سپاه بهصورت مخفیانه بود و تنها زمانی قریشیان از سپاه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) آگاه شدند که آتشهای افروخته شده در اردوی سپاه اسلام را مشاهده نمودند. ابوسفیان که دید نمیتوان در برابر سپاه اسلام مقاومت کند، بالاجبار اسلام آورد و از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) امان خواست. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به مردم مکه اعلام کردند هر که در خانه خود بماند، یا به خانه ابوسفیان برود و یا در مسجدالحرام باشد در امان است مگر چند نفر که رسول خدا امان را از آنها برداشت. هنگامیکه سپاه اسلام وارد مکه شد، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه حضرت علی (علیهالسلام) وارد کعبه شدند و آنجا را از بتها پاک کردند. <br />
از جمله اتفاقات دیگر این سال میتوان به سریه موته در کنار تعداد بسیار زیاد سریههای سال هشتم هجری اشاره کرد که اولین رویارویی سپاه اسلام با رومیان بود و در آن سه تن از سرداران اسلام و اصحاب پیامبر یعنی پسرعموی ایشان جعفر طیّار، پسرخوانده ایشان زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه به شهادت رسیدند. غزوههای مهم دیگری که در این سال اتفاق افتاد، یکی غزوه طائف و دیگری غزوه حنین که میدانی دیگر برای آزمایش یاران راستین رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) بود و نبردی بود بین مسلمانان و مشرکان قبیله هوازن و ثقیف.<br />
<br />
=== سال نهم هجرت (سنة الوفود) ===<br />
پس از آنکه در سال هشتم هجری قریشیان تسلیم مسلمانان شدند، دیگر قبایل عرب نیز دیگر در خود توان ایستادگی در برابر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را نمیدیدند، به همین دلیل همگی تسلیم اسلام شدند. پیمانی را که سران این قبایل با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) میبستند را «وفد» میگویند. در این سال همچنین آخرین غزوه رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) یعنی غزوه تبوک اتفاق افتاد. در این غزوه بسیاری از چهرههای منافقان، پرده از چهره خود برداشتند. هم چنین در این غزوه عدهای قصد ترور رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را در عقبه داشتند که در کار خود ناموفق بودند، این افراد به اصحاب عقبه معروفاند. در این سال همچون سالهای قبل، سریههای بسیاری اتفاق افتاد که بیشتر آنها در جهت تخریب بتخانهها بوده است. ابلاغ سوره برائت توسط علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نیز در این سال اتفاق افتاده است.<br />
<br />
=== سال دهم هجرت ===<br />
در این سال بود که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، حضرت علی (علیهالسلام) را به یمن فرستادند تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند و ایشان در سفر خود به یمن موفق شدند تا قبایل بسیاری از یمنیان را مسلمان کنند. همچنین در اواخر این سال مدعیان دروغین شروع به مبارزه با مسلمانان کردند. <br />
ولی مهمترین اتفاق در تاریخ اسلام، اعلام خلافت امیرالمؤمنین امام علی (علیهالسلام) در روز غدیر است. شیخ کلینی روایت کرده که: حضرت رسول (صلیالله علیه وآله وسلم) بعد از هجرت، ده سال در مدینه ماند و حج به جا نیاورد تا آن که در سال دهم خداوند عالمیان این آیه را فرستاد که: «و أذّن فی النّاس بالحجّ یأتوک رجالا و علی کلّ ضامر یأتین من کلّ فجّ عمیق، لیشهدوا منافع لهم»؛ و در میان مردم برای ادای حج بانگ برآور تا پیاده و سوار بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری میآیند بهسوی تو روی آورند. <ref>سوره حج آیه ۲۲</ref>.<br />
وقتی حضرت رسول صلیالله علیه و آله و سلم از اعمال حجة الوداع فارغ شد، متوجه مدینه شد و حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غدیر خم رسیدند. حقتعالی این آیه را فرستاد: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک». یعنی: «ای پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بهسوی تو از جانب پروردگار تو (در باب نص بر امامت علی بن ابیطالب و خلیفه نمودن او در میان امت خود)». پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نکنی رسالت خدا را نرساندهای و خدا تو را نگاه میدارد از شر مردم. <br />
رسول اکرم صلیالله علیه و آله در آنجا خطبه غدیر خم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیهالسلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلیالله علیه و اله و سلم و امیرالمؤمنین علیهالسلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه کردند و بیعت نمودند.لازم به ذکر است که بیشتر مطالب مطرح شده در موضوع خلافت و جریان غدیر و آیه ابلاغ بر اساس دیدگاه شیعه تنظیم گردیده که با دیدگاه عالمان اهل سنت در این مساله متفاوت است .<br />
<br />
=== سال یازدهم هجرت ===<br />
رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) در اواخر [[صفر المظفر|ماه صفر]] این سال واقع شد.<br />
==== رحلت یا شهادت ====<br />
دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را تأیید مینمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، میتوان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره مینماییم:<br />
===== الف. کتب شیعه: =====<br />
روایت اول: امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: چون پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلّم)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست میداشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.</ref> در این روایت، به مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟<br />
<br />
روایت دوم: امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: "پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا میرود"<ref>محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.</ref> در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره میشود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! <br />
<br />
روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت مینماید<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق</ref> بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (علیهالسلام) احساس نمی کنند <ref>همان، ج 27، ص 209، ح 7.</ref> بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیز ارائه نشود، باز هم میتوان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است!<br />
===== ب. کتب اهل سنت: ===== <br />
تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید مینماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره مینماییم:<br>روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس میکردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد<ref>صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.</ref>. همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بر اثر تناول همان غذای مسموم اشاره شده است<ref>سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق</ref>.<br>روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان مینماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی میدهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد <ref>مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت</ref>.<br>مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند <ref>بحار الانوار، ج 21، ص 7.</ref>.<br />
<br />
روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را این گونه نقل مینماید:<br />
هنگامی که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش مینمود که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست میدارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه میگیرد که شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به همین دلیل بوده است <ref>محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.</ref>.<br>بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، میتوان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.<br>البته برخی نقل های ضعیف دیگری نیز وجود دارد که کیفیت شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و عامل شهادت ایشان را به گونه ای دیگر توصیف مینماید که اثری از این دسته روایات در کتب معتبر وجود نداشته و به همین دلیل، نمی توان بدان ها استناد نمود.<br />
<br />
== معجزات پیامبر اکرم ==<br />
برای پیامبر اسلام به جز قرآن کریم، معجزات بسیار دیگری نقل شده است. ابن شهرآشوب میگوید: ذکر شده که برای آن حضرت ۴۴۴۰ معجزه است که از آنها ۳ هزار معجزه ذکر شده است و این معجزات چهار نوع است: معجزات قبل از ولادت آن حضرت، معجزات پس از ولادت، معجزات پس از بعثت آن حضرت و معجزات پس از وفات آن حضرت<ref>ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب علیهمالسلام، ج۱، ص ۱۴۴</ref>. در کتاب حیوة القلوب نوشته علامه مجلسی تعدادی از این معجزات در قالب نقل روایت بیان شده است<ref>حیوة القلوب، ج۳، ص۴۲۹-۶۶۷</ref>. از مشهورترین معجزات آن حضرت شق القمر و رد الشمس را میتوان نام برد<ref>برای تفصیل در این مورد رجوع شود به معجزات پیامبر (ص)، ویکی شیعه</ref>.<br />
== فضائل پیامبر اکرم در قرآن ==<br />
یکی از القاب قرآنی آن حضرت، "رحمة للعالمین" است: {{متن قرآن|وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ|سوره = انبیاء|آیه = ۱۰۷}} خدا از پیامبران خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: {{متن قرآن|وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ|سوره = آل عمران|آیه = ۸۱}} خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب میکند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین {{متن قرآن|یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ|سوره = تحریم|آیه = ۹}}، و {{متن قرآن|یا أَیهَا الرَّسُولُ|سوره = مائده|آیه = ۴۱}} و هر جا نام مبارک محمد صلیالله علیه و آله را آورده مخاطب نبوده است {{متن قرآن|وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ|سوره = آل عمران|آیه = ۱۴۴}} و دیگر «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، <ref>سوره محمد آیه ۲۹</ref>. «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ». <ref>سوره احزاب آیه ۴۰.</ref><br />
تمام روی زمین برای مسجد و معبد امت او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است.<br />
ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیای قبل از ایشان به روایتی هر یک به قومی مبعوث شدند.<br />
پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدانها عنایتی میفرمود، مانند حضرت موسی علیهالسلام که از خدا شرح صدر طلب نمود: «رَبِّ اشْرحْ لِی صَدْرِی»،سوره انشراح آیه ۱. <ref>سوره طه آیه ۲۵.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»<ref>آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.</ref><ref>ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.</ref>.<br />
<br />
== سنت پیامبر اکرم ==<br />
سنت پیامبر اکرم که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار [[قرآن]]، یکی از منابع مهم تفکر مذهبی اسلام در تمام مذاهب آن است؛ بنابراین هرگاه حدیثی معتبر از پیامبر نقل شود، بدان عمل میشود و این کار را عمل به سنت میگویند. [[مذهب شیعه|شیعه]] با تأسی به [[حدیث ثقلین]] که یکی از موارد سنت آن حضرت است، قول و فعل و تقریر معصومان را نیز همچون سنت آن حضرت حجت میداند<ref>رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم: «تفکر مذهبی شیعه»</ref>.<br />
== پیامبر اکرم در روایات ==<br />
امام صادق علیهالسلام: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به روش بندگان طعام میخورد، بی خوان و به روش بندگان مینشست یعنی دوزانو و بر زمین میخوابید، بی فراش و میدانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورشها نزد آن حضرت سرکه و زیت بود<ref>سنن النبی، علامه طباطبائی.</ref>. امام صادق علیهالسلام: رسول خدا صلیالله علیه و آله هیچگاه بهاندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: ما، جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم<ref>حکم النبی الأعظم صلیالله علیه و آله و سلم (محمدی ریشهری)، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.امام علی علیهالسلام در وصف پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغهای تاریکی و چشمههای حکمت، برگزید<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۳۴، ص۲۴۰.</ref>. امام علی علیهالسلام: و گواهی میدهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش میباشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلودهدامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۶۶، ص۳۱۱.</ref>. امام علی علیهالسلام درباره بعثت پیامبر صلیالله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دستوپا میزدند. هوسها آنان را دلباخته خودکرده و از راه به درشان برده بود<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۱۸، ص۲۱۹.</ref>.<br />
== شئون پیامبر اکرم ==<br />
شهید مطهری بر اساس قرآن کریم سه مقام برای پیامبر اکرم صلی اله علیه و اله برمیشمارد که از طرف خداوند به آن حضرت داده شده است و از ناحیه آن حضرت به ائمه علیهمالسلام که خلفای آن حضرتاند، میرسد: <br />
۱. مقام پیغمبری یا رسالت: مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی میشد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ میشد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیهای میفرماید: «مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ...» <ref>سوره مائده، آیه ۹۹</ref><br />
۲. مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»<ref>سوره نساء، آیه۶۵</ref> این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند. <br />
۳. مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ...»<ref>سوره نساء، آیه۵۹؛</ref> ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری، در دسترس در سایت شهید مطهری، بازیابی: ۲۷آبان ۱۳۹۲</ref>.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[اسلام]]<br />
* [[قرآن]]<br />
* [[مکه]]<br />
* [[مدینه]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* قرآن کریم.<br />
* دشتی، معارف و معاریف.<br />
* جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام.<br />
* محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام.<br />
* رسول جعفریان، سیره رسول خدا.<br />
* ابن هشام، سیرة النبی، چاپ مصطفی البابی، ۱۳۵۵ ق.<br />
* مسعودی، مروجالذهب، چاپ مطبعة السعاده، ۱۳۶۷ ق.<br />
* علامه مجلسی، بحارالأنوار.<br />
* علامه مجلسی، حیوة القلوب.<br />
* محمدی ری شهری، حکم النبی الأعظم صلیالله علیه و آله و سلم.<br />
* شیخ عباس قمی، منتهی الآمال.<br />
* ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.<br />
* سنن النبی، علامه طباطبائی.<br />
* تاریخ یعقوبی/ترجمه.<br />
* تاریخ الطبری/ترجمه.<br />
* دلائل النبوة.<br />
* ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب علیهمالسلام، قم، ۱۳۷۹ ق.<br />
* تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری.<br />
[[رده:پیامبران]]<br />
[[رده:پیامبران اولوالعزم]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8&diff=200123علی بن ابی طالب2024-03-27T02:24:57Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[علی بن ابیطالب]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%86%D9%87%D8%AC%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87&diff=200121نهجالبلاغه2024-03-26T01:46:32Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از نهج البلاغه به نهجالبلاغه (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[نهجالبلاغه (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AD%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%86%D8%A7%D9%86&diff=200120مفاتیحالجنان2024-03-26T01:45:48Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از مفاتیح الجنان به مفاتیح الجنان (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[مفاتیح الجنان (کتاب)]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%BA%D9%84%D8%A7%D8%A9_(%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87)&diff=200119غلاة (فرقه)2024-03-26T01:29:13Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از غلاة به غلات</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[غلات]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%BA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86&diff=200118غالیان2024-03-26T01:29:00Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از غلاة به غلات</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[غلات]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%B1%DA%AF&diff=200117مرگ2024-03-26T01:27:31Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div><div class="wikiInfo">[[پرونده:مرگ_2.jpg |جایگزین=مرگ|مرگ]]</div><br />
'''مَرگ''' یعنی انتقال از دنیا به [[آخرت]]. مرگ از قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. مَرگ در زیستشناسی پایان چرخهٔ زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی است. در معانی دیگر، به قطع و نابودی کامل یک روند یا یک پدیده اشاره میکند. <br />
مرگ از نظر بالینی به ایستادن ضربان قلب، توقف دم و بازدم و از کار افتادن کامل مغز گفته میشود، اما منظر فلسفی تعریف ما از مرگ بر مبنای دیگری استوار است: رسیدن به یک مرحله بیبازگشت.<br />
<br />
== معنای مرگ ==<br />
مرگ به معنای مردن است و [[لسان العرب (کتاب)|لسان العرب]] آن را به<big>ضد حیات</big> معنا کرده است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، سال: ۱۴۱۴ ق، چاپ: سوم، ج۲، ص۹۱</ref>. برخی مرگ را به معنای <big>سکون</big> گرفتهاند<ref>طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم، ج۱، ص۱۱۵</ref>.<br />
التحقیق درباره معنای موت میگوید: مرگ نفی حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است<ref>مصطفوى، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، سال: ۱۳۶۰ ش، ج۱۱، ص: ۱۹۶</ref>.<br />
[[راغب]] در [[مفردات (کتاب)|مفردات]] مرگ را پنج نوع میشمارد<ref> راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ ق، چاپ: اول، ص: ۷۸۲</ref>.<br />
<br />
== علل ترس از مرگ ==<br />
علت ترس از مرگ چند چیز است:<br />
<br />
# نشناختن ماهیت مرگ و فنا پنداری آن،<br />
# گناه و ذخیره ساختن آتش برای خود،<br />
# وابستگی و محبت مفرط به دنیا و تعلقات دنیوی.<br />
<br />
=== ابوذر غفاری ===<br />
در روایت است که از [[ابوذر غفاری]] پرسیدند: چرا از مرگ میترسیم؟ فرمودند: «لانکم عمرتم الدنیا و اخربتم الاخره. زیراشما دنیای خود را آباد و آخرت را ویران ساختید<ref>بحارالانوار، ج۶،ص۱۳۷،حدیث ۴۲ </ref>».<br />
<br />
یعنی به جای برقراری موازنه بین دنیا و آخرت بیشترین تلاش خود رامصروف خواستهای گذران دنیا ساختید و از تلاش برای آباد سازی [[آخرت|جهان آخرت]] با اعمال صالحه و ترک [[گناه|گناه]] دست کشیدید. در نتیجه چون مرگ در رسد از آبادانگاه خود به ویرانکده سیئات میروید. در حالی که اگر آن را آباد میساختید به مرگ مشتاق و علاقهمند بودید.<br />
<br />
=== کلام حضرت علی ===<br />
چنان که [[علی بن ابیطالب|امیرالمؤمنین (علیهالسلام)]] فرمودند: «فوالله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدیی امه؛ به خدا [[قسم|قسم]]! مرگ برای علی گواراتر از پستانهای مادر برای کودک است<ref> بحار الانوار، ج۷۱،ص۷۵ </ref>».<br />
<br />
== عمومیت و حتمیت مرگ ==<br />
مرگ سنّتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچکس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید.<br />
don Juan Matus (دون خوان ماتوس): مرگ هرگز توقف نمیکند. فقط گاهی چراغهایش را خاموش میکند<ref> کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر بازهم گفتوشنودی با دون خوان، ترجمۀ ابراهیم مکلّا تهران: نشر دیدار1382- صفحه 56</ref>.<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار؟ |که رخت عُمر ز کی باز میبرد طرار }}{{پایان شعر}}<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |چرا ز خواب و ز طرار مینیازاری؟ |چرا ازو که خبر میکند کنی آزار؟ }}{{پایان شعر}}<ref> مولوی، جلالالدین محمد، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1134</ref>.<br />
== انواع مرگ ==<br />
مرگ گونههای متعدّدی دارد: مرگ طبیعی، مرگ ناگهانی یا مفاجات و مرگ انتحاری و [[شهادت]] که مرگ در [[جهاد]] با دشمنان [[خدا]] و برترین گونه مرگ است<ref> بحارالانوار، ج۹۷، ص۸</ref>.<br />
<br />
== سکرات مرگ یعنی چه ==<br />
این کلمه از ریشه «سُکر» است به معنای از کار افتادن عقل انسان<ref> مفردات راغب، ص۲۳۶</ref>. سکرات مرگ همان سختیهایی است که هنگام مرگ پیش میآیند و آدمی را سرگردان و حیران میکنند<ref> مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۰</ref>.<br />
<br />
هر چند [[مؤمنین]] نیکوکار، پس از مرگ به جهانی پرنعمت و خوش میروند، امّا جدایی [[روح]] از بدن به گونه طبیعی سختیهایی میآورد<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸</ref>.<br />
از این رو، در [[روایات]] آمده است که انسان را سه روز بسیار سخت است: یکی آنگاه که به دنیا میآید و این جهان را میبیند و دیگر آن روز که میمیرد و مرگ را میبیند و سوم، آن روز که پا به میدان [[محشر]] مینهد<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸</ref>.<br />
<br />
== دعا برای حفظ ایمان در هنگام مرگ ==<br />
برای در امان ماندن از شر وسوسههای [[شیطان]] و حفظ [[ایمان]] در هنگام مرگ در متون و آموزههای دینی دستورهای متعدد آمده و تصریح شده که مواظبت بر آنها برای دفع شرارت شیطان مفید است:<br />
<br />
# خواندن دعای عدیله به هنگام مرگ یا بر بالین شخص در حال مرگ مفید است<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، دعای عدیله</ref>.<br />
# اگر کسی اصول اعتقادی خود را با دلایل قطعی فرا گیرد و ادله ایمان را با براهین یقینی فراگیرد و آن را با صفای باطن به [[خداوند]] بسپارد و نیت کند که در هنگام مرگ خداوند آن حقایق را به یاد او بیاورد و هنگام مرگ بگوید: «اَللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ إِنِّی أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ اَلْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی؛ خدایا! ای مهربانترین مهربانان همانا من این یقین و استواری دینم را به تو سپردم و تو بهترین امانتدار هستی چه تو خود ما را به حفظ امانتها فرمان دادی، پس آن را به گاه فرارسیدن مرگم به من بازگردان<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، ذیل دعای عدیله</ref>.»<br />
# از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] نقل شده است که بعد از هر [[نماز]] واجب این [[دعا]] را بخواند، [[ایمان]] او کامل میگردد و هنگام مرگ از او زایل و برطرف نگردد. دعا این است: «رَضیتُ بِاللَّهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ نَبِیّاً، وَبِالإِسْلامِ دیناً وَبِالْقُرآنِ کِتاباً، وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً، وَبِعَلِىٍّ وَلِیّاً وَاِماماً، وَبِالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِىِ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ، وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَمُوسى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ، وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَالْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةً اَللّهُمَّ اِنّى رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً، فَارْضَنى لَهُمْ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ؛ خشنودم که پروردگارم خدا است. و [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد (صلی الله علیه)]] پیغمبرم، و [[اسلام]] دینم، و [[قرآن]] کتابم، و [[کعبه]] [[قبله|قبله]]ام، و [[علی بن ابی طالب|على]] صاحب اختیار و پیشوای من است و به [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]] و [[علی بن الحسین (زین العابدین)|على بن الحسین]] و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن علی و حجة بن الحسن صلوات الله علیهم به عنوان پیشوا. خدایا من به پیشوایى ایشان خشنودم، آنان را نیز از من خشنودى ساز که تو بر هر چیز توانایى<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، ذیل دعای عدیله</ref>.»<br />
<br />
== تلاش شیطان برای سلب ایمان ==<br />
[[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] میفرماید: «هر گاه مرگ کسی فرا میرسد [[ابلیس]] از میان [[شیطان|شیاطین]] دستیارش، افرادی را برمیانگیزد تا او را به [[کفر]] فرمان دهند و در دینش به تردید اندازند تا زمانی که [[روح|روحش]] از بدن جدا میگردد و اگر کسی [[مؤمن]] بود آن شیاطین نمیتوانند بر او چیره شوند<ref>کلینی، فروع کافی، ج۳، ص۱۲۳، حدیث ۶</ref>».<br />
<br />
در [[روایت]] دیگری نیز میفرماید: «هر گاه مرگ دوستداران ما فرا میرسد شیطان از چپ و راست بر او حاضر میگردد تا اینکه او را از اعتقادش بازدارد و خدا مانع او میشود، این همان گفته خداست که {{متن قرآن |یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ...|سوره = ابراهیم |آیه = 27 }} (خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار میدارد...)<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۶۴؛ انسان از آغاز تا انجام، ص۷۴–۷۵</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات دینی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%B1%DA%AF&diff=200116مرگ2024-03-26T01:27:10Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div><div class="wikiInfo">[[پرونده:مرگ_2.jpg |جایگزین=مرگ|مرگ]]</div><br />
'''مَرگ''' یعنی انتقال از دنیا به [[آخرت]]. مرگ از قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. مَرگ در زیستشناسی پایان چرخهٔ زندگی موجودات زنده و در پزشکی به معنای توقف برگشتناپذیر علائم حیاتی است. در معانی دیگر، به قطع و نابودی کامل یک روند یا یک پدیده اشاره میکند. <br />
مرگ از نظر بالینی به ایستادن ضربان قلب، توقف دم و بازدم و از کار افتادن کامل مغز گفته میشود، اما منظر فلسفی تعریف ما از مرگ بر مبنای دیگری استوار است: رسیدن به یک مرحله بیبازگشت.<br />
<br />
== معنای مرگ ==<br />
مرگ به معنای مردن است و [[لسان العرب (کتاب)|لسان العرب]] آن را به<big>ضد حیات</big> معنا کرده است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، سال: ۱۴۱۴ ق، چاپ: سوم، ج۲، ص۹۱</ref>. برخی مرگ را به معنای <big>سکون</big> گرفتهاند<ref>طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، ۱۳۷۵ ش، چاپ: سوم، ج۱، ص۱۱۵</ref>.<br />
التحقیق درباره معنای موت میگوید: مرگ نفی حیات است و حیات در هر چیز به مقتضای خصوصیات وجودیش است<ref>مصطفوى، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، سال: ۱۳۶۰ ش، ج۱۱، ص: ۱۹۶</ref>.<br />
[[راغب]] در [[مفردات (کتاب)|مفردات]] مرگ را پنج نوع میشمارد<ref> راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، ۱۴۱۲ ق، چاپ: اول، ص: ۷۸۲</ref>.<br />
<br />
== علل ترس از مرگ ==<br />
علت ترس از مرگ چند چیز است:<br />
<br />
# نشناختن ماهیت مرگ و فنا پنداری آن،<br />
# گناه و ذخیره ساختن آتش برای خود،<br />
# وابستگی و محبت مفرط به دنیا و تعلقات دنیوی.<br />
<br />
=== ابوذر غفاری ===<br />
در روایت است که از [[ابوذر غفاری]] پرسیدند: چرا از مرگ میترسیم؟ فرمودند: «لانکم عمرتم الدنیا و اخربتم الاخره. زیراشما دنیای خود را آباد و آخرت را ویران ساختید<ref>بحارالانوار، ج۶،ص۱۳۷،حدیث ۴۲ </ref>».<br />
<br />
یعنی به جای برقراری موازنه بین دنیا و آخرت بیشترین تلاش خود رامصروف خواستهای گذران دنیا ساختید و از تلاش برای آباد سازی [[آخرت|جهان آخرت]] با اعمال صالحه و ترک [[گناه|گناه]] دست کشیدید. در نتیجه چون مرگ در رسد از آبادانگاه خود به ویرانکده سیئات میروید. در حالی که اگر آن را آباد میساختید به مرگ مشتاق و علاقهمند بودید.<br />
<br />
=== کلام حضرت علی ===<br />
چنان که [[علی بن ابیطالب|امیرالمؤمنین (علیهالسلام)]] فرمودند: «فوالله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدیی امه؛ به خدا [[قسم|قسم]]! مرگ برای علی گواراتر از پستانهای مادر برای کودک است<ref> بحار الانوار، ج۷۱،ص۷۵ </ref>».<br />
<br />
== عمومیت و حتمیت مرگ ==<br />
مرگ سنّتی همگانی است و بنا بر دیدگاه خداباوران، خداوند بقا و جاودانگی حیات دنیوی را برای هیچکس قرار نداده است و همگی طعم مرگ را خواهند چشید.<br />
don Juan Matus (دون خوان ماتوس): مرگ هرگز توقف نمیکند. فقط گاهی چراغهایش را خاموش میکند<ref> کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر بازهم گفتوشنودی با دون خوان، ترجمۀ ابراهیم مکلّا تهران: نشر دیدار1382- صفحه 56</ref>.<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار؟ |که رخت عُمر ز کی باز میبرد طرار }}{{پایان شعر}}<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |چرا ز خواب و ز طرار مینیازاری؟ |چرا ازو که خبر میکند کنی آزار؟ }}{{پایان شعر}}<ref> مولوی، جلالالدین محمد، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل 1134</ref>.<br />
== انواع مرگ ==<br />
مرگ گونههای متعدّدی دارد: مرگ طبیعی، مرگ ناگهانی یا مفاجات و مرگ انتحاری و [[شهادت]] که مرگ در [[جهاد]] با دشمنان [[خدا]] و برترین گونه مرگ است<ref> بحارالانوار، ج۹۷، ص۸</ref>.<br />
<br />
== سکرات مرگ یعنی چه ==<br />
این کلمه از ریشه «سُکر» است به معنای از کار افتادن عقل انسان<ref> مفردات راغب، ص۲۳۶</ref>. سکرات مرگ همان سختیهایی است که هنگام مرگ پیش میآیند و آدمی را سرگردان و حیران میکنند<ref> مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۰</ref>.<br />
<br />
هر چند [[مؤمنین]] نیکوکار، پس از مرگ به جهانی پرنعمت و خوش میروند، امّا جدایی [[روح]] از بدن به گونه طبیعی سختیهایی میآورد<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸</ref>.<br />
از این رو، در [[روایات]] آمده است که انسان را سه روز بسیار سخت است: یکی آنگاه که به دنیا میآید و این جهان را میبیند و دیگر آن روز که میمیرد و مرگ را میبیند و سوم، آن روز که پا به میدان [[محشر]] مینهد<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۸</ref>.<br />
<br />
== دعا برای حفظ ایمان در هنگام مرگ ==<br />
برای در امان ماندن از شر وسوسههای [[شیطان]] و حفظ [[ایمان]] در هنگام مرگ در متون و آموزههای دینی دستورهای متعدد آمده و تصریح شده که مواظبت بر آنها برای دفع شرارت شیطان مفید است:<br />
<br />
# خواندن دعای عدیله به هنگام مرگ یا بر بالین شخص در حال مرگ مفید است<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، دعای عدیله</ref>.<br />
# اگر کسی اصول اعتقادی خود را با دلایل قطعی فرا گیرد و ادله ایمان را با براهین یقینی فراگیرد و آن را با صفای باطن به [[خداوند]] بسپارد و نیت کند که در هنگام مرگ خداوند آن حقایق را به یاد او بیاورد و هنگام مرگ بگوید: «اَللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ إِنِّی أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ اَلْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَّ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی؛ خدایا! ای مهربانترین مهربانان همانا من این یقین و استواری دینم را به تو سپردم و تو بهترین امانتدار هستی چه تو خود ما را به حفظ امانتها فرمان دادی، پس آن را به گاه فرارسیدن مرگم به من بازگردان<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، ذیل دعای عدیله</ref>.»<br />
# از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] نقل شده است که بعد از هر [[نماز]] واجب این [[دعا]] را بخواند، [[ایمان]] او کامل میگردد و هنگام مرگ از او زایل و برطرف نگردد. دعا این است: «رَضیتُ بِاللَّهِ رَبّاً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وآلِهِ نَبِیّاً، وَبِالإِسْلامِ دیناً وَبِالْقُرآنِ کِتاباً، وَبِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً، وَبِعَلِىٍّ وَلِیّاً وَاِماماً، وَبِالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِىِ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ، وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَمُوسى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى، وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ، وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَالْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةً اَللّهُمَّ اِنّى رَضیتُ بِهِمْ اَئِمَّةً، فَارْضَنى لَهُمْ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ؛ خشنودم که پروردگارم خدا است. و [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|محمد (صلی الله علیه)]] پیغمبرم، و [[اسلام]] دینم، و [[قرآن]] کتابم، و [[کعبه]] [[قبله|قبله]]ام، و [[علی بن ابی طالب|على]] صاحب اختیار و پیشوای من است و به [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]] و [[علی بن الحسین (زین العابدین)|على بن الحسین]] و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن علی و حجة بن الحسن صلوات الله علیهم به عنوان پیشوا. خدایا من به پیشوایى ایشان خشنودم، آنان را نیز از من خشنودى ساز که تو بر هر چیز توانایى<ref>قمی، عباس، مفاتیحالجنان، ذیل دعای عدیله</ref>.»<br />
<br />
== تلاش شیطان برای سلب ایمان ==<br />
[[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] میفرماید: «هر گاه مرگ کسی فرا میرسد [[ابلیس]] از میان [[شیطان|شیاطین]] دستیارش، افرادی را برمیانگیزد تا او را به [[کفر]] فرمان دهند و در دینش به تردید اندازند تا زمانی که [[روح|روحش]] از بدن جدا میگردد و اگر کسی [[مؤمن]] بود آن شیاطین نمیتوانند بر او چیره شوند<ref>کلینی، فروع کافی، ج۳، ص۱۲۳، حدیث ۶</ref>».<br />
<br />
در [[روایت]] دیگری نیز میفرماید: «هر گاه مرگ دوستداران ما فرا میرسد شیطان از چپ و راست بر او حاضر میگردد تا اینکه او را از اعتقادش بازدارد و خدا مانع او میشود، این همان گفته خداست که {{متن قرآن |یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ...|سوره = ابراهیم |آیه = 27 }} (خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار میدارد...)<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۶۴؛ انسان از آغاز تا انجام، ص۷۴–۷۵</ref>.<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس|4}}<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات دینی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%AA%D9%88%D8%AD%DB%8C%D8%AF&diff=200115سوره توحید2024-03-26T01:25:44Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div><div class="wikiInfo">[[پرونده:سوره توحید.jpg |جایگزین=سوره توحید]]</div><br />
'''سوره توحید''' که به سوره اخلاص و سوره قل هو اللّه احد هم شناخته میشود، دوازدهمین سورۀ [[قرآن کریم]] میباشد. در بابهای [[طهارت]]، [[نماز|صلات]] و [[حج]] به مناسبت از آن سخن رفته است. <br />
در این سوره از یگانگی [[خدا|خداوند]] سخن به میان آمده است و از فضیلت این سوره همین بس که قرائت ۳ مرتبه [[سوره توحید|سـوره تـوحید]] مساوی با ختم قرآن میباشد. سوره توحید یا اخلاص یکی از سورههایی است که در نمازهای یومیه تکرار میشود.<br />
<br />
== اسامی سوره ==<br />
* اخلاص، <br />
* قل هو الله احد،<br />
* اساس، <br />
* توحید، <br />
* نسبة الرب، <br />
* صمد، <br />
* نور، <br />
* مانعه، <br />
* نجات، <br />
* ولایت، <br />
* تفرید، <br />
* تجرید، <br />
* محضر؛ <br />
* مقشقشه، <br />
* معرفت، <br />
* منفّره، <br />
* برائت، <br />
* امان، <br />
* مذکره، <br />
* معوذه، <br />
* جمال<ref>التحرير و التنوير، ج 30، ص 533.</ref>.<br />
<br />
== علت نامگذاری ==<br />
*«سوره اخلاص» به خاطر اینکه این اسم مختصر توانسته است معانی این سوره را در خود جمع کند به این نام مشهور شده است. زیرا که این سوره کیفیت عبادت خالصانه خدا را به مردم یاد میدهد.<br />
*«سوره قل هو الله احد» به خاطر شروع سوره با این عبارت به این نام مشهور شده است و در لسان روایات هم از این نام استفاده شده است.<br />
*«سوره اساس» به خاطر اشتمال این سوره به توحید الهی که اساس [[اسلام]] است.<br />
*«سوره توحید»؛ به جهت اینکه اثبات [[توحید|وحدانیت خدا]] در این سوره آمده است.<br />
*«سوره نسبة الرب»؛ زیرا که این سوره در جواب [[مشرکین]] که از حسب و نسب خدا سؤال کرده بودند نازل شده است.<br />
*«سوره صمد»؛ به خاطر وجود این لفظ که از اسماء و صفات الهی میباشد در آیه دوم این سوره به این نام مشهور شده است این صفت الهی غیر از این سوره در هیچ جای دیگر قرآن نیامده است.<br />
*«سوره نور»؛ به خاطر اینکه [[روایت]] شده است که این [[سوره توحید|سوره نور]] قرآن است.<br />
*«سوره مانعه»؛ به خاطر اینکه روایت شده است که این سوره مانع از [[عذاب قبر]] و آتش است.<br />
*«سوره نجات»؛ به خاطر اینکه این سوره از [[کفر]] در دنیا و از آتش در [[آخرت]] نجاتدهنده است.<br />
*«سوره ولایت»؛ به خاطر اینکه هر کسی خدا را به وحدانیت شناخت او از اولیای مؤمن خداست و غیر خدا را ولی خود قرار نمیدهد.<br />
*«سوره تفرید» و «سوره تجرید»؛ زیرا که در این سوره فقط به صفات سلبی خداوند که صفات جلال هستند اشاره شده است.<br />
*«سوره محضر»؛ به خاطر اینکه [[ملائکه]] در هنگام قرائت آن حضور پیدا میکنند.<br />
*«سوره مقشقشه»؛ برای آنکه تالی و خواننده خود را از [[شرک]] و [[نفاق]] دور مينمايد.<br />
*«سوره معرفت»؛ به خاطر اینکه این سوره دارای معارفی از صفات الهی هست که معرفت خدا جز به آنها حاصل نمیشود.<br />
*«سوره منفّره»؛ به خاطر اینکه [[شیطان]] در زمان قرائت آن متنفر میشود.<br />
*«سوره برائت»؛ به خاطر اینکه فرد را از شرک دور میکند.<br />
*«سوره امان»؛ زیرا کسی که به محتوای آن اعتقاد دارد از [[عذاب]] در امان است.<br />
*«سوره مذکره»؛ زیرا که این سوره تذکردهنده توحید خالصی است که در فطرت هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است.<br />
*«سوره معوّذه»؛ بخاطر سخن [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)]] به [[عثمان]] به مظعون، در حالیکه او بیمار بود او را به سوره اخلاص و دو سوره بعد آن تعویذ کرد و به او گفت به آن تعوذ کن.<br />
*«سوره جمال»؛ به خاطر اینکه اصول صفات الهی در این سوره جمع شده است که اجمل و اکمل صفات هستند<ref>التحرير و التنوير، ج 30، ص 534-533.</ref>.<br />
<br />
== محتوا و موضوعات ==<br />
[[سوره توحید|سوره اخلاص]] چنانکه از نامش پيدا است (سوره اخلاص و سوره توحيد) از [[توحید|توحيد پروردگار]]، و يگانگی او سخن میگويد، و در چهار آيه کوتاه چنان توصيفی از [[توحید|يگانگی]] خداوند کرده که نياز به اضافه ندارد<ref>تفسير نمونه، ج 27، ص 428.</ref>.<br />
<br />
== محل و زمان نزول ==<br />
* <br />
* سوره اخلاص مکّی و بعضی گفتهاند مدنی است<ref>ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 27، ص 356.</ref>.<br />
* تاريخ نزول سوره اخلاص در ما بين ابتداء [[وحی|وحی]] و [[هجرت]] [[مسلمين]] به [[حبشه]] است و بعد از [[سوره ناس]] نازل شده است<ref>حجةالتفاسير و بلاغالإكسير، مقدمه اول، ص 38.</ref>.<br />
<br />
== فضائل، خواص و ثواب قرائت ==<br />
در حديث [[ابی بن کعب|ابیبنکعب]] است که هر کس آن را قرائت کند مثل آن است که يک سوم قرآن را خوانده و به او به عدد هر کس که به خدا و [[ملائكه|ملائکه]] و کتب سماوی و پيامبران خدا و روز قيامت [[ایمان]] آورده، ده حسنه اجر و [[ثواب]] داده میشود.<br />
<br />
از ابیدرداء از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] روايت شده که فرمود: «آيا عاجز است کسی از شما که يک سوم قرآن را در شب بخواند، گفتم يا رسول اللَّه کيست که بتواند اين کار را بکند، فرمود: بخوانيد قل هو اللَّه را».<br />
<br />
از [[انس بن مالک|انس]] از پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده که فرمود: «هر کس يک بار قل هو اللَّه احد بخواند به او برکت داده شود و اگر دوبار بخواند به او و خاندان او برکت داده شود، و اگر سه بار بخواند به او و خاندانش و تمام همسايگان او برکت داده شود، پس اگر دوازده مرتبه بخواند، برای او دوازده قصر در [[بهشت]] بنا شود، پس نگهبانان بهشت گويند برويم تا قصر برادرمان را تماشا کنيم، پس اگر صد مرتبه آن را بخواند گناه بيستوپنج سال او بخشيده شود البته غير از گناه خون و مال (حقالناس) پس اگرچهار صد مرتبه بخواند گناه چهار صد سال او آمرزيده شود، و اگر هزار مرتبه بخواند نميرد مگر آنکه جای خود را در بهشت ببيند يا ديگری مکان او را ديده و برای او بگويد».<br />
<br />
از [[سهلبنسعدساعدی|سهلبنسعدساعدی]] روايت شده که گفت مردی شرفياب حضور پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شده و به آن حضرت از فقر و تنگی معاش شکايت نمود، پس پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود هر گاه داخل منزلت شدی اگر کسی در خانه بود سلام کن، و اگر کسی هم در خانه ات نبود سلام کن و يک مرتبه قل هو اللَّه احد را بخوان پس آن مرد به اين دستور عمل کرد و خداوند روزی فراوان به او مرحمت کرد تا به همسايگانش احسان نمود.<br />
<br />
سکونی از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] روايت کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر جنازه [[سعد بن معاذ|سعدبنمعاذ]] [[نماز]] خواند و چون از نمازش فارغ شد فرمود: «هفتاد هزار [[ملائکه|فرشته]] که در ميان آنها جبرئيل بود آمدند و بر سعد نماز خواندند، به [[جبرئیل|جبرئيل]] گفتم سعد به واسطه چه عملی مستحق نماز شما شد گفت به خاطر اینکه قل هو اللَّه احد را میخواند؛ در حال نشسته و ايستاده و سواره و پياده و در رفتن و برگشتن». (و خلاصه در هر حال).<br />
<br />
منصوربنحازم از امام صادق(علیهالسلام) روايت کرده که فرمود: «کسی که يک روز از او بگذرد و در نمازهای پنجگانه واجبش سوره قل هو اللَّه احد را نخواند به او گفته ميشود بنده خدا تو از نمازگذاران نيستی».<br />
<br />
ابوبکر حضرمی از آن حضرت روايت نموده که فرمود: «کسی که ايمان به خدا و روز قيامت داشته باشد، پس نبايد بعد از هر نماز واجبی قل هو اللَّه احد را ترک کند، و به درستی که کسی که قل هو اللَّه احد را بعد از هر نماز واجب بخواند برای او خير دنيا و آخرت جمع شده و خدا او و پدر و مادرش و فرزندانش را بيامرزد».<br />
<br />
عبد اللَّهبنحجر گويد شنيدم که [[علی بن ابی طالب|اميرالمؤمنين (علیهالسلام)]] میفرمود: «کسی که يازده مرتبه بعد از [[نماز صبح]] قل هو اللَّه احد بخواند در اين روز گناهی مرتکب نشود و بينی شيطان را به خاک بسايد».<br />
<br />
ابراهيمبنمهزم از کسی که از [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسیبنجعفر (علیهالسلام)]] شنيده بود روايت نموده که ميفرمود: «کسی که قل هو اللَّه احد را ميان خود و هر جبّار و ستمکاری مقدم بدارد خدا شرّ وی را از او منع میکند، و آن را از جلوی او و از پشت سرش و از راست و چپش بخواند، پس هر گاه اين کار را کرد خدا روزی کند خير او را و منع نمايد از او شر او را، و فرمود هر گاه از کاری ترسيد صد آيه از هر کجا که خواستی از قرآن بخوان آنگاه بگو سه مرتبه (اللّهمّ اکشف عنّی البلاء)».<br />
<br />
عيسیبنعبداللَّه از پدرش از جدش از [[علی بن ابیطالب|علی (علیهالسلام)]] روايت کرده که گفت: «رسول خدا (صلی الله علیه) فرمود کسی که صد مرتبه قل هو اللَّه احد در موقع خواب بخواند خدا گناه پنجاه سال او را ميآمرزد<ref>ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 27، ص 356</ref>».<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:قرآن]] <br />
[[رده:سورههای قرآن]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%AA_%D8%B9%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%87&diff=200113طریقت عزمیه2024-03-26T01:23:00Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = طریقتهای صوفیه در مصر<br />
| تصویر = <br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام = طریقت عزمیه<br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری =قرن 20 م<br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = [[سید محمد ماضی ابوالعزائم]]<br />
| عقیده = <br />
}}<br />
'''طریقت عزمیه''' یکی از شاخههای نوبنیاد «[[ شاذلیه|طریقت شاذلیه]]»، در [[مصر]] است که در اوایل قرن بیستم میلادی، با نام «'''جماعة آل العزائم»''' تأسیس شد. [[سید محمد ماضی ابوالعزائم]] مؤسس این طریقت است. این طریقه از مهمترین طرق [[صوفیه]] مصر به حساب میآید و در شهرهای مختلف این کشور نماینده و مرید دارد.<br />
<br />
== بنیانگذار ==<br />
'''[[سید محمد ماضی ابوالعزائم]]،''' در شب دوشنبه 27 [[رجب]] سال 1286 ق برابر با 1869 م، در شهر رشید متولد شد. نسب او از طرف پدر و مادر به [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (سلامالله علیها)]] میرسد. دانشگاه گُردُن (دانشگاه خرطوم فعلی) در سال 1905 م، از ایشان برای تدریس در رشتۀ ادبیات دعوت کرد. وی در سن 68 سالگی درگذشت<ref>تفصیل زندگینامۀ او را میتوان در کتاب ''خاتم الوارث المحمدیین؛'' نوشتۀ سید علاءالدین ملاحظه کرد.</ref>.<br />
<br />
=== مشایخ عزمیه ===<br />
از ابتدای شکلگیری این طریقت، چهار نفر، شیخ این طریقه بوده که به ترتیب عبارتند از: سید محمد ماضی ابوالعزائم (مؤسس) و بعد از او ''سید احمد ماضی''، سپس ''سید عزالدین ماضی'' و در نهایت ''سید علاءالین ماضی''.<br />
<br />
== دورهها ==<br />
سلسۀ عزمیه سه دوره را گزرانده؛ دورۀ پیش از پیدایش، دورۀ پیدایش و دورۀ نشر و گسترش. اکنون به اختصار به تبیین این دورهها میپردازیم.<br />
<br />
=== دورۀ پیش از پیدایش ===<br />
این دوره از زمان ورود [[تصوف]] به [[مصر]] در قرن سوم هجری تا زمان پیدایش '''«طریقت عزمیه»''' است.<br />
<br />
=== دورۀ پیدایش ===<br />
این دوره همراه است با مبارزات [[مسلمانان]] با [[استعمار]]، پیدایش اولیۀ ریشههای [[سلفیگری]] در [[مصر]]، الغای خلافت، انقلاب 1919 م، در مصر، زمینهسازی برای ایجاد کشور [[اسرائیل]] و از همگسستگی در میان [[جهان اسلام]] میباشد. در این زمان '''«طریقت عزمیه»''' پا به عرصه گذاشت. <br />
<br />
=== دورۀ نشر و گسترش ===<br />
در دورۀ سوم، مشایخ پس از مؤسس، آثار عزمیه را تدوین و آنها را بین علاقهمندان و مریدان منتشر کردند. آنان سعی کردند از محبوبیت [[سید محمد ماضی ابوالعزائم]]، کمال بهره را داشته و '''«طریقت عزمیه»''' را در میان مصریان و مردم [[سودان]] ترویج دهند.<br />
<br />
== تصوف و عرفان در عزمیه ==<br />
<br />
=== عرفان عملی ===<br />
<br />
==== مقامات دین ====<br />
# '''[[اسلام]]'''؛ مُسلم کسی است که به یگانگی [[خدا]] ایمان داشته، تسلیم او باشد، مُسلم باید به کتب الهی، [[پیامبران]]، [[ملائکه]]، [[معاد]] و [[قضا و قدر]] ایمان داشته باشد. <br />
# '''[[ایمان]]؛''' مومن کسی است که خداوند او را با خصال ایمانی آراسته است. که ایمان دو قسم ظاهری و باطنی دارد.<br />
# '''احسان؛''' محسن کسی است که عمل قلبی و بدنی، حال و قولش در احسن وجه قرار دارد.<br />
# '''ایقان؛''' موقن کسی است که اسرار غیوب، حکم و آیات الهی بر او منکشف شده باشد.<br />
<br />
==== مقامات سلوک ====<br />
# مقام توبه؛<br />
# مقام صبر؛<br />
# مقام شکر؛<br />
# مقام رجا؛<br />
# مقام خوف؛<br />
# مقام زهد؛<br />
# مقام توکل؛<br />
# مقام رضا؛<br />
# مقام محبت.<br />
<br />
=== عرفان نظری ===<br />
در عرفان نظری، انسان جایگاه ویژهای دارد و رتبۀ او به لحاظ وجودی از همۀ موجودات بالاتر است. تا جایی که عارفان، مقصود اصلی از ایجاد عالَم را عالَم انسانی و نشئه وی میدانند. بحث خلافت الهی در [[قرآن]] و حمل امانت ([[امامت]]) توسط انسان اختصاص به این مرتبه دارد. <br />
<br />
== آداب طریقت ==<br />
<br />
=== آداب مرید ===<br />
[[سید محمد ماضی ابوالعزائم|سید محمد ماضی]]، اهل [[تصوف]] را دارای سه طبقه مریدِ طالب، متوسطِ سالک و واصل میداند.<br />
<br />
=== ذکر ===<br />
«ذکر» نزد صوفیه از مهمترین عبادات است. یکی از آداب صوفیانه که بهخصوص در میان [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] مرسوم است، مراسم «حضرة» یا همان ذکر دستهجمعی میباشد.<br />
<div class="wikiInfo">[[پرونده:سماع.jpg|جایگزین=سماع|بندانگشتی|سماع]]</div><br />
=== سماع ===<br />
استماع اشعار حکیمانه پس از مجلس ذکر که با صوت خوشی خوانده شود به یک رسم تبدیل شده و مؤسس عزمیه آن را «سماع» صحیح مینامد.<br />
<br />
=== موالید ===<br />
برگزاری احتفال (جشن) در مناسبتهایی که برای آنها اهمیت دارد، همچون جشن میلاد [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول اکرم (صل الله علیه وآله)]] که طرق صوفیه از 25 [[صفر المظفر|صفر]] تا [[12 ربیع الاول]] حضور چشمگیری در این جشن دارند.<br />
<br />
=== لیالی اهلبیت ===<br />
یکی از آداب طریقت عزمیه، برگزاری منظم جلسات یاد [[اهل بیت|اهلبیت (علیهمالسلام)]] با عنوان لیالی اهلبیت است<ref>این جلسات بهصورت ماهیانه و در شام جمعه برگزار میشود.</ref> که در آن محفل به مدح و ثنا و [[توسل]] و درخواست [[شفاعت]] از اهلبیت میپردازند عقیده به [[توسل]] و [[شفاعت]] از زمان مؤسس این طریقت در میان آنها رواج داشته است.<br />
<br />
== آثار طریقت ==<br />
مؤسس این طریقت در حوزههای مختلف علوم دینی مطالعات بسیاری داشته و آثار زیادی در موضوعات متعددی نگاشته است<ref>برخی از این کتابها بهصورت کتابچه و جزوه هستند که برای مریدان نگاشته شده است.</ref> از جمله:<br />
* '''الطریق الی الله'''؛<br />
* '''جوامع الکلم'''؛ <br />
* '''مذکرة المرشدین و المسترشدین'''؛<br />
* '''معارج المقربین'''؛<br />
* '''شراب الارواح من فضل الفتاح''' و ... .<br />
با وجود اینکه سایر مشایخ همانند [[سید محمد ماضی ابوالعزائم]] از مطالعات غنی برخوردار نبودند؛ اما کتابهای مهمی نوشتهاند در این میان میتوان به دو اثر از ''سید عزالدین ابوالعزائم'' با نامهای:<br />
<br />
'''«ایها القرنیون هلا فقهتم»''' و «'''اسلام الصوفیة هو الحل لا اسلام الخوارج'''» یاد کرد.<br />
<br />
== رویکرد تقریبی در عزمیه ==<br />
مؤسس طریقه، [[جهان اسلام]] را یک «کلِ» بههمپیوسته میدید. او [[اسلام]] را به یک جسد تشبیه میکرد که [[مسلمانان]] اعضای این پیکرند و نبود هرکدام باعث از بین رفتن این جسد خواهد شد. او به دنبال ترسیم یک مدینه فاضله و در عین حال دست یافتنی برای [[اتحاد]] و عزت [[جهان اسلام]] است. در شهر آرمانی او [[اسلام]] تنها هویت مطرح است و هیچکدام از هویتهای مذهبی و قومی، رنگی ندارند. وی [[اسلام]] را یک ملت با هویت یکسان میپنداشت که دچار مرضِ تفرقه شده است و برای احیای این ملت راه حلهای داشت. ثمرۀ علمی اندیشۀ مؤسس این طریقه در بروز دیدگاههای تقریبی در میان پیروان در زمان حاضر و در نتیجه مواضع این طریقت نسبت به [[تشیع]] ارائه شده که عبارتند از:<br />
=== الف. هویت جامعۀ اسلامی ===<br />
شمارش عناصر هویتساز جامعۀ اسلامی نیاز به پژوهشهای میدانی و گسترده دارد. در این مجال عناصری که در اندیشۀ [[سید محمد ماضی ابوالعزائم|ابوالعزائم]] مورد کاوش قرار گرفته را برمیشماریم:<br />
* حقوق و قانون مشترک؛<br />
* وطن؛<br />
* نسب و حسب؛<br />
* حاکمیت سیاسی؛<br />
* زبان؛<br />
* اقتصاد؛<br />
* فرهنگ و عواطف مشترک.<br />
<br />
=== ب. جایگاه اهلبیت ===<br />
در این طریقه اهلبیت (علیهمالسلام) دارای جایگاه ممتاز هستند. بزرگان این طریقت در کتب، مراسم، اذکار و عقایدشان اهتمام ویژهای به اهلبیت دارند. در بعضی از آثار این طریقه از [[قرآن]] بهعنوان '''«کتاب الله الصامت»''' و از اهلبیت (علیهمالسلام) بهعنوان '''«کتاب الله الناطق»''' یاد شده است<ref>ر. ک: ''لجنة البحوث و الدراسات بالطریقة العزمیه، ام الانوار فاطمه الزهراء''، ص 17.</ref>. در طریقت عزمیه از [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)]]، سیدالوصیین و وارث علم نبی و از [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن (علیهالسلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] سیدا شباب اهل الجنه و از [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (علیهاالسلام)]] سیدة نساء العالمین یاد میکنند.<br />
==== شرافت اهلبیت ====<br />
عزمیه بر این باورند که خداوند اهلبیت (علیهمالسلام) را به واسطۀ [[آیه تطهیر|آیۀ تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا|سوره = احزاب|آیه = 33}} شرافت داده و از حقوق اهلبیت (علیهمالسلام) برمومنان این است که بر اساس آیۀ مودت: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ|سوره = شوری|آیه = 23}} محبت و مودت نسبت به آنها داشت.<br />
{{شعر}}{{ب|نعم انتم حصن الأمان وملجأ|لکل فتی وافاکمُ بمعونة<ref>ترجمۀ شعر: آری شما دژ امن و پناهگاه کسی هستید که به یاری شما میآید.</ref>.}}{{پایان شعر}}<br />
<br />
محبت اهلبیت (علیهمالسلام) و دوری از دشمنانشان بر مسلمانان [[واجب]] است و دشمنی اهلبیت نشانه دوستی [[شیطان]] است و محبتشان نشانۀ موالات رحمن.<br />
{{شعر}}{{ب|اهلبیت النبی انتم شموس|اشرقت دائما بغیر غروب<ref>ترجمۀ شعر: ای خاندان پیامبر، شما خورشیدهایی هستید که هیچگاه از تابیدن باز نمیایستند.</ref>.<br />
}}{{پایان شعر}}<br />
<br />
=== ج. تعامل تقریبی با تشیع ===<br />
روحیۀ حاکم بر طریقۀ عزمیه، تلاش برای [[تقریب مذاهب]] و [[اتحاد]] [[جهان اسلام]] است. طریقه عزمیه با [[تشیع]] در بیشتر مسائل اعتقادی اتفاق نظر دارد<ref>ر. ک: مدخل؛ [[عزمیه و شیعه]] در ویکیوحدت.</ref>.<br />
<br />
== عزمیه و سلفیت ==<br />
[[صوفیان]] همواره توسط سلفیها به [[بدعت]] در [[دین]] و خرافه متهم میشوند. در مقابل، [[تصوف]] از خود دفاع و عقاید سلفیها را برداشتی سطحی و به دور از روح حقیقی دین میداند. بر اساس تحلیلهای پذیرفته شده در [[عزمیه|طریقت عزمیه]]، [[سلفیت]] در مصر یک جریان مصری نیست؛ بلکه در پی دسیسۀ [[انگلستان|انگلیس]] از جانب [[عربستان سعودی]] وارد مصر شده و دلیل این امر نیاز حکومت [[آلسعود]] به افزایش عمق نفوذ استراتژیک در مصر است. پیدایش جنبش سلفی در [[مصر]] به اوایل دهۀ دوم قرن بیستم برمیگردد. گرچه سالها پیش جنبش اصلاح دینی توسط [[سید جمال الدین اسد آبادی|جمالالدین اسدآبادی]] شکل گرفته بود؛ اما جنبش سلفی خود را وامدار این جریان نمیدانست و از آن فاصله میگرفت<ref>ر. ک: مدخل؛ [[عزمیه و سلفیت]] در ویکیوحدت.</ref>.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[سید محمد ماضی ابوالعزائم]]<br />
* [[عزمیه و سلفیت]]<br />
* [[عزمیه و شیعه]]<br />
* [[شاذلیه]]<br />
* [[تصوف]]<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* ر. ک: کتاب ''جریانهای معاصر تصوف در مصر طریقت عزمیه؛'' نوشتۀ حمید ساجدیان.<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
[[رده:تصوف]]<br />
[[رده:مصر]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B2%D9%85%DB%8C%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%A7%D8%B0%D9%84%DB%8C%D8%A9&diff=200025الطریقة العزمیة الشاذلیة2024-03-24T03:00:03Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از عزمیه به طریقت عزمیه</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[طریقت عزمیه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B9%D8%A9_%D8%A2%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B2%D8%A7%D8%A6%D9%85&diff=200024جماعة آل العزائم2024-03-24T02:59:48Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از عزمیه به طریقت عزمیه</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[طریقت عزمیه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF_%D8%A8%D8%B1%D9%82%DB%8C&diff=200023محمد بن خالد برقی2024-03-24T02:59:15Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله محمد بن خالد برقی<br />
| تصویر = عالمان شیعه.jpg<br />
| نام = احمد بن عبدالله بن احمد بن ابیعبدالله محمد بن خالد برقی<br />
| نامهای دیگر = <br />
| سال تولد = 250 ق<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = [[قم]]<br />
| سال درگذشت = 312 ق<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = قم<br />
| استادان = <br />
| شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |حسن بن حمزه طبری |علی بن احمد |[[شیخ کلینی|شیخ كلینی]] }}<br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = <br />
| فعالیتها = [[محدّث|محدث]] [[مذهب شیعه|شیعی]]<br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''احمد بن عبدالله بن احمد بن ابیعبدالله محمد بن خالد برقی'''، [[محدّث|محدث]] [[مذهب شیعه|شیعی]] در نیمه نخست سده چهارم [[هجری]]. <br />
<br />
== معرفی اجمالی ==<br />
احمد بن عبدالله بن احمد بن ابیعبدالله محمد بن خالد برقی، محدث شیعی در نیمه نخست سده چهارم هجری. فرزند او «علی بن احمد» از اساتید [[شیخ صدوق]] بوده و جد پدری او «محمد بن خالد برقی» از شخصیتهای نامدار شیعه و صاحب کتاب «محاسن» و «طبقات» است. وی با [[علی بن محمد بن ابیالقاسم ماجی لویه]] معاصر است و با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند زیرا «برقی» جد مادری اوست. درباره ولادت و وفات او اطلاع درستی نداریم. وی از جدش که در 274هجری در [[قم]] وفات یافت، روایت دارد بنابراین ولادت او سالها پیش از وفات جدش بوده است. همچنین درباره وفات او میتوان حدس زد که چون «شیخ صدوق» از فرزندش نقل حدیث میکند و از خود او روایت ندارد، پس گویا وی در زمان کودکی صدوق از دنیا رفته بود. بنابراین وفات او تقریباً حدود 312هجری اتفاق افتاده است. <br />
<br />
در منابع معتبر گزارشی از شرححال او نیامده است اما قرائن حاکی از آن است که وی در قم از یک خانواده علمی، فرهنگی و مذهبی تولد یافت و در همین شهر پرورش یافته است. وی با حضور در مجالس درس اساتید و بزرگان قم، بزودی در [[علوم حدیث]] تبحر یافت و به آن اندازه رسید که وقتی «حسن بن حمزه طبری» در 300هجری وارد قم شد و ظاهراً تا 328هجری در آنجا اقامت داشته، توانسته از محضر درس او استفاده کند. در منابع حدیثی روایات او تنها از طریق جدش برای ما نقل شده است، بنابراین اساتید دیگر او قابل شناسایی نیستند. از شاگردان او افزون بر «ابن حمزه طبری» میتوان پسرش «علی بن احمد» و [[شیخ کلینی]] را نام برد. از او اثر تألیفی بر جای نمانده است.<br />
<br />
== شاگردان ==<br />
از شاگردان مشهور وی میتوان [[حسن بن حمزه طبری]]، [[علی بن احمد]] و [[شیخ کلینی]] را نامبرد.<br />
<br />
== درگذشت ==<br />
«شیخ صدوق» از فرزندش نقل حدیث میکند و از خود او روایت ندارد، پس گویا وی در زمان کودکی صدوق از دنیا رفته بود. بنابراین وفات او تقریباً حدود 312هجری اتفاق افتاده است.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[شیخ صدوق]]<br />
* [[علوم حدیث]]<br />
* [[محمد بن یعقوب کلینی|شیخ کلینی]]<br />
<br />
== منابع ==<br />
* تنقیح المقال (حجری)، ج1ص82 شماره496؛ <br />
* طبقات اعلام الشیعه، ج1صص30 و171 و201؛ <br />
* طرائف المقال، ج1صص203 و204، شمارههای 1188 و1189؛ <br />
* الکلینی و الکافی، ص493 به بعد؛<br />
* المحاسن(مقدمه)، به قلم سیدجلالالدین محدث ارموی، ج1ص12.<br />
<br />
{{علمای اسلام}}<br />
<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:محدثان شیعه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%AF_%D8%A8%D8%B1%D9%82%DB%8C&diff=200020احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله محمد بن خالد برقی2024-03-24T02:51:59Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از عبدالله محمد بن خالد برقی به محمد بن خالد برقی</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[محمد بن خالد برقی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87&diff=200019مذهب شیعه2024-03-24T02:51:23Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>'''مذهب شیعه''' یکی از دو مذهب بزرگ [[اسلام|دین اسلام]] است. برپایۀ مذهب شیعه [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم)]] به فرمان خداوند، [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] به جانشینی بلافصل خود برگزیده است. [[امامت]] از اصول اعتقادی شیعیان و وجه تمایز آنان با [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] است. طبق این اصل، [[امام]] را خداوند تعیین و بهواسطه پیامبر به مردم معرفی میکند. همه شیعیان بهجز [[زیدیه]] امام را [[معصوم]] میدانند و بر این باورند که [[حجت بن الحسن (مهدی)|مهدی موعود]] آخرین امام است که در غیبت بهسر میبرد و روزی برای برقراری [[عدالت]] در جهان قیام خواهد کرد. برخی دیگر از باورهای کلامیِ متمایز شیعه عبارت است از: [[حسن و قبح عقلی]]، تنزیه [[صفاتخدا|صفات خدا]]، [[نظریه اَمرٌ بَینَالاَمرَین]]، [[تقیه]]، [[توسل]] و [[شفاعت]]. برخی از فرقههای شیعه در شماری از این باورها دیدگاه دیگری دارند. در مذهب شیعه همچون مذهب اهل سنت منابع استنباط احکام فقهی [[قرآن]]، [[سنت]]، [[عقل]] و [[اجماع]] است. البته برخلاف [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، علاوه بر [[سنت پیامبر|سنت پیامبر]]، سنت امامان یعنی رفتار و گفتارشان نیز حجت است.<br />
<br />
== معنای لغوی ==<br />
شیعه در لغت، به پیروان و یاوران یک شخص میگویند و جمع آن «شِیَع» و «اشیاع» است و گفته میشود: از او پیروی کرد همچنان که گفته میشود: با او موالات و همبستگى نمود<ref>لسان العرب، ج ۸، ص ۱۸۸، واژه «تشیّع».</ref>.<br>ابنفارس گفته است: شیعه دو معنای ریشهای دارد، یکی بر یاری دلالت دارد و دیگری بر پخش و گسترش. اینکه میگویند فلانی وقتی بیرون رفت، دیگری او را مشایعت کرد، از معنای اول است<ref>مقاییس اللغة، ج ۳، ص ۲۳۵، واژه «شیع».</ref>.<br>شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی از فرد یا گروهی دیگر؛ ابن منظور در لسانالعرب میگوید:«الشیعة القوم الذین تجتمعوا علی امر، و کل قوم اجتمعوا علی أمر، فهم شیعة»<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۸۸. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج ۱۷، ص۱۴۷.</ref>.<br />
<br />
== معنای اصطلاحی ==<br />
شیعه در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته میشود که به خلافت و امامت بلافصل علی(علیهالسلام) معتقدند، و بر این عقیدهاند که امام و جانشین پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) از طریق نصّ شرعی تعیین میشود و امامت حضرت علی (علیهالسلام) و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نصّ شرعی ثابت شده است<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۳۵. </ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۶. </ref>.<br />
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی (علیهالسلام) نخست، از طرف پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) صورت گرفته و در احادیث متعدد وارده از آن حضرت، مطرح شده است. چنانکه [[سیوطی]] از [[جابر بن عبدالله انصاری|جابربنعبدالله انصاری]] و [[عبدالله ابن عباس|ابنعباس]] از علی(علیهالسلام) روایت کرده که پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) در تفسیر آیه شریفه: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه» <ref>سوره بّینة، آیه 7</ref> اشاره به علی (علیهالسلام) کرده و فرموده است: «تو و شیعیانت» روز قیامت رستگار خواهید شد»<ref>سیوطی، جلالالدین، الدّرّالمنثور، ج۸، ص۵۸۹. </ref>،<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج ۲، ص ۵۷۵۸. </ref>.<br />
<br />
== واژه شیعه در قرآن کریم ==<br />
در [[قرآن|قرآن کریم]] شیعه به معنای پیرو پیامبران و شخصیتهای بزرگ بهکار رفته است. خداوند در داستان [[حضرت موسی|موسی (علیهالسلام)]] میفرماید: آنکه از پیروان او بود، بر ضد آنکه از دشمنانش بود از او یاری خواست: «فَاسْتَغاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ»<ref>سوره، قصص،آیه 15</ref> نیز میفرماید: و از جمله پیروان او ابراهیم است که با قلبی سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد: «وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لاَِبْراهِیمَ...»<ref>سوره صافات، آیه 83</ref> 8 شیع در آیه: «مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً»<ref>سوره روم،آیه 32</ref>. جمع" شیعه" و به معناى فرقهای است که در پیروى سنت و مذهبى متفق باشند<ref> طباطبایی سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه فارسی، ج 12، ص 195.</ref>.<br />
<br />
== فرقههای شیعه == <br />
در تاریخ شیعه فرقههایی پدید آمده است که بسیاری از آنها منقرض شدهاند و بحث درباره آنها فایده چندانی ندارد. در عینحال، فرقههای اصلی شیعه که هم اکنون نیز موجودند عبارتند از: [[اثنی عشریه|شیعه اثنیعشریه]]، [[زیدیه|شیعه زیدیه]] و [[اسماعیلیه|شیعه اسماعیلیه]].<br />
<br />
== وجه تسمیه ==<br />
اکثریت شیعه را شیعه امامیه یا اثنیعشریه تشکیل میدهد. ایشان به امامت دوازده امام پس از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]]، باور دارند و از آنجا که آنان را جانشینان به حق پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میدانند، دوازده امامی نامیده شدهاند. این مذهب را شیعه جعفری یا شیعه دوازدهامامی یا اثنیعشری نیز مینامند.<br><br />
شیعه اثنیعشریه بر مسئله امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی میداند. و از طرفی امامت را پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] میداند. با توجه به این عقاید ویژه درباره امامت شیعه اثنیعشریه به «امامیه» شهرت یافته است.<br />
شیعه دوازدهامامی اکنون و در ابتدای قرن بیست و یکم، بزرگترین شاخه از مذهب شیعه است. امامیه یکی از مشهورترین اصطلاحهای کلامی این مذهب شمرده میشود که برگرفته از «امام» که در لغت به معنای پیشوا و کسی است که از گفتار او پیروی میشود و جمع آن «ائمه» است. حرف یاء در آخر آن، یاء نسبت است به معنای منسوب به امام و چون وصف «فرقه» است، مؤنث به کار میرود، یعنی فرقه امامیه و «مقصود گروهی هستند که پس از رحلت پیامبر اسلام از «امام منصوب از جانب او» پیروی میکنند»<br />
<br />
[[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]] پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی (علیهالسلام) عقیده دارند، درباره آن گفته است:«این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّجلّی و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین (علیهالسلام) میداند»<ref>شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۳۸. </ref>.<br />
<br />
== امامان شیعه ==<br />
نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه شیعه در احادیثی که از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)<br />
|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] روایت شده، بیان گردیده است. آنان عبارتند از:<br />
<br />
۱ـ [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۲ـ [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن بن علی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۳ـ [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین بن علی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۴ـ [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن حسین (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۵ـ [[محمد بن علی (باقر العلوم)|محمد بن علی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۶ـ [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۷ـ [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسی بن جعفر (کاظم) (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۸ـ [[علی بن موسی (رضا)|علی بن موسی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۹ـ [[محمد بن علی (جواد)|محمد بن علی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۱۰ـ [[علی بن محمد (هادی)|علی بن محمد (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۱۱ـ [[حسن بن علی (عسکری)|حسن بن علی (علیهالسلام)]]؛<br />
<br />
۱۲ـ [[حجت بن الحسن (مهدی)|حجة بن الحسن (علیهالسلام)]].<br />
<br />
== تاریخ پیدایش تشیع ==<br />
گر چه در عصر پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) درباره پارهای از مسایل اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد<ref>امام شرف الدین، النص و الاجتهاد.</ref>، ولی فرقهها و دستهبندیهایی که بعدها پیدا شد، در آن زمان وجود نداشت، ولی پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) اختلافاتی پدید آمد که سبب پیدایش فرقههای مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی که در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم پدید آمد، مربوط به مسئله خلافت و امامت بود که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرد.<br />
<br />
یک دسته معتقد بودند که [[امامت]] همانند [[نبوت]] منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است که معصوم از خطا و گناه باشد و این صفت را جز خداوند کسی نمیداند بنابراین، راه تعیین امام، نصّ الهی است که در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است و طبق این نصوص، علیبنابیطالب (علیهالسلام) جانشین پیامبر و امام مسلمین است. حضرت علی (علیهالسلام) و [[بنی هاشم|بنیهاشم]] و گروهی از بزرگانصحابه، اعم از [[مهاجران|مهاجرین]] و [[انصار]]، طرفدار این نظریه بودند و این همان عقیده شیعه ـ خصوصاً شیعه امامیه ـ در مسئله امامت است.<br />
<br />
و دسته دیگر ـ که در رأس آنها [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند که پیامبر اکرم برای خود جانشین تعیین نکرده است و این کار را به مسلمانان واگذار کرده است. بر این اساس و با توجه به اهمیت مسئله خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یک اقدام شتاب زده - در شرایطی که حضرت علی (علیهالسلام) و عدهای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اکرم مشغول بودند ـ عدهای از مهاجران و انصار در سقیفه [[بنیساعده]] گرد آمده و پس از گفتگوهایی که در مورد خلیفه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) میان آنها مطرح شد، سرانجام با ابوبکر به عنوان خلیفه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) بیعت کردند.<br />
<br />
== سکوت علی ==<br />
چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیایاسلام و جهان بهگونهای بود که امام علی (علیهالسلام) و هواداران او برای اثبات عقیده خود و عملی کردن آن به اقدامات عملی و خصمانه دست میزدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی میدید، امام علی (علیهالسلام) مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید و گرچه در مواقع مناسب دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان میکرد، ولی از درگیریهای خصومتآمیز خودداری کرد و در هدایت و پیشبرد جامعهاسلامی از هیچگونه کوشش و تلاشی خودداری نمیکرد و در حل مشکلات، دستگاه خلافت را یاری مینمود. تا آنجا که از خلیفه دوم نقل شده که هفتاد بار گفته است «اگر علی نبود، عمر هلاک میشد»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، ج۷،ص۴۲۴. </ref> و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله دشواری که علیبنابیطالب حضور ندارند، باقی مگذار»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶،ص۲۴۷. </ref>.<br />
<br />
== شیعه در زمان پیامبر ==<br />
در هر حال شیعه به عنوان پیروان علیبنابیطالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) پدید آمد. البته روایاتی نیز یافت میشود که لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) بر چهار تن از صحابه اطلاق میشد که عبارت بودند از: [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[عمار یاسر|عمار یاسر]]<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۱۷۱۸. </ref><ref>امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۸۱۹. </ref>. این افراد از جمله کسانی هستند که در مسئله خلافت و امامت؛ علی (علیهالسلام) را خلیفه بلافصل پیامبر میدانستند با این وصف و با توجه به این که نظریه شیعه در مسئله امامت به نصوص کتاب و سنت مستند گردیده است، میتوان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یک مذهب، پس از رحلت پیامبر موجودیت یافت.<br />
<br />
== فرقههای شیعه ==<br />
چون مکتب شیعه در طول دو قرن و نیم امامت را به طور کامل درک نمود، به ناچار حوادث و بحرانهایی بخصوص در باره امامت و [[مهدویت]] بر شیعه وارد شد. به همین دلیل با انحراف افرادی از شیعه امامیه، فرقههای شیعی منحرفی به وجود آمدند که عمده آن عبارتند از: [[کیسانیه]]، [[زیدیه]]، [[اسماعیلیه]]، [[فطحیه]] و [[واقفیه]]. به هرحال این فرقههای، شاخههای انحرافی از عقاید شیعه حقه هستند و حتی با روند تکاملی این فرقهها، لفظ شیعه بر ایشان اطلاق نمیشود و برای استعمال این لفظ حتما باید به مکتب خویش اضافه شوند؛ مانند شیعه اسماعیلی و شیعه زیدی و بقیه فرقهها که منقرض شدهاند.<br />
<br />
== غلوّ در شیعه == <br />
زمینه غلوّ در مکتب شیعه برای عدهای از سود جویان و یا غافلان از حقائق اعتقادی شیعه، به وادی کفر و شرک تبدیل شده بود و عدهای از افراد به [[کفر]] و غلوّ کشیده شدند. این کافران غلوّ کننده و گزافهگو به هیچوجه ماهیت اعتقادات شیعی ندارند، ولی عدهای از نویسندگان مانند شهرستانی و سمعانی سعی دارند تمام افراد و فرقههای منحرف شده از شیعه را همچون کیسانی، اسماعیلی، زیدی، غلات و دیگر منحرفین از شیعه را به طور کامل شیعی و اهل غلو، تشبیه و تقصیر معرفی <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۹۲. </ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۶</ref> و به خواننده القاء کنند که فرقههای شیعی بسیار زیاد است و در این پوشش از ذکر حق و عقائد حقه شیعه خودداری کنند و به طور طبیعی صورتی ناشایست از شیعه ارائه کنند.<br />
<br />
== شیعیان و استقامت ==<br />
دوستان و هواداران علی (علیهالسّلام) که به نام شیعه شناخته میشدند، پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای احیای حقوق اهلبیت در خصوص خلافت و مرجعیت علمی به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت منافقین و مردم که با زور و یا تطمیع و یا غفلت با ابوبکر بیعت نمودند، جدا شدند. سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و حذیفة بن یمان و... از جمله یاران حقیقی امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) بودند که در صحنههای مختلف از حق آن حضرت دفاع نمودند<ref>کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی، ۱ جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ هجری شمسی، ص۶ - ۷. </ref>.<br />
<br />
شیعیان آل محمد علیهمالسّلام در آن زمان پیوسته زیر فشار قرار داشتند تا جایی که [[ابوذر غفاری]] به دلیل روشنگریهای افشاگرایانهاش مورد شکنجه معاویه واقع میشود. سپس این صحابی جلیلالقدر به بیابان ربذه تبعید شده و در غربت جان میدهد<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۲۲، ص۳۹۹. </ref>. [[مالک اشتر]]، [[محمد بن ابی بکر|محمد بن ابیبکر]]، [[حجر بن عدی]]، جویرة بن مسهّر، [[میثم تمار]]، [[کمیل بن زیاد|کمیلبنزیاد]]، رشیدهجری و قنبر... از بزرگان شیعه نیز با حیله معاویه به شهادت میرسند<ref>علامه حلی، حسن بن یوسف،، کشف الیقین، مؤسسه چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد، ۱۴۱۱ هجری قمری،ج 1، ص۷۷. </ref> و در زمان [[بنی امیه|بنیامیه]] (۴۰ـ۱۳۲) هرگونه مصونیت از جان و مال شیعیان برداشته شده بود به طوریکه [[حجاج بن یوسف|حَجّاج]] خونخوار هر زمان که اراده میکرد، دستور میداد تا در برابر او یکی از شیعیان کشته شود<ref>علامه حلی، حسن بن یوسف،، کشف الیقین، مؤسسه چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد، ۱۴۱۱ هجری قمری یک جلد، ص۷۷. </ref> ولی هر چه فشار ستم و بیدادگری بر شیعیان بیشتر میشد، در عقیده خود استوارتر میگشتند. با روی کار آمدن [[عباسیان|بنیالعباس]]، شدت سختگیری برامامت شیعه و نیز شیعیان تشدید شد و آنها گاهی برای رفع شر به [[تقیه|تقیّه]] متوسل میشدند. تمام این ظلمها به دلیل انحراف از امامت بود که با شهادت [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|فاطمه زهرا (سلامالله علیها)]] شروع شد و ادامه یافت. <br />
<br />
در اوایل قرن چهارم، سلاطین با نفوذ [[آلبویه]] به قدرت رسیدند. حمایت ایشان از مذهب و عقاید شیعه، به جامعه تشیع قدرت فراوانی را اعطاء کرد. حمایت قدرت سیاسی شیعه تا حدود زیادی آزادی عمل را برای جامعه تشیع به ارمغان آورد. این دوره زمانی است که عالمانی چون شیخ کلینی، شیخ صدوق، [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]] و... ظهور یافتند و آشکارا به اظهار عقاید خود و نقد آرای دیگران پرداختند و میراث گرانسنگی از تالیفات و مصادر اولیه علوم دینی مانند عقاید، حدیث، فقه، تفسیر و... از علوم آل محمد (علیهمالسلام) را به جامعه اسلامی و شیعی عرضه نمودند.<br />
<br />
در اوایل قرن ششم که حمله مغول آغاز شد، شیعه شدن جمعی از سلاطین مغول در ایران و حکومت سلاطین مرعشی در مازندران، مرکزیت شیعه در [[قم]]، [[کوفه]] و [[نجف]] در قدرت و وسعت جمعیت شیعه کمک بسزایی نمود. این وضع تا اواخر قرن نهم هجری ادامه داشت و از حدود قرن دهم هجری در اثر ظهور سلطنت [[صفویه]] در ایران، مذهب شیعه رسمیت یافت و تا کنون که در قرن پانزدهم هجری میباشد به رسمیت خود باقی است و به علاوه در همه نقاط جهان، صدها میلیون شیعه زندگی میکنند.<br />
<br />
== وظیفه شیعیان ==<br />
امروزه مهمترین دشمنان شیعه را سران استکبار و کفر و همپیمانان ایشان تشکیل میدهند. سران استکبار با سرمایهگذاری و حمایت بی دریغ از فرقههای ضالّه نه تنها برای ضربه زدن به تشیع تلاش میکنند، بلکه برای ضربه زدن به [[جهان اسلام|جهان اسلام]] نقشه میکشند. بر همه شیعیان لازم است که علاوه بر شناخت دشمنان اصلی تشیع، با شناختی علمی و دقیق، ازعقاید این مکتب دفاع کنند.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
<br />
* [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت وجماعت]]<br />
* [[سنت]]<br />
* [[اجماع]]<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* [http://pajoohe.ir/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-Shiite__a-35789.aspx سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شیعه»].<br />
<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]]<br />
[[رده:جریانهای مذهبی جهان اسلام]]<br />
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B4%DB%8C%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86&diff=200018شیعیان2024-03-24T02:46:15Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از شیعه به مذهب شیعه</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[مذهب شیعه]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C&diff=200017بهاءالدین محمد عاملی2024-03-24T02:46:03Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات شخصیت<br />
| عنوان = بهاءالدین محمد عاملی<br />
| تصویر = <br />
| نام = محمد بن عزّالدین حسین<br />
| نامهای دیگر = شیخ بهایی<br />
| سال تولد = ۹۵۳ق.<br />
| تاریخ تولد = <br />
| محل تولد = [[لبنان]]، [[بعلبک]]<br />
| سال درگذشت = ۱۰۳۱ق.<br />
| تاریخ درگذشت = <br />
| محل درگذشت = [[مشهد]]<br />
| استادان = {{فهرست جعبه عمودی |ملا عبدالله یزدی |ملا علی مُذَهّب |ملا علی قائنی }}<br />
| شاگردان = <br />
| دین = [[اسلام]]<br />
| مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]]<br />
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |جامع عباسی |کشکول |موش و گربه }}<br />
| فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |[[فقیه]] |دانشمند ذوفنون |[[محدث]] |حکیم |شاعر |ریاضیدان |شیخ الاسلام |امام جمعه [[اصفهان]] }}<br />
| وبگاه = <br />
}}<br />
'''بهاءالدین محمد عاملی''' معروف به '''شیخ بهایی''' [[فقیه]]، دانشمند ذوفنون، [[محدث]]، حکیم، شاعر و ریاضیدان شیعه در عصر صفویه بود.وی مدتی در دربار [[صفویه|صفوی]] در [[اصفهان]] منصب شیخ الاسلامی بالاترین منصب رسمی دینی در [[حکومت صفویه]] را بر عهده داشت. شیخ بهایی شاگردان بزرگی تربیت کرده است از جمله: [[ملاصدرا]] و [[محمد تقی مجلسی|ملا محمدتقی مجلسی]].<br />
<br />
== زادگاه شیخ بهایی ==<br />
خاستگاه شیخ بهائی جَبَع یا جباع، از قرای [[جبل عامل]] بوده و نسبت «جبعی» در حواشی بعضی از تألیفات شیخ بهائی و جدش، شمسالدین محمد بن علی، ذکر شده است<ref>مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، ج۱، ص۱۴۵</ref>.<br />
بعضی منابع، نسبت عاملی را به آملی تغییر داده و او را ایرانی شمردهاند<ref>طوقان، قدری حافظ، تراث العرب العلمی فی الریاضیات و الفلک، ج۱، ص۷۵</ref>.<br />
<br />
همچنین بعضی تذکرهنویسان<ref>طالوی ارتقی، محمد بن احمد، سانحات دمی القصر فی مطارحات بنی العصر، ج۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷</ref>، به دلیل اقامت طولانیاش در [[قزوین]]، این محل را زادگاه وی دانستهاند<ref>.نوری، حسین بن محمدتقی، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۲۳</ref>.<br />
تنکابنی او را متولد [[عربستان سعودی|عربستان]] دانسته که احتمالاً به دلیل نسب او است<ref>تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، ج۱، ص۲۳۸، تهران</ref>.<br />
<br />
== خاندان شیخ بهایی ==<br />
پدر شیخ بهایی عزالدین حسین بن عبدالصمد بن محمد بن علی بن حسین (۹۱۸ - ۹۸۴ ق.) از فقیهان و دانشوران بزرگ قرن دهم هجری بود که در دانش [[فقه]]، [[اصول]]، [[حدیث]]، [[رجال]]، [[حکمت]]، [[کلام]]، ریاضی، [[تفسیر]]، شعر، تاریخ، لغت و بسیاری از علوم رایج آن عصر مهارت داشت. وی از شاگردان ممتاز [[شیخ زینالدین علی عاملی|شهید ثانی]] بوده که گاه در سفرها نیز همراه استاد بود. او پس از شهادت استاد به ایران آمد و در اصفهان به تدریس [[علوم اسلامی]] مشغول شد. [[شاه طهماسب صفوی]] از او درخواست کرد که به قزوین، پایتخت صفویان بیاید. او نیز پذیرفت و به عنوان <sub>شیخ الاسلامِ</sub> حکومت صفویه انتخاب شد. وی سالها در هرات و [[مشهد]] به ارشاد و هدایت مردم اشتغال ورزید.<br />
<br />
عزّالدین معتقد به وجوب عینی [[نماز جمعه]] بود و در دوران سکونتش در قزوین، [[مشهد]] و [[اصفهان]] [[نماز جمعه]] را اقامه میکرد. وی پس از سفر [[حج]] آهنگ بحرین نمود و تا آخر عمر در آنجا به تبلیغ فرهنگ اسلامی پرداخت و سرانجام در هشتم [[ربیع الاول]] ۹۸۴ ق. رحلت کرد و در روستای «مصلی» حومه «هجر» از نواحی بحرین به خاک سپرده شد.<br />
<br />
پدر بزرگ شیخ بهایی، شیخ عبدالصمد (متوفای ۹۳۵ ق.) نیز از علمای بزرگ قرن دهم هجری است. وی استاد [[شیخ زینالدین علی عاملی|شهید ثانی]] بود. شمسالدین محمد (متوفای ۸۷۶ یا ۸۸۶ ق.) جدّ شیخ بهایی نیز از علمای بزرگ قرن نهم هجری است که مجموعه گرانبهایی در فوائد رجالیه و شرح حال علما نوشت که [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]] بسیاری از مطالب آن را در آخر مجلّدات بحار الانوار آورده است<ref> امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۸، ص۱۷</ref>.<br />
<br />
[[جبل عامل]] زادگاه شیخ بهایی، زادگاه مجتهدان، دانشمندان و نویسندگان بزرگ شیعی مانند محقق ثانی (متوفای ۹۴۰ ق)، شهید اول (۷۳۴ - ۷۸۶ ق) و شهید ثانی (۹۱۱ - ۹۶۶ ق) است. ابوذر غفاری، نخستین مبلّغ شیعه در منطقه شام و لبنان بود. وی در دورانی که از جانب [[عثمان]] در شام [[تبعید]] بود به تبلیغ فرهنگ تشیع در آن سامان پرداخت و بذر تشیع را در آن دیار افشاند. از آن هنگام تاکنون، جبل عامل مهدِ دانشوران پارسای شیعی بوده و هست.<br />
<br />
== زندگینامه شیخ بهایی ==<br />
بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.<ref>قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲</ref> محل زندگی وی جُبَع یا جُباع از روستاهای جبل عامل بوده است.<ref>مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴</ref> پدرش عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود.<br />
<br />
نسبت خاندان شیخ بهایی به حارث همدانی (متوفی ۶۵ قمری) یار وفادار [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیه السلام)]] میرسد<ref>بروجردی، سید علی، طرائف المقال، ج۲، ص۳۹۲</ref>. از اینرو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.<br />
<br />
=== کودکی و جوانی شیخ بهائی ===<br />
یک سال بعد از تولد او در بعلبک خانوادهاش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به [[علی منشار|شیخ علی مِنشار]]، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص</ref>.<br />
<br />
بنابر نسخهای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانستهاند<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶</ref>.<br />
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان شاه طهماسب اول به توصیه و تأکید شیخ علی منشار عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و منصب شیخ الاسلامی شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.<br />
<br />
به نوشته شیخ بهائی <ref>بهائی، الاربعون ص۶۳</ref> وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.<ref> بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶</ref> بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد<ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶</ref>. در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر [[حج]] از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد<ref> افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹</ref>.<br />
<br />
=== همسر و فرزندان شیخ بهائی ===<br />
همسر شیخ بهائی دختر علی منشار عاملی زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت<ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰</ref>. برخی بر این عقیدهاند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده میتوان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانستهاند<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲</ref>.<br />
<br />
== تحصیلات شیخ بهائی ==<br />
[[لبنان]] کنونی در عصری که شیخ بهائی به دنیا آمد مهدِ فرهنگ تشیع بود، محمد دوران کودکی و نوجوانی را در آن سرزمین سپری کرد. خواندن و نوشتن، قرآن، احکام شرعی و نماز را نزد مادر، پدر، معلّمان جبع و بعلبک فراگرفت و با مِهر علی (علیه السلام) و اولادش رشد یافت.<br />
شیخ بهائی مقداری از تحصیلات خود را در وطن فراگرفت. با هجرت پدر به ایران در زمان شاه طهماسب اول به اصفهان وارد شد و در آنجا نیز با تحصیل علوم مختلف ظرف مدت کوتاهی به مقبولیتی عام دست یافت و از سوی شاه عباس صفوی نهایت احترام را به خود اختصاص داد. <ref>امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۲۳۴</ref><br />
شیخ بهایی علوم اسلامی را در حوزههای علمیه قزوین و اصفهان فراگرفت. او سالیان دراز به کشورهای اسلامی از محضر بسیاری از علما کسب فیض نمود.<br />
<br />
== مذهب و مشرب شیخ بهائی ==<br />
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانوادهاش به [[شیعیان]] جبل عامل و نیز تالیفهای بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانستهاند. از شاخصترین این آثار قصیده معروف <big>وسیله الفوز و الاما</big>ن او در مدح [[حجت بن الحسن (مهدی)|امام زمان (عجل الله فرجه الشریف)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت <small>اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة</small> شروع میشود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی میخوانند. بهاءالدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹</ref>، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است.<ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲</ref>.<br />
<br />
محمدامین محبّی و احمد خَفاجی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۱۰۴</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان میکرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمردهاند<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲</ref>. احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه میکرد و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار مینمود.<br />
<br />
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کردهاند<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳</ref>، ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر [[کشاف (کتاب)|کشاف زمخشری]] حاشیه نوشته و حاشیهاش بر تفسیر بیضاوی علیرغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹</ref>.<br />
<br />
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علیرغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[میرفندرسکی]]، ملا صدرا، مجلسی اول و [[فیض کاشانی]]، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از [[ابن عربی|محیی الدینابنعربی]] با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴</ref>. از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفتهاند<ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲</ref>.<br />
<br />
بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی وی اهل چلهنشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود [[محمد تقی مجلسی|محمدتقی مجلسی]] تعلیم ذکر داده است<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴</ref>. با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از [[صوفیان]] و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است<ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷</ref>. خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش<ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶</ref> و در اشعارش از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است<ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴</ref>.<br />
<br />
== منزلت علمی و قلمی شیخ بهایی ==<br />
فقیه ربانی و عارف صمدانی، شیخ بهاالدین محمد عاملی، یکی از بزرگان و مفاخر و نوابغ اواخر قـرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری میباشد که در جامعیت و تنوع علوم و دانش، کمتر نظیری مـیتـوان بـر او پـیـدا نـمود او یکی از جامعترین افراد روزگار خویش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است، از این نظر برجستگی مشخصی در میان فقها و دانشمندان کسب کرده است و اگر او را نادرهای از نوادر و نابغهای از نوابغ نامیده باشیم، راه مبالغه نپیمودهایم و خود با تواضع و فـروتـنی خاصی، به این حقیقت اعتراف دارد، آنجا که میگوید: من در مباحثه و جدل، بر هر ذوفـنونی چیره شدم ولی هرگز نتوانستم با کسی که در یک فن استاد بود، حریف شوم.<br />
او آنچنان بزرگوار بود که اهل تسنن او را سنی شمرده و صوفیه او را از بزرگان تصوف میپنداشتند<ref>قمی، عباس، مشاهیر دانشمندان اسلام، ۱۳۵۱، ترجمه محمدجواد نجفی و محمدباقر کمرهای، تهران، اسلامیه</ref>.<br />
<br />
شیخ بهایی در زمینههای مختلف اطلاعات و آگاهی دارد و همین آگاهی و وسعت معلومات، نوعی جـاذبیت به آثار او بخشیده است که از میان انبوه آثار گذشتگان، کتابها و تالیفات او را بهصورت کتاب روز و مورد علاقه درآورده است فیالمثل در کتاب اربعین که یک کتاب حدیثی و فـقهی است، از مسائل ریاضی و هیات نیز استفاده کرده است و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در اختیار خواننده قرار داده است.<br />
وی مشرب عرفانی داشت و از برجستهترین عرفای زمان خود بود. لذا با میرداماد و میر فندرسکی مناسباتی داشت. دیوان اشعار مثنوی وی به سبک مولاناست و غزلیاتش شباهت بسیاری با غزلیات حافظ دارد<ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۱۵۳، دار الاضواء، بیروت لبنان، ۱۳۸۹ه. ق</ref>.<br />
<br />
== برخی از اساتید شیخ بهایی ==<br />
فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.<br />
<br />
منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به عبدالله بهابادی، مؤلف مشهور «حاشیه بر تهذیب منطق» معروف به «حاشیه ملا عبدالله».<br />
<br />
ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فراگرفت.<br />
<br />
طب را از حکیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.<br />
<br />
صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فراگرفت<ref> روضات الجنات، ج ۷، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان</ref>.<br />
همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضیدانان عصر خود بوده نیز درس خواندهاست.<br />
<br />
== شاگردان شیخ بهایی ==<br />
<br />
* ملا صدرا شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف معروف.<br />
<br />
* ملا محمدمحسن بن مرتضی بن محمود، معروف به فیض کاشانی، صاحب تفسیر صافی.<br />
<br />
* فیّاض لاهیجی.<br />
<br />
* نظامالدین بن حسین ساوجی.<br />
<br />
* سید حسین (در اعیان الشیعه «سید حسن» آمده است.) بن حیدر کرکی.<br />
<br />
* سید ماجد بحرانی.<br />
<br />
* شیخ جواد بغدادی، مشهور به فاضل جواد، صاحب شرح خلاصه الحساب و زبدة فی الاصول.<br />
<br />
* ملا خلیل غازی قزوینی.<br />
<br />
* میرزا رفیعالدین طباطبایی نائینی.<br />
<br />
* شیخ زینالدین عاملی، نوه شهید ثانی (در اعیان الشیعه آمده است که وی نوه «صاحب معالم» است.)<br />
<br />
* شرفالدین محمد رویدشتی (در اعیان الشیعه «شریفالدین» آمده است.)<br />
<br />
* شیخ محمد بن علی عاملی تبنینی.<br />
<br />
* مظفرالدین علی، که کتابی درباره زندگی شیخ بهایی نوشته است.<br />
<br />
* محمدتقی مجلسی، پدر علامه محمدباقر مجلسی.<br />
<br />
* شیخ محمود بن حسامالدین جزائری.<br />
<br />
* محقق سبزواری.<br />
<br />
* ملا عزالدین فرهانی مشهور به علینقی کمرهای، شاعر معروف قرن یازدهم.<br />
<br />
* عنایةالله علی کوهپایهای معروف به قهپایی، نویسنده «مجمع الرجال».<br />
<br />
* هاشم بن احمد بن عصامالدین اتکانی.<br />
<br />
* شیخ نجیبالدین علی بن محمد بن مکّی عاملی جیبلی جبعی.<br />
<br />
* محمدصالح بن احمد مازندرانی.<br />
<br />
* حسنعلی بن عبدالله شوشتری.<br />
<br />
* شیخ زینالدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم قدمی بحرانی.<br />
<br />
* ملا محمدباقر بن محمد مؤمن خراسانی، معروف به محقق شیخ الاسلام.<br />
<br />
* ملا محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، صاحب روضة المتقین (م ۱۰۷۰).<br />
<br />
* سید عزالدین حسینی کرکی عاملی، مشهور به مجتهد مفتی اصفهانی.<br />
<br />
* سلطانالعلما سید حسین حسینی مرعشی، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم<ref> آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۵، ص۸۵ - ۸۶</ref>.<br />
<br />
== آثار شیخ بهایی ==<br />
او یکی از پربرکتترین علمای جهان اسلام از نظر تالیف و تنوع در آن بوده است برخی تعداد تالیفات او را با توجه به رسالهها و تحشیهها و تعلیقهها، به عدد 200 جلد رساندهاند ولی تازهترین تحقیق در این مورد، تلاش و کوشش دانشمند محترم، جناب آقای دکتر محمدباقر حجتی، از اساتید محترم دانشگاه تهران است که به کنفرانس [[دمشق]] (در مورد شیخ بهایی) ارائه دادهاند و نشریه الثقافه الاسلامیه در شماره پنجم آن را نشر داده است. ایشان بر حسب تتبع و تفحص کاملی که داشته است، تعداد آنها را 123 جلد اعلام میکند و بر حسب دستهبندی که دارد، مینویسد:<br />
<br />
=== فقه (29 جلد) ===<br />
# اثنی عشریات: خمس، نماز، زکات، روزه، حج.<br />
# پاسخ سؤال شاه عباس.<br />
# پاسخ سؤالات شیخ صالح جابری.<br />
# اجوبه مسائل جزائریه.<br />
# احکام سجود و تلاوت.<br />
# جامع عباسی.<br />
# جواب مسائل شیخ جار.<br />
# حاشیه بر ارشاد الاذهان علامه حلی.<br />
# حاشیه بر قواعد علامه.<br />
# حاشیه بر قواعد شهید اول.<br />
# حاشیه بر احکام الشریعه علامه حلی.<br />
# الحبل المتین.<br />
# الحریریه.<br />
# الذبیحیه.<br />
# شرح فرائض نصیریه خواجه نصیرالدین طوسی.<br />
# فرائض بهائیه (بخش ارث).<br />
# قصر نماز در چهار مکان.<br />
# مسح بر قدمین.<br />
# مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.<br />
# رساله فی مباحث الکر.<br />
# رساله فی القصر والتخییر فی السفر.<br />
# شرح رساله فی الصوم.<br />
# شرح من لایحضره الفقیه.<br />
# رساله فی فقه الصلوه.<br />
# رساله فی معرفه القبله.<br />
# رساله فی فقه السجود.<br />
<br />
=== علوم قرآنی (9 جلد) ===<br />
<br />
حاشیه انوار التنزیل قاضی بیضاوی.<br />
<br />
حل الحروف القرآنیه.<br />
<br />
حاشیه کشاف زمخشری.<br />
<br />
اساله خواجه.<br />
<br />
تفسیر عین الحیوه.<br />
<br />
العروه الوثقی.<br />
<br />
تفسیر آیه شریفه (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی الکعبین) که در اربعین به تفصیل آمده است.<br />
<br />
تاویل الایات.<br />
<br />
اکسیر السعادتین (آیات الاحکام).<br />
<br />
=== حدیث (2 جلد) ===<br />
<br />
حاشیه کتاب من لایحضره الفقیه.<br />
<br />
اربعین (که ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذیرفته است).<br />
<br />
=== ادعیه و مناجات (6 جلد) ===<br />
<br />
حاشیه بر صحیفه سجادیه.<br />
<br />
الحدیقه الهلالیه.<br />
<br />
الحدیقه الاخلاقیه.<br />
<br />
شرع دعای صباح.<br />
<br />
مصباح العابدین.<br />
<br />
مفتاح الفلاح فی عمل الیوم واللیله.<br />
<br />
=== اصول اعتقادات (5 جلد) ===<br />
* اثبات وجود القائم.<br />
* اجوبه سید زین الدین.<br />
* الاعتقادیه.<br />
* مقارنه بین امامیه و زیدیه.<br />
* وجوب شکر المنعم.<br />
<br />
=== اصول فقه (5 جلد) ===<br />
# زبده الاصول.<br />
# شرح عضدی.<br />
# حاشیه زبده الاصول.<br />
# شرح حاشیه خطائی.<br />
# الوجیزه.<br />
<br />
=== رجال و اجازات (8 جلد) ===<br />
# اجازه او به میرداماد.<br />
# اجازه او به مجدالدین.<br />
# حاشیه خلاصه الاقوال علامه حلی.<br />
# حاشیه رجال نجاشی.<br />
# حاشیه معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانی.<br />
# طبقات الرجال.<br />
# الفوائد الرجالیه.<br />
# الاجازات.<br />
<br />
=== ادبیات و علوم عربی (28 جلد) ===<br />
# اسرار البلاغه.<br />
# تخمیس غزل خیالی بخارایی.<br />
# تهذیب البیان.<br />
# تعزیت نامه.<br />
# حاشیه بر مطول تفتازانی.<br />
# دیوان اشعار فارسی و عربی.<br />
# ریاض الارواح.<br />
# شیر و شکر.<br />
# طوطی نامه (شامل 2500 بیت).<br />
# فوائد صمدیه.<br />
# قصیده در مدح پیامبر خدا صلی الله علیه و آله.<br />
# کافیه.<br />
# کشکول (5 جلد).<br />
# لغزالفوائد الصمدیه.<br />
# لغزالقانون.<br />
# لغز کافیه.<br />
# لغز کشاف.<br />
# محاسن شعر سیف الدوله.<br />
# المخلاه.<br />
# مکتوب او به سید میرزا ابراهیم همدانی.<br />
# سوانح سفر الحجاز، معروف به مثنوی نان و حلوا.<br />
# نان و پنیر.<br />
# وسیله الفوز والامان فی مدح صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف.<br />
# پند اهل دانش به زبان گربه و موش.<br />
<br />
=== وقایع الایام (1 جلد) ===<br />
توضیح المقاصد فی ما اتفق فی ایام السنه.<br />
<br />
=== ریاضیات (20 جلد) ===<br />
# اسطرلاب.<br />
# انوار الکواکب.<br />
# بحر الحساب.<br />
# التحفه (اوزان شرعی).<br />
# تحفه حاتمی.<br />
# تحقیق جهت قبله.<br />
# تشریح الافلاک.<br />
# حاشیه تشریح الافلاک.<br />
# حاشیه شرح التذکره خواجه نصیر الدین طوسی در هیات.<br />
# حاشیه شرح قاضی زاده روحی.<br />
# الحساب.<br />
# حل اشکال عطارد و قمر.<br />
# خلاصه الحساب والهندسه.<br />
# شرح صحیفه.<br />
# صحیفه در اسطرلاب.<br />
# استعلام.<br />
# تقویم شمس با اسطرلاب.<br />
# القبله، ماهیت و علامات آن.<br />
# معرفه التقویم.<br />
# جبر و مقابله.<br />
<br />
=== حکمت و فلسفه (3 جلد) ===<br />
انکار جوهر الفرد.<br />
<br />
الوجود الذهنی.<br />
<br />
وحدت وجود.<br />
<br />
=== علوم غریبه (4 جلد) ===<br />
احکام النظر الی کتف الشاه.<br />
<br />
رساله جفر.<br />
<br />
جفر.<br />
<br />
فالنامه.<br />
<br />
و چند جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه و...<ref>دانشنامه جهان اسلام،"مدخل "شیخ بهایی" ازمحمدهانی ملاّ زاده</ref>.<br />
<br />
== وفات شیخ بهایی ==<br />
در مورد تاریخ وفات شیخ بهایی اقوال گوناگون وجود دارد. به طور کلی آن چه از این اقوال برمیآید وفات شیخ در دوازدهم [[شوال]] سال ۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ هجری قمری اتفاق افتاده است و چون صاحب تاریخ عالم آرای عباسی که نظرش معتبرتر از دیگران است و همچنین کتاب تنبیهات که تالیف خود را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است، سال ۱۰۳۰ را ذکر کردهاند، از این رو گفته کسانی که وفات شیخ را در این سال نوشتهاند، صحیح تر به نظر میرسد. در این صورت وفات شیخ در دوازدهم [[شوال|ماه شوال]] سال ۱۰۳۰ ه. ق در شهر اصفهان روی داده است.<br />
<br />
در قبر شیخ و آینه کاری آن شرح حالی به اجمال علامه مرحوم حاجی میرزا علیاکبر نوقانی مشهدی نگاشته که عین همان را نقل میکنیم:<br />
<br />
این شعر را شیخ بهائی گفت و دستور داد در [[آستان قدس رضوی|آستان قدس]] بنویسند.<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |ان جئت اقص قصة الشوق الیک |ان جئت الی الطوس فبا الله علیک }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |قبل عنی ضریح مولای و قل |قد مات بهائیک بالشوق الیک }}{{پایان شعر}}<br />
<br />
شیخ بهایی دارای قبری نورانی است که از آینه و مرمر بنا شده است و شیخ خبر داده که قبر من نورانی خواهد شد و این از همان حسن نیت و ارادت او به مقام شامخ [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] که پس از چندین صد سال قبر او را مانند قطعه ی بلور روشن نمودند.<br />
<br />
دور قبرش صندوق برنجی داشته که در اطراف آن این اشعار نوشته شده است<ref>عقیقی بخشایشی، تلخیص از کتاب فقهای نامدار شیعه، صفحه ۲۰۹</ref>.:<br />
<br />
{{شعر}}{{ب |شد از فراق تو جانا قد کشیده خمیده |هزار خار مغیلان به پای دیده خلیده }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |شب گذشته بیاد تو مردمان دو چشمم |هزار غوطه به خون خورد تا سفیده دمیده }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |بشور زار بود بیشتر چراگه آهو |بحیرتم که غزالم چرا ز دیده رمیده }}{{پایان شعر}}<br />
{{شعر}}{{ب |ای خاک تیره دلبر ما را نگاه دار |این نور چشم ماست که در بر گرفته }}{{پایان شعر}}<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:عالمان]]<br />
[[رده:عالمان شیعه]]<br />
[[رده:ایران]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C&diff=200013شیخ بهائی2024-03-24T02:21:51Z<p>Hadifazl: تغییر هدف تغییرمسیر از شیخ بهایی به بهاءالدین محمد عاملی</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[بهاءالدین محمد عاملی]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%AA_%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%87&diff=200012طریقت رفاعیه2024-03-24T02:20:00Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = طریقتهای صوفیه در مصر<br />
| تصویر = الطریقة الرفاعیة.jpg<br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =طریقت رفاعیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری =<br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = [[احمد رفاعی|ابوالعباس احمد بن أبی الحسن البطائحی الرفاعی]]<br />
| عقیده = <br />
}}<br />
<br />
<br />
'''طریقت رفاعیه''' یکی از بزرگترین و از اولین طریقتهای صوفیه میباشد که وارد مصر شده است. این طریقت منسوب به [[سید احمد رفاعی|أحمد بن أبی الحسن البطائحی]] از نوادگان [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیهالسلام)]] است. طریقت رفاعیه توسط شخصی به نام شیخ [[ابوالفتح واسطی]] از فرزندان [[احمد رفاعی]] که اصالتا عراقی بوده به [[مصر]] آورده شد. او در [[اسکندریه]] سکنی گزیده و این طریقت را در مصر گسترش داد. طریقت رفاعیه به انجام امور خارقالعاده و نامتعارف همچون راه رفتن بر روی آتش خوردن زغال گداخته و شیشه و مار، فرو کردن اجسام تیز در بدن معروفند.<br />
<br />
==تاریخچه==<br />
این طریقت در [[عراق]] تأسیس و سپس به دست شاگردان سید احمد رفاعی به سراسر جهان گسترش یافت. در حال حاضر این طریقت از طرق مهم صوفیه در [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، عراق و برخی کشورهای بالکان از جمله آلبانی و کوزوو دیده میشود. این طریقت بیشتر جنبه عملی دارد.<br />
<br />
==مؤسس==<br />
[[احمد رفاعی|احمد بن علی بن احمد]]، با کنیه ابوالعباس، معروف به ابنرفاعی، از عرفای شافعی قرن ششم و مؤسس طریقت رفاعیه میباشد.<br />
<br />
== باورهای طریقتی ==<br />
اعتقاد به [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]]، ترک ارتباط با افراد قسی القلب، زهد، مجاهده با نفس، [[صبر]] بر بلایا و تسلیم شدن در برابر آنها و ادعای اینکه شیخ رفاعی عالم به غیب بوده و میتوانسته مردگان را زنده کند. اعتقادشان در بیشتر مسائل اعتقادی همچون توحید مثل [[اشعری]]هاست.<br />
<br />
صوفیان رفاعی در هر سال یک هفته به به خلوتنشینی میپردازند که از روز بعد [[عاشورا]] (11 [[محرم الحرام|محرم]]) شروع شده و در 17 محرم تمام میشود در این هفت روز از همسران خود جدا شده، پیوسته در [[وضو]] دارند و از خوردن گوشت جانداران پرهیز کرده و روزانه صد مرتبه بر پیامبر و آل و صحابۀ او صلوات میفرستند و روزانه هر چقدر که توان دارند این اذکار را تکرار میکنند روز اول: لا إله إلا الله، روز دوم: یا الله، روز سوم: یا وهّاب، روز چهارم: یا حی، روز پنجم: یا مجید، روز ششم: یا معطی، روز هفتم: یا قدوس. البته این غیر اعمال و اورادی است به صورت عام در شبهای دوشنبه و جمعه انجام میدهند و آن اینکه بر روی دو زانو نشسته و بعد از خواندن سوره فاتحه از پیامبر و اولیائش بخصوص [[سید احمد رفاعی]] اجاز و مدد خواسته و شروع به خواندن اورا و اذکار و اشعار میکنند همچنین در شبهای جمعه دف و طبل میزنند<ref>[https://www.albawabhnews.com/2347297 البوابة نیوز].</ref>.<br />
<br />
== انشعابات == <br />
'''طریقت رفاعی''' در [[مصر]] انشعابی ندارد با این حال در بیشتر مناطق مصر پیروانی دارد به خصوص در اسوان، سوهاج و منیا بیشتر از جاهای دیگر این طریقت نفوذ دارد. همچنین تعداد افراد مرتبط با طریقت رفاعی مشخص نیست اما پیروان این طریقت یکی از پر جمعیتترین طریقتهای صوفیۀ مصر میباشد چنانکه بعضی این طریقت را بزرگترین طریقت صوفی که میلیونها نفر مرید دارد معرفی کردهاند.<br />
<br />
== شخصیتهای برجسته == <br />
[[پرونده:تصویر طریقه رفاعیه.jpg|بیقاب|راست|]]<br />
در حال حاضر شیخ این طریقت شیخ [[طارق رفاعی]] است، علاوه بر او ابوالفتح الوسطی و ابوالهدی الصیادی دو شخصیت معروف این طریقت هستند که در زمان سلطان عبدالحمید دوم از سلاطین عثمانی به مناصب عالی حکومتی رسیدند و از شخصیتهای معروف این طریقت در دورههای اخیر شیخ احمد کامل یاسین الرفاعی بود که قبل از شیخ طارق الرفاعی مقام شیخی این طریقت را به عهده داشته است.<br />
<br />
== اندیشهها و عقاید==<br />
=== اندیشههای کلامی === <br />
==== جایگاه عقل ====<br />
در طریقت رفاعیه بر جایگاه [[عقل]] و عقلا تاکید بسیار شده است. در این طریقت [[تقلید]] در [[اصول دین]] بر کسی که توانایی استدلال دارد مردود است. [[سید احمد رفاعی]] به مریدان توصیه میکند که فکر خود را از ظواهر علوم و اشتغالات فکری رها کنند. وی این اشتغالات را چهار قسم میداند: نخست القای [[خداوند]] که امری الهی است؛ دوم القای [[شیطان]] که وسواس است؛ سوم حدیث نفس که هواجس است؛ چهارم الهام خداوند که خواطر حقتعالی است. ایشان برای هر کدام از اینها علامتی ذکر کرده است: علامت القای خداوند مطابقت با علم است. علامت القای شیطان، میل به گناهان است. علامت هواجس، میل به شهوات و خواستهای نفس است و علامت خواطر الهی رضایت به وضع موجود و [[صبر]] بر آنچه از دست رفته است. <br />
<br />
==== استغاثه به پیامبر و اولیای الهی ====<br />
اعتقاد [[طریقه رفاعیه]] و [[شیعیان]] در مورد [[استغاثه]] و [[توسل]] به [[معصومین (ع)|معصومین (علیهمالسلام)]] به یکدیگر بسیار نزدیک است. به نظر آنها استغاثه چیزی جز درخواست [[شفاعت]] برای قضای حوائج و دفع مشکلات و برطرف شدن سختیها نیست.<br />
<br />
==== زیارت قبور ====<br />
[[رفاعیه]] زیارت قبور را مانند [[شیعیان]] مطلقا جایز و زیارت قبور اولیا الهی را به دلیل تقرب آنها به [[خداوند]] و محبت خدا به آنها شایسته میداند. <br />
<br />
==== حادث نبودن صفات الهی ====<br />
[[سید احمد رفاعی]] در تعریف [[توحید]] چنین گفته است:«وجدان تعظیم فی القلب یمنع عن التعطیل والتشبیه»<ref>الصیادی الرفاعی ابو مهدی، ''الطریقة الرفاعیة''، ص 23.</ref>؛ توحید، در یافت حس تعظیم و بزرگداشت خدا در دل است که مانع تعطیل (نفی هرگونه صفت از خدا) و تشبیه (انتساب صفات انسانی به خدا) است.<br />
<br />
==== نفی حلول و جسمانیت ====<br />
[[سید احمد رفاعی]] در بحث ظاهر [[قرآن]] و [[آیات محکم و متشابه]]، هرگونه جسمانیت را از خداوند نفی کرده و اموری مانند مکان، دست، چشم ... از خداوند بری میداند.<br />
<br />
==== نفی تفسیر به رای در تفسیر قرآن ====<br />
در این طریقت [[تفسیر قرآن]] خلاصه شده به آنچه [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)<br />
|پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] در تفسیر قرآن گفته و به شدت از تفسیر به رای بر حذر داشتهاند.<br />
<br />
==== محبت اهلبیت ====<br />
طریقۀ [[رفاعیه]] با استناد به آیۀ: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ|سوره = شوری|آیه = 23}}؛ معتقد به محبت اهلبیت [[نبی اکرم(ص)|نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] از روی اجلال و راستی است. آنها معتقدند که محبت را مقید به غلو نکردن دربارۀ اهلبیت (علیهمالسلام) کرده و بغض داشتن نسبت به یکی از [[صحابه پیامبر|صحابه]] یا پرداختن به اختلاف بین صحابه مصداق غلو ذکر میکنند.<br />
<br />
==== جبر و اختیار ====<br />
بزرگان این طریقه با صراحت اعتقاد خود را به مختار بودن انسان اعلام و برای آن اقامۀ دلیل میکنند. عبارتی از محمد مهدی آل خزام الصیادی الرفاعی نقل شده که گفته: «عالِم عارف، خود را نه مجبور میبیند و نه مسقل. نه جبری میبیند که او را از رسیدن به اهدافش باز میدارد و نه اختیاری در خود مییابد که او را به مفاسد میکشاند».<br />
<br />
==== قضا و قدر ====<br />
[[رفاعیه]] بر ایمان به قضا و قدر الهی تاکید دارند. بزرگان رفاعیه بر این باورند که اعتقاد به [[قضا و قدر]] الهی موجب از بین رفتن قدرت انتخاب و فرصت نیست؛ بلکه اعتقاد به قدر موجب اغتنام فرصت است<ref>الصیادی الرفاعی، محمد مهدی، ''فذلکة الحقیقة فی احکام الطریقة''، ص 119.</ref>.<br />
<br />
=== اندیشههای عرفانی ===<br />
<br />
==== مطابقت با شریعت ====<br />
اساس [[تصوف]] در نزد [[سید احمد رفاعی]]، احترام به [[شریعت]] است. وی بر این باور است که طریقتهای صوفیانه که با شریعت مخالفت میکنند [[کافر]] بوده و تا زمانی که بر اعمالشان نور نبوی نتابیده، عملشان باطل است.<br />
<br />
==== فقه و فقاهت ====<br />
در [[طریقت رفاعیه]] هر چهار مکتب فقهی [[اهل سنت]]، [[حنفیه]]، [[مالکیه]]، [[حنبلی]] و [[شافعی]] محترم هستند و تفاوتی بین آنها قائل نیستند.<br />
<br />
=== اندیشههای شیعی === <br />
با مطالعۀ عقاید [[طریقت رفاعیه]] و اعتقادات [[تشیع]] اشتراکات بسیاری را میتوان بین این دو دید.<br />
<br />
==== تولی و تبری ==== <br />
یکی از اشترکات [[طریقت رفاعیه]] و [[تشیع]]، [[تولی]] و [[تبری]] است.<br />
<br />
==== پیامبر مکرم اسلام و توسل به ایشان ====<br />
[[رفاعیه]] در اعتقادی نزدیک به شیعه باور به توسل و استغاثه به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] هستند. این طریقه بر این عقیده هستند که [[رفاعیه]] مانند [[شیعه]]، پیامبر را هدف غایی خلقت و اهلبیت آن حضرت و مشایخ رفاعیه را نور و امان اهل زمین میدانند. چنانکه در روایتی از [[جعفر بن محمد (صادق)]] چنین آمده است: «نحن أمانٌ لأِهل الارض کما أنّ النجوم أمانٌ لأهل السماء»<ref> شیخ صدوق، ''کمالالدین و تمام النعمة''؛ ؛ ج 1، ص 350.</ref>. البته در [[طریقت رفاعیه]]، [[سید احمد رفاعی]] را نیز مانند خاندان پیامبر، مظهر انوار و خلق شده از نور میدانند<ref> الصیادی، أبي الهدى محمد بن الحسن، ''قلادة الجواهر''، ص 46.</ref>.<br />
بر خلاف ذهنیتی که ممکن است دربارۀ مشایخ بزرگ [[صوفیه]] وجود داشته باشد که این افراد به دور از هرگونه فعالیت سیاسی یا اجتماعی بودند و فقط سر درگریبان خود به عزلت و ذکر مشغول بودند، شواهد تاریخی نشان از آن دارد که برخی [[صوفیان]] به فکر جامعۀ خود نیز بودند و به تناسب موضوعی که پیش میآمد کنش و واکنش متناسبی نشان میدادند. در این نوشتار به نمونههایی از این فعالیتها اشاره میکنیم.<br />
<br />
== توصیه به خلیفه عباسی == <br />
هرچند اطلاعات چندانی از فعالیت سیاسی و اجتماعی [[سید احمد رفاعی]] به ما نرسیده است؛ اما گفته شده که شخصیت ایشان منحصر در تصوف نبود؛ بلکه وی همواره پیروان خود را از همراهی حاکمان ظالم و مجالست با والیانی که به [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]] عمل نمیکنند باز میداشت. او میگوید: «همانا اگر اهل دنیا با کرامت برخورد کنی به تو اهانت خواهند کرد و اگر دوستشان بداری به تو دشمنی خواهند کرد و در هر حال از تو عیبجوی میکنند».<br />
<br />
[[احمد رفاعی]] نامهای ناصحانه به خلیفۀ وقت عباسی (المستجدبالله) نوشته و در آن او را به رعایت احکام و حدود الهی دعوت کرده و او را از فریفته شدن به امور دنیوی باز میدارد. <br />
<br />
=== رفاعیه و سیاست ===<br />
شیخ '''طارق یاسین الرفاعی''' همواره تاکید میکند که [[صوفیه]] باید خود را از سیاست دور نگه دارد. وی معتقد است که تصوف جریانی دینی است؛ نه سیاسی.<br />
<br />
وی میگوید: من در مقام شیخ طریقت<ref>ایشان بعد از عموی خود، احمد کامل یاسین در نوامبر سال 2008 م، شیخ طریقت رفاعیه شد.</ref>، نمیتوانم مریدان را به خط سیاسی خاصی ترغیب کنم؛ بلکه من فقط از لحاظ تربیتی و دینی مربی هستم. ایشان در سال 2012 م، آمادگی خود را جهت تأسیس '''«مجلس خدام رفاعیه»''' اعلام کرد. وی هرچند احزاب سیاسی با صبغۀ صوفیانه را رد میکند ولی مشارکت [[صوفیان]] در احزاب را مردود نمیداند. او همچنین پیوستن هزاران [[صوفی]] به [[طریقت رفاعیه]] و حضورشان در مراسم طریقت را نمایش در عرصۀ سیاسی میداند.<br />
<br />
==== عضویت در حزب المصریین الاحرار ==== <br />
''طارق الرفاعی'' در سپتامبر سال 2011 م، به عضویت '''«حزب المصریین الاحرار»''' در آمد. ''ساویرس'' مؤسس این حزب و برخی اعضای آن [[مسیحی]] هستند و حزبی با مشی لیبرال است. وی در آوریل سال 2012 م، از حزب استعفا کرد.<br />
<br />
=== رفاعیه و اخوانالمسلمین ===<br />
مواضع شیخ '''طارق یاسین الرفاعی''' در قبال [[اخوانالمسلمین]]، منعطفتر از دیگر طریقتهای تصوف است. این نزدیکی بیشتر در حوزۀ مسائل سیاسی دیده میشود. ایشان با انتشار نامهای بهصورت رسمی از [[محمد مرسی]] حمایت کرد. وی در مصاحبهای گفت: [[صوفیه]] با [[اخوانالمسلمین]] اختلاف اعتقادی ندارد و اختلاف این دو سیاسی است.<br />
<br />
=== رفاعیه و تشیع ===<br />
هرچند [[شیعیان]] کمی در [[مصر]] زندگی میکنند؛ اما نزدیکی عقیدتی [[تصوف]] و [[تشیع]] این ترس را در دیگر گروهها _خصوصا سلفیها_ ایجاد کرده است که تصوف با پیروان بسیار خود، پتانسیل اصلی گسترش تشیع در مصر است. از همین روی سران تصوف مصر از هر موقعیت برای رفع این اتهام استفاده میکنند و گاه در بیان عقاید خود که به تفکرات تشیع نزدیک است جانب احتیاط را رعایت میکنند. [[طریقت رفاعیه]] نیز از این موضوع مستثنا نیست. این طریقه به دلیل اشتراک عقاید، که در برخی موارد همان عقاید تشیع است، متهم به شیعهگری و گسترش آن در مصر بوده است. شیخ طارق الرفاعی در پاسخ به ادعاهایی مبنی بر گسترش تشیع در مصر از راه تصوف گفت: «تصوف دروازۀ تشیع نیست و این اتهامی است که سلفیهای تندرو با خطدهی [[عربستان]] به صوفیه وارد میکنند. حب [[اهل بیت]] که نقطۀ اشتراک [[تشیع]] و [[تصوف]] است به معنی دعوت ما به تشیع نیست؛ بلکه گسترش علم است. این موضوع بر عهدۀ [[الأزهر|الازهر]] است که نقش خود را در هدایت فکری مصر ایفا کند».<br />
<br />
=== رفاعیه و ایران ===<br />
طارق الرفاعی معتقد است [[ایران]] کشوری پیشرفته است که به انرژی هستهای و تولید برق از آن دست یافته و همچنین در زمینۀ ساخت سلاح نیز موفق بوده است. ما در آینده به آن فناوری نیازمند خواهیم بود و رابطۀ با ایران از این حیث لازم است. چرا وقتی با [[اسرائیل]] رابطه برقرار میکنیم با ایران رابطه نداشته باشیم؟ تنها مشکل ایران، تفکر [[شیعی]] است که با طبیعت جامعۀ مصری ناسازگار است و برای همین عدهای از رابطه با [[ایران]] هراس دارند. از همین رو رابطۀ دیپلماتیک و تجاری با [[ایران]] ضروری است.<br />
<br />
=== تعامل با ادیان ===<br />
طارق الرفاعی در سال 2013 م، به جمعیت موسوم به '''«آدم»''' پیوست. این جمعیت در پی نزدیکی و احترام متقابل ادیان و محکوم کردن اهانت به ادیان است. ایشان پیوستن به این گروه را در مسیر هدف اسلام میانه که همان هدف تصوف است توصیف کرد. ایشان همچنین در کریسمس سال2014 م، به دیدار نمایندۀ پاپ در مصر رفته و ضمن تبریک سال جدید میلادی بر [[وحدت]] و دوستی [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] تأکید کرده بود.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[طریقتهای صوفیه در مصر]]<br />
* [[سید احمد رفاعی|احمد رفاعی]]<br />
<br />
== پیوند به بیرون ==<br />
* [https://fa.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C احمد بن علی رفاعی].<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* کتاب ''جریانهای معاصر تصوف در مصر طریقت رفاعیه''؛ نوشتۀ حامد عبدالهی سفیدان.<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
[[رده:تصوف]]<br />
[[رده:مصر]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%AA_%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%87&diff=200011طریقت رفاعیه2024-03-24T02:19:17Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب<br />
| عنوان = طریقتهای صوفیه در مصر<br />
| تصویر = الطریقة الرفاعیة.jpg<br />
| توضیح تصویر = <br />
| نام =طریقت رفاعیه <br />
| نام رایج = <br />
| تاریخ شکل گیری = <br />
| قرن شکل گیری =<br />
| مبدأ شکل گیری =<br />
| موسس = [[احمد رفاعی|ابوالعباس احمد بن أبی الحسن البطائحی الرفاعی]]<br />
| عقیده = <br />
}}<br />
<br />
<br />
'''طریقت رفاعیه''' یکی از بزرگترین و از اولین طریقتهای صوفیه میباشد که وارد مصر شده است. این طریقت منسوب به [[سید احمد رفاعی|أحمد بن أبی الحسن البطائحی]] از نوادگان [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیهالسلام)]] است. طریقت رفاعیه توسط شخصی به نام شیخ [[ابوالفتح واسطی]] از فرزندان [[احمد رفاعی]] که اصالتا عراقی بوده به [[مصر]] آورده شد. او در [[اسکندریه]] سکنی گزیده و این طریقت را در مصر گسترش داد. طریقت رفاعیه به انجام امور خارقالعاده و نامتعارف همچون راه رفتن بر روی آتش خوردن زغال گداخته و شیشه و مار، فرو کردن اجسام تیز در بدن معروفند.<br />
<br />
==تاریخچه==<br />
این طریقت در [[عراق]] تأسیس و سپس به دست شاگردان سید احمد رفاعی به سراسر جهان گسترش یافت. در حال حاضر این طریقت از طرق مهم صوفیه در [[جمهوری عربی مصر|مصر]]، عراق و برخی کشورهای بالکان از جمله آلبانی و کوزوو دیده میشود. این طریقت بیشتر جنبه عملی دارد.<br />
<br />
==مؤسس==<br />
[[احمد رفاعی|احمد بن علی بن احمد]]، با کنیه ابوالعباس، معروف به ابنرفاعی، از عرفای شافعی قرن ششم و مؤسس طریقت رفاعیه میباشد.<br />
<br />
== باورهای طریقتی ==<br />
اعتقاد به [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]]، ترک ارتباط با افراد قسی القلب، زهد، مجاهده با نفس، [[صبر]] بر بلایا و تسلیم شدن در برابر آنها و ادعای اینکه شیخ رفاعی عالم به غیب بوده و میتوانسته مردگان را زنده کند. اعتقادشان در بیشتر مسائل اعتقادی همچون توحید مثل [[اشعری]]هاست.<br />
<br />
صوفیان رفاعی در هر سال یک هفته به به خلوتنشینی میپردازند که از روز بعد [[عاشورا]] (11 [[محرم الحرام|محرم]]) شروع شده و در 17 محرم تمام میشود در این هفت روز از همسران خود جدا شده، پیوسته در [[وضو]] دارند و از خوردن گوشت جانداران پرهیز کرده و روزانه صد مرتبه بر پیامبر و آل و صحابۀ او صلوات میفرستند و روزانه هر چقدر که توان دارند این اذکار را تکرار میکنند روز اول: لا إله إلا الله، روز دوم: یا الله، روز سوم: یا وهّاب، روز چهارم: یا حی، روز پنجم: یا مجید، روز ششم: یا معطی، روز هفتم: یا قدوس. البته این غیر اعمال و اورادی است به صورت عام در شبهای دوشنبه و جمعه انجام میدهند و آن اینکه بر روی دو زانو نشسته و بعد از خواندن سوره فاتحه از پیامبر و اولیائش بخصوص [[سید احمد رفاعی]] اجاز و مدد خواسته و شروع به خواندن اورا و اذکار و اشعار میکنند همچنین در شبهای جمعه دف و طبل میزنند<ref>[https://www.albawabhnews.com/2347297 البوابة نیوز].</ref>.<br />
<br />
== انشعابات == <br />
'''طریقت رفاعی''' در [[مصر]] انشعابی ندارد با این حال در بیشتر مناطق مصر پیروانی دارد به خصوص در اسوان، سوهاج و منیا بیشتر از جاهای دیگر این طریقت نفوذ دارد. همچنین تعداد افراد مرتبط با طریقت رفاعی مشخص نیست اما پیروان این طریقت یکی از پر جمعیتترین طریقتهای صوفیۀ مصر میباشد چنانکه بعضی این طریقت را بزرگترین طریقت صوفی که میلیونها نفر مرید دارد معرفی کردهاند.<br />
<br />
== شخصیتهای برجسته == <br />
[[پرونده:تصویر طریقه رفاعیه.jpg|بیقاب|راست|]]<br />
در حال حاضر شیخ این طریقت شیخ [[طارق رفاعی]] است، علاوه بر او ابوالفتح الوسطی و ابوالهدی الصیادی دو شخصیت معروف این طریقت هستند که در زمان سلطان عبدالحمید دوم از سلاطین عثمانی به مناصب عالی حکومتی رسیدند و از شخصیتهای معروف این طریقت در دورههای اخیر شیخ احمد کامل یاسین الرفاعی بود که قبل از شیخ طارق الرفاعی مقام شیخی این طریقت را به عهده داشته است.<br />
<br />
== اندیشهها و عقاید==<br />
=== اندیشههای کلامی === <br />
==== جایگاه عقل ====<br />
در [[طریقت رفاعیه در مصر|طریقت رفاعیه]] بر جایگاه [[عقل]] و عقلا تاکید بسیار شده است. در این طریقت [[تقلید]] در [[اصول دین]] بر کسی که توانایی استدلال دارد مردود است. [[سید احمد رفاعی]] به مریدان توصیه میکند که فکر خود را از ظواهر علوم و اشتغالات فکری رها کنند. وی این اشتغالات را چهار قسم میداند: نخست القای [[خداوند]] که امری الهی است؛ دوم القای [[شیطان]] که وسواس است؛ سوم حدیث نفس که هواجس است؛ چهارم الهام خداوند که خواطر حقتعالی است. ایشان برای هر کدام از اینها علامتی ذکر کرده است: علامت القای خداوند مطابقت با علم است. علامت القای شیطان، میل به گناهان است. علامت هواجس، میل به شهوات و خواستهای نفس است و علامت خواطر الهی رضایت به وضع موجود و [[صبر]] بر آنچه از دست رفته است. <br />
<br />
==== استغاثه به پیامبر و اولیای الهی ====<br />
اعتقاد [[طریقه رفاعیه]] و [[شیعیان]] در مورد [[استغاثه]] و [[توسل]] به [[معصومین (ع)|معصومین (علیهمالسلام)]] به یکدیگر بسیار نزدیک است. به نظر آنها استغاثه چیزی جز درخواست [[شفاعت]] برای قضای حوائج و دفع مشکلات و برطرف شدن سختیها نیست.<br />
<br />
==== زیارت قبور ====<br />
[[رفاعیه]] زیارت قبور را مانند [[شیعیان]] مطلقا جایز و زیارت قبور اولیا الهی را به دلیل تقرب آنها به [[خداوند]] و محبت خدا به آنها شایسته میداند. <br />
<br />
==== حادث نبودن صفات الهی ====<br />
[[سید احمد رفاعی]] در تعریف [[توحید]] چنین گفته است:«وجدان تعظیم فی القلب یمنع عن التعطیل والتشبیه»<ref>الصیادی الرفاعی ابو مهدی، ''الطریقة الرفاعیة''، ص 23.</ref>؛ توحید، در یافت حس تعظیم و بزرگداشت خدا در دل است که مانع تعطیل (نفی هرگونه صفت از خدا) و تشبیه (انتساب صفات انسانی به خدا) است.<br />
<br />
==== نفی حلول و جسمانیت ====<br />
[[سید احمد رفاعی]] در بحث ظاهر [[قرآن]] و [[آیات محکم و متشابه]]، هرگونه جسمانیت را از خداوند نفی کرده و اموری مانند مکان، دست، چشم ... از خداوند بری میداند.<br />
<br />
==== نفی تفسیر به رای در تفسیر قرآن ====<br />
در این طریقت [[تفسیر قرآن]] خلاصه شده به آنچه [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)<br />
|پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] در تفسیر قرآن گفته و به شدت از تفسیر به رای بر حذر داشتهاند.<br />
<br />
==== محبت اهلبیت ====<br />
طریقۀ [[رفاعیه]] با استناد به آیۀ: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ|سوره = شوری|آیه = 23}}؛ معتقد به محبت اهلبیت [[نبی اکرم(ص)|نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] از روی اجلال و راستی است. آنها معتقدند که محبت را مقید به غلو نکردن دربارۀ اهلبیت (علیهمالسلام) کرده و بغض داشتن نسبت به یکی از [[صحابه پیامبر|صحابه]] یا پرداختن به اختلاف بین صحابه مصداق غلو ذکر میکنند.<br />
<br />
==== جبر و اختیار ====<br />
بزرگان این طریقه با صراحت اعتقاد خود را به مختار بودن انسان اعلام و برای آن اقامۀ دلیل میکنند. عبارتی از محمد مهدی آل خزام الصیادی الرفاعی نقل شده که گفته: «عالِم عارف، خود را نه مجبور میبیند و نه مسقل. نه جبری میبیند که او را از رسیدن به اهدافش باز میدارد و نه اختیاری در خود مییابد که او را به مفاسد میکشاند».<br />
<br />
==== قضا و قدر ====<br />
[[رفاعیه]] بر ایمان به قضا و قدر الهی تاکید دارند. بزرگان رفاعیه بر این باورند که اعتقاد به [[قضا و قدر]] الهی موجب از بین رفتن قدرت انتخاب و فرصت نیست؛ بلکه اعتقاد به قدر موجب اغتنام فرصت است<ref>الصیادی الرفاعی، محمد مهدی، ''فذلکة الحقیقة فی احکام الطریقة''، ص 119.</ref>.<br />
<br />
=== اندیشههای عرفانی ===<br />
<br />
==== مطابقت با شریعت ====<br />
اساس [[تصوف]] در نزد [[سید احمد رفاعی]]، احترام به [[شریعت]] است. وی بر این باور است که طریقتهای صوفیانه که با شریعت مخالفت میکنند [[کافر]] بوده و تا زمانی که بر اعمالشان نور نبوی نتابیده، عملشان باطل است.<br />
<br />
==== فقه و فقاهت ====<br />
در [[طریقت رفاعیه]] هر چهار مکتب فقهی [[اهل سنت]]، [[حنفیه]]، [[مالکیه]]، [[حنبلی]] و [[شافعی]] محترم هستند و تفاوتی بین آنها قائل نیستند.<br />
<br />
=== اندیشههای شیعی === <br />
با مطالعۀ عقاید [[طریقت رفاعیه]] و اعتقادات [[تشیع]] اشتراکات بسیاری را میتوان بین این دو دید.<br />
<br />
==== تولی و تبری ==== <br />
یکی از اشترکات [[طریقت رفاعیه]] و [[تشیع]]، [[تولی]] و [[تبری]] است.<br />
<br />
==== پیامبر مکرم اسلام و توسل به ایشان ====<br />
[[رفاعیه]] در اعتقادی نزدیک به شیعه باور به توسل و استغاثه به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)]] هستند. این طریقه بر این عقیده هستند که [[رفاعیه]] مانند [[شیعه]]، پیامبر را هدف غایی خلقت و اهلبیت آن حضرت و مشایخ رفاعیه را نور و امان اهل زمین میدانند. چنانکه در روایتی از [[جعفر بن محمد (صادق)]] چنین آمده است: «نحن أمانٌ لأِهل الارض کما أنّ النجوم أمانٌ لأهل السماء»<ref> شیخ صدوق، ''کمالالدین و تمام النعمة''؛ ؛ ج 1، ص 350.</ref>. البته در [[طریقت رفاعیه]]، [[سید احمد رفاعی]] را نیز مانند خاندان پیامبر، مظهر انوار و خلق شده از نور میدانند<ref> الصیادی، أبي الهدى محمد بن الحسن، ''قلادة الجواهر''، ص 46.</ref>.<br />
بر خلاف ذهنیتی که ممکن است دربارۀ مشایخ بزرگ [[صوفیه]] وجود داشته باشد که این افراد به دور از هرگونه فعالیت سیاسی یا اجتماعی بودند و فقط سر درگریبان خود به عزلت و ذکر مشغول بودند، شواهد تاریخی نشان از آن دارد که برخی [[صوفیان]] به فکر جامعۀ خود نیز بودند و به تناسب موضوعی که پیش میآمد کنش و واکنش متناسبی نشان میدادند. در این نوشتار به نمونههایی از این فعالیتها اشاره میکنیم.<br />
<br />
== توصیه به خلیفه عباسی == <br />
هرچند اطلاعات چندانی از فعالیت سیاسی و اجتماعی [[سید احمد رفاعی]] به ما نرسیده است؛ اما گفته شده که شخصیت ایشان منحصر در تصوف نبود؛ بلکه وی همواره پیروان خود را از همراهی حاکمان ظالم و مجالست با والیانی که به [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]] عمل نمیکنند باز میداشت. او میگوید: «همانا اگر اهل دنیا با کرامت برخورد کنی به تو اهانت خواهند کرد و اگر دوستشان بداری به تو دشمنی خواهند کرد و در هر حال از تو عیبجوی میکنند».<br />
<br />
[[احمد رفاعی]] نامهای ناصحانه به خلیفۀ وقت عباسی (المستجدبالله) نوشته و در آن او را به رعایت احکام و حدود الهی دعوت کرده و او را از فریفته شدن به امور دنیوی باز میدارد. <br />
<br />
=== رفاعیه و سیاست ===<br />
شیخ '''طارق یاسین الرفاعی''' همواره تاکید میکند که [[صوفیه]] باید خود را از سیاست دور نگه دارد. وی معتقد است که تصوف جریانی دینی است؛ نه سیاسی.<br />
<br />
وی میگوید: من در مقام شیخ طریقت<ref>ایشان بعد از عموی خود، احمد کامل یاسین در نوامبر سال 2008 م، شیخ طریقت رفاعیه شد.</ref>، نمیتوانم مریدان را به خط سیاسی خاصی ترغیب کنم؛ بلکه من فقط از لحاظ تربیتی و دینی مربی هستم. ایشان در سال 2012 م، آمادگی خود را جهت تأسیس '''«مجلس خدام رفاعیه»''' اعلام کرد. وی هرچند احزاب سیاسی با صبغۀ صوفیانه را رد میکند ولی مشارکت [[صوفیان]] در احزاب را مردود نمیداند. او همچنین پیوستن هزاران [[صوفی]] به [[طریقت رفاعیه]] و حضورشان در مراسم طریقت را نمایش در عرصۀ سیاسی میداند.<br />
<br />
==== عضویت در حزب المصریین الاحرار ==== <br />
''طارق الرفاعی'' در سپتامبر سال 2011 م، به عضویت '''«حزب المصریین الاحرار»''' در آمد. ''ساویرس'' مؤسس این حزب و برخی اعضای آن [[مسیحی]] هستند و حزبی با مشی لیبرال است. وی در آوریل سال 2012 م، از حزب استعفا کرد.<br />
<br />
=== رفاعیه و اخوانالمسلمین ===<br />
مواضع شیخ '''طارق یاسین الرفاعی''' در قبال [[اخوانالمسلمین]]، منعطفتر از دیگر طریقتهای تصوف است. این نزدیکی بیشتر در حوزۀ مسائل سیاسی دیده میشود. ایشان با انتشار نامهای بهصورت رسمی از [[محمد مرسی]] حمایت کرد. وی در مصاحبهای گفت: [[صوفیه]] با [[اخوانالمسلمین]] اختلاف اعتقادی ندارد و اختلاف این دو سیاسی است.<br />
<br />
=== رفاعیه و تشیع ===<br />
هرچند [[شیعیان]] کمی در [[مصر]] زندگی میکنند؛ اما نزدیکی عقیدتی [[تصوف]] و [[تشیع]] این ترس را در دیگر گروهها _خصوصا سلفیها_ ایجاد کرده است که تصوف با پیروان بسیار خود، پتانسیل اصلی گسترش تشیع در مصر است. از همین روی سران تصوف مصر از هر موقعیت برای رفع این اتهام استفاده میکنند و گاه در بیان عقاید خود که به تفکرات تشیع نزدیک است جانب احتیاط را رعایت میکنند. [[طریقت رفاعیه]] نیز از این موضوع مستثنا نیست. این طریقه به دلیل اشتراک عقاید، که در برخی موارد همان عقاید تشیع است، متهم به شیعهگری و گسترش آن در مصر بوده است. شیخ طارق الرفاعی در پاسخ به ادعاهایی مبنی بر گسترش تشیع در مصر از راه تصوف گفت: «تصوف دروازۀ تشیع نیست و این اتهامی است که سلفیهای تندرو با خطدهی [[عربستان]] به صوفیه وارد میکنند. حب [[اهل بیت]] که نقطۀ اشتراک [[تشیع]] و [[تصوف]] است به معنی دعوت ما به تشیع نیست؛ بلکه گسترش علم است. این موضوع بر عهدۀ [[الأزهر|الازهر]] است که نقش خود را در هدایت فکری مصر ایفا کند».<br />
<br />
=== رفاعیه و ایران ===<br />
طارق الرفاعی معتقد است [[ایران]] کشوری پیشرفته است که به انرژی هستهای و تولید برق از آن دست یافته و همچنین در زمینۀ ساخت سلاح نیز موفق بوده است. ما در آینده به آن فناوری نیازمند خواهیم بود و رابطۀ با ایران از این حیث لازم است. چرا وقتی با [[اسرائیل]] رابطه برقرار میکنیم با ایران رابطه نداشته باشیم؟ تنها مشکل ایران، تفکر [[شیعی]] است که با طبیعت جامعۀ مصری ناسازگار است و برای همین عدهای از رابطه با [[ایران]] هراس دارند. از همین رو رابطۀ دیپلماتیک و تجاری با [[ایران]] ضروری است.<br />
<br />
=== تعامل با ادیان ===<br />
طارق الرفاعی در سال 2013 م، به جمعیت موسوم به '''«آدم»''' پیوست. این جمعیت در پی نزدیکی و احترام متقابل ادیان و محکوم کردن اهانت به ادیان است. ایشان پیوستن به این گروه را در مسیر هدف اسلام میانه که همان هدف تصوف است توصیف کرد. ایشان همچنین در کریسمس سال2014 م، به دیدار نمایندۀ پاپ در مصر رفته و ضمن تبریک سال جدید میلادی بر [[وحدت]] و دوستی [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] تأکید کرده بود.<br />
<br />
== جستارهای وابسته ==<br />
* [[طریقتهای صوفیه در مصر]]<br />
* [[سید احمد رفاعی|احمد رفاعی]]<br />
<br />
== پیوند به بیرون ==<br />
* [https://fa.wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C احمد بن علی رفاعی].<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
== منابع ==<br />
* کتاب ''جریانهای معاصر تصوف در مصر طریقت رفاعیه''؛ نوشتۀ حامد عبدالهی سفیدان.<br />
<br />
{{فرق و مذاهب}}<br />
<br />
[[رده:فرق و مذاهب]] <br />
[[رده:تصوف]]<br />
[[رده:مصر]]</div>Hadifazlhttps://fa.wikivahdat.com/w/index.php?title=%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B5%D8%B1&diff=200010طریقتهای صوفیه در مصر2024-03-24T02:17:01Z<p>Hadifazl: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:خانقاه_خوند_طوغای.jpg|بیقاب|چپ|بندانگشتی|]]<br />
'''طریقتهای صوفیه در مصر'''، از قرن سوم تا هفتم بهتدریج برخی [[صوفیه]] به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با صوفیان بزرگی چون ذوالنونِ مصری، شیبان راعی، ابوبکر مصری، ابوعلی کاتب، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به [[مصر]] عزیمت کردند.<br />
<br />
== نخستین صوفیان ایرانی ==<br />
اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی 322)، ابنفارض (متوفی632)، یحییبنموسی قناوی (متوفی 625)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی 662) و عفیفالدین تلمسانی (متوفی 690). از قرن دوم تا قرن هفتم صوفیان نزد امیران و مردم [[مصر]] محترم بودند. برخی از آنان امیران را [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] میکردند، مانند ابوالحسن بُنان حمال (متوفی 312) که ابنطولون (مؤسس خاندان طولونیان در مصر) را امربهمعروف کرد، ابوالحسن علیبنمحمد دینوری (متوفی 331) که از امیران سلسلۀ اِخشیدی انتقاد میکرد، و ابوبکر محمدبناحمدبن سهل رَملی نابلسی که به علت سخنانش علیه فاطمیان، به دستور المعزّ در 263 به قتل رسید. تقریباً تا پایان دورۀ فاطمیان مصر (364ـ567)، زاهدان و عارفان یا حلقههای کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان میپرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی592) یا به طور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. کوههای «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند.<br />
<br />
== اولین خانقاه در مصر ==<br />
از نیمۀ دوم قرن ششم در [[مصر]] [[خانقاه]] برپا شد و در آنجا تصوف جمعی پدید آمد. [[صلاح الدین ایوبی|صلاحالدین ایوبی]] در 569 برای اقامت صوفیانی که از سرزمینهای دیگر به مصر میآمدند خانهای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. این خانه که در دورۀ فاطمیان متعلق به شخصی بهنام سعیدالسعداء بود به خانقاه سعیدالسعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژۀ خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد.<br />
<br />
=== شیخ المشایخ الصوفیه === <br />
صلاحالدین ایوبی برای اولین بار صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی 617) را شیخالشیوخ خانقاه سعید السعداء کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. البته در دورۀ فاطمیان لقب «شیخالصوفیه» وجود داشت، اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. حکومتهای بعدی نیز با انتصاب شیخالشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند. <br><br />
مقام شیخالشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصر محمدبن قَلاوون (متوفی 741) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملکناصر در 727 خانقاه ناصریه را ساخت و مجدالدین موسیبن احمدبنمحمود اَقصَرائی/ آقسرایی (متوفی 740) را شیخالشیوخ آنجا کرد، مقام شیخالشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. این مقام تا زمان ملکاشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملکاشرف بعد از ساختن مدرسۀ اشرفیه در 778، ضیاءالدین قزوینی را شیخالشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظامالدین اصبهانی (متوفی 783)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخالشیوخ ناصریه بود. همچنین ملکمظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخالاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمیگذاشت و آنان را ملامت میکرد.<br />
<br />
== اوج تصوف در کشور مصر ==<br />
قرن هفتم دورۀ شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حملۀ صلیبیها از غرب و حملۀ مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. برخی از این صوفیان خود بنیانگذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقۀ رفاعیه، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقۀ احمدیه یا بَدَویه، [[ابراهیم دسوقی|ابراهیم دَسوقی]] از مغرب که طریقۀ بَرهانیه منسوب به اوست و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه.<br />
در دورۀ ممالیک (648ـ922) حمایت از صوفیه و ساختن [[خانقاه]] ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانۀ تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت میکردند. تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه، حمام، کتابخانه، محل خلوت مشایخ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشمپزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند. <br />
در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی، در خانقاه جمالیه فقه حنفی، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب، همچنین تفسیر و قرائت قرآن و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس میشد و خواندن احیاء علومالدین، رسالۀ قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود.<br />
<br />
== رابطۀ بین صوفیان و دیگر عالمان ==<br />
در دورۀ ممالیک، صوفیه و علمای اهل سنّت مناسبات مسالمتآمیز داشتند و تعالیم صوفیه تا پایان قرن هفتم، در مدارس علوم دینی پذیرفته بود و برخی صوفیه، مانند ابن عطاءالله اسکندرانی در مدرسۀ علوم دینی منصوریه تدریس میکردند و برخی هم در الازهر درس میخواندند و در همانجا به تدریس میپرداختند. عدهای از [[مشایخ الازهر|مشایخالازهر]] خود جزو صوفیه بودند و فقها آنان را از اولیا و ارباب احوال میشمردند. در اواخر دورۀ ممالیک، صوفیه توسط طرفداران [[ابن تیمیه]] و بعضی از فقها مورد نقد قرار گرفتند.<br />
<br />
== طریقتهای صوفیه در دورۀ عثمانی ==<br />
پس از فتح مصر توسط عثمانیان تعداد طریقهها رو به افزایش نهاد و شیوخ سجاده (مشایخ طریقهها) معمولاً از کسانی انتخاب میشدند که نسبشان به خلیفۀ اول یا دوم یا امام علی علیهالسلام میرسید. به کسی که نسلش به خلیفۀ اول میرسید، «شیخبکری» میگفتند که صاحب مقام نقیب الاشراف نیز بود و از وظایف او، بررسی صحت انتساب افراد به پیامبر و صحابه و همچنین نظارت بر امور آنان بود. به کسی که نسلش به خلیفۀ دوم میرسید، «شیخعِنانه» یا «اولاد عِنان» میگفتند و کسی را که نسلش به امام علی علیهاسلام میرسید، «شیخسادات» مینامیدند و مقام چنین شخصی با شیخبکری همپایه بود. طریقههای مهم این دوره در مصر عبارت بودند از: [[طریقت رفاعیه|رفاعیه]]، [[قادریه]]، احمدیه (با شاخههای بَیوممیه و شَعراویه و شَناویه)، برهانیه.<br />
سلاطین عثمانی به صوفیه احترام میگذاشتند؛ نزد آنان میرفتند و طلب دعا و شفاعت میکردند و دست آنان را میبوسیدند از جمله سلطان سلیم اول برای برخی از صوفیه که در فتح مصر از او حمایت کرده بودند اموالی فرستاد و آنان را از مالیاتهای دولتی معاف کرد.<br />
در قرن سیزدهم که فرانسه، عثمانیها را از مصر بیرون راند و مصر را اشغال کرد (1212ـ1216/1797ـ1801)، ناپلئون وزارتخانهای با حضور دَه تن از مشایخ و علما تشکیل داد. یکی از این اعضا، خلیل بکری، نقیبالاشراف و شیخ سجادۀ بکریه، بود. وظیفۀ این وزارتخانه حفظ امنیت عمومی، تهیۀ خواربار و تأمین امکانات بهداشتی بود. بعد از آنکه عثمانیها به کمک انگلیسیها، فرانسویها را بیرون راندند، مدتی میان عثمانیها و ممالیک جنگ و گریز ادامه داشت تا آنکه محمدعلی پاشا با حمایت مردم و تشویق شیوخی چون عبدالله شَرقاوی، در 1200/1805 حکومت را پذیرفت او خلیل بکری را که با فرانسه همکاری کرده بود از مقامهایش برکنار و محمد ابوسعود بکری را شیخ سجادۀ بکریه و شیخالمشایخ کرد. او از 1216تا 1227/ 1801ـ1812 شیخالشیوخ بود. بعد از ابوسعود، پسرش (محمد بکری) شیخ سجاده شد و محمد علی پاشا فرمانی مبنی بر نظارت محمد بکری بر طریقههای صوفیه در مصر و همچنین نظارت بر تکیهها و زاویهها و ضریحهای آنجا صادر کرد.<br />
<br />
از زمان محود علی پاشا نظارت بر طریقههای صوفیه حول اصل «حقِ قِدَم» شکل گرفت؛ به معنای حق تقدم حضور در اجتماع و تبلیغ برای طریقههایی بود که زودتر از دیگر طریقهها به ناحیهای وارد شده بودند. چنین طریقههایی از امکانات و منافع مادّی و آزادی بیشتر و طرفداران زیادتر برخوردار میشدند. این حق مدتها مانع ورود و تبلیغ طریقههای غیر مصری بود. حکومت، حق قدم را به رسمیت میشناخت.<br />
<br />
در دورۀ اسماعیل پاشا (1280ـ1296/ 1863ـ1879)، اختیارات شیخالمشایخ علی بکری (متوفی 1297/1880) افزایش یافت. فعالیت سیاسی او در حمایت از اسماعیل پاشا، در برابر مداخلات اروپاییان، به او موقعیتی برجسته در میان ملیگرایان داد. وجهۀ علمی او نیز چندان بود که توفیق پاشا، جانشین اسماعیل پاشا، در برابر فشار اصلاحطلبان و مخالفان صوفیه برای تغییراتی در آیینهای صوفیه، همواره میگفت که بدون همکاری و رضایت علی بکری هیچ اصلاحی نمیتوان کرد. پس از درگذشت علی بکری فشار اصلاحطلبان سبب شد که توفیق پاشا، عبدالباقی بکری (شیخالمشایخ طریقتهای صوفیه) را مجبور کند از برخی اعمال صوفیه، که اصلاحطلبان آنها را بدعت میدانستند، ممانعت کند. از جملۀ این اعمال، دوشَه (گذشتن شیخ با مَرکب از روی بدن مریدان) و حَضرَه بود.<br />
<br />
== صوفیه و جنبشهای مخالف با تصوف == <br />
پس از فوت عبدالباقی (1309/1892)، برادرش محمد توافیق بکری شیخالمشایخ و شیخ سجادۀ بکریه شد. در دورۀ وی، مخالفت اصلاحطلبان با صوفیه افزایش یافت. [[محمد عبده]] که از 1317/1899 مفتی مصر شده بود، به برخی آداب صوفیه، از جمله موالید (جشن زادروز پیامبر اکرم و مشایخ طریقتها)، اعتراض کرد. [[عبدالعزیز جاویش|عبدالعزیز جاویش]]، از دیگر اصلاحطلبان، نیز در 1309/1892 در نامهای سرگشاده، به توفیق بکری بشدت انتقاد نمود. [[رشید رضا|رشیدرضا]] (شاگرد محمد عبده) و طرفدارانش که خود را سَلَفیه مینامیدند، در مجلۀ المنار مقالاتی از [[رشید رضا|رشیدرضا]] و کسانی که از صوفیه به سبب ادعای داشتن علم باطن و بزرگداشت قبور اولیا و به کار بردن آلات غنا و گفتن ذکر همراه با رقص انتقاد میکردند، منتشر مینمودند. رشیدرضا، محمد توفیق را برای اصلاح کردن فرق صوفیه تحت فشار میگذاشت.<br />
<br />
سرانجام در 1313/1895، خدیو عباس دوم حلمی لایحهای به نام «لایحهالطرقالصوفیه» صادر کرد و محمد توفیق بکری مسئول اجرای آن گردید. در این لایحه انتصاب شیوخ سجاده و زوایا به دیوان اوقاف سپرده شده بود. بند دیگری از این لاحیه دربارۀ تشکیل «المجلس الصوفی» بود، که بنا بر آن میبایست شورایی از بیست تن از مشایخ برگزیدۀ طریقهها تشکیل میشد و آنان از میان خود هشت تن را انتخاب میکردند. شیخالمشایخ از این هشت تن میبایست چهارتن را انتخاب کند تا عضو دائمی شورایی شوند که با شیخالمشایخ در سرپرستی امور طریقهها همکاری میکرد. تصمیمات شورا در صورتی که به اتفاق آرا بود، اجرا میشد.<br />
موضعگیریهای سیاسی بکری سبب شد که وی در 1329/1911مجبور به کنارهگیری شود. جانشین وی، عبدالحمید بکری، نسبت به انگلیس هیچ موضع سیاسیای اتخاذ نکرد. در این دوره، چند طریقه، از جمله عظیمیه، حبیبیه، دَمرداشیه و ادریسیه به رسمیت شناخته شدند.<br />
<br />
در دوران عبدالحمید بکری، دو گروه دیگر به مخالفان صوفیه پیوستند: جنبش ا[[اخوان المسلمین|خوانالمسلمین]] که [[حسن البنا|حسنالبنّا]] و جنبش [[وهابیت|وهابیه]]. جنبش وهابیه که تا 1331/ 1913سازماندهی نداشت، از 1332/1914 مبارزه با تصوف را به شکل سازمان یافتهای با عنوان «[[جامعةالشریعه لتعاون العالمین بالکتاب و السنه المحمدیه|جامعةالشریعه لتعاون العالمین بالکتاب و السُنّه المُحَمّدیه]]» آغاز کرد. محمود خَطّاب سُبکی، از مشایخالازهر و مؤسس جامعهالشریعه، در نقد صوفیه از عقاید [[ابن تیمیه|ابنتیمیه]] و ابنقَیم جوزیه استفاده میکرد.<br />
در 1325ش/ 1946 ملک فاروق، احمد مراد بکری (آخرین شیخالمشایخ از خاندان بکری و فرزند عبدالحمید) را به علت فعالیتهایش در حمایت از جداییطلبان سودانی، از مقام شیخالمشایخی برکنار کرد و احمد ساوی، از علمای [[الأزهر|الازهر]] و شاگرد [[محمد عبده]]، را شیخالمشایخ نمود.<br />
<br />
احمد ساوی در 1336ش/1957 استعفا داد و به جای او [[محمد محمود علوان]] (شیخ علوانیۀ خلوتیه، متوفی 1348ش/ 1969)، شیخالمشایخ شد. در دورۀ محمد علوان، مجلهای ادواری به نام الاسلام و التصوف زیر نظر شورای صوفیه منتشر شد، چند طریقه به رسمیت شناخته شد، هواداران طریقهها افزایش یافتند و نقش متصوفه در اجرای مراسم و اعیاد مذهبی، از جمله مراسم موالید، بیشتر شد. در این دوره نیز بحث میان مخالفان و موافقان تصوف ادامه داشت که عمدتاً در دو ماهنامه منعکس میشد: ماهنامۀ «المسلم» ترجمان سازمان عشیرۀ محمدیه وابسته به طریقۀ محمدیۀ شاذلیه و «الاعتصام» ماهنامۀ جامعهالشریعه<ref>پروانه عروجنیا، دانشنامه جهان اسلام. ج7. ص431-443</ref>.<br />
<br />
== رسمیت یافتن نهاد تصوف در مصر ==<br />
در چهارم نوامبر سال 1812 م محمد علی پاشا طبق فرمانی در کنار شیخ الأزهر به آنها رسمیت داد<ref>https://masralarabia.net/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%B1/676695-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%88%D9%81%D9%8A%D8%A9-77-%D8%B7%D8%B1%D9%8A%D9%82%D8%A9-%D9%8A%D8%AA%D8%A8%D8%B9%D9%87%D8%A7-15-%D9%85%D9%84%D9%8A%D9%88%D9%86%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%B6%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%8A%D8%A8%D8%AF%D8%A3-%D8%A8%D8%A8%D9%8A%D8%B9%D8%A9</ref>. و در سال 1976 م مجمعی با عناون [[المجلس الأعلی للطرق الصوفیة|المجلس الأعلی للطرق الصوفیة]] که برای تنظیم امور صوفیان تأسیس شده و از 77 طریقت صوفی شناخته شده 67 طریقت در این مجمع ثبت گردیده است. تعداد صوفیان مصر به تصریح شیخ مشایخ طرق صوفیه دکتر [[عبدالهادی القصبی]] حدود 15 میلیون نفر است<ref>https://www.gololy.com/2012/06/14/15402/%D9%83%D9%85-%D9%8A%D8%A8%D9%84%D8%BA-%D8%B9%D8%AF%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%88%D9%81%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%8A-%D9%85%D8%B5%D8%B1%D8%9F-%D8%A7%D9%82%D8%B1%D8%A3-%D8%A5%D8%AC%D8%A7%D8%A8.html</ref> و فقط در قاهره 41 طریقت صوفی مشغول به فعالیت است.<br />
<br />
== زیارتگاه صوفیان ==<br />
و در مصر 6000 مقام و ضریح وجود دارد که 1000 مقام بین عموم مشهورند و محل زیارت صوفیان است و فقط در قاهره 294 زیارتگاه و ضریح وجود دارد که از آن جمله میتوان به مقام سیده زینب و سیده نفیسه اشاره کرد. <br />
بیشتر طریقتهای صوفیۀ مصر به طریقت بدویه، رفاعیه، قادریه (جیلانیه)، شاذلیه، دسوقیه (برهامیه)، خلوتیه و عزمیه بر میگردند و این هفت طیقت اصلی مرجع همۀ طریقتهای صوفیه مصر میباشد.<br />
<br />
== صوفیه مصر و حاکمیت ==<br />
طریقتهای صوفیه در مصر از زمان [[جمال عبدالناصر]] و بعد از او انور سادات و بعد از او حسنی مبارک حامی و همراه حاکمان وقت و سیاستهای حاکمیت بودند. اما در زمان مرسی به مخالفت با او برخاستند و بعد از مرسی از سیسی حمایت کرده و شیخ مشایخ طرق صوفیه [[عبدالهادی القصبی]] شعار لا إله إلا الله السیسی حبیب الله سرداد<ref>https://www.aljazeera.net/encyclopedia/organizationsandstructures/2017/12/4/%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B9%D9%84%D9%89-%D9%84%D9%84%D8%B7%D8%B1%D9%82-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%88%D9%81%D9%8A%D8%A9-%D8%A8%D9%85%D8%B5%D8%B1</ref> و این خود نشان از نزاع و اختلاف بین [[اخوان المسلمین|اخوانیها]] و صوفیه در مصر است.<br />
بیشتر صوفیان مصر در هفته دوبار دوشنبه شبها و شبهای جمعه در مساجد گرد آمده و حلقههای دائرهای تشکیل داده و به مدح پیامبر و خواندن اذکار مشغول میشوند که به این عمل «الحضرة» گفته میشود.<br />
<br />
== طریقتهای صوفیه مصر ==<br />
طریقتهای صوفیهای که در [[المجلس الأعلی للطرق الصوفیة|المجلس الأعلی للطرق الصوفیة]] مصر ثبت شدهاند عبارتند از<ref>https://sufiordersgate.com/ar/</ref>:<br />
<br />
=== [[شاذلیه]] === <br />
{{فهرست ستونی|2}}<br />
1. [[الطریقة الحسینیة الشاذلیة]]<br><br />
2. [[الطریقة الحصافیة الشاذلیة]]<br><br />
3. [[الطریقة الخطیبیة الشاذلیة]]<br><br />
4. [[الطریقة المحمدیة الشاذلیة]]<br><br />
5. [[الطریقة الجوهریة الشاذلیة]]<br><br />
6. [[الطریقة الحامدیة الشاذلیة]]<br><br />
7. [[الطریقة الحسینیة الشاذلیة]]<br><br />
8. [[الطریقة السلامیة الشاذلیة]]<br><br />
9. [[الطریقة العروسیة الشاذلیة]]<br><br />
10. [[الطریقة البکریة الشاذلیة]]<br><br />
11. [[الطریقة العفیفیة الشاذلیة]]<br><br />
12. [[الطریقة الفاسیة الشاذلیة]]<br><br />
13. [[الطریقة الصدیقیة الشاذلیة]]<br><br />
14. [[الطریقة الحبیبیة الشاذلیة]]<br><br />
15. [[عزمیه|الطریقة العزمیة الشاذلیة]]<br><br />
16. [[الطریقة العفیفیة الهاشمیة الشاذلیة]]<br><br />
17. [[الطریقة الهاشمیة المدنیة الشاذلیة]]<br><br />
18. [[الطریقة الفیضیة الشاذلیة]]<br><br />
19. [[الطریقة القاوقجیة الشاذلیة]]<br><br />
20. [[الطریقة المدنیة الشاذلیة]]<br><br />
{{پایان}}<br />
<br />
=== [[خلوتیه]] ===<br />
{{فهرست ستونی|2}}<br />
1. [[الطریقة الرضوانیة الخلوتیة]]<br><br />
2. [[الطریقة الضیفیة الخلوتیة]]<br><br />
3. [[الطریقة البهوتیة الخلوتیة]]<br><br />
4. [[الطریقة الخضیریة الخلوتیة]]<br><br />
5. [[الطریقة المسلمیة الخلوتیة]]<br><br />
6. [[الطریقة الغنیمیة الخلوتیة]]<br><br />
7. [[الطریقة الشبراویة الخلوتیة]]<br><br />
8. [[الطریقة المرواانیة الخلوتیة]]<br><br />
9. [[الطریقة العلوانیة الخلوتیة]]<br><br />
10. [[الطریقة الطاهریة العامریة الخلوتیة]]<br><br />
11. [[الطریقة السمانیة الخلوتیة]]<br><br />
12. [[الطریقة المغازیة الخلوتیة]]<br><br />
13. [[الطریقة الجودیة الخلوتیة]]<br><br />
14. [[الطریقة الدمرداشیة الخلوتیة]]<br><br />
15. [[الطریقة المصیلحیة الخلوتیة]]<br><br />
16. [[الطریقة الجنیدیة الخلوتیة]]<br><br />
17. [[الطریقة الدومیة الخلوتیة]]<br><br />
18. [[الطریقة العمرانیة القبیسیة الخلوتیة]]<br><br />
19. [[الطریقة الخلوتیة المحمدیة]]<br><br />
20. [[الطریقة الهاشمیة الخلوتیة الأحمدیة]]<br><br />
21. [[الطریقة القصبیة الخلوتیة]]<br><br />
22. [[الطریقة الهراویة الحنفیة الخلوتیة]]<br><br />
23. [[الطریقة الصاویة الخلوتیة]]<br><br />
{{پایان}}<br />
<br />
=== [[طریقت بدویه|احمدیه بدویه]] ===<br />
طریقت بدویه یا احمدیه یکی از گستردهترین طریقتهای صوفیه مصر که به به شیخ احمد بن علی البدوی منسوب است. این طریقت انشعابات زیادی دارد که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:<br />
<br />
[[الطریقة التسقیانیة الأحمدیة]] و [[الطریقة المنایفیة الأحمدیة]] و [[الطریقة الأمبابیة الأحمدیة]] و [[الطریقة السطوحیة الأحمدیة]] و [[الطریقة الکناسیة الأحمدیة]] و [[الطریقة المرازقة الأحمدیة]] و [[الطریقة الحمودیة الأحمدیة]] و [[الطریقة الجوهریة الأحمدیة]] و [[الطریقة الفرغلیة الأحمدیة]] و [[الطریقة الشناویة الأحمدیة]] و [[الطریقة الزاهدیة الأحمدیة]] و [[الطریقة الشعیبیة الأحمدیة]] و [[الطریقة البیومیة الأحمدیة]]<br />
<br />
=== [[برهامیه]] ===<br />
{{فهرست ستونی|2}}<br />
1. [[الطریقة الدسوقیة|الطریقة الدسوقیة المحمدیة]]<br><br />
2. [[شرنوبیه و مواضع|الطریقة الشرنوبیة البرهامیة]]<br><br />
3. [[طریقت شهاویه و مواضع|الطریقة الشهاویة البرهامیة]]<br><br />
4. [[الطریقة المجاهدیة البرهامیة]]<br><br />
5. [[الطریقة السعیدیة البرهامیة]]<br><br />
{{پایان}}<br />
<br />
=== [[قادریه]] ===<br />
1. [[الطریقة القادریة الفارضیة]]<br><br />
2. [[الطریقة القادریة القاسمیة]]<br />
<br />
=== [[نقشبندیه]] ===<br />
1. [[الطریقة النقشبندیة]]<br><br />
2. [[الطریقة الکردیة النقشبندیة]]<br />
<br />
=== [[ادریسیه]] ===<br />
1. [[الطریقة الجعفریة الأحمدیة المحمدیة]]<br><br />
2. [[الطریقة الإدریسیة الأحمدیة]]<br />
<br />
=== [[طریقت رفاعیه|رفاعیه]] ===<br />
'''طریقت رفاعیه''' یکی از بزرگترین و از اولین طریقتهای صوفیه میباشد که وارد مصر شده است. این طریقت منسوب به [[سید احمد رفاعی|أحمد بن أبی الحسن البطائحی]] از نوادگان [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی کاظم (علیهالسلام)]] است. این طریقه توسط شیخ [[ابوالفتح واسطی]] از فرزندان [[احمد رفاعی]] که عراقی بوده به [[مصر]] آورده شد.<br />
<br />
=== [[تیجانیه]] ===<br />
=== [[خلیلیه]] ===<br />
=== [[رحیمیه]] ===<br />
=== [[سعدیه]] ===<br />
=== [[عزازیه]] ===<br />
=== [[عنانیه]] ===<br />
<br />
== پانویس ==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
[[رده:صوفیه]]<br />
[[رده:طریقتهای صوفیه]]<br />
[[رده:مصر]]</div>Hadifazl