مراتب فهم پذیری قرآن

از ویکی‌وحدت

مراتب فهم پذیری قرآن از مسائل مهم در علوم قرآنی است که در این مقاله این مساله از منظر فریقین مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مباحث مطرح شده در این قسمت بررسی روایاتی است که به عنوان روایات بطون مطرح گردیده است.

مراتب فهم پذیری قرآن

بعد از اثبات اصل فهم پذیری قرآن از منظر قرآن و سنت و نیز اتفاق و اشتراک دیدگاه فریقین در این زمینه، اینک به مراتب فهم پذیری قرآن می‌پردازیم:

الف - شکی نیست که مراتب فهم انسان‌ها در موضوعات گوناگون متفاوت بوده و هر قدر سطح عقلانی و اندیشه انسان‌ها قوی‌تر باشد به همان میزان برداشت‌های عالی‌تری از منابع معرفتی خواهند داشت.

ب - از مختصات قرآن کریم - که قطعا یکی از ابعاد اعجاز آن نیز شمرده می‌شود – آن است که حقائق عالیه در این کتاب اسمانی بگونه‌ای تنظیم شده است که برای تمامی زمان‌ها و همه اقشار گوناگون انسان‌ها- با همه تفاوت‌هائی که در سطوح فکری شان وجود دارد - قابلیت هدایگری داشته و معارف عالیه اش پاسخگوی تمامی نیازهای بشریت درهمه ادوار بشری می‌باشد.

عمق معارف قرآنی بگونه‌ای است که عجائب و شگفتی‌های آن بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمان‌ها با تدبر و تعمق و نیز متمسک شدن بدان برترین حیات علمی، فکری، اجتماعی، سیاسی و...را برای خویش فراهم کند.

درروایات اهل بیت ع نیز به گستردگی معانی و محتوای قرآنی و نیز سلسله مراتب فهم آن نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است چنانکه از امام صادق ع نقل شده است:

کتاب خدا در چهار مرتبه است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق اما عبارت آن برای عوام است و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیاء و حقایق آن برای انبیا است. [۱]

گفتار امام علی علیه‌السلام در مراتب فهم پذیری قرآن

اما م علی ع در گفتاری مراتب سه گانه ای را برای فهم و درک قرآن مطرح نموده می‌فرماید:

بخشی از معارف قرآن برای عالم و جاهل قابل فهم است. برخی دیگر از معارف الهی تنها برای کسانی قابل فهم است که از ذهنی صاف و قلبی مهذب برخوردار باشند و برخی معارف الهی در قرآن نیز فقط برای خداوند، ملائکه الهی و راسخان در علم، معلوم می‌باشد. [۲]

ج - در بیانات اهل بیت ع، قرآن، بعنوان مادبه الله شمرده شده است: آن هذا القرآن مادبه الله فتعلموا مادبته [۳]، مفهوم این گفتار آن است که قرآن از ظرفیت گسترده‌ای برخوردار بوده که هر یک از انسان‌ها به تناسب استعداد و توانائی فکری شان می‌توانند از آن بهره گیرند.

تبصره: از آنجا که مراتب فهم قرآن بحسب ظرفیت‌ها و سطح علمی انسان‌ها متفاوت می‌باشد این امر سبب پیدایش تفاسیر گوناگون ادبی، هنری، فلسفی، عرفانی و.... در سطوح مختلف گردیده است.

سوال: چگونه ممکن است قرآن برای همه اعصار و همه اقشار انسان‌ها در طول زمان قابل بهره‌برداری باشد؟

چگونه ممکن است حقائق و معارف قرآن در همه اعصار و برای همه انسان‌ها قابلیت بهره گیری داشته باشد؟ ایا این سخن بمعنای آن نیست که کلمات و‌ترکیبات قرآنی دارای معانی متعدد بوده و بتدریج هر یک از آنها برای عده‌ای مکشوف می‌گردد و یا بمعنای آن نیست که یک حقیقت دارای معانی طولی است که بتدریج در استمرار زمان کشف می‌شود؟

در پاسخ این سئوال باید گفت:

هر دو احتمالی که بیان گردید در قرآن کریم متصور است بدین معنا که اولا قرآن کریم بدلیل ظرفیت عظیم هنری و شکلی و محتوائی -‌تراکیب، هیئات و کلمات بکار رفته در آن - بیانگر حقیقتی واحد است که از مراتب گسترده‌ای برخوردار است و بتدریج در طول زمان این مراتب مکشوف می‌گردد.

ثانیا برخی آیات قرآن مشتمل بر معانی و نکات متعددی بوده که بتدریج برای انسان‌ها کشف می‌گردد. به عبارت دیگر تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قرآن گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می‌باشد. از طرفی هر دو نوع قابلیت معنائی در قرآن – توسعه طولی و عرضی - بگونه‌ای که پایانی برای آن متصور نیست، بیانگر اعجاز این کتاب اسمانی نیز می‌باشد.

بحثی در معانی ظاهری و باطنی قرآن در روایات – روایات بطون

یکی از مباحثی که در زمینه مراحل فهم قرآن لازم است مورد بررسی قرار گیرد روایاتی است که بیانگر وجود معانی بطنی برای قرآن کریم می‌باشد.

در منابع روائی فریقین روایاتی وجود دارد که بیانگر آن است که قرآن علاوه بر معانی ظاهری، مشتمل بر معانی باطنی نیز می‌باشد بگونه‌ای که چنین معانی از دسترسی عموم خارج بوده و فقط خواص قادرند آگاهی از آن پیدا کنند. در اغاز روایات فریقین را دراین‌باره نقل نموده و آنگاه دیدگاه مفسرین را نسبت به آن بیان می‌کنیم:

روایات بطون معانی قرآن

از حمران بن أعین نقل شده است که امام باقر ع در پاسخ سئوال او نسبت به مفهوم " معانی ظاهری و باطنی قرآن" فرمود: ظهره الذین نزل فیهم القرآن، وبطنه الذین عملوا بمثل أعمالهم یجری فیهم ما نزل فی أولئک [۴]

تبیین: در این روایت مراد از معانی ظاهری قرآن کسانی هستند که در زمان نزول قرآن حاضر بوده و قرآن با عنایت به عقائد و رفتار آنها نازل شده است و مراد از معانی باطنی قرآن کسانی هستند که نظیر اعمال مردم عصر نزول را انجام داده در نتیجه سنت و سرنوشتی که بر آنان جاری شده بود بر اینان نیز جریان دارد. بنابراین مراد از معانی بطنی جری و تطبیق سنت‌ها و احکام قرآنی بر مردمی است که در اعصار گوناگون پدید می‌ایند.

امام صادق ع به نقل از رسول اکرم ص می‌فرماید: ....فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن...وله ظهر وبطن فظاهره حکم وباطنه علم، ظاهره أنیق وباطنه عمیق، له نجوم [۵]

مفاد حدیث مذکوران است که ظاهر قرآن از سنخ حکم بوده و باطنش از مقوله علم است بعلاوه اینکه ظاهرش زیبا و باطنش بسیار عمیق است. درروایتی دیگر از پیامبر ص نقل شده است که: " آن للقرآن ظهرا وبطنا، ولبطنه بطن إلى سبعة أبطن " [۶]

در این حدیث – هر چند مرسل است – برای قرآن لایه‌های هفتگانه باطنی که بیانگر گستردگی و عمق معارف قرآنی است اثبات شده است. دررایتی دیگر که از رسول الله (صلى الله علیه وآله) رسیده است که فرمود: ما أنزل الله عز وجل آیة إلا لها ظهر وبطن، وکل حرف حد، وکل حد مطلع [۷]

حدیث مذکور نیز بیانگر آن است که درجنب معانی ظاهری همه آیات قرآنی، معانی باطنی نیز وجود دارد. از فضیل بن یسار نقل شده است که از امام باقر علیه‌السلام در تفسیر روایت "ما من القرآن آیة، إلا ولها ظهر وبطن " آن حضرت در پاسخ فرمود: مراد از ظهرقرآن، تنزیل و مراد از بطن قرآن، تاویل قرآن می‌باشد. [۸]


عبدالرزاق در تفسیرش روایتی را از ابن عباس نقل می‌کند که او تفسیر قرآن را در چهار مرتبه قرار می‌داد: مرتبه اول آن بصورتی است که فقط برای افراد عرب – و کسانی که اشنائی به لغت عرب دارند- قابل درک است. مرتبه دوم آن بگونه‌ای است که هیچکس – عرب و غیر عرب - نسبت به عدم آگاهی از آن معذور نیست. مرتبه سوم مختص عالمان خاص بوده و علم به مرتبه چهارم آن نیز به خداوند اختصاص داشته و از دیگران پوشیده می‌باشد. [۹]

ایشان بعد از ذکر مراتب چهارگانه تفسیر می‌نویسد: وهذا تقسیم صحیح. - [۱۰]

دیدگاه مفسران فریقین پیرامون روایات بطون و مراتب فهم قرآن

باید گفت قول به اشتمال قرآن بر معانی باطنی از اموری است که اغلب مفسران و عالمان علوم قرآنی فریقین بدان اذعان داشته و اختصاص به مذهب خاص ندارد. اینان معتقدند دلیل این امر آیات و روایات و نیز برخی براهین عقلی است که در اثبات آن بیان گردیده است. در اینجا گفتار برخی از اندیشمندان فریقین را در تبیین مطلب مذکور بیان می‌کنیم:

زرکشی در البرهان

ایشان در زمینه مراتب فهم قرآن تحت عنوان "فی حاجة المفسر إلى الفهم والتبحر فی العلوم" و با توجه به روایاتی که در بیان مراتب چهارگانه فهم قرآن – عبارات اشارات لطائف و حقائق رسیده است، می‌نویسد:

کتاب الله بحره عمیق، وفهمه دقیق، لا یصل إلى فهمة إلا من تبحر فی العلوم، وعامل الله بتقواه فی السر والعلانیة، وأجله عند مواقف الشبهات. واللطائف والحقائق لا یفهمها فیه إلا من القى السمع وهو شهید، فالعبارات للعموم وهی للسمع، والإشارات للخصوص وهی للعقل، وللطائف للأولیاء وهی المشاهد، والحقائق للأنبیاء، وهی الاستسلام.

ایشان هریک از مراتب چهار گانه فوق را مشتمل بر معانی ظاهر و باطن دانسته و اظهار می‌دارد مراد از ظاهرقرآن، تلاوت و مراد از باطن قرآن، فهم آن می‌باشد:


وللکل وصف ظاهر وباطن، وحد ومطلع، فالظاهر التلاوة، والباطن الفهم، ایشان درادامه به اقوال برخی از عالمان در زمینه مراتب گسترده فهم قرآن اشاره نموده و از برخی آنان نقل می‌کند که هر ایه، ظرفیت 60 هزار برداشت را داراست و از برخی دیگر نقل می‌کند که قرآن مشتمل بر 77هزار نوع علم می‌باشد.[۱۱]

ایشان در ادامه به تبین نکته مذکور پرداخته و می‌نویسد: از آنجا که همه علوم زیر‌مجموعه افعال و صفات الهی قرار دارند بنابراین قرآن را می‌توان شرح همه این علوم که- بیانگر ذات، صفات و افعال خداوند هستند- دانست. بدیهی است این امر مستلزم وجود مراتب گسترده در معانی قرآن و فهم آن می‌باشد. [۱۲]

ایشان به نقل از سهل‌ بن‌ عبدالله‌ دربارة‌ لایه‌های‌ معنایی‌ قرآن‌ (بطون) می‌گوید:

اگر خداوند به هر انسان در برابر حرفی از قرآن قدرت هزار نوع فهم را تفضل کند باز به معانی نهائی قرآن نخواهد رسید بجهت آن‌که قرآن کلام خداوند و بیان اوصاف الهی است بنابراین همانگونه که وجود مقدس الله بی نهایت است کلامش نیز بی نهایت خواهد بود. هر فرد تنها بمقدار استطاعتش قدرت برداشت از آن را خواهد داشت. [۱۳]

سیوطی‌ در الاتقان فی علوم القرآن

ایشان ‌ در الاتقان ضمن نقل‌ روایات ودیدگاه‌ عالمان‌ پیشین‌ در معنای ظاهر و باطن شش وجه را در این زمینه نقل می‌کند. ایشان در بین وجوه مطرح شده وجه ششم را موید به روایتی از ابن عباس می‌داند. گفتار ایشان در وجه ششم این است که برخی می‌گویند: مراد از معنای ظاهر ی قرآن، تلاوه ظاهری و و مراد از باطن، فهم و درک قرآن می‌باشد.


ایشان در تایید این وجه به روایتی از ابن عباس استشهاد می‌کند:

إن القرآن ذو شجون وفنون وظهور وبطون.... وظهر وبطن فظهره التلاوة وبطنه التأویل فجالسوا به العلماء وجانبوا به السفهاء –- [۱۴]

سیوطی در الاتقان در روایتی از ابی درداء نقل می‌کند که فقاهت واقعی مبتنی بر آن است که به معانی ظاهری قرآن بسنده نکرده و آن‌را دارای وجوه و معانی گسترده بدانیم:


وقال ابن سبع فی شفاء الصدور ورد عن أبی الدرداء أنه قال لا یفقه الرجل کل الفقه حتى یجعل للقرآن وجوها -انتهى [۱۵]

سعدالدین‌ تفتازانی‌

ایشان اعتقاد به‌ معانی بطنی و مخفی قرآن‌ را -افزون‌ بر ظاهر آن- نشانه کمال‌ ایمان‌ و محض‌ عرفان‌ می‌داند: ..وأما ما یذهب إلیه بعض المحققین من أن النصوص على ظواهرها ومع ذلک فیها إشارات خفیة إلى دقائق تنکشف على أرباب السلوک یمکن التطبیق بینها وبین الظواهر المرادة فهو من کمال الإیمان ومحض العرفان [۱۶]

دیدگاه اعلام شیعه در مفهوم روایات بطون

شیخ‌ طوسی‌ در التبیان

ایشان در ذیل روایت نبوی و ائمه معصومین علیهم‌السلام (ما نَزَلَ‌ مِن‌ القُرآنِ‌ مِن‌ آیَةٍ‌ اٍّ‌لا‌ وَلَها ظَهرٌ‌ وَ‌ بطنٌ) چهار وجه را در معنای ظهر و بطن محتمل می‌داند:

وجه اول: مقصود از ظاهر، قصص ‌ نابودی‌ امت‌های‌ پیشین‌ و مقصود از باطن، مواعظ‌ و عبرت‌هایی‌ است‌ که‌ از آن‌ داستان‌ها برای‌ دیگران‌ مانده‌ است.

وجه دوم: مقصود از ظاهر این‌ است‌ که‌ هیچ‌ آیه‌ای‌ نیست، مگر آن‌ که‌ گروهی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ کرده‌اند و منظور از باطن، این‌ است‌ که‌ اقوام‌ دیگری‌ نیز در عصرها و نسل‌های‌ بعدی‌ طبق‌ آن‌ عمل‌ خواهند کرد.

وجه سوم: منظور از ظاهر، لفظ‌ قرآن، و مقصود از باطن، تأویل‌ آن‌ است.

وجه چهارم: مقصود از ظاهر و باطن‌ این‌ است‌ که‌ شما هرگاه‌ از باطن‌ آیه‌ جست‌وجو، و آن‌ را برظاهر آیه‌ قیاس‌ کنید، بر معنای‌ صحیح‌ آیه‌ وقوف‌ خواهی یافت.[۱۷]

بنظر می‌رسد در بین وجوه چهارگانه وجه نخست مورد تایید شیخ طوسی می‌باشد.

فیض‌ کاشانی در تفسیر الاصفی

ایشان در آغاز تفسیر الاصفی اظهار می‌دارد در فهم معانی قرآن نباید به معانی ظاهری آن اکتفا نمود بلکه لازم است به حقائق معانی و لایه‌های باطنی آن نیز توجه داشت. تنها دراین صورت تناقضات بدوی در قرآن مرتفع شده و به اسرار قرآن می‌توان نائل شد.[۱۸]

ایشان در ادامه ضمن بیان اینکه ائمه علیهم‌السلام به مقدار عقول مردم سخن می‌گفتند به یکی از برداشت‌های عمیق امام صادق ع از قرآن کریم اشاره کرده می‌نویسد:

امام علیه‌السلام آیه‌ای که در زمینه صله رحم نسبت به اهل البیت ع وارد شده است را به مطلق صله ارحام تعمیم داد بدلیل آن‌که نمی‌توان آیه را مختص موردی که آیه در آن نازل شده است دانست بلکه قرآن کتابی است که از معانی باطنی عمیقی برخوردار است. [۱۹]

علامه طباطبائی در القرآن فی الاسلام

ایشان در تحقیقی جامع به معانی ظاهر و باطنی قرآن پرداخته و مطالب ارزشمندی را در حکمت بکارگیری چنین شیوه‌ای در قرآن بیان نموده است. ایشان در بخش نخست کلامشان ذیل عنوان" للقرآن ظاهر وباطن" می‌فرماید:

مراد از معانی باطنی امور غیرقابل ادراک نیست بلکه مراد آن است که با تدبر و تعمق در قرآن می‌توان به لایه‌های عمیق معانی آیات پی برد بگونه‌ای که آن معانی هم بعد از تدبر بعنوان ظواهر تلقی خواهد شد بعبارت دیگر ظواهر معانی قرآن از لایه‌های مختلفی برخوردار است که در سلسله طولی قرار داشته بگونه‌ای که با تدبر قابل دسترسی می‌باشد. ایشان نکته مذکور را در قالب بیان شواهدی از قرآن توضیح می‌دهند.[۲۰]

ایشان معتقد است درک معانی طولی آیات تنها در پرتو تدبر بدست می‌آید و این امر در سراسر قرآن جاری است. ایشان بعد از بیان نکته مذکور به روایات بطون اشاره کرده و معتقد است این روایات بیانگر وجود معانی عمیق قرآن در قرآن است که با تدبر بدست می‌آید. [۲۱]

گفتارعلامه طباطبائی در زمینه علت بکار گیری معانی باطنی وظاهر ی در قرآن

ایشان تحت عنوان: لماذا تکلم القرآن بأسلوب الظاهر والباطن بعد از بیان سه مقدمه می‌فرماید:

از آنجا که تعالیم عالی قرآن ناظر به مقام والای انسانیت بوده و او را قابل سیر در مدارج کمال می‌داند و از طرفی استعداد انسان‌ها در فهم امور معنوی با یکدیگر متفاوت بوده و نمی‌توان مسائل عالی را در یک سطح ارائه داد به همین دلیل قرآن کریم مسائل را بصورت ساده در اختیار بشریت گذاشته اما در باطن این معانی بظاهر ساده معارف عمیقی نهاده است که تنها اهل معرفت قادر به درک آنها می‌باشند. [۲۲]

بعبارت دیگر عمق معارف قرآن و نیز تفاوت ظرفیت انسان‌ها مقتضی آن بود که آیات قرآن بگونه‌ای تنظیم گردد تا همگان در هر سطحی که هستند بتوانند مراتبی از معانی عالیه آن را درک کنند به همین جهت ظواهر آیات در قرآن کریم دارای سلسله مراتبی هستند که سطوح مختلف متدبرین در آن می‌توانند معرفت خویش را ارتقا بخشد.

باید گفت علاوه بر نکات ذکر شده، جاودانگی و ابدیت قرآن کریم نیز مقتضی آن است که چنین روشی در بیان معارف قرآنی بکار رود بدین معنا که اگر بناست قرآن در تمامی اعصار پاسخگوی نیازهای جوامع بشری باشد جز طریق مذکور راهی جهت رسیدن به این هدف نخواهد بود.

سید حیدر آملی در تفسیر المحیط الاعظم

ایشان تحت عنوان: فی بیان "أنّ للقرآن ظهرا وبطنا والمراد منهما " بعد از نقل دو روایت: "ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن" و روایت: "ما من آیة إلا ولها، ظهر وبطن، ولکل حرف حد، ولکلّ حد مطلع "می‌نویسد: این دو روایت بیانگر آن است که قرآن مشتمل بر ظواهری است که تفسیر آن لازم است و نیز مشتمل بر معانی باطنی است که تاویل آن ضروری است. از طرفی تاویل قرآن نیز دارای مراتب هفتگانه می‌باشد.


ایشان در ادامه می‌نویسد:

از آنجا که کلام خداوند و انبیاء و اولیای الهی مشتمل بر معانی و اسرار گوناگون است از این‌رو لازم است در تبین کلمات آنان به معانی ظاهری شان بسنده نکرده و در فهم وجوه گوناگون آن همت گماشت. [۲۳]

انگاه به تبیین مطلب فوق – مراد از معانی باطنی و تفاسیر مختلفی که از آنها شده است - می‌پردازد.

امام‌ خمینی

امام‌ خمینی بر «ظاهر» و «باطن» قرآن‌ تأکید ‌ورزیده و بسنده‌ کردن‌ به‌ ظاهر و بازماندن‌ از مغز و ژرفای‌ آن‌ را مرگ‌ و نابودی‌ آدمی‌ می‌داند. وی‌ براین‌ باور است‌ که‌ همة‌ نادانی‌ها و انکار نبوت‌ها و ولایت‌ها، در عدم‌ درک‌ و راه‌ نیافتن‌ به‌ ژرفای‌ قرآن‌ ریشه‌ دارد.[۲۴]

محمدهادی‌ معرفت‌

ایشان معنای بطنی را از جمله معانی تاویل دانسته و آن‌را در مقابل معنای ظاهری الفاظ می‌داند.

ایشان معنای باطنی آیات را تکمیل کننده رسالت قرآن دانسته و منحصر کردن معانی آیات در معانی ظاهری و اختصاص آن به شان نزول و مناسبت‌ها، سبب عقیم ماندن قرآن نسبت به مسائل مستحدثه در زمان‌های مختلف خواهد بود.

ایشان در ادامه روایاتی را که بیانگر اشتمال قرآن بر معانی ظاهری و باطنی می‌باشد نقل می‌کند که از جمله آنها دو روایت ذیل می‌باشد: قال النبی ص: آن للقرآن ظهرا و بطنا و قد سئل الامام ابوجعفر الباقر ع عن تفسیر هذاالحدیث فقال: ظهره تنزیله و بطنه تاویله منه ما قد مضی و منه ما لم یکن یجری کما تجری الشمس و القمر [۲۵]

دیدگاه متفاوت محمد جواد مغنیه با دیگران در روایات بطون

ایشان در کتاب"نظرات فی التصوف و الکرامات " نخست بخشی از گفتار متصوفه را در زمینه معانی باطنی قرآن و نیز روایاتی که در این باب وارد شده است بیان می‌کند. سپس به سبب تعدد معانی باطنی قرآن از منظر متصوفه پرداخته و از منظر آنان می‌نویسد:

از آنجا که حالات و استعداد مردم متفاوت است بنابراین بر حکیم لازم است که در تنزیلش مراعات همگان را بنماید بهمین دلیل قرآن مشتمل بر معانی باطنی می‌باشد مضافا به اینکه معانی باطنی نیز بدلیل اختلاف اهل معرفت در ظرفیت‌های فکری و قلبی شان دارای مراتبی می‌باشد. [۲۶]

ایشان در رد دیدگاه مذکور می‌نویسد:

یدگاه متصوفه در قبول معانی باطنی قابل پذیرش نیست بجهت آن‌که خداوند تکلیف واحدی را بر همگان مطرح کرده و بین انسان‌ها تفاوتی در این جهت قائل نشده است و ممکن نیست آنان را به امری فراخواند که قادر به فهم آن نباشند بعلاوه آن‌که چنین نیست که در وراء ظاهر قرآن معانی باطنی باشد بگونه‌ای که ظاهر آن برای عوام و باطنش خاص خواص باشد. [۲۷]

نقد و بررسی گفتار متصوفه و پاسخ مغنیه نسبت به ان

بنظر می‌رسد بین گفتاری که از متصوفه بیان گردید ونقدهائی که از جانب مغنیه بر آن وارد شد بتوان جمع نمود از این جهت که مفاد گفتاری که از متصوفه بیان شد آن است که قرآن علاوه بر دارا بودن معانی ظاهری از معانی باطنی هم برخوردار است دلیل این امر هم تعدد مراتب فهم و ظرفیت انسان‌هاست که حکمت الهی مقتضی آن است که هر یک به تناسب ظرفیتشان بتوانند از معارف و لطائف قرآن بهره گیرند گردد.

بدیهی است نکته مذکور امری است که بوضوح مشهود بوده و صحت آن مورد تایید اغلب اندیشمندان قرآنی است اما ایراد مغنیه اشاره به برداشت‌های ناصوابی است که برخی از متصوفه از معانی باطنی قرآن نموده و معتقدند که تکالیف الهی از آنان بدلیل وصولشان به روح عبادت ساقط می‌گردد؛ بدیهی است چنین برداشتی نوعی تفسیربه رای بوده و مخالف مفاد بسیاری از آیات است که امر به عبودیت الهی نموده و هیچگاه کسی را معاف از آن نمی‌داند.

تبیین و بررسی نهائی در روایات بطون معانی قرآن

قبل از بررسی روایات مذکور لازم است بدانیم: درقرآن کریم آیات متعددی است که انسان‌ها را دعوت به تفکر نموده و آنها را از سطحی‌نگری درقرآن باز داشته است نظیر آیات: { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا – محمد ص، آیه 24} وَقَالَ تَعَالَى: { أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ یَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِینَ – مومنون آیه 68 } وَقَالَ تَعَالَى: { أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً کَثِیراً –نساء آیه 82}

بدیهی است مفاد آیات مذکور آن است که در جنب معانی ظاهری قرآن، معانی وجود دارد که جز با تفکر و تدبر نمی‌توان به آنها دست یافت. آیات دیگری که بیانگر وجود معانی فراتر از معانی ظاهری درقرآن - نظیر تاویل – می‌باشد عبارتند از:

قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب – رعد آیه 43-

و مایعلم تاویله الاالله و الراسخون فی العلم – ال عمران آیه 7- ذالک تاویل مالم تسطع علیه صبرا – کهف آیه 82-

لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم – نساء آیه 83- و....

با توجه به نکات مذکور می‌گوئیم:

اولا روایات بطون بیانگر ظرفیت عمیق و تمام ناشدنی این کتاب اسمانی است بگونه‌ای که در همه زمان‌ها و اعصار پاسخگوی نیازهای انسان‌ها است بنابراین هیچگاه نباید به معانی که تاکنون در زمینه آیات الهی بیان گردیده اکتفا نمود بلکه می‌توان با اندیشیدن درقرآن کریم در همه زمان‌ها بهره برد چنانکه در بیانی از رسول اکرم ص در معرفی قرآن امده است:...وله ظهر وبطن فظاهره حکم وباطنه علم، ظاهره أنیق وباطنه عمیق، له نجوم وعلى نجومه نجوم لا تحصى عجائبه ولا تبلى غرائبه [۲۸]

ثانیا مفاد روایات بطون آن است که همه انسان‌ها در هر مرحله از تفکر و رشد فکری که باشند به تناسب ظرفیت شان می‌توانند از قرآن بهره گیرند چنانکه در روایات می‌خوانیم: أن هذا القرآن مأدبة الله فتعلموا مأدبته ما استطعتم إن هذا القرآن حبل الله وهو النور البین والشفاء النافع عصمة لمن تمسک به ونجاة لمن تبعه الحدیث [۲۹]

و نیز روایت معروف از امام صادق ع: "کتاب الله عز وجل على أربعة أشیاء: على العبارة، والإشارة، واللطائف، والحقائق. فالعبارة للعوام، والإشارة للخواص، واللطائف للأولیاء، والحقائق للأنبیاء " [۳۰] که مراتب فهم قرآن را به تناسب ظرفیت فهم انسان‌ها - عوام، خواص، اولیا و انبیاء - می‌داند.

مراد از معانی بطون در روایات

درروایتی از پیامبر ص نقل شده است که در آن مراد از معانی بطون بیان شده است. متن روایت بشرح ذیل می‌باشد:

برخی از صحابه پیامبرص به آن حضرت اظهار داشتند: یا رسول الله إنا لنجد للقرآن منک ما لا نجده من أنفسنا إذا نحن خلونا - (بهنگام قرائت قرآن حالاتی در شما می‌بینیم که آن را بهنگام قرائت مان نسبت به قرآن در وجود خویش احساس نمی‌کنیم)

ان حضرت فرمود:

أجل أنا أقرأه لبطن وأنتم تقرؤونه لظهر (شما ظاهر قرآن را می‌خوانید اما من باطن آن‌را می‌خوانم. سپس از حضرت سئوال شد: یا رسول الله ما البطن؟

حضرت فرمود: اقرأ أتدبره واعمل بما فیه وتقرؤونه أنتم هکذا وأشار بیده فأمرها [۳۱]

نتیجه آن‌که شایسته نیست روایات بطون را بگونه‌ای معنا کنیم که مستلزم خروج قرآن کریم از دسترس مردم باشد چنانکه برخی از اخباریین نظیر مولف " الفوائد المدنیه" به چنین برداشت ناصوابی از روایات بطون رسیده و معتقدند که فهم قرآن بدلیل روایات بطون مختص اهل بیت ع می‌باشد بگونه‌ای که دیگران جز از طریق روایات اهل بیت نمی‌توانند به معارف قرآن دست یابند.

باید گفت: از دلائل بطلان این تفکر، مخالفت آن با مضامین بسیاری از آیات قرآنی است که همه بشریت را دعوت به تفکر در محتوای این کتاب اسمانی نموده و حتی با اظهار تحدی از مخالفانش می‌خواهد اگر در اعجاز آن‌تردید دارند سوره‌ای همانند آن ارائه دهند. از طرفی بر اساس روایات لزوم عرض احادیث به قرآن و عدم مخالفت آن با قرآن، برداشت مذکور از روایات بطون – که مستلزم عدم دسترسی بشر به قرآن است - مقبول نخواهد بود.

پرسش و پاسخ: ایا تفسیر قرآن و آگاهی از لایه‌های درونی معانی آن امری تخصصی است؟

در پاسخ سئوال مذکور باید گفت:

1-همانطور که در مباحث گذشته بیان گردید فهم قرآن دارای مراتبی است که ورود در هر مرتبه آن مستلزم آگاهی از اموری است که فهم آن مرحله بدان بستگی دارد بعنوان نمونه در مرتبه فهم عمومی قرآن، نیاز به آگاهی از مسائل پیچیده اصول فقه و ادبیات عربی و.... نیست

درحالی که جهت فهم معانی عمیق قرآن، مقدماتی بیشتری لازم است. بدیهی است درک زیبائی‌های ادبی و بلاغی قرآن بدون آگاهی از ظرافت‌های ادبیات عرب ممکن نیست همینطور درک معارف عرفانی وروانشناسی در قرآن کریم بدون آگاهی از اصول روانشناسی و عرفان‌های مذاهب و ادیان دیگر ممکن نیست.

2- فهم عمیق محتوای هر نوع اثر – مکتوب و غیر مکتوب -، مستلزم داشتن دانش مربوط به آن امر خواهد بود؛ بنابراین درک و آگاهی از محتوای قرآن کریم نیز همانند سائر کتب و علوم بشری نیازمند مقدمات لازم در آن دانش می‌باشد.

درنتیجه تنها کسانی که واجد چنین مقدماتی باشند حق ورود در حوزه قرآن کریم را خواهد داشت. برخی از این مقدمات بشرح ذیل می‌باشد: آشنایى با ادبیات عرب، آگاهى از شان نزول آیات – تاریخ آیات -اگاهی از تاریخ صدر اسلام، اطلاع از علوم قرآن، مثل ناسخ، منسوخ، متشابه و... ،آگاهى از احادیث و مراجعه به آنها، آگاهی از قواعد اصول الفقه، پرهیز از پیش داورى

بر این اساس هر قدر سطح آگاهی انسان در مقدمات ذکر شده بیشتر و عمیق‌تر باشد ظرفیتش در فهم دقائق قرآن بیشتر خواهد بود.

نتائج:

دراین مقاله امور ذیل اثبات گردید:

1-عمق معارف قرآنی بگونه‌ای است که عجائب و شگفتی‌های آن بی نهایت بوده و بشریت قادر است در همه زمان‌ها با تدبر و تعمق و نیز متمسک شدن بدان برترین حیات علمی، فکری، اجتماعی، سیاسی و...را برای خویش فراهم کند.

2- در آیات و روایات اهل بیت ع به گستره معانی و محتوای قرآنی و نیز سلسله مراتب فهم آن نسبت به مخاطبین متنوع اشاره شده است.

3- تکامل و توسعه فکری بشر نسبت به فهم قرآن گاه توسعه عرضی- کشف معانی متعدد - و گاه توسعه طولی- کشف مراتب مختلف یک حقیقت و معنا - می‌باشد.

4- در منابع روائی فریقین نیز روایاتی وجود دارد که بیانگر آن است که قرآن علاوه بر معانی ظاهری مشتمل بر معانی باطنی نیز می‌باشد بر این اساس مفسران و عالمان علوم قرآنی فریقین، قائل به مراتب متنوع معانی قرآن بوده و معتقدند هر قدر سطح اندیشه انسان‌ها وظرفیت علمی‌ و معنوی شان عمیق‌تر باشد بهمان نسبت از درک بیشتری در قرآن کریم برخوردار خواهند بود.

منابع

  1. التفسیر الصافی ج 1ص31 کتاب الله علی أربعة أشیاء: العبارة و الإشارة و اللطایف و الحقایق. فالعبارة للعوام والإشارة للخواصّ و اللطایف للأولیاء و الحقایق للانبیاء.»
  2. وسائل الشیعه ج 27ص 194: ثم إن الله قسم کلامه ثلاثة أقسام: فجعل قسما منه یعرفه العالم والجاهل، وقسما لا یعرفه إلا من صفا ذهنه، ولطف حسه وصح تمییزه، ممن شرح الله صدره للإسلام، وقسما لا یعلمه إلا الله وملائکته والراسخون فی العلم. وإنما فعل ذلک لئلا یدعی أهل الباطل المستولین على میراث رسول الله (صلى الله علیه وآله) من علم الکتاب ما لم یجعله الله لهم، ولیقودهم الاضطرار إلى الائتمام بمن ولی أمرهم فاستکبروا عن طاعته
  3. ما استطعتم وسائل الشیعه ج 6ص 168
  4. معانی الاخبار ص 259
  5. الکافی ج 2ص 599
  6. عوالی اللئالی ج 4ص 107؛ نظیر این روایت از امام علی ع نیزنقل شده است: - الإمام علی (علیه‌السلام): القرآن ظاهره أنیق، وباطنه عمیق؛ زرکشی در البرهان فی علوم القرآن ج 2ص 164
  7. کنز العمال ج 1ص 550 ظهره [تنزیله] وبطنه تأویله، ومنه ما قد مضى ومنه ما لم یکن، یجری کما تجری الشمس والقمر کل ما جاء تأویل شئ یکون على الأموات، کما یکون على الأحیاء، قال الله: * (وما یعلم تأویله إلا الله والراسخون فی العلم) * نحن نعلمه.
  8. وسائل الشیعه ج 27ص 197
  9. وسائل الشیعه ج 27ص 197 زرکشی در البرهان فی علوم القرآن ج 2ص 164: عن ابن عباس، أنه قسم التفسیر إلى أربعة أقسام: قسم تعرفه العرب فی کلامها، وقسم لا یعذر أحد بجهالته، یقول من الحلال والحرام، وقسم یعلمه العلماء خاصة، وقسم لا یعلمه إلا الله، ومن ادعى علمه فهو کاذب
  10. همان
  11. البرهان: ج 2ص 154 قال ابن سبع فی " شفاء الصدور " : ...وقد قال بعض العلماء: لکل آیة ستون الف فهم، وما بقی من فهمها أکثر. وقال آخر: القرآن یحوى سبعة وسبعین ألف علم ومائتی علم ،إذ لکل کلمة علم، ثم یتضاعف ذلک أربعة، إذ لکل کلمة ظاهر وباطن، وحد ومطلع
  12. همان: وبالجملة فالعلوم کلها داخلة فی أفعال الله تعالى وصفاته، وفى القرآن شرح ذاته وصفاته وأفعاله، فهذه الأمور تدل على أن فهم معانی القرآن مجالا " رحبا، ومتسعا بالغا، وأن المنقول من ظاهر التفسیر لیس ینتهی الإدراک فیه بالنقل، والسماع لا بد منه فی ظاهر التفسیر، لیتقى به مواضع الغلط، ثم بعد ذلک یتسع الفهم ولاستنباط، والغرائب التی لا تفهم إلا باستماع فنون کثیرة ....ومن ادعى فهم أسرار القرآن ولم یحکم التفسیر الظاهر، فهو کمن ادعى البلوغ إلى صدرالبیت قبل تجاوز الباب، فظاهر التفسیر یجرى مجرى تعلم اللغة التی لا بد منها للفهم، وما لا بد فیها من استماع کثیر، لأن القرآن نزل بلغة العرب، فما کان الرجوع فیه إلى لغتهم، فلا بد من معرفتها أو معرفة أکثرها، إذ الغرض مما ذکرناه التنبیه على طریق الفهم لیفتح بابه ، ...
  13. البرهان ج 1ص9 کان سهل بن عبدالله یقول: لو أعطى العبد بکل حرف من القرآن ألف فهم لم یبلغ نهایة ما أودعه فی آیة من کتابه ; لأنه کلام الله، وکلامه صفته. وکما أنه لیس لله نهایة، فکذلک لا نهایة لفهم کلامه ; وإنما یفهم کل بمقدار ما یفتح الله علیه. وکلام الله غیر مخلوق، ولا تبلغ إلى نهایة فهمه فهو محدثة مخلوقة .ولما کانت علوم القرآن لا تنحصر، ومعانیه لا تستقصى، وجبت العنایة بالقدرالممکن
  14. الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 486-488 وقال بعضهم الظاهر التلاوة والباطن الفهم والحد أحکام الحلال والحرام والمطلع الإشراف على الوعد والوعید قلت یؤید هذا ما أخرجه ابن أبی حاتم من طریق الضحاک عن ابن عباس قال إن القرآن ذو شجون وفنون وظهور وبطون لا تنقضی عجائبه ولا تبلغ غایته فمن أوغل فیه برفق نجا ومن أوغل فیه بعنف هوى أخبار وأمثال وحلال وحرام وناسخ ومنسوخ ومحکم ومتشابه وظهر وبطن فظهره التلاوة وبطنه التأویل فجالسوا به العلماء وجانبوا به السفهاء – انتهی
  15. الاتقان ج 2ص 487
  16. الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 486
  17. التبیان فی تفسیر القرآن ج 1ص9 أحدها - ما روی فی أخبارنا عن الصادقین علیهما السلام وحکی ذلک عن أبی عبیدة أن المراد بذلک القصص باخبار هلاک الأولین وباطنها عظة للآخرین والثانی - ما حکی عن ابن مسعود أنه قال: [ما من آیة إلا وقد عمل بها قوم ولها قوم یعملون بها] والثالث - معناها أن ظاهرها لفظها وباطنها تأویلها ذکره الطبری واختاره البلخی والرابع - ما قال الحسن البصری: [انک إذا فتشت عن باطنها وقسته على ظاهرها وقفت على معناها]
  18. ینبغی لمن أراد فهم معانی القرآن من الأخبار من دون توهم تناقض وتضاد، أن لا یجمد فی تفسیره ومعناه على خصوص بعض الآحاد والأفراد، بل یعمم المعنى والمفهوم فی کل ما یحتمل الإحاطة والعموم، کما ورد فی بعض الآیات من الروایات. فإن وهم التناقض فی الأخبار المخصصة إنما یرتفع بذلک، وفهم أسرار القرآن یبتنی على ذلک، وإن نظر أهل البصیرة إنما یکون على الحقائق الکلیة، دون الأفراد الجزئیة. فما ورد فی بعض الأخبار من التخصیص، فإنما ورد للتنبیه على المنزل فیه، أو الإشارة إلى أحد بطون معانیه، أو غیر ذلک. وذلک بحسب فهم المخاطب على سبیل الاستئناس، إذ کان کلامهم مع الناس على قدر عقول الناس
  19. تفسیر الاصفی ص 3-5 وقد عمم مولانا الصادق علیه‌السلام الآیة التی وردت فی صلة رحم آل محمد علیهم‌السلام صلة کل رحم، ثم قال: " ولا تکونن ممن یقول فی الشئ: إنه فی شئ واحد " .... فإنه-قرآن - " بحر لا ینزف ،ظاهره أنیق، وباطنه عمیق، لا تحصى عجائبه، ولا تبلى غرائبه ". کما ورد –انتهی-
  20. القرآن فی الاسلام :‌ یقول الله تعالى فی کلامه المجید: (واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا) ظاهر هذه الآیة الکریمة أنها تنهى عن عبادة الأصنام کما جاء فی قوله تعالى (فاجتنبوا الرجس من الأوثان)، ولکن بعد التأمل والتحلیل یظهر أن العلة فی المنع من عبادة الأصنام أنها خضوع لغیر الله تعالى. وهذا لا یختص بعبادة الأصنام بل عبر عز شأنه عن إطاعة الشیطان أیضا بالعبادة حیث قال: (ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان) ومن جهة أخرى یتبین أنه لا فرق فی الطاعة الممقوتة بین أن تکون للغیر أو للانسان نفسه، فان إطاعة شهوات النفس أیضا عبادة من دون الله تعالى کما یشیر الیه فی قوله: (أفرأیت من اتخذ الهه هواه) .... عند التدبر فی هذه الآیات الکریمة نرى بالنظرة البدائیة فی قوله (ولا تشرکوا به شیئا) أنه تعالى ینهی عن عبادة الأصنام وعندما نتوسع بعض التوسع نرى النهی عن عبادة غیر الله من دون أذنه، ولو توسعنا أکثر من هذا لنرى النهی عن عبادة الانسان نفسه باتباع شهواتها، أما لو ذهبنا إلى توسع أکثر فنرى النهی عن الغفلة عن الله والتوجه إلى غیره
  21. القرآن فی الاسلام ص 27-26- ...ان هذا التدرج - ونعنی به ظهور معنى بدائی من الآیة ثم ظهور معنى أوسع وهکذا – جار فی کل من الآیات الکریمة بلا استثناء ..وبالتأمل فی هذا الموضوع یظهر معنى ما روی عن النبی صلى الله علیه وآله فی کتب الحدیث والتفسیر من قوله: (ان للقرآن ظهرا وبطنا ولبطنه بطنا إلى سبعة أبطن) وعلى هذا للقرآن ظاهر وباطن أو ظهر وبطن، وکلا المعنیین یرادان من الآیات الکریمة، الا أنهما واقعا فی الطول لا فی العرض، فان إرادة الظاهر لا تنفی إرادة الباطن وإرادة الباطن لا تزاحم إرادة الظاهر
  22. القرآن فی الاسلام ص 30-32 بعد تقدیم هذه المقدمات الثلاث نقول: ان القرآن الکریم ینظر فی تعالیمه القیمة إلى الانسانیة بما أنها انسانیة، ونعنی أنه یوسع تعالیمه على الانسان باعتباره قابلا للتربیة والسیر فی مدارج الکمال .ونظرا إلى أن الأفهام والعقول تختلف فی ادراک المعنویات ولا یؤمن الخطر عند القاء المعارف العالیة کما أسلفنا . .. یستعرض القرآن الکریم تعالیمه بأبسط المستویات التی تناسب العامة ویتکلم فی حدود فهمهم ومدارکهم الساذجة. ایشان ادامه می‌دهد: ان هذه الطریقة الحکیمة نتیجتها أن تبث المعارف العالیة بلغة ساذجة یفهمها عامة الناس، وتؤدی ظواهر الألفاظ فی هذه الطریقة عملیة الالقاء بشکل محسوس أو ما یقرب منه وتبقى الحقائق المعنویة وراء ستار الظواهر فتتجلى حسب الأفهام ویدرک منها کل شخص بقدر عقله ومدارکه یقول تعالى: (انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون. وانه فی أم الکتاب لدینا لعلی حکیم). ویقول ممثلا للحق والباطل ومقدار الأفهام: (أنزل من السماء ماءا فسالت أودیة بقدرها) ویقول الرسول صلى الله علیه وآله فی حدیث مشهور: انا معاشر الأنبیاء نکلم الناس على قدر عقولهم. ونتیجة أخرى لهذه الطریقة ان ظواهر الآیات تکون کأمثلة بالنسبة إلى البواطن، یعنی بالنسبة إلى المعارف الإلهیة التی هی أعلى مستوى من أفهام العامة
  23. تفسیر المحیط الاعظم ج 1ص 303-302، وهذان الخبران دالان على أن للقرآن ظواهر تجب التفسیر، وبواطن تجب التأویل، إلى أن یصل التأویل إلى نهایة المراتب السبع، وبل لکل آیة منه، وبل لکل حرف، وعلى هذا التقدیر یجب الشروع فی بیانهما حتى یتحقق بعض هذا المعنى عندک وعند غیرک . ... ، وحیث إن کلام اللَّه تعالى وکلام أنبیائه وأولیائه (ع)، یجب أن یکون محتملا على معان مختلفة وأسرار متنوعة لیشمل الکل بقدر فهمهم واستعدادهم ویأخذ کل أحد من العباد منه حظَّه ونصیبه، ولا یلزم منه ومن نفیه الإخلال بالواجب بالنسبة إلى بعض العبید، نشرع فیه بوجوه مختلفة ممّا ذهب إلیه أهل الظاهر وأهل الباطن، لیحصل المقصود فی الوسط
  24. امام‌ خمینی، 1374، ص‌ 38 و 59 و همچنین‌ 1378، ص‌ 136).
  25. التاویل فی مختلف المذاهب و الاراء ص33: التاویل بمعنی تبیین المفهوم العام للایه (البطن فی مقابل الظهر) و هذا هو المعنی الثانی للتاویل فی مصطلحهم یریدون به تبیین المفهوم العام الذی انطوت علیه الایه فی مدلولها الشامل و الذی یبدو خاصا حسب ظاهر التنزیل فان غالبیه الایات النازله حسب المناسبات المواتیه و المستدعیه لنزول آیه او آیات تبدو بحسب ظاهرها الاولی خاصه بموارد نزولها لاتتعداها ظاهریا و هذا یجعل من رساله القرآن عقیمه علی مدی الایام غیر ان النبی ص تدارک هذا الجانب الخطیر و اکد علی ضروره استخلاص الایه من ملابساتها لتصبح ذات رساله عامه و شامله لجمیع القوام و الاعصار
  26. نظرات فی التصوف و الکرامات – ص 35قال جماعة من الصوفیة: ان للنصوص الشرعیة ظاهرا، وباطنا، والظاهر هو النص الجلی الواضح، تماما کالصورة المحسوسة الملموسة، والنص الخفی هو الدقیق الغامض کالأرواح المحجوبة عن العیان، وقد جاء فی الأحادیث النبویة ان للقرآن ظهرأ و بطنا، وان لبطنه سبعة ابطن، وفی حدیث آخر سبعین بطنا، اما السبب لتعدد البطون فهو ان أحوال الناس مختلفة متباینة، وعلى الحکیم ان یخاطب المستمعین حسب أفهامهم وواقعهم، فمنهم من یخاطب بالظاهر فقط، لأنه لا یفهم سواه، ومنهم من یخاطب بالباطن، لأنه یدرکه ویفهمه، ثم إن أهل الباطن على مراتب فی عمق الفهم وبعد الادراک، فمنهم من یخترق ادراکه حجابا واحدا، ومنهم من یخترق أکثر من حجاب إلى سبعین، والمدیر الحکیم یخاطب کلا حسب ما بلغ الیه من درجات الفهم والادراک. - وأیضا ان الله سبحانه خلق عالمین: عالم الشهادة، وهو عالمنا هذا الذی نحیاه، ونعیش فیه، وعالم الغیب، وهو عالم ما وراء الطبیعة، وکل شئ فی عالم الشهادة، له أصل فی عالم الغیب، وهذا الأصل هو الروح والحقیقة واللب الموجود فی عالم الشهادة، وهذا الموجود هو قشر لذلک اللب، وجسد لتلک الروح، وکما أن القشر ظاهر، واللب باطن، کذلک الموجودات فی هذا العالم هی ظواهر وإشارات إلى الباطن الذی هو اللب والحقیقة، ومن اجل هذا قیل: ان الدنیا طریق الآخرة
  27. نظرات فی التصوف و الکرامات – ص 35 الجواب: ان هذا الزعم لا یستند إلى دلیل، فان الله سبحانه قد کلف الناس جمیعا بتکلیف واحد ولم یفرق بین فئة وفئة ولا بین فرد وفرد، وخاطب الجمیع بالقرآن الکریم وأوجب علیهم العمل به، ومحال ان یأمرهم بأشیاء لا یفهمونها ولا یهتدون إلیها ،کیف وقد وصف الله القرآن بأنه عربی مبین ؟! قال فی الآیة 103 من النحل: " وهذا لسان عربی مبین " وفی الآیة 28 من الزمر، " قرآنا عربیا غیر ذی عوج " إلى غیر ذلک من الآیات ،هذا إلى أن فی القرآن آیات لا یمکن ان یکون وراء الظاهر شئ کقوله تعالى " محمد رسول الله " وقوله: " قل هو الله أحد " .ومن مزاعم هؤلاء ان ظاهر الشرع لعامة الناس، وباطنه للخواص العارفین، فالعبادة کالصوم والصلاة لا تجب على الصوفی العارف، وانما تجب على العامة، لان الغایة من العبادة هی الوصول، ومتى وصل العارف فقد بلغ الغایة، وانتهى کل شئ، ولم یبق للوسیلة من اثر، فالدین لیس عقیدة یعتقدها الناس، ولا شعیرة یؤدونها بین مجموعة من الأحجار تسمى معبدا، وانما العقیدة هی الاعتقاد الحق بالله الذی یستلزم الانصراف الکامل عن الخلق، والمعبدالحق هو القائم فی القلب المقدس .نظرات فی التصوف و الکرامات
  28. الکافی ج 2ص 599
  29. وسائل ج 6ص 168
  30. بحارالانوار ج 75ص 278
  31. کنز العمال ج 1ص 622