لیبرالیسم

از ویکی‌وحدت

F8g481.jpeg

نام جریان لیبرالیسم
ایده‌ها لیبرالیسم سیاسی

آزادی سیاسی لیبرالیسم فرهنگی سرمایه‌داری دموکراتیک آموزش دموکراتیک لیبرالیسم اقتصادی تجارت آزاد • فردگرایی لسه فر لیبرال دموکراسی خنثی بودن لیبرال منفی / مثبت آزادی اقتصاد بازار • جامعهٔ باز Popular sovereignty (حقوق فردی جدایی دولت و کلیسا

انواع آمریکایی • لیبرالیسم اقتدارگریز

کلاسیک • کنون‌خواه دموکراتیک • سبز لیبرتارینیسم • بازار ملی • نولیبرالیسم Ordoliberalism • پالولیبرترینیسم رادیکالیسم • اجتماعی

گستره جغرافیایی جهانی

اروپا • ایالات متحده بر اساس کشور

سازمان‌ها احزاب لیبرال

بین‌الملل لیبرال فدراسیون بین‌المللی لیبرال جونان(IFLRY) لیبرال دموکرات اروپا و حزب اصلاحات(ELDR) اتحاد لیبرال‌ها و و دموکرات‌ها برای اروپا(ALDE) جوانان لیبرال اروپا(LYMEC) شورای لیبرال‌های آسیا و دموکرات‌ها (CALD) شبکه لیبرال آفریقا (ALN) شبکهٔ لیبرال آمریکای لاتین(Relial)

واژه لیبرالیسم (Liberalism) به معنای آزادی خواهی، از واژه انگلیسی لیبرتی (Liberty) به معنای آزادی گرفته شده است. واژه لیبرال (Liberal) یک واژه فرانسوی، به معنای فرد آزادی خواه یا هوادار آزادی است. و در لغت به معنای آزاد مرد، بلندنظر، راد، بخشنده، بی‌تعصب و روشن فکر نیز آمده است.

لیبرالیسم

واژه لیبرال در قرون وسطا و عصر رنسانس به معنای صناعت‌های آزاد به کار رفته، اما بعدها به معنای آدم هرزه، ولنگار و عیاش نیز استعمال گشته است. و در قرن بیستم در برخی کشورها به طرفداران سرمایه‌داری، ضد حکومت، غرب زده، آمریکایی و غیر این موارد لیبرالیسم گفته می‌شود.[۱]

تعریف لیبرالیسم:

ارائه تعریف دقیق و جامع از لیبرالیسم به عنوان یک مکتب سیاسی و اجتماعی کاری بس دشوار، بلکه ناممکن است؛ اما با این حال، تعریف‌های متعددی از سوی نظریه‌پردازان غربی بر این موضوع ارائه شده است،[۲] از جمله: شاپیرو می‌گوید: «لیبرالیسم را می‌توان به طور دقیق نگرشی به زندگی و مسائل آن وصف کرد که تأکیدش بر ارزش‌هایی همچون آزادی برای افراد، اقلیت‌ها و ملت‌هاست.[۳]

گونه‌های لیبرالیسم

لیبرالیسم فرهنگی

یعنی جانب‌داری از آزادی‌های فردی و اجتماعی ـ مثل آزادی اندیشه و بیان ـ و گسترش فرصت‌های آزادی و انعطاف پذیری اخلاقی و غیره.

لیبرالیسم دینی

به این معنا که اصولا دین امری شخصی است و باورهای دینی احساس درونی و غایب از حواس انسان نیست، بلکه تجربه دینی مانند تجربه‌های حسی از احساس زنده و غیر غایب حکایت دارد. و حقایق دینی با هیچ مقطع تاریخی و فرهنگی خاصی گره نخورده است.

لیبرالیسم اخلاقی

از آنجا که در لیبرالیسم هیچ قانون کلی اخلاقی وجود ندارد، لذا معیار تشخیص دهنده خوب و بد، خود انسان است. بنابراین، امیال ظاهری افراد همان امیال اقعی آنها است و باید مورد احترام قرار گیرد؛ یعنی لیبرالیسم اخلاقی، اعتقاد به یک آیین تساهل گرا، انعطاف پذیر و اباحی مسلک در آموزه‌های اخلاقی است.

لیبرالیسم اقتصادی

یعنی حفظ آزادی اقتصادی و دفاع از حریم مالکیت خصوصی و سرمایه‌داری، و دخالت حداقلی دولت بر فعالیت‌های اقتصادی افراد، یا عدم دخالت دولت و هر عامل خارجی در اقتصاد افراد.

لیبرالیسم سیاسی

بر اساس لیبرالیسم سیاسی، باورها و اعتقادات هر کس در حوزه فردی و شخصی محترم است. دولت باید زمینه را فراهم کند که هر شخص بتواند برای انجام مراسم مذهبی خود آزادی عمل داشته باشد.

گونه‌های دیگری از لیبرالیسم

البته گونه‌های دیگری از لیبرالیسم نیز مطرح است که در ذیل به طور اختصار به آنها اشاره می‌کنیم:

لیبرالیسم کلاسیک

این معنا به دنبال تثبیت و پیروزی لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، به عنوان کامل کننده آن تدوین و تکوین یافت. لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، آزادی فرد را در حوزه حیات سیاسی و اقتصادی به ارمغان آورد، مجموعه این دو، لیبرالیسم نسل اولیه است که به آن «لیبرالیسم کلاسیک» می‌گویند.

لیبرالیسم دموکراسی

عده‌ای از اندیشمندان لیبرالیستی برای تعدیل و بازنگری در لیبرالیسم افراطی اولیه، معتقد به افزایش فعالیت و دخالت دولت برای رفع نارساییها شدند. به عقیده این گروه، آزادی‌های بی مرز و حد اقتصادی، امید و آرمان‌های اولیه را برنیاورد؛ لذا به این نتیجه رسیدند که دخالت دولت در فعالیت‌های اقتصادی لازم است. بدین ترتیب، کاستن از آزادی‌های اقتصادی لیبرالی را ضروری دانستند.

نئولیبرالیسم

در اواخر قرن بیستم، با افول دولت‌های رفاهی و گرایش به سیاست‌های لیبرالیسم اقتصادی، ناسازگاری‌های لیبرالیسم با دموکراسی بارزتر شد. امروزه موج تازه ای از اندیشه‌های لیبرالیستی تحت عنوان نئولیبرالیسم به وجود آمده است. این گرایش ـ دوباره مانند گذشته ـ بر این باور است که اصول لیبرالیسم از سرمایه‌داری انفکاک پذیر نیست، و اقتصاد بازار آزاد، لازمه آزادی است. در این نگاه، دخالت دولت در فعالیت‌های اقتصادی مغایر با اصول لیبرالیسم و کاری بی حاصل تلقی شده است. بدین ترتیب، بازگشت به اصول اولیه لیبرالیسم ضروری قلمداد شده است.[۴]

اصول و مبانی لیبرالیسم

مهم‌ترین آنها به عبارت زیر می‌باشند:

1. فردگرایی (اصالت فرد): فردگرایی جوهره و رکن بسیار مهم لیبرالیسم است. فردگرایی، یعنی فرد و حقوق او بر همه چیز مقدم است. اگر دولت هم تشکیل شده است، باید در خدمت خواسته‌های افراد جامعه باشد. دین، اخلاق، متفکران و... حق ندارند به افراد دستور دهند و مهم فرد و خواسته‌های اوست.

2. اصالت آزادی: یعنی آزادی فوق همه ارزش‌هاست. بر اساس این اصل، انسان هر خواسته‌ای که دارد، اعم از بی‌بند و باری جنسی و خلاف دین و اخلاق و غیره، باید آنها را محترم شمرد و به او آزادی داد، و ایجاد هرگونه مانع در این راه جایز نیست! به بیان دیگر، هیچ چیز در برابر خواسته‌های من مهم نیست. مهم آن‌است که من می‌خواهم.

تنها حد آزادی در نظر لیبرال‌ها آزادی افراد دیگر است. بنابراین، اگر خواست طرف شما موافق با میل و خواست شما باشد، هر رفتاری مجاز است!

3. انسان مداری (امانیسم): یعنی باید تمام چیزها ـ حتی اخلاق و دین ـ بر اساس تمایلات و نیازهای انسان توجیه شود. انسان نباید خود را با دین و اخلاق هماهنگ سازد، بلکه دین و اخلاق باید خود را با او هماهنگ سازند!

4. سکولاریسم: یعنی تفکیک دین از امور زندگی. بر اساس این دیدگاه، دین باید به حاشیه رانده شود. دین حق ندارد در مسائل مهم زندگی دخالت کند.

5. سرمایه‌داری (کاپیتالیسم): لیبرالیسم به گونه‌ای با سرمایه‌داری و اقتصاد بازار آمیخته شده که بسیاری از متفکران به ویژه چپ‌گرایان معتقدند که لیبرالیسم ایدئولوژی سرمایه‌داری است.

6. عقل‌گرایی: یعنی باور به کفایت و بسندگی خرد انسانی. در این تفکر، همه انسان‌ها از نیروی خرد بهره‌مند هستند. خردمندی و آزادی دو جزء جدایی ناپذیر محسوب می‌شوند. نفی خرد ورزی آدمی مترادف با نفی آزادی اوست.

و نیز تجربه گرایی، علم گرایی، سنت ستیزی، تجددگرایی، پلورالیسم معرفتی، پیشرفت باوری و تسامح و تساهل، از جمله اصول لیبرالیسم محسوب می‌شوند.

اسلام و لیبرالیسم

با توجه به مبانی لیبرالیسم، هیچ گونه سازشی میان اسلام و تفکر لیبرالیستی وجود ندارد.

اسلام مخالف آزادی و سرمایه‌داری بر مبنای لیبرالیستی است. آزادی از نظر اسلام در محدوده قانون الهی مطرح است. اسلام با ترویج عقاید گمراه کننده و توهین‌آمیز به مؤمنین و هر انسان دیگر، توهین به مقدسات و باورهای دینی، توطئه علیه اسلام و حاکمیت دینی، توهین به شخصیت‌های الهی و معنوی، مانند: پیامبران و امامان علیهم‌السلام، خرید و فروش کالاهای حرام و غصبی، خرید و فروش کتاب‌های گمراه کننده و غیر این‌ها کاملا مخالف است.

آزادی تعریف شده در اسلام با توجه و رعایت بعد مادی و معنوی انسان مطرح است؛ اما در لیبرالیسم فقط مصالح مادی و بعد غیرالهی و غیرمعنوی (حیوانی) مورد توجه است.

و همچنین اسلام بر خلاف نظر لیبرال‌ها (که بر انسان مداری تأکید دارند) بر خدامداری تأکید کرده، حق قانون‌گذاری و حاکمیت را مختص به خداوند می‌داند و سیاست و حاکمیت را جدای از دین نمی‌شمارد. بنابراین، هیچ سنخیتی بین اصول و مبانی اسلام با اصول و مبانی لیبرالیسم وجود ندارد.

اسلام آزادی انسان از هر گونه بردگی جسمی و فکری را می‌پذیرد و تنها راه دستیابی به آزادی و حریّت واقعی را پرستش خداوند می‌داند.


منابع

  1. لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، ص10 ـ 3؛
  2. تاریخ فلسفه، بهاءالدین پازرگاد، تهران، کتابفروشی زوار، 1359، ص610 ـ 550؛
  3. ظهور و سقوط لیبرالیسم، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، ص98 ـ 55؛
  4. درآمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر، ص461 ـ 458.
  5. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، محمدتقی مصباح یزدی، ج4، ص43 ـ 41؛
  6. درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه محمدرضایی، تهران، 1345، ص181 به بعد.
  1. ر. ک: لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، جان سالوین شاپیرو، ترجمه محمد سعید حنایی، نشر مرکز، تهران، 1380، ص9 و 10، از یادداشت مترجم، و فرهنگ انگلیسی به فارسی حییم، ذیل واژه " Liberalism "
  2. ر، ک: ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، تهران، 1377، ص17 ـ 14.
  3. لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، ص3.
  4. جهت مطالعه بیشتر در‌این‌باره به کتاب‌های: ظهور و سقوط لیبرالیسم در غرب، درآمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر، کتاب نقد شماره 11 و لیبرالیسم و منتقدان آن (مایکل ساندل، ترجمه احمد تدین، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1374) مراجعه شود.