قرآن و تمدن سازی نوین اسلامی

از ویکی‌وحدت

قرآن و تمدن‌سازی نوین اسلامی عنوان مقاله‌ای به زبان فارسی که در موضوع تمدن‌سازی نوین اسلامی با استفاده از تعالیم قرآنی در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به رشته تحریر در آمده است. [۱] شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی، یک هدف بسیار بزرگ است که رسیدن به آن نیازمند جهادی بی‌وقفه است. چشم‌انداز مطلوب جامعه مهدوی، هنگامی به واقعیت خواهد پیوست که شاخصه‌های تمدن نوین اسلامی به نحو کامل، در آن تجلی پیدا کند. دین اسلام پس از آغاز بعثت محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)(ص)، تمدنی بسیار پیشرفته را پایه‌گذاری کرد که تمدن‌های دیگر را تحت الشعاع قرار داد. در این راستا نزول آیات وحی و احکام ناب آن، گواه جاوید پیامبر شد تا اجتماع جاهلِ آن روزگار را به سوی تمدنی اصیل سوق دهد. اندیشه ناب محمد(ص) که بر پایه تفکر و عقلانیت استوار بود، موجب بیداری فطرت‌ها گردید و چنان نفوذی در عصر رسالت پیدا کرد که همه رسومات جاهلانه را باطل یا اصلاح نمود و مردم را با معنویت و ایمان به خدای واقعی نزدیک ساخت.

اما به رغم همه پیشرفت‌هایی که در صدر اسلام حاصل گشت، بدخواهان و دنیاپرستانی بودند که مردم را از ورود به این تمدن بزرگ باز داشتند و راه مقابله با آن را در پیش گرفتند. از این‌رو دروازه این تمدن بزرگ هرچند تماماً بسته نشد اما موجب کند شدن تحقق برنامه‌های آن گردید. از یک‌سو دولت‌های به ظاهر مسلمان روی کار آمدند و حیات طیبه جامعه نبوی را به حالت نیمه‌جان درآوردند. و از سوی دیگر دولت‌های کفر، در صدد رویارویی با این تمدن بزرگ برآمدند و اندک اندک با گسترش سیطره استعماری غرب، همواره سرمایه‌های فرهنگی و معنوی اسلام را به تاراج بردند. بی‌تردید اساسی‌ترین عامل انحطاط و انحراف کشورهای اسلامی در سبک زندگی، فاصله گرفتن و دور نگه داشتن جوامع اسلامی از جهان‌بینی توحیدی و تعالیم اسلام بود.

در سده‌های اخیر با کوشش‌های عالمان و مصلحان دینی، به تدریج موجی از بیداری اسلامی و گرایش به قرآن و آموزه‌های اسلام شکل گرفت و منشأ حرکت‌های فکری، اجتماعی و سیاسی گردید. در این میان انقلاب اسلامی ایران نقطه اوج این حرکت‌ها بود و توانست ساختار سلطه جهانی را به لرزه در آورد و نویدبخش تجدید حیات دوباره اسلام و مسلمانان گردد.

مفهوم تمدن (Civilization) و تمدن نوین اسلامی

مدنیت و تربیت‌پذیری یک جامعه را تمدن می‌نامند. [۲] این واژه در فرهنگنامه‌های فارسی به معنای شهرنشینی و همکاری‌های لازم در جامعه شهری تعریف شده است. [۳] نظم اجتماعی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و شکوفایی معرفت، از تعاریف دیگر تمدن، معرفی شده است. (ویل دورانت، 1331ش، ج1ص19) واژه تمدن در عربی معادل «الحضارة» است و ابن خلدون در تعریف آن گفته است: «إن الحضارة هی أحوال عادیة زائدة علی الضروری من أحوال العمران. إن الحضارة غایة العمران و نهایة عمره و أنها مؤذنة بفساده». [۴] اما منظور از «تمدن نوین اسلامی» علاوه بر شاخصه‌هایی که در «تمدن کهن اسلامی» همچون: ایمان، معرفت، جهاد، عدالت و اخلاق وجود دارد، شاخصه‌هایی مانند: عقلانیت، اقتصاد، رسانه و روابط بین‌الملل نیز دخیل هستند، و هنگامی که این شاخصه‌‌ها به طور صحیح در جامعه عینیت پیدا کنند، تمدن نوین اسلامی که همان جامعه مهدوی است تحقق پیدا خواهد کرد. اینجاست که در بیانیه گام دوم انقلاب، خطاب به جوانان می‌خوانیم: «دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید». [۵]

شاخصه‌های تمدن نوین اسلامی

1. ایمان به خدا و توحید

اما نخستین شاخصه تمدن نوین اسلامی «ایمان به خدا و توحید» است. قرآن در‌این‌باره می‌‌فرماید: «شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائکة وأولوا العلم قائماً بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم» [۶] مهمترین شعار پیامبران الهی، وحدانیت و توحید بوده است. [۷]، و خداوند بیشترین هزینه را برای معرفی خود انجام داده است. در‌این‌باره آیات پرشماری در قرآن آمده است که ذکر آنها خارج از ظرفیت این مقاله است. اما تحلیل همه‌ آنها این است که باور افراد جامعه در ایمان به خدا، آنان را در یک نقطه گرد هم می‌آورد و در چنین فرصتی ساختن جامعه متمدن یا تمدنسازی یک جامعه، به سهولت اتفاق خواهد افتاد، زیرا تمام ظرفیت‌های ذهنی و مادی افراد جامعه به یک سو سوق داده خواهد شد.

2. معرفت

دومین شاخصه تمدن نوین اسلامی «معرفت» است. منظور از معرفت که پس از ایمان به خدا قرار دارد، آن است که باور انسان به خداوند نباید کورکورانه باشد، بلکه باید ناشی از حسی قریب و سرشار از نشانه‌ها و ادله قانع‌کننده باشد، هرچند ممکن است شناخت مذکور دارای شدت و ضعف باشد. در جامعه متمدن اسلامی، انسان‌های با معرفت و همراه با شناخت کافی زندگی می‌‌کنند، و معارف غیر اسلامی چون قانع کننده نیستند محکوم به بطلان هستند. قرآن در جاهای متعدد ارزش معرفت را یادآوری می‌‌کند: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون». [۸] «وما یعلم تأویله إلا الله والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا وما یذکر إلا أولوا الالباب». [۹] «والله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئاً وجعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون». [۱۰] «قل هل یستوی الاعمى والبصیر أفلا تتفکرون». [۱۱] «مثل الفریقین کالأعمى والأصم والبصیر والسمیع هل یستویان مثلاً أفلا تذکرون». [۱۲] تأکید قرآن در نابرابری عالم و جاهل، حاکی از جایگاه بلند معرفت در تمدن‌سازی نوین اسلامی است. بدیهی است در این آیات منظور از تقابل میان علم و عدم علم، أعمی و بصیر، أصم و سمیع، تقابل میان انسان‌های با معرفت و بی معرفت است. از همینرو خداوند به پیامبرش امر می‌کند که از درگاه الهی، افزایش علم و معرفت را طلب کند. [۱۳]، و علمی که پیامبر از خداوند طلب می‌‌کند همان معرفت و شناخت الهی است، که موجب خشوع و تواضع در برابر خداوند می‌‌گردد. [۱۴]

3. جهاد در راه خدا

سومین شاخصه تمدن نوین اسلامی «جهاد در راه خدا» است. بسیاری از آیات قرآن، جهاد در راه خدا را به عنوان فریضه الهی [۱۵]، و مجاهدان در راه خدا را انسان‌های برگزیده [۱۶]، و برخوردار از اجر عظیم [۱۷]، و دارای عمل کافی [۱۸] معرفی کرده است. و در مقابل، فرار از جهاد را اطاعت از کافران [۱۹]، انسان‌های شبیه مرده [۲۰]، فاسق [۲۱]، و نابرابر با مجاهدان [۲۲] به شمار آورده است. «وأعدوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم». [۲۳]

4. عدالت

چهارمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «عدالت» است. مفهوم عدل در برابر ظلم و خلاف جَور معنی شده است، لذا این مفهوم به معنای مساوات نیست، بلکه به معنی إنصاف نزدیک‌تر است. عدالت اصطلاحاً قرار دادن چیزی در موضع اصلی‌اش معنی شده است: «وضع الشیء فی موضعه و إعطاء کل ذی حق حقه». [۲۴] در تمدن نوین اسلامی به لحاظ توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، عدالت از جایگاه ویژ‌ه‌ای برخوردار است، و این معنا در آیات بسیاری از قرآن آمده است. گاه آن را وظیفه همه انبیاء [۲۵]، و گاه وظیفه خصوصی پیامبر اسلام [۲۶]، و زمانی آن را محبوب خداوند[۲۷] معرفی می‌‌کند. در جامعه متمدن اسلامی به دلیل اینکه عدالت به تقوا نزدیکتر است[۲۸]، روح جامعه سرشار از عدالتگستری است، تا آنجا که دشمنی با گروه یا حزبی، مانع از اجرای عدالت نمیگردد. [۲۹]، و اساساً در فرهنگ قرآنی انسان عادل، با ستمگر در یک طراز نمی‌گنجند. [۳۰] در واقع عدالت وجه باقی و چهره همیشگی اسلام ناب است و در طول تاریخ آنجا که حکومت واقعی اسلام برپا بوده است همچون حکومت رسول گرامی اسلام، و انقلاب اسلامی ایران، مفهوم عدالت از درخشش بی‌نظیری برخوردار بوده است.

5.اخلاق

پنجمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «اخلاق» است. برخورداری از مکارم اخلاق در جامعه نبوی که تتمیم آن از وظایف اصلی پیامبر اسلام(ص) بوده است [۳۱]، از عناصر کلیدی تمدن نوین اسلامی است. در آیاتی از قرآن، نسبت به اخلاق و تزکیه نفوس تأکید شده است [۳۲]؛ به همین دلیل خداوند این منت را بر مؤمنین نهاد که در میان آنان پیامبری از جنس خودشان برگزیند که آیات خدا را بر آنان بخواند و آنها را پاک گرداند: «لقد من الله على المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم یتلو علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین». [۳۳] پس از ارسال رسولان الهی، قطعاً مظهر فضائلِ اخلاقیِ همه پیامبران، رسول گرامی اسلام است، و با آمدن او نیکوترین و برجسته‌ترین روحیات اخلاقی جامعه نبوی، تبلور یافته، و این‌گونه جامعه متمدن اسلامی شکل گرفته است. از اینرو قرآن پیامبر اسلام را دارای خلقی عظیم معرفی کرده [۳۴]، و این خلق عظیم را از رحمت خداوند دانسته است. [۳۵]

6. عقلانیت

ششمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «عقلانیت» است. منظور از عقل، عقلِ سلیمی است که مایه بندگی خدا [۳۶] و بهبود أخلاق جامعه [۳۷] و راهنمای انسانِ دینی است [۳۸]، و استکمال آن از وظایف انبیاء دانسته شده است. [۳۹] منظور از عقلانیت، همان خردورزی و دوام تفکر است که بهترین عبادت معرفی شده است. [۴۰] در قرآن کریم آیاتی که به عقلانیت و خردورزی پرداخته و تعابیر زیبایی که در‌این‌باره به کار گرفته مانند تعبیر: «اولوا الألباب»[۴۱] و تعبیر: «اولی النُهی»[۴۲] فراوان است. از نظر قرآن عقل هنگامی ارزش دارد که در سبک زندگی انسان دخیل باشد، وگرنه وجود عقل فی نفسه ارزشی ندارد، و گواه این مطلب آن است که این واژه هیچگاه در قرآن به صورت مصدری به کار نرفته است، بلکه به صورت فعل (تعقلون، یعقلون) یا مشتقات دیگر (یتفکرون، اولوا الألباب و...) به کار رفته است. [۴۳] بنابراین اگر ارزش عقل و عقلانیت در به کارگیری آن است، درباره چه چیزهایی باید تعقل کند و آن را به کار گیرد؟ آیات پرشماری از قرآن با اشاره به مصادیق متعدد فکری و تعقلی انسان، به این سؤال پاسخ داده است. قرآن که محور اصلی تحقق تمدن نوین اسلامی است، از انسان می‌‌خواهد درباره تدبر در آیات قرآن[۴۴]، رفتار و أعمال خیرخواهانه[۴۵]، دنیا و آخرت[۴۶]، زنده شدن مردگان[۴۷]، خلقت آسمان و زمین[۴۸]، تجدید حیات زمین[۴۹]، اجتناب از بت‌پرستی[۵۰]، خلقت انسان[۵۱]، پیروی از قول أحسن[۵۲]، تشخیص محکمات از متشابهات [۵۳]، محبت و مودت[۵۴]، و بسیاری از موارد دیگر تعقل و تفکر کند. بدیهی است ظرفیت عظیمی که در آیات فوق پیرامون تعقل و به کارگیری آنها وجود دارد، چنان جامعه را به سوی اصلاح و تمدن پیش می‌‌برد که گویی بهشت در روی زمین برپا شده است. در واقع آنچه قرآن در بحث عقلانیت، ما را به سوی آن فرا می‌‌خوانَد سه چیز است، زیرا به تعبیر امام خمینی(ره) انسان از سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری برخوردار است که بُعد عقلی، نیازمند کمال؛ بُعد قلبی نیازمند تربیت؛ و بُعد ظاهری نیازمند عمل است. دستورات انبیا و اولیاء الهی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عمل است. [۵۵] در جامعه متمدن اسلامی، لازم است همه این امور مورد توجه قرار گیرد و به آن عمل شود.

7. اقتصاد

هفتمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «اقتصاد» است. بیشک یکی از ضروریات تحقق جامعه متمدن اسلامی، اقتصادِ مستقل و قوی است. قرآن کریم بر اساس همین مبنا، در چند جا به مباحث اقتصاد و تأمین نیازهای افراد جامعه اسلامی از دو زاویه پرداخته است. نخست سفارشاتی در باب معاملات کرده تا جامعه اسلامی از جانب اقتصاد متضرر نگردد، و سپس به جنبه‌های مادی انسان اشاره نموده تا فردی که در جامعه اسلامی حضور دارد با تأمین نیازهای مادیاش، با نشاط و عملکردی سازنده داشته باشد. از زاویه نخست در طولانی‌ترین آیه قرآن، اولاً وام دادن به نیازمندان و تولیدکنندگانی که موجب رونق اقتصاد در جامعه می‌گردند را تأیید کرده، و ثانیاً سفارشاتی درباره پرداخت وام بیان می‌‌کند: «یا أیها الذین آمنوا إذا تداینتم بدین إلى أجل مسمى فاکتبوه ولیکتب بینکم کاتب بالعدل...». [۵۶] در این آیه خداوند به ما می‌آموزد که تنظیم قراردادهای اقتصادی بر مبنای سفارشات یادشده در آیهی دِین، اختلافات را در جامعه کاهش داده، و به دنبال آن بخشی از مرافعات قضایی فروکش خواهد کرد. همچنین در باب معاملات و عقود اسلامی[۵۷] نظیر: رهن[۵۸]، بیع[۵۹]، ربا[۶۰]، نکاح[۶۱] و صلح[۶۲]، که بیشترین کاربرد را در جامعه اسلامی دارند، احکام ویژه‌ای جعل نموده است. اما از زاویه دوم از آنجا که انسان موجودی جسمانی است و طبعاً چنین موجودی نیازهای مادی دارد، رمز موفقیت جامعه اسلامی از نظر قرآن، آن است که راهکارش را نسبت به نیازهای مذکور، ارائه دهد. تغذیه سالم یکی از مهمترین نیازهای انسان است و جامعه اسلامی در تحقق عملی خود نیازمند افرادی است که از جسمی سالم برخوردار باشند. مصیبت‌های ناشی از تهیدستی موجب ضعف جسمی و اختلال ذهنی می‌گردد و در حکومت اسلامی، چنین افرادی کارایی لازم را نداشته و تمدن‌ساز نخواهند بود. از اینرو شعارهای جامعه اسلامی همواره «پیوند بین معاش و معاد» بوده [۶۳] و دنیا و آخرت در یک سیاق قرار داده شده است. [۶۴]، چنانکه در تقسیم بین شب و روز، شب را برای معاد [۶۵]، و روز را برای معاش آفریده است. [۶۶] البته این پیوند همانند مقدمه و ذی‌المقدمه است یعنی معاش مقدمه برای معاد است و هدف نیست، و این مقدمه می‌تواند از نوع تأمین حیات جسمی[۶۷]، یا از نوع تأمین حیات فکری[۶۸]، یا از نوع تأمین حیات اعتقادی[۶۹]، و یا از نوع تأمین حیات دینی[۷۰]، باشد. بنابراین باید توجه داشت آنجا که قرآن می‌‌فرماید: «یا أیها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا لله إن کنتم إیاه تعبدون»[۷۱] منظورش لذت بردن از خوردن طعام نیست، بلکه توان‌یابی و کوشش در عرصه‌های زندگی و تکلیف است.[۷۲] یعنی نگاه قرآن به هدفِ زندگی است نه خود زندگی؛ از اینرو همه تعبیرات قرآن درباره موضوع مورد بحث، با همین رویکرد است: «وهو الذی سخر البحر لتأکلوا منه لحماً طریاً وتستخرجوا منه حلیةً تلبسونها وترى الفلک مواخر فیه ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون» [۷۳] «و أمددناهم بفاکهة و لحم مما یشتهون» [۷۴] «کلوا واشربوا من رزق الله ولا تعثوا فی الارض مفسدین» [۷۵] از نگاه قرآن حتی پیامبران نیز وابسته به این نیاز مادی هستند، زیرا آنها از کالبدی که نیاز به غذا نداشته باشد، ساخته نشده‌اند: «وما جعلناهم جسداً لا یأکلون الطعام وما کانوا خالدین»[۷۶]

8. رسانه

هشتمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «رسانه» است. رسانه به معنای هر وسیله‌ای است که مطلب یا خبری را به اطلاع مردم برساند، مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه. [۷۷] در جهان امروز که پیشرفت‌های چشمگیر در عرصه رسانه و تبلیغات صورت گرفته، این ضرورت را ایجاب می‌‌کند که برای ایجاد تمدن نوین اسلامی، حتما می‌‌بایست عنصر رسانه را در رأس امور قرار داد. اساساً خود قرآن رسانه‌ای الهی است که پیام خدا را بر بشر ابلاغ می‌‌کند. از نگاه قرآن در تبلیغ و رسانه چند نکته را باید رعایت نمود. لزوم تحقیق در درستی اخبار [۷۸]، پرهیز از شایعه پراکنی[۷۹]، پرهیز از تمسخر[۸۰]، مبارزه دائمی با طاغوت[۸۱]، و دفاع از دین و ارزش‌ها[۸۲]، نکاتی هستند که پایبندی به آنها در رسانه لازم است. از منظر قرآن هدف تبلیغ و رسانه، زنده نگهداشتن روح جامعه اسلامی [۸۳]، و رها شدن از کتمان‌کاری است. [۸۴]؛ اگر دین با حکم به وجوب کتمانِ اسرارِ شخصی و حریم خصوصی افراد، نوعی محدودیت برای کار رسانه دینی ایجاد می‌‌کند، از سوی دیگر با تحریم کتمان حق، فضای بیکرانی را به سوی رسانه‌ها می‌گشاید. رسانه‌ها باید بدانند که کارشان یک حرفه و شغل نیست، بلکه یک رسالت است که دارای نکات و اهداف فوق است. در گزارش معروف مک براید Mac Brid (نماینده یونسکو) آمده است که: «روزنامه‌نگاران به خاطر ماهیت کارشان در جهت شکل دادن اندیشه‌ها و عقاید، در موضعی نیرومند قرار دارند و از نظر بسیاری از مردم، روزنامه‌نگاری تنها یک حرفه نیست بلکه یک رسالت است. [۸۵]

9. روابط بین الملل

نهمین شاخصه تمدن نوین اسلامی «روابط بین الملل» است. از آنجا که پیشفرض ما پیوند دین و سیاست است، این پرسش مطرح است که سیاست دینی در روابط بین-الملل بر چه اصولی استوار است؟ قرآن در موضوع روابط خارجی، پایبندی به چند اصل را مورد توجه قرار داده است:

الف. اصل دعوت

از نظر قرآن نخستین اصل در روابط بین‌المللی، دعوت به سوی اسلام است، زیرا اسلام دین برگزیدهی خداوند است [۸۶]، و در دعوت خویش، توحید را بر هر چیز مقدم نموده است: «قل یا أهل الکتاب تعالوا إلى کلمة سواء بیننا وبینکم ألا نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضنا بعضا أرباباً من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون» [۸۷]

ب. اصل نفی سبیل

از نگاه قرآن در روابط خارجی، هر گونه ارتباط که دارای مبانی استکباری و موجب سلطه بر حکومت اسلامی‌گردد مردود است، زیرا قرآن در‌این‌باره فرموده است: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً». [۸۸] بر اساس این آیه، روابط خارجی اسلام با غیرمسلمانان می‌‌بایست به گونه‌ای تنظیم گردد که زمینه سلطه و برتری کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد. از نگاه قرآن، نه تنها رابطه‌ای که موجب تسلط کفار می‌گردد ممنوع است، بلکه از دوستی و قرابت با کفار نیز باید پرهیز نمود، زیرا دوستی با کفار موجب سلطه آنان بر مسلمانان می‌گردد: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لا یألونکم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من أفواههم وما تخفی صدورهم أکبر قد بینا لکم الآیات إن کنتم تعقلون». [۸۹]

ج. اصل عزت اسلامی

بر اساس مبانی قرآنی، روابط با غیرمسلمانان نباید عزت مسلمانان و جامعه اسلامی را خدشه‌دار کند. زیرا اسلام و مسلمانان همواره می‌‌بایست در برتری قرار داشته باشند: «الإسلام یعلو و لا یعلی علیه». [۹۰] در آیات متعددی از قرآن نسبت به عزت مسلمانان و جامعه اسلامی، تأکید شده است. در یکجا اسلام به عنوان کلمه پایدار و باقی برای همه نسل‌ها معرفی شده است: «و جعلها کلمة باقیة فی عقبه». [۹۱] و در بعضی دیگر از آیات، کلمه الله در بلندا و کلمه کفر در زیر قرار داده شده است: «و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا» [۹۲] چنانکه در بعضی دیگر از آیات، ضمن اینکه مسلمانان را توصیه به عدم سستی در برابر کفار نموده، آنها را به شرط حفظ ایمان، از همه انسان‌ها برتر معرفی کرده است: «ولا تهنوا ولا تحزنوا وأنتم الاعلون إن کنتم مؤمنین». [۹۳]

د. اصل التزام به پیمانهای بین‌المللی

التزام به پیمان‌های بین‌المللی از اصول قطعی در جامعه متمدن اسلامی است. در آیات قرآن اگرچه التزام و پایبندی به تعهدات، به شکل مطلق و عام بیان شده است، یعنی خصوص پیمان‌های بین‌المللی مورد تصریح قرار نگرفته است، اما تردیدی نیست که عمومیت آیات قرآن، شامل هر یک از پیمان‌های جزیی و معاهدات بین‌المللی می‌گردد. زیرا هیچگاه نمی‌توان دلالت آیاتی نظیر: «اوفوا بالعقود»[۹۴]، «ولا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها»[۹۵]، «وأوفوا بالعهد إن العهد کان مسئولاً»[۹۶]، را محدود به تعهدات جزیی و داخلی نمود. بنابراین جامعه متمدن اسلامی، زمانی تحقق می‌یابد که در آن، این اصول چهارگانه در مسائل بین‌المللی، رعایت گردد.

پانویس

  1. نویسنده: رحیم ابوالحسینی
  2. (حییم، 1995م، ص117)
  3. (دهخدا، 1377ش، ذیل واژه تمدن؛ عمید، 1389ش، ج1ص530)
  4. (ابن خلدون، 1960م، ج1ص656)
  5. (متن بیانیه گام دوم، 22بهمن 1397ش)
  6. (آل عمران(3): 18)
  7. (نحل (16): 36)
  8. (زمر(39): 9)
  9. (آل عمران(3): 7)
  10. (نحل(16): 78)
  11. (انعام(6): 50)
  12. (هود(11): 24)
  13. (طه(20): 114)
  14. (اسراء (17): 107)
  15. (بقره(2): 216)
  16. (حج (22): 78)
  17. (نساء (4): 95)
  18. (احزاب (33): 25)
  19. (فرقان (25): 52)
  20. (محمد (47): 20)
  21. (توبه (9): 24)
  22. (نساء (4): 95)
  23. (انفال (8): 60)
  24. (طباطبایی(1363ش)، ج12ص276؛ جوهری(1368ش)، ج3ص1760)
  25. (حدید(57): 25)
  26. (شوری(42): 15)
  27. (حجرات(49): 9)
  28. (مائده(5): 8)
  29. (مائده(5): 8)
  30. (نحل(): 76)
  31. (بیهقی، 1424ق، ج10ص323)
  32. (بقره(2):129؛ (آل عمران(3):164)؛ (جمعه(62):2)
  33. (آل عمران(3): 164)
  34. (قلم(68): 4)
  35. (آل عمران(3): 159)
  36. (کلینی، 1363ش، ج1ص11)
  37. (همان، ج1ص23)
  38. (همان، ج1ص25)
  39. (همان، ج1ص13)
  40. (همان، ج2ص55)
  41. (رعد(13): 19؛ ص(38): 29؛ ابراهیم(14): 52؛ زمر(39): 9)
  42. (طه(20): 54 و128)
  43. (بقره(2): 44 و73؛ نحل(16): 12؛ روم(30): 21؛ یونس(10): 24؛ زمر(39): 18)
  44. (ص(38): 29؛ یوسف(12): 2؛ أنبیاء(21): 10؛ زخرف(43): 3)
  45. (بقره(2): 44)
  46. (أنعام(6): 32؛ یوسف(12): 109)
  47. (بقره(2): 73)
  48. (آل عمران(3): 191)
  49. (حدید(57): 17)
  50. (انبیاء(21): 67)
  51. (غافر(40): 67)
  52. (زمر(39): 18)
  53. (آل عمران(3): 7)
  54. (روم(30): 21)
  55. (معینی‌پور و لک‌زایی، 1391ش، ص65)
  56. (بقره(2): 282)
  57. (مائده(5): 1)
  58. (بقره(2): 283)
  59. (بقره(2): 275؛ نساء(4): 29؛ جمعه(62): 9)
  60. (بقره(2): 275)
  61. (نساء(4): 24)
  62. (نساء(4): 128)
  63. (امین عاملی، 1403ق، ج4ص216)
  64. (قصص(28): 77)
  65. (إسراء(17): 79)
  66. (نبأ(78): 11)
  67. (کلینی، 1363ش، ج6ص286)
  68. (فیض الاسلام، حکمت 319ص1238)
  69. (همان، حکمت319ص1238)
  70. (کلینی، 1363ش، ج5ص73)
  71. (بقره(2): 172)
  72. (طبرسی، 1415ق، ج7ص82؛ مجلسی، 1403ق، ج49ص99)
  73. (نحل(16): 14)
  74. (طور(52): 22)
  75. (بقره(2): 60)
  76. (انبیاء(21): 8)
  77. (عمید، 1389ش، ج2ص1042)
  78. (حجرات(49): 6)
  79. (نور(24): 15 و19؛ احزاب(33): 60؛ نساء(4): 83)
  80. (حجرات(49): 11)
  81. (نحل(16): 36)
  82. (احزاب(33): 39)
  83. (انفال(8): 24)
  84. (بقره(2): 159)
  85. (شن مک براید، 1375ش، ص174)
  86. (آل عمران(3): 19)
  87. (آل عمران(3): 64)
  88. (نساء(4): 141)
  89. (آل عمران(3): 118)
  90. (قرطبی، 1405ق، ج9ص135؛ بخاری، 1401ق، ج2ص96)
  91. (زخرف(43): 28)
  92. (توبه(9): 40)
  93. (آل عمران(3): 139)
  94. (ماده(5): 1)
  95. (نحل(16): 91)
  96. (اسراء(17): 34)