شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح (مقاله)

از ویکی‌وحدت
فصلنامه اندیشه تقریب (شماره سوم)
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره سوم/تابستان 1384
عنوان مقاله شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح
تعداد صفحات 14
بخش پیشگامان تقریب
زبان فارسی

شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح عنوان مقاله‌‌ای برای معرفی اندیشه‌های وحدت‌گرایانهء شخصیت‌ها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب، شماره سوم، فصل تابستان، سال 1384 منتشر شده‌است. شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح (1334ـ 1416ق / 1917ـ 1995م)

هدف ما در این مقاله آشنایی با شخصیت و زوایای مختلف علمی، فرهنگی و مبارزاتی شیخ محمد غزالی است تا با این آشنایی مختصر، زمینه برای پژوهش و تحقیقات بعدی فراهم گردد. بدیهی است نگارش این دفتر درباره زندگی غزالی لزوماً به معنای قبول تمام نظریات و اندیشه‌های او نیست.

زادگاه و خانواده غزالی

کشور مصر از دیرباز خاستگاه متفکران و اندیشمندان بزرگی بوده است. در سده‌های اخیر بزرگانی چون شیخ محمد عبده، استاد حسن البناء، شیخ محمود شلتوت، سید قطب، و دیگران، از این کشور برخاسته و خدمات شایانی به اسلام و مسلمانان انجام دادند. غزالی در سال 1334ق. در چنین فضایی در کشور مصر در روستای «نکلا العنب» واقع در استان «بحیره» چشم به جهان گشود.
پدرش «شیخ احمد السقاکه» مردی تاجر و با دیانت بود. به گفته غزالی، پدرش به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) عشق میورزید و فردی عارف مسلک بود و برای بزرگان عرفان به ویژه «ابوحامد محمد غزالی»(متوفای 505ق) از عرفای بزرگ اهل سنت، احترام خاصی قائل بود. پدرش قبل از تولد او، خوابی شیرین دید که او را به فرزندی به نام محمد بشارت دادند. او از این رؤیا بسیار خوشحال بود و آرزوی تحقق آن را داشت. پس از مدتی خداوند به این انتظار پایان داد و پسری به او عطا کرد که نامش را با توجه به علاقه اش به ابوحامد محمد غزالی و وابی که دیده بود، «محمد» گذاشت و با هم‌نام قراردادن وی با عارف بزرگ غزالی، امید داشت تا فرزندش نیز در معنویت و عرفان، پله‌های ترقی و رستگاری را طی نماید. محمد غزالی سرانجام پس از هشت دهه زندگی پر برکت در راه اعتلای اسلام، وحدت مسلمانان و مبارزه با استعمار، در حالی که برای حضور و انجام سخن رانی در همایش «اسلام و غرب» به ریاض سفر کرده بود، در تاریخ 19شوال 1416 در سن 79سالگی دچار سکته قلبی شد و پس از مراسم تشییع، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

دوران تحصیل

محمد پس از گذراندن دوران کودکی، برای فراگیری ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامی، وارد مکتب‌خانه روستا شد. در آغاز آیات قرآن را فراگرفت و پس از مدتی توانست تمام قرآن را حفظ نماید. سپس وارد دانشکده اسکندریه وابسته به دانشگاه الازهر شد و به تحصیل علوم دینی اشتغال یافت. وی در ایام تحصیل، با اساتید خود گفت وگوها و مناظرات علمی داشت و انتقادهای او در کلاس درس زبانزد استادان و هم‌شاگردی‌هایش بود. مهم‌ترین استاد او در دانشکده اسکندریه «شیخ ابراهیم غرباوی» بود که غزالی بارها در حق وی و استاد دیگرش «شیخ عبدالعزیز بلال» زبان به ستایش گشوده است. [۱] وی در ادامه تحصیلاتش وارد دانشگاه الازهر شد و پس از چهار سال تحصیل، در سال 1360ق در سن 26 سالگی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل گشت.[۲] وی در آن‌جا درس استادانی چون: «شیخ عنانی»، «امام محمد ابوزهره»، «شیخ عبدالعظیم زرقانی»، «شیخ محمود شلتوت»(1893ـ 1963م) و «حسن البناء»(1906ـ 1949م) را درک کرد. حسن البناء بیشترین تأثیر را بر ذهن و فکر غزالی گذاشت. نخستین ملاقات غزالی با این استاد، هنگامی بود که وی در دانشکده اسکندریه مشغول تحصیل بود و در یکی از شب‌های درسی، حسن البناء را که برای دیدار دانشجویان به این دانشکده آمده بود، ملاقات نمود. غزالی از این استاد خود به مجدد اسلام در قرن چهاردهم هجری یاد می‌کند. [۳] و معتقد است تربیت روحی و اسلامی استاد، اثر ماندگاری در جامعه اسلامی مصر گذاشته، باعث تربیت نسلی انقلابی و اسلامی در مصر گردید.

دوران تدریس

غزالی پس از این که از دانشگاه الازهر فارغ‌التحصیل گشت، اجازه‌نامه تدریس به او اهدا شد و در دانشکده اصول دین و مرکز بررسی‌های عربی و اسلامی دانشگاه الازهر مشغول تدریس و فعالیت علمی شد [۴] پس از مدتی ریاست شورای معارف اسلامی را نیز همزمان با اشتغال به تدریس بر عهده گرفت. در این شورا به دانشجویان، رشته‌های فرهنگ اسلامی و مبانی دین و شریعت را در سطح فوق لیسانس و دکترا تعلیم می‌دادند و غزالی بیشترین سهم را در تربیت این دانشجویان داشت. برخی از شاگردانی که وی در دانشگاه الازهر تربیت نمود، اکنون جزء متفکران و فقهای بزرگ اهل سنت هستند. از جمله شاگردان او «شیخ یوسف القرضاوی» و «حسین حسن الطویل» هستند. یوسف قرضاوی بیش از 128 کتاب در علوم مختلف اسلامی تألیف کرده و یک بار نیز به جرم همکاری با اخوان‌المسلمین، توسط رژیم مصر دستگیر گشت. حسین حسن الطویل نیز از علمای بزرگ دانشگاه الازهر به شمار می‌آید.

فعالیت‌های تبلیغی غزالی

دهه شصت میلادی، دهه سختی برای مسلمانان مصر بود. هر صدای آزادی‌خواهی در نطفه خفه می‌شد. در این شرایط فقط صدای غزالی تنها صدایی بود که مردم را به دعوت اسلامی و دعوت به سوی خدا فرا می‌خواند. او مانند شمعی در آن تاریخ حساس سوخت و هادی مردم شد. غزالی برای ارشاد مردم و هدایت آنها در مواقعی از سال به خصوص ماه مبارک رمضان، به نقاط مختلف کشور پهناور مصر می‌رفت و ضمن دیدار با مردم، آنان را با قرآن و معارف اسلام آشنا می‌کرد.
وی در سال 1362ق. از طرف وزارت اوقاف و امور خیریه مصر به سمت امام جماعت و خطیب جمعه مسجد «القبة الخضراء» در قاهره منصوب گردید و پس از مدتی به استخدام وزارت اوقاف مصر درآمد و به عنوان وکیل وزارت اوقاف در امور تبلیغی اسلامی منصوب شد. یکی از وظایف غزالی در این مقام، نظارت بر امور مساجد کشور بود. در همین ایام، از طرف وزارت اوقاف مصر به کشورهای عربستان سعودی و قطر سفر کرد و در آن جا ضمن انجام مأموریت تبلیغی، در دانشگاه‌های وابسته به الازهر به تدریس پرداخت. وی با این که یکی از کارمندان مهم دولتی به شمار می‌آمد، هیچ‌گاه از وظیفه اصلی خود به عنوان یک عالم دینی غافل نبود و همواره در گفتار و کردارش، خدا و اسلام را در نظر داشت، چنان‌که وقتی در پی مرگ «نکرومه» فرمانروای سوسیالیست کشور غنا قرار شد از سوی دولت مصر مجلس ترحیمی برای او در مسجد «عمر مکرم» ترتیب دهند، وی با این برنامه مخالفت کرد و سرانجام این مجلس را در کلیسای «شیرا» برگزار نمودند.

غزالی در سنگر مطبوعات

غزالی فعالیت مطبوعاتی خود را با هفته نامه «اخوان‌المسلمین» آغاز کرد. مقالات او در این هفته‌نامه مرتب در ستونی به نام «خواطر حرّة»(آرزوهای پر حرارت) به چاپ می‌رسید. با شدت یافتن فعالیت جمعیت اخوان‌المسلمین و رویارویی آنها با حکومت وقت، مجله اخوان‌المسلمین تعطیل شد. غزالی پس از آن در مجله «المباحث» و سپس در مجله «الدعوة» که صالح عشماوی آن را تأسیس کرده بود، مشغول فعالیت شد. وی با مجله‌های «لواء الاسلام»، «الشعب»، «هذا دیننا» و «الحق المر»(حقیقت تلخ) نیز ارتباط علمی داشت [۵] هم چنین پس از تأسیس و انتشار مجله «الفکر الجدید» توسط سید قطب، غزالی یکی از نویسندگان آن به شمار می‌رفت.
وی که از سنین جوانی با مطبوعات مصر و برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در مجله «المسلمون» ارتباط علمی داشت، با نوشته‌ها و مقالات خود، خشم حکومت و عوامل غرب‌زده را بر انگیخت و همین امر باعث شد تا در سال 1367ق. دستگیر و زندانی شود [۶] در نوشته‌ها و مقالات غزالی، موضوعاتی به چشم‌می خورد که با اندیشه‌ها و مشکلات مردم مسلمان جامعه، هم‌خوانی داشت و آن‌چه بیشتر مورد توجه خوانندگان قرار می‌گرفت، گفتارهای صادقانه او بود. وی می‌گوید: «دوست داشتم تمام احساسات و دریافت‌های خویش را به‌طور کامل بنگارم تا در پیشگاه خداوند سربلند و از خیرخواهی به مردم، دریغ نکرده باشم» [۷] غزالی در یکی از نوشته‌هایش، ضمن انتقاد شدید از روزنامه نگاران مصر که به مقدسات دینی از جمله نماز، روزه و حجاب حمله می‌کردند، آنها را آمریکایی معرفی می‌کند و می‌نویسد: «نشریاتی که باید در این عصر، به سوی ترقی افکار مسلمانان قدم بردارند، با کمال تأسف شیوه روزنامه نگاری آمریکایی را پیش گرفته‌اند و در دامن زدن به آشوب و تفریح جاهلان و بازکردن راه جرایم و گناه، مسابقه‌ گذاشته‌اند».[۸]

مبارزات سیاسی

مهم‌ترین دوران مبارزاتی غزالی مربوط به زمانی است که وی به جمعیت اخوان‌المسلمین پیوست. اخوان‌المسلمین در بیشتر کشورهای عربی فعالیت می‌کرد و پایگاه اصلی آن در مصر بود. این جمعیت در سال 1347ق توسط حسن البناء(1327ـ 1369ق / 1906 ـ1949م) در شهر اسماعیلیه مصر پایه‌گذاری شد و فعالیت خود را در اتاق کوچکی در مدرسه التهذیب، با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامی آغاز کرد. حسن البناء در سال 1350ق رساله‌ای حاوی اهداف جمعیت اخوان‌المسلمین منتشر کرد و به عنوان دبیرکل جمعیت برگزیده شد. با گسترش فعالیت سیاسی و دینی جمعیت، تشکیلات آن به قاهره منتقل گردید.
در سال 1356ق در پنجمین کنگره اخوان‌المسلمین، تصمیمات مهمی گرفته شد که از آن جمله بود:

  1. آزادی وطن از سلطه بیگانه مخصوصاً انگلیس
  2. تشکیل حکومت اسلامی در مصر؛
  3. اصلاحات اجتماعی و اقتصادی؛
  4. مبارزه و مخالفت با استعمار؛
  5. طرفداری از استقلال کشورهای اسلامی در هر نقطه از جهان؛
  6. ضدیت با ملی‌گرایی و تلاش برای وحدت جهان اسلام.

تصمیمات و مصوبات جمعیت اخوان‌المسلمین که همگی خواسته مردم و آرزوی آنها بود از یک‌سو، و شرکت فعال آنها در جنگ اعراب و اسرائیل و کمک آنها به فلسطینی‌ها در سال 1948م از سوی دیگر، باعث فزونی محبوبیت آنها شد و متقابلاً موجب ناراحتی و خوف دربار مصر و استعمار پیر انگلیس گشت. از این‌رو دولت «نقراشی پاشا» به فرمان ملک فاروق در صفر 1368ق / 1948م، فرمان انحلال جمعیت اخوان‌المسلمین را صادر کرد و بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند و اموال جمعیت نیز مصادره گردید. [۹] غزالی که از اعضای فعال جمعیت به شمار می‌آمد در سال 1368ق یا اوایل 1369ق، به جرم همکاری با اخوان‌المسلمین، بازداشت شد. وی همراه عده‌ای از اعضای دیگر جمعیت، به زندان «الحذاء» در شهر طور منتقل شدند. غزالی در زندان نیز آرام نگرفت و با هدف روشنگری زندانیان، به سخن‌رانی می‌پرداخت و بیشتر سخن‌رانی‌های او پس از اقامه نماز بود. غزالی، رهبر زندانیان شناخته می‌شد و زندانیان که اکثر آنان از اعضای اخوان‌المسلمین بودند، به حرف و تصمیم او احترام می‌گذاردند. یوسف قرضاوی که از شاگردان غزالی و اکنون یکی از متفکران بزرگ مصری است، درباره خاطرات زندان می‌گوید:
«شیخ غزالی در زندان، امام جماعت ما و در روزهای جمعه خطیب جمع زندانیان بود. دعای قنوت نمازش این بود: خدایا ما را از بند نجات ده و به هم‌ریختگی ما را جبران نما و امر ما را با عنایت خود برعهده گیر... ، خدایا تو خود ظالمان را مکافات کن». [۱۰]
در ایامی که غزالی در زندان به سر می‌برد، جمعیت اخوان‌المسلمین فعالیت سرّی داشتند و با طرح‌ریزی یک عملیات توانستند «نقراشی پاشا» نخست‌وزیر مصر و عامل انحلال جمعیت اخوان‌المسلمین را به قتل برسانند. پس از مدتی به تلافی این اقدام، حسن البناء، بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین توسط حکومت مصر در سال 1369ق ترور شد. فقدان وی موجی از اندوه را در میان شاگردان و طرفدارانش ایجاد کرد. غزالی هنگامی که خبر ترور و شهادت حسن البناء را شنید، بسیار اندوهناک شد و در یکی از سخن‌رانی‌هایش در زندان گفت: «روح بزرگی را کشتند که از عبادت خدا خاشع بود و قیام و سجود می‌کرد و در راه خدا قدم برمی داشت. اروپا فهمید که با وجود این مرد، بقایش در شرق با خطر روبه‌رو خواهد شد. البته مرگ حسن البناء به این معنا نیست که ستیز با دشمنان خدا و دشمنان امت اسلام تمام شده است. بلکه پرچمی که البناء آن را برافراشت، سربازان و شاگردانش بعد از او در اهتزاز نگه خواهند داشت و این دعوت هم‌چنان پا بر جا خواهد ماند». [۱۱] پس از گذشت یک‌سال، غزالی در سالگرد شهادت حسن البناء، به پاس نکوداشت وی مقاله‌ای تحت عنوان «شاخه‌ای بلند بر درخت جاودانگی» در مجله الدعوة به رشته تحریر درآورد. [۱۲]

انفصال غزالی از اخوان‌المسلمین

پس از ترور حسن البناء، در سال 1369ق «حسن هضیبی» از طرف اعضای جمعیت اخوان‌المسلمین که فعالیت‌های بسیار محدودی داشت، به عنوان دبیرکل جمعیت انتخاب شد. در آن تاریخ غزالی تازه از زندان آزاد شده بود و بیشتر به فعالیت‌های علمی خود می‌پرداخت. وی ابتدا درس‌هایی را که در زندان برای زندانیان بازگو می‌کرد با عنوان «الاسلام و الاستبداد السیاسی» منتشر کرد. در سال 1372ق با یک عملیات نظامی به فرماندهی ژنرال جمال عبدالناصر (1339ـ1391ق / 1918ـ1970م)، ملک فاروق از سلطنت خلع و نظام پادشاهی به جمهوری تبدیل شد. جمعیت اخوان‌المسلمین که با نظام پادشاهی مخالف بود با عبدالناصر همکاری کرد و در پیروزی این عملیات نقش به سزایی داشت.
عبدالناصر به پاس همکاری جمعیت اخوان‌المسلمین، ابتدا گروه آنان را به رسمیت شناخت، ولی بعدها مواضعش تغییر کرد و با این جمعیت درگیر شد و دستور اعدام عده‌ای از متفکران جمعیت، همچون سید قطب را صادر کرد. در این میان غزالی نیز در آغاز مانند دیگر اعضا، به جمال عبدالناصر حسن ظن داشت و از او حمایت می‌کرد، اما با شفاف‌تر شدن اقدامات عبدالناصر، از وی روی برگرداند و با نوشتن کتاب‌هایی نظیر «قذائف الحق» و «الاسلام و الزحف الاحمر» توطئه‌های عبدالناصر را افشا نمود. [۱۳]. عبدالناصر که از نفوذ فکری غزالی در بین جوانان اخوان‌المسلمین هراس داشت، حسن هضیبی را تحریک کرد که غزالی و دیگر افراد تأثیرگذار را از جمعیت کنار گذارد. حسن هضیبی که روابط صمیمانه‌ای با عبدالناصر داشت چهار عضو ارشد اخوان‌المسلمین از جمله غزالی را از کار بر کنار کرد. [۱۴]

مواضع سیاسی و اعتقادی

غزالی پس از انفصال از جمعیت اخوان‌المسلمین، موضع‌گیری‌های متعددی در مقابله با غرب‌زدگی و هم چنین در برابر قوانین غیر اسلامی مصر داشت. از جمله در برابر منشور برابری زن و مرد[۱۵]، رد نظریه خالد محمد خالد مبنی بر جدایی دین از سیاست[۱۶]، و دفاع از متهمان پرونده قتل دکتر فرج فوده(نویسنده مرتد مصری) موضع‌گیری‌های سختی نمود.[۱۷]
وی در موضع‌گیری‌های دیگرش، ضمن حمایت از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(قدس سره)، گفته است: «من حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامی ایران اعلام می‌کنم. مادامی که ایران با اتکال به خداوند و وحدت کلمه کار خود را ادامه دهد، ان‌شاءالله به اهداف خود دست می‌یابد. تجاوز عراق به ایران با حمایت مستقیم امپریالیسم جهانی صورت گرفته است. من صدام را تجاوزگری می‌دانم که با تسلیحاتش در جهت منافع دشمنان اسلام گام برمی دارد».
شیخ محمد غزالی شدیداً تحت تأثیر افکار امام خمینی(قدس سره) بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود و در مقاطع مختلف از او یاد می‌کرد. هنگامی که امام خمینی فتوای ارتداد سلمان رشدی را صادر نمود، غزالی در جلسه درسش ضمن تقدیر از ایشان گفت: «در یکی از جلسات با عده‌ای از علمای قاهره، آرزو کردم که ای کاش خداوند جرعه‌ای از شجاعت امام خمینی را به تمام علمای اسلام عطا می‌کرد، زیرا وقتی که در مرکز فرهنگ انگلستان، توطئه‌ای علیه اسلام و مسلمین ترتیب یافت و فردی بی شخصیت و پرکینه نسبت به اسلام، شدیدترین اهانت‌ها را به مقدس‌ترین انسان تاریخ یعنی پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و همسران و اصحابش روا داشت، همه ساکت بودند و تنها او (امام خمینی (ره) بود که با شجاعت و شهامت، حکم ارتداد این فرد حقیر و بی‌ادب را صادر کرد». [۱۸]
وی در جای دیگری از سخنان خود می‌گوید: «سلمان رشدی را می‌بینم که پس از ارتداد قبیح خود در کشورهای اروپایی و آمریکایی در رفت و آمد است تا مورد تقدیر و تکریم قرار گیرد، بدون آن که موجب حیا و شرم هیچ یک از عرب‌هایی شود که با غرب همکاری می‌کنند تا جایی که ما اختلافات قرون اولیه را نشخوار می‌کنیم و برخی از ما به دروغ، سوگند یاد می‌کنند که شیعه قرآنی دیگر به جز قرآن ما دارند. به این تهمت پراکنان گفتم از ابتدای تاریخ اسلام تا حال که قرن 15 است، کره زمین به جز همین قرآن را در بین هیچ یک از فرقه‌های اسلامی به خود ندیده است، پس به مصلحت چه کسی تبلیغ می‌کنی که شیعه قرآن دیگری به جز قرآن ما دارند؟». [۱۹]
غزالی در واقعه انفجار حرم رضوی در تاریخ 30/3/1373، برابر با عاشورای 1415، نیز در پیامی به دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی ایران در مصر، انزجار خود را از اقدام وحشیانه منافقان اعلام کرد و طی نامه‌ای نسبتاً طولانی، عاملان آن را بی‌دین و ریشه این جنایت را، استعمار جهانی دانست. [۲۰]
غزالی هم چنین در برابر حزب بعث عراق و شخص صدام حسین، مواضع محکمی داشت و بارها در سخن‌رانی‌ها و کلاس‌های درسش، بدون ملاحظه عرب بودن صدام، حکومتش را حکومتی خونریز و سفاک معرفی کرد. وی با محکوم کردن کشتار شیعیان جنوب عراق اظهار داشت: «این نخستین بار نیست که بعث عربی دست به چنین کاری می‌زند و آخرین آن نیز نخواهد بود. قومیت عربی و بعث عربی از ساخته‌های شیطانی، برای روگرداندن مردم از دینشان می‌باشد. هنگامی که بعث عربی به ایران حمله کرد، اعراب آن را تأیید کردند. خدا و پیامبر اسلام را فراموش کردند و از این موضوع ناراحت نشدند». [۲۱]

سفرهای غزالی

نخستین سفر خارجی غزالی را می‌توان سفر او به فلسطین برشمرد. هنگامی که غزالی در سال 1369ق از زندان آزاد شد، شیخ مأمون شناوی(متوفای1950م) از شیوخ دانشگاه الازهر، او را به عنوان نماینده خود به غزه فرستاد و سه سال در آن‌جا اقامت کرد. غزالی در آن‌جا با زندگی و رنج مردم فلسطین آشنا شد و در این مدت به اردوگاه‌های «بریح»، «نصیرات»، «دیر بلح»، «خان یونس» و «رفح» رفته، از نزدیک شاهد مشکلات فلسطینی‌ها بود. به گفته غزالی یکی از فعالیت‌های اسرائیل این است که نوجوانان یهودی را ضد مسلمان تربیت می‌کند و برای این کار مثلاً یک یهودی مجسمه‌ای می‌سازد و لباس عربی بر آن می‌پوشاند و به فرزند خود القا می‌کند که به آن تیراندازی کند تا ترس و هراس یا حس احترام برای چنین اشخاصی در او از بین برود. هم چنین به گفته غزالی هنگامی که انگلیس رفتن یهودیان را به اسرائیل محدود کرده بود، زنان یهودی سعی می‌کردند حامله شوند تا اگر به اسرائیل رفتند، با به دنیا آمدن این بچه‌ها، تعداد آنان بیشتر شود [۲۲] غزالی در مدت اقامت خود در فلسطین تلاش کرد جوانان فلسطینی را با معارف اسلام و توطئه‌های اسرائیل بیشتر آشنا کند. وی در آن‌جا در سخن‌رانی‌های متعدد، حرکت مردم فلسطین را حرکتی اسلامی معرفی می‌کرد. وی ضمن انتقاد از کسانی که مسئله فلسطین را از منظر غیر دینی نگاه می‌کنند، می‌گوید: «نبرد فلسطین سرچشمه‌ای دینی دارد و هر کس بخواهد اسلام را از این مسئله دینی دور کند، خیانت بزرگی مرتکب شده است» [۲۳]
پس از بروز اختلاف بین غزالی و دولت انورسادات، وی به عربستان سفر کرد و از آن‌جا به قطر عزیمت نمود و مدت پنج سال در این کشور در یکی از دانشگاه‌های وابسته به الازهر مشغول تدریس شد و برخی از کتاب‌های خود را نیز در این مدت، تألیف نمود. سپس به پیشنهاد رئیس دانشگاه قطر دکتر «شاذلی بن جدید» راهی کشور الجزایر گردید. وی در شرایطی وارد الجزایر شد که اوضاع سیاسی آن کشور با حضور بیگانگان، به مرحله حساسی رسیده بود. حرکت اسلامی تازه در الجزایر شروع شده بود و مبارزان الجزایری نیاز به حمایت فکری و تبلیغی داشتند. هنگامی که غزالی قدم به الجزایر نهاد، فتنه‌ها موج می‌زد و دین اسلام در میان توده‌ها رو به خاموشی نهاده بود. زبان مادری مردم یعنی زبان عربی رسمیت نداشت، بلکه زبان فرانسوی به عنوان زبان رسمی جایگزین آن شده بود و مظاهر فرهنگ اروپایی به شدت رواج داشت. غزالی در این شرایط، دانشگاه امیر عبدالقادر را در کشور الجزایر تأسیس نمود و خود به عنوان رئیس شورای علمی آن دانشگاه به تدریس و روشنگری دانشجویان مشغول شد [۲۴] درس‌های تفسیر موضوعی قرآن غزالی که از تلویزیون الجزایر پخش می‌شد به حدی بیننده داشت که به گفته مسئولان خبری الجزایر، در ساعت پخش از ره گذران کوچه و خیابان کاسته می‌شد. کتاب‌های او در فاصله اندکی پس از انتشار نایاب می‌شد. بی‌گمان خیزشی که سال‌ها بعد در نسل جوان الجزایر صورت گرفت، بی‌تأثیر از ارشادهای غزالی نبوده است. غزالی با خدمات شایانی که در الجزایر به اسلام نمود توانست قبل از عزیمتش به مصر، نشان «لیاقت» را به عنوان بزرگ‌ترین نشان کشور الجزایر دریافت کند [۲۵]
غزالی یک بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1364 / 1406ق به ایران سفر کرد و به دعوت آیت‌الله جنتی در کنفرانس اندیشه اسلامی شرکت نمود. غزالی در این کنفرانس با ارائه مقاله‌ای با عنوان «رسالت بهترین امت»، به بیان طرح کلی اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه خود پرداخت.[۲۶]

عوامل وحدت از دیدگاه غزالی

غزالی با نگاهی وسیع و همه‌جانبه، عوامل مختلفی را برای رسیدن به وحدت معرفی می‌کند. از دیدگاه غزالی یکی از راه‌های برطرف شدن اختلاف‌ها و رسیدن به وحدت، پیشرفت فرهنگی و علمی در میان جامعه مسلمانان است. به اعتقاد او عالمان دینی در این میان، وظیفه سنگینی برعهده دارند. اگر علما در سخن‌رانی‌ها، کنفرانس‌ها و نوشته‌های خود به موضوع وحدت توجه کنند، فضای جامعه اسلامی نیز به این‌سو پیش خواهد رفت. به گفته غزالی اگرچه سیاستمداران و حاکمان کشورهای اسلامی در بروز اختلاف یا ایجاد وحدت بین مسلمانان می‌توانند تأثیر به‌سزایی داشته باشند، اما این کار پیش از آن‌که بر عهده پادشاهان باشد، بر عهده علماست.[۲۷]
غزالی ضمن این که عدم آگاهی مسلمانان را یکی از عوامل دوری از وحدت و بروز تفرقه معرفی می‌کند، دراین‌باره می‌گوید هنگامی که علامه شیخ محمود شلتوت، شیخ الازهر فتوای جواز پیروی از مذهب اهل بیت را صادر کرد، برخی از متحجرین به علت عدم آگاهی، به این اقدام اعتراض کردند. وی اضافه می‌کند که: «به یاد دارم یکی از جاهلان با خشم و خروش از من پرسید: چگونه شیخ ازهر فتوی داده است که تشیع مذهبی اسلامی و مانند سایر مذاهب است؟ من در جواب گفتم: تو از شیعه اطلاع داری؟ و از تشیع چیزی می‌دانی؟ او اندکی سکوت کرد و آنگاه گفت: ایشان گروهی از پیروان دینی غیر از دین ما هستند. گفتم: ولی من دیده‌ام که ایشان درست به مانند ما نماز می‌گذارند و روزه می‌گیرند. مرد با تعجب گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ گفتم: عجب‌تر اینکه ایشان درست مانند ما قرآن می‌خوانند و پیامبر خدا را بزرگ می‌دارند و فریضه حج را به جا می‌آورند. گفت: شنیده‌ام آنها قرآنی دیگر دارند و با این اندیشه آهنگ کعبه می‌کنند که آن را مورد توهین قرار دهند.»
در این هنگام غزالی از سر ترحم به او نگریست و گفت: تو معذوری، زیرا بعضی از ما چیزهایی درباره آنان می‌گویند که منظوری جز هتک حرمت ایشان ندارند. [۲۸] غزالی هم چنین نقش مسلمانان و مردم را در ایجاد وحدت نادیده نمی‌گیرد و در‌این‌باره می‌گوید: «وظیفه مسلمین در این شرایط حساس و اوضاع خطرناک، این است که از پراکندگی و اختلاف باز آیند و در برابر حمله‌های صلیبی مدرن، جبهه‌ای نیرومند به وجود آورند و در این مبارزه سرنوشت‌ساز، در سنگر استوار دین، ثابت قدم بمانند و توجه داشته باشند که برای ایشان مایه ننگ و شرم است که به هنگام تجمع قوای شر و اتحاد دشمنان در حمله و هجوم همگانی بر ایشان، پراکنده و بی‌سامان باشند یا در میدان مسابقه، واپس بمانند یا از تمسک به دین خود سستی کنند، در شرایطی که پیروان مذاهب باطل، به عقاید خود پای بندند» [۲۹]
به‌طور کلی وحدت از نظر غزالی بر پایه‌های متعددی استوار است که آنها را در کتاب «دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین» شرح داده است. وی با تأسّی از استاد خود حسن البناء که برای وحدت جوامع اسلامی، بیست اصل را وضع نمود، اصول دیگری بر آن در کتاب یاد شده افزود. غزالی معتقد بود زنان نیمی از مردان‌اند و دانش اندوزی، امر به معروف و حساسیت مذهبی بر هر دو گروه واجب است. زنان با حفظ شئونات اسلامی می‌توانند در حفظ ارزش‌های اسلامی مشارکت داشته باشند. به اعتقاد غزالی خانواده اساس موجودیت جامعه اسلامی و دامان طبیعی برای تربیت نسل‌های آینده است. غزالی هم چنین معتقد بود خداوند انسان را گرامی داشته و برای او حقوق مادی و معنوی قائل شده است. اسلام این حقوق را بیان و همگان را به احترام به آنها دعوت نموده است؛ به ویژه حاکمان ملت‌های مسلمان باید بیشتر مصالح مادی و معنوی مسلمانان را در نظر داشته باشند. دولت‌های اسلامی همچون خانواده‌ای بزرگ، در برابر تبلیغ و نشر احکام اسلام مسئولیت دارند و بر آنها لازم است بدعت‌ها را از چهره دین بزدایند و از همه امت در همه جا حمایت کنند.

اندیشه‌های سیاسی و فرهنگی

انقلاب صنعتی غرب و پیشرفت‌های زودهنگام اقتصادی، باعث بروز تفکر جدایی دین از سیاست گردید و دین، به امری شخصی و درونی محدود شد، در نتیجه لاابالی گری و آزادی جنسی از اصول مسلّم دولت‌های غربی گردید. هم‌زمان با این اوضاع، در میان روشنفکران کشورهای اسلامی دو دیدگاه «غرب‌زدگی» و «غرب‌ستیزی» پدید آمد. غزالی به طرف‌داری از نظریه دوم معتقد بود تقلید از غرب در امور علمی و صنعتی جایز و بلکه لازم است، اما در مسائل فرهنگی و اعتقادی، به هیچوجه جایز نیست. وی ضمن انتقاد از غرب‌زدگان دراین‌باره می‌نویسد: «غرب از جهت فکر و روح جزء ناپاک‌ترین ملت‌های روی زمین است. مردانی که با غرب مرتبط شدند ولی حقیقت غرب را درک نکردند، نتوانستند آن را درست معرفی کنند. آنان مسئول عقب‌ماندگی مسلمان اند. تمدن جدید غرب، متشکل از ظاهر و باطن است و این عده با روآوردن به ظاهر تمدن غربی، از علم و کار آن غافل شدند».[۳۰]
دل مشغولی غزالی از آن نبود که چرا غرب، خیر و صلاح ملت‌های مسلمان را نمی‌خواهد، زیرا او می‌دانست که غرب همیشه در پی نابودی مسلمانان بوده و با بازی‌های استعماری خود در پی ریشه‌کن نمودن میراث اصیل اسلامی است. آن‌چه اندیشه غزالی را می‌آزرد روشنفکران مسلمانی بودند که از سیاست‌های عوام‌فریبانه غرب حمایت می‌کردند و هیچ‌گاه نمی‌توانستند هجمه‌های فرهنگی آنها را درک کنند. غزالی معتقد بود کشورهای غربی با پیشرفت‌های صنعتی و نظامی خود، به ملل مسلمان رحم نخواهند کرد و به غارت اموال آنان خواهند پرداخت و فرهنگ آنها را به نابودی خواهند کشاند. هجوم فرانسه به الجزایر و سودان، و هجوم انگلستان به مصر و هند، نمونه‌هایی از این غارت‌گری‌هاست.
غزالی این نکته را نیز دریافته بود که آنان هرگز به حرکت‌های سنگین و پرخرج نظامی بسنده نخواهند کرد و با حرکتی آرام و تدریجی در مسخ فرهنگ جوامع اسلامی قدم برخواهند داشت. غزالی که کشورش به اشغال نظامی انگلیس درآمده و پس از استقلال کشور، متوجه تهاجم آرام فرهنگی دشمن شده بود می‌نویسد: «همان‌طور که می‌دانید اکنون بیش از یک قرن از آغاز مبارزات ضد‌استعماری ملت ما می‌گذرد؛ استعماری که سرزمین ما را اشغال و ثروت‌های ملت ما را غارت نمود. اما زمانی که آبا و اجداد ما و سپس خود ما توانستیم استعمار نظامی را شکست دهیم، ناگهان متوجه شدیم که استعمار نظامی شیوه‌های دیگری را از استعمار برجای گذاشته است از جمله استعمار فرهنگی و استعمار حقوقی به طوری که هویت ما را دگرگون ساخت و ما را از میراث خود بیگانه کرد. از این‌رو استقلال و هویت کامل خویش را زمانی باز خواهیم یافت که به میراث اصیل خویش بازگردیم». [۳۱]
به طور خلاصه غزالی اهداف استعمار را در «دل‌سردی مردم مسلمان»، «تربیت نسل بی‌ایمان»، «ترویج بی‌بند و باری»، «نفوذ در دانشگاه‌ها»، «ایجاد مؤسسات فرهنگی وابسته به غرب» و هدف نهایی آنان را «نابودی اسلام» برمی شمرد و می‌گفت: «امواج خطرناک هرگاه رخنه کرد پایان نمی‌پذیرد و یکی پس از دیگری حمله می‌کنند. غرب در زیر پاگذاشتن دستورات اسلام، در قوانین جزایی، مدنی و دولتی پیروز گردید ولی قوانین زندگانی فردی را هنوز میدان تاخت و تاز خود قرار نداده و هرگاه این میدان برای او آماده باشد، دیگر تمام قوانین اسلام زیر خاک می‌رود و آن‌گاه باید گفت: و یا موت زر إن الحیاة ذمیمة / و یا نفس جدی إن دهرک هازل(ای مرگ، بیا که زندگی منفور است / و ای جان، بکوش که زندگانیت بیهوده است)» [۳۲]

اندیشه‌های عقیدتی

غزالی بر خلاف روشنفکران غربی که حاکمیت را از آنِ مردم می‌دانند، معتقد بود حاکمیت از آنِ خدا و هدیه‌ای از جانب وی برای تمام انسان‌هاست. در قلمرو خداوندی تفاوتی بین عرب و غیر عرب نیست و تنها اراده خدا حکومت می‌کند. پس انسان که جانشین او در روی زمین است باید قانون خداوند را در زمین پیاده کند و همه مؤمنان را در برابر این حقوق یکسان بداند. این اندیشه غزالی نه تنها باعث برابری ملل مسلمان و نزدیک شدن مذاهب اسلامی به یک دیگر می‌شود، بلکه در تعامل دین و سیاست، آن‌دو را انفکاک‌ناپذیر معرفی می‌کند. بحث جدایی دین از سیاست که یکی از موضوعات مهم سده‌های اخیر است، مورد توجه محافل علمی و سیاسی قرار گرفته و برخی از روشنفکران اسلامی به تقلید از روشنفکران غربی، معتقد به جدایی دین از سیاست اند و برخی به تعامل آن دو اعتقاد دارند. به اعتقاد غزالی اسلام مجموعه مفصلی از تعلیمات معنوی و علمی است. قواعد علمی برای اصلاحات عمومی در اختیار انسان قرار داده شده و مربوط به زندگی فردی، اجتماعی و دولتی است. چه کسی می‌تواند ادعا کند که یک دعوت اصلاح‌طلبانه می‌تواند از حکومت صرف‌نظر کند و نمی‌خواهد حکومت را در خدمت آرمان‌های خود قرار دهد؟ [۳۳] غزالی ضمن انتقاد از عالمانی که نغمه جدایی دین از سیاست را سر می‌دهند و خود را وابسته به حاکمان جور و ظلم می‌کنند، می‌گوید: «من در میان شیوخ الازهر، مردانی را می‌شناسم که برای اسلام آن‌چنان زندگی می‌کنند که انگل‌ها در خون و روده‌های انسان بیمار. این علما دست در دست طبقات حاکم، آرمان مشترکی را دنبال می‌کنند و بدین‌سان دینی را که به نام آن سخن می‌گویند، بی‌اعتبار می‌سازند» [۳۴]
یکی دیگر از اعتقادات غزالی، درباره آیین وهابیت است. وی معتقد است وهابیت آیینی است که پنجاه سال پیش یا بیشتر در عربستان سعودی ظهور کرد که در آن نوعی تندروی، دوری از حقایق اسلامی، کم‌شمردن مردم و متهم کردن آنها وجود دارد. غزالی ضمن ابراز تردید درباره اسلامی بودن آیین وهابیت، آن را یکی دیگر از حیله‌های استعمار معرفی می‌کند و معتقد است از جمله اهداف استعمار، تشکیل مذاهب و فرقه‌های جدید است تا از این راه شکاف بین صفوف مسلمانان را بیشتر کند. [۳۵]
غزالی هم چنین درباره اختلاط فلسفه با مفاهیم اسلامی و رسوخ آن در مباحث دینی، عقیده‌ای ویژه دارد و معتقد است دین سرمایه‌ای الهی است که توسط معصوم، صادر شده است و نمی‌توان آن را با خیالات فردی که دم از عقل می‌زند ممزوج کرد. وی به شدت از مخلوط شدن فلسفه با دین انتقاد کرده، یکی از علل انحطاط جامعه مسلمانان را اختلاط فلسفه با دین معرفی می‌کند و می‌گوید ارزش و طراوت دین آسمانی با فرهنگ خرافی یونان ارتباطی ندارد. [۳۶]

آثار غزالی

غزالی آثار متعددی از خود بر جای گذاشته و از میان بیش از پنجاه اثر او، تعداد قابل توجهی به زبان فارسیی و برخی به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است. مهم‌ترین آثار ترجمه شده او بدین قرار است:

  1. اخلاق اسلامی، ترجمه محمود ابراهیمی، تهران، نشر احسان، 1378. 397صفحه.
  2. اخوان‌المسلمین: تاریخ پیدایش، تحولات و فعالیت‌های جنبش اخوان‌المسلمین در یک قرن اخیر، ترجمه دکتر بهمن آقایی و خسرو صفوی، تهران، رسام، 1365. 273ص.
  3. ارزیابی میراث فکری مسلمانان، ترجمه داود نارویی، تهران، نشر احسان، 1382. 288صفحه.
  4. باور راستین اسلامی، ترجمه محمود ابراهیمی، سقز، انتشارات محمدی، 1373. 300صفحه.
  5. ترجمه فارسی فقه السیره، ترجمه محمدطاهر حسینی، تهران، نشر احسان، 1378،592صفحه.
  6. تعامل روشمند با قرآن کریم، ترجمه علی اصغر محمدسیجانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379. 277صفحه.
  7. جنایات غربی در شرق یا اسلام و بلاهای نوین، ترجمه مصطفی زمانی، قم، پیام اسلام، 1369. 344صفحه.
  8. حقوق بشر: مقایسه تعالیم اسلام با منشور ملل متحد، ترجمه باقر موسوی، تهران، انتشارات اعلمی، بی‌تا.
  9. سیره آموزی، ترجمه علی اصغر محمدی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378. 568صفحه.
  10. فساد سیاسی در جوامع عربی و اسلامی، ترجمه عبدالعزیز سلیمی، تهران، نشر احسان، 1382. 200صفحه.
  11. گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره‌های قرآن کریم، ترجمه علی اصغر محمدی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377. 2جلد.
  12. مبانی وحدت فکر فقهی و فرهنگی مسلمانان، ترجمه عبدالعزیز سلیمی، تهران، نشر احسان، 1382. 341صفحه.
  13. محاکمه گلدزیهر صهیونیست معلم نویسندگان «بیست و سه سال»، ترجمه صدر بلاغی، تهران، حسینیه ارشاد، 1363. 323صفحه.
  14. محورهای پنجگانه قرآن کریم، ترجمه محمود ابراهیمی، سنندج، هه ژار، 1381. 392صفحه.
  15. مسائل زنان بین سنت‌های کهن و جدید، ترجمه مجید احمدی، تهران، نشر احسان، 1379. 248صفحه.
  16. نگرشی نو در فهم احادیث نبوی، ترجمه داود نارویی، تهران، نشر احسان، 1381. 294صفحه.
  17. نگرشی نو در فهم قرآن، ترجمه داود نارویی، تهران، نشر احسان، 1381. 398صفحه.
  18. Islam our religion، ترجمه احمد جلال (به انگلیسی)، بی‌جا، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی اسلامی (ایسسکو)، 214 صفحه.
  19. Telle est noter religion، ترجمه محمد عنبر(به فرانسه)، ویراستار ژان فرانسوا فارو، پاریس، 1994م. 294ص.

وفات غزالی

سرانجام شیخ محمد غزالی پس از یک عمر زندگی پر برکت در راه اعتلای اسلام، وحدت مسلمانان و مبارزه با استعمار، در حالی که برای سخن رانی در همایش اسلام و غرب به ریاض سفر کرده بود، در تاریخ 19 شوال 1416 برابر با 19/12/1374 در سن 79سالگی دچار سکته قلبی شد و پس از تشییع در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. در بزرگداشت او بسیاری از شخصیت‌ها و مراکز فرهنگی دنیای اسلام، پیام‌های تسلیتی صادر کردند. از جمله پیام تسلیتی توسط آیت‌الله شیخ محمدعلی تسخیری ریاست محترم سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فرستاده شد که در آن فرستنده پیام ضمن ابراز تأثر و تألم، این مصیبت بزرگ را به ولی امر مسلمین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و سایر علمای جهان اسلام تسلیت گفت. [۳۷]

پانویس

  1. قرضاوی، 1421: 35.
  2. ملکاوی، 1417: 185.
  3. قرضاوی، 1421: 31
  4. ملکاوی، 1417: 185.
  5. ملکاوی، 1417: 74.
  6. قرضاوی، 1421: 11.
  7. ملکاوی، 1417: 185.
  8. غزالی،1369:159.
  9. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی: 7/279
  10. قرضاوی، 1421: 16
  11. تأملات... ، 1374: 45 و قرضاوی، 1421: 34
  12. قرضاوی، 1421: 31.
  13. همان: 56
  14. همان: 44.
  15. ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانی 1341: ص59.
  16. قرضاوی، 1421: 196
  17. همان: 344.
  18. گامی به سوی... : 1/13.
  19. اطلاعات: 23/4/1374: 2.
  20. همان.
  21. رسالت، 3/4/1370: 12.
  22. روزنامه اطلاعات، 4/11/1369: 12.
  23. همان.
  24. ملکاوی، 1417: 193.
  25. آیینه پژوهش، ش 37: 102.
  26. نامه فرهنگ: 25.
  27. محاکمه گلدزیهر صهیونیست: 300.
  28. همان
  29. همان: 322.
  30. غزالی، 1369: 28 و 234.
  31. اطلاعات، 11/1/1371 به نقل از: المسار، 2/2/1992.
  32. غزالی، 1369: 127.
  33. سمان، 1357: 56.
  34. آقایی، 1365: 177.
  35. ‌رسالت، 3/4/1370: 3.
  36. غزالی، 1369: 230.
  37. روزنامه اطلاعات، 21/12/1374.

منابع

  1. آقایی، بهمن و خسرو صفوی، اخوان‌المسلمین: تاریخ پیدایش، تحولات و فعالیت‌های جنبش اخوان‌المسلمین در یک قرن اخیر، تهران، رسام، 1365.
  2. تأملات فی الدین و الحیاة، قاهره، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1374ق.
  3. دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
  4. سمان، علی، رویارویی مسلک‌ها و جنبش‌های سیاسی در خاورمیانه عربی تا سال 1967م، ترجمه حمید نوحی، تهران، قلم، 1357.
  5. غزالی، محمد، اسلام و بلاهای نوین(جنایات غربی در شرق)، ترجمه مصطفی زمانی، قم، پیام اسلام، 1369.
  6. قرضاوی، یوسف، الشیخ الغزالی کما عرفته، بیروت، مؤسسة الرساله، 1421ق.
  7. گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره‌های قرآن کریم، ترجمه علی اصغر محمدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، 2جلد.
  8. ماهنامه آیینه پژوهش، شماره 37.
  9. ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانی 1341.
  10. ماهنامه نامه فرهنگ، سال 2، شماره 2.
  11. محاکمه گلدزیهر صهیونیست معلم نویسندگان «بیست و سه سال»، ترجمه صدرالدین بلاغی، تهران: حسینیه ارشاد، 1363.
  12. ملکاوی، فتحی حسن، العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، عمان، اردن، منشورات المعهد العالمی للفکر الاسلامی، چاپ اول، 1417ق.