روند تقریب مذاهب اسلامى در سرزمين شام (مقاله)

از ویکی‌وحدت
فصلنامه اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره دوم/بهار 1384
عنوان مقاله تقریب مذاهب اسلامی در سرزمين شام
نویسنده دکتر وهبه مصطفی الزحيلی
تعداد صفحات 12
بخش اندیشه
زبان فارسی

روند تقريب مذاهب اسلامی در سرزمين شام عنوان دومین مقاله‌ از بخش اندیشه مجله شماره 2 فصلنامه اندیشه تقریب می‌باشد که به قلم دکتر وهبه مصطفی الزحيلی[۱] و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در شماره دوم، فصل بهار سال 1384 منتشر شده است.

چکيده

نوشته حاضر دارای سه بخش است:

  • بخش اول به گزارشی از روند تقريب در سرزمين شام (سوريه، اردن، فلسطين و لبنان) و ايران پرداخته و بر تجزيه ناپذيری دين اسلام و وحدت تأکيد شده است. آثار تفرقه‌گرايی، منشأ آن و جو غالب بر محيط‌های اسلامی در پنجاه سال گذشته، هم چنين بيان نکات و نمونه‌هايی از آگاهی مردم سوريه و ايران و ديدگاه عميق آنها نسبت به حفظ وحدت ملی از بحث‌های ديگر اين بخش است.
  • بخش دوم به بيان مهم‌ترين نمودهای روند تقريب در سرزمين شام اختصاص دارد. برخی از اين نمودها عبارت‌اند از:
  1. دوستی و محبت متقابل؛
  2. فعال‌سازی همکاری خوب ميان علمای سنی و شيعه؛
  3. منع نشر يا چاپ کليه کتاب‌های متضمن توهين به پيروان مذاهب ديگر؛
  4. مجاز نبودن پخش مطالبی که به مسائل اختلافی دامن می‌زند؛
  5. محکوم کردن هرگونه برچسب تکفير و گمراهی به پيروان مذاهب مختلف؛
  6. تشويق مطالعه‌های مقايسه‌ای فقهی و عقيدتی؛
  7. فعاليت‌های مشترک فرهنگی بين علمای سنی يا شيعی؛
  8. واگذاری محاسبه از بندگان به خداوند، و وجود محبت نسبت به اهل بيت در بين مسلمانان چه شيعه چه سنی.
  • بخش سوم ملاحظاتی در مورد استراتژی تقريب مذاهب اسلامی بيان و بر مواردی بدين شرح توصيه شده است:
  1. کوشش در راستای تعميم فرهنگ گفت‌وگو؛
  2. لزوم داشتن مواضع علمی و مراکز و شعبی در سرزمين‌های اسلامی برای تقريب؛
  3. گسترش دامنه انتشار و پخش مجله تقريب مذاهب (التقريب
  4. لزوم اولويت دادن به عوامل تحقق وحدت امت اسلامی و به کار گرفتن تمام امکانات و توان امت برای دفع تجاوز دشمنان؛
  5. و وجوب صدور اعلاميه‌ای مبنی بر ممنوعيت هرگونه فعاليت تبليغی مذهبی.

در پايان با تمسک به آيه (ان هذا امتکم امه واحده...) خواسته شده است که شعار اساسی و خدشه ناپذير انديشه تقريب، عمل به مضمون اين آيه باشد.

کليد واژه‌ها: تجزيه ناپذيری اسلام، توهين و تکفير، فرهنگ گفت‌وگو، امت اسلامی.

سپاس خداوندی را که امت اسلامی را در اصول، فعاليت‌ها و خاستگاه‌های فکری وحدت بخشيد و سلام و درود بر پيامبر امين ما، محمد بن عبدالله(صلی الله عليه وآله) که اين وحدت را سامانی محکم و جاودانه داد و سلام و درود بر خاندان و يارانی که به مکتب وحی الهی و رسالت انبيا وفادارترين مردمان اند. خداوند همه آنان را بيامرزد.

گزارشی از روند تقريب

اين گزارش فشرده‌ای از روند تقريب در سرزمين شام (سوريه، لبنان، اردن و فلسطين) است که در واقع تفاوت چندانی با پديده تقريب در کشورهای گوناگون اسلامی از جمله مصر، سودان، کشورهای آفريقايی، کشورهای مغرب [عربی] و کشورهای غير عربی هم چون: ترکيه، ايران، هند، پاکستان، اندونزی، مالزی، افغانستان و اقليت‌های پراکنده در قاره‌های پنج گانه، به ويژه آمريکا، اروپا و آسيا ندارد.
همه اين کشورها، به رغم وجود فاصله‌های گاه زياد بين مرزهای آنان يا همجواری آنها با يک‌ديگر، بحمدالله به اين درک قطعی رسيده اند که اسلام دين تجزبه پذيری نيست و اصول و فروع آن و مواضع نظری، تاريخی، جغرافيايی، فرهنگی و تربيتی آن يکی است و آيين وحدت فکری و عملی آنها رويّه متداول و حاکم بر عرصه اسلامی است؛ هر چند گروه‌ها و گرايش‌های فرقه‌ای شکست خورده‌ای يافت شود که سعی در گسترش تفرقه ميان پيروان مذاهب، برانگيختن جنگ‌های مذهبی و افتادن در ورطه خون‌ريزی يا تهمت زدن يا انفعال آميخته به احساسات هوچی گرانه و چيزهايی که ای بسا به ريختن خون‌های عزيز يا ويرانی يا به آتش کشيدن اماکن يا مساجد اسلامی نيز بينجامد. منشأ اين گرايش خطرناک، پردست‌انداز و تيره و تاريک يا نظريه‌های برخی علمای خام يا مواضع منحرف برخی عوام يا همراهیِ [غافلانه] سمپاشی‌ها و بدخواهی‌های خاورشناسان و سياست‌های کشورهای گمراه، کافر و شرور غرب يا شرق به منظور تضعيف بنيه مسلمانان و تسهيل سلطه خود بر کشور، ثروت و سرنوشت مسلمانان و باقی نگهداشتن آنها گاهی در حالت آتش زير خاکستر و گاهی آماده انفجار برای اجرای برنامه‌های اردوگاه ستم گری، استعمار و طغيان است.
متأسفانه پديده تفرقه، پراکندگیِ مذهبی، تهمت زنی و تصنيف‌ها يا تأليف‌های مبتذل يا مسموم در پنجاه يا چهل سال گذشته جو غالب يا رايج محيط‌های اسلامی بود. چگونگی فرو غلطيدن در لغزش گاه تکفير يا ملعنه (ناسزاگويی) و نيرنگ يا فحاشی و توهين يا بی ادبی به ستارگان عالم اسلام در دهه‌های گذشته [به خوبی]ديده می‌شود، به صورتی که اگر مردان بزرگ، مخلص، از جان گذشته و ايثارگر در اين دوران وجود نداشتند، اسلام مقام واقعی خود را، چه بزرگ چه کوچک نمی‌يافت و از اسلام اثری در مشرق يا مغرب يا مرکز دنيا ديده نمی‌شد.
به نظر من اين پديده اينک کم رنگ شده و رو به افول گذارده است و جای آن را شعور آگاهی بخشی گرفته که در پرتو خيزش اسلامی سی سال گذشته روندی رو به رشد و نمو دارد و کسانی از علما و برخی يا اغلب عامه مردم متوجه شده‌اند که اين گرايش، خطرناک بلکه بيهوده است، به عقيده، عبادات و اخلاق اسلامی لطمه می‌زند، مصلحت عاليه اسلامی را تهديد می‌کند، تمام امت اسلامی را به ويرانی، تباهی، نيستی و سقوط سوق می‌دهد، مسلمانان را از يک‌ديگر دور می‌سازد و بذر تفرقه، جدايی، نفرت می‌پاشد و تمام کارهای مثبت يا برنامه‌های آنان را بر باد می‌دهد اين چيزی است که دشمنان جنايت کار در آن طمع کرده‌اند؛ کسانی که در تلاشند تا امت اسلامی را هرچه بيشتر تجزيه کنند و رشته وحدت کشورهای اسلامی را يکی پس از ديگری، بدون استثنا بگسلند. اين حرکت در راستای سياست جداسازی و سوء‌استفاده از برخی جنبه‌های منفی يا انواع عقب ماندگی‌ها و کوتاهی‌ها، به ويژه تحريک گروه‌های غير مسلمان در سرزمين‌های اسلامی و نيز نفوذ در ميان گروه‌های اسلامی برای برانگيختن مشکلات و اختلاف‌ها ميان آنان است، بر اساس قاعده «تفرقه بينداز و حکومت کن» و اين که تفرقه باعث ضعف و منجر به تباهی می‌شود.
در مورد سرزمين شام، به ويژه سوريه، [مردم] اين کشور به اين توطئه‌های جنايت کارانه استعماری آگاهی دارند. سوريه در طول تاريخ نوين خود، ديدگاهی عميق تر، درکی بيشتر و آينده‌نگری دورتری نسبت به مسئله وحدت ملی خود، ضرورت پاسداری از آن و پشت سر گذاردن تمام جنبه‌های منفی، لغزش گاه‌ها و به طوری که شهروندان سوری از آغاز استقلال و رهايی از استعمار فرانسه در هفدهم آوريل 1946 (29 فروردين 1325) تاکنون، هيچ تفاوتی ميان پيروان اديان، مذاهب و طوايف مختلف نمی‌گذارند و اين افتخاری برای سوريه نوين، آزاد و سرفراز است.
به عنوان مثال ما در سوريه هيچ تفاوتی در حقوق و وظايف ميان مسلمانان و غير مسلمانان و ميان پيروان مذاهب سنی يا شيعه نمی‌بينيم و شاهد حذف آثار تفرقه و پيامدهای آن در هر دو گروه هستيم. اين رشد و بلوغ سياسیِ رهبران خردمند، احساس دينی گروه‌های مختلف مردم و شعور مدنی ـ اجتماعی قاطبه شهروندان، سوريه و ديگر کشورهای شام را ـ به استثنای برخی مواضع شبهه آميز طرف داران استعمار در لبنان ـ پيشاپيش کشورهای عربیِ فاقد هر گونه مشکل طايفه‌ای، مذهبی، يا نژادی قرار داده است.
مشابه اين آگاهی و روشن بينی سياسی را ما در جمهوری اسلامی ايران از همان آغاز پيروزی انقلاب اسلامی با کوشش‌ها و رهبری‌های امام خمينی(قدس سره) در بيش از ربع قرن پيش بدين سو شاهد بوده‌ايم.
اين آگاهی سياسی با آگاهی دينی، مصلحت انديشانه، ملی و قومی به منظور مقاومت در برابر تجاوزهای استعماری و استکباری کشورهای غرب به رهبری آمريکا مقارن گشته است. همانا گرايش و اهداف خصمانه قديمی اين استعمارگران تبديل به رفتارهای عينی خطرناکی به وسيله محاصره نظامی سرزمين‌های ما و اعلان جنگ وحشيانه و ويران‌گر عليه کشورهای اسلامی شده است، که آغاز آن با [اعمالی مثل] مسلط ساختن صرب‌های متعصب بر بوسنی و هرزگوين و کوزوو، حکمرانی کمونيست‌های الحادی روسيه و چين بر جمهوری‌ها و مناطق اسلامی هم چون چچن، ميدان دادن به سيک‌ها و هندوها [در هند] يا هنديانِ کينه توز در کشمير و جاهای ديگر، سپس همکاری تمام نيروهای غرب و در راس آنان انگليسِ افعی صفت، هم پيمانی صليبيان افراطی در آمريکا با صهيونيسم، به راه انداختن جنگِ نسل کشی در فلسطين، افغانستان و عراق و تهديد ايران، سوريه و سپس ديگر کشورهای عربی و حتی دوستان اين کشورهای متجاوز بوده است.
«تقريب» هرگز به معنای ذوب مذاهب اسلامی در يک‌ديگر نيست، بلکه به مفهوم وصول به نزدیکی در ديدگاه‌های مختلفِ عرصه‌های دينی و وحدت بخشيدن به مواضع، انديشه‌ها، رفتارها و شيوه‌هاست به اين منظور که مسلمانان در برابر دشمنان خارجی از کشورهای کافر و شرور صف واحدی را تشکيل بدهند؛ دشمنانی که تروريسم را بهانه ای برای کشتار و نسل کشی مسلمانان در ديارشان نموده‌اند، به غارت ثروت‌های آنان و به بردگی کشاندن آنها می‌پردازند و در پی سلطه بر منابع نفتی و غير نفتی سرزمين مسلمين، تسلط بر تمام فعاليت‌های اقتصادی ايشان به بهانه «جهانی شدن» و موافقت‌نامه‌های «گات» يا تجارت آزاد و امکان دادن به شرکت‌های بزرگ سرمايه داری به منظور کشيدن شيره جان ملل ديگر، به ويژه مسلمانان برای غارت ثروت‌های نفتی و غيرنفتی آنها برآمده‌اند.

نمودهای روند تقريب

مهم‌ترين نمودهای روند تقريب در سرزمين شام بدين قرار است:

  • الف ـ دوستی و محبت متقابل، فعال‌سازی بهترين همکاری ميان علمای سنی و شيعه امت اسلامی و به خاک سپردن تمام نمودهای اختلاف، تعصب دينی و تنش‌ها. اين امر بسيار روشنی است.
  • ب ـ منع نشر يا چاپ کليه کتاب‌هايی که متضمن توهين به پيروان مذاهب ديگر باشد و عدم اجازه پخش مطالبی در رسانه‌های گروهی يا ايراد بعضی از سخن رانی‌ها در مراکز (مجامع)، نهادها (باشگاه‌ها)ی فرهنگی که به مسائل اختلافی دامن بزند. اين جهت گيری دولت سوريه و ديگر کشورها در سرزمين شام است.
  • ج ـ محکوم کردن هر گونه برچسب تکفير و گمراهی که متوجه برخی پيروان مذاهب می‌شود به منظور ممانعت از برانگيختن فتنه. هم چنين تخطئه نويسندگانی که به چنين نوشته‌هايی می‌پردازند. اين چيزی است که در نوشته‌ها و ديگر موضع گيری‌های ما کاملا قابل لمس است.

ما هرگز اتهام‌های تکفيری را که مفتی‌های اندکی از اهل سنت بی محابا نثار ديگران می‌کنند، نمی‌پذيريم، هم چنان که يورش ستمگرانه در نوشته‌های برخی شيعيان به بزرگان صحابه گرامی را نيز قبول نداريم.
هم چنين ممانعت از نشر هر آن چه تاريخ اسلام را زشت جلوه می‌دهد، مجدداً شبح نزاع‌ها و اختلاف‌ها را برمی‌انگيزد و به درگيری ميان مسلمانان به دليل حوادث قديمی و تاريخی دامن می‌زند. از جمله وظايف ما دفن کردن کليه اين آثار تفرقه‌انگيز، شعله‌ور کننده آتش فتنه يا آتش‌افروز ميان ما (پيروان مذاهب مختلف) و نبش قبرکننده آن دسته از حوادث تاريخی است که به جای سازندگی، عامل تباهی و به جای وحدت، پراکندگی و تفرقه به دنبال دارد. اين کارها رويه گروه‌های متعصب و افراطی است که به اسلام ظلم می‌نمايند. د

  • ـ تشويق مطالعه‌های مقايسه ای فقهی و عقيدتی، به ويژه در بعد مطالعات دانشگاهی تخصصی به شيوه بيان علمی صرف و احترام آميز ديدگاه‌های ديگران همراه با بيان دلايل و براهينی که باعث بروز نظريه‌های مخالفی از سوی ما يا آنها و جلوه‌گری مسايل با مظاهر مختلف شده است و نيز گسترش روحيه گفت‌وگوی سازنده و نقد علمی صرف و به دور از هر گونه توهين، تهديد، ارعاب و حمله [به ديگران]، زيرا عالمِ واقعا منصف فراتر از اختلاف‌ها قرار می‌گيرد و پذيرفتن عذر ديگران در اختلاف‌ها، روش مسلمان خيرخواه است؛ کسی که صاحب قلبی بزرگ، پاک و خالی از هر گونه کينه، نفرت و خودخواهیِ نفس اماره و دلسوز آينده اسلام و امت اسلامی است.
  • هـ ـ فعاليت‌های مشترک فرهنگی ميان علمای بزرگ اهل سنت و شيعه در ماه مبارک رمضان و ديگر مناسبت‌های اسلامی در سطح رسمی، از جمله سخن رانی رياست محترم جمهوری اسلامی ايران، محمد خاتمی در کتابخانه ملی اسد در دمشق، شرکت گروه برجسته‌ای از علمای اهل سنت در مراسم هفته وحدت که هر سال در تهران برگزار می‌شود، فعاليت‌های بسيار مثبت فرهنگی رايزنی فرهنگی ايران در دمشق، مثل اجرای مسابقه‌های قرآنی در ماه رمضان، سخن‌رانی‌های عمومی در مناسبت‌های مربوط به اهل بيت(عليهم‌السلام) و انتشار مجله‌های مختلف و نشر پژوهش‌های مقايسه‌ای.

هم‌چنين [فعاليت‌های ديگری که] در سطوح فرهنگی غير رسمی ديگر [انجام می‌شود] هم چون‌ سخن‌رانی‌هايی که در آرامگاه حضرت زينب(عليها‌السلام) در زينبيه دمشق و نيز در دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی دمشق به وسيله علمای شيعه و اهل سنت با حضور جمع بسياری از هر دو گروه ارائه می‌شود. به‌همين مناسبت ما فعاليت‌های مجمع [جهانی] تقريب مذاهب اسلامی در ايران را، پس از مصر، مورد قدردانی و ستايش قرار می‌دهيم. [در همين راستا] ميزگردهای حياتی، حساس و مهمی در کانال‌های تلويزيونی ماهواره ای ميان علمای اهل سنت و شيعه در سوريه و لبنان برگزار می‌شود که طی آنها مسائل روز بررسی می‌شود و انسجام و هم فکری‌های طرفين با يک‌ديگر روشن می‌گردد.

  • وـ در سطح مردمی نيز شاهد نزدیکی آشکار و تفاهم جديدی ميان اهل سنت و شيعيان در موارد بسياری هستيم، از جمله:

تأکيد بر وحدت عقيده بين دو طرف، وحدت اصول ايمانی ثابت در قرآن کريم و سنت نبوی در گفتار و کردار و نيز وحدت در عبادت با ادای نمازهای واجب، صرف نظر از وسايل آن چون اذان و نحوه ايراد آن، نماز جمعه و جماعت، و نحوه انجام و ادای آنها، زيرا مهم به مورد اجرا گذاردن ارکان (اصول پايه‌ای) اسلام است.
از جمله اين پديده‌ها، مشارکت در تحصيل فرهنگ و علوم مختلف در هر يک از حوزه‌های علميه دمشق و تهران و توابع آن، وجود دانشگاه مذاهب اسلامی در تهران و نيز تدريس اصول مذاهب مختلف در دانشکده‌های حقوق دانشگاه‌های سوريه است.
اتفاق نظر عملی ميان پيروان اهل سنت و شيعه در نبود هر نوع نزاع يا درگيری يا تنشی ميان اين دو گروه در سرزمين شام و ايران، بلکه احترام متقابل و وجود ازدواج‌های اختياری موجود ميان اهل سنت و شيعه، بدون هيچ ايرادی، تجسم يافته است.
از ديگر پديده‌های مثبت در اين عرصه، وجود تعقل و دورنگری در اجتناب از برانگيختن اسباب اختلاف ميان اهل سنت و شيعيان و اقدام هر يک به شيوه‌های [فکری و مذهبی] خود و احترام به منابع اجتهادی نزد هر دو گروه است.
[هم چنين در اين کشورها] هر گونه تهمت زنی و ملعنه به شيعيان که از سوی عوام و برخی عالم نمايان ترويج می‌شود، ممنوع است و بر بيان وجه صحيح هر نظر و تفسير قابل قبول آن انگشت گذارده می‌شود، از جمله پديده عصمت اهل‌بيت(عليهم‌السلام)(علی، فاطمه، حسن و حسين رضی الله عنهم) و ائمه دوازده گانه‌ای که در شمار پيامبران نيستند، به معنای پايداری در برابر گناه است که آنان را از ارتکاب گناهان کبيره دور می‌دارد و نيز مسئله امامت و برتری امام علی(عليه السلام) بر بقيه خلفای راشدين بر حسب تصور و اعتقاد شيعه و مخالفت توده‌های اهل سنت با ايشان در اين مسئله، با توجه به اين که مسئله به تاريخ سپرده شده است و برانگيختن آن در زمان ما هيچ فايده و خاصيتی ندارد يا تخطئه جمهور صحابه يا متهم نمودن آنان به اعمالی که منافی صريح قرآن است، با عنايت به اين نکته که اگر متنی نبوی صراحتاً بر امامت مولايمان علی بن ابی طالب(رضي الله عنه) وجود داشت، خود آن حضرت در برابر ديگران بدان استناد می‌کرد. از جمله اين مسائل، کوشش در اسائه ادب يا کاستن از شأن برخی از مادران مؤمنان (زنان پيامبر(صلی الله عليه وآله)) است، به ويژه آنهايی که در قرآن کريم به صراحت به برائت و پاکی ياد شده‌اند يا توهين به برخی از راويان حديث. از جمله مسائل قابل بحث، «تقيه» است که به معنای دروغ يا توطئه يا خيانت نيست، بلکه «حفظ خود در برابر زيان ديگران از راه موافقت با او در گفتار يا کرداری است که از نظر عامل به تقيه، مخالف حق است»، به ويژه آن که اصل تقيه در برابر دشمنان در شرع نيز جايز و اخذ به آن صحيح است به وسيله صريح آيه قرآن کريم که می‌فرمايد: «إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُکمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِيرُ» [۲]؛... مگر آن که بخواهيد به گونه‌ای از آنان تقيه کنيد و خداوند شما را از خويش پروا می‌دهد و بازگشت هر چيزی به سوی او است». از جمله ديگر مثال‌های حساس، ازدواج متعه (صيغه) و ضرورت درک آن بر اساس لزوم تحقق هفت شرط از نظر شيعه است، بر خلاف آن چيزی که عوام و فاسقان به اين نام مرتکب می‌شوند. شيعيان هم چنان قائل به بقای مشروعيت آن هستند، بر خلاف اهل سنت که قاطعانه قائل به نسخ و بطلان آن اند، گرچه اين عمل، قبل از تحريمش در قرآن و سنت، بر اصل اباحه يا عفت مبتنی بوده است. مثال ديگر، ظهور مهدی منتظر است که شرعاً نيز ثابت شده و اختلاف نظر اهل سنت و شيعه تنها در مشخصه‌های آن حضرت، امکانات و تاريخ ظهور ايشان است. نظير آن، مسئله «البداء» برای خداوند (عزوجل) است که نزد شيعيان اماميه به معنای عيان کردن پس از پنهان کردن، نه عيان شدن پس از پنهان شدن است، البته با منزه دانستن خداوند متعال از هر نقصی و دانستن چيزی که به آن دانا نبوده است. خداوند بسی والاتر و بزرگ‌تر از اينهاست، زيرا علم خداوند متعال در کليات و جزييات و حال و آينده ثابت است، ولی عيان کردن آن تنها بر حسب مقتضای حکمت [و اراده]اوست.

  • ز ـ واگذاری حساب و کتاب به خداوند متعال. به رغم وجود اختلاف‌های سياسی و برخی اختلاف‌های مذهبیِ اعتقادی يا فقهی، مهم ترين نکته اطمينان بخش برای هر مرد و زن مسلمان، تسليم مطلق خداوند متعال بودن در محاسبه خلايق در آن جهان است. خداوند سبحان هم چنان که می‌فرمايد: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنا بِها وَ کفی بِنا حاسِبِينَ [۳]؛ و ما در روز رستاخيز ترازوهای دادگر را به کار می‌نهيم، آنگاه بر هيچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر کرداری هم سنگ دانه خردلی باشد، آن را به شمار خواهيم آورد و تنها علم ما از همه حساب گران کفايت خواهد کرد. اگر خطايی عمدی وجود داشته باشد، مرتکبان آن را محاسبه خواهد کرد».

بر اين اساس، اهل سنت و شيعيان همگی بايد کار حساب و رسيدگی به خطاهای [بندگان خدا]را به خدا واگذارند، اعم از اين که مربوط به عدالت صحابه يا زير سؤال بردن برخی از آنان باشد يا مرتبط با مسئله خلافت يا امامت يا مسائل متعلق به امور اجتهادی، چرا که اگر مجتهد درست اجتهاد کرده باشد، دو ثواب و اگر خطا کرده باشد، يک ثواب برايش منظور می‌شود، تا زمانی که بيشترين تلاش خود را برای نيل به حق و صواب به کار می‌برد و تا وقتی که از پختگی علمی و توانايی اجتهاد، حسن نيت، عدالت و پرهيزکاری برخوردار است، به صورتی که کسی از او فرو غلطيدن در لغزش‌ها و خطاهای فاحش را نديده‌است تا اين که صلاحيتش او را در نيل به حق، راه هدايت و راه رشد کمک کند. اصل راهنمای اهل سنت [در اين مورد] چنين است: آنها خون‌هايی هستند که خداوند متعال شمشيرهای‌ما را از [آلودگی به] آنها پاک نموده است، پس زبان خود را بدان‌ها آلوده نمی‌سازيم و آن چه ميان صحابه اتفاق افتاده، نوعی از اجتهاد است، زيرا به نظر ما صحابه افراد عادلی هستند.

  • ح ـ محبت ا هل بيت. اهل سنت و شيعيان در گرامی داشت اهل بيت و محبت و دوستی آنان وجه اشتراک دارند، زيرا خداوند در قرآن می‌فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی [۴]؛ بگو: برای اين رسالت از شما مزدی نمی‌خواهم، جز دوستداری خويشاوندان خود را». قتاده می‌گويد: مشرکان گفتند: «لابد محمد در برابر آن چه ارائه می‌دهد، درخواست مزد می‌کند.» در پی اين سخن آيه فوق نازل شد تا آنان را به دوستی وی و مهربانی به خويشان پيامبر، ترغيب کند. در حديث آمده است: «فرزندان خود را بر سه خصلت تربيت کنيد: عشق به پيامبر، عشق به خاندان او و تلاوت قرآن، زيرا حاملان قرآن در روزی که در آن سايه ای جز سايه خدا نيست، همراه با پيامبران و برگزيدگان خداوند زير سايه خدا خواهند بود.» [۵] نمازهای واجب يا مستحبی نيز جز با سلام و درود بر محمد و آل‌محمد(صلی‌الله‌عليه‌وآله) صحيح نيست.

اين محبت روزنه اميد و اساس هم گرايی در تحقق وفاق ميان اهل سنت و شيعيان است؛ هر چند شيعيان مفهوم اهل بيت را تنها به اصحاب کسا (علی، فاطمه، حسن و حسين(عليهم‌السلام)) منحصر می‌سازند و اهل سنت گستردگی بيشتری به آن داده، می‌گويند: «درست تر آن است که آنها کسانی هستند که زکات برايشان حرام شده است و ايشان شامل خاندان علی، خاندان جعفر، خاندان عقيل و خاندان عباس می‌شود.» [۶] مادران مومنان (زنان پيامبر(صلی‌‌‌‌‌‌الله عليه‌وآله)) نيز در شمار اهل‌بيت قرار دارند، به دليل قول خداوند متعال در آيه‌ای که درباره آنها وارد شده است و عنوان آن: «يا نساء النبی» و آخر آن چنين است: «إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکمْ تَطْهِيراً [۷]؛ خداوند می‌خواهد از شما اهل بيت هر پليدی را بزدايد و شما را به شايستگی پاک گرداند.»

  • ط ـ مشارکت در تأليف مقاله‌ها و پژوهش‌های مقايسه‌ای در زمينه‌های اسلامی شيعی و سنی در سوريه و لبنان به منظور نزدیک سازی ديدگاه‌ها به يک‌ديگر و کاهش حدت و شدت تعصب‌ها و تنش‌های مذهبی و اصرار بر ساختن پل‌های همکاری، تسامح و گفت‌وگو.

آن چه گفته شد، نمونه‌هايی از روند تقريب مذاهب اسلامی در کشور سوريه و ديگر کشورهای سرزمين شام بود که می‌توان گفت تمام آنها نمونه‌های عملی‌ای هستند که تفاوت‌های اجتماعی ميان اهل سنت و شيعيان را در اين کشورها تقريباً از ميان برده‌اند.

ملاحظاتی در خصوص استراتژی تقريب مذاهب اسلامی

متن پيش نويس پيشنهادی استراتژی، به رغم اعلام پيوست آن به نامه دعوت، ضميمه دعوت نامه شما نبود و احتمالا سهواً جا مانده است، ولی به‌هر حال، به رغم اين که پيش نويس پيشنهادی در اختيارم نيست، در اين زمينه مواردی را به شرح زير يادآور می‌شوم:

  • 1ـ کوشش در راستای تعميم فرهنگ گفت‌وگو، تفاهم و ديدار ميان اهل سنت و شيعيان، خشک گرداندن ريشه‌های تعصب بين اين دو گروه، گسترش روح تسامح، مهرورزی، حسن ظن و سرشاری دل‌های مومنان از اعتماد و اطمينان، اجتناب از هر آن چه به تفرقه و نفرت می‌انجامد و پيروی از آنچه منابع اساسی شريعت اسلامی مقرر می‌دارد.

[هم چنين] چشم‌پوشی از ارثيه‌های کهنه ای که در کتاب‌های هر دو گروه از آن سرشار و بر زبان‌ها جاری شده است و به ميان عوام و جاهلانی که معمولا از کاه کوه می‌سازند و اقدامات نابه‌هنجار و ناروايی انجام می‌دهند که باعث دور ساختن هر گروه از ديگری می‌گردد، سرايت کرده است.
بدبختی امت نيز در اقدامات اين جاهلان و عوام و فرو غلطيدن به سخنان ناپسند و تحريکات زشت، حتی در هنگام تلقين مردگان و نيز تبری جستن از صحابه و سب و لعن آنهاست.
هم چنان که سطحی‌نگری طلاب دينی هر دو گروه، شتاب زدگی در داوری نسبت به طرف مقابل، عدم تعمق در فهم نظريه‌های ديگران، مبادله تهمت زنی‌ها و تکذيب‌ها و عدم پذيرش هر گونه عذری در ارزيابی مواضع ديگران، همه اين‌ها منجر به تنومندی تفرقه و تقويت اختلاف‌ها می‌گردد.

  • 2ـ بايد علمای تقريب دارای مواضع عملی و مراکز و شعبی در سرزمين‌ها و کشورهای اسلامی به منظور تعميم انديشه‌های تقريب باشند. [هم چنين] بايد از گذشته‌ها ـ هر چه که بود ـ درگذشت و طرفين نسبت به هم‌ديگر «کوتاه» بيايند تا بدين ترتيب احکام شرعی نزدیک‌تر به روح شرع و هدف‌های عمومی آن باشد و مانع شهرت مسلمانان به هر گونه اعمال زشت يا آلودگی به انديشه‌های مستهجن گردد، با توجه به اين که از طرف اهل سنت، که به خاستگاه‌های فکری شيعه احترام می‌گذارند در اين مورد هيچ گونه مشکلی وجود ندارد. اصرار در برگزاری کنفرانس‌ها و گردهمايی‌های تقريب با موضوع‌های انتخابی و مفيد به طور ساليانه برای گفت‌وگو در مسائل مطرح شده مفيد است.
  • 3ـ مجله تقريب بين مذاهب (التقريب) نياز به گسترش دامنه انتشار و پخش و نيز ايجاد دريچه ای برای مناقشه در مسائل مختلف و دادن آزادی بيان به گوينده و منتقد، بدون تحميل ديدگاه معينی است. من خود تجربه همکاری با سردبيران برخی مجله‌های شيعی را داشته ام. آنها هر نظری را که مخالف نظر خودشان يا مذهبشان يا گرايششان باشد، رد می‌کنند و به تخطئه نويسنده اش می‌پردازند؛ کاری که باعث ايجاد عقده، اجحاف و عدم مشارکت [ديگران] در ارائه مقالات يا مباحث ديگر می‌شود. علاوه بر اين دست اندرکاران مجله‌های شيعی از سخنان سخن رانانی که با نظرشان مخالف باشند، خوششان نمی‌آيد، [در حالی که] منبر قلم و سخن امتيازش به همين آزادگی است.
  • 4ـ بايد به هر آن چه به تحقق وحدت امت و پاسداری از آن می‌انجامد، عزت و کرامت امت را صيانت می‌بخشد و تمام امکانات و توان امت برای پاسخ به تجاوز به کار گرفته می‌گيرد، اولويت داد. بايد همه نيروها درگير ريشه کن سازی تجاوز متجاوزان مستکبر، کافران و ستم گرانی شوند که در قتل گروه گروه از مسلمانان عزم خود را جزم کرده‌اند، هم چنان که همه جا، به ويژه در عراق، افغانستان و جاهای ديگر [اين قتل عام] اتفاق می‌افتد.

ما بايد به سربازان مقاومت و دفاع از کشورها به هر وسيله ممکن، از جمله پول، سلاح، نيرو، توجيه [سربازان]، برنامه ريزی و همکاری برای حمايت از آنان در برابر نيروهای شر ياری رسانيم و اجازه انتشار يا انتقال اين بلای خانمان سوز به ديگر ملل اسلامی يکی پس از ديگری را ندهيم و اعلام کنيم به مردم]دنيا] که مسلمانان نه شيعه و سنی، بلکه عملا امت واحدی هستند. هم چنان که بايد برخی فتواهای گمراه کننده را، مانند اين که عمليات فدايی را عمليات انتحاری و نه شهادت‌طلبانه می‌خوانند و رزم در کنار نيروهای مقاومت در عراق را تحريم می‌کنند، به شدت محکوم کرد. چه هديه ای بهتر از اين [فتواها برای]تقديم کردن به نيروهای اشغالگر و سران ظالم، جنايتکار و سرکش آنان. هم چنين بايد فتواهای تکفيرِ ديگران را نيز کنار بگذاريم.

  • 5ـ بايد اعلاميه‌ای صادر شود که طی آن هر گونه فعاليت تبليغی و فراخوانی به انتقال از مذهبی به مذهب ديگر منع شود، برخلاف آن چه در حال حاضر در خصوص گسترش مذهب تشيع در روستاها، آبادی‌ها و شهرهای سوريه با تکيه بر بخشيدن اموال و پاداش‌های مادی در درجه اول در برابر پذيرش تشيع شاهد آنيم. اين کار با ساده ترين اصول تقريب و نزدیکی منافات دارد و درست متضاد با آروزيی است که همگی در مورد افشاندن بذر محبت و اعتماد به جای کينه و نفرت داريم. در غير اين صورت ظاهر و باطن اوضاع [و حرف ما و عملمان] متفاوت خواهد بود. نه شيعيان آن قدر کم هستند که لازم باشد تعدادشان زياد شود و نه اهل سنت پيروان شمار بيشتر و فراوان ترند تا انتقال صدها تن از آنان به مذهب تشيع زيانی متوجه ايشان سازد.

اين مطالب را خيلی صريح بيان کردم. اگر چنين نکنيم، کار و روش ما بيهوده خواهد بود و در نهان، کاری می‌کنيم که با آن چه در عمل و ظاهر انجام می‌شود، متفاوت است.
بايد شعار اساسی و خدشه ناپذير خود را، هم در تئوری و هم در عمل، آيه: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ [۸]؛ به راستی اين آيين شماست، آيينی يگانه و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد»، قرار دهيم. سپاس خدای را که پيش از وجود مذاهب و فرقه‌ها و تقسيم مسلمانان به گروه‌های مختلف و دسته‌های متخاصم، نعمت ا يمان و اسلام را ارزانی ما داشت.

پانویس

  1. استاد دانشگاه دمشق، دانشكده شريعت، دكترای فقه و اصول.
  2. آل‌عمران(3):28.
  3. انبیاء(21):47.
  4. شوری(42): 23.
  5. صاحب الفردوس و ابن النجار به نقل از علی(رضي الله عنه) اين حديث را روايت كرده‌اند، ولی هم چنان كه سيوطی يادآور شده، حديث ضعيفی است و به حديث ضعيف تنها در جنبه‌های مثبت عمل می‌شود.
  6. سبل السلام، ج 1، ص 193.
  7. احزاب(33): 32.
  8. انبیاء(21): 92