جبائیه

از ویکی‌وحدت
جبائیه
تاریخ شکل گیری3 ق، ۳ ش‌، ۶۲۴ م
موسسابوعلی محمد بن عبدالوهاب جبائی
عقیده1. ذات الهی قدیم، معرفتش واجب و ترک آن قبیح است. 2. صفات خداوند بر سه دسته تقسیم می‌شود.الف: صفات مربوط به ذات، چون صمد، قیوم و قائم . ب: صفات مربوط به نفس، مانند عزیز، سبوح و قدوس. ج: صفات مربوط به فعل، مثل جواد و شدید.

جبائیه‏ شاخه‌ای از فرقه «معتزله» و پیرو ابوعلی محمد بن عبدالوهاب بن سلام بن خالد بن عمران بن ابان جبائی بودند که منسوب به شهر جبا به ضم جیم از شهرهای خوزستان و بین بصره و اهواز واقع شده است.

پیشینه

جبایی از متکلمان مشهور «معتزله» بصره بود و در زمان خویش شیخ این مذهب به شمار می‌رفت. او مردی زاهد و فقیه بود و بعد از «ابوالهذیل علّاف» از بزرگ‌ترین علمای کلام «معتزله» به شمار می‌رفت. ابن‌المرتضی وی را در طبقه هشتم «معتزله» ذکر کرده می‌گوید جبایی کسی است که علم کلام را بر طالبان آن آسان کرد. شیخ او «ابواسحاق شحّام» بود. ابوعلی در سال 303 درگذشت. وی به پسرش ابوهاشم وصیت کرد که او را در عسکر مکرم به خاک سپارد، ولی «ابوهاشم» جسد وی را در ناحیه بستان در مقبره خانوادگی‌اش که مادر «ابوعلی» و مادر «ابوهاشم» در آنجا مدفون بودند به خاک سپرد[۱].

اعتقادات کلامی ابوعلی

ذات الهی

وی به عنوان نخستین متکلم، ذات الهی را قدیم[۲]. و معرفتش را واجب و ترک آن را قبیح می‌دانست[۳]. در حالی که متکلمان معتزلی قبل از او معتقد بودند که وصف «قدیم» برای خداوند قبل از حدوث، احداث محقق نمی‌شود[۴]. ابوعلی درباره قدیم بودن خداوند می‌گفت که او از ازل موجود بوده و آغازی برای او نیست. بر همه موجودات تقدم دارد و غایت و پایانی ندارد.

صفات الهی

جبایی صفات خداوند را بر سه دسته تقسیم می‌کند صفات مربوط به ذات چون صمد، قیوم و قائم و صفات مربوط به نفس مانند عزیز، سبوح و قدوس و صفات مربوط به فعل مثل جواد و شدید. جبایی در مباحث مربوط به علم الهی معتقد بود که این علم به هر چیزی قبل از آنکه به وجود بیاید تعلق نمی‌گیرد و حتی نام خود را مشخص شده می‌یابد خواه آن چیز جوهر باشد یا عرض.

او بر خلاف عقیده دیگر معتزلیان می‌گفت که اگر علم خداوند بر این باشد که شیئی به وجود نیاید و خبر آنرا نیز بیان کرده باشد، آن شی هرگز به وجود نخواهد آمد، ولی اگر خبر آنرا بیان نکرده باشد، امکان دارد آن شی به وجود بیاید[۵]. ابوعلی معتقد بود که خداوند از ازل سمیع و بصیر (شنوا و بینا) بوده ولی محال است که سامع و مبصر (شنونده و بیننده) باشد[۶]. همچنین معتقد بود که مفهوم عالم بودن خداوند در واقع اثبات وجود اوست و «عالم» بودن خداوند نشان از معلومات اوست. ابوعلی جبایی باور داشت که اگر عالم بودن خدا از نظر عقل اثبات شود بر همین اساس واجب است که خدا با این نام خوانده شود هر چند او خود را متصف به این نام نکرده باشد. این نوع تفکر نشان می‌دهد که ابوعلی جبایی به توقیفی بودن و نیز محدود کردن اسامی خداوند اعتقادی نداشت.[۷].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 136
  2. قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، تحقیق عبدالکریم عثمان، قاهره، مکتبة وهبة، ۱۴۰۸ ق. / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانیة، ص۱۲۹.
  3. قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، تحقیق عبدالکریم عثمان، قاهره، مکتبة وهبة، ۱۴۰۸ ق. / ۱۹۸۸ م، الطبعة الثانیة، ص۴۳.
  4. جوینی عبدالملک بن عبدالله، الشامل فی اصول الدین، تحقیق ر. م فرانک، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، دانشگاه تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۰، ص۲۵۱.
  5. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۸۶.
  6. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۲، ص۲۸۶
  7. بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالافاق الجدیده، ۱۹۷۸م، ص۱۶۸.