ابن قاضی

از ویکی‌وحدت
ابن قاضی
عالمان اهل سنت.jpg
نام کاملشهاب‌الدین‌ احمد بن‌ محمد مِکناسی‌ زَناتی‌ فاسی‌
نام‌های دیگرابن قاضی، المکناسی‌ النِجار
اطلاعات شخصی
سال تولد960 ق، ۹۳۱ ش‌، ۱۵۵۳ م
محل تولدفاس
سال درگذشت1025 ق، ۹۹۵ ش‌، ۱۶۱۶ م
محل درگذشتفاس، مراکش
دیناسلام، سنی
آثاردیباچه جذوة الاقتباس‌

شهاب‌الدین‌ احمد بن‌ محمد مِکناسی‌ زَناتی‌ فاسی‌، مالکی‌ مذهب معروف به ابن قاضی فقیه‌، مورخ‌، ادیب‌ و ریاضی‌دان‌ معروف‌ مغربی‌ در دولت‌ شُرَفای‌ سَعدی‌ (حسنی‌) بوده است.

زندگی‌نامه

ابوالعباس‌ ابن‌ قاضی‌ در فاس‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود [۱]. بعضی‌ مولد او را مکناسه‌ نوشته‌اند [۲].

جد اعلای‌ وی‌ موسی‌ بن‌ ابی‌ العافیة از قبیلة زناتة مکناسه‌، بنیادگذار فرمانروایی‌ مکناسه‌ (سده 4ق‌/10م‌) است‌ که‌ رفتار خصمانه‌اش‌ با ادریسیان‌ مغرب‌ مشهور بود [۳] و از این‌رو ابن‌ قاضی‌ از کارهای‌ او تبرّی‌ جسته‌ است‌ [۴]. شماری‌ از فرزندان‌ ابن‌ قاضی‌ بزرگ‌ (احمد بن‌ علی‌) در فاس‌ مقیم‌ شده‌ بودند [۵].

اشتهار

اشتهار وی‌ به‌ ابن‌ قاضی‌ مربوط به‌ احمد بن‌ علی‌ بن‌ عبدالرحمان‌ قاضی‌ مکناسه‌ (د 955ق‌/1548م‌ در فاس‌) جد دوم‌ صاحب‌ ترجمه‌ است‌ و خود وی‌ مختصری‌ از ترجمه او را آورده‌ است‌ [۶]. ابن‌ قاضی‌ در آغاز درة الحجال‌، خود را «المکناسی‌ النِجار» معرفی‌ کرده‌ است‌ [۷]. از این‌رو برخی‌ او را المکناسی‌ النجاری‌ نوشته‌اند [۸]، در حالی‌ که‌ در نوشته ابن‌ قاضی‌ منظور این‌ است‌ که‌ ریشه خانوادگی‌ او از مکناسه‌ است‌ و تبدیل‌ کردن‌ کلمه النجار به‌ صورت‌ صفت‌ نسبی‌ النجاری‌ نتیجه سوءتعبیر است‌.

تحصیلات

پدر و نیاکان‌ و عموزاده‌های‌ او اهل‌ علم‌ بودند [۹]. هر چند آغاز زندگی‌ او مقارن‌ با دگرگونی‌های‌ سیاسی‌ در مغرب‌ بود، اما این‌ دوران‌ از لحاظ علمی‌ هنوز دوران‌ شکوفایی‌ محسوب‌ می‌شد و فاس‌ پناهگاه‌ امنی‌ برای‌ دانشمندان‌ بود که‌ از هر سو به‌ آنجا روی‌ می‌آوردند تا از مراکز و گنجینه‌های‌ علمی‌ آن‌ بهره‌ گیرند [۱۰].

ابن‌ قاضی‌ در خانواده خود و در شهر فاس‌ محیط مساعدی‌ برای‌ پرورش‌ خود در علوم‌ شرعی‌، ادبی‌ و ریاضی‌ داشت‌ [۱۱]؛ 21 ساله‌ بود که‌ پدرش‌ درگذشت‌ [۱۲] و 26 سال‌ داشت‌ که‌ چون‌ بسیاری‌ از طلاب‌ آن‌ عصر برای‌ تکمیل‌ تحصیلات‌ درصدد سفر به‌ مشرق‌ برآمد و از آن‌ اندازه‌ وسعت‌ مالی‌ برخوردار بود که‌ توانست‌ به‌ این‌ آرزو تحقق‌ بخشد. این‌ سفر او در 986ق‌/1578م‌ آغاز شد و چندین‌ سال‌ طول‌ کشید. او تونس‌ و مصر و حجاز را دید و در 987ق‌ حج‌ گزارد [۱۳]. تاریخ‌ مراجعت‌ او به‌ فاس‌ معلوم‌ نیست‌، اما آنچه‌ از اشارات‌ درة الحجال‌ برمی‌آید، هنوز در 989ق‌ در مشرق‌ بوده‌ است‌ [۱۴].

اشاره ابن‌ قاضی‌ در درة الحجال‌ به‌ دانشمندان‌ صاحب‌ منصب‌ قِضا و خطابه‌ در بلاد ترک‌ و ملاقات‌ با آنان‌ در آنجا [۱۵] موجب‌ طرح‌ این‌ پرسش‌ شده‌ که‌ آیا او به‌ سرزمین‌ ترکان‌ رفته‌ است‌؟ [۱۶]. اما احتمال‌ قوی‌ هست‌ که‌ پای‌ او به‌ بلاد ترک‌ نرسیده‌ باشد وگرنه‌ نام‌ آن‌ سرزمینها به‌ شکلی‌ در نوشته او انعکاس‌ می‌یافت‌. ابن‌ قاض از سفر مشرق‌ با دست‌ پر به‌ فاس‌ بازگشت‌ و به‌ استادان‌ پیشین‌ و دیگر دانشمندان‌ آنجا پیوست‌. در آنجا به‌ کار تدریس‌ و تألیف‌ سرگرم‌ شد.

ابوالعباس‌ احمد المنصور سعدی‌ ذهبی‌ شریف‌ حسنی‌ که‌ در غیاب‌ ابن‌ قاضی‌ بر تخت‌ پادشاهی‌ مغرب‌ نشسته‌ بود، به‌ دانش‌ و اهل‌ علم‌ و شرکت‌ در مجالس‌ و محافل‌ علمی‌ علاقه وافر داشت‌ و با وجود گرفتاریهای‌ سیاست‌ و حکمرانی‌، دانشمندان‌ را از هر سو به‌ پایتخت‌ خود در مراکش‌ می‌کشاند. مخصوصاً توجه‌ شخصی‌ منصور به‌ علم‌ هندسه‌ و تبحر ابن‌ قاضی‌ در ریاضیات‌ و میانجی‌گری‌ ابوفارس‌ عبدالعزیز قَشتالی‌، وزیر و مورخ‌ و شاعر حکومت‌، موجب‌ شد که‌ ابن‌ قاضی‌ در زمره صاحبان‌ مراتب‌ مورد توجه‌ سلطان‌ درآید [۱۷] و با دانشمندان‌ دربار وی‌ داد و ستد علمی‌ داشته‌ باشد.

اسارت

دانش‌ وسیع‌ و نیک‌ خویی‌ ابن‌ قاضی‌ او را انگشت‌نما کرد و سلطان‌ درصدد برآمد او را به‌ سفارت‌ مشرق‌ بفرستد تا اقتدار و شکوه‌ دولت‌ خود را در آن‌ خطه‌ بشناساند. ابن‌ قاضی‌ خود نیز برای‌ بهره‌گیری‌ علمی‌ بیشتر علاقه‌مند به‌ این‌ سفر بود. بنابراین‌ در شعبان‌ 994 در تِطوان‌ به‌ کشتی‌ نشست‌ [۱۸]، اما در تنگه جبل‌ الطارق‌ (بحرالزَّقاق‌) گرفتار دزدان‌ دریایی‌ اسپانیا شدند و ابن‌ قاضی‌ به‌ اسارت‌ رفت‌ [۱۹]. بعضی‌ گفته‌اند که‌ او در سفر حج‌ (994ق‌/1586م‌) دچار این‌ مصیبت‌ شد [۲۰] و برخی‌ اسارت‌ او را هنگام‌ مراجعت‌ از مشرق‌ نوشته‌اند [۲۱]. اما در واقع‌ او در سفر دوم‌ و هنگام‌ رفتن‌، و نه‌ در برگشت‌، گرفتار شد.

اشاره کوتاه‌ ابن‌ قاضی‌ در ضمن‌ ترجمه حال‌ ابوعبدالله‌ محمد خَروف‌ تونسی‌ مؤید این‌ مدعاست‌. آنجا که‌ بدون‌ ذکر تاریخ‌ دقیق‌ سفر و به‌ مناسبت‌ مقایسه اسارت‌ خود با اسارت‌ ابوعبدالله‌ می‌گوید که‌ این‌ گرفتاری‌ هنگام‌ عزیمت‌ به‌ مصر برای‌ اخذ علم‌ از استادانی‌ که‌ در سفر اول‌ موفق‌ به‌ دیدارشان‌ نشده‌ بود، روی‌ داد [۲۲].

او 11 ماه‌ اسارت‌ پر رنج‌ و محنت‌ کشید تا در اثر اقدامات‌ منسوبان‌ و اعیان‌ دولت‌ و خود سلطان‌ و پرداخت‌ فدیه‌ای‌، به‌ میزان‌ 20 هزار اوقیه‌ (تقریباً اونس‌) زر در رجب‌ 995 از گرفتاری‌ رها شد. هنگفت‌ بودن‌ مبلغ‌ فدیه‌ نمودار منزلت‌ والای‌ ابن‌ قاضی‌ در نظر زمامداران‌ مغرب‌ بود [۲۳].

بازگشت به علم

ابن‌ قاضی‌ پس‌ از رهایی‌ از طریق‌ سَبْته‌ و تطوان‌ به‌ فاس‌ بازگشت‌ [۲۴]. اشتیاق‌ او به‌ دانش‌، او را بار دیگر با دانشمندان‌ مغرب‌ و علمای‌ حاشیه دربار منصور پیوند داد. او به‌ کار تدریس‌ در جامع‌ قَرّویین‌ و جامع‌ ابن‌ یوسف‌ مراکشی‌ [۲۵] و تألیف‌ پرداخت‌ و برای‌ سپاسگزاری‌ از نعمت‌ خلاصی‌ که‌ منصور برای‌ او ممکن‌ ساخته‌ بود، همه نوشته‌های‌ خود را به‌ سلطان‌ اهدا کرد [۲۶] و با تأسی‌ به‌ ابوعبدالله‌ خروف‌ تونسی‌ که‌ خود را آزاد کرده ابوالعباس‌ مَرینی‌ تلقی‌ می‌کرد [۲۷]، او نیز پیوسته‌ خود را مدیون‌ سلطان‌ حسنی‌ مغرب‌، احمد منصور، می‌دانست‌ [۲۸] و یکی‌ دیگر از آثارش‌، المُنْتَقی‌ المقصور را به‌ مآثر وی‌ اختصاص‌ داد [۲۹].

فضاوت

ابن‌ قاضی‌ مدتی‌ بدون‌ داشتن‌ سمتی‌ رسمی‌ با دربار منصور، پیوندی‌ نزدیک‌ داشت‌ [۳۰]، تا به‌ منصب‌ قضا در شهر سَلا گماشته‌ شد. از این‌ رو در نوشته‌های‌ معاصر و متأخر، از او به‌ عنوان‌ قاضی‌ سلا یادکرده‌اند [۳۱]/111). با توجه‌ به‌ سخنان‌ ابن‌ قاضی‌ درباره نایب‌ قاضی‌ سلا از 998ق‌ و اجازه روایت‌ دادن‌ ابن‌ قاضی‌ به‌ او در 1000ق‌/1592م‌ [۳۲] و با توجه‌ به‌ اشارات‌ بابا تنبکتی‌ در 1005ق‌ و مقری‌ در 1009ق‌ درباره تصدی‌ قضای‌ سلا توسط او، می‌توان‌ حدود تقریبی‌ این‌ دوره‌ را تخمین‌ زد [۳۳].

ابن‌ قاضی‌ به‌ علتی‌ ناشناخته‌ از سمت‌ قضا برکنار شد [۳۴] و در جامع ‌الاَبّارین‌ فاس‌ به‌ تدریس‌ صحیح‌ بخاری‌ نشست‌ [۳۵].

مهاجرت و وفات

پس‌ از مرگ‌ منصور در 1012ق‌ و پریشانی‌ اوضاع‌ مغرب‌ به‌ سبب‌ جنگ‌های‌ خانگی‌ میان‌ شاهزادگان‌ مدعی‌ سلطنت‌، جمع‌ دانشمندان‌ فاس‌ و مراکش‌ از هم‌ پاشید و هر کدام‌ از آنان‌ در گوشه‌ای‌ از بادیه‌ پناهگاهی‌ برای‌ خود جست‌ [۳۶]. در این‌ احوال‌، ابن‌ قاضی‌ هم‌ در منطقه اطلس‌ میانی‌ به‌ زاویه دَلائیان‌ کوچید و در آنجا به‌ حرمت‌ زیست‌.

وی‌ گاهی‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ وضع‌ خانواده‌ و جست‌ و جو از احوال‌ یاران‌ و شاگردانش‌ به‌ فاس‌ می‌رفت‌. بدین‌سان‌ ابن‌ قاضی‌ بقیه عمر خود را تا 1025ق‌ به‌ تدریس‌ و تألیف‌ گذراند [۳۷]، گرچه‌ تاریخ‌ فوت‌ او 1026ق‌ نیز یاد شده‌ است‌ [۳۸]. جسد ابن‌ قاضی‌ پس‌ از آنکه‌ شاگردش‌ مقّری‌ بر او نماز خواند، در نزدیکی‌ باب‌الجیسه‌ (یکی‌ از دروازه‌های‌ فاس‌) دفن‌ شد [۳۹].

اساتید

بسیاری‌ از علمای‌ مغرب‌ و مشرق‌ به‌ عنوان‌ استادان‌ ابن‌ قاضی‌ یاد شده‌اند که‌ از آن‌ جمله‌اند،

در مغرب‌

  • پدرش‌ محمد بن‌ محمد (د 981ق‌) که‌ از او فرائض‌ (تقسیم‌ میراث‌) و حساب‌ و برخی‌ کتاب‌ها را فراگرفت‌ [۴۰]
  • ابوالعباس‌ احمد بن‌ علی‌ المَنجور مکناسی‌ (د 995ق‌) که‌ در معقول‌ و منقول‌، تاریخ‌، بیان‌، منطق‌، و اصول‌ استاد بود و ابن‌ قاضی‌ از 975ق‌ تا فوت‌ او مدت‌ 20 سال‌، جز ایام‌ اسارت‌ و اقامتش‌ در مراکش‌، پیوسته‌ با او بود [۴۱]. سخنان‌ ستایش‌آمیز ابن‌ قاضی‌ در حق‌ این‌ استادش‌ میزان‌ دلبستگی‌ وی‌ را به‌ او می‌نمایاند [۴۲]
  • محمد بن‌ قاسم‌ قیسی‌ معروف‌ به‌ قَصّار (زنده‌ در 999ق‌) محدث‌ و رجالی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد ابن‌ قاضی‌ پس‌ از رهایی‌ از اسارت‌، از او استفاده‌ کرده‌ است‌ [۴۳]
  • ابومالک‌ عبدالواحد بن‌ احمد حسنی‌ مراکشی‌ (د 1003ق‌)، فقیه‌، ادیب‌، مفتی‌ و محدث‌ که‌ ابن‌ قاضی‌ در شوال‌ 998 از او اجازه عام‌ گرفت‌ [۴۴]
  • عبدالرحمان‌ بن‌ عبدالواحد سجلماسی‌ که‌ ابن‌ قاضی‌ در 99ق‌ از او اجازه‌ یافت‌ [۴۵]
  • محمد بن‌ یوسف‌ تدغی‌ (زنده‌ در 999ق‌)، استاد فقه‌ و نحو و حدیث‌، با حافظه‌ای‌ قوی‌ که‌ ابن‌ قاضی‌ در 998ق‌ در مراکش‌ به‌ خط خود او از او اجازه روایت‌ گرفت‌ [۴۶]

در مشرق‌

  • سالم‌ بن‌ محمد سنهوری‌ مالکی‌، فقیه‌ و محدث‌ و راویه‌ که‌ ابن‌ قاضی‌ در 986ق‌ در قاهره شاگرد او بود [۴۷]
  • راشد بن‌ عبدالله‌ بغدادی‌ شافعی‌، استاد معقول‌ و نحو که‌ ابن‌ قاضی‌ در قاهره در 986ق‌ از او منطق‌ فراگرفت‌ [۴۸]
  • ابراهیم‌ بن‌ عبدالرحمان‌ علقمی‌ شافعی‌ اشعری‌ (د 997ق‌)، محدث‌ و راویه‌ که‌ ابن‌ قاضی‌ در 986 در قاهره از وی‌ بهره‌ جست‌ [۴۹]
  • عبدالرحمان‌ بن‌ عبدالقادر ابن‌ فهد علوی‌ شافعی‌ (د 995ق‌ در مکه‌) که‌ ابن‌ قاضی‌ در مسجد‌الحرام‌ چندین‌ کتاب‌ از او فراگرفت‌ و در 987ق‌ به‌ خط خود او از او اجازه‌ دریافت‌ داشت‌ [۵۰].

اجازات

با توجه‌ به‌ اشتغال‌ زیاد ابن‌ قاضی‌ به‌ تدریس‌ و تعلیم‌، شمار بسیاری‌ از دانش‌ طلبان‌ عصر از او علم‌ آموختند یا اجازه روایت‌ گرفتند. از این‌ جمله‌اند:

  • شهاب‌الدین‌ ابوالعباس‌ احمد بن‌ محمد مَقّری‌ (د 1041ق‌/ 1631م‌)، مؤلف‌ نفح‌ الطیب‌ [۵۱]
  • و ابومالک‌ عبدالواحد بن‌ احمد اندلسی‌ فاسی‌ (د 1040ق‌)، فقیه‌ اصولی‌ و متکلم‌ [۵۲].

آثار

ابن‌ قاضی‌ آثار متعددی‌ در رشته‌های‌ مختلف‌ پدید آورد. او خود در دیباچه جذوة الاقتباس‌ (ص‌ 10) به‌ عناوین‌ 4 اثر خویش‌ که‌ پیش‌ از این‌ کتاب‌ تألیف‌ و همه‌ به‌ سلطان‌ احمد منصور اهدا شده‌، اشاره‌ کرده‌ است‌. شمار آثار او را 18 [۵۳] یا حدود 15 [۵۴] گفته‌اند. آثار برجای‌ مانده او را 14 شمرده‌اند [۵۵] که‌ عبارتند از:

  1. جذوة الاقتباس‌ فی‌ ذکر من‌ حَل‌َّ من‌ الاعلام‌ مدینة فاس‌. این‌ اثر پس‌ از تألیفات‌ معروف‌ دیگر ابن‌ قاضی‌ نوشته‌ شده‌ است‌. جذوة تاریخ‌ شهر فاس‌، آموزشگاهها، آب‌ انبارها، بناها، فرمانروایان‌، دانشمندان‌ و آثار علمی‌ و ادبی‌ آنان‌ است‌.

این‌ کتاب‌ براساس‌ حروف‌ مرتب‌ شده‌ و در ذیل‌ هر حرف‌ انواع‌ موضوعهای‌ مزبور را به‌ ترتیبی‌ مشخص‌، مطرح‌ کرده‌ است‌: نخست‌ فرمانروایان‌، بعد فقهای‌ بومی‌ شهر، سپس‌ دانشمندانی‌ که‌ از جاهای‌ دیگر به‌ آنجا وارد شده‌اند. در دیباچه کتاب‌، مؤلف‌ مانند مقدمه‌های‌ دیگر آثارش‌ مراتب‌ قدردانی‌ خود را از منصور، فرمانروای‌ شریفی‌ مغرب‌، به‌ عنوان‌ آزاد کننده خود از اسارت‌ بیگانه‌ ابراز داشته‌ است‌ [۵۶].

پیش‌ از آغاز تقسیمات‌ حروفی‌ کتاب‌، نویسنده‌ در مقدمه‌ای‌ از بنای‌ فاس‌، جغرافیا، محاسن‌ و ویژگی‌های‌ آن‌ شهر، مخصوصاً جامع‌ قرویین‌ سخن‌ می‌گوید [۵۷]. مؤلف‌ این‌ مقدمه‌ را از نوشته‌های‌ پیشین‌ مربوط به‌ تاریخ‌ فاس‌، مانند جِنا زَهْرة الاس‌ اثر علی‌ جَزنائی‌ و الاَنیس‌ المطرف‌ بروض‌ القِرطاس‌ ابن‌ ابی‌ زرع‌ گرفته‌ است‌[۵۸]GAL,S,II/679

گویا مؤلف‌ بر آن‌ بوده‌ که‌ تألیفی‌ جداگانه‌ در احوال‌ رجال‌ سرشناس‌ غیربومی‌ آن‌ خطه‌ بپردازد و احوال‌ معاصران‌ بومی‌ و غیربومی‌ را به‌ صورت‌ خاتمه‌ای‌ در پایان‌ کتاب‌ قرار دهد [۵۹]، اما به‌ انجام‌ آن‌ کامیاب‌ نشده‌ است‌. قسمت‌ تراجم‌ کتاب‌ شامل‌ احوال‌ کسانی‌ است‌ که‌ میان‌ 377ق‌/949م‌ تا اوایل‌ سده 11ق‌/ اواخر سده 16م‌ درگذشته‌اند.

بیان‌ مؤلف‌ به‌ تبع‌ استفاده‌ از مآخذ گونه‌گون‌ و کتاب‌ پر از کلمات‌ و تعبیرات‌ زمان‌های‌ مختلف‌ است‌. ملاک‌ درازی‌ و کوتاهی‌ تراجم‌ مشخص‌ نیست‌ و ترتیب‌ منطقی‌ در موضوعات‌ آنها رعایت‌ نشده‌ است‌ [۶۰]. با اینهمه‌، این‌ نوشته‌ مرجعی‌ مهم‌ در بررسی‌ تاریخ‌ اجتماعی‌ مغرب‌ و فاس‌ تلقی‌ می‌شود، به‌ خصوص‌ که‌ بعضی‌ مآخذ آن‌ اکنون‌ در دست‌ نیست‌ [۶۱]. جذوة، چشم‌اندازی‌ کلی‌ از سیر ادبی‌ مراکش‌ در زمان‌ مرینیان‌ و سعدیان‌ ارائه‌ می‌کند [۶۲]. این‌ کتاب‌ اول‌ بار در 1309ق‌/1891م‌ در فاس‌ به‌ صورت‌ سنگی‌ چاپ‌ شد [۶۳]. چاپ‌ نوین‌ این‌ کتاب‌ با مطابقت‌ نسخه چاپی‌ پیشین‌ با چند نسخه خطی‌، با بعضی‌ تصرفات‌، به‌ وسیله دارالمنصور رباط در 1973-1974م‌ در دو جلد منتشر شده‌ است‌.

  1. درة الحجال‌ فی‌ غُزَّة اسماء الرجال‌. تألیف‌ این‌ کتاب‌ در اوایل‌ رجب‌ 999 آغاز شده‌ است‌. مؤلف‌ این‌ کتاب‌ را چون‌ ذیلی‌ بر وفیات‌ ابن‌ خلکان‌ تلقی‌ کرده‌ و تراجم‌ بزرگان‌ را از وفیات‌ ابن‌ خلکان‌ [۶۴] تا اوایل‌ سده 11ق‌ به‌ ترتیب‌ حروف‌ مغربیان‌ آورده‌ است‌ [۶۵]. از این‌رو این‌ کتاب‌ در ردیف‌ ذیلهای‌ متعددی‌ قرار دارد که‌ بر اثر مشهور ابن‌ خلکان‌ نوشته‌اند. مؤلف‌ دلیل‌ عدم‌ ترتیب‌ تراجم‌ را برحسب‌ سال‌های‌ وفات‌ چنین‌ آورده‌ که‌ چون‌ این‌ تراجم‌ را از روی‌ یادداشت‌هایش‌ نقل‌ کرده‌، چنان‌ ترتیبی‌ برای‌ او دشوار بوده‌ است‌ [۶۶].

در این‌ اثر 1522، فقره‌ ترجمه حال‌ از فقها، ادیبان‌، شاهان‌ و امرا و دیگر ناموران‌ گردآوری‌ شده‌ است‌. بعضی‌ تراجم‌ کتاب‌ در نهایت‌ کوتاهی‌ و در چند کلمه‌ است‌، در حالی‌ که‌ برخی‌ دیگر مشتمل‌ بر صفحاتی‌ چند می‌شود. تفصیل‌ در تراجم‌ معمولاً همراه‌ با ذکر جنبه‌ای‌ ادبی‌ و شعری‌ صاحب‌ ترجمه‌ است‌. از این‌ حیث‌ و از لحاظ تکمیل‌ نواقص‌ المنتقی‌، درة را ملحقی‌ بر آن‌ اثر می‌توان‌ پنداشت‌ [۶۷].

وقایع‌ تاریخی‌ و سیاسی‌ در این‌ اثر در جاهای‌ اندکی‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌ و در آنجاها تنها واسطه پیوند وقایع‌ با ترجمه متصل‌ بدان‌، ذکر تاریخ‌ فوت‌ صاحب‌ ترجمه‌ است‌. درازی‌ و کوتاهی‌ ترجمه‌ها چه‌ بسا نسبتی‌ با میزان‌ اشتهار صاحب‌ ترجمه‌ ندارد و گاه‌ بعضی‌ تراجم‌ تکرار می‌شود، مانند ابوبکر احمد بن‌ محمد جُزَی‌ّ کلبی‌ [۶۸]. به‌ نظر می‌رسد ابن‌ قاضی‌ حوصله‌ یا فرصت‌ کافی‌ برای‌ تنظیم‌ یادداشت‌های‌ خود نداشته‌ و موارد مکرر و عدم‌ ترتیب‌ تاریخی‌ یا الفبایی‌ دقیق‌ و درست‌ تراجم‌ همه‌ معلول‌ آن‌ وضع‌ بوده‌ است‌.

این‌ اثر اول‌ بار به‌ وسیله‌. س‌. عَلّوش‌ با یک‌ مقدمه‌ و سه‌ فهرست‌ در دو جلد در رباط (1934 و 1936م‌) چاپ‌ شد و بار دیگر محمد احمدی‌ ابوالنور آن‌ را از روی‌ نسخه خطی‌ مصر و تونس‌ و تطبیق‌ با نسخه چاپی‌ با مقدمه‌ و فهرست‌ در 1390ق‌/1970م‌ در 3 مجلد در تونس‌ منتشر کرد. رنه‌باسه‌، قسمت‌ «محاضرة المریة» را از متن‌ درة الحجال‌ استخراج‌ و به‌ زبان‌ فرانسه‌ ترجمه‌ کرده‌ و همراه‌ با متن‌ عربی‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌. علوش‌ همان‌ قسمت‌ را از روی‌ نسخه‌های‌ خطی‌ دیگر از نو به‌ فرانسه‌ ترجمه‌ و با متن‌ عربی‌ چاپ‌ کرده‌ است‌ [۶۹].

  1. الاکسیر فی‌ صناعة التکسیر [۷۰].
  2. تقایید علی‌ جداول‌ الحوفی‌، [۷۱]، یا شرح‌ جداول‌ الحوفی‌ [۷۲].
  3. درة السلوک‌ فی‌ من‌ حَوَی‌ المُلک‌ من‌ الملوک‌ [۷۳]، منظومه‌ای‌ است‌ به‌ عنوان‌ ذیل‌ بر رَقَم‌ الحُلَل‌ ابن‌ خطیب‌ در مورد سلسله‌های‌ حکومتی‌ مسلمانان‌ از پیامبر (ص‌) تا شرفای‌ سعدی‌.[۷۴]

نسخه‌هایی‌ ازاین‌اثر در رباط و سلا (در 11 صفحه‌) موجوداست‌ [۷۵]. نسخه‌هایی‌ در شرح‌ این‌ اثر با عنوان‌ شرح‌ درة السلوک‌ فیمن‌ حوی‌ المُلک‌ من‌ الملوک‌ یا الدرّ الحلوک‌ المُشْرِق‌ بدُرَّة السلوک‌ فیمن‌ حوی‌ الملک‌ من‌ الملوک‌ در تونس‌ و رباط نگهداری‌ می‌شود [۷۶]. ابن‌ قاضی‌ این‌ شرح‌ را در رجب‌ 1000 نوشته‌ است‌ (همانجا). احتمالاً همین‌ اثر است‌ که‌ تازی‌ (ص‌ 517) آن‌ را به‌ صورت‌ الدر الملوک‌ آورده‌ است‌.

  1. رائد الفلاح‌ بعَوالی‌ الاسانید الصِحاح‌، فهرستی‌ است‌ از مشایخ‌ ابن‌ قاضی‌، که‌ مؤلف‌ در 1010ق‌ با نوشتن‌ آن‌ به‌ زیدان‌، پسر و ولیعهد منصور اجازه روایت‌ داد. نسخه‌ای‌ از این‌ اثر در آکادمی‌ سلطنتی‌ تاریخ‌ در مادرید شناسایی‌ شده‌ است‌ [۷۷]. این‌ اثر با عنوان‌ فهرسة [۷۸] نیز یاد شده‌ است‌.
  2. غُنیةَ الرائض‌ فی‌ طبقات‌ اهل‌ الحساب‌ و الفرائض‌ [۷۹]. از این‌ اثر نسخه‌ای‌ در ضمن‌ مجموعه‌ای‌ با عنوان‌ نقول‌ ثلاثة فی‌ حساب‌الفرائض‌ در سلا وجود دارد و باتوجه‌ به‌ حجم‌ اندک‌ مجموعه‌ (7 ص‌) اثری‌ بسیار موجز است‌ [۸۰].
  3. الفتح‌ النَبیل‌ لما تَضَمنَّه‌ من‌ اسماء العدد التنزیل‌ [۸۱]، که‌ ظاهراً نسخه‌ای‌ از آن‌ در دست‌ نیست‌.
  4. فی‌ الروایة، در قرائت‌ قرآن‌. نسخه‌ای‌ از آن‌ در فاس‌ وجود دارد.[۸۲]
  5. لَقْطَة الفَرائد فی‌ تحقیق‌ الفوائد یا لقط الفرائد من‌ لُفاظة حُلْو الفوائد [۸۳]، تکمله‌ای‌ است‌ بر کتاب‌ الطبقات‌ یا شرف‌ (شرح‌) الطالب‌ فی‌ اَسْنَی‌ المَطالب‌ ابن‌ قُنْفُذ، و در آن‌ هر قرن‌ را به‌ 10 بخش‌ کرده‌ و هر بخش‌ شامل‌ 10 ترجمه کوتاه‌ است‌ [۸۴]. نسخه‌هایی‌ از این‌ اثر در مغرب‌ [۸۵]و مصر [۸۶] وجود دارد. محمد بن‌ شنب‌ [۸۷] و زرکلی‌ [۸۸] نسخه‌ای‌ خطی‌ از این‌ اثر داشته‌اند. این‌ اثر 48 صفحه‌ دارد [۸۹].
  6. المدخل‌ فی‌ الهندسة [۹۰]، که‌ نسخه شناخته‌ای‌ ندارد.
  7. المُنْتَقی‌ المَقْصور علی‌ مآثر خلیفة المنصور، یا محاسن‌ الخلیفة ابی‌ العباس‌ المنصور [۹۱]، نوشته‌ای‌ است‌ ستایش‌آمیز برای‌ سلطان‌ و بیشتر به‌ یک‌ مجموعه ادبی‌ می‌ماند تا به‌ یک‌ کتاب‌ تاریخی‌ [۹۲]. سلاوی‌ در استقصاء [۹۳] و اِفرانی‌ (وَفْرانی‌) در نُزْهة الحادی‌ به‌ منتقی‌ استناد کرده‌اند [۹۴]. از این‌ اثر، تاکنون‌ نسخه‌ای‌ به‌ دست‌ نیامده‌ است‌.
  8. نظم‌ تلخیص‌ ابن‌ البناء [۹۵].
  9. نظم‌ منطق‌ السعد [۹۶].
  10. نیل‌ الامل‌ فیما (مما) به‌ جری‌ بین‌ المالکیة العمل‌ [۹۷] یا نیل‌ الامل‌ فیما به‌ بین‌ المالکیة جری‌ العمل‌ [۹۸]. از سه‌ اثر اخیر نیز نسخه‌ای‌ در دست‌ نیست‌.

منابع

  1. ابن خلدون‌، العبر
  2. ابن‌ قاضی‌، احمد، جذوة الاقتباس‌، رباط، 1973م‌
  3. همو، درّة الحجال‌، به‌ کوشش‌ محمد احمدی‌ ابوالنور، قاهره / تونس‌، 1390ق‌، ابوالنور، محمد احمدی‌، مقدمه‌ بر درة الحجال‌ [۹۹]
  4. ازهری‌، محمد بشیر ظافر، الیواقیت‌ الثمینة فی‌ اعیان‌ مذهب‌ عالم‌ المدینة، قاهره، 1324ق‌
  5. بابا تنبکتی‌، احمد، «نیل‌ الابتهاج‌»، در حاشیة الدیباج‌ المذهب‌ ابن‌ فرحون‌، قاهره، 1351ق‌
  6. بغدادی‌، هدیه‌
  7. تازی‌، عبدالهادی‌، جامع‌ القرویین‌، بیروت‌، دارالکتاب‌ اللبنانی‌
  8. حجی‌، محمد، فهرس‌ الخزانة العلمیة الصُبَیحیة بسلا، کویت‌، معهد المخطوطات‌ العربیة
  9. دارالمنصور، مقدمه‌ بر جذوة الاقتباس‌ [۱۰۰]
  10. دائرةالمعارف‌ الاسلامیة
  11. زرکلی‌، اعلام‌
  12. زمامة، عبدالقادر، «ابن‌ قاضی‌ مورخ‌ فاس‌»، مجلة مجمع‌ اللغة العربیة بدمشق، ذیحجة 1386/ آوریل‌ 1967، ج‌ 42(2)
  13. سرکیس‌، یوسف‌ الیان‌، معجم‌ المطبوعات‌ العربیة و المعریة، قاهره، 1346ق‌/1928م‌
  14. سلاوی‌، احمد، الاستقصاء، به‌ کوشش‌ جعفر و محمد ناصری‌، دارالبیضاء، 1955م‌
  15. طوقان‌، قدری‌ حافظ، تراث‌ العرب‌ العلمی‌ فی‌ الریاضیات‌ و الفلک‌، قاهره، 1382ق‌
  16. فهرس‌ المخطوطات‌ المصورة، کویت‌، 1405ق‌/1984م‌
  17. فهرس‌ المخطوطات‌ المصورة، به‌ کوشش‌ لطفی‌ عبدالبدیع‌، قاهره، 1956م‌
  18. فهرست‌ المخطوطات‌ المصورة، به‌ کوشش‌ مختار وکیل‌، قاهره، 1390ق‌/ 1970م‌
  19. کتانی‌، عبدالکبیر، فهرس‌ الفهارس‌ و الاثبات‌ و معجم‌ المعاجم‌ و المشیخات‌ و المسلسلات‌، فاس‌، 1346ق‌
  20. گنون‌، عبدالله‌، النبوغ‌ المغربی‌ فی‌ الادب‌ العربی‌، بیروت‌، 1395ق‌
  21. مجلة المخطوطات‌ العربیة، ذیقعدة 1378/ مة 1959، ج‌ 5(1)
  22. مخلوف‌، محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت‌، 1349ق‌
  23. مقری‌ تلمسانی‌، احمد، نفح‌ الطیب‌، به‌ کوشش‌ یوسف‌ محمد بقاعی‌، بیروت‌، دارالفکر
  24. Fulton and Lings, Second Supplementary Catalogue of Arabic Printed Books in the British Museum, London, 1959
  25. GAL,S.

پانویس

  1. همانجا؛ 2 EI
  2. دارالمنصور، 5؛ ابوالنور، 1/14
  3. نک: ابن خلدون، 6/134-136
  4. جذوة الاقتباس‌، 1/343
  5. نک: همانجا
  6. درّة الحجال‌، 1/106، جذوة الاقتباس‌، 1/158
  7. 1/3
  8. کتانی‌، 77
  9. مثلاً نک: درة الحجال‌، 2/203-204، 208، 214، 3/132
  10. زمامه‌، 623
  11. همانجا
  12. ابن‌ قاضی‌، همان‌، 2/215
  13. زمامه‌، 624 - 625
  14. همو، 626
  15. 2/325، 3/319
  16. زمامه‌، 626
  17. همو، 626 - 627؛ گنون‌، 1/253
  18. ابوالنور،1/25؛ زمامه‌، 628
  19. همانجا
  20. ابوالنور، همانجا
  21. طوقان‌، 484؛ گنون‌، 1/263
  22. درة الحجال‌، 2/209
  23. ابوالنور، 1/25-27؛ زمامه‌، همانجا
  24. همانجا
  25. تازی‌، 2/517
  26. ابن‌ قاضی‌، جذوة الاقتباس‌، 1/9-10؛ 2 EI
  27. ابن‌ القاضی‌، درة الحجال‌، 2/209
  28. همان‌ 1/4؛ دارالمنصور، 1/5
  29. درة - الحجال‌، 1/120
  30. 2 EI
  31. باباتنبکتی‌، 68 -91،97؛ سلاوی‌، 2(4
  32. درة الحجال‌، 1/250، 253
  33. نک: زمامه‌، 630 -631
  34. 2 EI
  35. دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، 1/366؛ تازی‌، همانجا
  36. زمامه‌، 632
  37. همانجا
  38. کتانی‌، 1/77
  39. دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، 1/366-367
  40. ابن‌ قاضی‌، درة الحجال‌، 2/215
  41. همان‌، 1/157، 163
  42. همان‌، 1/163، جذوة الاقتباس‌، 1/135-136
  43. ابن‌ قاضی‌، درة الحجال‌، 2/153-154، 159
  44. همان‌، 3/140-142، جذوة الاقتباس‌، 2/453-454
  45. همو، درة الحجال‌، 3/101
  46. همان‌، 2/164- 165، 187
  47. همان‌، 3/314
  48. همان‌، 1/276
  49. همان‌، 1/203
  50. همان‌، 3/99
  51. مقری‌، 7/250؛ کتانی‌، 1/77
  52. ابوالنور، 1/20
  53. مخلوف‌، 297
  54. ازهری‌، 24
  55. 2 EI
  56. 1/9-10
  57. 1/10-82
  58. دارالمنصور، 1/5؛.
  59. جذوةالاقتباس‌، 1/10، 565
  60. دارالمنصور، 1/6
  61. همانجا
  62. 2 EI
  63. سرکیس‌، 210
  64. 681ق‌/ 1282م‌
  65. درة - الحجال‌، 1/5
  66. همان‌، 1/6
  67. ابوالنور، 1/9
  68. 1/26-27، 59
  69. فولتون‌، 144
  70. تازی‌، 2/517
  71. ابوالنور، 1/21
  72. طوقان‌، 484
  73. ازهری‌، 24
  74. GAL,S,II/679
  75. فهرست‌، 2(4)/174؛ حجی‌، 415
  76. فهرس‌، کویت‌، 1/127؛ فهرست‌، 2(4)/166
  77. زمامه‌، 632
  78. ابوالنور، 1/21
  79. بغدادی‌، 1/154
  80. حجی‌، 214
  81. ازهری‌، 24
  82. GAL,S,II/679
  83. بغدادی‌، همانجا؛، GAL,S همانجا
  84. دائرة المعارف‌ الاسلامیة، 1/367
  85. فهرست‌، 2(4)/259؛ مجلة معهد، 5(1)/177
  86. فهرس‌، قاهره، 2/224
  87. دائرةالمعارف‌ الاسلامیة، همانجا
  88. 1/236
  89. فهرست‌، همانجا
  90. بغدادی‌، همانجا
  91. درة الحجال‌، 1/4؛ بغدادی‌،، GAL,S همانجاها
  92. 2 EI
  93. 5/20، 69، 118، 190
  94. 2 EI، GAL,S; همانجا
  95. بغدادی‌، همانجا
  96. ازهری‌، 24
  97. ابوالنور، 1/21
  98. مخلوف‌، 297
  99. نک: ابن‌ قاضی‌ در همین‌ مآخذ
  100. نک: ابن‌ قاضی‌ در همین‌ مآخذ