بررسی روایت الله الله فی أصحابی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:


'''بررسی روايت الله الله فی أصحابی''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی كه توسط عبدالعلی باقری در  پژوهشگاه مطالعات تقریبی به نگارش در آمده است. این مقاله پیرامون آراء و دیدگاه های علما و اندیشمندان شیعی و سنی حول مساله "عدالت جميع صحابه" با نگاهی مقارَن و تقریبی پرداخته است.
'''بررسی روايت الله الله فی أصحابی''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی كه توسط عبدالعلی باقری در  پژوهشگاه مطالعات تقریبی به نگارش در آمده است. این مقاله پیرامون آراء و دیدگاه های علما و اندیشمندان شیعی و سنی حول مساله "عدالت جميع صحابه" با نگاهی مقارَن و تقریبی پرداخته است.
=متن حديث دوم=
=متن حديث دوم=
قال رسول الله ص : الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه  »  
قال رسول الله ص : الله الله فی اصحابی لا تتخذوهم غرضا فمن احبهم فبحبی احبهم فمن ابغضهم فببغضی ابغضهم و من آذاهم فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذی الله فیوشک ان یاخذه  »  
پیامبر اکرم ص فرموده است : خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست می دارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند  ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند . اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند .
پیامبر اکرم ص فرموده است : خدا را خدا را در باره اصحابم ، آنان را پس از من هدف قرار ندهید هر کس آنان را دوست داشته باشد پس به محبت من آنان را دوست می دارد و هر کس نسبت به آنان بغض داشده باشد پس به بغض من به آنان بغض داشته باشد هر کس آنان را اذیت کند  ، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند به تحقیق خدا را اذیت کرده و هر که خدا را اذیت کند به زودی خداوند او را اخذ می کند . اهل سنت این حدیث را دلیل بر عدالت صحابه قرار دادند .
=بررسی و نقد آن=
=بررسی و نقد آن=
==ابن حجر عسقلانی==
==ابن حجر عسقلانی==
خط ۳۰: خط ۳۴:
.
.
واضح است که میان فضیلت صحابه تا عدالت صحابه بسیار فرق است وهیچ عاقلی منکر فضیلت صحابه بر دیگران نیست در حالی که مدعای آنان عدالت صحابه بود نه فضیلت صحابه .
واضح است که میان فضیلت صحابه تا عدالت صحابه بسیار فرق است وهیچ عاقلی منکر فضیلت صحابه بر دیگران نیست در حالی که مدعای آنان عدالت صحابه بود نه فضیلت صحابه .
و از طرفی دیگر با صرف نظر از دلالت حدیث ، سند این حدیث را مورد بررسی قرار می دهیم ابن عدی ==جرجانی==
و از طرفی دیگر با صرف نظر از دلالت حدیث ، سند این حدیث را مورد بررسی قرار می دهیم ابن عدی
 
 
==جرجانی==
این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده   
این حدیث را در کتاب الکامل فی الضعفاء آورده   


و می نویسد :ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال : لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا : ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص : من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول : قال البخاری : عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال : لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر  »   
و می نویسد :ثنا الجنیدی حدثنا البخاری قال : لی یحیی بن قزعة و ابراهیم بن مهدی تابعه قالا : ثنا ابراهیم بن سعد ثنا عبیدة یعنی ابی رائطه عن عبدالله بن عبدالرحمن بن مغفل عن النبی ص : من احب اصحابی فبحبی ، وقال البخاری حدثنا عبدان المروزی حدثنا ابراهیم عن عبیدة بن ابی رائطه عن عبدالرحمن بن زیاد عن عبدالله بن مغفل عن النبی ص بهذا و هو اسناد لایعرف سمعت ابن حماد یقول : قال البخاری : عبدالله بن عبدالرحمن عن ابن مغفل عن النبی ص قال : لا تتخدوا اصحابی غرضا » فیه نظر  »  
   


==جنیدی==
==جنیدی==
به سند خود به نقل از عبدالله بن مغفل می نویسد که گفت : پیامبر ص فرمود : هر کس اصحاب مرا دوست بدارد پس به محبت من ( آنان را دوست می دارد )   
به سند خود به نقل از عبدالله بن مغفل می نویسد که گفت : پیامبر ص فرمود : هر کس اصحاب مرا دوست بدارد پس به محبت من ( آنان را دوست می دارد )   
    
    
==بخاری==
==بخاری==
خط ۴۶: خط ۵۵:
=متن حديث سوم=
=متن حديث سوم=
قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم  »  
قال رسول الله ص دعوا لی اصحابی فوالذی نفسی بیده لوانفقتم مثل احد او الجبال ذهبا ما بلغتم اعمالهم  »  
=نقد و بررسي=
=نقد و بررسي=
اولا : این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است : اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال : کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال : یا رسولالله الا تراه ؟ قال : فرفع النبی ص راسه و قال : من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله  »
اولا : این حدیث بصورت ناقص روایت شد وکامل آن همانست که حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین آورده است : اخبرنا ه ابوالعباس محمد بن احمد المحبوبی بمرو ثنا سعید بن مسعود ثنا یزید بن هارون ثنا العوام بن حوشب حدثنی ثلمة بن کهیل عن علقمة عن خالد بن الولید قال : کان بینی و بین عمار بن یاسر کلام فاغلظت له فانطلق عمار یشکونی الی النبی ص فجاء خالد و هو یشکوه فجعل یغلظ له و لا یزیده الا غلظة و النبی ص ساکت فبکی عمار و قال : یا رسولالله الا تراه ؟ قال : فرفع النبی ص راسه و قال : من عادی عمارا عاداه الله و من ابغض عمارا ابغضه الله  »
خط ۸۵: خط ۹۶:
اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند  
اهل سنت این حدیث را برای عدالت تمامی صحابه استدلال کردند  
=نقد و بررسی=  
=نقد و بررسی=  
هر چند که بخاری این حدیث را به علی بن ابیطالب اسناد می دهد ولی شان علی بن ابیطالب اجل است از اینکه این حدیث را از پیامبر ص نقل کند زیرا مضمون این حدیث شهادت بر کذب است چطور ممکن است که پیامبر ص به تعدادی از صحابه که تعدادشان سیصد نفرند ، اجازه بدهد که هر کاری که دلشان خواست ، انجام دهند اگر چه مرتکب گناهان و معاصی کبیره بشوند ویا اینکه زمین را با ریختن خون دیگران ، رنگین کنند در حالیکه خداوند در قدآن کریم به شخص پیامبر می فرماید : اگر مشرک بشوی تمام اعمالت نابود می شود و از زیان کاران خواهی بود « وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ  »(زمر/65 ).  
هر چند که بخاری این حدیث را به علی بن ابیطالب اسناد می دهد ولی شان علی بن ابیطالب اجل است از اینکه این حدیث را از پیامبر ص نقل کند زیرا مضمون این حدیث شهادت بر کذب است چطور ممکن است که پیامبر ص به تعدادی از صحابه که تعدادشان سیصد نفرند ، اجازه بدهد که هر کاری که دلشان خواست ، انجام دهند اگر چه مرتکب گناهان و معاصی کبیره بشوند ویا اینکه زمین را با ریختن خون دیگران ، رنگین کنند  
 
 
در حالیکه خداوند در قدآن کریم به شخص پیامبر می فرماید : اگر مشرک بشوی تمام اعمالت نابود می شود و از زیان کاران خواهی بود « وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ  »(زمر/65 ).
 
آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟  
آیا معقول است که خداوند نسبت به پیامبر خاتم و سایر پیامبران ، این طور سخت گیری کند اما نسبت به اصحاب بدر این طور صحبت کند و آنها رادر انجام هر کاری و لو گناه کبیره آزاد بگذارد و آنها را بشارت به بهشت بدهد ؟  
و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی می کرد چطور می توان قبول کرد ؟ که این شخص وارد بهشت شود ؟ در حالی که در اسلام  کسی که مسلمان باشد و برای کفار و به مصلت مشرکین جاسوسی نماید کشته یا شکنجه یا تعزیر می شود ( بر حسب اختلاف در مذاهب  )   
و از طرفی دیگر این حدیث نسبت به حاطب بن ابی بلتعة است که برای مشرکین جاسوسی می کرد چطور می توان قبول کرد ؟ که این شخص وارد بهشت شود ؟ در حالی که در اسلام  کسی که مسلمان باشد و برای کفار و به مصلت مشرکین جاسوسی نماید کشته یا شکنجه یا تعزیر می شود ( بر حسب اختلاف در مذاهب  )   
چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است : اخرج البخاری عن علی ع قال : بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال : انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا : الکتاب، فقالت : ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا : ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...» پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی می کرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده  و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر نمی تواند درست باشد و در نهایت این حدیث نمی تواند دلیل برای عدالت صحابه باشد  
 
 
 
چون اصل حدیث که بخاری از علی بن ابیطالب ، نقل کرده ، چنین است : اخرج البخاری عن علی ع قال : بعثنی رسول الله ص و ابامرشد و الزبیر و کلنا فارس ، قال : انطلقوا حتی تاتوا روضة خاخ ، فان بها امراة من المشرکین معها کتاب من حاتب بن ابی بلتعة الی المشرکین فادرکناها تسیر علی بعیر لها حیث قال رسول الله فقلنا : الکتاب، فقالت : ما منا کتاب فانخناها فالتمسنا فلم نر کتابا فقلنا : ما کذب رسول الله لتخرجن الکتاب او لنجردنک فلما رات ...»
 
 
پس بنا بر این ، این حدیث که حاطب برای مشرکین و بر علیه مسلمانان و پیامبر ص جاسوسی می کرد هر چند که حاطب جزو بدریین بوده  و در جنگ بدر حضور داشته است اما بعد از جنگ بدر منحرف شده است و صحت این حدیث و اسناد آن به پیامبر نمی تواند درست باشد و در نهایت این حدیث نمی تواند دلیل برای عدالت صحابه باشد  
 
 
=متن حديث پنجم=  
=متن حديث پنجم=  
اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول : قال رسول الله ص : «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران : فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن  »  
اخرج البخاری فی کتاب فضائل اصحاب النبی ص عن عمران بن حصین یقول : قال رسول الله ص : «خیر امتی قرنی ثم الذین یلونهم قال عمران : فلا ادری اذکر بعد قرنه قرنین او ثلاثا ثم ان بعدکم قوما یشهدون و لایستشهدون ویخونون و لا یؤتمنون و ینذرون و لا یفون و ینظر فیهم اسمن  »  
بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است : بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن می شود سپس عمران می گوید : نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند : قال ص : خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته  »  
 
 
 
بخاری در کتاب فضائل صحابه از قول پیامبر نقل کرده که فرموده است : بهترین امت من ، امت قرن من است سپس امت بعد از آن که نزدیک امت من بوده اند و سپس امت پس از آن که شامل تمام صحابه و تابعین و پس از آن می شود سپس عمران می گوید : نمی دانم آیا پیامبر بعد از قرن خویش ، دو قرن را گفت یا سه قرن ؟ و از طریق دیگر از پیامبر چنین نقل می کند : قال ص : خیر الناس قرنی ، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم ثم یجیء اقوام تسبق شهادة احدهم یمینه و یمینه شهادته  »
 
 
=بررسي و نقد=
=بررسي و نقد=
در این حدیث می گوید : بهترین مردم ، مردم زمان من هستند سپس گروهی که پس از آنان می آیند آنگاه کسانی که در مرتبه بعدی هستند سپس مردمی می آیند که شهادت و سوگند آنه ارزشی ندارد  
 
 
در این حدیث می گوید : بهترین مردم ، مردم زمان من هستند سپس گروهی که پس از آنان می آیند آنگاه کسانی که در مرتبه بعدی هستند سپس مردمی می آیند که شهادت و سوگند آنه ارزشی ندارد
 
==ابن حجر==
==ابن حجر==
در کتاب فتح الباری ج 7 ص 6 که شرحی بر صحیح بخاری است ، قرن را به معنای زمان گرفته است و می گوید : واتفقوا ان آخر من کان من اتباع التابعین ممن یقبل قوله من عاش الی حدود العشرین و ماتین و حتی هذا الوقت ظهرت البدع ظهورا فاشیا و اطلقت المعتزلة ...»  
در کتاب فتح الباری ج 7 ص 6 که شرحی بر صحیح بخاری است ، قرن را به معنای زمان گرفته است و می گوید : واتفقوا ان آخر من کان من اتباع التابعین ممن یقبل قوله من عاش الی حدود العشرین و ماتین و حتی هذا الوقت ظهرت البدع ظهورا فاشیا و اطلقت المعتزلة ...»  
آخرین فرد از طبقه سوم ( تابعان تابعین ) در سال 220 هجری درگذشته است و این مقدار زمان ، بهترین زمان ها ست و پس از آن بدعت ها آشکار شد معتزله آزاد گشتند فلاسفه سر بلند کردند و محدثان مورد امتحان قرار گرفتند و پیوسته این کاهش تا به زمان ما جریان دارد  
آخرین فرد از طبقه سوم ( تابعان تابعین ) در سال 220 هجری درگذشته است و این مقدار زمان ، بهترین زمان ها ست و پس از آن بدعت ها آشکار شد معتزله آزاد گشتند فلاسفه سر بلند کردند و محدثان مورد امتحان قرار گرفتند و پیوسته این کاهش تا به زمان ما جریان دارد  
ابن حجر در صدق واژه قرن ، را جمعی می داند که در یک زمان معین می تواند صد و یا کمتر از آن باشد ، قرار گرفته اند وحال آنکه از منظر قرآن ، مقیاس در صدق این واژه بر هر گروهی ، چیز دیگری است  
ابن حجر در صدق واژه قرن ، را جمعی می داند که در یک زمان معین می تواند صد و یا کمتر از آن باشد ، قرار گرفته اند وحال آنکه از منظر قرآن ، مقیاس در صدق این واژه بر هر گروهی ، چیز دیگری است  
کلمه قرن در قرآن ، بسیار بکار برده شده است وقتی با دقت در آن ، چه بصورت مفرد و یا جمع ، بدست می آید ، می نگریم واژه قرن بسان اقتران بمعنی نزدیکی و همراهی است و ملاک و معیار در صدق آن بر هر گروهی ، وجود یک رابطه فرهنگی یا حکومتی و یا عقیدتی در میان آنها ست تا روزی کمه منقرض شوند  
کلمه قرن در قرآن ، بسیار بکار برده شده است وقتی با دقت در آن ، چه بصورت مفرد و یا جمع ، بدست می آید ، می نگریم واژه قرن بسان اقتران بمعنی نزدیکی و همراهی است و ملاک و معیار در صدق آن بر هر گروهی ، وجود یک رابطه فرهنگی یا حکومتی و یا عقیدتی در میان آنها ست تا روزی کمه منقرض شوند  
بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست  
بنا بر این ممکن است بشتر و یا کمتر از صد سال باشد و لذا نفس صد سال ملاک نیست  
ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید : القرن : الامة تاتی بعد الامة  »
ابن منظور در لسان العرب چنین می گوید : القرن : الامة تاتی بعد الامة  »
قرن ، امتی پس از امت است  
قرن ، امتی پس از امت است  
۱۶۰

ویرایش