شهاب‌الدین سهروردی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
جز (تمیزکاری)
خط ۳۶: خط ۳۶:
=زندگینامه شیخ اشراق=
=زندگینامه شیخ اشراق=


شهاب‌ الدیـن‌ سـهروردی در یکی از روستاهای [[زنجان]] چشم به جهان گشود. نام کامل او را بیشتر شرح‌حال نگاران «ابوالفتوح شهاب‌الدین یحیی‌ بن‌ حـبش‌ بن امیرک سهروردی» مـلقب بـه شیخ اشراق و مقتول ثبت کرده‌اند اما به نوشته [[ابن خلکان]] مورخ، برخی نام او را احمد و برخی‌ دیگر کنیه او را نامش دانسته‌اند<ref>شرح حکمه الاشراق، قطب الدین شیرازی، قـم،انـتشارات‌ بیدار، ص ۳.</ref>.
شهاب‌ الدیـن‌ سـهروردی در یکی از روستاهای [[زنجان]] چشم به جهان گشود. نام کامل او را بیشتر شرح‌حال نگاران «ابوالفتوح شهاب‌الدین یحیی‌ بن‌ حـبش‌ بن امیرک سهروردی» مـلقب بـه شیخ اشراق و مقتول ثبت کرده‌اند اما به نوشته [[ابن خلکان]] مورخ، برخی نام او را احمد و برخی‌ دیگر کنیه او را نامش دانسته‌اند<ref>شرح حکمه الاشراق، قطب الدین شیرازی، قـم، انـتشارات‌ بیدار، ص ۳.</ref>.


گفتنی است که در سال‌ تولد سهروردی میان شرح‌حال‌نگاران اختلاف به چشم می‌خورد و باتوجه به آنچه پس‌ از این درباره تاریخ درگذشت سهروردی براساس منابع مـختلف خـواهد آمد، باید سالروز میلاد سهروردی‌ را حدود ‌ ۵۴۹ قمری دانست، گرچه بیشتر پژوهندگان معاصر از جمله [[سید حسن نصر]] و [[هانری کربن]]، شاید با اندکی تسامح ۵۵۰ قمری را سال تولد او یاد کرده‌اند.
گفتنی است که در سال‌ تولد سهروردی میان شرح‌حال‌نگاران اختلاف به چشم می‌خورد و باتوجه به آنچه پس‌ از این درباره تاریخ درگذشت سهروردی براساس منابع مـختلف خـواهد آمد، باید سالروز میلاد سهروردی‌ را حدود ‌ ۵۴۹ قمری دانست، گرچه بیشتر پژوهندگان معاصر از جمله [[سید حسن نصر]] و [[هانری کربن]]، شاید با اندکی تسامح ۵۵۰ قمری را سال تولد او یاد کرده‌اند.
خط ۴۴: خط ۴۴:
دوره دوم زنـدگی سـهروردی با سفرهای او آغاز می‌شود. وی هیچ‌گاه در جایی استقرار نیافت و همواره در سفر بود. سهروردی‌ سفر را دوست می‌داشت و در همین سفرها بود که با بـسیاری از عـالمان و حـکیمان دیدار کرد و از آنان‌ دانش‌ و حکمت‌ آموخت.
دوره دوم زنـدگی سـهروردی با سفرهای او آغاز می‌شود. وی هیچ‌گاه در جایی استقرار نیافت و همواره در سفر بود. سهروردی‌ سفر را دوست می‌داشت و در همین سفرها بود که با بـسیاری از عـالمان و حـکیمان دیدار کرد و از آنان‌ دانش‌ و حکمت‌ آموخت.


سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با [[مشایخ صوفیه]] آشنا و مجذوب‌ آنان‌ شد و به راه [[تصوف]] افتاد و سیروسلوک‌ و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. [[شمس‌الدین شهرزوری]] مورخ اسلامی، درباره‌ این دوره از زندگی سهروردی می‌نویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف‌ بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق‌ به‌ هم‌ رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات می‌گوید به این مضمون که به‌ تحقیق‌ سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت‌ و همگی‌ تفحّص‌ از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـی‌نمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم‌ شریفه‌ دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد<ref>نگر:سه حـکیم مـسلمان، سید حسن نصر، ترجمه احمد ارام، تهران،انتشارات‌ امیر کبیر، چاپ چهارم، ۱۶۳۱،ص ۶۶؛تاریخ‌ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه اسد اللّه مبشری، تهران امیر کبیر چاپ‌ سوم، ۱۶۳۱،ص ۳۷۲.</ref>.»
سهروردی در ایـن دوره هـمچنین با [[مشایخ صوفیه]] آشنا و مجذوب‌ آنان‌ شد و به راه [[تصوف]] افتاد و سیروسلوک‌ و ریاضت را آغاز کرد و به مقام کشف و شهود نـائل آمـد. [[شمس‌الدین شهرزوری]] مورخ اسلامی، درباره‌ این دوره از زندگی سهروردی می‌نویسد: «و شیخ بسیار سـیر و کثیر الطواف‌ بود در شهرها و شوق بسیار داشت که از برای خود شریکی در تحصیل حقایق‌ به‌ هم‌ رساند به هـم نـرسید، چـنانچه در آخر مطارحات می‌گوید به این مضمون که به‌ تحقیق‌ سن مـن نـزدیک به سی سال رسید و اکثر عمر در سفر گذشت‌ و همگی‌ تفحّص‌ از مشارکی که مطلع باشد بر عـلوم مـی‌نمودم، نـیافتم کسی را که چیزی از علوم‌ شریفه‌ دانسته باشد و کسی هم که تصدیق بـه تـحقیق آن داشـته باشد<ref>نگر:سه حـکیم مـسلمان، سید حسن نصر، ترجمه احمد ارام، تهران، انتشارات‌ امیر کبیر، چاپ چهارم، ۱۶۳۱،ص ۶۶؛تاریخ‌ فلسفه اسلامی، هانری کربن، ترجمه اسد اللّه مبشری، تهران امیر کبیر چاپ‌ سوم، ۱۶۳۱،ص ۳۷۲.</ref>.»


=آغاز دانش اندوزی سهروردی=
=آغاز دانش اندوزی سهروردی=
خط ۵۲: خط ۵۲:
شیخ اشراق در اصفهان‌ بیش‌ از پیش مجذوب حکمت مشرقی ابـن سـینا می‌شود و چنین به نظر می‌رسد کـه‌ تـرجمه فارسی «رسـاله الطـیر و تـألیف رساله‌های بستان القلوب و قـصه الغربه الغربیه» را در مدت اقامت در اصفهان‌ به‌ نگارش درآورده است.
شیخ اشراق در اصفهان‌ بیش‌ از پیش مجذوب حکمت مشرقی ابـن سـینا می‌شود و چنین به نظر می‌رسد کـه‌ تـرجمه فارسی «رسـاله الطـیر و تـألیف رساله‌های بستان القلوب و قـصه الغربه الغربیه» را در مدت اقامت در اصفهان‌ به‌ نگارش درآورده است.


سهروردی پس از اقـامت دو یـا سه ساله در اصفهان‌ بـه قـصد آشـنایی بـا دیـگر مکتب‌های‌ فکری زمـانه خـود، راهی منطقه اناتولی‌ در [[ترکیه]] و [[سوریه]] امروز می‌شود و در شهر ماردین از شهرهای ترکیه‌ کنونی با فخر‌الدین ابـو عـبد اللّه ‌ محمد بن عبد‌السلام ماردینی فیلسوف بزرگ ترکیه، ‌طرح‌ دوسـتی مـی‌افکند و بـرخی از کـتاب‌های حـکمی را بـر این فیلسوف مشایی‌ می‌خواند و میان آنها گفت وگوهایی در می‌گیرد و ماردینی به فضل و دانش‌ او اعتراف وکشته شدن وی را پیش‌بینی می‌کند. ‌ماردینی‌ از سرآمدان‌ روزگار خود در علوم مختلف، به‌ویژه حکمت، لغت و طـب بود. وی از معدود فیلسوفان مشایی روزگار خویش و آخرین استاد سهروردی بود<ref>مجموعه فلسفی مراغه، به کوشش نصر اللّه پور جوادی، تهران،۰۸۳۱،صص‌ ۵۴۳‌-۴۶۳.</ref>.
سهروردی پس از اقـامت دو یـا سه ساله در اصفهان‌ بـه قـصد آشـنایی بـا دیـگر مکتب‌های‌ فکری زمـانه خـود، راهی منطقه اناتولی‌ در [[ترکیه]] و [[سوریه]] امروز می‌شود و در شهر ماردین از شهرهای ترکیه‌ کنونی با فخر‌الدین ابـو عـبد اللّه ‌ محمد بن عبد‌السلام ماردینی فیلسوف بزرگ ترکیه، ‌طرح‌ دوسـتی مـی‌افکند و بـرخی از کـتاب‌های حـکمی را بـر این فیلسوف مشایی‌ می‌خواند و میان آنها گفت وگوهایی در می‌گیرد و ماردینی به فضل و دانش‌ او اعتراف وکشته شدن وی را پیش‌بینی می‌کند. ‌ماردینی‌ از سرآمدان‌ روزگار خود در علوم مختلف، به‌ویژه حکمت، لغت و طـب بود. وی از معدود فیلسوفان مشایی روزگار خویش و آخرین استاد سهروردی بود<ref>مجموعه فلسفی مراغه، به کوشش نصر اللّه پور جوادی، تهران، ۰۸۳۱،صص‌ ۵۴۳‌-۴۶۳.</ref>.


سهروردی در مـاردین‌ به دوستی با فخر‌الدین ماردینی‌ ادامه می‌دهد و سپس در ‌ ۹۷۵‌ قمری به‌ سمت [[سوریه]] کنونی در آسیای صغیر رهسپار و وارد حلب می‌شود. با ورود سهروردی به حلب دوره دوم ‌زندگانی‌ این حکیم اشراقی نیز بـه پایـان می‌رسد. در این سال که حدود ۳۰ سال‌ از عمرش می‌گذشت، نگارش کتاب «المشارع و المطارحات» را به پایان رساند و در همان شهر از نگارش مهمترین اثر فـلسفی خـود با نام [[حکمة الاشراق]] فـراغت‌ یـافت.
سهروردی در مـاردین‌ به دوستی با فخر‌الدین ماردینی‌ ادامه می‌دهد و سپس در ‌ ۹۷۵‌ قمری به‌ سمت [[سوریه]] کنونی در آسیای صغیر رهسپار و وارد حلب می‌شود. با ورود سهروردی به حلب دوره دوم ‌زندگانی‌ این حکیم اشراقی نیز بـه پایـان می‌رسد. در این سال که حدود ۳۰ سال‌ از عمرش می‌گذشت، نگارش کتاب «المشارع و المطارحات» را به پایان رساند و در همان شهر از نگارش مهمترین اثر فـلسفی خـود با نام [[حکمة الاشراق]] فـراغت‌ یـافت.
خط ۶۰: خط ۶۰:
=اندیشه های سهروردی=
=اندیشه های سهروردی=


گروهی سهروردی را مدافع نوعی ملی‌گرایی دانسته‌اند و او را در زمره‌ [[شعوبیه]] به شـمار آورده ‌اند و در نهایت همین‌ گرایش را موجب قتل او دانـسته‌اند. این دیدگاه از سوی شـماری از مـتفکران مورد انتقاد و مخالفت واقع شـده و آن را مـحصول‌ ناآشنایی‌ و برداشت نادرست و ناقص از آثار و اندیشه‌های این حکیم اشراقی دانسته‌اند<ref>غزالی‌نامه، جـلال ‌ ‌الدیـن همایی، تهران،نشر هما، ج ۳،۸۶۳۱،ص ۲۸۲-۳۸۲‌؛وفیات‌ الاعیان‌،ج ۴،ص ۰۵۲.</ref>.
گروهی سهروردی را مدافع نوعی ملی‌گرایی دانسته‌اند و او را در زمره‌ [[شعوبیه]] به شـمار آورده ‌اند و در نهایت همین‌ گرایش را موجب قتل او دانـسته‌اند. این دیدگاه از سوی شـماری از مـتفکران مورد انتقاد و مخالفت واقع شـده و آن را مـحصول‌ ناآشنایی‌ و برداشت نادرست و ناقص از آثار و اندیشه‌های این حکیم اشراقی دانسته‌اند<ref>غزالی‌نامه، جـلال ‌ ‌الدیـن همایی، تهران، نشر هما، ج ۳،۸۶۳۱،ص ۲۸۲-۳۸۲‌؛وفیات‌ الاعیان‌،ج ۴،ص ۰۵۲.</ref>.


گروهی نیز بـر ایـن باورند که ‌سهروردی‌ مدافع رویـه‌ای سـیاسی بـود که «فیلسوف سـلطان»را فـرمانروای به حق‌ می‌داند. این‌ فـکر حـتما برای [[خلیفه]] [[بغداد]] و صلاح‌الدین هردوی آنان اهانت‌آمیز بوده است و چنین فکری که در آغاز حـکمه‌ الاشـراق از آن دفاع شده باید برای عناصر مـذهبی مـآب‌تر در دربار مـلک‌ ظـاهر تـا اندازه‌ای نگران‌کننده‌ بوده‌ بـاشد.
گروهی نیز بـر ایـن باورند که ‌سهروردی‌ مدافع رویـه‌ای سـیاسی بـود که «فیلسوف سـلطان»را فـرمانروای به حق‌ می‌داند. این‌ فـکر حـتما برای [[خلیفه]] [[بغداد]] و صلاح‌الدین هردوی آنان اهانت‌آمیز بوده است و چنین فکری که در آغاز حـکمه‌ الاشـراق از آن دفاع شده باید برای عناصر مـذهبی مـآب‌تر در دربار مـلک‌ ظـاهر تـا اندازه‌ای نگران‌کننده‌ بوده‌ بـاشد.
خط ۷۴: خط ۷۴:
برخی از پژوهشگران کوشیده‌اند به ریشهابی قـتل سـهروردی و دلایل آن بپردازند. سهروردی در دوره پایانی‌ زندگی‌ خود، پس از ورود به حلب ابتدا به مدرسه حلاویه و پس از آن به مدرسه نوریه‌ وارد می‌شود و بـا فـقهای [[حنبلی]] به بحث می‌پردازد و پس از چیرگی بر آنها آوازه‌اش‌ در شهر می‌پیچد و سرانجام‌ به دربار ملک ظاهر، پسر [[صلاح الدین ایوبی|صلاح‌الدین ایوبی]] راه می‌یابد و در زمره مشاوران طراز اول او قرار می‌گیرد. هوش سرشار سهروردی، دانش گـسترده و ژرف او و بـالاخره‌ روحیه‌ پذیـرش وی نسبت به دیگر حکمت دوستان و نیز گرایش او به اسرار و عوالم باطنی باعث خصومت شد و فقهای دربـار ملک ظاهر را به دشمنی با او برانگیخت. آنان برای‌ از میان‌ برداشتنش مـجلس مـناظره‌ای تـرتیب دادند. [[عماد اصفهانی‌]] که گزارشی از این مناظره را در کتاب خود، «البستان‌ الجامع لجمیع تواریخ أهل الزمان» نقل کـرده، ‌ ‌مـی‌نویسد: «در این مجلس‌، ۲ تن‌ از فقهای حلب، به نام زید‌الدین و مجد‌الدین‌، بـا آرای سـهروردی درباره خلقت و اراده الهی از در ستیز برآمدند و از او پرسیدند: «آیا [[خداوند]] به‌ برانگیختن‌ پیامبر دیگری پس از حضرت(ص)تواناست؟» سهروردی در پاسخ مـی‌گوید: «قدرت خداوند مطلق‌ است و آنچه مطلق است حد نمی‌پذیرد.»
برخی از پژوهشگران کوشیده‌اند به ریشهابی قـتل سـهروردی و دلایل آن بپردازند. سهروردی در دوره پایانی‌ زندگی‌ خود، پس از ورود به حلب ابتدا به مدرسه حلاویه و پس از آن به مدرسه نوریه‌ وارد می‌شود و بـا فـقهای [[حنبلی]] به بحث می‌پردازد و پس از چیرگی بر آنها آوازه‌اش‌ در شهر می‌پیچد و سرانجام‌ به دربار ملک ظاهر، پسر [[صلاح الدین ایوبی|صلاح‌الدین ایوبی]] راه می‌یابد و در زمره مشاوران طراز اول او قرار می‌گیرد. هوش سرشار سهروردی، دانش گـسترده و ژرف او و بـالاخره‌ روحیه‌ پذیـرش وی نسبت به دیگر حکمت دوستان و نیز گرایش او به اسرار و عوالم باطنی باعث خصومت شد و فقهای دربـار ملک ظاهر را به دشمنی با او برانگیخت. آنان برای‌ از میان‌ برداشتنش مـجلس مـناظره‌ای تـرتیب دادند. [[عماد اصفهانی‌]] که گزارشی از این مناظره را در کتاب خود، «البستان‌ الجامع لجمیع تواریخ أهل الزمان» نقل کـرده، ‌ ‌مـی‌نویسد: «در این مجلس‌، ۲ تن‌ از فقهای حلب، به نام زید‌الدین و مجد‌الدین‌، بـا آرای سـهروردی درباره خلقت و اراده الهی از در ستیز برآمدند و از او پرسیدند: «آیا [[خداوند]] به‌ برانگیختن‌ پیامبر دیگری پس از حضرت(ص)تواناست؟» سهروردی در پاسخ مـی‌گوید: «قدرت خداوند مطلق‌ است و آنچه مطلق است حد نمی‌پذیرد.»


فقها پاسخ او را مخالفت بـا خاتمیت [[رسول خدا(ص)]] دانستند و آن را سـند [[کفر]] و الحاد وی ساختند. این مساله باعث شد تا سهروردی را به‌ زندان‌ افکندند و او در همان‌ جا از دنیا رفت. به گفته شهرزوری‌ روایات‌ مختلفی درباره چگونگی درگذشت‌ سـهروردی وجـود دارد. او مـی‌نویسد: «بعضی را گمان آنکه‌ او را در بندی خانه انداختند و طعام‌ از او بـازداشتند تا فوت‌ شد و برخی گویند که‌ او خود منع نفس از طعام کرد تا به‌ مبدأ خود پیوست‌<ref>گاهی به سرچشمه‌های‌ حکمت اشراق و مفهوم بنیادین آن، دکتر صمد موحد، تهران،انتشارات طهوری، چاپ دوم، ۴۸۳۱، ص ۶.</ref>.
فقها پاسخ او را مخالفت بـا خاتمیت [[رسول خدا(ص)]] دانستند و آن را سـند [[کفر]] و الحاد وی ساختند. این مساله باعث شد تا سهروردی را به‌ زندان‌ افکندند و او در همان‌ جا از دنیا رفت. به گفته شهرزوری‌ روایات‌ مختلفی درباره چگونگی درگذشت‌ سـهروردی وجـود دارد. او مـی‌نویسد: «بعضی را گمان آنکه‌ او را در بندی خانه انداختند و طعام‌ از او بـازداشتند تا فوت‌ شد و برخی گویند که‌ او خود منع نفس از طعام کرد تا به‌ مبدأ خود پیوست‌<ref>گاهی به سرچشمه‌های‌ حکمت اشراق و مفهوم بنیادین آن، دکتر صمد موحد، تهران، انتشارات طهوری، چاپ دوم، ۴۸۳۱، ص ۶.</ref>.
مرگ سهروردی همان اندازه اسرارآمیز بود که‌ زندگیش‌، به غیراز شماری کـتاب چـیز چـندانی‌ بر جای نگذاشت که‌ سرگذشت‌ زندگی او را روشن‌ کند.
مرگ سهروردی همان اندازه اسرارآمیز بود که‌ زندگیش‌، به غیراز شماری کـتاب چـیز چـندانی‌ بر جای نگذاشت که‌ سرگذشت‌ زندگی او را روشن‌ کند.


۴٬۹۳۳

ویرایش