جعفر بن محمد (صادق): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
خط ۸۶: خط ۸۶:
امام صادق(علیه السلام) نزد بزرگان [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] جایگاه بالایی داشته است. [[ابوحنیفه]] از پیشوایان اهل‌سنت، امام صادق(علیه السلام) را فقیه‌ترین و داناترین فرد در میان مسلمانان دانسته است<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۲۶</ref>. به گفته [[ابن ابی الحدید]] علماء اهل‌سنت از جمله پیشوایان فقهی آنان چون ابوحنیفه، [[احمد بن حنبل]] و [[شافعی]] با واسطه یا بی‌واسطه شاگرد امام صادق(علیه السلام) بوده‌اند و ازاین‌رو [[فقه]] اهل‌سنت در فقه شیعه ریشه دارد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۸</ref>. با این همه در فقه اهل‌سنت با وجود توجه فراوان به فقیهان معاصر امام صادق (علیه السلام) چون [[اوزاعی]] و [[سفیان ثوری]]، به دیدگاه‌های او توجه نشده است. برخی از علماء شیعه چون [[سید مرتضی]] بدین جهت به علماء اهل‌سنت انتقاد کرده‌اند<ref>پاکتچی، «جعفر صادق(علیه السلام)، امام»، ص۲۰۶</ref>.
امام صادق(علیه السلام) نزد بزرگان [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] جایگاه بالایی داشته است. [[ابوحنیفه]] از پیشوایان اهل‌سنت، امام صادق(علیه السلام) را فقیه‌ترین و داناترین فرد در میان مسلمانان دانسته است<ref>ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۲۶</ref>. به گفته [[ابن ابی الحدید]] علماء اهل‌سنت از جمله پیشوایان فقهی آنان چون ابوحنیفه، [[احمد بن حنبل]] و [[شافعی]] با واسطه یا بی‌واسطه شاگرد امام صادق(علیه السلام) بوده‌اند و ازاین‌رو [[فقه]] اهل‌سنت در فقه شیعه ریشه دارد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۸</ref>. با این همه در فقه اهل‌سنت با وجود توجه فراوان به فقیهان معاصر امام صادق (علیه السلام) چون [[اوزاعی]] و [[سفیان ثوری]]، به دیدگاه‌های او توجه نشده است. برخی از علماء شیعه چون [[سید مرتضی]] بدین جهت به علماء اهل‌سنت انتقاد کرده‌اند<ref>پاکتچی، «جعفر صادق(علیه السلام)، امام»، ص۲۰۶</ref>.


=فعالیت اجتماعی و سیاسی امام صادق(علیه السلام)=
== فعالیت اجتماعی و سیاسی امام صادق(علیه السلام) ==
 
از نظر فعالیت اجتماعی و سیاسی زندگی امام صادق را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:  
از نظر فعالیت اجتماعی و سیاسی زندگی امام صادق را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد:  


'''دوره امویان و دوره عباسیان'''
'''دوره امویان و دوره عباسیان'''


== دوره امویان ==
=== دوره امویان ===
 
سال‌های ۱۱۴-۱۲۵ق. یعنی سال‌های آغازین امامت حضرت، مصادف بود با نیمه اخیر حکومت [[هشام بن عبدالملک]] (حکومت:۱۰۵-۱۲۵ق) [[خلیفه]] اموی‌ بود. در این دوره زمینه برای قیام‌های ضد اموی با انگیزه مذهبی فراهم شده بود. در راس این قیام‌ها قیام [[زید بن علی]] در ۱۲۲ق و قیام [[یحیی بن زید]] در ۱۲۵ق بود چرا که زید عمو و یحیی پسر عموی حضرت بود و حضرت نمی‌توانست نسبت به قیام آنها بی‌تفاوت باشد.
سال‌های ۱۱۴-۱۲۵ق. یعنی سال‌های آغازین امامت حضرت، مصادف بود با نیمه اخیر حکومت [[هشام بن عبدالملک]] (حکومت:۱۰۵-۱۲۵ق) خلیفه اموی‌بود. در این دوره زمینه برای قیام‌های ضد اموی با انگیزه مذهبی فراهم شده بود. در راس این قیام‌ها قیام زید بن علی در ۱۲۲ق و قیام یحیی بن زید در ۱۲۵ق بود چرا که زید عمو و یحیی پسر عموی حضرت بود و حضرت نمی‌توانست نسبت به قیام آنها بی‌تفاوت باشد.


=== قیام زید و فرزندش یحیی ===
=== قیام زید و فرزندش یحیی ===
خط ۱۰۱: خط ۹۹:


از مضمون برخی روایت‌ها می‌توان دریافت که قیام زید بن علی مورد تأیید امام صادق(علیه السلام) بوده است چنان‌که صدوق در [[عیون اخبار الرضا]] آورده است که امام صادق فرمود:
از مضمون برخی روایت‌ها می‌توان دریافت که قیام زید بن علی مورد تأیید امام صادق(علیه السلام) بوده است چنان‌که صدوق در [[عیون اخبار الرضا]] آورده است که امام صادق فرمود:
خدا عمویم زید را بیامرزد! او مردم را به الرضا من آل محمد می‌خواند و اگر پیروز می‌شد به وعده وفا می‌کرد. چون می‌خواست خروج کند با من مشورت کرد. به او گفتم: عمو! اگر راضی می‌شوی که کشته گردی و در کناسه [[کوفه]] بر‌دار شوی، خود می‌دانی<ref>شهیدی، ۱۳۸۴، ص۵۷</ref>.


خدا عمویم زید را بیامرزد! او مردم را به الرضا من آل محمد می‌خواند و اگر پیروز می‌شد به وعده وفا می‌کرد. چون می‌خواست خروج کند با من مشورت کرد. به او گفتم: عمو! اگر راضی می‌شوی که کشته گردی و در کناسه [[کوفه]] <ref>ر. ک:مقاله کوفه</ref>بر‌دار شوی، خود می‌دانی. <ref>شهیدی، ۱۳۸۴، ص۵۷</ref>
در عین حال برخی از منابع متقدم تصریح کرده‌اند که امام با اصل این قیام‌ها موافق نبود و از آن نهی می‌کرد<ref>عیون اخبار الرضا، ج۱، صص۱۹۴-۱۹۵؛ به نقل شهیدی، ۱۳۸۴، ص۳۷</ref>. در مورد قیام یحیی بن زید نیز نقل شده است که امام به نامه‌ای به یحیی نوشت و با آگاه کردن او از این‌که هم‌چون پدرش کشته خواهد شد، او را از قیام باز داشت<ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۶۸، به نقل از الحیاه السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی، ص۷۷-۷۸ و الوافی بالوفیات، ج۲، ص۳۷-۳۸</ref>.


در عین حال برخی از منابع متقدم تصریح کرده‌اند که امام با اصل این قیام‌ها موافق نبود و از آن نهی می‌کرد. <ref>عیون اخبار الرضا، ج۱، صص۱۹۴-۱۹۵؛ به نقل شهیدی، ۱۳۸۴، ص۳۷</ref> در مورد قیام یحیی بن زید نیز نقل شده است که امام به نامه‌ای به یحیی نوشت و با آگاه کردن او از این‌که همچون پدرش کشته خواهد شد، او را از قیام باز داشت. <ref>صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج۲، ص۶۸، به نقل از الحیاه السیاسیه و الفکریه للزیدیه فی المشرق الاسلامی، ص۷۷-۷۸ و الوافی بالوفیات، ج۲، ص۳۷-۳۸</ref>
بر همین اساس بود که جز چند تن نادر، کسی از [[صحابه|اصحاب]] امام در قیام زید شرکت نکرد<ref>کشی، ج۲، ص۶۵۲، صدوق، امالی، ۴۳۰-۴۳۱</ref> و دستگاه خلافت نیز که از موضع امام نسبت به قیام آگاه بود، پس از سرکوب قیام، مزاحمتی برای امام ایجاد نکرد.


بر همین اساس بود که جز چند تن نادر، کسی از اصحاب امام در قیام زید شرکت نکرد <ref>کشی، ج۲، ص۶۵۲، صدوق، امالی، ۴۳۰-۴۳۱</ref> و دستگاه خلافت نیز که از موضع امام نسبت به قیام آگاه بود، پس از سرکوب قیام، مزاحمتی برای امام ایجاد نکرد.
=== دوره عباسیان ===
 
در آستانه خلافت عباسی بزرگان این خاندان، با امام صادق روابطی سرد ولی غیرخصمانه داشتند و حتی منصور عباسی امام را تمجید می‌کرد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۲۳۲-۲۳۳</ref>.
== دوره عباسیان ==
 
در آستانه خلافت عباسی بزرگان این خاندان، با امام صادق روابطی سرد ولی غیرخصمانه داشتند و حتی منصور عباسی امام را تمجید می‌کرد. <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۲۳۲-۲۳۳</ref>


موج اول از فشار عباسیان بر حضرت، مربوط به دو سال اول [[خلافت عباسی]] است که هنوز اطمینانی از جانب حضرت برای آنان جلب نشده بود. چند ماه پس از پیروزی عباسیان بر امویان در سال ۱۳۲ هجری، ابوسلمه خلال مشهور به وزیر آل محمد که پیش‌تر داعی عباسیان بود، کوشید تا در برابر عباسیان، شاخه‌ای علوی‌ از بنی‌هاشم را تقویت کند و به خلافت برساند.
موج اول از فشار عباسیان بر حضرت، مربوط به دو سال اول [[خلافت عباسی]] است که هنوز اطمینانی از جانب حضرت برای آنان جلب نشده بود. چند ماه پس از پیروزی عباسیان بر امویان در سال ۱۳۲ هجری، ابوسلمه خلال مشهور به وزیر آل محمد که پیش‌تر داعی عباسیان بود، کوشید تا در برابر عباسیان، شاخه‌ای علوی‌ از بنی‌هاشم را تقویت کند و به خلافت برساند.


او ابتدا به امام صادق(علیه السلام) پیشنهاد خلافت داد ولی امام به صراحت آن را رد کرد و از همراهی با او اجتناب ورزید. <ref>ابن طقطقی، الفخری فی الاداب السلطانیه، ص۲۰۷-۲۰۸</ref> حتی وقتی ابوسلمه پیشنهاد خود را به عبدالله محض ارائه داد و عبدالله برای مشورت نزد حضرت آمد، امام او را از پذیرش آن پرهیز داد. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۴</ref>
او ابتدا به امام صادق(علیه السلام) پیشنهاد خلافت داد ولی امام به صراحت آن را رد کرد و از همراهی با او اجتناب ورزید<ref>ابن طقطقی، الفخری فی الاداب السلطانیه، ص۲۰۷-۲۰۸</ref>. حتی وقتی ابوسلمه پیشنهاد خود را به عبدالله محض ارائه داد و عبدالله برای مشورت نزد حضرت آمد، امام او را از پذیرش آن پرهیز داد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۴</ref>.


در سال ۱۳۴ق. نیز بسام بن ابراهیم تصمیم گرفت بر ضد بنی‌عباس خروج کند و نامه‌ای به امام نوشت و وعده داد که اگر تمایل به خلافت داشته باشد، او می‌تواند از اهالی [[خراسان]] برای وی بیعت بگیرد، اما امام این پیشنهاد را توطئه دانست و خلیفه را از نیت بسام آگاه ساخت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۲۵-۲۲۶</ref>
در سال ۱۳۴ق. نیز بسام بن ابراهیم تصمیم گرفت بر ضد بنی‌عباس خروج کند و نامه‌ای به امام نوشت و وعده داد که اگر تمایل به خلافت داشته باشد، او می‌تواند از اهالی [[خراسان]] برای وی بیعت بگیرد، اما امام این پیشنهاد را توطئه دانست و خلیفه را از نیت بسام آگاه ساخت<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۲۵-۲۲۶</ref>.


بدین ترتیب دولت عباسی اطمینانی نسبی یافته بود که امام انگیزه قیام و خلافت ندارد. هرچند در سال‌های پایانی خلافت سفاح و سال‌های آغازین خلافت منصور دوانیقی نوعی آشتی و تحمل متقابل میان امام و دستگاه حاکم وجود داشت، ولی حضرت به هر مناسبتی به نقد جباریت <ref>ابونعیم، حلیة الابرار، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن طلحه، مطالب السوول، ص۲۸۶</ref> و دنیاطلبی <ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۸۱؛ ابن طقطقی، الفخری فی الاداب السلطانیه، ص۲۰۹</ref> منصور می‌پرداخت و روی آوردن به سلاطین را نکوهش می‌کرد. <ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج۶، ص۲۶۲</ref>
بدین ترتیب دولت عباسی اطمینانی نسبی یافته بود که امام انگیزه قیام و خلافت ندارد. هرچند در سال‌های پایانی خلافت سفاح و سال‌های آغازین خلافت منصور دوانیقی نوعی آشتی و تحمل متقابل میان امام و دستگاه حاکم وجود داشت، ولی حضرت به هر مناسبتی به نقد جباریت<ref>ابونعیم، حلیة الابرار، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن طلحه، مطالب السوول، ص۲۸۶</ref> و دنیاطلبی <ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۸۱؛ ابن طقطقی، الفخری فی الاداب السلطانیه، ص۲۰۹</ref> منصور می‌پرداخت و روی آوردن به سلاطین را نکوهش می‌کرد<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ج۶، ص۲۶۲</ref>.


=== قیام فرزندان عبدالله محض ===
=== قیام فرزندان عبدالله محض ===
 
در اواخر حکومت امویان عده‌ای از بنی‌[[بنی‌هاشم|هاشم]] از جمله عبدالله محض و پسرانش و همچنین سفاح و منصور در ابواء گرد هم آمدند تا با یکی از خودشان [[بیعت]] کنند. در آن جلسه عبدالله، پسرش محمد را به عنوان مهدی معرفی کرد و آنان را به بیعت با او فراخواند. امام صادق(علیه السلام) وقتی از قصد آنان با خبر شد فرمود:
در اواخر حکومت امویان عده‌ای از بنی‌[[بنی‌هاشم|هاشم]] از جمله عبدالله محض و پسرانش و همچنین سفاح و منصور در ابواء گرد هم آمدند تا با یکی از خودشان بیعت کنند. در آن جلسه عبدالله، پسرش محمد را به عنوان مهدی معرفی کرد و آنان را به بیعت با او فراخواند. امام صادق(علیه السلام) وقتی از قصد آنان با خبر شد فرمود:


چنین مکنید که هنوز وقت این کار (ظهور مهدی) نیست و به عبدالله نیز گفت: اگر می‌پنداری پسرت مهدی است، او مهدی نیست و اکنون نیز هنگام ظهور مهدی نیست. و اگر برای خدا و [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] قیام می‌کنی، به خدا تو را که شیخ ما هستی وانمی‌گذاریم تا با پسرت [[بیعت]] کنیم.
چنین مکنید که هنوز وقت این کار (ظهور مهدی) نیست و به عبدالله نیز گفت: اگر می‌پنداری پسرت مهدی است، او مهدی نیست و اکنون نیز هنگام ظهور مهدی نیست. و اگر برای خدا و [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] قیام می‌کنی، به خدا تو را که شیخ ما هستی وانمی‌گذاریم تا با پسرت [[بیعت]] کنیم.


عبدالله خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند خدا تو را از غیب آگاه نساخته و آنچه می‌گویی از روی حسادتی است که به پسرم داری. امام صادق فرمود: به خدا آنچه گفتم از حسادت نیست ولی این و برادرانش و فرزندانش (و دست بر دوش ابوالعباس سفاح نهاد، سپس دست بر دوش عبدالله بن حسن زد و گفت) آری به خدا (خلافت) از آنِ تو و فرزندانت نیست و از آن آنهاست، و دو پسر تو کشته خواهند شد. <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۸۵-۱۸۶</ref>
عبدالله خشمگین شد و گفت: به خدا [[قسم|سوگند]] خدا تو را از غیب آگاه نساخته و آنچه می‌گویی از روی حسادتی است که به پسرم داری. امام صادق فرمود: به خدا آنچه گفتم از حسادت نیست ولی این و برادرانش و فرزندانش (و دست بر دوش ابوالعباس سفاح نهاد، سپس دست بر دوش عبدالله بن حسن زد و گفت) آری به خدا (خلافت) از آنِ تو و فرزندانت نیست و از آن آنهاست، و دو پسر تو کشته خواهند شد<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۸۵-۱۸۶</ref>.


پس از به قدرت رسیدن بنی‌عباس و آغاز سخت‌گیری آنان بر [[علویان]] زمینه برای قیام فراهم شد و محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله در سال ۱۴۵ق. قیام کردند ولی هر دو قیام به شکست انجامید و پیش‌گویی امام صادق درباره کشته شدن آنها محقق شد. نقل شده است در زمان [[قیام نفس زکیه]] در [[مدینه]] امام برای پرهیز از مداخله به سود یکی از طرفین، از شهر خارج شد و درملکی که در اطراف مدینه داشت اقامت گزید و پس از پایان قیام و شکست نفس زکیه به شهر بازگشت.
پس از به قدرت رسیدن بنی‌عباس و آغاز سخت‌گیری آنان بر [[علویان]] زمینه برای قیام فراهم شد و محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله در سال ۱۴۵ق. قیام کردند ولی هر دو قیام به شکست انجامید و پیش‌گویی امام صادق درباره کشته شدن آنها محقق شد. نقل شده است در زمان [[قیام نفس زکیه]] در [[مدینه]] امام برای پرهیز از مداخله به سود یکی از طرفین، از شهر خارج شد و درملکی که در اطراف مدینه داشت اقامت گزید و پس از پایان قیام و شکست نفس زکیه به شهر بازگشت.


در مجموع درباره زندگی سیاسی و اجتماعی امام صادق (علیه السلام) چنین به نظر می‌رسد که امام از خود را از عرصه سیاست دور نگه می‌داشت و این موضع خود را در هر دو دوره سیاسی (دوره اموی و دوره عباسی حفظ کرد. با این حال آن حضرت در عین کناره‌گیری از عرصه رقابت سیاسی، نسبت به شرایط جامعه و سرنوشت آن بسیار حساس بود و در بین آموزه‌های او مسائلی همچون رعایت عدالت و پاکدامنی در حکومت، مشورت با مردم و توجه به خواسته‌های آنان، به حکمرانان گوشزد شده است. <ref>پاکتچی، امام جعفر صادق، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۸، ص۱۸۶-۱۸۷</ref>
در مجموع درباره زندگی سیاسی و اجتماعی امام صادق(علیه السلام) چنین به نظر می‌رسد که امام از خود را از عرصه سیاست دور نگه می‌داشت و این موضع خود را در هر دو دوره سیاسی (دوره امور و دوره عباسی حفظ کرد. با این حال آن حضرت در عین کناره‌گیری از عرصه رقابت سیاسی، نسبت به شرایط جامعه و سرنوشت آن بسیار حساس بود و در بین آموزه‌های او مسائلی همچون رعایت عدالت و پاکدامنی در حکومت، مشورت با مردم و توجه به خواسته‌های آنان، به حکمرانان گوشزد شده است<ref>پاکتچی، امام جعفر صادق، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۸، ص۱۸۶-۱۸۷</ref>.


=اصحاب شاگردان و راویان امام صادق(علیه السلام)=
=اصحاب شاگردان و راویان امام صادق(علیه السلام)=
confirmed، مدیران
۳۳٬۴۴۳

ویرایش